ارزش ومنزلت زن در ایران زمین

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
*زناشویی و خانواده*



زناشویی در ایران باستان یکی از پسندیده ترین کارها بشمار می رفت همچنین در آیین ایران باستان زنان و مردانی که با هم ازدواج می کردند و فرزندان نیک را پرورش می دادند بسیار ستوده شده اند.


در آیین ایران باستان "چند زنی" به هبچ وجه وجود نداشت و زن همچون برده در حرمسرا به زندان نمیفتاد.قانون تنها به مردانی که زن بیمار داشتند یا همسرشان نازا بودند پروانه همسرگزینی تازه را می داد.


زنی که زایمان می کرد در صورتی که کارمند و یا کارگر بود 50 تومان دستمزد به وی داده می شد و در خانه استراحت می کرد.


یکیاز سخنان ناروایی که به ایرانیها زده اند و خودیها نیز بدون بررسی گستردهآن سخنان را بازگو کرده اند : زناشویی با نزدیکان مانند خواهر و مادر و دختر است.این کار در هیچ آیین ایرانی یافت نمی شود.


"هرودوت" دشمن سرسخت ایران سخنان دروغ بزرگی را در مورد ایرانیان گفته از جمله ی آنها :


«"کمبوجیه" خواستگار خواهر خود شد و خواست خواهرش را به همسری برگزیند اما چون ازدواج با خواهر در آن روزگارا درست نبود از دینداران در اینباره پرسید و به او پاسخ دادند که چنین قانونی یافت نمی شود»


*سرپرستی و دارندگی (مالکیت)


زنمانند مرد از همه امتیازات زندگی برخوردار بود و قانون به صورت یکسان اززن و مرد حمایت می کرد.زن به راحتی سرپرست خانواده می شد و دارایی شوهر پساز مرگش به زن منتقل می شد.اگر دختری برخلاف خواسته پدرش ازدواج می کرد پدر نمی توانست دختر را از ارث محروم کند.


در "داستان دینیک" که از دفترهای ارزشمند قانون زمان ساسانیان می باشد آمده که :


«اگر پدر درگذردو سفارشنامه ای از خود به جای نگذارد که چگونگی بخش کردن مانده ی او راروشن نماید آن مانده به صورت یکسان میان دختران و پسران تقسیم می شود.اگرپسر یا دختر بیمارگونه بستری باشند بخش بیشتری به آنان می رسد.ارزشمندترآنکه اگر پدر درگذرد و دختر یا دختران ازدواج نکرده باشند باید از ماندمان سوای بخش قانونی که دریافت می کنند جهیزیه آنان نیز کنار گذاشته شود.»


*پیشه و هنر*


زن مانند مرد در خرید و فروش و دادوستد از آزادی کامل برخوردار بود."دیاکونف"تاریخ نویس روسی در «تاریخ ماد» می نویسد :«زنان در همه ی کارهای ساختمانی دست داشتند و گاه شمار آنان 2برابر مردان می شد»


زن در انتخاب هنر کاری را که دوست می داشت و درآمدی نیز برای او می آورد آزادی داشت.سفال شکسته های بدست آمده از سیلک کاشان نشان می دهند که زنان هنرمند فراوانی وجود داشته.
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
*ارج و بزرگداشت زن*


در یسنا بخش 38 آمده :


«ای اهورامزدا،زنان این سرزمین را می ستاییم،زنانی که از راستی و درستی بهره ورند»


بسیاری از تاریخ نویسان بر این باورند که نه تنها در ایران باستان «مادرشاهی» بوده بلکه در برخی از کارها مثل سامان بخشی خانواده «زن سالاری» یافت می شده است."کورتیوس" می نویسد :«در زمان سلسله هخامنشی فرزندان آنقدر برای مادر احترام قائل بودند که تا زمانی که مادر دستور نمی داده تا بنشیند همواره می ایستاده»


*زن در شکوه فرمانروایی*


زن و مرد در کارهای کشوری برابر بودند.زن هم به فرماندهی می رسید هم به وزیری برگزیده می شد و هم به پادشاهی می رسید و هم جنگها می رفت.


اول- زن در پادشاهی


نخستین زنی که در تاریخ ایران به پادشاهی رسید "همای" بود که اول جانشین شد و بعد به پادشاهی رسید و 32 سال نیز پادشاهی کرد.


دومین زن" مادر شاپور دوم بود" که تازیان به وی لقب «ذوالاکتاف» داده بودند و از زنان کاردانی بود که در زمان پادشاهی هرمز همسرش ابتدا جانشین و پس از فوت همسرش به پادشاهی رسید.


سومین زن "دینک" مادر هرمز سوم وپیروز و همسر یزدگرد دوم بود که در نبود پسرانش پادشاهی می کرد.


چهارمین زن "مادر فرهادچهارم" زنی خردمند و باهوش بود که به همراه پسرانش همتا و همپا پادشاهی میکرد.از کارهای شایسته ی وی «گسترش دادگری و نبرد با ستمگران» بود.در زمان وی آرامش و نیکی در سراسر کشور گسترده شد و کشور برخوردار از آرامش و آبادانی شد.سکه هایی که از این دوره بدست آمده همه به نام «مادر و فرزند» می باشند.


پنجمینزن "پوراندخت" دختر خسروپرویز می باشد.وی تمام آشوبها را سروسامان داد. ویوقتی که به پادشاهی رسید خراجهای پسمانده را بخشید و نامه هایی به سراسرکشور فرستاد که پادشاه بودن زن یا مرد مهم نیست بلکه آنچه که در خور ارزش است دادگری و ایجاد آرامش برای مردم می باشد.


ششمین زن "اذرمیدخت" آذرمیدخت خواهر پوراندخت و دختر دیگر خسروپرویز بود.


دوم- زن در وزیری


همانطور که میدانیم بدبختانه دو حمله ی بزرگ کشورمان را نابود کرد :الف)حمله اسکندر ب)حمله تازیان اما آنچه که برجای مانده نشان می دهد که زن ایرانی به والاترین پایه های گردانندگی کشور رسیده.


