اسلام، زن و كنكاشي نوين

خيبر

عضو جدید
کاربر ممتاز
نام آيت‏اللّه‏ سيدمحمدحسين فضل‏اللّه‏ عالم و انديشمند اسلامي معاصر، براي دين‏انديشان دردمند نامي است آشنا و روشن.
سبك كارهاي اين عالم بزرگ لبناني در ارائه تصويري نوين از انديشه ديني و احياي دوباره تفكر اسلامي به ياد آورنده تلاشهاي غيرتمندانه عالماني همچون استاد شهيد مرتضي مطهري و استاد شهيد سيدمحمدباقر صدر است.
سلسله مباحثي كه از اين پس از نظر خوانندگان محترم خواهد گذشت، نظرگاههاي ايشان است پيرامون زن و مسايل مربوط به او، كه در كتابي به نام «تأملاتٌ اسلاميةٌ حول المرأة» به چاپ رسيد. عناوين برخي از مطالب كتاب از اين قرار است: شخصيت و نقش فعال زن، شعار آزادي زن، زن و مشكل عقب‏ماندگي، زن و حق كار، ازدواج پيوندي مقدس، طلاق و...
مقدمه بحث ممكن است براي برخي از خوانندگان جاذبه لازم را نداشته باشد. اما بر اين باوريم كه خوانندگان عزيز در ادامه مباحث از ديدگاههاي روشن و ارزشمند نويسنده محترم استقبال خواهند نمود و آنها را راهگشا خواهند يافت.
اين كتاب توجه بسياري از خوانندگان را به خود جلب و موقعيت ويژه‏اي پيدا كرد، طوري كه نسخه‏هاي چاپ اول اين كتاب در كمتر از يك ماه به فروش رسيد. ترجمه كتاب ارزشمند ايشان را از اين پس به نظر خوانندگان گرامي مي‏رسانيم. اميد آنكه ديگر انديشمندان اسلامي نيز تلاش خود را در زدودن زنگارهاي جاهليت از چهره مظلوم زن، به كار گيرند.
پيام زن
ما با تمام تجربه‏هاي فكري و عملي خود در مسأله زن به دنبال آنيم كه چهره حقيقي مفهوم عميق اسلامي را درباره اين انسان‏كه‏انسان‏ديگر(مرد)باوجوداوتكميل‏مي‏شود، باز شناسيم.
پيش‏سخن
آنچه فرا روي خواننده قرار دارد سخنان متنوعي است پيرامون برخي مسايل مربوط به زن از ديدگاه اسلامي. بهانه اين كار برخورد با پرسشهايي بود كه نظر اسلام را درباره زن، مي‏طلبيد.
گاه مي‏بينيم برداشتهاي شخصي يا انديشه‏هاي عقب‏مانده در جامعه اسلامي، چهره نوراني انسان‏گرايي اسلام را - در قوانيني كه براي انسان از زن و مرد آورده است - تيره و آشفته نشان مي‏دهد.
گروهي از خواهران و برادران روشنفكر از من خواستند تا در چند جلسه، به بعضي از پرسشها پاسخ دهم. پاسخها فوري و بالبداهه بود بي‏آن كه از پيش پيرامون پرسشها پژوهشي كرده باشم.
آنان بر آن شدند تا همان پاسخها را بنگارند و به شكل موضوعات مستقل و عناوين كلي در آورند كه شكل گفتگو را نداشته باشد.
ديدم عناوين مطرح شده قابل استفاده در بحثها و مناقشات فكري هست. آنهم در اين موضوع مهم كه علاوه بر پيوند با بعد اسلامي انساني، بيانگر عدالت ديدگاه اسلام درباره زن نيز تواند بود.
سخن گفتن از شخصيت و نقش زن در ابعاد گوناگون انساني باب گفتگو پيرامون بسياري از مفاهيم پيچيده را كه بيشتر، بستر عملي در خارج دارند، مي‏گشايد.
پيچيدگي مفاهيم اسلامي درباره زن به‏گونه‏اي است كه وقتي يك تفكر،
به زمينه‏اي براي منفي‏بافي تبديل يابد انسان را از فراگير بودن انسانيت محروم
سخن گفتن از شخصيت و نقش زن در ابعاد گوناگون انساني باب گفتگو پيرامون بسياري از مفاهيم پيچيده را كه بيشتر، بستر عملي در خارج دارند، مي‏گشايد.
