در آلا فکر کردن شرط راه استآنان که خاک را به نظر کیمیا کنند
بود ایا نظری هم به ما کنند؟
شرح داغ دل پروانه چو گفتم با شمع
آتشی در دلش افکندم و آبش کردم
ترسم که اشک در غم ما پرده در شود
وین راز سر به مهر به عالم سمر شود
شبی که ماه مراد از افق شود طالع
بود که پرتو نوری به بام ما افتد
ماجرا کم کن و بازآ که مرا مردم چشم
خرقه از سر به درآورد و به شکرانه بسوخت
مرا در منزل جانان چه امن عیش چون هر دم
جرس فریاد میدارد که بربندید محملها
ترک درویش مگیر ار نبود سیم و زرش
در غمت سیم شمار اشک و رخش را زر گیر
دیدم به خواب خوش که به دستم پیاله بود
تعبیر رفت و کار به دولت حواله بود
Thread starter | عنوان | تالار | پاسخ ها | تاریخ |
---|---|---|---|---|
اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه | مشاعره | 109 | ||
مشاعرۀ شاعران | مشاعره | 11 |