"آرتادخت" از زنانی است که وزیر دارایی «اردوان چهارم اشکانی» می شود و کشور رابه توانگری می رساند. از کارهای بزرگ وی : الف)جلوگیری از هزینه هایبیهوده بویژه درابریان ب)گرفتن باج و خراج از درآمد توانگران بوده


سوم- زن در فرماندهی


زنان در هنر تیراندازی،اسب سواری،جنگاوری آموزش بسیاری می دیدند که از جمله ی این زنان :


"گردید" خواهر بهرام چوبین که از سرداران سرشناسی بود که در جنگاوری شهرت داشت.وی در رده سچهسالاری سپاه برادرش در جنگ تن به تن با «تور» فرمانده نیروی «خاغان چین» او را شکست می دهد و سپاهش را تارومار می کند.


"گردآفرید" زن جنگاور برجسته ی دیگری است که با «سهراب» پسر رستم می جنگد و موجب حیرت سپاهیان می شود.


"بانو گشنسب" دختر رستم و همسر گیو که به اندازه ای توانا بود که کمتر مردی توانایی رویارویی با وی را داشته.


"زربانو"دختر دیگر رستم می باشد که از سواران تیرانداز و جنگجو بود و با رزمدلاورانه خود «زال» و«آذربرین» و«تخواره» را از زندان آزاد کرده است.


*زنان خردمند و سیاستمدار*


همانطور که گفته شد با وجود اینکه نوشتارهای ایران به دست اسکندر نابود شد ولی آنچه که مانده نشان می دهد که زنان ایرانی با کاردانی و خردمندی و دانایی خود در گرداندن کشور نقش بسزایی داشته اند و در بیشتر زمانها توانسته اند جلوی بسیاری از رویدادهای ناگوار را بگیرند.


تاریخ نویسان یونانی یکی از نشانه های ناتوانی خشایارشا را چنین می نویسند :


«او در برابر زنان ناتوان بود و یارای ایستادگی نداشت و کارهای کشور را بدست آنان می سپرد»


شایسته هست که چهره چند تن از این زنان سیاستمدار تاریخ ایران را بدانیم و بشناسیم :


"ماندانا" مادر کوروش بزرگ که کوروش را به سمت بابل فرستاد به دلیل اینکه مردم آنجا درخواستیاری از پادشاه پارس را کرده بودند و یهودیان زندانی را به سرزمینشاناورشلیم فرستاد.ماندانا نخستین آموزشگاه را برای تیراندازی،سواری،نبرد وراهیابی به زندگی بهتر پایه گذاری کرد.


"شهبانو کاسندان" همسر کوروش بزرگ بود که با سیاست خود به کوروش در حکومت کمک می کرد.کاسندان به شهرها می رفت و به پای درد و دل های مردم می نشست.کاسندان جلوی هرگونه بیهوده کاریها را در دربار می گرفت و زمانی که با سیاست کاسندان «کمبوجیه» به پادشاهی رسید وی را در کشورداری کمک می کرد و بویژه همه ی تلاش خود را در ایجاد آرامش بیشتر برای مردم بکار برد.


"شهبانو آتوسا" دختر کوروش بزرگ و همسر داریوش بزرگ و مادر خشایارشا بود و تنها زنی بود که همواره در کنار 3 پادشاه بزرگ بود.«آتوسا»در راه آموزش و پرورش کشور آموزشگاههای بسیاری را برپا کرد.


"شهبانو پروشانی" همسر اردشیر دوم هخامنشی بود که کمک بسیاری به همسرش در گرداندن کشور می کرد.اردشیر آنچنان شیفته دانایی و نیک نگری همسرش بود که کمتر کاری را بدون مشورت وی انجام می داد.


"شهبانوفرخ پی" همسر شاپور بزرگ پسر اردشیر بابکان پادشاه نیرومند ساسانی بود کهاز کارهای وی رها کردن همسر از دست رومیان بود.وی همسرش را از نو بهپادشاهی رساند و راه پیروزیش را هموار و میسر کرد و موجب پیروزی همسرش بهرومیان شد.


زنان شایسته و کاردان ایرانی بسیارند و از اینرو تنها به بردن نام برخی از آنها بسنده می کنیم :


آباندخت(دخترداریوش سوم) آپام(همسر داریوش بزرگ) آدورا ناهید(همسر شاپور یک ساسانی)ارتدتس(دختر داریوش دوم) آرتوزوسترا(دختر داریوش بزرگ) آرتوستونه(دخترکوروش بزرگ) آرسا (خواهر شاپور دوم) و....

منبع دکتر کوروش اریا منش
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
وضعیت اجتماعی زن در ایران باستان


زن در ایندوران از حیث بلندی قامت و نیروی جسمانی نه تنها دست کمی ‌از مرد نداشت؛بلکه به مقتضای طبیعت موجود کاملا نیرومند بود که می‌توانست...

بی شک وضع اجتماعی زن در هیچ دوره و تاریخی از وضع عمومی ‌آن جامعه مجزا نیست. لذا در مورد وضع اجتماعی و حقوقی زن در ایرانباستان از قدیم ترین ادوار تا پایان ساسانیان را باید مورد مطالعه قرارداد. بدون تردید سرزمین ایران یکی از قدیمی‌ترین و کهن ترین مراکز زندگیبشر بوده است و اسناد و مدارک در مورد شناسایی وضع زن و همچنین مرد چه در ایران و چه در جاهایدیگر بسیار نارسا و ناچیز است. به طور کلی بررسی نخستین جوامع بشر وملت‌ها‌ و اقوام گوناگون فقط به وسیله آثار و وسایل مکشوفه و آنچه اززندگی بشر این دوره به جا مانده امکان پذیر و قابل بررسی است.


در دورانی که شاید بیش از ده هزار سال قبل از میلاد باشد٬ تغییراتی در وضع اقلیمی ‌ایران به وجود آمد. و انسان غارنشین اندک اندک برای خود خانه ساخت. در این دوران کانون خانواده مرکز قدرت قبیله بود. چون زن هم در خانه و هم در بیرون از خانه با مرد در کارتولید و رفع حوایج زندگی معاضدت و همکاری داشت٬ و از طرفی تولید و مثل وبچه زاییدن و استمرار نسل به طور فطری و طبیعی بر عهده او بود لذا ارزشواهمیت زن نسبت به مرد فزونی یافت و تعادل قدرت را به سود زن متمایل ساخت.
ویل دورانت درباره این دوران می‌نویسد: «در این دوران؛ یعنی دوره مادرشاهی؛ حق فرمانروایی؛ حق قضاوت؛ حق اداره امور خانواده؛ و توزیع خورد و خوراک و آنچه زندگی بشر وابسته به آن بود؛ همه در دست زن بوده است؛ مرد به شکار حیوانات می‌پرداخت؛ و از جنگل‌ها‌ و مزارع مواد خوراکی به دست می‌آورد که آن را در اختیار مادرشاه می‌گذاشت تا بین افراد قبیله توزیع نماید. اختلاف نیروی بدنی که امروز بین زن و مرد مشهود است در آن رزوگار قابل ملاحظه نبود. این اختلاف نیروی جسمانی بعدها از لحاظ شرایط زندگی و محیط زیست پیدا شد. زن در ایندوران از حیث بلندی قامت و نیروی جسمانی نه تنها دست کمی ‌از مرد نداشت؛بلکه به مقتضای طبیعت موجود کاملا نیرومند بود که می‌توانست ساعتهای درازی را به کارهای دشوار بپردازد؛ و به هنگام حمله دشمن به خاطر فرزندان و عشیره و قبیله تا سر حد مرگ مبارزه کند.»


