نام آيتاللّه سيدمحمدحسين فضلاللّه عالم و انديشمند اسلامي معاصر، براي دينانديشان دردمند نامي است آشنا و روشن.
سبك كارهاي اين عالم بزرگ لبناني در ارائه تصويري نوين از انديشه ديني و احياي دوباره تفكر اسلامي به ياد آورنده تلاشهاي غيرتمندانه عالماني همچون استاد شهيد مرتضي مطهري و استاد شهيد سيدمحمدباقر صدر است.
سلسله مباحثي كه از اين پس از نظر خوانندگان محترم خواهد گذشت، نظرگاههاي ايشان است پيرامون زن و مسايل مربوط به او، كه در كتابي به نام «تأملاتٌ اسلاميةٌ حول المرأة» به چاپ رسيد. عناوين برخي از مطالب كتاب از اين قرار است: شخصيت و نقش فعال زن، شعار آزادي زن، زن و مشكل عقبماندگي، زن و حق كار، ازدواج پيوندي مقدس، طلاق و...
مقدمه بحث ممكن است براي برخي از خوانندگان جاذبه لازم را نداشته باشد. اما بر اين باوريم كه خوانندگان عزيز در ادامه مباحث از ديدگاههاي روشن و ارزشمند نويسنده محترم استقبال خواهند نمود و آنها را راهگشا خواهند يافت.
اين كتاب توجه بسياري از خوانندگان را به خود جلب و موقعيت ويژهاي پيدا كرد، طوري كه نسخههاي چاپ اول اين كتاب در كمتر از يك ماه به فروش رسيد. ترجمه كتاب ارزشمند ايشان را از اين پس به نظر خوانندگان گرامي ميرسانيم. اميد آنكه ديگر انديشمندان اسلامي نيز تلاش خود را در زدودن زنگارهاي جاهليت از چهره مظلوم زن، به كار گيرند.
پيام زن
ما با تمام تجربههاي فكري و عملي خود در مسأله زن به دنبال آنيم كه چهره حقيقي مفهوم عميق اسلامي را درباره اين انسانكهانسانديگر(مرد)باوجوداوتكميلميشود، باز شناسيم.
پيشسخن
آنچه فرا روي خواننده قرار دارد سخنان متنوعي است پيرامون برخي مسايل مربوط به زن از ديدگاه اسلامي. بهانه اين كار برخورد با پرسشهايي بود كه نظر اسلام را درباره زن، ميطلبيد.
گاه ميبينيم برداشتهاي شخصي يا انديشههاي عقبمانده در جامعه اسلامي، چهره نوراني انسانگرايي اسلام را - در قوانيني كه براي انسان از زن و مرد آورده است - تيره و آشفته نشان ميدهد.
گروهي از خواهران و برادران روشنفكر از من خواستند تا در چند جلسه، به بعضي از پرسشها پاسخ دهم. پاسخها فوري و بالبداهه بود بيآن كه از پيش پيرامون پرسشها پژوهشي كرده باشم.
آنان بر آن شدند تا همان پاسخها را بنگارند و به شكل موضوعات مستقل و عناوين كلي در آورند كه شكل گفتگو را نداشته باشد.
ديدم عناوين مطرح شده قابل استفاده در بحثها و مناقشات فكري هست. آنهم در اين موضوع مهم كه علاوه بر پيوند با بعد اسلامي انساني، بيانگر عدالت ديدگاه اسلام درباره زن نيز تواند بود.
سخن گفتن از شخصيت و نقش زن در ابعاد گوناگون انساني باب گفتگو پيرامون بسياري از مفاهيم پيچيده را كه بيشتر، بستر عملي در خارج دارند، ميگشايد.
پيچيدگي مفاهيم اسلامي درباره زن بهگونهاي است كه وقتي يك تفكر،
به زمينهاي براي منفيبافي تبديل يابد انسان را از فراگير بودن انسانيت محروم
سخن گفتن از شخصيت و نقش زن در ابعاد گوناگون انساني باب گفتگو پيرامون بسياري از مفاهيم پيچيده را كه بيشتر، بستر عملي در خارج دارند، ميگشايد.
ميدارد و او را با خيالات باطل و مخفي به زواياي بسته و تاريكي ميكشاند و پنجره تماشاي كرانهاي باز و گسترده را بر او ميبندد. كار آنچنان بالا ميگيرد كه بيرون آمدن از آن زوايا، نوعي انحراف از راه درست يا «بدعت» شمرده ميشود. اينجاست كه جمود و واپسگرايي (تحجر) حالتي مقدس، و اشتباه و لغزش، ارزشي مثبت شمرده ميشود. مشكل، زماني بزرگتر و بزرگتر ميشود كه هنگام بحث از برخي مسايل حياتي مشاهده ميكنيم كه باورهاي مسلم انگاشته عامه مردم - هر چند اشتباه - به رخ كشيده ميشود تا باب سخن را همچنان بسته بدارد. گويي آن عادات و باورها اموري بديهي و غير قابل خدشهاند. يا انگار امور مقدسي هستند كه به ساحت آن نتوان نزديك شد، در حالي كه به چشم تحقيق هيچ پايه و ريشهاي براي قداست يا بداهت آن نمييابيم.
ريشه مشكل اين است كه بعضي از باورها در حركت جوامع، موقعيتي براي خود كسب كردهاند بهگونهاي كه بعدها شكل مركزيتي يافتند. آنگاه مردم از بحث و گفتگو درباره آن - به ناداني يا به ترس - خودداري ميكنند. رفته رفته اين باور به شكل يك حقيقت مسلم و صحيح در ميآيد، درحالي كه كمترين بهره از حقيقت را دارا نيست. روش قرآن در تمام زمينههاي فكري حتي درباره وجود خدا و يگانه پرستي و پيامبري و... برخاسته از درنگ و كنكاش و بحث و جستجو و گفتگو است، حتي ميبينيم در برخي موارد كه ريشه در فطرت آدمي دارد - مثل ايمان به خدا - باز هم دعوت به انديشه و گفتگو پيرامون آن ميكند... .
