فقط ایرانی ها بیان تو

mr.abooli

عضو جدید
کاربر ممتاز
یلدا.............. دختر سیاه موی بلند بالا.... یادگار نام وطن.............میوه پاییز ایران..... در راه است ...او را بر سفره مهر بنشانیم............ و با نسل فردا پیوندش دهیم ...........ایرانی بودن را فراموش نکنیم.............. شب یلدا بر تمامی دوستان و هم وطنان مبارک........:gol::gol::gol::gol::gol::gol:
ایرانی های عزیز بیان تو و از یلدا و خاطراتش بگن
 
آخرین ویرایش:

mr.abooli

عضو جدید
کاربر ممتاز
عجب استقبالی از ایرانیان محترم

عجب استقبالی از ایرانیان محترم

:eek::eek::eek::eek:
 

Arman K

عضو جدید
کاربر ممتاز
متاسفانه ايرانيها تا حدودي اصالت و ريشه خودشونو گم كردن;)
اميدوارم يه روزي دوباره بتونن پيداش كنن.;)
يلدا مبارك بر همه ايرانيان واقعي كه به اصالت و ريشه خود قبل و بيش از هر چيزافتخار
مي كنن:gol:
 

mr.abooli

عضو جدید
کاربر ممتاز
متاسفانه ايرانيها تا حدودي اصالت و ريشه خودشونو گم كردن;)
اميدوارم يه روزي دوباره بتونن پيداش كنن.;)
يلدا مبارك بر همه ايرانيان واقعي كه به اصالت و ريشه خود قبل و بيش از هر چيزافتخار
مي كنن:gol:
آرمان جان کاملن موافقم
کاش همه مثل شما گل بودن دوست عزیز :gol::gol::gol::gol::gol:مبارک باشه
 

mr.abooli

عضو جدید
کاربر ممتاز
متاسفانه ايرانيها تا حدودي اصالت و ريشه خودشونو گم كردن;)
اميدوارم يه روزي دوباره بتونن پيداش كنن.;)
يلدا مبارك بر همه ايرانيان واقعي كه به اصالت و ريشه خود قبل و بيش از هر چيزافتخار
مي كنن:gol:
ممنون دوست عزیز دلگرم شدم:gol::gol::gol:
 

Nazaniiin

عضو جدید
کاربر ممتاز
محفل آرياييتان طلايي
دل هايتان دريايي
مبارك باد اين شب اهربايي
***********
:gol::gol::gol::gol:يلدايتان مبارك:gol::gol::gol::gol:
***********
 

mr.abooli

عضو جدید
کاربر ممتاز
عاشقانه یلدا

عاشقانه یلدا

و دوباره یلدا...

دوباره من... دوباره تو ... دوباره ما...


شب رفتن پاییز ... شب آغاز ما !


همین لحظه ها بود ...چند سال قبل... من به تو گره خوردم ... تا همیشه !

ماه هاست اینجا ننوشته ام می دانی ..اینجا یعنی تو .. یعنی نوشتن از تو ...

اما هر آنکه آمد و خواند عاشق نبود ... گفت بگذر ... گفت رها کن ... گفت ازنو بساز ...

دلم سوخت برایشان!

خسته شده اند از خواندن دل تنگی های من!

پس بر آن شدم که دیگر ننویسم ... بگذار اینجا هم مثل دلم خاک بگیرد!

کاش کسی مرا می فهمید...

کاش می فهمید سال ها ندیدن،نشنیدن اما با او هر لحظه زیستن یعنی چه!

میدانی...

از یاد برده ام بی تو زیستن چه گونه است...

بی یاد تو برخاستن ؟؟ بی یاد تو خفتن؟؟؟

در انتظارت نبودن؟؟ دیگری را دوست داشتن؟؟؟

فراموشت کردن؟؟


گاهی فکر میکنم کاش می شد !!

یک لحظه چشمانم را ببندم و باز کنم ... یا بیایی تا همیشه بمانی ... یا از همه وجودم

پاک شوی... به یک آن !!

دیگر در هر دم نباشی ...هر بازدم نباشی.. در تک تک یاخته ها نباشی...

در تمام شادی ها ... تمام غم ها ...

کاش می شد!

شنیده ام عشق به اعتبار دوامش عشق است نه شدت حضورش!

با دوام بوده عشقمان،نه؟

نمی خواهم دوباره عاشق شوم که اعتقاد دارم عشق تکرار نمیشود اما میخواهم یاد

بگیرم دوباره دوست بدارم... شاید روز ها کمی راحت تر بگذرند!

این شب ها هر شب برای از یاد بردنت اشک میریزم...کاش با اشک هایم میرفتی

تمام میشدی!

امشب شب ماست...شب یک عشق ناب...


