كوي دوست

Data_art

مدیر بازنشسته
داد معشوقه‌ به‌ عاشق‌ پيغام‌

كه‌ كند مادر تو با من‌ جنگ‌

هركجا بيندم‌ از دور كند
چهره‌ پرچين‌ و جبين‌ پر آژنگ‌

با نگاه‌ غضب‌ آلود زند
بر دل‌ نازك‌ من‌ تيري‌ خدنگ‌

مادر سنگدلت‌ تا زنده‌ است‌
شهد در كام‌ من‌ و تست‌ شرنگ‌

نشوم‌ يكدل‌ و يكرنگ‌ ترا
تا نسازي‌ دل‌ او از خون‌ رنگ‌

گر تو خواهي‌ به‌ وصالم‌ برسي‌
بايد اين‌ ساعت‌ بي‌ خوف‌ و درنگ‌

روي‌ و سينه‌ تنگش‌ بدري‌
دل‌ برون‌ آري‌ از آن‌ سينه‌ تنگ‌

گرم‌ و خونين‌ به‌ منش‌ باز آري‌
تا برد زاينه‌ قلبم‌ زنگ‌

عاشق‌ بي‌ خرد ناهنجار
نه‌ بل‌ آن‌ فاسق‌ بي‌ عصمت‌ و ننگ‌

حرمت‌ مادري‌ از ياد ببرد
خيره‌ از باده‌ و ديوانه‌ زبنگ‌

رفت‌ و مادر را افكند به‌ خاك‌
سينه‌ بدريد و دل‌ آورد به‌ چنگ‌

قصد سرمنزل‌ معشوق‌ نمود
دل‌ مادر به‌ كفش‌ چون‌ نارنگ‌

از قضا خورد دم‌ در به‌ زمين‌
و اندكي‌ سوده‌ شد او را آرنگ‌

وان‌ دل‌ گرم‌ كه‌ جان‌ داشت‌ هنوز
اوفتاد از كف‌ آن‌ بي‌ فرهنگ‌

از زمين‌ باز چو برخاست‌ نمود
پي‌ برداشتن‌ آن‌ آهنگ‌

ديد كز آن‌ دل‌ آغشته‌ به‌ خون‌
آيد آهسته‌ برون‌ اين‌ آهنگ‌:

آه‌ دست‌ پسرم‌ يافت‌ خراش‌
آه‌ پاي‌ پسرم‌ خورد به‌ سنگ‌
[FONT=&quot][/FONT]​
 

mina_srk

کاربر فعال
قرار ما به رفتن بود
نگو چی شد، نمی دونم
خودم گفتم تمومش کن
خودم می گم نمی تونم

نمی دونم کجا رفتم
نمی دونم دلم چی شد
درست تو بدترین لحظه
ببین کی عاشق کی شد

فقط حرفامو باور کن
تقاص عشق تو کم نیست
بمون حوای من با من
مگه عشق تو آدم نیست

تو خاکستر شدی با من
دارم می میرم از این درد
بیا این خونه این کبریت
تلافی کن ولی برگرد

من از آغاز این قصه
ازت چیزی نفهمیدم
نمی دونم چرا حالا
چرا اینجا تو رو دیدم

چقد دیوونگی دارم
تمام قلبم آشوبه
تو آرومی نمی دونی
چقد دیوونگی خوبه

تمام قصه بازی بود
تموم شد، هیچ رازی نیست
کسی که رو به روشی تو
از اینجا مرد بازی نیست
 

mina_srk

کاربر فعال
بخواب گل شکستنی که شب داره سر میرسه
مهلت عاشقی ها مون داره به آخر میرسه
نگاه نکن به آسمون خورشید خانوم رفته دیگه
اینجا کسی از قدیما قصه و شعری نمیگه
بخواب قشنگ و موندنی که دنیا دیدن نداره
گلهای خشک کاغذی که دیگه چیدن نداره
ضریح عشقمون دیگه هیچی کبوتر نداره
شب میره اما تو کوچه تاریکیشو جا میذاره