سخن ما از زن در مباحث آينده از روش تأمل و بازنگري پشتيباني ميشود و براي وارد شدن در تجربه بحثي گسترده، همه علامتهاي پرسش را مورد توجه قرار خواهد داد. و با نفوذ به ژرفاي ميراث اسلامي خواهد كوشيد تا از عهده روشن كردن ابعاد مسأله كه تأثيرات منفي عملي، فكري بزرگي در مسير و حركت اسلامي به جاي گذاشته است، برآيد. ما از تمام تجربههاي فكري و عملي خود در مسأله زن به دنبال آنيم تا چهره حقيقي مفهوم عميق اسلامي را درباره اين انسان - كه انسان ديگر (مرد) با وجود او تكميل ميشود - بازشناسيم. ما هيچگاه نميخواهيم تحتتأثير حركتها و گرايشهاي متجددانه ديگران قرار گيريم زيرا اين كار ما را از پايداري در راه و پاكيزگي انديشه دور ميكند.
ما ميخواهيم از طريق روش و رسالت اسلامي خود بنا به دركي كه از مفاهيم اصيل داريم، درصدد تصحيح و استحكام انديشهها برآييم.
ما همگان را به فهمي زنده و پويا از اسلام فرا ميخوانيم كه به روي همه جنبههاي حيات گسترده و باز است و تنها به يك سمت خيره نميشود، چنانكه زن از نظر عوام، موجودي جنسي است كه به جاي آن كه مثل مرد، جنسيت يكي از ويژگيهاي وجودياش باشد، تمام حركت و احساس و تلاشش در دايره جنسيت است.
مطالعهاي كه مبتني بر بررسي جوهره انساني زن است - چنانكه جوهره انساني مرد نيز جز آن نيست -
برترين روش براي رسيدن به نتايجي معقول ميباشد.
شخصيت و نقش فعال زن در زندگي
موضوع «زن در اسلام» همواره محل سخن انديشمنداني بوده است كه پيرامون مرزبندي شخصيت و نقش زن در انديشه و شريعت اسلام مطالعه كردهاند تا ديدگاه اسلام را در ارتباط با ارزشهاي معنوي و انساني زن در دنيا و آخرت تبيين و تشريح كنند.
سخن در اين مقام، موضوعات گوناگوني را به دنبال ميكشد كه از آن جمله است: شخصيت، طبيعت، ايمان و نقش تعيينكننده زن در فعاليتهاي ديني و مسير حركت جهادي و توسعه علمي و حركتهاي فرهنگي و...
در اين مباحث از ديدگاه ديگر دانشمندان و انديشمندان و ديدگاههاي مشهور فقهي نيز بهره خواهيم گرفت.
روش برتر براي رسيدن به نتيجه
پيش از وارد شدن به بحث ناچاريم سؤالي را مطرح كنيم كه مربوط به اسلوب بحث درباره اين مسايل ميباشد. اينكه آيا دريافت شخصيت و عقل و ايمان زن تنها از طريق متون ديني ميسر است يا از راه مطالعه بر عناصر شخصيت ذاتي زن كه از لابهلاي حركت وجودياش به دست ميآيد نيز
ممكن است. و يا از طريق شكل التزام داخلي زن به عقيده در راستاي ايمان به خدا و پيامبران و شريعتها و كتابهاي ديني و التزام خارجياش در شكل عمل و مراعات تقواي روحي و فكري و توان او در رويارويي با مشكلات نيز امكانپذير است؟ ما معتقديم شيوه مطالعهاي كه مبتني بر بررسي جوهره انساني زن است - چنانكه جوهره انساني مرد نيز جز آن نيست - برترين روش براي رسيدن به نتايجي معقول ميباشد. ما از اين طريق وارد ميشويم و سپس درصدد درك متون ديني برميآييم. و بر اين اساس شرايطي را كه اين متون زاييده آن است و برداشتي را كه ميشود از آن ارائه داد، مورد شناسايي قرار ميدهيم. شايد در اين تحقيق و بررسي به بعضي از قراين برخوريم كه صريح سخن بزرگان را از تفسير ظاهري آن برگرداند و تفسير ديگري را كه به واقعيت خارجي نزديكتر است پيش پاي ما بگذارد يا اينكه اصلاً با كشف مخالفت حديث با اصول ثابت عقيدتي، پي به بياعتباري آن ميبريم. زيرا مخالفت با آن اصول در حكم انكار ضرورياي از ضروريات ديني برگرفته از كتاب و سنت ميباشد.
چند نمونه از برتري زن
در پرتو آنچه گذشت و در مقايسه بين زن و مرد كه در شرايط اجتماعي و فرهنگي يكسان زندگي ميكنند. ملاحظه ميكنيم كه فرق گذاشتن بين آن دو كاري صعب است. زيرا معلوم نيست كه آگاهي مرد در زمينههاي فرهنگي، اجتماعي و سياسي بيشتر از زن باشد، بلكه به نمونههاي متعددي از برتري زن بر مرد در زمينه وسعت فكر و دقت و عمق آگاهي و روشنبيني برميخوريم. و اين را با ملاحظه بعضي از عناصر داخلي يا خارجي زن كه او را به شكل ويژهاي جدا ميكند و نيز با ملاحظه تجربههاي تاريخي كه در آن زن، شرايط نابهنجار را به شرايطي بهنجار تبديل كرده است درمييابيم. اينگونه زنان توانستهاند بر موضع اثر گذارنده خود پافشاري كنند. اين حقيقتي است كه خداوند بزرگ با يادآوري شخصيتهاي بزرگي مانند مريم و آسيه، زن فرعون، به ما ياد ميدهد و نيز تاريخ با ارائه شخصيت حضرت خديجه كبرا «امالمؤمنين» و حضرت فاطمه زهرا و حضرت زينب كبرا ـ كه درود خدا بر آنان باد ـ به ما ميگويد. موضعگيريهايي كه در زندگي اين زنان بزرگ به چشم ميخورد بيانگر آگاهي، مسؤوليت و رويارويي آنان با قدرتهاي طاغوتي پيرامون، ميباشد. و راستي نميتوان هيچگونه تفاوت روشن عقلي يا ايماني يافت كه آنان را از مرداني كه در شرايط مساوي ميزيستهاند جدا كند.
