زنده باد تساوی!!!

rm_arch

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
قصد خدای نکرده توهین به کسی رو ندارم و این مسله رو کلی بیان کردم لطفا جبهه گیری نکنید فقط بخونید راست و دروغ بودنش با شما....مابه مردها گفتيم: مي خواهيم مثل شما باشيم. مردها گفتند: حالا كه اين قدر اصرارمي كنيد، قبول ! و ما نفهميديم چه شد كه مردها ناگهان اين قدر مهربان شدند وقتي به خودآمديم، عين آن ها شده بوديم. كيف چرمي يا سامسونت داشتيم و اوراقي كه بايد به آنهارسيدگي مي كرديم و دسته چك و حساب كتاب هايي كه مهم بودند.. با رئيس دعوايمان مي شدو اخم و تَخم اش را مي آورديم خانه سر بچه ها خالي مي كرديم. ماشين ما هم خراب مي شد، قسط وام هاي ما هم دير مي شد.. ديگر با هم مو نمي زديم. آن ها به وعده شانعمل كرده بودند و به ما خوشبختي هاي بي پايان يك مرد را بخشيده بودند. همةكارهايمان مثل آن ها شده بود فقط، نه! خداي من! سلاح نفيس اجدادي كه نسل به نسل بهما رسيده بود، در جيب هايمان نبود. شمشير دسته طلا؟ تپانچة ماشه نقره اي؟ چاقويغلاف فلزي؟ نه! ما پنبه اي كه با آن سر مردها را مي بريديم، گم كرده بوديم.. همانارثيه اي كه هر مادري به دخترش مي داد و خيالش جمع بود تا اين هست، سر مردش سواراست. آن گلولة اليافي لطيفي كه قديمي ها به اش مي گفتند عشق، يك جايي توي راه ازدستمان افتاده بود. يا اگر به تئوري توطئه معتقد باشيم، مردها با سياست درهاي بازنابودش كرده بودند. حالا ما و مردها روبه روي هم بوديم. در دوئلي ناجوانمردانه ومهارتي كه با آن مردهاي تنومند را به زانو درمي آورديم، در عضله هاي روحمان جارينبود[FONT=Comic
Sans MS].
[/FONT]​

سال ها بود حسودي شان مي شد. چشم نداشتند ببينند فقط ما مي توانيم با ذوقي كودكانه به چيزهاي كوچك عشق بورزيم. فقط و فقط ما بوديم كه بلد بوديم در معامله اي كه پاياپاي نبود، شركت كنيم. مي توانستيم بدهيم و نگيريم. ببخشيم و از خودِ بخشيدن كيف كنيم. بي حساب و كتاب دوست بداريم. در هستي، عناصر ريزي بودند كه مردها با چشم مسلح هم نمي ديدند و ما مي ديديم. زنانگي فقط مهارت آراستن و فريفتن نبود و آن قديم ها بعضي از ما اين را مي دانستيم. مادربزرگ من زيبايي زن بودن را مي دانست.


وقتي زني از شوهرش از بي ملاحظگي ها و درشتي هاي شوهرش شكايت داشت و هق هق گريه مي كرد، مادر بزرگ خيلي آرام مي گفت: مرد است ديگر، از مرد بودن مثل عيبي حرف مي زد كه قابل برطرف شدن نيست. مادربزرگ مي دانست مردها از بخشي از حقايق هستي محروم اند. لمس لطافت در جهان، در انحصار جنس دوم است و ذات جهان لطيف است.


مادربزرگ مي گفت كار زن ها با خدا آسونه. مردها از راه سخت بايد بروند. راه ميان بري بود كه زن ها آدرسش را داشتند و يك راست مي رفت نزديك خدا. شايد اين آدرس را هم همراه سلاح قديمي مان گم كرديم.