مي‏دارد و او را با خيالات باطل و مخفي به زواياي بسته و تاريكي مي‏كشاند و پنجره تماشاي كرانهاي باز و گسترده را بر او مي‏بندد. كار آنچنان بالا مي‏گيرد كه بيرون آمدن از آن زوايا، نوعي انحراف از راه درست يا «بدعت» شمرده مي‏شود. اينجاست كه جمود و واپس‏گرايي (تحجر) حالتي مقدس، و اشتباه و لغزش، ارزشي مثبت شمرده مي‏شود. مشكل، زماني بزرگتر و بزرگتر مي‏شود كه هنگام بحث از برخي مسايل حياتي مشاهده مي‏كنيم كه باورهاي مسلم انگاشته عامه مردم - هر چند اشتباه - به رخ كشيده مي‏شود تا باب سخن را همچنان بسته بدارد. گويي آن عادات و باورها اموري بديهي و غير قابل خدشه‏اند. يا انگار امور مقدسي هستند كه به ساحت آن نتوان نزديك شد، در حالي كه به چشم تحقيق هيچ پايه و ريشه‏اي براي قداست يا بداهت آن نمي‏يابيم.
ريشه مشكل اين است كه بعضي از باورها در حركت جوامع، موقعيتي براي خود كسب كرده‏اند به‏گونه‏اي كه بعدها شكل مركزيتي يافتند. آنگاه مردم از بحث و گفتگو درباره آن - به ناداني يا به ترس - خودداري مي‏كنند. رفته رفته اين باور به شكل يك حقيقت مسلم و صحيح در مي‏آيد، درحالي كه كمترين بهره از حقيقت را دارا نيست. روش قرآن در تمام زمينه‏هاي فكري حتي درباره وجود خدا و يگانه پرستي و پيامبري و... برخاسته از درنگ و كنكاش و بحث و جستجو و گفتگو است، حتي مي‏بينيم در برخي موارد كه ريشه در فطرت آدمي دارد - مثل ايمان به خدا - باز هم دعوت به انديشه و گفتگو پيرامون آن مي‏كند... .
سخن ما از زن در مباحث آينده از روش تأمل و بازنگري پشتيباني مي‏شود و براي وارد شدن در تجربه بحثي گسترده، همه علامتهاي پرسش را مورد توجه قرار خواهد داد. و با نفوذ به ژرفاي ميراث اسلامي خواهد كوشيد تا از عهده روشن كردن ابعاد مسأله كه تأثيرات منفي عملي، فكري بزرگي در مسير و حركت اسلامي به جاي گذاشته است، برآيد. ما از تمام تجربه‏هاي فكري و عملي خود در مسأله زن به دنبال آنيم تا چهره حقيقي مفهوم عميق اسلامي را درباره اين انسان - كه انسان ديگر (مرد) با وجود او تكميل مي‏شود - بازشناسيم. ما هيچ‏گاه نمي‏خواهيم تحت‏تأثير حركتها و گرايشهاي متجددانه ديگران قرار گيريم زيرا اين كار ما را از پايداري در راه و پاكيزگي انديشه دور مي‏كند.
ما مي‏خواهيم از طريق روش و رسالت اسلامي خود بنا به دركي كه از مفاهيم اصيل داريم، درصدد تصحيح و استحكام انديشه‏ها برآييم.
ما همگان را به فهمي زنده و پويا از اسلام فرا مي‏خوانيم كه به روي همه جنبه‏هاي حيات گسترده و باز است و تنها به يك سمت خيره نمي‏شود، چنانكه زن از نظر عوام، موجودي جنسي است كه به جاي آن كه مثل مرد، جنسيت يكي از ويژگي‏هاي وجودي‏اش باشد، تمام حركت و احساس و تلاشش در دايره جنسيت است.
مطالعه‏اي كه مبتني بر بررسي جوهره انساني زن است - چنانكه جوهره انساني مرد نيز جز آن نيست -
برترين روش براي رسيدن به نتايجي معقول مي‏باشد.