دکتر گیرشمن
ضمن بحث پیرامون انسانهای ماقبل تاریخ در ایران؛ از نقش زنان در پیدایش تمدن بدوی و ابتدایی آن روزگار سخن می‌گوید و می‌نویسد: «در این جامعه ابتدایی وظایف سنگین به عهده زن گذاشته شده بود. در نتیجه عدم تعادلی بین وظایف مرد و زن ایجاد شد و زن دارای مقامی‌ برتر نسبت به مرد گشت». نگهداری آتش؛ نگهبانی خانه؛ تهیه و پخت غذا؛ ساختن ظروف سفالی؛ نگهداری فرزندان باعث اولویت زن نسبت به مرد شد و اداره کارهای قبیله به دست او افتاد. در عین حال سلسله انساب خانواده به نام زن خوانده می‌شد. این نحوه اولویت و تفوق زن بر مرد به صورت عصر مادر شاهی در فلات ایران شروع شد؛ و همین سیستم که یکی از خصایص ساکنان ایران بود بعدها در آداب آریاهای فاتح٬ وارد شد.


علاوه بر رهبری اقتصادی و اجتماعی مقام روحانیت نیز از امتیازات زن بود؛ و ایرانیان مانند همسایگان خود مذهب مادرخدایی داشته اند و در نواحی مختلف ایران پرستش الهه مادر رواج داشت. در میان ابزار و اشیا فراوانی که در لرستانکشف شده؛ مجسمه ای پیدا شده که سر زنی را تمام رخ نشان می‌دهد. گیرشمناحتمال می‌دهد که این زن رب النوع اقوام آسیایی است که از آسیای صغیر تاشوش مورد پرستش بوده است و احتمال دارد پرستش ایزد بانوی آناهیتا که بعدا در ایران رواج یافت از اینجا سرچشمه گرفته باشد. چون یکی از کهن‌ترین تمدن‌ها‌ی اولیه بشری تمدن ایلام در غرب فلات ایران است بی‌مناسبت نیست که از تمدن ایلام نیز سخنی به میان آید. تا قبل از حفریات شوش اطلاعات در مورد تمدن و سوابق تاریخی ایلام سخت محدود بود. مساعی دیولافوآ و دمورگان و سایر مستشرقین موجب کشف و احیای تاریخ و تمدن ایلام گردید.

در حدود چهار هزار سال قبل از میلاد در سرزمینی که شامل خوزستان؛ لرستان؛ پشتکوه؛ و کوه‌ها‌ی بختیاری است٬ حکومت ایلام رشد و تکامل یافت. مردم ایلام دولت خود را آنشان یا انزان می‌خواندند و خط میخی را که دارای سیصد علامت بود و با خط سومری‌ها‌ شباهت داشت به کار می‌بردند. مجسمه ملکه ایلام معرف وضع اجتماعی زن در آن روزگار است. این مجسمه اکنون در موزه لوور پاریس است. به نظر باستان شناسان این ملکه بر اقوام آریایی که در نواحیایلام و کوه‌ها‌ی زاگرس تا حدود کرمانشاه می‌زیسته اند٬ فرمانروایی داشتهاست و یکی دیگر از کهن‌ترین محله‌ها‌ی زندگی مردم و تمدن‌ها‌ی مکشوفه در حدود «سیلک» کاشان است که در حفریات و کشفیات نیز آثار متعددی از تمدن دوران مادرشاهی به دست آمده است. با به دست آمدن مقدار زیادی دوک نخ ریسی در ناحیه سیالک کاشان معلوم می‌شود که زنان ایران در حدود چهار هزار اسل قبل از میلاد به کار نساجی می‌پرداخته‌اند. همچنین با پیدا شدن مقدار زیادی آلات زینتی از قبیل گردن بند و دست بند و انگشتر که از صدف یا گل یا سنگ می‌باشد؛ محقق شده حس زیباشناسی نیز در زنان آن زمان به شدت رایج بوده است.

در این دوران که یکی از دوره‌ها‌ی درخشان مادرشاهی در ایران است؛ خانه سازی با خشت خام رواج داشت؛ و نقش و نگار روی دیوار به دست زنان انجام می‌گرفت. در این دوران نه تنها زن در کارهای اجتماعی نقش اساسی و تعیین کننده داشت؛ بلکه در عین حال با رقص‌ها‌ی مذهبی که جنبه هنری نیز داشت؛ به زندگی شور و نشاط و سرور می‌بخشد. این رقص‌ها‌ گاهگاهی به صورت دسته جمعی در می‌آمد و مردان هم در آنشرکت داشتند. از این دوران نقش و تصاویری به جا مانده که موید این ادعاست. مثلا یک قطعه ظرف گلی که از سیالک کاشان به دست آمده٬ ‌چند زن را در حال رقص‌ها‌ی مذهبی نشان می‌دهد که با آهنگ مخصوص و حرکات زیبا رقص را اجرا می‌کنند.

در نقاط دیگر ایران مثل تپه‌ها‌ی فارس در تخت جمشید؛ و تپه ارسنجان و حفاری‌ها‌ی چشمه علی در شهر ری و حفاری شوش آثاری از این قبیل به دست آمده که گاهی زنان را با لباس‌ها‌ی زیبا در حال اجرای رقص می‌بینیم و نمونه این رقص‌ها‌ هنوز در قسمت‌ها‌ی جنوبی و مرکزی و غربی ایران متداول است. در حفاری‌ها‌ی باستانی مجسمه‌ها‌یی از زنان به صورت شاهزاده ؛ ملکه و الهه کشف شده که معرف وضع اجتماعی زن در آن روزگاران است.