شايد برخي سخن از ويژگيهاي غير عادي در شخصيت اينگونه زنان به ميان آورند، اما ما هيچ ويژگي خاصي در آنان نميبينيم جز شرايط محيطي
هيچگونه تفاوتي ميان زن و مرد در رويارويي با صحنههاي سخت كه جامعه بيهيچ دليل معقولي
آن را انكار ميكند وجود ندارد.
كه امكانات رشد معنوي و عقلي و التزام عملي به عوامل سازنده شخصيت طبيعي را برايشان فراهم كرده است. علاوه براين نميتوانيم اذعان كنيم به سخني كه ميگويد در وجود اين زنان عناصر غيبي ويژهاي قرار داشت كه آنان را از حد ديگر زنان عادي خارج ميكند،زيرا بر اين سخن هيچ دليل قانعكنندهاي اقامه نشده است. باتوجه و اذعان به اينكه خداوند سبحانه تنها از برگزيدگي يكي از زنان - مريم عليهاالسلام - خبر ميدهد كه آن هم از راه معنويت و اطاعت و عبادت به دست آمده بود. اين حقيقت را در قرآن آنجا كه از ويژگيهاي شخصيت مريم هنگام سرپرستي زكريا بر او و زمان وضعحمل عيسي(ع) و مشكلات شديد در پي آن سخن ميگويد، به روشني درمييابيم.
اگر خداوند تعالي با بخشيدن «روحاللّه» به مريم او را سربلند ميكند اين امر يك چگونگي غيبي در ذات او شمرده نميشود بلكه لطفي الهي در هدايت عملي و تثبيت معنوي او به حساب ميآيد كه به تناسب حالات روحي او شامل حالش شده است. چنانكه مرد نيز در حالتهاي مشابه چنين است. اين بدان معني است كه هيچگونه تفاوتي ميان زن و مرد در رويارويي با صحنههاي ناگوار كه جامعه بيهيچ دليل معقولي آن را انكار ميكند وجود ندارد.
ملكه سبا نمونهاي از قصههاي قرآني
هنگام مطالعه تاريخ و از ديدگاهي مستقل به شخصيت ملكه سبا و داستان زندگي او و گفتگويش با سران قوم - پس از دريافت نامه سليمان - برميخوريم. او ابتدا سران قوم را گرد آورد تا درباره موضعي كه شايسته است در برابر تهديد سليمان بگيرند. اقدام به تصميمگيري و چارهانديشي كنند. همين پناهبردن به شورا، بيانگر خردمندي اوست كه شخصيتش را ممتاز ميسازد. همان خردي كه او را واميدارد پيش از مشورت با بزرگان قوم خود، اقدام به تصميمگيري نكند اگرچه قدرت آن را دارا بود.
قرآن كريم از اين موضوع سخن به ميان ميآورد: آن زن (بلقيس) گفت: اي گروه بزرگان! نامه بزرگي به من رسيده است. نامه از سليمان است؛ آن نامه اين است: آغاز ميكنم به نام خداوند بخشنده مهربان، بر من برتري مجوييد و به تسليم نزد من آييد. زن گفت: اي بزرگان در كار من رأي بدهيد كه تا شما حاضر نباشيد من به هيچ كاري دستنزده و نخواهم زد.(1)
بلقيس به اين ترتيب از سران قوم درخواست كرد كه با تحليل سياسي خود در موضعگيري آينده او همكاري داشته باشند، اما سران قوم تصميمگيري را به خود او واگذار كردند تا هر چه صلاح انديشيد انجام دهد زيرا به خردمندي و درستانديشي او اطمينان داشتند و براي همين بود كه او را صاحب اختيار و مرجع تصميم اول و آخر خود قرار داده بودند. اما نقش آن سران به اجراي دستورات ملكه در امور نظامي و مقابله با تهديدات خارجي و حفظ آزادي و استقلالشان منحصر ميشد.
آن گروه (سران) گفتند: ما قدرتمندان و دلاوراني توانا هستيم. كارها به دست توست بنگر چه فرمان ميدهي. زن (بلقيس) گفت: پادشاهان چون به قريهاي درآيند تباهش ميكنند و عزيزانش را ذليل. آري چنين كنند. من هديهاي نزدشان ميفرستم و مينگرم كه قاصدان چه جواب ميآرند.(2)
نظر بلقيس معقول و براساس محاسبات دقيق ارائه شده بود كه بهترين راه
را تدارك ديد، زيرا براي حل مشكل راه نظامي شيوه عاقلانهاي نبود.
بنابرنظر ملكه ابتدا ميبايست تحقيقي در شخصيت سليمان و ارزيابي اين مسايل صورت ميگرفت. آيا هدف سليمان سيطره استبدادگرانهاي است كه دخالت و آزادي ديگران در تصميمگيري نفي و همانند ديگر پادشاهان زندگي مردم را ذلتبار ميكند؟ در اين حالت لازم است مسايلي از قبيل
قرآن كريم زن را در چهره ملكه سبا، به ما ميشناساند. همان انساني كه مهار عقل خود را به دست داشت و پيرو عواطف خود نشد.
