زندگی نامه گاندی و مبارزه صلح آمیز او برای نجات کشورش

sara@fshar

عضو جدید
کاربر ممتاز
قسمت اول



پدر ملت هند​
مهندس کرمچند (مهاتما) گاندی ، روز دوم اکتبر1869میلادی در شهر پور بندر که یکی از توابع کاتیاوار واقع در ایالت غربی هند است ،چشم به جهان گشود . او از یک خانواده متوسط متعلق به گروه بازرگانان بود. پدربزرگ او رئیس وزیران حکومت محلی بود و پدرش نیز به همان شغل اشتغال داشت . مادر او بانویی متدین بود و همین سجیه در اخلاق فرزند او که بعدها به صورت پدر ملت هند درامد اثر فراوانی نهاد .
گاندی ، تحصیلات ابتدایی خود را در همان شهر شروع کرد ، اما شاگرد باهوش و زرنگی نبود .بعد همراه با خانواده خود به شهر راجکوت یکی دیگر از نواحی ایالت فوق الذکر رفت و به ادامه تحصیل پرداخت .
از دوران تحصیل او اثری از عظمت آینده وی مشاهده نمیشد جز اتفاقی کوچک که روزی یک بازرس انگلیسی به دبستانی که او تحصیل میکرد ، رفت تا کودکان را امتحان کند ؛ گاندی نمیتوانست یک کلمه را صحیح بنویسد ، معلم با اشاره به او فهمانید تا از دانش آموز کنار خود رونویسی کند ، ولی گاندی از این کار سرباز زد ... با اینکار همیشه مورد بی احترامی آموزگار خو قرار گرفت .
او از همان اوان مایل بود دیگران را به راهی که صحیح میپنداشت هدایت نماید .و چون میدید یکی از دوستان برادرش پسری مهمل و نامرتب است و به بعضی از عادات ناپسند از جمله خوردن گوشت که در نزد هندوان مکروه است اعتیاد دارد ، تصمیم به هدایت وی گرفت ، غافل از اینکه خود رفته رفته تحت نفوذ اخلاقی او قرار گرفت و به خاطر دوستی با او حتی به سرقت دستبند طلای برادر خود مبادرت ورزید . اثر دیگری که از علاقه گاندی حتی در دوران طفولیت به هدایت مردم مشاهده میکنیم ؛ ارتکاب وی به خوردن گوشت است ، همان دوست به وی میگفت : علت برتری قوم انگلیس بر هندیان این است که چون گوشت میخورند قوی هستند و چون ما بدین کار نمیپردازیم ، ضعیف و ناچار از انقیاد هستیم . گاندی جوان به عشق کسب نیرو و به منظور پیشرفت ملت یکبار غذای گوشت دار خورد ولی چنان ناراحت شد که بقول خود او « آن شب در خواب دیدم که گوسفند بینوا در معده ام بع بع میکند » .​
هنوز سیزده سال بیشتر نداشت که بخواست پدر با دختری به نام کاستوربای ، به سن وسال خود ازدواج نمود و چنانکه در سرنوشت خویش مینویسد در آن سنین از عروس جز مهمانی های مرتب و یافتن یک همبازی دختر چیزی نمی فهمید .​
در زمانی که دوره دبیرستان را طی میکرد ،پدرش بسال 1885م بدرود حیات گفت . وضع خانوادگی آنها از نظر درآمد خوب نبود وبزرگان خانواده به وی توصیه میکردند که شغل پدر در پیش گیرد ولی او آرزو داشت که وکیل دادگستری شود و پیشنهاد کرد که به لندن برود . اگرچه مادر متدین گاندی نخست با او مخالفت کرد اما بالاخره راضی شد مشروط بر اینکه فرزندش قول دهد به زن ، شراب و گوشت دست نزند .​
گاندی در چهارم سپتامبر1886 به انگلستان رفت . ماههای اول اقامت وی تغییراتی در اخلاق و روحیه وی بوجود آمد ؛ بطوریکه به آموختن ویولن و رقص و آیین سخنوری پرداخت ولی براثر تماس با طرفداران گیاهخواری و بخصوص آشناییبا دو برادر متصوف روشی ساده در پیش گرفت و سعی داشت که هرچه بیشتر زندگی را ساده وارزان بگذراند . گاندی در لندن آثار دینی خود را به زبان انگلیسی خواند و آنگاه به مطالعه سایر ادیان بخصوص اسلام ومسیحیت پرداخت . کتاب نور آسیا ، تالیف ادوین آرنولد ، بویژه فصل مربوط به پیغمبر اسلام اثری عمیق در وی گذاشت و همین که قرائت انجیل را به پایان رساند تحولات بزرگ اخلاقی وی شروع شد . و در تاریخ 1891میلادی به وطن خویش بازگشت .در بمبئی مطلعع شد که مادر بدرود حیات گفته و به قول خود مرگ مادر اندوهی بزرگ در وی ایجاد کرد . پس زا آن به بمبئی برگشت تا به وکالت بپردازد ،در عرض چند ماه فقط یک موکل به او رجوع کرد و روزی هم که میخواست از او در دادگاه دفاع کند چنان ناراحت شد که سرش گیج رفت وبه زمین افتاد و سبب تمسخر حضار شد . ناچار به شهر خود بازگشت ، در آنجا نیز استقبالی از وی نشد ، لذا به پیشنهاد یک کمپانی هندی به آفریقای جنوبی رفت تا پرونده آن را مورد مطالعه قرار دهد . این مسافرت که در آوریل1893 صورت گرفت مقدمه مبازات سیاسی و اجتماعی وی بشمار میرود .​
 