وضع اجتماعی و حقوقی زن از مهاجرت آریاها به ایران تا دوران هخامنشی
به عقیده دکتر گیرشمن؛ در آغاز هزاره اول قبل از میلاد؛ دو واقعه مهم و غیر مرتبط روی داد که در حیاتاجتماعی ملل آسیای غربی تاثیر فراوان داشت. اول مهاجرت اقوام هندواروپاییبه هند و ایران و اروپاست و دیگر کشف و استعمال آهن کوهستان‌ها‌ی شمالی وشرقی آسیای میانه که شمال و مشرق و مغرب ایران را در بر می‌گیرد؛ در دوران ما قبل تاریخ گذرگاه اقوام آریای به سایر نقاط گیتی بود. در این ناحیه نژاد آریایی به سر می‌برد که قدرت فکری و معنوی خود را بارها نشان داده بود. آریایی‌ها‌ی ایران به طوایف و قبایل متعددی تقسیم می‌شدند که مهم‌ترین آنها مادها در غرب و پارسی‌ها‌ در جنوب بودند. پارتها در خاورایران نیز از نژاد آریایی بودند. قوم ماد روابط نزدیکی با تمدن پیش رفتهبین النهرین داشت و فرهنگ و تمدن آنها تا جنوب روسیه و ترکمنستان می‌رسید.

تا صد سال پیش برای نوشتن تاریخ ماد٬ جز نوشته‌ها‌ی مورخین یونانی چیزی در دست نبود. ولی از یک قرن در نتیجه تلاش باستان شناسان هزاران سند کتبی و آثار ارزنده تاریخی از زیر خاک به دست آمده است. با اینکه این آثار مستقیما مربوط به تاریخ ماد نیست؛ و از تاریخ بابل و آشور و دیگر کشورهای شرق نزدیک حکایت می‌کند؛ باز کم و بیش در روشن کردن تاریخ ماد موثر اشت؛ زیرا مادها تنها قبیله آریایی بودند که در سایهاتحاد٬ امپراتوری بزرگ آشور را برای همیشه شکست دادند؛ و اقوام و قبایلبسیاری را از قید اسارت آنان رهایی بخشیدند. پس از استقرار سلسله ماد در مغرب ایران اندک اندک رژیم مادر شاهی جای خود را به رژیم پدرشاهیداد. معذلک فعالیت کشاورزی با زنان بود؛ و مردان برای زنان اهمیت ويژه ایقايل بودند. پس از مادها نوبت به سلسله هخامنشی و پارس‌ها‌ می‌رسد کهبنیانگزار آن کورش بزرگ است. به طوری که می‌دانیم؛ ملکه ماندانا مادر کوروش و دختر آستیاک؛ آخرین پادشاه ماد تاثیر انکارناپذیری در انتقال قدرت به پسرش کوروش داشت. در دوران مادها؛ زن به ریاست قبیله و نیز قضاوت می‌رسید؛ هنوز بقایای از سیستم مادر شاهی وجود داشت.

دیاگونف در تاریخ ماد می‌نویسد دوران مادرشاهی با انقراض سلسله ماد به پایان رسید و در حکومتهخامنشی زن و مرد از حقوقی برابر و یکسان برخوردار بودند. بنا به گفتهدیاگونف؛ که او باز از قول کتزیاس؛ مورخ یونانی نقل می‌کند؛ دختر و دامادپادشاه در حکومت ماد می‌توانستند قانونا مانند پسر وارث سلطنت او باشند. در جامعه مادها هنگامی‌ که سیستم پدرشاهی جانشین مادرشاهی گشت؛ مقام اجتماعی زن و حقوق او در خانواده همچنان محفوظ ماند؛ فقط تا حدی از اختیارات فوق‌العاده زن کاسته شد.

طبق تحقیقات باستان شناسان لباس زن مادی با اختلاف اندکی شبیه پوشاک مردان بوده است و حجاب نداشتند. همانطور که در بالاگفته شد؛ دختر و داماد پادشاه می‌توانستند وارث تاج و تخت او باشند. چونآستیاک فرزند پسر نداشت؛ قانونا سلطنت ماد حق شاهزاده ماندانا بود؛ و اینامر همانطور که گفته شد؛ در انتقال قدرت به کوروش موثر بود. ماندانا مدرسه و گروه‌ها‌ی پارس را بنیان نهاد که در آن عده زیادی ازپسران پارسی همسن و سال کوروش، تیراندازی؛ اسب سواری و فنون نبرد رامی‌آموختند. گذشته از این ماندانا به کوروش آموخت که حق چیست و ناحق کداماست. شاید احترام فوق العاده‌ای را که کوروش نسبت به مادرشماندانا رعایت می‌کرد؛ به پاس داد و عدالتخواهی بود که از او آموخته بود.به طوری که پلوتارک می‌نویسد مهم ترین عامل پیروزی کوروش بر آستیاک زنانبودند. مسلما تعالیم مزدایی که زنان و مردان را یکسان می‌نگرد؛ و فرقی بینآنان قائل نیست؛ در ارتقا مقام و شخصیت زن در ایران باستان اثری انکار ناپذیر داشته است. در دین زرتشت؛ هر انسانی که از دانش و نیکی برخوردار باشد؛ محترم است. بنا به معتقدات زرتشتی؛ در آغاز آفرینش به خواست اهورامزدا؛ در مهر روز مهرماه دو ساقه ریواس به هم پیچیده از زمین سر براوردند و گیاه کم کم از صورت گیاهی به صورت دو انسان درآمدند که در قامت و صورت شبیه هم بودند؛ یکی مذکر به نام «مشیه» و دیگری مونث به نام «مشیانه».

