مشاعرۀ سنّتی

kachal63

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
دلم فریاد می خواهد ولی در انزوای خویش
چه بی آزار با دیوار نجوا می کنم هر شب

کجا دنبال مفهومی برای عشق می گردی
که این واژه را تا صبح معنا می کنم هر شب
به عمری یک سخن گر با من آن نامهربان گوید
نشیند با رقیبان عذرها از بهر آن گوید
 

*vernal*

عضو جدید
کاربر ممتاز
می دانم و هنوز ز افسون آرزو
در دامن سراب فریبننده امید
 
  • Like
واکنش ها: zoha

gh_engineer

عضو جدید
کاربر ممتاز
:gol:
دیشب غزلی سرود عاشق شده بود
با دست و دلی کبود عاشق شده بود

افتاد و شکست و زیر پاها له شد
آدم که نکشته بود عاشق شده بود
:gol: در دیر مغان آمد یارم قدحی در دست:gol:
:gol:مست از می و میخواران از نرگس مستش مست:gol:
 

zoha

کاربر فعال
:gol:
:gol: در دیر مغان آمد یارم قدحی در دست:gol:

:gol:مست از می و میخواران از نرگس مستش مست:gol:

تو از حوالی یونان باستان ، هلنا
دلت بزرگ ترین معبد جهان ، هلنا

من از معابد مخروبه اساطیری
گرفته ام ز خداوند تو را نشان ، هلنا
 

MOON.LIGHT

عضو جدید
کاربر ممتاز
تو از حوالی یونان باستان ، هلنا
دلت بزرگ ترین معبد جهان ، هلنا

من از معابد مخروبه اساطیری
گرفته ام ز خداوند تو را نشان ، هلنا

اگر يک سو کني زان رخ سر زلف چو سنبل را
ز روي لاله رنگ خود خجالت‌ها دهي گل را

مرا پيش لب لعل تو سربازيست در خاطر
اگر چه پيش روي تو سربازيست کاکل را
 

zoha

کاربر فعال
اگر يک سو کني زان رخ سر زلف چو سنبل را
ز روي لاله رنگ خود خجالت‌ها دهي گل را

مرا پيش لب لعل تو سربازيست در خاطر
اگر چه پيش روي تو سربازيست کاکل را

از دل و دیده گرامی تر هم هست؟
آری دست!
زین همه گوهر پنهان در تن و جان
بی گمان دست گرانقدر تر است
 

MOON.LIGHT

عضو جدید
کاربر ممتاز
اینجا دلم برای تو هی شور می زند
از خود مراقبت کن و نگذار هیچ وقت ...


تو سوز آه من ای مرغ شب چه میدانی؟
ندیده ای شب من تاب و تب چه میدانی؟
بمن گذار که لب بر لبش نهم ای جام
تو قدر بوسه آن نوش لب چه میدانی؟

 

meh_61

عضو جدید
مژده وصل تو کو کز سر جان برخيزم
طاير قدسم و از دام جهان برخيزم[FONT=&quot][/FONT]
 

*زهره*

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
مرا که روی تو باید چه کار باد گری؟

چو پای درد کند شرط نیست سر بستن
 

sisah

عضو جدید
تا چند اسیر رنگ و بو خواهی شد
چند از پی هر زشت و نکو خواهی شد

گر چشمه زمزمی و گر آب حیات
آخر به دل خاک فرو خواهی شد
 

MOON.LIGHT

عضو جدید
کاربر ممتاز
تا چند اسیر رنگ و بو خواهی شد
چند از پی هر زشت و نکو خواهی شد

گر چشمه زمزمی و گر آب حیات
آخر به دل خاک فرو خواهی شد


دل نماندست که گوی خم چوگان تو نیست
خصم را پای گریز از سر میدان تو نیست
تا سر زلف پریشان تو در جمع آمد
هیچ مجموع ندانم که پریشان تو نیست

 

sisah

عضو جدید
تو را ز حال پریشان ما چه غم دارد
اگر چراغ بمیرد صبا چه غم دارد

تو را که هر چه مرادست می‌رود از پیش
ز بی مرادی امثال ما چه غم دارد
 

MOON.LIGHT

عضو جدید
کاربر ممتاز
تو را ز حال پریشان ما چه غم دارد
اگر چراغ بمیرد صبا چه غم دارد

تو را که هر چه مرادست می‌رود از پیش
ز بی مرادی امثال ما چه غم دارد


دیشب که بهار آمد و احساس وزید
با بوسه به گِلزار دلی روح دمید
گِل، شد گُل و دل، زنده، مسیحایی و سبز
دیشب، که پرنده ای به پرواز رسید
 

sisah

عضو جدید
دیدار یار غایب دانی چه ذوق دارد
ابری که در بیابان بر تشنه‌ای ببارد

ای بوی آشنایی دانستم از کجایی
پیغام وصل جانان پیوند روح دارد
 

MOON.LIGHT

عضو جدید
کاربر ممتاز
دیدار یار غایب دانی چه ذوق دارد
ابری که در بیابان بر تشنه‌ای ببارد

ای بوی آشنایی دانستم از کجایی
پیغام وصل جانان پیوند روح دارد


دوست می‌دارم من این نالیدن دلسوز را
تا به هر نوعی که باشد بگذرانم روز را
شب همه شب انتظار صبح رویی می‌رود
کان صباحت نیست این صبح جهان افروز را
 

sisah

عضو جدید
از دست دوست هر چه ستانی شکر بود
وز دست غیر دوست تبرزد تبر بود

دشمن گر آستین گل افشاندت به روی
از تیر چرخ و سنگ فلاخن بتر بود
 

MOON.LIGHT

عضو جدید
کاربر ممتاز
از دست دوست هر چه ستانی شکر بود
وز دست غیر دوست تبرزد تبر بود

دشمن گر آستین گل افشاندت به روی
از تیر چرخ و سنگ فلاخن بتر بود

دستی که گاه خنده بآن خال می بری
ای شوخ سنگدل دلم از حال می بری

هر کس به نرد حسن تو زد باخت پس بگو
دست از حریف خویش بدان خال می بری
 

sisah

عضو جدید
یار من آن که لطف خداوند یار اوست
بیداد و داد و رد و قبول اختیار اوست

دریای عشق را به حقیقت کنار نیست
ور هست پیش اهل حقیقت کنار اوست
 
Similar threads
Thread starter عنوان تالار پاسخ ها تاریخ
naghmeirani اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه مشاعره 109
Fo.Roo.GH مشاعرۀ شاعران مشاعره 11

Similar threads

بالا