از خواب نمی پره کسی وقتی که برگا می ریزن
شقایق های بی پناه اسیر دست پاییزن
مرز و حصار انتظار گم تو غبار جاده هان
تو این هجوم بی کسی پروانه بودن اشتباس
همدم غصه های تو زخمیه بغض خاطره اس
اما هنوزم غروبا عاشقی پشت پنجره اس
 

mina_srk

کاربر فعال
اگه بی تو تنها ،گوشه ای نشستم
تویی تو وجودم ، بی تو با تو هستم

اگه سبز سبزم ، تو هجوم پاییز
ذره ذره ی من ، از تو شده لبریز

ای همیشه همدم ، واسه درد دلهام
عطر تو همیشه ، جاری تو نفسهام

ای که تارو پودم ، از یاد تو بی تاب
با منی ولی باز دوری مثل مهتاب

بی تو با تو بودن ، شده شب و روزم
بی تو اما یادت با منه هنوزم

تویی تو ی حرفام ، تویی تو نفسهام
ولی جای دستات ، خالیه تو دستام

من به شوق و یاد بارون ، زندم و پژمرده نمیشم
تشنه ی یه قطرم اما ، زرد و دل آزرده نمیشم

سخته وقتی تو غزلها ، از من و تو واژه ای نیست
سخته بی تو با تو بودن ، سخته اما چاره ای نیست
 

mina_srk

کاربر فعال
هنوز برام همونی همون نفس تو سینم
بگو تو بهترینی یا من عاشق ترینم
یه طنین آشنا یه عطر دلربا
دوباره چشمایی به رنگ کهربا
باز تپشای دل بی پناهم
باز تو و من بازم همون نگاه
باز تو باز من بازم اون نگاه
هنوز برام همونی همون نفس تو سینم
بگو تو بهترینی یا من عاشق ترینم
هنوز برام همونی همون نفس تو سینم
بگو تو بهترینی یا من عاشق ترینم
نبودی ببینی دلی که می گفتی سنگ شده
حتّی واسه بهونه گرفتنات تنگ شده
منی که می گفتم بی تو شبم پر ستارست
پس چرا دلم پی یه فرصت دوبارست؟

وقتی عطرت تو هوامه
نفسات تو لحظه هامه
چه جوری آروم بگیرم؟
وقتی هیشکی تو نمی شه
تو نگات عشقه همیشه
چرا تو حسرت بمیرم؟
هنوز برام همونی همون نفس تو سینم
بگو تو بهترینی یا من عاشق ترینم
هنوز برام همونی همون نفس تو سینم
بگو تو بهترینی یا من عاشق ترینم
نبودی ببینی دلی که می گفتی سنگ شده
حتّی واسه بهونه گرفتنات تنگ شده
منی که می گفتم بی تو شبم پر ستارست
پس چرا دلم پی یه فرصت دوبارست؟
 

afshin_ss

عضو جدید
کاربر ممتاز
نمي دونم چمه فقط مي دونم حالم خوب نيست حالم خرابه انگار يه بغض نشكسته داره قلبمو پاره پاره مي كنه انگار انگار غريب افتادم تو اين دنيا انگار هيچ كس جز تو جز من انگار اي بابا اين كه دوستت دارم كافيه آره اينكه دوستت دارم كافيه
 

Data_art

مدیر بازنشسته
من چهره‌ام گرفته
من قایقم نشسته به خشکی.

با قایقم نشسته به خشکی
فریاد می‌زنم:
" وامانده در عذابم انداخته‌ست
در راه پرمخافت این ساحل خراب
و فاصله‌ست آب
امدادی ای رفیقان با من."
گل کرده است پوزخندشان اما
بر من
بر قایقم که نه موزون
بر حرف‌هام در چه ره و رسم
بر التهابم از حد بیرون.

