راه دل جز بهوای تو نمیباید زد
گر چه ما را نبود یک درم اما هر دم
ماجراي من و معشوق مرا پايان نيست
هرچه آغاز ندارد نپذيرد انجام
مزار ز من، که هیچ هیچم
از هیچ، کسی نگیرد آزار
سه حرف است مضمون سی پاره دل
الف لام میم از لبم می ترواد
ماجرا کم کن و بازآ که مرا مردم چشمیک عمر پریشانی دل بسته به مویی است
تنها سر مویی ز سر موی تو دورم
ماجرا کم کن و بازآ که مرا مردم چشم
خرقه از سر به درآورد و به شکرانه بسوخت
دلبرا بنده نوازیت که آموخت بگو
که من این ظن به رقیبان تو هرگز نبرم
تقویم چهار فصل دلم را ورق زدم
آن برگ های سبز سرآغاز سال کو؟؟؟
و انگه زبرای خشت گور دگران
در کالبدی کشند خاک من و تو
آن سفر کرده که صد قافله دل همره اوست
هر کجا هست خدایا به سلامت دارش
شب چو دربستم و مست از می نابش کردم
ماه اگر حلقه به در کوفت جوابش کردم
در زدم کس این قفس را وا نکرد
پر زدم بال و پرم آتش گرفت
در خروش آیم چو بینم کج نهادی های خلق
جویبارم ناله از هر پیچ و خم باشد مرا
Thread starter | عنوان | تالار | پاسخ ها | تاریخ |
---|---|---|---|---|
![]() |
اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه | مشاعره | 109 | |
![]() |
مشاعرۀ شاعران | مشاعره | 11 |