sara@fshar

عضو جدید
کاربر ممتاز
قسمت دوم

در آن زمان دولت افریقای جنوبی نسبت به غیر اروپاییان بخصوص هندیها قوانین ظالمانه ای داشت و مقاومت سرسخت ولی مسالمت آمیز گاندی موجب شهرت وی گردید بطوریکه هندیها او را نماینده خود دانستند و به دستورهای او عمل میکردند . گاندی در انجا چندبار از طرف مامورین دولتی و غیردولتی مورد ضرب قرار گرفت و به زندان افتاد ، ولی هرگز از خود عکس العمل نشان نداد. نکته جالب اینکه روزی در دادگاه دریافت که موکلش به او دروغ گفته و با اینکه حق الوکاله هنگفت به وی وعده داده بود در دادگاه اعلام کرد که چن موکل وی او را فریب داده از دفاع او دست میکشد .
گاندی پس از سه سال به هند بازگشت و تصمیم گرفت ملت هند را از بی عدالتیهایی که نسبت به هندیهای مقیم افریقای جنوبی میشود با خبر سازد ؛چند مقاله منتشر ساخت که یکی از آنها سبب شد که هنگام مراجعت دوباره به آفریقای جنوبی مورد ضرب و شتم اروپاییان قرار گرفت بطوریکه اگر زوجۀ کلانتری محل به داد او نمیرسید اروپاییان با آجر و پاره سنگ به قتلش رسانده بودند . این عمل قبیح چنان ایجاد هیاهو کرد که نخست وزیر وقت انگلیس دستور رسیدگی داد و جالب آنکه وقتی استاندار به گاندی گفت : متهمین از بازداشتگاه آورده شده اند و هر حکمی که درباره آنها صادر کنی به منظور امتناع مقامات عالیه انگلستان قابل اجرا خواهد بود ، و گاندی که هنوز بیحال و زخم برتن داشت گفت : «آنها را آزاد کنید» .
در دومین سفر گاندی به آفریقای جنوبی و در موقع شروع جنگهای بوئر بسال1899 به علت اعتمادی که به حکومت انگلستان پیدا کرده بود و احترامی که برای آن قایل بود از جماعت هندیهای آن سامان یک واحد بهداری تاسیس کرد و به قشون انگلیس خدمت میکرد و بسال 1901به هند بازگشت . ورود او به هند مصادف بود با جلسات حزب کنگره ملی و گاندی چند قطعنامه به حزب در خصوص وضع هموطنانش در آفریقای جنوبی پیشنهاد کرد که همۀ انها به تصویب رسید . و بدنبال آن گاندی تصمیم گرفت که با قطار درجه سه به سراسر هند سفر کند تا هم از وضع زندگی مردم آگاه شود وهم زندگی طبقه سوم جامعه را ببیند و بداند چه عواملی در پیشرفت آنها لازم است . ولی انگار که سر نوشت هنوز تماس گاندی را با مردم زود میدانست ؛ زیرا چندصباحی از مسافرتهای وی نگذشته بود که هندیهای مقیم ناتال به وسیله تلگراف او را احضار کردند تا هنگام مسافرت چمبرلین به آفریقای جنوبی همراه با هیات نمایندگی هندیها با وی ملاقات کند و خواسته های ایشان را به اطلاع نماینده انگلستان برساند . اما