مشاعرۀ سنّتی

[abfa]

وصال او ز عمر جاودان به
خداوندا مرا آن ده که آن به

 

[Aseman Etemaad]

همه عمر چشم بودم که مگر گلی بخندد ​

دگر ای امید خون شو که فرو خلید خاری!​

 

[محـسن ز]

یک نظر ز نگاهت چه راز ها خواندم
تو پر درون تر از این ژرفنای دریایی

 

[Aseman Etemaad]

یاد بگذشته به دل ماندو دریغ​

نیست یاری که مرا یاد کند!​

دیده ام خیره به ره ماندو نداد​

نامه ای تا دل من شاد کند!​

 

[محـسن ز]

دردم از یار است و درمان نیز هم
دل فدای او شدو جان نیز هم

 

[Aseman Etemaad]

ما قصه ی دل جز به بر یار نبردیم
وز یار شکایت سوی اغیار نبردیم!


محسن جان، abfa عزیز.... شب خوش! و مرسی!
​

 

[abfa]

می فکن بر صف رندان نظری بهتر ازین
بر در میکده می کن گذری بهتر ازین

 

[محـسن ز]

نا ظر روی تو صاحب نظرانند اری
سر گیسوی تو در هیچ سری نیست که نیست
شب بخیر اسمان

 

[abfa]

تا بگویم که چه کشفم شد ازین سیر و سلوک
به در صومعه با بربط و پیمانه روم
شب همگی بخیر

 

[محـسن ز]

مارا نه غم دوزخ و نه حرص بهشت است
بردار زرخ پرده که مشتاق نگاهیم
شب بخیر

 

[گلابتون]

مارا چه غم سود و زيان است كه هرگز
سوداي تو را بر سر بازار نبرديم

 

[رنگ خدا]

من بی می ناب زیستن نتوانم
بی باده کشیده بار تن نتوانم
من بنده ان دمم که ساقی گوید
یک جام دگر بگیر و من نتوانم

 

[باغبان]

sallam
man inja gharibam

سلام سحر خانم.نگران نباش تو این دنیا همه یه جورایی غریبیم
بدترین شکل دلتنگی برای کسی آن است که در کناراو باشی و بدانی که هرگز به او نخواهی رسید

 

[گلابتون]

من بی می ناب زیستن نتوانم
بی باده کشیده بار تن نتوانم
من بنده ان دمم که ساقی گوید
یک جام دگر بگیر و من نتوانم

مرا به مجلس كوران كه كرد آينه دار؟
شكست كار من از عقل رو سياه من است

 

[sadegh_z]

تاشدم حلقه به گوش در میخانه عشق / هردم از نو غمی آیدبه مبارک بادم

 

[گلابتون]

ميرسد هر صبح بانگ دلنوازت ناز گوش
ميكشم هرشب شراب چشم مستت نوش چشم

 

[هزاردستان]

مرا به هيـــچ بدادي و من هنـــوز برآنـم
كه از وجود تو مويي به عالمي نفروشم

 

[n_h_1365]

مرا به هيـــچ بدادي و من هنـــوز برآنـم
كه از وجود تو مويي به عالمي نفروشم

من ، جوانی پریشان و عاشق
سخت شوریده ، دلداده ، عاشق
زندگی در هم و نا موافق
رنج و غم دیده ، آشفته خاطر http://www.www.www.iran-eng.ir/images/icons/icon_gol.gif

 

[sadegh_z]

رهرو منزل عشقیم و ز سر حد عدم / تا به اقلیم وجود این همه راه آمده ایم
حافظ

 

[n_h_1365]

رهرو منزل عشقیم و ز سر حد عدم / تا به اقلیم وجود این همه راه آمده ایم
حافظ

می خواستی به خاطر سوگند های خویش
در بزم عشق بر سر من جام نشکنی
می خواستی به پاس صفای سرشک من
این گونه دلشکسته به خاکم نیفکنی

 

[گلابتون]

يكي نبود از ين ميان كه تير بر هدف زند
دريغ اگر كمان كشي دلاوري در آمدي

اگر به قصد خون من نبود دست غم چرا
از آستين عشق او چو خنجر در آمدي

 

[محـسن ز]

یکشب آخر رو به صحرای عدم خواهم نهاد
وین سرای غم فزا را پشت سر خواهم گرفت

 

[گلابتون]

تا سر زلف تو شد بازيچه دست نسيم
كار و بار جمع مشتاقان پريشان گشتن است

 

[nooshafarin]

تا فضل و عقل بینی بی معرفت نشینی
یک نکته ات بگویم خود را مبین که رستی
در آستان جانان از آسمان میندیش
کز اوج سربلندی افتی به خاک پستی

 

[محـسن ز]

یکی دردو یکی درمان پسندد
یکی وصل و یکی هجران پسندد
من از درمان و درد و وصل و هجران
پسندم آنچه را جانان پسندد

 

[shanli]

در باغ شدم صبوح و گل می‌چیدم
وز دیدن باغبان همی ترسیدم
شیرین سخنی ز باغبان بشنیدم
گل را چه محل که باغ را بخشیدم

 

[nooshafarin]

در دایره ای کآمدن و رفتن ماست
آنرا نه بدایت نه نهایت پیداست
کس می نزند دمی در این معنی راست
کاین آمدن از کجا و رفتن به کجاست

 

[گلابتون]

تا نهادي گنج راز عشق خود در خاك ما
قدسيان را ملتمس تشريف انسان گشتن است

 

[رنگ خدا]

تا شدم حلقه بگوش در میخانه عشق
هر دم اید غمی از نو بمبارکبادم

 

[azadeh_arch _eng]

تا شدم حلقه بگوش در میخانه عشق
هر دم اید غمی از نو بمبارکبادم

مثل باد سرد پاييز غم لعنتي به من زد
حتي باغبون نفهميد كه چه افتي به من زد