در این زیباتر شب برای عاشق شدن...عاشق شو!:gol::gol::gol:
 

پیوست ها

  • یل.jpg
    یل.jpg
    54.9 کیلوبایت · بازدیدها: 0
  • یل 2.jpg
    یل 2.jpg
    25 کیلوبایت · بازدیدها: 0
آخرین ویرایش:

mr.abooli

عضو جدید
کاربر ممتاز
مزین کردین دوست عزیزم هزاران درود در این شب مبارک:gol::gol::gol::gol::gol::gol::gol:
 

mr.abooli

عضو جدید
کاربر ممتاز
ایران قبل از باستان

ایران قبل از باستان

تاریخ ایران با کورش آغاز نمی شود و ماد ها هم اولین ایرانیان نیستند . هرچند نام امروزین " ایران " برگرفته از نام قوم آریایی است ، اما پیش از حضور آنها در این سرزمین نیز اقوام و شهرهایی وجود داشته اند . کاوش های باستان شناسی حاکی از وجود تمدن هایی کهن تر در بعضی نقاط این سرزمین است . هرچند بسیاری از مناطق هنوز کاوش نشده اند و حتی همان مناطق شناخته شده نیز ، کاوش ها بصورت علمی انجام نشده است و یا کامل نگشته است . به هرحال در حد همین شناخت محدود امروز ، ما مناطقی از این دست را می شناسیم . تپه سیلک کاشان ، شهر سوخته زابل ، تپه گیان نهاوند ، دره جیرفت و مناطقی همانند اینها .
نکته مهم دیگر شناخت وضع مناطق داخلی ایران در زمان شکل گیری و رواج تمدن های کهن است . یعنی فهم اینکه در زمان تمدن های و دولت های باستانی نظیر سومر ، کلده ، اور ، بابل ، آشور ، عیلام ، اورارتو و نظائر آن ، وضع این مناطق داخلی فلات ایران ، که مجزا از منطقه مستقیم تحت حاکمیت این تمدن ها و دولت ها بوده است ، به چه نحوی جریان داشته است ؟
همه این موارد و سؤالات و پرسش هایی از این دست نیاز به کار و تلاش باستان شناسان و مورخین حال و آینده دارد . کسانی مانند من و شما که با همت و پشتکار و امید ، سعی خواهند نمود تا زاویه های پنهان زندگی پدران خویش را دریابند . :gol:
 

mr.abooli

عضو جدید
کاربر ممتاز
مادها

مادها

مادها

مادها قومی آریایی نژاد بودند که در آغاز قرن هفتم تا پایان قرن هشتم پیش از میلاد دولت ماد را تاسیس نمودند.

آنها سرزمین ماد را به دو قسمت تقسیم کردند:

نخست ماد بزرگ که مشتمل بر نواحی مرکزی و غربی ایران تا حدود کردستان و کوههای زاگرس می گشت و به آن گاهی مادراگیانا که ری و اطراف آن را در بر داشت نیز اطلاق می کردند.
دوم ماد کوچک که شامل آذربایجان می گشت. نام قوم ماد و کشور ایشان مکرر در کتیبه های آشوری آمده است.
حاکمان ایشان در اوایل کار دست نشانده ی دولت بزرگ آشور بودند و به پادشاهان آن باج می دادند.



دولت ماد شکل می گیرد

بنیانگذار دولت ماد امیری به نام دیااکو است.
وی در آغاز مردی دهقان بود و چون رفتار و کرداری نیک داشت و به عدالت در میان مردمان رفتار می کرد ، مردم او را به پادشاهی برگذیدند. وی همدان را به پایتختی خود اختیار کرد و در آن بر روی تپه ی هفت قلعه ی تو در تو ساخت و هر یک را به رنگ مخصوصی در آورد.
نام این شهر در کتیبه های آشوری آمادانه آمده و چون آشوریها مادها را آمادا می خواندند لفظ آنه در آخر این کلمه ، پسوند مکان است و بنا بر این یکی از نظرات بر این است که همدان به معنی جایگاه و محل مادها می باشد. همدان را به زبان پارسی هخامنشی ( هگمتانه ) می گفتند.

دیااکو پنجاه سال بر قوم خود حکومت کرد ودر این مدت به متحد ساختن طوایف پراکنده ی مادی پرداخت ملی چمن آشوری ها بر ایران تسلط داشتند از اتحاد اقوام ایرانی نا را ضی بودند ، دیا اکو را از حکومت برداشته و او را به شام تبعید کردند.

بعد از او پسرش فرورتیش بر تخت پادشاهی نشست. در صدد اتحاد با دولت اورارتو بر ضد آشور افتاد ولی در نبرد مقابل سپاه جنگ آزموده ی آن دولت تاب مقاومت نیاورد و شکست خورده در میدان نبرد کشته شد.


دولت ماد در اوج قدرت

هووخشتره بزرگترین پادشاه ماد است. از شکست پدرش در برابر آشور درس عبرت گرفت و دانست که باید به فکر آماده کردن ارتشی منظم باشد.