مقامات اروپاییان مانع از ملاقات گاندی با چمبرلین شدند و او بناچار برای مقابله با این زورگویی راه دیگری انتخاب کرد و برای وکالت در دادگاه ژوهانسبورگ نام نویسی کرد . در همین ایام بود که زولوها علیه حکومت انگلیسی در افریقای جنوبی قیام کردند و گاندی به پیروی عقیده خود مبنی بر مفید بودن حکومت انگلیس برای بشریت ، یک واحد بهداری جدید تشکیل داد تا به زخمی ها و بیماران کمک کند .
به جرأت میتوان ایام خدمت گاندی را در این واحد پایه اصلی زندگی عالی اخلاقی آینده او دانست و در راه پیمایی های طولانی که در ایام نبرد قشون انگلیس علیه زولوها انجام میشد ، فرصت مناسبی بود که گاندی به تعمق و تجسس نفس بپردازد .
تصمیمات وی در این ایام راه زندگی او را به طور کلی تغییر داد و او را در مسیر جدیدی انداخت ؛نخستین تصمیم وی به اصطلاح هندی «تجرد در عین تأهل» است . به این معنی که شوهر در حالی که نهایت احترام را برای زوجه و حقوق او قایل است از توسل به اعمال شهوانی پرهیز میکند و اجازه نمیدهد دیو شهوت حتی برای یکبار او را فریب دهد. .
تصمیم دوم وی «عدم تملک» بود که میگفت : لزومی ندارد به گرد آوردن مال بپردازم . حداقل وسیله برای سهل ترین راه زندگی کافی است . این تصمیم با هدیه کلیه دارایی ها خود حتی چواهرات همسرش به کنگره هندیهای مقیم آفریقای جنوبی آغاز گردید و پس از هادت گاندی هنگامی که مأمورین دولتی برای ثبت اموال وی اقدام کردند معلوم شد تنها ثروت این مرد عبارت بود از : یک ساعت ،دوجفت کفش چوبی ، یک عینک ، یک قلم ،یک کارد ،یک نمکدان ، دو کاسه چوبی ویک قاشق چوبی به اضافه پارچه سفیدی که لنگ بر خود میبست و گوشه ای از آن را بر روی شانه هایش می انداخت .
البته باید افکار عمیق او را در راه پیماییهای نبرد زولو با مطالعات وی همراه دانست . که به تصدیق خود او آثار تولستوی ، جان رسکین ، آدلف ژوست ، و ما فوق اینها تعلیمات کتاب مقدس هنود و انجیل و قرآن و بخصوص فرمایشات پیامبر اسلام در خلوص و اخوت و سادگی او اثرات فراوانی در فکر وی باقی گذاشت .
گاندی با مطالعه آثار تولستوی و تورو دریافت که یگانه راه مبارزه علیه زورگویی مقامات اروپایی به هندیان در آن در آن سامان استفاده از روش ساتیاگ راها است که به معنی مبارزه منفی است ولی مفهوم اصلی کلمه « پافشاری برای راستی و حقیقت» است ،گاندی با پیروی از اصل « با شریر مقاومت نکن » که از اندرزهای عیسی مسیح است به هم میهنان هود میگفت : در راه راستی مبارزه کنید ، هرگز به اعمال زور و تشدد نپردازید تا موفق شوید .
 