به هر حال، ما الان اينجاييم و داريم از خوشبختي خفه مي شويم. رئيس شركت به ما بن فروشگاه سپه داده و ما خيلي احساس شخصيت مي كنيم. ده تا نايلون پر از روغن و شامپو و وايتكس و شيشه شور و كنسرو و رب و ماكاروني خريده ايم و داريم به زحمت نايلون ها را مي بريم و با بقية همكارهاي شركت كه آن ها هم بن داشته اند و خوشبختي، داريم غيبت رئيس كارگزيني را مي كنيم و اداي منشي قسمت بايگاني را درمي آوريم و بلندبلند مي خنديم و بارهايمان را مي كشيم سمت خانه. چقدر مادربزرگ بدبخت بود كه در آن خانه مي شست و مي پخت. حيف كه زنده نماند ببيند ما به چه آزادي شيريني دست يافتيم. ما چقدر رشد كرديم.



افتخارآميز است كه ما الان، هم راننده اتوبوس هستيم هم ترشي مي اندازيم. مهندس معدن هستيم و مرباي انجيرمان هم حرف ندارد. هورا ما هر روز تواناتر مي شويم. مردها مهارت جمع بستن ما را خيلي تجليل مي كنند. ما مي توانيم همه كار را با همه كار انجام دهيم. وقتي مردها به زحمت بلدند تعادل خودشان را ايستاده توي اتوبوس حفظ كنند، مابا يك دست دست بچه را مي گيريم با دست ديگر خريدها را، گوشي موبايل بين گردن و شانه، كارهاي اداره را راست و ريس مي كنيم. افتخارآميز است.


دستاورد بزرگي است اين كه مثل هم شده ايم. فقط معلوم نيست به چه دليل گنگي، يكي مان شب توي رختخواب مثل كنده اي چوب راحت مي خوابد و آن يكي مدام غلت مي زند، چون دست و پاهايش درد مي كنند. چون صورت اشك آلود بچه اي مي آيد پيش چشمش. بچه تا ساعت پنج مانده توي مهد كودك... همه رفته اند، سرايدار مجبور شده بعد از رفتن مربي ها او را ببرد پيش بچه هاي خودش. نيمة گمشده شب ها خواب ندارد. مي افتد به جان زن. مرد اما راحت است، خودش است. نيمة ديگري ندارد. زن گيج و خسته تا صبح بين كسي كه شده و كسي كه بود، دست و پا مي زند.


مادربزرگ سنت زده و عقب افتادة من كجا مي توانست شكوه اين پيروزي مدرن را درك كند؟ ما به همة حق و حقوقمان رسيده ايم

زنده باد تساوي
 

mostafanokhodian

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
چه خوبه که هیچ وقت از یه طرف پشت بوم نیفتیم و هر آن چیزی رو که در حد اعتداله رعایت کنیم...

عدالت بین زن و مرد همه اش تساوی نیست، بلکه عدالت واقعی یعنی تعادل بین توانایی ها و انتظارات...
 

nima_tavana

عضو جدید
کاربر ممتاز
قصد خدای نکرده توهین به کسی رو ندارم و این مسله رو کلی بیان کردم لطفا جبهه گیری نکنید فقط بخونید راست و دروغ بودنش با شما....مابه مردها گفتيم: مي خواهيم مثل شما باشيم. مردها گفتند: حالا كه اين قدر اصرارمي كنيد، قبول ! و ما نفهميديم چه شد كه مردها ناگهان اين قدر مهربان شدند وقتي به خودآمديم، عين آن ها شده بوديم. كيف چرمي يا سامسونت داشتيم و اوراقي كه بايد به آنهارسيدگي مي كرديم و دسته چك و حساب كتاب هايي كه مهم بودند.. با رئيس دعوايمان مي شدو اخم و تَخم اش را مي آورديم خانه سر بچه ها خالي مي كرديم. ماشين ما هم خراب مي شد، قسط وام هاي ما هم دير مي شد.. ديگر با هم مو نمي زديم. آن ها به وعده شانعمل كرده بودند و به ما خوشبختي هاي بي پايان يك مرد را بخشيده بودند. همةكارهايمان مثل آن ها شده بود فقط، نه! خداي من! سلاح نفيس اجدادي كه نسل به نسل بهما رسيده بود، در جيب هايمان نبود. شمشير دسته طلا؟ تپانچة ماشه نقره اي؟ چاقويغلاف فلزي؟ نه! ما پنبه اي كه با آن سر مردها را مي بريديم، گم كرده بوديم.. همانارثيه اي كه هر مادري به دخترش مي داد و خيالش جمع بود تا اين هست، سر مردش سواراست. آن گلولة اليافي لطيفي كه قديمي ها به اش مي گفتند عشق، يك جايي توي راه ازدستمان افتاده بود. يا اگر به تئوري توطئه معتقد باشيم، مردها با سياست درهاي بازنابودش كرده بودند. حالا ما و مردها روبه روي هم بوديم. در دوئلي ناجوانمردانه ومهارتي كه با آن مردهاي تنومند را به زانو درمي آورديم، در عضله هاي روحمان جارينبود[FONT=Comic
Sans MS].
[/FONT]​