در کتاب «بندهش» فصل ۱۵ آمده است: «آنگاه اهورامزدا روان را که پیش از پیکر آفریده بود در کالبد مشیه و مشیانه بدمید و آنان جاندار گشتند. پس به آنان گفت شما پدر و مادر مردمجهان هستید. شما را پاک و کامل بیافریدم. هر دو اندیشه و گفتار و کردارنیک به کار بندید؛ و دیوان را پرستش مکنید. پس مشیه و مشیانه از جای خودبه حرکت آمدند٬ و خود را شستشو کردند٬ و نخستین سخنی که بر زبان راندنداین بود اهورامزدا یگانه است. او آفریننده ماه و خورشید و ستارگان و آسمانو آب و خاک وگیاهان جاندارنست». چنانچه ملاحظه می‌شود؛ در دینمزدیسنی که معتقدات زرتشتیان بر آن نهاده شده است زن و مرد هر دو از یکریشه تکوین می‌یابند با هم از زمین سربر می‌دارند و یکسان رشد می‌کنند واهورامزدا با آنان بیکسان و با یک زبان سخن می‌راند و دستور واحدی برایشانمقرر می‌فرماید. آن دو پس از اقرار به یگانگی اهورامزدا نخستین سخنی که بهزبان می‌رانند این است «هر یک از ما باید خشنودی و دلگرمی ‌و محبت و دوستی دیگری را فراهم کند.» از این گفتار برمی‌آید که در دین زرتشت هیچ یک از زن و مرد را به یکدیگر تفوق و امتیازی نیست٬ و آن دو از نظر آفرینش و خلقت یکسان و برابرند. شخصیت زن در دین زرتشت نه تنها در آغاز جهان با مرد برابر است بلکه در پایان نیز با مرد یکسان و برابر است. بنا به معتقدات دینی زرتشتیان هنگامی‌که «سوشیانت» موعود نجات بخش آخرالزمان از شرق ایران و حوالی دریاچه‌ها‌مون ظهور می‌کند از هر گوشه ایران پاکان و دینداران به او می‌پیوندند.تعداد آنان سی هزار نفر است که نیمی ‌از آن مرد و نیمی ‌دیگر زن خواهد بود.
عظمت مقام زن را در آیینزرتشت از اینجا می‌توان دانست که بنا به معتقدات زرتشتی از شش امشاسپنددین زرتشت٬ سه امشاسپند ضمیر مذکر و سه امشاسپند ضمیر مونث دارند.
1-بهمن یا وهمن یا وهومن که به معنای خرد کامل است.
2-اردیبهشت یا اشاوهیشتا که به معنی نظم و بهترین راستی و هنجار و قانون و سامان آفرینش است.
3-شهریور یا خشتروییریه که به معنی حکومت بر خویش٬ خویشتن داری٬ و شهریاری آسمانی است.
4-اسفند یا سپندارمزد که مظهر مهر و محبت و عشق و باوری و موکل بر زمین است.
5-خرداد یا اروتات که نمودار کمال٬ رسایی؛ شادی و خرمی‌و موکل بر آبهاست
6-امرداد یا امرتات که مظهر جاودانگی و بی مرگی است؛ همچنین تعدای از ایزدان مذاهب زرتشت که در مرتبه پایین تری از امشاسپندان هستند (امشاسپند ملک؛ و ایزد فرشته) ضمیر مونث دارند.

مثلا پس از درگذشت انسان در سپیده صبح چهارم؛ در سر پل چینوت؛ مهر و سروش و رشن از روان درگذشته دربارهاعمال و کارهای او پرسش می‌کنند. مهر ایزد و سروش ایزد از ایزدان مذکر؛ ورشن ایزد از ایزدان مونث است. همچنین ایزد دینا که به معنی وجدان و دیناست؛ با رشن ایزد همکاری دارد.


ایزد چیستا
که به معنی دانش و خرد است نیز مونث است. زرتشت از این ایزد بارها کمک طلبیده است. دیگر از ایزدان مونث اشی است که فرشته دهش و بخشایش و آسایش است. و زرتشت در گاتها او را چنین ستوده است: «جهان از او راه رسم خداپرستی گرفت و اهریمن راه عزیمت گزید».


در ایران باستان زرتشتیان زناشویی را تنها به منظور رفع حوایج جسمانی و جنسیانجام نمی‌دادند. بلکه برای آن هدف و آرمانی بسیار عالی و مترقی داشتند.این هدف فراهم کردن وسایل پیشرفت معنوی و غلبه نهایی نیکی بر بدی بود.تعالیم زرتشت بشر را در راهرسیدن به عالیترین مدارج روحانی یعنی فراهم نمودن و تسریع ظهور سوشیانت وغلبه نیکی بر بدی هدایت می‌کند. هدف از زناشویی مشارکت در نهضت بزرگ روحی است که در بیشتر ادیان الهی به بشر وعده داده شده است.

بنابراین؛ زناشویی در دینزرتشت عملی مقدس و ستایش‌انگیز است که از هر گونه تحقیر و تبعیض ونابرابری به دور است. به قول گیگر از خصوصیات موقعیت حقوقی زن و برابری اوبا مرد در دین زرتشت آن است که همانطوری که مرد پس از زناشویی به لقب «نمان پیتی» یعنی سرور و کدخدای خانه ملقب می‌گشت؛ زن نیز از زناشویی به لقب «نمانوپیتی» یعنی نور و فروغ خانه ملقب می‌گشت به عبارت دیگر مرد کدخدای و زن کدبانوی خانه بود. به قول همین دانشمند بزرگ آلمانی؛ و نویسنده کتاب «تمدن ایرانیان خاوری» زن پس از ازدواج در صف همسری شوهر قرار می‌گرفت؛ نه در ردیف اموال و یا از تابعین او. به عبارت دیگر زن کنیز و برده مرد نبود٬ بلکه همسر و همدل و همراه مرد بود و در کلیه حقوق با مرد بربار و در جمیع امور با او شریک به شمار می‌آمد.

کریستن سن؛ خاورشناس بزرگ دانمارکی می‌گويد: «رفتار مردان نسبت به زنان در ایران باستان همراه با نزاکت بود. زن چه در زندگی خصوصی و چه در زندگی اجتماعی از آزادی کامل برخوردار بود. در مورد آزادی در ازدواجهیچ چیزی مستندتر و موجه تر از رفتار خود زرتشت نسبت به دختر کوچکشپروچیستا نیست. زرتشت به دختر کوچکش پروچیستا می‌فرماید: « پروچیستا منجاماسب را که مرد دانشمندی است( وزیر گشتاسب و منجم و ستاره شناس معروفزمان) برای همسری تو برگزیدم؛ تو با خرد مقدس خود مشورت کن و ببین که آیااو را لایق همسری خود می‌دانی یا نه؟ در بند۵ گاتها زرتشت خطاب به همه پسران و دختران جوان می‌گوید « ای دخترانشوکننده و ای دامادان اینک شما را می‌آموزم و آگاه می‌کنم٬ پندم را بهخاطر بسپارید٬ و برابر اندرزم رفتار کنید تا در زندگی سعادتمند نائل گردید. هر یک از شما باید در پیمودن را زناشویی و مهرورزی و پاکی و نیکی بر دیگری سبقت جویید٬ زیرا تنها بدینوسیله می‌توان به یک زندگی سراسر شادی رسید.»