sara@fshar

عضو جدید
کاربر ممتاز
قسمت سوم

گاندی برای اول بار مبارزه منفی را بسال 1908 در افریقای جنوبی علیه "قانون سیاه" آغاز کرد ولی فورا بازداشت شد و ده ما در زندان بود . ژنرال اسموتس استاندار انگلیسی افریقای جنوبی قول داد در صورتی که هندیهاعلیه قانون سیاه مبارزه نکنند آنرا لغو میکنند . گاندی به قول او اعتماد کرد و علی رغم مخالفتهای شدید و حتی تهدید به مرگ وی برگۀ مخصوص را امضاء کرد ولی ژنرال اسموتس به قول خود عمل نکرد و بدین علت کم کم قیام آرام آرام و بدون سلاح شروع شد و دسته دسته به دنبال گاندی به زندان رفتند .
گاندی برای سوم بار به زندان محکوم شد که در طول سه ماه محکومیت ساعات فراغت خود را به مطالعه میپرداخت و چنان از حیث روحیه و اخلاق تقویت شد که اعلام داشت بهترین محل برای پرورش روح زندان است .
دولت اقریقای جنوبی اعلام کرد که فقط ازدواج اروپاییان رسمیت دارد . زنان هندی که این قانون را موجب هتک حرمت خو میدانستند از آن پس همدوش مردان به مبارزه منفی پرداختند .هندیها برای نقض قانون از مرز ترانسوال گذشتند و با اینکه عده ای از آنها با گلوله هدف قرار گرفتند و از پای درآمدند اما عدم توسل به اسلحه و پاسخ متقابل ، دولت را به زانو درآورد .بطوریکه گاندی را پس از چهرمین بار از زندان آزاد کردند ودولت قانون رسمیت نداشتن ازدواج غیر اروپاییان و قانون سیاه و منع عبور از سرزمین ترانسوال و ناتال را ملغی اعلام کرد.
گاندی در زندان بود که یک جفت کفش صندل راحت برای ژنرال اسموتس بافت و ژنرال اسموتس هنگامی که درباره گاندی صحبت کرد ،گفت : حالا دانستم که شایسته نبودم پا در کفش چنین مردی کنم .
گاندی در ژانویه 1915به میهن خویش برگشت ولی درخود هند نیز کم بودند افرادی که گاندی رامیشناختند. ولی هنوز کم بودند افرادی که در خود هند گاندی را میشناختند . ولی مسافرتهای مرتب او به استانهای مختلف و بخصوص آغاز مبارزۀ منفی در یکی از شهرهای ایالت بهار موسوم به چام پاران و موقیت این مبارزه که علیرغم میل گاندی توسط مطبوعات در سراسر هند تبلیغ و بزرگ میشد ، باعث شد که روز به روز به پیروان او افزوده گردد . مبارزه مسالمت آمیز چام پالن به قول مطبوعات ملی هند ثابت کرد ، ملتی که بخواهد مستقل شود باید به پا خیزد و برخاستن مولود یک عامل است و آن تصمیم است .​
مبارزه کارگران نساجی احمدآباد ، دومین وسیله ای بود که سبب اشتهار بیشتر گاندی در خود هند شدو چون صاحبان کارخانجات حاضر نشدند خواسته های کارگران را بروآورند و خطر گرسنگی برای کارگران بود ، گاندی اعلام کرد که روزه خواهد گرفت و تا روزی که مسئله حل نشود به غذا دست نمیزند . این امر برای صاحبان کارخانجات مهم تلقی شد به طوری که در عرض سه روز کارگر و کارفرما باهم کنار آمدند و گاندی روزه را شکست .​