در التهابم از حد بیرون
فریاد برمی‌آید از من:
"در وقت مرگ که با مرگ
جز بیم نیستی و خطر نیست
هزّالی و جلافت و غوغای هست و نیست
سهو است و جز به پاس ضرر نیست."

با سهوشان
من سهو می‌خرم
از حرف‌های کام‌شکن‌شان
من درد می‌برم
خون از درون دردم سرریز می‌کند
من آب را چگونه کنم خشک؟

فریاد می‌زنم
من چهره‌ام گرفته
من قایقم نشسته به خشکی
مقصود من ز حرفم معلوم برشماست
یک دست بی‌صداست
من، دست من، کمک ز شما می‌کند طلب.

فریاد من شکسته اگر در گلو، وگر
فریاد من رسا
من از برای راه خلاص خود و شما
فریاد می‌زنم.
فریاد می‌زنم!

 

Data_art

مدیر بازنشسته

عزیزم مادرم

دور از تو مثل همیشه تنهای تنها

در انتظار فردا

خشنودم به لحظه ی دیدار

لمس دستان مهربان

هم آغوشی احساس و اندیشه

با طراوت مهربان لبخندت

هم نفسی

که دریغ نکند چشمانش از فرزندش

بی تو تنها در حاشیه ی عمر

با سکوتی در جاده ی عشق

که در لحظه ی دیدار

بگویم درد انتظار

و ببوسم دستان مهربان مادر



 

گلابتون

مدیر بازنشسته
 

R-ALI

عضو جدید
نیایش


دستی افشان تا ز سر انگشتان صد قطره چکد هر قطره شود خورشیدی

باشد که به صد سوزن نور شب ،ما را بکند روزن روزن

ما بی تاب و نیایش بی رنگ

از مهرت لبخندی کن بنشان بر لب ما

باشد که سرودی خیزد در خورد نیوشیدن تو

ما هسته پنهان تماشائیم

ز تجلی ابری کن بفرست که ببارد بر سر ما

باشد که به شوری بشکافیم، باشد که ببالیم و بخورشید تو پیوندیم

هر سو مرز، هر سو نام ،هر سو رشته کن از بی شکلی

گذران از مروارید زمان و مکان

باشد که بهم پیوندد همه چیز، باشد که نماند مرز که نماند نام

ای دور از دست، پر تنهائی خسته است

گهگاه شوری بوزان ،باشد که شیار پریدن در تو شود خاموش
 

pink83

عضو جدید
سلام ...به همگی ...
خیلی وقت بود که اینجا سر نزده بودم .......
دلم واسه اینجا تنگ شده بود .........شاید اینجا تنها تاپیکی باشه که یجور توش احساس آرامش میکنم ......
دست گل همه کسایی که اینجا شعر می نویسید درد نکنه ..........
:gol::gol::gol::gol::gol::gol:
 

pink83

عضو جدید
امشب از آسمان دیده تو
روی شعرم ستاره میبارد
در سکوت سپید کاغذها
پنجه هایم جرقه میکارد
شعر دیوانه ی تب آلودم
شرمگین از شیار خواهش ها
پیکرش را دوباره می سوزد
عطش جاودان آتش ها
آری ,آغاز دوست داشتن است
گرچه پایان راه نا پیداست
من به پایان دگر نیندیشم
که همین دوست داشتن زیباست
از سیاهی چرا حذر کردن
شب پر از قطره های الماس است
آنچه از شب بجای می ماند
عطر سکر آور گل یاس است
آه ,بگذار گم شوم در تو
کس نیابد دگر نشانه ی من
روح سوزان و آه مرطوبت
بوزد بر تن ترانه ی من
آه بگذار زین دریچه باز
خفته در پرنیان رویاها
با پر روشنی سفر گیرم
بگذرم از حصار دنیا ها
دانی از زندگی چه می خواهم ؟
من تو باشم ,تو,پای تا سر تو
زندگی گر هزارباره بود
بار دیگر تو ,بار دیگر تو
آنچه در من نهفته در یاییست
کی توان نهفتنم باشد
با تو زین سهمگین طوفانی
کاش یارای گفتنم باشد
بس که لبریزم از تو ,می خواهم
بدوم در میان صحرا ها
سر بکوبم به سنگ کوهستان
تن بکوبم به موج دریاها
بس که لبریزم از تو ,می خواهم
چون غباری ز خود فرو ریزم
زیر پای تو سر نهم آرام
به سبک سایه ی تو آویزم
آری آغاز دوست داشتن است
گرچه پایان راه نا پیداست
من به پایان دگر نیندیشم
که همین دوست داشتن زیباست
فروغ
 