به طوری که می‌بینیم در زندگی زنان و مردان پارسا یکسان مورد خطاب قرار میگیرند. پس از مرگ نیز به روان و فروهر هر دوی آنها یکسان درود فرستاده می‌شود. در یشت‌ها‌ آمده است: « فروهر همه مردان و زنان نیک را می‌ستاییم. در فصل ۳۸ یسنا آمده است: « ای اهورامزدا زنان این سرزمین را می‌ستاییم و زنانی که آیین راستی و نیکی برخوردارند.» در فروردین یشت؛ که طولانی ترین یشت اوستا است؛ بر فروهر زنان و مردان نیک جهان یکسان درود فرستاده شده است. زن زرتشتی در قرن اولیه ظهور زرتشت و نیز در زمان هخامنشیان از بیشترین حقوق متعالی برخوردار بود و یکی از درخشان ترین ادوار تاریخی خود را می‌گذاراند. همانطور که گفته شد نمونه کامل آن ماندانا مادر کورشبود؛ که بارها کوروش به وجود او افتخار کرده است و حضور زنانی از قبیلآتوسا؛ پانته آ؛ رکسانا ؛ آرتمیز؛ و غیره نمودار حضور فعال زن ایرانی در این دوران است و مشارکت همه جانبه زنان در این عصر چشمگیر است. از حفریات و کشفیات باستان شناسی که در تخت جمشید به عمل آمده٬ الواحی به دست آمد که نشان می‌دهد در ساختمان تخت جمشید عده زیادی از زنان مانند مردان مشارکت داشته و حقوق و مزایای جنسی از قبیل نان و شراب و غیره؛ مطابق مردان دریافت داشته اند. این الواح هم اکنون در موزه‌ها‌ی جهان ضبط است.

پس از شکست هخامنشیان وضع اجتماعی زن ایرانی تغییر کرد و قوس نزولی را پیمود. زیرا در زمان سلوکیدها؛ زنان و دختران زیادی از یونان در ایران زندگی می‌کردند؛ و چون در یونان زن از تساوی حقوق با مردان برخوردار نبود. لذا در وضعیت و سرنوشت زن ایرانی نیز تاثیر نهاد. می‌دانیم که در دیانت زرتشت ازدواج بر پایه تک همسری است٬‌ هیچ مرد زرتشتی حق ندارد با داشتن زن؛ زن دیگر انتخاب بکند. لکن تعداد زیادی از این زنان و دختران یونانی به صورت معشوقه مردان ایرانی درآمدندکه به طور قطع از استحکام بنیان خانواده ایرانی کاست. برخی از این زنان بهصورت عقد مهلت دار با مرد ایرانی به سر می‌بردند و برخی دیگر نیز با روابطآزاد با مردان ایرانی حشر و نشر داشتند.
در زمان اشکانیان گرچه زن ایرانی تا حدی موقعیتش تحکیم شد؛ ولی به هر حالحکومت سلوکیدها و تاثیرات ناشی از آن و نفوذ هلنیسم اثر خود را گذاشت. ازطرفی در دوران پارتها یا اشکانیان به علت گستردگی قلمرو پارتها طوایف و اقوام و ملل گوناگون در امپراتوری وسیع اشکانیان می‌زیستند که هر یک آداب و رسوم و سنن مخصوص به خود داشتند و طبیعتا این دگرگونی در وضعیت زن و خانواده ایرانی اثربخش بود.

در زمان ساسانیان که دین زرتشت اهمیت اولیه خود را بازیافت و سیستم حکومت نیزبه طریق موبد شاهی اداره می‌شد؛ زن ایرانی تحت تعالیم مذهب زرتشت باز حقوقو امتیازاتی را به دست آورد. عصر ساسانیان به قول دارمستتر؛ نه تنها ازلحاظ تاریخ ایران؛بلکه برای تمام جهان واجد اهمیت است. از کارنامه اردشیر بابکان اینطوربرمی‌آید که شخصیت زن از همان آغاز کار ساسانیان محترم شمرده می‌شد؛ وهیچکس حتی پادشاه نمی‌توانست به میل و دلخواه خود زنی را مورد آزار قراردهد. به طوری که از الواح و مدارک و اسناد این دوران برمی‌آید زن ازموقعیت خاصی در دوران ساسانیان برخوردار بوده است. مادر شاپوردوم نزدیک به بیست سال یعنی از پیش از تولد شاپور تا موقعی که او به سنرشد قانونی رسید؛ امور مملکت را با موبدان بزرگ اداره می‌کرد. در پندنامهآذرباد مهر اسپند به پسر خود اینطور می‌گوید: « اگر تو را فرزندی است؛خواه دختر و خواه پسر او را به دبستان بفرست تا با فروغ خرد و دانش آراستهگردد و نیکو زندگی کند».

زن در مذهب زرتشت از لحاظ مذهبی می‌توانست تا درجه زوت برسد. این امر مسلما مستلزم فراگرفتن علوم بایسته دینی بوده است. در «ماتیکان هزار دادستان»آمده است که روزی چند زن راه را بر یکی از قضات عالی‌مقام می‌گیرند؛ و ازاو مسایلی را سوال می‌کنند. قاضی مزبور به همه سوالات به جز یکی پاسخمی‌دهد. بلافاصله یکی از زنان می‌گوید جواب این سوال در صفحه فلان از فلان کتاب است. این موضوع می‌رساند که زن در عهد ساسانیان حتی بر مسایل مشکل حقوقی نیز احاطه داشته است. بارتلمه مستشرق معروف آلمانی که کتاب «حقوق زن در زمان ساسانی» را نگاشته؛ مطابق مندرجات آن؛ دختر در انتخاب همسر آزاد بود و اجباری نداشت مردی را که پدرش برای او در نظر گرفته به همسری قبول کند و پدر حق نداشت او را از ارث محروم نماید؛ و یا تنبیه دیگری درباره اش اعمال دارد.