گاندی طی دو سال اول بازگشت اخیر خود به افریقای جنوبی چندین مبارزه منفی را هدایت نمود و در هیچ تظاهراتی نبود که در صف اول آن نباشد ، وبنا بر تصدیق دشمنان و مخالفین وی علت اصلی پیشرفت وی همین بود که اگر تظاهراتی باید صورت بگیرد خود در صف اول می ایستاد تا هرگاه مامورین دولتی حمله کنند اول خود او را بزنند و بازداشت کنند .​
در سال1917 نایب السلطنه انگلیس از او تقاضا کرد که برای توفیق انگلیس در جنگ مردم را تشویق تا در ارتش انگلیسی هند نام نویسی کنند . گاندی که هنوز امپراتوری بریتانیا را منزه میپنداشت ، پیاده براه افتاد و تحمل سختیهای زیاد واحد بزرگی را تشکیل داد ولی دریافت اگر مردم برای مبارزه به نفع حق خود و غلیه زورگویی با وی همگام هستند او نباید بپندارد که در جنگ برای دیگران نیز به همان نسبت آماده فداکاری هستند .​
گاندی تا آنزمان در امور سیاسی دخالت نکرده بود ؛ ولی حکومت انگلیسی هند بجای پاداش فداکاری هندیان در جنگ جهانی اول قانونی تصویب میکند که هند را در غل و زنجیر نگاه میداشت . به موجب این قانون که "رولت بیل" نامیده میشد ، دولت میتوانست هر فرد هندی را که علیه حکومت سخنی بگوید یا مطلبی بنویسد بدون محاکمه زندانی و یا اعدام کند . رولت بیل در واقع قانون خفقان عمومی بود و همین قانون گاندی را از خوابی که سالها بدان فرو رفته بود بیدار کرد و نظرش را نسبت به حکومت انگلیسی هند تغییر داد و او به ناچار وارد صحنه سیاست شد . مبارزات سیاسی گاندی از سال 1919 شروع وتا سال 1948 که بدست فردی جاهل کشته ادامه داشت .​
گانندی در مدت 29 سال وضع کلی سیاست هند راتغییر داد ولی خود او کوچکترین تغییری نکرد . برای بیدار کردن احساسات مردم و تعمیم مبارزات دستور «هرتل» را صادر کرد. هرتل را باید نوعی اعتصاب و اعتراض عمومی دانست که به هنگام اجراء آن بایستی کلیه بازارها بسته شده و کارمندان دولتی و غیر دولتی ادارات از حضور در محل کار خود امتناع ورزند. و نخستین هرتل که برای مبارزه با قانون خفقان عمومی بود بطور چشم گیری مورد پذیرش واقع شد که حتی تعجب خود گاندی را در بر داشت ؛ زیرا تا آن زمان کسی باور نمیکرد که هندوان و مسلمانان تا به این حد برای پیشرفت امور مشترک خود صمیمانه همکاری کنند ولی او در این مبارزه بازداشت شد چون شنید یک افسر پلیس در احمدآباد به دست مردم کشته شده ، متاسف شد و برای اعتراض به این اقدام سه روز روزه گرفت .​
در روز اعلام روزه گاندی در تاریخ سیزده آوریل1919 ژنرال دایر ، فرمانده انگلیسی پادگان احمد آباد به سربازان دستور داد که تظاهر کنندگان را در محلی بنام باغ جلیان محصور کنند و آنها را به مسلسل ببندند در نتیجه این اقدام وحشیانه 1200نفر در محلی کوچک قتل عام شدند و حدود 36000هزار نفر زخمی شدند . این قتل عام مورد اعتراضاتی درخود انگلیس شد و مورد بحث قرار گرفت که یکی از نمایندگان پارلمان گفت :« این روز سیاه ترین روز در تاریخ حکومت انگلیسی هند است » این روز را هندیها عزای عمومی میدانند .​
 