pink83

عضو جدید
نگاه کن که غم درون دیده ام
چگونه قطره قطره آب میشود
چگونه سایه ی سیاه سرکشم
اسیر دست آفتاب میشود
نگاه کن
تمام هستی ام خراب میشود
شراره ای مرا به کام میکشد
مرا به اوج میبرد
مرا به دام میکشد
نگاه کن
تمام اسمان من
پر از شهاب میشود
تو آمدی ز دورها و دورها
زسرزمین عطر ها و نورها
نشانده ای مرا کنون به زورقی
ز عاجها ,ز ابرها,بلورها
مرا ببر امید دلنواز من
ببر به شهر شعر ها و شورها
به راه پر ستاره می نشانی ام
نگاه کن
من از ستاره سوختم
لبالب از ستارگان تب شدم
چو ماهیان سرخ رنگ ساده دل
ستاره چین برکه های شب شدم
چه دور بود پیش ازین زمین ما
به این کبود غرقه های آسمان
کنون به گوش من دوباره میرسد
صدای تو
صدای بال برفی فرشتگان
نگاه کن که من کجا رسیده ام
به کهکشان,به بیکران,به جاودان
کنون که آمدیم تا به اوجها
مرا بشوی با شراب موجها
مرا بپیچ در حریر بوسه ات
مرا بخواه در شبان دیرپا
مرا دگر رها مکن
مرا ازین ستاره ها جدا مکن
نگاه کن که موم شب براه ما
چگونه قطره قطره آب میشود
صراحی سیاه دیدگان من
به لای لای گرم تو
لبالب از شراب خواب می شود
به روی گاهواره های شعر من
نگاه کن
تو می دمی و آفتاب میشود
فروغ
 

pink83

عضو جدید
اگرچه نزد شما تشنه ی سخن بودم
کسی که حرف دلش را نگفت من بودم
دلم برای خودم تنگ میشود ,آری
همیشه بی خبر از حال خویشتن بودم
نشد جواب بگیرم سلام هایم را
هر آنچه شیفته تر از پی شدن بودم
چگونه شرح دهم عمق خستگی ها را
اشاره ای کنم انگار کوهکن بودم !!
 

pink83

عضو جدید
خسته ام ازین کویر ,این کویر کور و پیر
این هبوط بی دلیل ,این سقوط ناگزیر
آسمان بی هدف ,بادهای بی طرف
ابر های سر براه ,بیدهای سربه ریز
ای نظاره ی شگفت ,ای نگاه نا گهان !
ای هماره در نظر ,ای هنوز بی نظیر!
آیه آیه ات صریح,سوره سوره ات فصیح!
مثل خطی از هبوط ,مثل سطری از کویر
مثل شعر نا گهان ,مثل گریه بی امان
مثل لحظه های وحی ,اجتناب ناپذیر
ای مسافر غریب ,در دیار خویشتن
با تو آشنا شدم ,با تو در همین مسیر
از کویر سوت و کور ,تا مرا صدا زدی
دیدمت ولی چه دور !دیدمت ولی چه دیر !
این تویی در آن طرف ,پشت میله ها رها
این منم در این طرف ,پشت میله ها اسیر
دست خسته ی مرا ,مثل کودکی بگیر
با خودت مرا ببر ,خسته ام ازین کویر !
 