حل مسالمتآميز و تعيين مقدار نيرو و قدرت رويارويي مورد بررسي قرار گيرد و يا اين كه او واقعا رسول خدا و پيامبر حق است و ميتوان با او در موضوعاتي كه بدان دعوت ميكند از در گفتگو وارد شد.
رأي بلقيس اين شد كه هديهاي براي سليمان فرستاده شود تا جواب آن را دريافت كند و از صلحآميز بودن يا خصمانهبودن و ضعف يا نيرومندي او آگاه شود. زيرا اگر پادشاه باشد ممكن است هديهاي بزرگ بتواند او را بفريبد يا اگر هدفي بزرگتر دارد او را به خشم آورد. اين تصميمي بود كه بلقيس گرفت؛ تصميمي عاقلانه و حساب شده و براساس حكم عقل و خرد نه برخاسته از عواطف و احساسات و غرور قدرت آن هم در شرايطي كه استعداد نظامياش به او اجازه اتخاذ تصميمات تند و خشن را ميداد.
قرآن كريم زن را در چهره ملكه سبا، به ما ميشناساند. همان انساني كه مهار عقل خود را به دست داشت و پيرو عواطف خود نشد. زيرا مسؤوليتش موجب رشد عقلي و تكامل فكرياش شده بود بهگونهاي كه ميتوانست بر مرداني كه در او شخصيتي نيرومند و خردمند و توانمند بر اداره امور سراغ داشتند، حكم براند. تحليل چهره اين زن بر ما معلوم ميدارد كه امكان آن هست كه زن بتواند بر عوامل ضعف زنانگي خود كه گاه اثرات منفياي در انديشه او به جاي ميگذارد غالب آيد، و اين گواه آن است كه ضعفها اموري مقدر و جبري نيستند كه رهايي از آن امكانپذير نباشند.
سرانجام كار با اسلامآوردن ملكه بدست سليمان پايان يافت و اين پس از آن بود كه با معجزه سليمان كه تخت سلطنتش را به جايگاه خود انتقال داد، و نيز گفتگوهايي كه بين آن دو درگرفت، قانع شد.
اين حقيقت دليل نويي است براي انديشه ما كه زن ميتواند تصميمگيري كند يا امري را به گردن بگيرد، و گرايش فكرياي براساس محاسبات دقيق داشته باشد، همان چيزي كه بسياري از مردان فاقد آنند.
زن فرعون، نمونهاي ديگر
لازم است پيش از بحث درباره هر موضوع ديگر تأملي در شخصيت زن فرعون كه در اوج ناز و نعمت ميزيست داشته باشيم. زن فرعون بر همه آن ظواهر و تجملات پشتپا زد، زيرا با ايمان محكمي كه داشت خود را به
اگر خداوند تعالي با بخشيدن «روحاللّه» به مريم او را سربلند ميكند اين امر يك چگونگي غيبي در ذات او شمرده نميشودبلكه لطفي الهي در هدايت عملي و تحكيم روحي او به حساب ميآيد كه به تناسب حالات روحي ثابت او شامل حالش شده است.
زندگاني باطل و طاغوتي و كبرآور نيالود. زندگانياي كه از يك طرف آكنده از ظلم و ستم و خودخواهي و تعدي به حقوق مستضعفان و ستمديدگان بود و ازطرف ديگر فضايي بود آلودهازسرپيچيخداودوريازسعادتوخير انسانها.
همسر فرعون دوست ميداشت زندگي انساني وي با ايمانش قرين باشد، اما هيچ فرصتي را براي تحقق اين آرزو نمييافت، زيرا شوهرش محيط زندگي را از ستم و فشار و اختناق آكنده بود. آسيه شكايت خود را نزد خداوند ميبرد و تنهايي و انزواي روحي و عقلي خود را نسبت به هر چه كه پيرامونش بود با خدايش درميان ميگذاشت. او از خدا ميخواست كه موقعيت عملياش را پايدار سازد. هرگاه نقطهضعفي كه او را در ايمانش متزلزل سازد به ذهنش خطور ميكرد، از خداوند طلب كمك ميكرد زيرا مقاومت در شرايطي كه او در آن به سر ميبرد، بسيار سخت بود. او دعا ميكرد كه پروردگار، خانهاي در بهشت جاويد براي او بنا كند و او را از شر فرعون نجات دهد زيرا او تاب تحمل وجود پليد فرعون را نداشت...
به اين ترتيب چنان كه ميبينيم، خداوند سبحان قصه زن فرعون را مثلي براي مؤمنان - از زن و مرد - قرار داد، تا نمونه و اسوهاي كامل براي غلبه نيروي ايمان بر سلطه ستم و استعمار - با همه نيرنگها و فريبكاريهايش - باشد، چنان كه پس از آن به قصه مريم مثال ميزند كه اسوه كامل اخلاق و نمونه تصديق پروردگار و كتاب پيامبر و نمونه خضوع و خشوع در برابر پروردگار بود بهگونهاي كه تمام زندگياش نماز بود. سخن خداي تعالي در قرآن كريم به اين معنا تصريح دارد:
و باز خدا براي مؤمنان (آسيه) زن فرعون را مثال آورد هنگامي كه (از شوهرش بيزاري جست) عرض كرد بارالها! (من از قصر فرعون و عز دنيوي گذشتم و) تو خانهاي در بهشت براي من بنا كن و مرا از شر فرعون كافر و كردارش و از قوم ستمكار نجات بخش. و يادآر حال مريم دختر عمران كه رحمش را پاكيزه داشتيم آنگاه در آن، از روح قدسي خويش دميديم كه او
(مريم) كلمات پروردگار خود و كتب آسماني او را با كمال ايمان تصديق كرد و از بندگان مطيع خدا به شمار ميرفت.(3)
پاورقيها:
1ـ سوره نمل، آيه 32 ـ 29.