sara@fshar

عضو جدید
کاربر ممتاز
قسمت چهارم

چندی پس از این مسئلۀ خلافت به علت از بین رفتن امپراطوری عثمانی پیش آمد . این امر باعث تشکیل مجامع مختلفی در هند شد که توجه گاندی را به خود جلب کرد ، در چند متینگ به نفع هندیهای مسلمان نطق کرد و در یکی از همین متینگها بود که «نهضت عدم همکاری » با حکومت انگلیسی را پیشنهاد کرد . سپس نهضت «سوارج» یا مبارزه برای خوذ مختاری هند را آغاز کرد . جالب بود که همان گاندی که چهار سال قبل مورد بی اعتنایی بعضی از مقامات حزب کنگره ملی هند بود و او را فردی بی اطلاع از اوضاع هند و بی سیاست میدانستند ، بسال 1920مرکز سیاست حزب کنگره ملی شد و چون ریاست حزب را نپذیرفت غیر مستقیم آنرا اداره میکرد و واسطه ای بود که شکاف بین روشنفکاران وتحصیل کردگان را با مردم پر نماید .​
گاندی نهضت عدم همکاری را با حکومت انگلیسی با بازگرداندن کلیه مدالها و نشانه هایی که از طرف دولت انگلیس در افریقای جنوبی به وی اهداء کرده بود ، آغاز کرد . گویی میلیونها هندو در انتظار چنین اقدامی بودند . که به پیروی از گاندی عده زیادی از هندوان مدالهایشان را به حکومت انگلیسی باز پس دادند . شاگردان مدارس مدارس را تعطیل کرده و در کوچه و خیابان اجتماع کردند تا به فرمان گاندی بپردازند . زنان هند که قرنها از حقوق اجتماعی محروم بودند ، در پی فرصتی گشتند تا نقش خود را در اجتماع ثابت کنند.و گاندی در هفته نامه خود موسوم به «هندجوان» و «نوجوان» مردم را به آرامش دعوت میکرد .​
در مبارزه ای که ماه فوریه1922 ناحیه چوری چورا روی داد بار دیگر مردم یکی از مأمورین دولتی را کشتند وگاندی برای اعترض به این عمل 5روز روزه گرفت دولت که در پی فرصت بود او را بازداشت کرد و قاضی انگلیسی او را به شش ماه زندان محکوم کرد .گاندی مطالعات مذهبی و اخلاقی خود را در زندان ادامه داد اما به علت کسالت در ژانویه1924 عارض او گشت ، و به بیمارستان منتقل شد و یک طبیب انگلیسی ، آپاندیس او را درحالی که هنوز بهوش نیامده بود جراحی کرد .​
روزی که گاندی به زندان رفت ، دو گروه بزرگ مسلمان و هندو به یکدیگر نزدیک شده و احساسات عمومی به نفع آزادی ملت برانگیخته شده بود . ولی با از بین رفتن مسئله خلافت و با روی کار آمدن کمال آتاترک در ترکیه ، سبب شد که مسلمانان هند به کمک برادران هندوی خود ابراز بی نیازی کنند ، که همراه با زد وخوردهای متعددی که به اشاره سیاست انگلیسیها در نقاط مختلف روی داد و این دو گروه را از یکدیگر جدا ساخت . گاندی به مدت پنج سال از سیاست کناره گیری کرد و فقط در راه وحدت نظر مسلمانان با هندو ها تلاش میکرد ؛ زیرا علاوه بر اختلاف نظرات مذهبی ، حزب کنگره ملی نیز در دوران حبس وی از هم شکافت و انشعاب در ان بوجود آمد .​