*زهره*

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
ناگه بت من مست به بازار برآمد
شور از سر بازار به یکبار برآمد

بس دل که به کوی غم او شاد فروشد
بس جان که ز عشق رخ او زار برآمد

در صومعه و بتکده عشقش گذری کرد
مؤمن ز دل و گبر و ز زنار برآمد

در کوی خرابات جمالش نظر افگند
شور و شغبی از در خمار برآمد

در وقت مناجات خیال رخش افروخت
فریاد و فغان از دل ابرار برآمد

یک جرعه ز جام لب او می‌زده‌ای یافت
سرمست و خرامان به سر دار برآمد

در سوخته‌ای آتش شمع رخش افتاد
از سوز دلش شعله‌ی انوار برآمد

باد در او سر آتش گذری کرد
از آتش سوزان گل بی خوار برآمد

ناگاه ز رخسار شبی پرده برانداخت
صد مهر ز هر سو به شب تار برآمد

باد سحر از خاک درش کرد حکایت
صد ناله‌ی زار از دل بیمار برآمد

کی بو که فروشد لب او بوسه به جانی؟
کز بوک و مگر جان خریدار برآمد
 

محـسن ز

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
در غمش هر شب به گردون پیک آهم می‌رسد

صبرکن، ای دل! شبی آخر به ما هم می‌رسد


شام تاریک غمش را گر سحر کردم چه سود؟

کز پس آن نوبت روز سیاهم می‌رسد


صبر کن گر سوختی ای دل! ز آزار رقیب

کاین حدیث جانگداز آخر به شاهم می‌رسد


گر گنه کردم، عطا از شاه خوبان دور نیست

روزی آخر مژده‌ی عفو گناهم می‌رسد
 

Data_art

مدیر بازنشسته
این شفق است یا فلق ؟ مغرب و مشرقم بگو
من به کجا رسیده ام ؟ جان دقایقم بگو
ایینه در جواب من باز سکوت می کند
باز مرا چه می شود ؟ ای تو حقایقم بگو
جان همه شوق گشته ام طعنه ی ناشنیده را
در همه حال خوب من با تو موافقم بگو پاک کن از حافظه ات شور غزلهای مرا
شاعر مرده ام بخووان گور علایقم بگو
با من کور و کر ولی واژه به تصویر مکش
منظره های عقل را با من سابقم بگو
من که هر آنچه داشتیم اول ره گذاشتم
حال برای چون تویی اگر که لایقم بگو
یا به زوال می روم یا به کمال می رسم
یکسره کن کار مرا بگو که عاشقم بگو


 

Data_art

مدیر بازنشسته
من زنده بودم اما انگار مرده بودم
از بس که روزها را با شب شمرده بودم
یک عمر دور و تنها تنها بجرم این که
او سرسپرده می خواست

‚ من دل سپرده بودم
یک عمر می شد آری در ذره ای بگنجم
از بس که خویشتن را در خود فشرده بودم
در آن هوای دلگیر وقتی غروب می شد
گویی بجای خورشید من زخم خورده بودم
وقتی غروب می شد وقتی غروب می شد
کاش آن غروب ها را از یاد برده بودم
 