پس از تشکیل سواره نظامی نیرومند بر آن شد که کشور ماد را از تسلط آشوریان برهاند. از این رو به آشور تاخت و پایتخت آن کشور را که نینوا نامیده می شد و در نزدیکی کشور موصل امروزی بود محاصره کرد. نزدیک بود که شهر سقوط کند که ناگهان خبر رسید که آریاهای نیمه وحشی سکایی از دربند های قفقاز گذشته و به آذربایجان تاخته اند. هووخشتره محاصره ی نینوا را رها کرده و به جلوی آنها شتافت.
در شمال دریاچه اورمیه نبرد سختی با آنان کرد ولی شکست خورد.
سپس سکها آذربایجان و آسیای صغیر را تا دریای مدیترانه در زیر سم ستوران خود درنوردیدند و در همه جا به غارت وکشتار پرداختند. سکاها مدت بیست و هشت سال در کشور ماد تسلط داشتند تا اینکه هووخشتره ، مادیس سردار ایشان را با گروهی از سرداران آنان به مهمانی دعوت کرد و در حال مستی همه ایشان را کشت و لشکر آنان را از ایران براند. این سکها همان آریاهای نیمه وحشی شمال بودند که در داستانهای ملی تورانی خوانده شده اند.


تسخیر نینوا: هووخشتره پس از راندن سکها با کمک نبوپولاس سارفرمانروای بابل ، که از طرف غرب آشور را مورد حمله قرار داده بود ، ازطرف مشرق به کشور آشور حمله آورد و نینوا را محاصره کرد.
ساراکوس پادشاه آشور چون دید در مقابل حمله ی ماد ها تاب مقاومت ندارد ، خود و خانواده اش را بسوخت و این شهر نامی که یکی از شهر های بزرگ دنیای قدیم بود در سال 612 ق.م به دست ایرانیان مادی سقوط کرد و دولت نیرومند و ستمگر آشور از روی زمین بر افتاد.



زبان مادها

از پادشاهان ماد تا کنون هیچ گونه نوشته و کتیبه ای بدست نیامده است ولی آنچه محقق است آن است که زبان مادی که زبان شمال ایران بوده است با زبان ایرانیان دوره ی بعد که پارسی باستان یا زبان جنوب ایران باشد ، تفاوت فاحشی نداشته است. هرگاه زبان مادها که بخش بزرگی از ایران را تا حدود خراسان را در دست داشته اند با زبان پارسی هخامنشی تفاوتی کلی می داشت ، هر آینه داریوش و دیگر پادشاهان هخامنشی در کتیبه های خود که آنها را به سه زبان پارسی باستان و آشوری و عیلامی نوشته اند زبان مادی را هم می افزودند تا بخش بزرگی از کشور ایران از فهم آن نوشته ها بی خبر و محروم نمانند. تنها اختلافی که در میان زبان مادی و پارسی بوده اختلاف لهجه است.
:gol:
 

mr.abooli

عضو جدید
کاربر ممتاز
پارسها

پارسها

هخامنشیان از پارسیان بشمار می روند.
پارسیان مردمانی آریایی نزاد بودند که تاریخ آمدن ایشان به ایران معلوم نیست. در کتیبه های آشوری از سده ی نهم پیش از میلاد آمده است. از همان تاریخ آنان در ناحیه ی انشان که در مشرق شوشتر و حوالی کارون واقع بود دولت کوچکی تشکیل دادند که در ابتدا از دولت ماد اطاعت می کردند . جد ایشان هخامنش همه ی قبیله های پارسی را زیر فرمان خود در آورد.



تمدن و فرهنگ هخامنشی

شاه : این نام که از سه هزار سال پیش در زبانهای ایرانی رواج دارد ، از پارسی باستان گرفته شده است که پس از تحولات تاریخی بسیار به صورت « شاه » در آمده است .
چون پس از اتحاد ماد و پارس بدست کوروش بزرگ، (550 ق . م ) اصطلاح شاهنشاه بکار رفت . این بدان جهت بود که مردم آریایی و غیر آریایی فلات ایران و پیرامون آن به کشور هخامنشی پیوستند و خصوصا پادشاهان و شهریاران آنها نیز برتری کوروش را پذیرفتند .
شاهنشاه در پارسی باستان خشایه ثیه یعنی شاه شاهان آمده است.

لباس ویژه شاهنشاه
شاهنشاه درهنگام صلح جامعه ای بلند از دیبای ارغوانی که آستینهای فراخ داشت و در زیر آن پیراهن بلندی می پوشید که تا زانو می رسد و مغزی سفید داشت و کمر بندی روی آن می بست . کفش شاه نیز ، زرین و پاشنه دار و نوک تیز بود . یونانیــان تـاج شاهنشاهیان هخــامنشی راتیار و یا گیسداریس خوانده اند .
شاه ، ریش دراز و موهای مجعد داشت و بر تخت زرین می نشست و عصای زرین به دست می گرفت .