گاندی در پایان سال 1929 که جلسات سالانه حزب برپا بود قطعنامه ای پیشنهاد کرد که به موجب آن حصول آزدی و استقلال هدف عالی حزب اعلام میشد . با تصویب این قطعنامه ثابت شد که گاندی مصمم است بار دیگر قدم به عرصه سیاست گذارد . نهضت سواراج بار دیگر رونق گرفت و روز بیست و ششم ژانویه 1930 به نام روز خود مختاری اعلام شد . هندیها از آن پس آنروز را جشن گرفتند و چون در همان تاریخ در سال 1948 جمهوریت هند اعلام گردید لذا این روز را روز جمهوری میخوانند.​
گاندی روز دوم مارس 1920 پس از اطلاع به نایب السلطنه انگلیس همراه با هفتاد و هشت نفر از زنان و مردانی که با او در یک خانقاه زندگی میکردند نهضت جدیدی را که اعتراض علیه قانون نمک عنوان شد آغاز کرد و مدت بیست و چهار روز پیاده در سواحل هند به حرکت درآمدند . این اقدام به ظاهر ساده در مردم اثری عمیق گذارد . بطوری که مرد و زن و کاسب و اداری و و بزرگ وکوچک در هر محلی به ساحل دریا رفتند و نمکی را که آب بر خشکی برجای نهاده بود برداشتند و به ضرب و شتم و حتی تیراندازی و بازداشت پلیس علیه این اقدام اعتنا نکردند . و رد روز ششم آوریل گاندی صبح زود به کنار دریا رفت و مشتی نمک به دست گرفت و گفت ما اجازه نمی دهیم دولت انگلیسی با استفاده سرشار از منابع طبیعی مملکت را در ناراحتی گذارد . در چهارم ماه می در نیمه شب بازداشت و زندانی شد .​
دولت انگلیس که با مشکل بزرگی مواجه شده بود در نوامبر 1930 نخستین کنفرانس میزگرد را در لندن تشکیل داد و اظهار امیدواری شد که حزب کنگره در دومین کنفرانس میزگرد شرکت جوید . مذاکرات گاندی با ایروین برای تعیین سرنوشت هند و اعلام خواسته های ملت هند به دولت انگلیس در فوریه 1931 آغاز شد و دولت کارگری انگلیس وعده مساعدت داد . گاندی روز بیست ونهم اوت بوسیله کشتی به قصد لندن حرکت کرد تا در دومین کنفرانس میزگرد شرکت جوید . مسافرت او اگرچه باری ملت هند مفید فایده واقع نشد اما مات انگلیس از تقاضای واقعی ملت هند آگاه گردید . گاندی هنگام بازگشت به هند در کشور سوئیس با رومن رولان ملاقات کرد و در یکی از جلاسات هواداران وی بود که او برای نخستین بار اعلام کرد « راستی ، خداست ».​
 

