مشاعرۀ سنّتی

behnam-t

عضو جدید
تا کی به تمنای وصال تو یگانه
اشکم شود از هر مژه چون سیل روانه؟
 

eksir

عضو جدید
کاربر ممتاز
هر که هوا گرفت و رفت از پی آرزوی دل
گوش مدار سعديا بر خبر سلامتش
 

*زهره*

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
شرح داغ دل پروانه چو گفتم با شمع
آتشی در دلش افکندم و آبش کردم
 

MOON.LIGHT

عضو جدید
کاربر ممتاز
شفاعت آمدم اي دوست ديده‌ي خود را
کزو مپوش گل نو دميده‌ي خود را
 

*زهره*

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
اگر به کوی تو باشد مرا مجال وصول

رسد به دولت وصل تو کار من به اصول
 

MOON.LIGHT

عضو جدید
کاربر ممتاز
لاابالي چه کند دفتر دانايي را
طاقت وعظ نباشد سر سودايي را
 

shanli

مدیر بازنشسته
از خاک در تو چون جدا می‌باشم
با گریه و ناله آشنا میباشم
چون شمع ز گریه آبرو میدارم
چون چنگ ز ناله با نوا میباشم
 

eksir

عضو جدید
کاربر ممتاز
می بهشت ننوشم ز دست ساقی رضوان
مرا به باده چه حاجت که مست روی تو باشم
 

MOON.LIGHT

عضو جدید
کاربر ممتاز
مرد بي حاصل نيابد يار با تحصيل را
جان ابراهيم بايد عشق اسماعيل را
 

eksir

عضو جدید
کاربر ممتاز
آن همه ناز و تنعم که خزان می‌فرمود
عاقبت در قدم باد بهار آخر شد
 

MOON.LIGHT

عضو جدید
کاربر ممتاز
در شهربند مهر و وفا دلبري نماند
زير کلاه عشق و حقيقت سري نماند
 

eksir

عضو جدید
کاربر ممتاز
دل من از نگه گرم او نپرهيزد
ز برق سر نکشد حاصلی که من دارم **
 

MOON.LIGHT

عضو جدید
کاربر ممتاز
مي‌توان يک زخم خورد از تيغ تيز
چون پياپي شد، چه چاره جز گريز؟
 

eksir

عضو جدید
کاربر ممتاز
ز خواب، نرگس مست تو سر گران برخاست,
خروش و ولوله از جان عاشقان برخاست
 

araz_heidari

عضو جدید
کاربر ممتاز
شبی که ماه مراد از افق شود طالع

بود که پرتو نوری به بام ما افتد
در بيابان فنا گم شدن آخر تا كي
ره بپرسيم مگر پي به مهمات بريم
حافظ آب رخ خود بر در هر سفله مريز
حاجت آن به كه بر قاضي حاجات بريم:gol:
 

*زهره*

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
ماجرا کم کن و بازآ که مرا مردم چشم

خرقه از سر به درآورد و به شکرانه بسوخت
 

araz_heidari

عضو جدید
کاربر ممتاز
ماجرا کم کن و بازآ که مرا مردم چشم

خرقه از سر به درآورد و به شکرانه بسوخت
تاکی در انتظار گذاری به زاریم
باز آی بعد از این همه چشم انتظاریم
بس شکوه کردم از دل ناسازگار خود
دیشب که ساز داشت با دل نا سازگاریم:gol:
 

*زهره*

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
مرا در منزل جانان چه امن عیش چون هر دم

جرس فریاد می‌دارد که بربندید محمل‌ها
 

*زهره*

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
ترک درویش مگیر ار نبود سیم و زرش

در غمت سیم شمار اشک و رخش را زر گیر
 

*زهره*

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
دیدم به خواب خوش که به دستم پیاله بود

تعبیر رفت و کار به دولت حواله بود
 
Similar threads
Thread starter عنوان تالار پاسخ ها تاریخ
naghmeirani اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه مشاعره 109
Fo.Roo.GH مشاعرۀ شاعران مشاعره 11

Similar threads

بالا