فرمانها و نامه های سلطنتی به مهر شاه می رسید و نسخه ای از آن در دفاتر شاهی نگهداری می شد .


کشورداری

داریوش پس از اینکه بر اوضاع کشور ایران مسلط شد، ایران را به سی و سه خشتره یا استان تقسیم کرد و ادارة آنها را به افرادی که مورد اعتماد شاهنشاه بودند واگذار نمود.
از زمان جانشینان خشایارشاه که دولت هخامنشی روی به ضعف نهاد استانداران یک نوع خود مختاری پیدا کرده حتی ریاست سپاه محلی را که بر عهدة سرداری به نام کارانا بود نیز بدست گرفتند.

اختیارات شاهان یا امیران محلی با قوت یا ضعف حکومت مرکزی تغییر می کرد. ضرب سکه طلا از مختصات شاهنشاه بود . اما استانداران می توانستند گاهی سکه هایی از نقره یا مس بزنند .
در اوایل دورة هخامنشی سالی دوبار بازرسان شاهنشاهی که چشم و گوش شاه خوانده می شدند به استانها گسیل می گشت .




سپاه ایران

سپاه جاویدان
پیش از داریوش ایران سپاه منظمی نداشت و ارتش آن بصورت افراد غیر حرفه ای اداره می شد . داریوش به تشکیل سپاه جاودان پرداخت که شمار ایشان به ده هزار تن می رسید . در هر شهر پادگانی وجود داشت که در ارگ آن شهر جای داشتند و فرماندة آن دژها را ارگبد می گفتند .

لشکر ایران به دو دستة پیاده و سواره تقسیم می شدند و مسلح به تیر و کمان و نیزه و شمشیر و زوبین و خنجر و کمند و سپر و کلاهخود و زره بودند .
اسب و فیل و شتر را هم زمان در جنگ بکار می بردند .

ایرانیان در تیر اندازی مهارت داشتندچنانکه هرودت می نویسد پارسیان از کودکی به فرزندان خود سه چیز می آموختند که :

  • راست بگویند
  • راست بر اسب سوار شوند
  • راست تیر بیندازند .
از زمان داریوش دوم ، جنگاوران یونانی نیز بعنوان مزدور در ارتش ایران راه یافتند و همین امر باعث تن پروری ایرانیان و انحطاط ارتش ایشان گردید .

در ایران از زمان کوروش گردونه های جنگی نیز به کار می رفت . چرخهای این گردونه ها غالباً مجهز به داسهای برنده بودند .





نیروی دریایی :

در زمان هخامنشی ایران به دستیاری رعایای فینیقی و یونانی خود دارای نیروی دریایی مهمی گردید . این نیرو ، ایران مرکب از سه گونه کشتی بود :

اول - کشتیهای جنگی که پاروزنان آن در سه ردیف یکی بالای دیگری قرار می گرفتند.

دوم - کشتیهای دراز که برای حمل و نقل اسبها و سواره نظام بکار می رفت .

سوم - کشتیهای کوچکتر که برای حمل و نقل خوار و بار استعمال می شد .



میراث تمدنهای گذشته

دولت هخامنشی وارث تمدنهای قدیم پیش از خود بود و همة علوم و معارف ملل پیش ، مانند : آشور و بابل و عیلام ، در بین اهل آن ، در آن کشور پهناور رواج داشت .

بزرگترین شهر علمی و دانشگاهی آن ، امپراتوری بابل بود . در این شهر تعلیم معارف قدیم ، به دست کاهنان بابلی و مغان بود .
آثار و تألیفات قدیم را به زبانهای اکدی و سومری و عیلامی و آرامی می خواندند .
ستاره شناسان و ریاضیدانان بابلی در عصر خود مــشهور آفاق بودند و علوم خود را همراه با سحر و جادو به شاگردان خود می آموختند .
 

mahtab.sh

عضو جدید
کاربر ممتاز
تاریخ ایران با کورش آغاز نمی شود و ماد ها هم اولین ایرانیان نیستند . هرچند نام امروزین " ایران " برگرفته از نام قوم آریایی است ، اما پیش از حضور آنها در این سرزمین نیز اقوام و شهرهایی وجود داشته اند . کاوش های باستان شناسی حاکی از وجود تمدن هایی کهن تر در بعضی نقاط این سرزمین است . هرچند بسیاری از مناطق هنوز کاوش نشده اند و حتی همان مناطق شناخته شده نیز ، کاوش ها بصورت علمی انجام نشده است و یا کامل نگشته است . به هرحال در حد همین شناخت محدود امروز ، ما مناطقی از این دست را می شناسیم . تپه سیلک کاشان ، شهر سوخته زابل ، تپه گیان نهاوند ، دره جیرفت و مناطقی همانند اینها .
نکته مهم دیگر شناخت وضع مناطق داخلی ایران در زمان شکل گیری و رواج تمدن های کهن است . یعنی فهم اینکه در زمان تمدن های و دولت های باستانی نظیر سومر ، کلده ، اور ، بابل ، آشور ، عیلام ، اورارتو و نظائر آن ، وضع این مناطق داخلی فلات ایران ، که مجزا از منطقه مستقیم تحت حاکمیت این تمدن ها و دولت ها بوده است ، به چه نحوی جریان داشته است ؟
همه این موارد و سؤالات و پرسش هایی از این دست نیاز به کار و تلاش باستان شناسان و مورخین حال و آینده دارد . کسانی مانند من و شما که با همت و پشتکار و امید ، سعی خواهند نمود تا زاویه های پنهان زندگی پدران خویش را دریابند . :gol:
درود بر تو ایرانی با شرف:heart::heart::heart::heart:
دوست داریم:gol:
 