شخصيت و نقش فعال زن در زندگي
موضوع «زن در اسلام» همواره محل سخن انديشمنداني بوده است كه پيرامون مرزبندي شخصيت و نقش زن در انديشه و شريعت اسلام مطالعه كرده‏اند تا ديدگاه اسلام را در ارتباط با ارزشهاي معنوي و انساني زن در دنيا و آخرت تبيين و تشريح كنند.
سخن در اين مقام، موضوعات گوناگوني را به دنبال مي‏كشد كه از آن جمله است: شخصيت، طبيعت، ايمان و نقش تعيين‏كننده زن در فعاليتهاي ديني و مسير حركت جهادي و توسعه علمي و حركتهاي فرهنگي و...
در اين مباحث از ديدگاه ديگر دانشمندان و انديشمندان و ديدگاههاي مشهور فقهي نيز بهره خواهيم گرفت.
روش برتر براي رسيدن به نتيجه
پيش از وارد شدن به بحث ناچاريم سؤالي را مطرح كنيم كه مربوط به اسلوب بحث درباره اين مسايل مي‏باشد. اينكه آيا دريافت شخصيت و عقل و ايمان زن تنها از طريق متون ديني ميسر است يا از راه مطالعه بر عناصر شخصيت ذاتي زن كه از لابه‏لاي حركت وجودي‏اش به دست مي‏آيد نيز
ممكن است. و يا از طريق شكل التزام داخلي زن به عقيده در راستاي ايمان به خدا و پيامبران و شريعتها و كتابهاي ديني و التزام خارجي‏اش در شكل عمل و مراعات تقواي روحي و فكري و توان او در رويارويي با مشكلات نيز امكان‏پذير است؟ ما معتقديم شيوه مطالعه‏اي كه مبتني بر بررسي جوهره انساني زن است - چنانكه جوهره انساني مرد نيز جز آن نيست - برترين روش براي رسيدن به نتايجي معقول مي‏باشد. ما از اين طريق وارد مي‏شويم و سپس درصدد درك متون ديني برمي‏آييم. و بر اين اساس شرايطي را كه اين متون زاييده آن است و برداشتي را كه مي‏شود از آن ارائه داد، مورد شناسايي قرار مي‏دهيم. شايد در اين تحقيق و بررسي به بعضي از قراين برخوريم كه صريح سخن بزرگان را از تفسير ظاهري آن برگرداند و تفسير ديگري را كه به واقعيت خارجي نزديك‏تر است پيش پاي ما بگذارد يا اينكه اصلاً با كشف مخالفت حديث با اصول ثابت عقيدتي، پي به بي‏اعتباري آن مي‏بريم. زيرا مخالفت با آن اصول در حكم انكار ضروري‏اي از ضروريات ديني برگرفته از كتاب و سنت مي‏باشد.
چند نمونه از برتري زن
در پرتو آنچه گذشت و در مقايسه بين زن و مرد كه در شرايط اجتماعي و فرهنگي يكسان زندگي مي‏كنند. ملاحظه مي‏كنيم كه فرق گذاشتن بين آن دو كاري صعب است. زيرا معلوم نيست كه آگاهي مرد در زمينه‏هاي فرهنگي، اجتماعي و سياسي بيشتر از زن باشد، بلكه به نمونه‏هاي متعددي از برتري زن بر مرد در زمينه وسعت فكر و دقت و عمق آگاهي و روشن‏بيني برمي‏خوريم. و اين را با ملاحظه بعضي از عناصر داخلي يا خارجي زن كه او را به شكل ويژه‏اي جدا مي‏كند و نيز با ملاحظه تجربه‏هاي تاريخي كه در آن زن، شرايط نابهنجار را به شرايطي بهنجار تبديل كرده است درمي‏يابيم. اين‏گونه زنان توانسته‏اند بر موضع اثر گذارنده خود پافشاري كنند. اين حقيقتي است كه خداوند بزرگ با يادآوري شخصيتهاي بزرگي مانند مريم و آسيه، زن فرعون، به ما ياد مي‏دهد و نيز تاريخ با ارائه شخصيت حضرت خديجه كبرا «ام‏المؤمنين» و حضرت فاطمه زهرا و حضرت زينب كبرا ـ كه درود خدا بر آنان باد ـ به ما مي‏گويد. موضعگيريهايي كه در زندگي اين زنان بزرگ به چشم مي‏خورد بيانگر آگاهي، مسؤوليت و رويارويي آنان با قدرتهاي طاغوتي پيرامون، مي‏باشد. و راستي نمي‏توان هيچ‏گونه تفاوت روشن عقلي يا ايماني يافت كه آنان را از مرداني كه در شرايط مساوي مي‏زيسته‏اند جدا كند.
