spow
اخراجی موقت
امروزه همه صفحات کتابامونو چوپان دروغگو با اراجیفش پر کرده.
رفیق اون چوپانه راستگوترین کاراکتر تمام کتابهای درسیمون بود چون با صداقت دروغ گفت...
امروزه همه صفحات کتابامونو چوپان دروغگو با اراجیفش پر کرده.
من می گم تار شدن عینک ها هم دلیل داره...باور کن همونه
فقط عینکهایی که زدیم تار شدن
دقت کن : زنده به گور کردن دخترها = به صلابه کشیدن دم...
رستم وسهراب = نیو در ماتریکس یا ....
چوبین و جومونگ هم شبیه همن فقط یکی کارتون هست یکی فیلم
بازیها که دیگه همونن : قایم موشک بازی , وسطی یه کم حالا چاشنیشو بیشتر کردن
خیلی سخت نگیر یادت باشه همه میگن : این نیز بگزرد جانم
دوست عزیز ممنونم از نوشتهء خوبتون
واقعا وقتی خوندمش بی اختیار اشک توی چشام جمع شد
ونتونستم گریه نکنم
آینه هم بعضی وقتها یه سری حقایق رو میگهسلام دوست عزیز
ممنون ولی ما نمیخوایم اشک کسی رو دربیاریم
این سیر متناقض زندگیمونه که اشکمونو دراورده
آینه هم بعضی وقتها یه سری حقایق رو میگه
این تلخی حقایق میتونه باشه که ادم رو منقلب وناراحت میکنه
ای کاش میشد که انسانها همه چیز رو اون طور که هست میدیدن
من می گم تار شدن عینک ها هم دلیل داره...
میون بچه های فامیلمون ندیدم دیگه این بازی های قدیمی رو بکنن!
یه بار دیدم دارن مسابقه می دن که هر کی بیشتر دروغ گفت و خالی بست!
نمی دونم اما نظر من اینه که همه چیز می گذره اما این که این گذر زمان مارو به کجا ببره خیلی مهمه...مثلا" این که بچه های ما می خوان چی بشن؟
بیا اسحاق بیا اینم بقیش!!
دوست عزيز
امروز هوا بوي ديگري دارد، بوي كيف، بوي مدرسه... امروز دلم براي تصميم كبري و چوپان دروغگو از هر روز بيشتر تنگ شده است، براي كوكب خانم و دست پخت شيرينش، چند وقتي است كه از دهقان فداكار خبري ندارم، نمي دانم پطروس با انگشتش چه كرد ... دلم براي همه شان تنگ شده است... شانه هايم امروز بي قرارتر از هر روزند براي سنگيني كوله پشتيم و انگشتانم، براي نوشتن جريمه قلط هاي(!) ديكته ام. دلم براي مقش (!) هاي نانوشته ام نيز شور مي زند... امروز حتي تراش و مدادم هم بي قرار يك ديگرند و دفترم پر از دلهره اي سفيد براي فرداي سياه خود... دلم براي يك بغل دوستي تنگ است و براي يك دنيا همكلاسي بودن... امروز بوي مهر را استشمام مي كنم... فردا زنگ مهر را مي شنوم...
هرچند دیگر نام ونشانی از حسنک نیست ولی حسنکهای تاریخ به صور اسرافیلی که ازنو دمیده شده همچون کالبدهایی زنده در روان وحرکتند
ما حسنکمان را کجا جا گذاشتیم
حسنک کجایی من روحم گشنه هست حسنک کجایی من ذهنم اشفته هست حسنک کجایی بیا میخوام یک دل سیر برات دروغ بگم
بگم ما هم ادمای کاریزماتیکی بودیم
بگم ما ادمای بدی نبودیم
بگم ما هم ارزوها وخواسته هامون انسانی هستند وخودخواهانه دنیارو برا خودمون نمیخوایم
اول مهر هم گذشت اما از حسنک خبری نشد
ببخشید شما شرلوک هولمز نیستید میشه با دکتر واتسون دنبال حسنک بگردید اخه ماها حسنک رو گم کردیم
موفق باشید
بیا اسحاق بیا اینم بقیش!!
دوست عزيز
امروز هوا بوي ديگري دارد، بوي كيف، بوي مدرسه... امروز دلم براي تصميم كبري و چوپان دروغگو از هر روز بيشتر تنگ شده است، براي كوكب خانم و دست پخت شيرينش، چند وقتي است كه از دهقان فداكار خبري ندارم، نمي دانم پطروس با انگشتش چه كرد ... دلم براي همه شان تنگ شده است... شانه هايم امروز بي قرارتر از هر روزند براي سنگيني كوله پشتيم و انگشتانم، براي نوشتن جريمه قلط هاي(!) ديكته ام. دلم براي مقش (!) هاي نانوشته ام نيز شور مي زند... امروز حتي تراش و مدادم هم بي قرار يك ديگرند و دفترم پر از دلهره اي سفيد براي فرداي سياه خود... دلم براي يك بغل دوستي تنگ است و براي يك دنيا همكلاسي بودن... امروز بوي مهر را استشمام مي كنم... فردا زنگ مهر را مي شنوم...
هرچند دیگر نام ونشانی از حسنک نیست ولی حسنکهای تاریخ به صور اسرافیلی که ازنو دمیده شده همچون کالبدهایی زنده در روان وحرکتند
ما حسنکمان را کجا جا گذاشتیم
حسنک کجایی من روحم گشنه هست حسنک کجایی من ذهنم اشفته هست حسنک کجایی بیا میخوام یک دل سیر برات دروغ بگم
بگم ما هم ادمای کاریزماتیکی بودیم
بگم ما ادمای بدی نبودیم
بگم ما هم ارزوها وخواسته هامون انسانی هستند وخودخواهانه دنیارو برا خودمون نمیخوایم
اول مهر هم گذشت اما از حسنک خبری نشد
ببخشید شما شرلوک هولمز نیستید میشه با دکتر واتسون دنبال حسنک بگردید اخه ماها حسنک رو گم کردیم
موفق باشید
ممنون
حقیقت همان چیزیست که عمری ارزویش را داریم ووقتی عیان میشود ازان گریزانیم
داستان فوق العاده ای بود! کلی غمگین شدم.
Thread starter | عنوان | تالار | پاسخ ها | تاریخ |
---|---|---|---|---|
داستانی كاملا واقعی | گفتگوی آزاد | 7 | ||
داستانی واقعی | گفتگوی آزاد | 3 | ||
داستانی جالب از انیشتین | گفتگوی آزاد | 6 | ||
چگونـه دروغ ریـشه جامعـه را خـشک میکنـد ؟ به همراه داستانی اموزنده | گفتگوی آزاد | 2 | ||
داستانی قدیمی که گویا هیچگاه تکراری نمیشود!!!! | گفتگوی آزاد | 10 |