mr.abooli

عضو جدید
کاربر ممتاز
اشکانیان

اشکانیان

اشکانیان که از قوم پارت بودند از ایالت پارتیا که مشتمل بر خراسان فعلی بود برخاستند . نام سرزمین پارت در کتیبه های داریوش پرثوه آمده است که به زبان پارتی پهلوه می شود .
چون پارتیان از اهل ایالت پهله بودند ، از این جهت در نسبت به آن سرزمین ایشان را پهلوی نیز می توان خواند .
ایالت پارتیها از مغرب به دامغان و سواحل جنوب شرقی دریای خزر و از شمال به ترکستان و از مشرق به رود تجن و از جنوب به کویر نمـک و سیستــان محـدود می شد .
قبایل پارتی در آغاز با قوم داهه که در مشرق دریای خزر می زیستند در یک جا سکونت داشتند و سپس از آنان جدا شده در ناحیة خراسان مسکن گزیدند .


اشکانیان به قدرت رسیدند

دورة اشکانی 470 سال امتداد داشت . در اوایل این دوره که تقریباً یک صد سال دوام یافت ، اشکانیان به تحکیم مبانی دولت جوان خود پرداختند و دولت یونانی باختر را در شرق و دولت یونانی سلوکی را در غرب مغلوب نمودند . در اواسط دورة اشکانی که روزگار عظمت ایشان است ، شاهان آن سلسله با بهره مندی در برابر رومیان و مردمان نیمه متمدن آریایی که سکها خوانده می شدند ، می جنگیدند و خود را در عظمت به پای دولت روم رسانیدند . اشکانیان در اواخر عصر خود ، روی به انحطاط گذاشتند و سرانجام به دست ساسانیان منقرض گشتند و مرکز قدرت از خراسان به فارس منتقل گشت .
قلمرو اشکانیان
حدود کشور اشکانی در دورة عظمت آن از طرف مغرب به رود فرات ، و از مشرق پنجاب و سند ، و از طرف جنوب خلیج فارس و دریای عمان و اقیانوس هند ، و از شمال کوههای هیمالایا و رود سیحون و دریای خزر و کوههای قفقاز بوده است .



نظام اداری



شاه ونمایندگان او در شهرها

اساس سلطنت در دورة اشکانی بر ملوک الطوایفی بود . شاهنشاهان ایشان خود را شاه ممالک و به زبان یونانی بازیلوس بازی لئون
Bosileus Basilion یعنی ، شاه شاهان می خواندند .
علاوه بر شهربانان که نمایندة شاهنشاه در استانها بودند ویسبذان یا تیولداران نیز وجود داشتند که قسمتی از ولایات را که ویس خوانده می شد به طور تیول به آنان واگذار شده بود .

ظاهراً نه تنها فرمانروایانی که از نسل شاهان بودند ، عنوان شاه داشتند بلکه هر یک از ایالات هیجده گانة اشکانی نیز پادشاه داشتند که او را به پهلوی کذک خوذای یعنی کدخدا می نامیدند .


سه مجلس تصمیم گیری

شاهنشاه اشکانی همواره با دو مجلس که یکی شورای خاندان سلطنتی و دیگری مجلس ریش سفیدان یا سنا بود مشورت می کرد .
ظاهراً مجلس سومی هم وجود داشت که از ائتلاف آن دو مجلس در مواقع ضروری تشکیل می شد که آن را مهستان می نامیدند . مجلس مهستان همیشه پسر شاه را به جای او برمی گزید و گاهی برادر
شاه یا عموی او را به سلطنت بر می داشت .


اداره ی ایالات

حکام ایلات یا استانداران را در دورة اشکانی بدخش یا بدیــشخ می خواندنــد . سرزمینهای استاندار نشین اشکانی را به هیجده ایالت رسانیده اند و آنها ولایاتی از قبیل :

بابل و همدان و ری و قومس و پارت و گرگان و زرنگ (سیستان ) و غیره بودند .