فصل ۱۹ از کتاب ماتیکان هزار دادستان در بند ۳ و ۴ می‌گوید: «دختران را بدون رضایت خودشان نمی‌توان به ازدواج مردی درآورد.» در بند ۲۹ از فصل ۲۸ همین کتاب می‌گوید: «پسران و دختران پس از ازدواج در پرداخت قروض و دیون پدر و مادر متوفی خود سهیم و شریکند»؛ و از این فتوا اینطور استنباط می‌گردد که دختران نه تنها در حقوق بلکه در تکالیف و مسئولیت‌ها‌ نیز در ردیف پسران خانواده بوده اند. قانون خانواده حق نظارت مرد را در خانواده تعیین کرده بود و مرد وظیفه داشت که همسر و فرزندان خود به خوبی و مهربانی رفتار کند. پدر و مادر و فرزندان در برابریکدیگر مسئولیت مشترک داشتند. اگر کسی اموال خود را به اشخاص بیگانهمی‌بخشید و وارثین قانونی خود را محروم می‌کرد؛ این عمل قانونی نبود؛ وتنفیذ نمی‌شد. پس از درگذشت پدر خانواده حق ولایت با مادر بود؛ و ریاست خانواده به او تفویض می‌گشت. در صورتی که بین طرفین طلاق و جدایی صورت می‌گرفت؛ زن می‌توانست مهریه مطالبه کند؛ و مادام که شوهر اختیار نکرده و درآمدی از خودش نداشت؛ همسر سایق باید نفقه او را بپردازد. بارتلمه بر بنیاد کتاب ماتیکان هزار دادستان درباره حد نصاب ارث چنین می‌نویسد: «تقسیم ارث در حقوق ساسانی پس از درگذشت پدر خانواده به این ترتیب بود که زن و پسران هر یک سهم مساوی از ارث داشتند. دختران در صورتی که ازدواج کرده و از خانه پدر جهیزیه به خانه شوهر برده بودن نصف؛ و در غیر این صورت مطابق برادران ارث می‌بردند. مطابق قوانین اوستا
1- زن حق مالکیت داشته و می‌توانسته دارای خود را مستقلا اداره کند.
2- زن می‌توانسته ولی و یا قیم و نگهدار فرزندان خود باشد.
3- زن می‌توانسته مطابق قانون از طرف شوهر خود وارد محاکمه شود؛ و به نام او امور را اداره نماید (در صورت بیماری شوهر)
4- زن می‌توانسته از شوهر ستمگر و بدرفتار خود به دادستان شکایت کند و سزای او را بخواهد.
5- شوهر حق نداشته است بدون اجازه زنش دختر خود را شوهر دهد.
6- در دادگاه گواهی زن پذیرفته می‌شد.
7- زن می‌توانسته است داور یا وکیل شود.
8-زن می‌توانسته وصی قرار گیرد و تمام اموال خود را وصیت کند.

همچنین اوستا برای دختر و پسر از حیث تعلیم و تربیت هیچ فرقی قایل نیست و در هوسپرم نسک آمده: «رای اهورامزدا٬ به من فرزندی عطا کن که بتواند از عهده انجام وظایفش برآید و مسئولیت خود را درباره خانه و خانواده و شهر و کشور احساس کند (دختر یا پسر مطرح نیست).
آینه تمام نمای خصایص و روحیات و اعمال و نحوه زندگی و شخصیت باطنی و آرزوهای مردم ایران باستان است و می‌تواند ما را در این راه رهنمون باشد. همانطور که در صحنه‌ها‌ی پر حادثه و حماسه ساز آن مردان بزرگی چون کاوه٬ و رستم و اسفندیار و سیاوش و سهراب و کیخسرو را می‌بینیم٬ با زنان دانا و خردمنی چون فرانک و سیندخت و گردآفرید و رودابه و تهمینه و کتایون و فرنگیس و کردیه و پوراندخت و آزرمیدختو ..... روبرو می‌شویم که با کیاست و فراست و خرد و چاره گری کارهای بزرگو خلاقه ای را انجام داده ؛ و حتی گاهی چراغی فرا راه مردان بوده اند.

آنچه فردوسی در شاهنامه به نظم آورده است؛ تخیلات و رویاهای شاعرانه نیست. بلکه تمام روایات و اخبار تاریخ کهنایران است که سینه به سینه حفظ شده و یا کتابت گردیده و سرانجام به دستفردوسی رسیده؛ و این حماسه سرای بزرگ علیرغم محدویت و قضاوت نادرست و افکار کوته بینانه ای که در قرون سوم و چهارم هجری در مورد زنان معمول یا درایت و امانت داری ستایش انگیزی همان اخبار و روایت و شنیده‌ها‌ را که درباره زن عهد باستان به دستش رسیده و نمودار ارج و اهمیت زن ایرانی در آن دوران است؛ با زبان شعر بازگو نموده؛ و نقش اجتماعی و موقعیت زن را آنچنان که در ایران قبل از اسلام بوده؛ معرفی کرده است.
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
باور و اعتقاد "کریستین سن" درباره ی نقش زن ایرانی :


«رفتار و گفتار مردان به زنان در ایران باستان آدمی را یاد رفتارهای باادب و شایسته امروزها درباره زنان می اندازد»


در همان روزگاری که در سرزمینی دختران را زنده به گور می کردند و در سرزمینی دیگر دختران را در برابر شیران و پلنگان رها می کردند و در سرزمینی دیگر آنها را به بردگی می گرفتند و در جایی دیگر به آتش می کشیدند ، زن ایرانی دارای ارزش والایی بود و او را احترام زیادی می نهادند.


در اهورامزدا 6 امشاسپند وجود دارد که 3 تن از آنها زن و 3 تن مرد می باشد.


نام 3 امشاسپند زن در اهورامزدا:


"سپندارمذ" نماد فروتنی،جانبازی،بردباری،سر پرست زمین و آبادانی


"امشاسپند خرداد" نماد رسایی،والایی،برازندگی،پرس تاری و نگهبانی آب،رستگاری،آرامش


"امشاسپند امرداد" نماد نگهبان سرسبزی،پاسدار گیاهان و روییدنیها


فردوسی درباره 3 امشاسپند زن سروده :


سپندارمذ پاسبان تو باد زخرداد روشن روان تو باد


*برابری زن و مرد*


در آیین مزدیسنا زن و مرد دارای یک ریشه گیاهی می باشند و هر 2 در یک زمان پاک و نیک آفریده شده اند.


در همه نیایشهای زرتشت در رابطه با زن و مرد یکسان صحبت شده و هیچ یک بر دیگری برتری داده نشده است


«روانهای زنان و مردان پاک را در هر جا که زاده شده اند میستاییم.هات39.بند2»


«مرد و زن باید خود آزادانه راه خویش را برگزینند،بپاخیزنند و در گسترش آیین راستی و درستی و بکوشند.یسنا.هات20.بند2»


در زمان مادها و هخامنشیان زنان در همه ی کارها با مردان همکاری می کردند.