sara@fshar

عضو جدید
کاربر ممتاز
قسمت پنجم

قبل از آنکه پای گاندی به بمبئی برسد به دستور نایب السلطنۀ جدید عده زیادی بازداشت شدند ، وهمینکه گاندی به بمبئی وارد شد ، گفت : هدیه میلاد مسیح یک نایب السلطنۀ مسیحی برای هندیان ذیقیمت است ، خود او را بازداشت و بدون محاکمه به زندان انداختند . گاندی به علت اطلاع از تصمیمات جدید دولت انگلستان دایر بر اینکه قصد دارد در قانون اساسی هند برای پیروان مذاهب مختلف انتخابات جداگانه ای منظور کند ، طی نامه ای به نایب السلطنه اطلاع دا که تا پای مرگ روزه میگیرد . دولت انگلیس در پنجمین روز روزۀ گاندی اعلام کرد که از قصد خود بازگشته و گاندی نیز روزه را شکست .
گاندی پس از رهایی از زندان ، شش سال تمام برای بهبود زندگی افرادی که «نجس» خوانده میشدند کوشید و او ایشان را فرازندان خدا لقب داد وهندوان و مسلمانان را به وحدتی دوباره رساند .
آغز جنگ جهانی دوم بار دیگر گاندی را به صحنه سیاست دعوت کرد . پیشروی سریع ژاپنی ها به سوی مرزهای هند و عدم توانایی انگلیس به دفاع از این شبه قاره بزرگ ، سبب شد که گاندی دست به ابتکار جدیدی زند و مبارزه ای را آغاز نهد که به « ازهند خارج شوید » معروف است . گاندی در رئز هفتم اوت 1942 نطق شدیدی عیه انگلستان ایراد کرد و دو روز بعد همراه با سایر پیشوایان حزب کنگره به زندان افتاد . در فوریه سال بعد روز بیست ویکم روزۀ خود را برای آشتی و مودت مسلملنان وهندوها آغاز نمود اما به علت وخیم شدن و ضع مزاجی و عمومی وی در روز ششم ماه می آزاد گردید . زندان اخیر برای او از جهاتی بسیار گران تمام شد ؛ زیرا همسرش و یکی از صمیمی تین دوستانش و دبیر مخصوص او در طول آن دوران ؛ بدرود حیات گفتند .
نایب السلطنه هند در ما می 1947 جلسه مخصوصی برای ملاقات با گاندی و ترتیب استقلال هند بر پا ساخت . در نتیجه این ملاقات و مذاکره بالاخره آزادی هند در پانزدهم اوت 1947 اعلام گردید و بدین ترتیب مبارزه ای که سالها قبل آغاز شده و گاندی سبب تعمیم آن در کلیه ایالات هند شده بود ؛ به نتیجه رسید .
گاندی از این پس برای رفع اختلافات پیروان مذاهب مختلف ، بخصوص هندوان و مسلمانان همت گمارد و پیاده از شهری به شهر دیگر میرفت . هرکجا با مشکلی روبرو میشد روزه میگرفت و مردم فورا اوامر او را پذیرفته و وی را افطار میدادند .
در دومین روز از روزۀ آخر یک بمب دستی به طرف اطاقی که او نشسته بود پرتاب شدکه به وی اصابت نکرد و صدمه ای نرساند . ده روز بعد در ژانویه 1948 هنگام مراجعت از عبادتگاه ساعت نه ونیم صبح در محلی بنام بیرلاهاوس خارج میشد تا برای انجام فریضۀ مذهبی به خانقاه رود یک هندوی متعصب از اهل پونه بنام " رامینات " ، به وی نزدیک شد و در حالی که تظاهر به ادای احترام به گاندی میکرد به وسیله تپانچه خودکار سه تیر به طرف قلب وی شلیک نمود . گاندی که بر اثر روزه های اخیر بیش از پیش ضعیف و استخوانی شده بود ، بر زمین افتاد و پس از گفتن کلمۀ « هه رام » یعنی ( خداوندا ) قلبی که همیشه برای محبت به دیگران می طپید ، از حرکت باز ایستاد .
رامینات قاتل گاندی در باز جویی گفت : من به این جهت گاندی را کشتم که با سیاست این مرد که نهرو نیز از او پیروی میکرد مخالفت داشتم . نهرو میگوید : گاندی کشته شد این قهرمان مقاومت منفی که مظهر اخلاق عالی و مخالف با هرگونه عمل شدید بود انگار سرنوشت چنین مقرر شده بود که به نحو شدیدی از دنیا برود . او در آن هنگام میخواست برای صلح و اخوت بویژه در هندوستان دعا کند که دعای او قطع شد .
از رسوم وی یکی این بود که همه روزه یک آیه از هریک از کتب مقدسه آسمانی تلاوت میکرد ، و هفته ای یکبار در روزهای دوشنبه روزه میگرفت و هفته ای یکبار در روز سه شنبه روزه سکوت میگرفت و به تعمق و تفکر میپرداخت .

« مقاله فوق به قلم آقای مسعود برزین ، ترجمه سفارت کبرای هندوستان در ایران »
 

Similar threads

بالا