غیر از این ولایات هیجده گانه دیگر ولایتها حکومتهای خود مختار داشتند و شاهان ایشان همه ساله باجی به شاهنشاه بزرگ اشکانی می پرداختند و در مواقع جنگ او را به سپاه و سرباز یاری می کردند .
بعضی از این ولایات عبارت از : آذربایجان ، خوزستان ، پارس و ارمنستان و غیره بودند . بسیاری از پادشان محلی مانند امیران پارس و خوزستان حق سکه زدن داشتند . در ممالک اشکانی بیش از شصت شهر یونانی وجود داشت که مردم آن بنا بر قوانین و رسوم خود اداره می شدند و همینها بودند که موجب انتشار آداب و اخلاق یونانی در مشرق زمین گردیدند .



سپاه

در این دوره مرد نجیب و آزاده ، سواری که وقت خود را در جنگ یا شکار می گذرانید .
اشکانیان دارای ارتش منظم نبودند . هر ویسبذ یا فئودال بزرگ دارای سپاه خاص خود بود و در هنگام جنگ از مردان آزاد و بردگان خود استفاده می کرد . سوار نظام اشکانی مجهز به سلاح آهنین و زرهی که به زانو می رسید بود .
این زره از پوست شتر ساخته شده و به آن قطعاتی از آهن می دوختند . کمانداران علاوه بر تیر و کمان مجهز به نیزه و شمشیر نیز بودند . لشکر پارتی غیر از اسب از شتر نیز استفاده می کرد . شیوة نبرد در آن دوره جنگ و گریز بود . پیاده نظام کمتر از سواره نظام اهمیت داشت و لشکر پیاده را بیشتر بردگان و روستائیان تشکیل می دادند .
سپاه پارتی بیشتر تدافعی بود نه تهاجمی . سوار نظام کلاهخودی از آهن یا پولاد بر سر می گذاشت و یک شلوار چرمی تاگوژگ پا می پوشید . پارتیها جنگ را با فریادها و حمله شروع می کردند و صدای طبل و دهل مانند غرش رعد و به همه جا می پیچید . شیوة جنگ آنان چنین بود که سپاه بیگانه را به داخلة کشور کشانیده همواره عقب می نشستند و آذوقه را معدوم و چاههای آب را پر از خاک می کردند . آنگاه مردم محل را بر دشمن می شورانیدند تا سرانجام او را شکست می دادند .


تمدن اشکانی



شهرها و پایتختها

پایتخت دولت اشکانی بر حسب توسعة آن کشور تغییر می کرد .
زمانی که اشکانیـان در سرزمین پـارت حکومــت داشتند ، پایتخت آنان در شهر نسـا ( نزدیک عشق آباد ) و سپس در شهر اساک نزدیک قوچان بود .
در زمان تیرداد اول پایتخت خود را به هکاتم پیلس یا شهر صد دروازه در نزدیکی دامغان انتقال دادند ، بعداز آنکه مرز ایشان به رود فرات رسید شهر تیسفون را که در جانب چپ دجله مقابل شهر سلوکیه ساخته بودند به پایتختی برگزیدند .
پادشاهان اشکانی به مناسبت تغییر فصل در شــهـرهای مختـلف ایران از قبیـل ری و همـدان و گرگـان و بابل گردش می کردند .
در زمان بلاش اول شهر جدیدی به نام ولاشکرد در نزدیکی بابل بوجود آمد . ظاهراً قصد بلاش از ایجاد این شهر آن بود که یک مرکز جدید بازرگانی به جای شهر قدیم سلوکیه تأسیس کرده باشد .


دین اشکانیان

اشکانیان در آغاز به جهت معاشرت با قوم داهه و سکها مظاهر طبیعت را مانند آفتاب و ماه و ستارگان می پرستیدند .
پس از آنکه با سلوکیها و یونانیان نزدیک شدند به پرستش ارباب انواع یونانی و خدایان ایشان نیز خو گرفتند ، عده ای از ایشان به مذهب زرتشت در آمدند . چنانکهبلاش اول در صدد گردآوری اوستا برآمد .
از مذاهب معروف دورة اشکانی مهرپرستی است .
خدای مهر یا خورشید که در عین حال خدای عدالت نیز بود از دیر باز در فلات ایران مورد پرستش بود . مهر با شمشا ( شمس ) خدای بابلی یکی دانسته شده است . دینی بود که مردم را به صلح همگانی دعوت می کرد . از آداب این مذهب تقدیس گاو و غسل تعمید و استعمال نان و آب و شراب مقدس بود .
مهر پرستان یکدیگر را برادر و مربیان خویش را پدر می خواندند . سپس مهرپرستی اشاعه یافته از ایران به اروپا رفت و رومیان پیش از قبول دین عیسی غالباً مهرپرست بودند .

اشکانیان نسبت به مذاهب بیگانه بی نظر بودند و ادیان مختلف در کشور ایشان آزاد بود . چنانکه یهودیان ، اشکانیان را حامی خود می شمردند .