شايد برخي سخن از ويژگيهاي غير عادي در شخصيت اين‏گونه زنان به ميان آورند، اما ما هيچ ويژگي خاصي در آنان نمي‏بينيم جز شرايط محيطي
هيچ‏گونه تفاوتي ميان زن و مرد در رويارويي با صحنه‏هاي سخت كه جامعه بي‏هيچ دليل معقولي
آن را انكار مي‏كند وجود ندارد.
كه امكانات رشد معنوي و عقلي و التزام عملي به عوامل سازنده شخصيت طبيعي را برايشان فراهم كرده است. علاوه براين نمي‏توانيم اذعان كنيم به سخني كه مي‏گويد در وجود اين زنان عناصر غيبي ويژه‏اي قرار داشت كه آنان را از حد ديگر زنان عادي خارج مي‏كند،زيرا بر اين سخن هيچ دليل قانع‏كننده‏اي اقامه نشده است. باتوجه و اذعان به اينكه خداوند سبحانه تنها از برگزيدگي يكي از زنان - مريم عليهاالسلام - خبر مي‏دهد كه آن هم از راه معنويت و اطاعت و عبادت به دست آمده بود. اين حقيقت را در قرآن آنجا كه از ويژگيهاي شخصيت مريم هنگام سرپرستي زكريا بر او و زمان وضع‏حمل عيسي(ع) و مشكلات شديد در پي آن سخن مي‏گويد، به روشني درمي‏يابيم.
اگر خداوند تعالي با بخشيدن «روح‏اللّه‏» به مريم او را سربلند مي‏كند اين امر يك چگونگي غيبي در ذات او شمرده نمي‏شود بلكه لطفي الهي در هدايت عملي و تثبيت معنوي او به حساب مي‏آيد كه به تناسب حالات روحي او شامل حالش شده است. چنانكه مرد نيز در حالتهاي مشابه چنين است. اين بدان معني است كه هيچ‏گونه تفاوتي ميان زن و مرد در رويارويي با صحنه‏هاي ناگوار كه جامعه بي‏هيچ دليل معقولي آن را انكار مي‏كند وجود ندارد.
ملكه سبا نمونه‏اي از قصه‏هاي قرآني
هنگام مطالعه تاريخ و از ديدگاهي مستقل به شخصيت ملكه سبا و داستان زندگي او و گفتگويش با سران قوم - پس از دريافت نامه سليمان - برمي‏خوريم. او ابتدا سران قوم را گرد آورد تا درباره موضعي كه شايسته است در برابر تهديد سليمان بگيرند. اقدام به تصميم‏گيري و چاره‏انديشي كنند. همين پناه‏بردن به شورا، بيانگر خردمندي اوست كه شخصيتش را ممتاز مي‏سازد. همان خردي كه او را وامي‏دارد پيش از مشورت با بزرگان قوم خود، اقدام به تصميم‏گيري نكند اگرچه قدرت آن را دارا بود.
قرآن كريم از اين موضوع سخن به ميان مي‏آورد: آن زن (بلقيس) گفت: اي گروه بزرگان! نامه بزرگي به من رسيده است. نامه از سليمان است؛ آن نامه اين است: آغاز مي‏كنم به نام خداوند بخشنده مهربان، بر من برتري مجوييد و به تسليم نزد من آييد. زن گفت: اي بزرگان در كار من رأي بدهيد كه تا شما حاضر نباشيد من به هيچ كاري دست‏نزده و نخواهم زد.(1)
بلقيس به اين ترتيب از سران قوم درخواست كرد كه با تحليل سياسي خود در موضعگيري آينده او همكاري داشته باشند، اما سران قوم تصميم‏گيري را به خود او واگذار كردند تا هر چه صلاح انديشيد انجام دهد زيرا به خردمندي و درست‏انديشي او اطمينان داشتند و براي همين بود كه او را صاحب اختيار و مرجع تصميم اول و آخر خود قرار داده بودند. اما نقش آن سران به اجراي دستورات ملكه در امور نظامي و مقابله با تهديدات خارجي و حفظ آزادي و استقلالشان منحصر مي‏شد.