سال ها بود حسودي شان مي شد. چشم نداشتند ببينند فقط ما مي توانيم با ذوقي كودكانه به چيزهاي كوچك عشق بورزيم. فقط و فقط ما بوديم كه بلد بوديم در معامله اي كه پاياپاي نبود، شركت كنيم. مي توانستيم بدهيم و نگيريم. ببخشيم و از خودِ بخشيدن كيف كنيم. بي حساب و كتاب دوست بداريم. در هستي، عناصر ريزي بودند كه مردها با چشم مسلح هم نمي ديدند و ما مي ديديم. زنانگي فقط مهارت آراستن و فريفتن نبود و آن قديم ها بعضي از ما اين را مي دانستيم. مادربزرگ من زيبايي زن بودن را مي دانست.


وقتي زني از شوهرش از بي ملاحظگي ها و درشتي هاي شوهرش شكايت داشت و هق هق گريه مي كرد، مادر بزرگ خيلي آرام مي گفت: مرد است ديگر، از مرد بودن مثل عيبي حرف مي زد كه قابل برطرف شدن نيست. مادربزرگ مي دانست مردها از بخشي از حقايق هستي محروم اند. لمس لطافت در جهان، در انحصار جنس دوم است و ذات جهان لطيف است.


مادربزرگ مي گفت كار زن ها با خدا آسونه. مردها از راه سخت بايد بروند. راه ميان بري بود كه زن ها آدرسش را داشتند و يك راست مي رفت نزديك خدا. شايد اين آدرس را هم همراه سلاح قديمي مان گم كرديم.



به هر حال، ما الان اينجاييم و داريم از خوشبختي خفه مي شويم. رئيس شركت به ما بن فروشگاه سپه داده و ما خيلي احساس شخصيت مي كنيم. ده تا نايلون پر از روغن و شامپو و وايتكس و شيشه شور و كنسرو و رب و ماكاروني خريده ايم و داريم به زحمت نايلون ها را مي بريم و با بقية همكارهاي شركت كه آن ها هم بن داشته اند و خوشبختي، داريم غيبت رئيس كارگزيني را مي كنيم و اداي منشي قسمت بايگاني را درمي آوريم و بلندبلند مي خنديم و بارهايمان را مي كشيم سمت خانه. چقدر مادربزرگ بدبخت بود كه در آن خانه مي شست و مي پخت. حيف كه زنده نماند ببيند ما به چه آزادي شيريني دست يافتيم. ما چقدر رشد كرديم.



افتخارآميز است كه ما الان، هم راننده اتوبوس هستيم هم ترشي مي اندازيم. مهندس معدن هستيم و مرباي انجيرمان هم حرف ندارد. هورا ما هر روز تواناتر مي شويم. مردها مهارت جمع بستن ما را خيلي تجليل مي كنند. ما مي توانيم همه كار را با همه كار انجام دهيم. وقتي مردها به زحمت بلدند تعادل خودشان را ايستاده توي اتوبوس حفظ كنند، مابا يك دست دست بچه را مي گيريم با دست ديگر خريدها را، گوشي موبايل بين گردن و شانه، كارهاي اداره را راست و ريس مي كنيم. افتخارآميز است.