2ـ همان، آيه 35 ـ 33.
3ـ سوره تحريم، آيه 12 ـ 11.
سبك كارهاي اين عالم بزرگ لبناني در ارائه تصويري نوين از انديشه ديني و احياي دوباره تفكر اسلامي به ياد آورنده تلاشهاي غيرتمندانه عالماني همچون استاد شهيد مرتضي مطهري و استاد شهيد سيدمحمدباقر صدر است.
سلسله مباحثي كه از اين پس از نظر خوانندگان محترم خواهد گذشت، نظرگاههاي ايشان است پيرامون زن و مسايل مربوط به او، كه در كتابي به نام «تأملاتٌ اسلاميةٌ حول المرأة» به چاپ رسيد. عناوين برخي از مطالب كتاب از اين قرار است: شخصيت و نقش فعال زن، شعار آزادي زن، زن و مشكل عقبماندگي، زن و حق كار، ازدواج پيوندي مقدس، طلاق و...
مقدمه بحث ممكن است براي برخي از خوانندگان جاذبه لازم را نداشته باشد. اما بر اين باوريم كه خوانندگان عزيز در ادامه مباحث از ديدگاههاي روشن و ارزشمند نويسنده محترم استقبال خواهند نمود و آنها را راهگشا خواهند يافت.
اين كتاب توجه بسياري از خوانندگان را به خود جلب و موقعيت ويژهاي پيدا كرد، طوري كه نسخههاي چاپ اول اين كتاب در كمتر از يك ماه به فروش رسيد. ترجمه كتاب ارزشمند ايشان را از اين پس به نظر خوانندگان گرامي ميرسانيم. اميد آنكه ديگر انديشمندان اسلامي نيز تلاش خود را در زدودن زنگارهاي جاهليت از چهره مظلوم زن، به كار گيرند.
پيام زن
ما با تمام تجربههاي فكري و عملي خود در مسأله زن به دنبال آنيم كه چهره حقيقي مفهوم عميق اسلامي را درباره اين انسانكهانسانديگر(مرد)باوجوداوتكميلميشود، باز شناسيم.
پيشسخن
آنچه فرا روي خواننده قرار دارد سخنان متنوعي است پيرامون برخي مسايل مربوط به زن از ديدگاه اسلامي. بهانه اين كار برخورد با پرسشهايي بود كه نظر اسلام را درباره زن، ميطلبيد.
گاه ميبينيم برداشتهاي شخصي يا انديشههاي عقبمانده در جامعه اسلامي، چهره نوراني انسانگرايي اسلام را - در قوانيني كه براي انسان از زن و مرد آورده است - تيره و آشفته نشان ميدهد.
گروهي از خواهران و برادران روشنفكر از من خواستند تا در چند جلسه، به بعضي از پرسشها پاسخ دهم. پاسخها فوري و بالبداهه بود بيآن كه از پيش پيرامون پرسشها پژوهشي كرده باشم.
آنان بر آن شدند تا همان پاسخها را بنگارند و به شكل موضوعات مستقل و عناوين كلي در آورند كه شكل گفتگو را نداشته باشد.
ديدم عناوين مطرح شده قابل استفاده در بحثها و مناقشات فكري هست. آنهم در اين موضوع مهم كه علاوه بر پيوند با بعد اسلامي انساني، بيانگر عدالت ديدگاه اسلام درباره زن نيز تواند بود.
سخن گفتن از شخصيت و نقش زن در ابعاد گوناگون انساني باب گفتگو پيرامون بسياري از مفاهيم پيچيده را كه بيشتر، بستر عملي در خارج دارند، ميگشايد.
پيچيدگي مفاهيم اسلامي درباره زن بهگونهاي است كه وقتي يك تفكر،
به زمينهاي براي منفيبافي تبديل يابد انسان را از فراگير بودن انسانيت محروم
سخن گفتن از شخصيت و نقش زن در ابعاد گوناگون انساني باب گفتگو پيرامون بسياري از مفاهيم پيچيده را كه بيشتر، بستر عملي در خارج دارند، ميگشايد.
ميدارد و او را با خيالات باطل و مخفي به زواياي بسته و تاريكي ميكشاند و پنجره تماشاي كرانهاي باز و گسترده را بر او ميبندد. كار آنچنان بالا ميگيرد كه بيرون آمدن از آن زوايا، نوعي انحراف از راه درست يا «بدعت» شمرده ميشود. اينجاست كه جمود و واپسگرايي (تحجر) حالتي مقدس، و اشتباه و لغزش، ارزشي مثبت شمرده ميشود. مشكل، زماني بزرگتر و بزرگتر ميشود كه هنگام بحث از برخي مسايل حياتي مشاهده ميكنيم كه باورهاي مسلم انگاشته عامه مردم - هر چند اشتباه - به رخ كشيده ميشود تا باب سخن را همچنان بسته بدارد. گويي آن عادات و باورها اموري بديهي و غير قابل خدشهاند. يا انگار امور مقدسي هستند كه به ساحت آن نتوان نزديك شد، در حالي كه به چشم تحقيق هيچ پايه و ريشهاي براي قداست يا بداهت آن نمييابيم.
ريشه مشكل اين است كه بعضي از باورها در حركت جوامع، موقعيتي براي خود كسب كردهاند بهگونهاي كه بعدها شكل مركزيتي يافتند. آنگاه مردم از بحث و گفتگو درباره آن - به ناداني يا به ترس - خودداري ميكنند. رفته رفته اين باور به شكل يك حقيقت مسلم و صحيح در ميآيد، درحالي كه كمترين بهره از حقيقت را دارا نيست. روش قرآن در تمام زمينههاي فكري حتي درباره وجود خدا و يگانه پرستي و پيامبري و... برخاسته از درنگ و كنكاش و بحث و جستجو و گفتگو است، حتي ميبينيم در برخي موارد كه ريشه در فطرت آدمي دارد - مثل ايمان به خدا - باز هم دعوت به انديشه و گفتگو پيرامون آن ميكند... .