mina_srk

کاربر فعال
جای لبخند اقاقی بين گل‌های تو باغچه

گل لبخند تو مونده توی عکسای رو تاغچه

هنوزم عطر تو داره در و ديوارای خونه

حتی گنجشک‌های خونه می‌گيرن بی تو بهونه

چه سکوتی داره خونه بعد گريه های آخر

واسه گرمای نگاهت دل من تنگ مسافر

دل من تنگ مسافر

دل خستم بی قراره بی قراره توی سينم

نمی‌خوابه تا که حتی بشه خوابت رو ببينم

کی ميشه وقت رسيدن وقت ديدار دوباره

روی ماه تو رو ديدن وقت لبخند ستاره
 

mina_srk

کاربر فعال
حسرت به دل ديدن خنده هاي تو من مي مونم
واسه غريبه از همه بهونه هاي تو من مي خونم
با همه اينا
عاشقونه برات باز مي خونم
آره دوست دارم
ولي چرا
چشاتو ديدم و شكستم بيصدا
تو كه منو نمي خواستي
چرا پا روي قلبم گذاشتي ظالم
تو كه دوسم نداشتي
چرا پا روي قلبم گذاشتي ، ظالم
ظالم، كي مثل من عاشق دل سنگت ميشه
كي جز من مي مونه باهات هميشه
ظالم ،كي مثل من عاشق دل سنگت هميشه
كي جز من مي خواد بمونه پيشت هميشه
ظالم اي بي وفا
تو با نامردي و ريا
چه حقي داشتي كه بشكني دل منو
نديدي تو قلبمو
وقتي تپيد به عشق تو
نه ديدي نگاهمو نه شنيدي دوست دارم هامو
دستامو نگه دار
روحم و نيازار
وقتي ميام به سوي تو
 

Sogol1681

مدیر تالار روانشناسی
مدیر تالار
کاربر ممتاز
مواظب عاشق ها باش...

مواظب عاشق ها باش...

مواظب اون عاشق هايي باش،


كه چشماشون رو مي بندن


شايد دارن هزاران دروغ رو پنهان مي كنن


هيچ وقت نمي دوني چه كسي توي خيال اون هاست


مواظب اون عاشق هايي باش


كه چشماشون رو مي بندن






Beware of lovers, who close theireyes


They cuold be hiding a thousandlies


Yuo never know who thyefantasize


Beware of lovers, who close theireyes






شايد به فكر يه غريبه باشه،


يا شايد بهترين دوست خودت


شايد تو فكر اون اولين عشقش باشه


كه دوباره به سراغش رفته


سوال نكن تا دروغ نشنوي


مواظب اون عاشق هايي باش


كه چشماشون رو مي بندن






It might be a stranger, or your bestfriend


Her very first lover that she'sholding again


Ask no questions and you'll get nolise


Beware of lovers, who close theireyes






آيا داره با فكري پليد براي تو نقش بازي ميكنه؟


يا واقعاً تو هستي كه اون رو هيپنوتيزم كردي؟


مواظب اون عاشق هايي باش


كه چشماشون رو مي بندن






Dose she play the part with a cloudymind


Is it really you that has herhyponotized


Beware of lovers, who close theireyes






اگه با آتش بازي مي كني،


مواظب شعله اش باش


دو نفر كه عشق آتشيني به هم دارن


بازي خطرناكي مي كنن


در گرماي شور، عشق و اوج رضايت


عاشق تو مي شن


و چشم هاشون رو مي بندن






Play with fire, watch theflame


Two burnin' lovers, in a dangerousgame


In the heat of passion, satisfactionsublime


They open to love you, and they closetheir eyes






مواظب اون عاشق هايي باش


كه چشم هاشون رو مي بندن




Beware of lovers, who close theireyes
 
آخرین ویرایش:

Sogol1681

مدیر تالار روانشناسی
مدیر تالار
کاربر ممتاز
از خيلي خوب به خيلي بد...

از خيلي خوب به خيلي بد...

از خيلي خوب... به خيلي بد.... چقدر زود رسيدم




خيلي خوب، خيلي بد، چقدر زود




ولي هيچ كس به من چيزي نگفته بود،



من هم هرگز نمي دونستم



از خيلي خوب به خيلي بد اين قدر زود ميشه رسيد.





It went from so good.... to sobad... so soon



So good, to so bad, so soon



But nobody told me, so Ineverknew



It goes from so good, to sobad, so soon





از آفتاب... به سايه... به بارون رسيدم



از عشق... به شادي... به رنج رسيدم



از خوندن آهنگ هاي عاشقانه ي شيرين،



به آهنگ هاي غمناك گريه آور رسيدم.