دستاورد بزرگي است اين كه مثل هم شده ايم. فقط معلوم نيست به چه دليل گنگي، يكي مان شب توي رختخواب مثل كنده اي چوب راحت مي خوابد و آن يكي مدام غلت مي زند، چون دست و پاهايش درد مي كنند. چون صورت اشك آلود بچه اي مي آيد پيش چشمش. بچه تا ساعت پنج مانده توي مهد كودك... همه رفته اند، سرايدار مجبور شده بعد از رفتن مربي ها او را ببرد پيش بچه هاي خودش. نيمة گمشده شب ها خواب ندارد. مي افتد به جان زن. مرد اما راحت است، خودش است. نيمة ديگري ندارد. زن گيج و خسته تا صبح بين كسي كه شده و كسي كه بود، دست و پا مي زند.


مادربزرگ سنت زده و عقب افتادة من كجا مي توانست شكوه اين پيروزي مدرن را درك كند؟ ما به همة حق و حقوقمان رسيده ايم


زنده باد تساوي
باید اینارو با طلا نوشت تا اینقد نگن تساوی نمیدونم چرا اینقد زنایه جامعه ما حقیر شدن که میخوان مثل غربیا بشن
 

hamidreza.m

عضو جدید
فکر کنم فرصت "عدم تساوی" در همه جای دنیا فراهم باشد. مطمئن باشید طرفداران تساوی هم مختصر عقلی دارند حقیر هم نیستند.
 

jonny depp

عضو جدید
کاربر ممتاز
مثل اینکه یه سری از دست فمنیست ها تا .... آتیش گرفته نمی تونن چجوری با این سوختگی کنار بیان:biggrin:
تا کور شود هر کی که نمی تونه موفقیت زنانو ببینه
 

nima_tavana

عضو جدید
کاربر ممتاز
مثل اینکه یه سری از دست فمنیست ها تا .... آتیش گرفته نمی تونن چجوری با این سوختگی کنار بیان:biggrin:
تا کور شود هر کی که نمی تونه موفقیت زنانو ببینه
اگه اینا موفقیته پس برو خوش،باش برو با موفقیتت حال کن:biggrin:
 
آخرین ویرایش:

samira_3001

عضو جدید
کاربر ممتاز
مثل اینکه یه سری از دست فمنیست ها تا .... آتیش گرفته نمی تونن چجوری با این سوختگی کنار بیان:biggrin:
تا کور شود هر کی که نمی تونه موفقیت زنانو ببینه

:biggrin:;):gol:

خوب برای اینکه نمیشه 4 تا 4 تا سرشون هوو اورد و زد تو سرشون و مثل مستخدم باهاشون رفتار کرد زن ازاد زیر بار زور نمیره خوب برای اینا زور داره دیگه!..........:w15:

تازگیهام با هرچی که مخالفن اسم "غربی" رو روش میچسبونن!:w15: نمیدونم مگه شرقم اینارو نداره؟!:w15:

مثلا خواست ازادی غربیه!:mad: تساوی حقوق زن و مرد غربیه!:mad: "فکر کردن و اندیشیدن" غربیه!:mad: "پیشرفت کردن" غربیه!:mad::w15:
 

nima_tavana

عضو جدید
کاربر ممتاز
:biggrin:;):gol:

خوب برای اینکه نمیشه 4 تا 4 تا سرشون هوو اورد و زد تو سرشون و مثل مستخدم باهاشون رفتار کرد زن ازاد زیر بار زور نمیره خوب برای اینا زور داره دیگه!..........:w15:

تازگیهام با هرچی که مخالفن اسم "غربی" رو روش میچسبونن!:w15: نمیدونم مگه شرقم اینارو نداره؟!:w15:

مثلا خواست ازادی غربیه!:mad: تساوی حقوق زن و مرد غربیه!:mad: "فکر کردن و اندیشیدن" غربیه!:mad: "پیشرفت کردن" غربیه!:mad::w15:
خوبه چه قشنگ نوشتی اما الان دیگه تو غرب به هیچ زنی خیانت نمیشه به هیچ زنی زور نمیگن اصلان اونجا زن معنی نداره و مثل یه مرد باش برخورد میکنن البته واسه یه موقه هایی میخوانش اون موقه که داره خودشو عرضه میکنه.
 