مسکوکات

سکه های پارتی فقط از نقره و برنج بود و در زمان آنها پول طلا تنها از راه بازرگانی به ایران وارد می شد .
واحد پول اشکانیان « درخم » نام داشت که کلمه ای است یونانی و بعدها به صورت درهم و درم در آمده است .
خط و زبان سکه های اشکانی ، یونانی است . عناوینی که شاهان به تقلید سلوکی بر روی سکه های خود ضرب کرده اند بسیار است . روی سکه ها صورت شاهان اشکانی است که بر تخت نشسته و کمانی به دست گرفته و زه آن را می کشند .
بعضی از سکه ها نیز دارای صــورت خدایــان یونانی می باشد . مسکوکات پارتی بر طبق تقویـم سلوکیـان تاریــخ گذاری می شـد که مبدأ آن ســال آن سال 31 ق . م یعنـی ، سـال جلـوس سلوکوس نیکاتر بر تخت شاهی است .
از قرن اول بعد از میلاد ، کـم کـم خط سکه های پارتی از یونانی به خط و زبان آرامی تبدیل می شود و از مرغوبیت جنس و فلز آنها کاسته می گردد .
سکه های نقره اشکانی عبارت از یک درهمی و چهاردرهمی است که ضرب آنها بیشتر در شهرهای یونانی بین النهرین بعمل می آمده است .


زبان

زبان پارتها از خانوادة زبانهای هند و اروپایی و از دستة زبانهای ایرانیمیانه است و آن زبانی است که به نام پهلوی معروف گردیده است .
زبان پهلوی شمالی را پارتی یعنی اشکانی و زبان پهلوی جنوبی را پارسیک یا پهلوی ساسانی می نامند .
اشکانیان از بدو تأسیس دولت خود تا زمان گودرز اشک بیستم (51 م ) تحت تأثیر هلنیسم و یونانی مآبی قرار گرفتند . در این دوره پادشاهان و شاهزادگان اشکانی غالباً به زبان یونانی آشنا بودند .
چنانکه اردوان اول اشکانی و ارد اول این زبان را بخوبی می دانستند . فرهنگ و آداب یونانی آنقدر در این دوره رواج داشت که پادشاهان اشکانی چون ارد بآسانی از نمایشهایی که هنرمندان یونانی می دادند استفاده می کردند .
اما دانستن زبان یونانی از زمان گودرز به بعد رو به انحطاط گذارد. زیرا ، خطوط یونانی سکه های آن زمان خوانا نیست .
خط ملی اشکانیان ، خط آرامی بود که از زمان هخامنشیان به ایشان به ارث رسیده بود .
بعضی از پادشاهان ایشان مانند : مهرداد چهارم و بلاش اول و اردوان پنجم سکه های خود را به زبان پهلوی و خط آرامی ضرب کرده اند .
از جمله از اسنادی که در این زمان پیدا شده ، قباله ای است مربوط به فروش یک تاکستان به زبان پهلوی و خط آرامی که در اورامان کردستان بدست آمده است .
 

mahtab.sh

عضو جدید
کاربر ممتاز
در مورد پیامبر ایرانی مون " اشو زرتشت " هم مطلب بذارین ، بیاین رای بدیم به تالار ایران ، الان آدرسشو براتون میذارم :heart:
 

mr.abooli

عضو جدید
کاربر ممتاز
اینم برا دوست عزیزم

اینم برا دوست عزیزم

در مورد پیامبر ایرانی مون " اشو زرتشت " هم مطلب بذارین ، بیاین رای بدیم به تالار ایران ، الان آدرسشو براتون میذارم :heart:

[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif][FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]از سخنان اشورزتشت اسپنتمان با پروردگار
[/FONT][/FONT]
اشو زرتشت می‌گوید: پروردگارا! آنگاه که تو مردم را به‌نیروی مینَویِ خویش آفریدی و قدرت درک و شعور به‌آنها دادی؛ آنگاه که تو جسم را با جان درآمیختی؛ آنگاه که تو کردار و آموزش را پدید آوردی،
چنین مقرر کردی که هرکسی برطبق ارادۀ آزاد خودش تصمیم بگیرد و عمل کند. چنین است که دروغ‌آموز و راست‌آموز، یعنی هم آنکه نمی‌داند و هم آنکه می‌داند، هرکدام برطبق خواستِ درونی و ذهنیتِ خویش به‌بانگ بلند تعلیم می‌دهد و مردم را به‌سوی خویش فرامی‌خوانَد. انسان نیک‌اندیشی که در انتخاب راهش مُرَدَّد است آرمَئیتی معنویتِ راهگشای خویش را به‌او می‌بخشد تا راه درست را برگزیند.

انسانِ‌ باخردی که خردِ اندیشه‌ورِ خویش را به‌کار می‌گیرد با گفتار و کردارش عدالت‌خواهی و راست‌کرداری و نیک‌اندیشی را گسترش می‌دهد، پروردگارا، چنین کسی بهترین یاورِ تو است.