سخن ما از زن در مباحث آينده از روش تأمل و بازنگري پشتيباني ميشود و براي وارد شدن در تجربه بحثي گسترده، همه علامتهاي پرسش را مورد توجه قرار خواهد داد. و با نفوذ به ژرفاي ميراث اسلامي خواهد كوشيد تا از عهده روشن كردن ابعاد مسأله كه تأثيرات منفي عملي، فكري بزرگي در مسير و حركت اسلامي به جاي گذاشته است، برآيد. ما از تمام تجربههاي فكري و عملي خود در مسأله زن به دنبال آنيم تا چهره حقيقي مفهوم عميق اسلامي را درباره اين انسان - كه انسان ديگر (مرد) با وجود او تكميل ميشود - بازشناسيم. ما هيچگاه نميخواهيم تحتتأثير حركتها و گرايشهاي متجددانه ديگران قرار گيريم زيرا اين كار ما را از پايداري در راه و پاكيزگي انديشه دور ميكند.
ما ميخواهيم از طريق روش و رسالت اسلامي خود بنا به دركي كه از مفاهيم اصيل داريم، درصدد تصحيح و استحكام انديشهها برآييم.
ما همگان را به فهمي زنده و پويا از اسلام فرا ميخوانيم كه به روي همه جنبههاي حيات گسترده و باز است و تنها به يك سمت خيره نميشود، چنانكه زن از نظر عوام، موجودي جنسي است كه به جاي آن كه مثل مرد، جنسيت يكي از ويژگيهاي وجودياش باشد، تمام حركت و احساس و تلاشش در دايره جنسيت است.
مطالعهاي كه مبتني بر بررسي جوهره انساني زن است - چنانكه جوهره انساني مرد نيز جز آن نيست -
برترين روش براي رسيدن به نتايجي معقول ميباشد.
شخصيت و نقش فعال زن در زندگي
موضوع «زن در اسلام» همواره محل سخن انديشمنداني بوده است كه پيرامون مرزبندي شخصيت و نقش زن در انديشه و شريعت اسلام مطالعه كردهاند تا ديدگاه اسلام را در ارتباط با ارزشهاي معنوي و انساني زن در دنيا و آخرت تبيين و تشريح كنند.
سخن در اين مقام، موضوعات گوناگوني را به دنبال ميكشد كه از آن جمله است: شخصيت، طبيعت، ايمان و نقش تعيينكننده زن در فعاليتهاي ديني و مسير حركت جهادي و توسعه علمي و حركتهاي فرهنگي و...
در اين مباحث از ديدگاه ديگر دانشمندان و انديشمندان و ديدگاههاي مشهور فقهي نيز بهره خواهيم گرفت.
روش برتر براي رسيدن به نتيجه
پيش از وارد شدن به بحث ناچاريم سؤالي را مطرح كنيم كه مربوط به اسلوب بحث درباره اين مسايل ميباشد. اينكه آيا دريافت شخصيت و عقل و ايمان زن تنها از طريق متون ديني ميسر است يا از راه مطالعه بر عناصر شخصيت ذاتي زن كه از لابهلاي حركت وجودياش به دست ميآيد نيز
ممكن است. و يا از طريق شكل التزام داخلي زن به عقيده در راستاي ايمان به خدا و پيامبران و شريعتها و كتابهاي ديني و التزام خارجياش در شكل عمل و مراعات تقواي روحي و فكري و توان او در رويارويي با مشكلات نيز امكانپذير است؟ ما معتقديم شيوه مطالعهاي كه مبتني بر بررسي جوهره انساني زن است - چنانكه جوهره انساني مرد نيز جز آن نيست - برترين روش براي رسيدن به نتايجي معقول ميباشد. ما از اين طريق وارد ميشويم و سپس درصدد درك متون ديني برميآييم. و بر اين اساس شرايطي را كه اين متون زاييده آن است و برداشتي را كه ميشود از آن ارائه داد، مورد شناسايي قرار ميدهيم. شايد در اين تحقيق و بررسي به بعضي از قراين برخوريم كه صريح سخن بزرگان را از تفسير ظاهري آن برگرداند و تفسير ديگري را كه به واقعيت خارجي نزديكتر است پيش پاي ما بگذارد يا اينكه اصلاً با كشف مخالفت حديث با اصول ثابت عقيدتي، پي به بياعتباري آن ميبريم. زيرا مخالفت با آن اصول در حكم انكار ضرورياي از ضروريات ديني برگرفته از كتاب و سنت ميباشد.
چند نمونه از برتري زن
در پرتو آنچه گذشت و در مقايسه بين زن و مرد كه در شرايط اجتماعي و فرهنگي يكسان زندگي ميكنند. ملاحظه ميكنيم كه فرق گذاشتن بين آن دو كاري صعب است. زيرا معلوم نيست كه آگاهي مرد در زمينههاي فرهنگي، اجتماعي و سياسي بيشتر از زن باشد، بلكه به نمونههاي متعددي از برتري زن بر مرد در زمينه وسعت فكر و دقت و عمق آگاهي و روشنبيني برميخوريم. و اين را با ملاحظه بعضي از عناصر داخلي يا خارجي زن كه او را به شكل ويژهاي جدا ميكند و نيز با ملاحظه تجربههاي تاريخي كه در آن زن، شرايط نابهنجار را به شرايطي بهنجار تبديل كرده است درمييابيم. اينگونه زنان توانستهاند بر موضع اثر گذارنده خود پافشاري كنند. اين حقيقتي است كه خداوند بزرگ با يادآوري شخصيتهاي بزرگي مانند مريم و آسيه، زن فرعون، به ما ياد ميدهد و نيز تاريخ با ارائه شخصيت حضرت خديجه كبرا «امالمؤمنين» و حضرت فاطمه زهرا و حضرت زينب كبرا ـ كه درود خدا بر آنان باد ـ به ما ميگويد. موضعگيريهايي كه در زندگي اين زنان بزرگ به چشم ميخورد بيانگر آگاهي، مسؤوليت و رويارويي آنان با قدرتهاي طاغوتي پيرامون، ميباشد. و راستي نميتوان هيچگونه تفاوت روشن عقلي يا ايماني يافت كه آنان را از مرداني كه در شرايط مساوي ميزيستهاند جدا كند.