آن گروه (سران) گفتند: ما قدرتمندان و دلاوراني توانا هستيم. كارها به دست توست بنگر چه فرمان مي‏دهي. زن (بلقيس) گفت: پادشاهان چون به قريه‏اي درآيند تباهش مي‏كنند و عزيزانش را ذليل. آري چنين كنند. من هديه‏اي نزدشان مي‏فرستم و مي‏نگرم كه قاصدان چه جواب مي‏آرند.(2)
نظر بلقيس معقول و براساس محاسبات دقيق ارائه شده بود كه بهترين راه
را تدارك ديد، زيرا براي حل مشكل راه نظامي شيوه عاقلانه‏اي نبود.
بنابرنظر ملكه ابتدا مي‏بايست تحقيقي در شخصيت سليمان و ارزيابي اين مسايل صورت مي‏گرفت. آيا هدف سليمان سيطره استبدادگرانه‏اي است كه دخالت و آزادي ديگران در تصميم‏گيري نفي و همانند ديگر پادشاهان زندگي مردم را ذلت‏بار مي‏كند؟ در اين حالت لازم است مسايلي از قبيل
قرآن كريم زن را در چهره ملكه سبا، به ما مي‏شناساند. همان انساني كه مهار عقل خود را به دست داشت و پيرو عواطف خود نشد.
حل مسالمت‏آميز و تعيين مقدار نيرو و قدرت رويارويي مورد بررسي قرار گيرد و يا اين كه او واقعا رسول خدا و پيامبر حق است و مي‏توان با او در موضوعاتي كه بدان دعوت مي‏كند از در گفتگو وارد شد.
رأي بلقيس اين شد كه هديه‏اي براي سليمان فرستاده شود تا جواب آن را دريافت كند و از صلح‏آميز بودن يا خصمانه‏بودن و ضعف يا نيرومندي او آگاه شود. زيرا اگر پادشاه باشد ممكن است هديه‏اي بزرگ بتواند او را بفريبد يا اگر هدفي بزرگتر دارد او را به خشم آورد. اين تصميمي بود كه بلقيس گرفت؛ تصميمي عاقلانه و حساب شده و براساس حكم عقل و خرد نه برخاسته از عواطف و احساسات و غرور قدرت آن هم در شرايطي كه استعداد نظامي‏اش به او اجازه اتخاذ تصميمات تند و خشن را مي‏داد.
قرآن كريم زن را در چهره ملكه سبا، به ما مي‏شناساند. همان انساني كه مهار عقل خود را به دست داشت و پيرو عواطف خود نشد. زيرا مسؤوليتش موجب رشد عقلي و تكامل فكري‏اش شده بود به‏گونه‏اي كه مي‏توانست بر مرداني كه در او شخصيتي نيرومند و خردمند و توانمند بر اداره امور سراغ داشتند، حكم براند. تحليل چهره اين زن بر ما معلوم مي‏دارد كه امكان آن هست كه زن بتواند بر عوامل ضعف زنانگي خود كه گاه اثرات منفي‏اي در انديشه او به جاي مي‏گذارد غالب آيد، و اين گواه آن است كه ضعفها اموري مقدر و جبري نيستند كه رهايي از آن امكان‏پذير نباشند.
سرانجام كار با اسلام‏آوردن ملكه بدست سليمان پايان يافت و اين پس از آن بود كه با معجزه سليمان كه تخت سلطنتش را به جايگاه خود انتقال داد، و نيز گفتگوهايي كه بين آن دو درگرفت، قانع شد.