کسی‌که با رهنمودگیری از خرد مینوی خویش بهترینها را از راه کلامِ آموزندۀ اندیشۀ نیک توسط زبانش و از راه کردارِ پارسایانه توسط دستهایش انجام دهد، اهورَمَزدا را که آفریدگارِ عدالت است به‌بهترین وجهی شناخته است.
هرکه به‌وسیلۀ اندیشه و گفتار و کردار نیک با بدی بستیزد تا بدی را از میان بردارد و بدکاران را راهنمائی کند تا از بدی دست بکشند و به‌نیکی بگرایند ارادۀ اهورَمَزدا را به‌نحو خوشنودگرانه‌ئی تحقق بخشیده است.


کسی که راه راستی و خوشبختی ابدی یعنی راهی که به سوی جایگاه اهورَمَزدا رهنمون باشد را در زندگیش در این جهانِ مادی به‌ما نشان دهد به‌بهترین و برترین خوشی خواهد رسید. پرودگارا! چنین کسی همچون تو پاک و آگاه و دانا است.
 

mahtab.sh

عضو جدید
کاربر ممتاز
دوستان با تاپیک هایی که گذاشتم و بازدید کنندگان و دیگر تاپیک ها میبینید که ایرانی واقعی کم نیست ، فقط ما باید با هم متحد و همسو بشیم
 

mahtab.sh

عضو جدید
کاربر ممتاز
در تصویر حکاکی شده بر سنگهای تخت جمشید،هیچکس عصبانی نیست، هیچکس
سوار بر اسب نیست،هیچکس را در حال تعظیم نمی بینید، هیچ وقت برده داری در ایران مرسوم نبوده، در بین این صدها پیکر تراشیده شده حتی یک تصویر برهنه وجود ندارد، این آداب ما ایرانیان است:
:gol:
(نجابت،قدرت،احترام،مهربانی و خوشرویی):gol:
 

MOON.LIGHT

عضو جدید
کاربر ممتاز
یلدا یعنی یادمان باشد که زندگی آنقدر کوتاه است، که یک دقیقه بیشتر با هم بودن را باید جشن گرفت.

یلداتون مبارک:gol::gol::gol::gol:
 

mahtab.sh

عضو جدید
کاربر ممتاز
قطعه دوم از منشور پارساماش از کورش بزرگ(شعر)


[FONT=arial,helvetica,sans-serif]برای من که [/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]جهان را به جانب ِ علاقه فرا خوانده ام[/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]چوپان به کوه و پیر به خانه و [/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]پیشه ور به شهر ... یکی است[/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]همه برادران ِ من اند.[/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]برای من [/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]که برادر ِ بینایان و غم خوار ِ خستگانم[/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]زنان به جالیز و دبیران به دیر و[/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]سواران به صحرا یکی است.[/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]همه خان و مان من اند.[/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]من کورشم[/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]و تنها نجات ِ جهان به آرامشم باز خواهد آورد[/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]من پسر پادشاه ِ اَنشان و [/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]مشعل دار ِ مردانم[/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]من برگزیدۀ گلبرگ و شبنم ِ خالصم[/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]که خداوند[/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]به شادمانی ِ سپیده دَم سوگندم داده است[/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]من پیام آور ِ آن حقیقت ِ بی پرده ام[/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]که پروردگار[/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]همۀ رودها ، راه ها ، دامنه ها و دریاها را [/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]به فرمانم آورده است.[/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]از پهنه های پارساماش[/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]تا جلگه های جلیل اَنزان[/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]سواران من از کشتزار بی کرانۀ برنج و[/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]عطر گندم ِ نو می گذرند.[/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]فرشتگان ِ نان و شَفا [/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]شبانه به شوشیانا رسیده اند.[/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]پس ای ستم دیدگان[/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]فراوانی و خوشی هاتان بسیار باد[/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]آسایش و امیدهاتان بسیار باد[/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]فرزندان برومند و [/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]برکت ِ نانتان بسیار باد.[/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]نان و نمک ، خواب آرام و[/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]بیداری بارانتان بسیار باد.[/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]من برگزیدۀ زمین و اولاد ِ آسمان ،[/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]آزادی شما را رقم خواهم زد[/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]زیرا من نگهبان بی مرگ محبتم[/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]رهاورد من[/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]رهایی ِ مردمان شماست.[/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]من اورشلیم ویران را [/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]واژه به واژه و سنگ به سنگ [/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]بازخواهم ساخت[/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]زنجیر از دو دست ِ فرزندانتان خواهم گشود[/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]و بر این صخرۀ سترگ[/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]خواهم نوشت :[/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]آزادی آدمی[/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]آخرین آواز ِ اولین ِ من است.[/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]زندانها را در هم خواهم شکست[/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]دژها را خواهم گشود[/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]و بیدادگران را خانه نشین ِ شکست ِ خویش خواهم کرد.[/FONT]

[FONT=arial,helvetica,sans-serif]سید علی صالحی شاعر و نویسنده معاصر
[/FONT]
 

Similar threads

بالا