تک بیتی های ناب وپرمعنا

[naghmeirani]

محتشم کاشانی

محتشم کاشانی

کمندِ مهر چنان پاره کن که گر روزی

شوی ز کرده پشیمان ، به هم توانی بست

 

[*زهره*]

روزگاری است نرفتیم به صحرای جنون

یاد مجنون که عجب سلسله جنبانی بود!​

 

[eksir]

نالیدن بلبل زنوآموزی عشق است
هرگز نشنیدیم زپروانه صدایی​

 

[*زهره*]

هر کس به طریقی صفت حمد تو گوید
بلبل به غزل‌خوانی و قمری به ترانه

 

[naghmeirani]

عشق یکسان می نوازد عاشق و معشوق را

این عمل از شمع و از پروانه محسوست و بس

 

[*زهره*]

مقصود من از کعبه و بتخانه تویی تو
مقصود تویی، کعبه و بتخانه بهانه

 

[naghmeirani]

ذوقِ ایّامِ شباب از فلکِ پیر بپرس

که نداند به جز از پیر ، کسی قدرِ شباب

​

 

[*زهره*]

رنگين سخنان در سخن خويش نهان اند
از نکهت خود نيست به هر حال جدا گل

 

[naghmeirani]

وصالِ دوستان عمر است و کوتاه است عمر ای دل

گر از دیدار محرومم ، به یادِ دوست بنشینم

​

 

[*زهره*]

فیض روح القدس ار باز مدد فرماید

دیگران هم بکنند آن چه مسیحا می‌کرد

 

[jjjj]

عاصیان از گناه توبه کنند
عارفان از عبادت استغفار

سعدی​

 

[*زهره*]

وسعت از دست و دل مردم به منزل رفته است

جامه‌ها پاکیزه و دل‌ها به خون غلتیده است

 

[naghmeirani]

خوش آن شبها که از مستی در این گلشن ندانستم

بهارِ عشقِ ما هم عافبت روزی خزان دارد

 

[azar_ch]

شناسنامه من یک دروغ تکراری است هنوز تا متولد شدن فرصت باقی است


شناسنامه من یک دروغ تکراری است
هنوز تا متولد شدن مجالم هست


محمد علی بهمنی

 

[eksir]

هر چه گشتيم در اين شهر نبود اهل دلي

كه بداند غم دلتنگي و تنهايي ما

 

[مونا2]

دل خون شد از امید و نشد یار یار من
ای وای بر من و دل امیدوار من

 

[nazanin jamshidi]

از پريدنهاي رنگ و، از طپيدنهاي دل عاشق بيچاره هر جا هست، رسوا مي‌شود

 

[nazanin jamshidi]

آنجا كه عشق خيمه زند، جاي عقل نيست غوغا بود دو پاشه اندر ولايتي

 

[nazanin jamshidi]

از بس ز آشنائي مردم رميده‌ام دائم تلاشِ معني بيگانه مي‌كنم

 

[*زهره*]

در ره عشق که از سیل بلا نیست گذار
کرده‌ام خاطر خود را به تمنای تو خوش

 

[eksir]

تا نگريد طفلك حلوا فروش
ديگ بخشايش كجا آيد به جوش

 

[*زهره*]

تار و پود عالم امکان به هم پیوسته است

عالمی را شاد کرد آن کس که یک دل شاد کرد​

 

[eksir]

شب فراق که داند که تا سحر چند است
مگر کسی که به زندان عشق، دربند است

 

[agin]

خدایی کاین چنین میداردت دوست

کزین شادی توان گنجیدنت پوست؟

 

[eksir]

گر طالب دلداری از کون و مکان بگذر
هست او ز مکان برتر، از کون و مکان تا کی

 

[MOON.LIGHT]

گفتمش نقاش را نقشي بكش از زندگي
با قلم نقش حبابي بر لب دريا كشيد..

 

[eksir]

بگذار تا بگرییم چون ابر در بهاران
کز سنگ ناله خیزد روز وداع یاران

 

[MOON.LIGHT]

گفتم كه اي غزال ! چرا ناز ميكني؟
هر دم نواي مختلفي ساز ميكني؟

 

[eksir]

نشان داغ دل ماست، لاله‌ای که شکفت
به سوگواری زلف تو اين بنفشه دميد

 

[MOON.LIGHT]

در جستجوي اهل دلي عمر ما گذشت
جان در هواي گوهر ناياب داده ايم.