اين حقيقت دليل نويي است براي انديشه ما كه زن مي‏تواند تصميم‏گيري كند يا امري را به گردن بگيرد، و گرايش فكري‏اي براساس محاسبات دقيق داشته باشد، همان چيزي كه بسياري از مردان فاقد آنند.
زن فرعون، نمونه‏اي ديگر
لازم است پيش از بحث درباره هر موضوع ديگر تأملي در شخصيت زن فرعون كه در اوج ناز و نعمت مي‏زيست داشته باشيم. زن فرعون بر همه آن ظواهر و تجملات پشت‏پا زد، زيرا با ايمان محكمي كه داشت خود را به
اگر خداوند تعالي با بخشيدن «روح‏اللّه‏» به مريم او را سربلند مي‏كند اين امر يك چگونگي غيبي در ذات او شمرده نمي‏شودبلكه لطفي الهي در هدايت عملي و تحكيم روحي او به حساب مي‏آيد كه به تناسب حالات روحي ثابت او شامل حالش شده است.
زندگاني باطل و طاغوتي و كبرآور نيالود. زندگاني‏اي كه از يك طرف آكنده از ظلم و ستم و خودخواهي و تعدي به حقوق مستضعفان و ستمديدگان بود و ازطرف ديگر فضايي بود آلوده‏ازسرپيچي‏خداودوري‏ازسعادت‏وخير انسانها.
همسر فرعون دوست مي‏داشت زندگي انساني وي با ايمانش قرين باشد، اما هيچ فرصتي را براي تحقق اين آرزو نمي‏يافت، زيرا شوهرش محيط زندگي را از ستم و فشار و اختناق آكنده بود. آسيه شكايت خود را نزد خداوند مي‏برد و تنهايي و انزواي روحي و عقلي خود را نسبت به هر چه كه پيرامونش بود با خدايش درميان مي‏گذاشت. او از خدا مي‏خواست كه موقعيت عملي‏اش را پايدار سازد. هرگاه نقطه‏ضعفي كه او را در ايمانش متزلزل سازد به ذهنش خطور مي‏كرد، از خداوند طلب كمك مي‏كرد زيرا مقاومت در شرايطي كه او در آن به سر مي‏برد، بسيار سخت بود. او دعا مي‏كرد كه پروردگار، خانه‏اي در بهشت جاويد براي او بنا كند و او را از شر فرعون نجات دهد زيرا او تاب تحمل وجود پليد فرعون را نداشت...
به اين ترتيب چنان كه مي‏بينيم، خداوند سبحان قصه زن فرعون را مثلي براي مؤمنان - از زن و مرد - قرار داد، تا نمونه و اسوه‏اي كامل براي غلبه نيروي ايمان بر سلطه ستم و استعمار - با همه نيرنگها و فريبكاريهايش - باشد، چنان كه پس از آن به قصه مريم مثال مي‏زند كه اسوه كامل اخلاق و نمونه تصديق پروردگار و كتاب پيامبر و نمونه خضوع و خشوع در برابر پروردگار بود به‏گونه‏اي كه تمام زندگي‏اش نماز بود. سخن خداي تعالي در قرآن كريم به اين معنا تصريح دارد:
و باز خدا براي مؤمنان (آسيه) زن فرعون را مثال آورد هنگامي كه (از شوهرش بيزاري جست) عرض كرد بارالها! (من از قصر فرعون و عز دنيوي گذشتم و) تو خانه‏اي در بهشت براي من بنا كن و مرا از شر فرعون كافر و كردارش و از قوم ستمكار نجات بخش. و يادآر حال مريم دختر عمران كه رحمش را پاكيزه داشتيم آنگاه در آن، از روح قدسي خويش دميديم كه او
(مريم) كلمات پروردگار خود و كتب آسماني او را با كمال ايمان تصديق كرد و از بندگان مطيع خدا به شمار مي‏رفت.(3)


پاورقيها:


1ـ سوره نمل، آيه 32 ـ 29.
2ـ همان، آيه 35 ـ 33.
3ـ سوره تحريم، آيه 12 ـ 11.
 

SerpentoR

عضو جدید
کاربر ممتاز
داش آرش زدی تو کار دفاع از حقوق زنا.خبریه؟!
دمت گرم
 

Similar threads

بالا