شايد برخي سخن از ويژگيهاي غير عادي در شخصيت اينگونه زنان به ميان آورند، اما ما هيچ ويژگي خاصي در آنان نميبينيم جز شرايط محيطي
هيچگونه تفاوتي ميان زن و مرد در رويارويي با صحنههاي سخت كه جامعه بيهيچ دليل معقولي
آن را انكار ميكند وجود ندارد.
كه امكانات رشد معنوي و عقلي و التزام عملي به عوامل سازنده شخصيت طبيعي را برايشان فراهم كرده است. علاوه براين نميتوانيم اذعان كنيم به سخني كه ميگويد در وجود اين زنان عناصر غيبي ويژهاي قرار داشت كه آنان را از حد ديگر زنان عادي خارج ميكند،زيرا بر اين سخن هيچ دليل قانعكنندهاي اقامه نشده است. باتوجه و اذعان به اينكه خداوند سبحانه تنها از برگزيدگي يكي از زنان - مريم عليهاالسلام - خبر ميدهد كه آن هم از راه معنويت و اطاعت و عبادت به دست آمده بود. اين حقيقت را در قرآن آنجا كه از ويژگيهاي شخصيت مريم هنگام سرپرستي زكريا بر او و زمان وضعحمل عيسي(ع) و مشكلات شديد در پي آن سخن ميگويد، به روشني درمييابيم.
اگر خداوند تعالي با بخشيدن «روحاللّه» به مريم او را سربلند ميكند اين امر يك چگونگي غيبي در ذات او شمرده نميشود بلكه لطفي الهي در هدايت عملي و تثبيت معنوي او به حساب ميآيد كه به تناسب حالات روحي او شامل حالش شده است. چنانكه مرد نيز در حالتهاي مشابه چنين است. اين بدان معني است كه هيچگونه تفاوتي ميان زن و مرد در رويارويي با صحنههاي ناگوار كه جامعه بيهيچ دليل معقولي آن را انكار ميكند وجود ندارد.
ملكه سبا نمونهاي از قصههاي قرآني
هنگام مطالعه تاريخ و از ديدگاهي مستقل به شخصيت ملكه سبا و داستان زندگي او و گفتگويش با سران قوم - پس از دريافت نامه سليمان - برميخوريم. او ابتدا سران قوم را گرد آورد تا درباره موضعي كه شايسته است در برابر تهديد سليمان بگيرند. اقدام به تصميمگيري و چارهانديشي كنند. همين پناهبردن به شورا، بيانگر خردمندي اوست كه شخصيتش را ممتاز ميسازد. همان خردي كه او را واميدارد پيش از مشورت با بزرگان قوم خود، اقدام به تصميمگيري نكند اگرچه قدرت آن را دارا بود.
قرآن كريم از اين موضوع سخن به ميان ميآورد: آن زن (بلقيس) گفت: اي گروه بزرگان! نامه بزرگي به من رسيده است. نامه از سليمان است؛ آن نامه اين است: آغاز ميكنم به نام خداوند بخشنده مهربان، بر من برتري مجوييد و به تسليم نزد من آييد. زن گفت: اي بزرگان در كار من رأي بدهيد كه تا شما حاضر نباشيد من به هيچ كاري دستنزده و نخواهم زد.(1)
بلقيس به اين ترتيب از سران قوم درخواست كرد كه با تحليل سياسي خود در موضعگيري آينده او همكاري داشته باشند، اما سران قوم تصميمگيري را به خود او واگذار كردند تا هر چه صلاح انديشيد انجام دهد زيرا به خردمندي و درستانديشي او اطمينان داشتند و براي همين بود كه او را صاحب اختيار و مرجع تصميم اول و آخر خود قرار داده بودند. اما نقش آن سران به اجراي دستورات ملكه در امور نظامي و مقابله با تهديدات خارجي و حفظ آزادي و استقلالشان منحصر ميشد.
آن گروه (سران) گفتند: ما قدرتمندان و دلاوراني توانا هستيم. كارها به دست توست بنگر چه فرمان ميدهي. زن (بلقيس) گفت: پادشاهان چون به قريهاي درآيند تباهش ميكنند و عزيزانش را ذليل. آري چنين كنند. من هديهاي نزدشان ميفرستم و مينگرم كه قاصدان چه جواب ميآرند.(2)
نظر بلقيس معقول و براساس محاسبات دقيق ارائه شده بود كه بهترين راه
را تدارك ديد، زيرا براي حل مشكل راه نظامي شيوه عاقلانهاي نبود.
بنابرنظر ملكه ابتدا ميبايست تحقيقي در شخصيت سليمان و ارزيابي اين مسايل صورت ميگرفت. آيا هدف سليمان سيطره استبدادگرانهاي است كه دخالت و آزادي ديگران در تصميمگيري نفي و همانند ديگر پادشاهان زندگي مردم را ذلتبار ميكند؟ در اين حالت لازم است مسايلي از قبيل
قرآن كريم زن را در چهره ملكه سبا، به ما ميشناساند. همان انساني كه مهار عقل خود را به دست داشت و پيرو عواطف خود نشد.