samira_3001

عضو جدید
کاربر ممتاز
خوبه چه قشنگ نوشتی اما الان دیگه تو غرب به هیچ زنی خیانت نمیشه به هیچ زنی زور نمیگن اصلان اونجا زن معنی نداره و مثل یه مرد باش برخورد میکنن البته واسه یه موقه هایی میخوانش اون موقه که داره خودشو عرضه میکنه.

یعنی چیزی که زن رو زن میکنه زور گویی بهش و خیانت به اونه؟!:surprised: اینها له کردم روحیه و شخصیته زنه!

اینم که بهش خیانت نمیشه برای اینه که حقی که پشت مردهاست همون حق بدونه بالا پایین شدن پشت زن هاست......... پس کسی به خودش جرات نمیده که جسارتی بکنه و اگرم کرد باز قانون هوای حق رو داره و نه هوای مرد رو............

در غرب و شرق! با زن مثل ادم برخورد میشه همانطوری که با مرد رفتار میشه...........

متاسفانه "مثل مرد رفتار شدن" اصطلاحیه ایرانی........... چون در ایرانه که فقط با مردها تقریبا مثل ادم رفتار میشه........... باید گفت مثل انسان و نه مثل مرد...........;)

همین تساوی بین زن مرده که باعث میشه مرد شرم و حیا داشته باشه و خودش رو برتر ندونه......... در اون صورت هم کسی نیازی به عرضه خودش نداره چون دیگه کسی مالک ادم نیست که بخواد عرضه بشه و عرضه بکنه........... و موقع همون چیزی که منطورتون بود هم چون جفتشون ادمن باز هم با احترام و ادمی به هم نزدیک میشن و نه اینکه مرد فکر کنه سرور و مالک دیگریه و ... .

(برای اطلاعات عمومی: در خارج هم متاسفانه زن و مرد به هم خیانت میکنن البته امارش کمه ولی خوب متاسفانه ادم هوس ران همه جا هست.......... ولی خوب قانون کماکان از ظلم دیده (نه تنها مرد ها) دفاع میکنه......... و این هم به علت وجوده همون تساوی حقوقه بشره........)
 

rm_arch

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
دوستای عزیز خواهش می کنم که با هم دعوا نکنید همه چیز رو خودمون بهتر از هر کسی می دونیم پس جار زدن فایده ای نداره از پسرهای باشگاه خواهشمندم که اگه تا حالا شخصیت خودشون رو پشت آواتارشون مخفی کردن لطفا اینجا این کارو نکنید.مرسی از همه
 

sara85

عضو جدید
کشورهای جهان سوم مثل ایران زمان نیاز دارن تا به این حقیقت پی ببرن که زن ها به عنوان یه انسان و نه یه مقلد به فعالیت های اجتماعی همون قدر نیاز دارن که به غذا.
و توی جامعه ای که به این حقیقت پی برده همون طور که زن ها در فعالیت های بیرون از خونه مشارکت دارن و نیمی از مخارج منزل رو متقبل می شن مرد ها هم در یک چنین جامعه ای نیمی از کارهای درون منزل رو می پذیرند . و این باعث می شه مشکلاتی که بعضا در خانواده های ایرانی به دلیل بار سنگین خانوم ها در انجام وظایف خارج از منزل به همراه انجام وظایف درون منزل که به تنهایی باید انجام بدن به وجود می یاد پیش نخواهد اومد.

در ضمن دوست داشتن بدون حساب و کتاب بین هر زن و مردی که عاشقانه همدیگه رو دوست دارن وجود داشته و خواهد داشت. مشکل ما اینه که ویژگی های انسانی رو بین زن ها و مرد ها تقسیم کردیم و از این طریق هر دو رو مورد تبعیض قرار دادیم
 

Similar threads

بالا