خيلي خوب... خيلي بد... چه قدر زود





It went from sunshine... tishade... to rain



It went from passion... topleasure.... to pain



From singinf sweet love songs, to cryn' the blues



So good... to so bad... so soon






از حرف هايي مثل تا ابد شروع شد



و از هميشه به گاهي وقت ها، به هرگز رسيد



از عاشق من باش... تا براي من هم يه جايي نگه دار



خيلي خوب... تا خيلي بد... چه قدر زود





It started with words likeforever



And went from always, tosometimes,



To never



From give me some livin'... togive me



Some room



So good.. to so bad... so soon





از خيلي خوب... به خيلي بد... چه قدر زود



خيلي خوب، به خيلي بد، چه قدر زود



ولي هيچ كس چيزي به من نگفته بود،



من هم هرگز نمي دونستم



از خيلي خوب، به خيلي بد، اين قدر زود مي شه رسيد





It went from so good.... to sobad... so soon



So good, to so bad, so soon



But nobody told me, so Ineverknew



It goes from so good, to sobad, so soon





خيلي خوب، خيلي بد، چقدر زود




So good, to so bad, so soon


 

R-ALI

عضو جدید
يك نفس با ما نشستي خانه بوي گل گرفت
خانه ات آباد كين ويرانه بوي گل گرفت

از پريشان گويي ام ديدي پريشان خاطرم
زلف خود را شانه كردي شانه بوي گل گرفت

پرتو رنگ رخت با آن گل افشاني كه داشت
در زيارتگاه دل پروانه بوي گل گرفت

لعل گل رنگ تو را تا ساغر و مي بوسه زد
ساقي انديشه ام پيمانه بوي گل گرفت

عشق باريد و جنون گل كرد و افسون خيمه كرد
تا به صحراي جنون افسانه بوي گل گرفت

از شميم شعر شور انگيز آتش عاشقان
ساقي و ساغر مي و ميخانه بوي گل گرفت
 

pink83

عضو جدید
یک شبی مجنون نمازش را شکست
بی وضو در کوچه لیلا نشست

عشق آن شب مست مستش کرده بود
فارغ از جام الستش کرده بود

سجده ای زد بر لب درگاه او
پر زلیلا شد دل پر آه او

گفت یا رب از چه خوارم کرده ای
بر صلیب عشق دارم کرده ای

جام لیلا را به دستم داده ای
وندر این بازی شکستم داده ای

نشتر عشقش به جانم می زنی
دردم از لیلاست ,آنم می زنی

خسته ام زین عشق، دل خونم مکن
من که مجنونم, تو مجنونم مکن

مرد این بازیچه دیگر نیستم
این تو و لیلای تو ... من نیستم

گفت: ای دیوانه, لیلایت منم
در رگ پیدا و پنهانت منم

سال ها با جور لیلا ساختی
من کنارت بودم و نشناختی

عشق لیلا در دلت انداختم
صد قمار عشق یک جا باختم

کردمت آوارهء صحرا نشد
گفتم عاقل می شوی اما نشد

سوختم در حسرت یک یا ربت
غیر لیلا برنیامد از لبت

روز و شب او را صدا کردی ولی
دیدم امشب با منی گفتم بلی

مطمئن بودم به من سرمیزنی
در حریم خانه ام در میزنی

حال این لیلا که خوارت کرده بود
درس عشقش بیقرارت کرده بود

مرد راهش باش تا شاهت کنم
صد چو لیلا کشته در راهت کنم
 
Similar threads
Thread starter عنوان تالار پاسخ ها تاریخ
حــامد عضویت در گروه دوست داران حافظ ادبیات 0
yanic بهترین شعری رو که دوست داری چیه؟ ادبیات 3656

Similar threads

بالا