حل مسالمتآميز و تعيين مقدار نيرو و قدرت رويارويي مورد بررسي قرار گيرد و يا اين كه او واقعا رسول خدا و پيامبر حق است و ميتوان با او در موضوعاتي كه بدان دعوت ميكند از در گفتگو وارد شد.
رأي بلقيس اين شد كه هديهاي براي سليمان فرستاده شود تا جواب آن را دريافت كند و از صلحآميز بودن يا خصمانهبودن و ضعف يا نيرومندي او آگاه شود. زيرا اگر پادشاه باشد ممكن است هديهاي بزرگ بتواند او را بفريبد يا اگر هدفي بزرگتر دارد او را به خشم آورد. اين تصميمي بود كه بلقيس گرفت؛ تصميمي عاقلانه و حساب شده و براساس حكم عقل و خرد نه برخاسته از عواطف و احساسات و غرور قدرت آن هم در شرايطي كه استعداد نظامياش به او اجازه اتخاذ تصميمات تند و خشن را ميداد.
قرآن كريم زن را در چهره ملكه سبا، به ما ميشناساند. همان انساني كه مهار عقل خود را به دست داشت و پيرو عواطف خود نشد. زيرا مسؤوليتش موجب رشد عقلي و تكامل فكرياش شده بود بهگونهاي كه ميتوانست بر مرداني كه در او شخصيتي نيرومند و خردمند و توانمند بر اداره امور سراغ داشتند، حكم براند. تحليل چهره اين زن بر ما معلوم ميدارد كه امكان آن هست كه زن بتواند بر عوامل ضعف زنانگي خود كه گاه اثرات منفياي در انديشه او به جاي ميگذارد غالب آيد، و اين گواه آن است كه ضعفها اموري مقدر و جبري نيستند كه رهايي از آن امكانپذير نباشند.
سرانجام كار با اسلامآوردن ملكه بدست سليمان پايان يافت و اين پس از آن بود كه با معجزه سليمان كه تخت سلطنتش را به جايگاه خود انتقال داد، و نيز گفتگوهايي كه بين آن دو درگرفت، قانع شد.
اين حقيقت دليل نويي است براي انديشه ما كه زن ميتواند تصميمگيري كند يا امري را به گردن بگيرد، و گرايش فكرياي براساس محاسبات دقيق داشته باشد، همان چيزي كه بسياري از مردان فاقد آنند.
زن فرعون، نمونهاي ديگر
لازم است پيش از بحث درباره هر موضوع ديگر تأملي در شخصيت زن فرعون كه در اوج ناز و نعمت ميزيست داشته باشيم. زن فرعون بر همه آن ظواهر و تجملات پشتپا زد، زيرا با ايمان محكمي كه داشت خود را به
اگر خداوند تعالي با بخشيدن «روحاللّه» به مريم او را سربلند ميكند اين امر يك چگونگي غيبي در ذات او شمرده نميشودبلكه لطفي الهي در هدايت عملي و تحكيم روحي او به حساب ميآيد كه به تناسب حالات روحي ثابت او شامل حالش شده است.
زندگاني باطل و طاغوتي و كبرآور نيالود. زندگانياي كه از يك طرف آكنده از ظلم و ستم و خودخواهي و تعدي به حقوق مستضعفان و ستمديدگان بود و ازطرف ديگر فضايي بود آلودهازسرپيچيخداودوريازسعادتوخير انسانها.
همسر فرعون دوست ميداشت زندگي انساني وي با ايمانش قرين باشد، اما هيچ فرصتي را براي تحقق اين آرزو نمييافت، زيرا شوهرش محيط زندگي را از ستم و فشار و اختناق آكنده بود. آسيه شكايت خود را نزد خداوند ميبرد و تنهايي و انزواي روحي و عقلي خود را نسبت به هر چه كه پيرامونش بود با خدايش درميان ميگذاشت. او از خدا ميخواست كه موقعيت عملياش را پايدار سازد. هرگاه نقطهضعفي كه او را در ايمانش متزلزل سازد به ذهنش خطور ميكرد، از خداوند طلب كمك ميكرد زيرا مقاومت در شرايطي كه او در آن به سر ميبرد، بسيار سخت بود. او دعا ميكرد كه پروردگار، خانهاي در بهشت جاويد براي او بنا كند و او را از شر فرعون نجات دهد زيرا او تاب تحمل وجود پليد فرعون را نداشت...
به اين ترتيب چنان كه ميبينيم، خداوند سبحان قصه زن فرعون را مثلي براي مؤمنان - از زن و مرد - قرار داد، تا نمونه و اسوهاي كامل براي غلبه نيروي ايمان بر سلطه ستم و استعمار - با همه نيرنگها و فريبكاريهايش - باشد، چنان كه پس از آن به قصه مريم مثال ميزند كه اسوه كامل اخلاق و نمونه تصديق پروردگار و كتاب پيامبر و نمونه خضوع و خشوع در برابر پروردگار بود بهگونهاي كه تمام زندگياش نماز بود. سخن خداي تعالي در قرآن كريم به اين معنا تصريح دارد:
و باز خدا براي مؤمنان (آسيه) زن فرعون را مثال آورد هنگامي كه (از شوهرش بيزاري جست) عرض كرد بارالها! (من از قصر فرعون و عز دنيوي گذشتم و) تو خانهاي در بهشت براي من بنا كن و مرا از شر فرعون كافر و كردارش و از قوم ستمكار نجات بخش. و يادآر حال مريم دختر عمران كه رحمش را پاكيزه داشتيم آنگاه در آن، از روح قدسي خويش دميديم كه او
(مريم) كلمات پروردگار خود و كتب آسماني او را با كمال ايمان تصديق كرد و از بندگان مطيع خدا به شمار ميرفت.(3)
پاورقيها:
1ـ سوره نمل، آيه 32 ـ 29.
2ـ همان، آيه 35 ـ 33.
3ـ سوره تحريم، آيه 12 ـ 11.