بزرگمهر در پندنامه خود پدر و مادر را به صورت یکسان و برابر سرپرست و مسئول تربیت فرزند می داند.


شاهنامه فردوسی یکی از بنیادترین کارمایه هاییست که در آن شأن زن و برابری زن با مرد را به خوبی نشان داده است.


چهره های درخشانیچون "سیندخت" وی نه تنها دخترش را از مرگ نجات داد بلکه شوهرش را وادار بهانجام خواسته ی خود و دخترش می کند و دخترش را به مرد دلخواهش شوهر می دهد.


"رودابه" وی از شوهر قهرمان می سازد.


"فرانک" دلیرانه به پیشواز رویدادهای سخت و هراسناک می رود و با کاردانی فرزند را پرورش می دهد و به پادشاهی می رساند.
 

mahboobeyeshab

عضو جدید
کاربر ممتاز
جالب تر اینکه خون و نصب در فرزند به زن بر میگشت و اینکه حق مالکیت از ان بانوان بود....:smile:
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
جالب تر اینکه خون و نصب در فرزند به زن بر میگشت و اینکه حق مالکیت از ان بانوان بود....:smile:
ممنونم
«رفتار و گفتار مردان به زنان در ایران باستان آدمی را یاد رفتارهای باادب و شایسته امروزها درباره زنان می اندازد»
 

a.t.o.o.s.a

عضو جدید
ماندانا
ماندان یا ماندانا در لغت به معنی شاه بوی عنبر سیاه، دختر آژی دهاک آخرین پادشاه ماد که همسر کمبوجیه پدر کوروش شد و از این وصلت کوروش متولد گردید. او در تربیت و نیز انتقال قدرت به کوروش سهم بسیار موثری داشت. ماندان اولین مدرسه جمعی که در آن برگزیدگانی از پسران بودند بنیان مینهد که خود شخصا به دانش آموزان این مدرسه درس حقوق و قانون را می آموخت و به کوروش می آموخت که باید پایه و اساس ظلم و بیدادی را ویران نماید و در هر حال یار و همیار زیردستان باشد. در این مدرسه فنون سوارکاری و تیراندازی و نبرد نیز آموزش داده میشد.


شیــــرین

شاهزاده ارمنی و برادر زاده و جانشین مهین بانو فرمانروای ارمنستان و زنی خردمند که همسر وفادار خسروپرویز بود. در آن زمان ارمنستان یکی از شهرهای کوچک ایران و شاه ارمنستان زیر نظر شاهنشاه ایران بود. خسروپرویز و شیرین حماسه ای از خود ساختند که همیشه در تاریخ ماندگار ماند. شیرین از خسرو چهار فرزند به نام های نستور، شهریار، فرود و مردانشه بدنیا آورد که هر چهار فرزند وی در زندان کشته شدند.داستان عشق او و خسرو پرویز و دلدادگی او و فرهاد در ادبیات ایران مشهور است. پس از این که خسرو پرویز بدست افسری جوان به نام مهرهرمز (که پدرش مرزبان نیم روز “بابل و عراق” بوده و دو سال پیش از این واقعه، به دست خسروپرویز مجازات شده بود) کشته می‌شود، به پسرش شیرویه گفت که من به عنوان ملکه ایران باید بهترین مراسم سوگواری را برای پدرت خسرو پرویز بجا آورم و در حالی که زیباترین لباس و آرایش را داشت با متانت به همراه موبدان و بزرگان به تشیع جنازه خسرو پرویز پرداخت. پس از انجام مراسم از حاضران خواست که او را برای آخرین وداع با جنازه همسرش تنها بگذارند در آن هنگام با خنجری در کنار جسد همسرش، خود را کشت.
 

a.t.o.o.s.a

عضو جدید
دغدویـــه

دغدویه یا دوغدو مادر زرتشت است که اصلا از شهر ری بوده است. وی در آنجا با کوی ها و کرپن ها که مردم را گمراه می کردند و از آنها مرتب فدیه و قربانی می خواستند و دین را وسیله ای برای رسیدن به امیال و خواستهای ناروای خود کرده بودند به مبارزه پرداخت. پدر و مادرش چون جان او را در خطر دیدند او را نزد یکی از نزدیکان خود به آذربایجان فرستادند او در آنجا با پوروشسب ازدواج کرد و ثمره این پیوند همایون، زرتشت پیامبر بزرگ ایرانیان است.

کاساندان

کاساندان یا کاساندانه تنها همسر کوروش بزرگ، شهبانوی ایران (ملکه جهان) دختر فرناسپه از شاهدختان و دختر فرناسپه هخامنشی از دودمانی بود که از نجبای پارس محسوب می شدند و پدر واجدادش در چند نسل شاه پارسیان بودند. کاساندان ملکه ۲۸ کشور آسیائی بوده و همواره در کنار همسرش کوروش بزرگ پادشاهی میکرده و پس از او نخستین فرد قدرتمند و سیاستمدار دربار هخامنشیان بشمار می آمده است. او ۵ فرزند با نام های کمبوجیه، بردیا، آتوسا، رکسانه و ارتیستونه داشت. هر یک از فرزندان کاساندان و کوروش بزرگ به نحوی در تاریخ هخامنشیان دارای نقش تعیین کننده بوده اند و از نشانه ها چنین بر می اید که آنها از تربیتی خاص برخوردار بودند.
به نقل از هرودوت: کاساندان در ۶ نوامبر ۵۳۹ پیش از میلاد فوت کرد و هنگام مرگ وی در بابل ۶ روز همه به سوگواری همگانی فراخوان شدند. کاساندان قبل از کورش درگذشت و بعد از او کورش در اندوهی فراوان ماند و برای همیشه و به احترام همسرش تنهایی را برگزید. مقبره شهبانو کاساندانه در پاسارگاد، در کنار آرامگاه کوروش بزرگ میباشد.
 

a.t.o.o.s.a

عضو جدید
آتوســا

آتوسا در لغت به معنای خوش اندام است. همچنین به معنای قدرت و توانمندی نیز میباشد. آتوسـا (۵۵۰ تا ۴۷۵ پیش از میلاد مسیح) شهبانوی ایران یکی از برجسته‌ترین زنان در تاریخ ایران قدیم است. وی دختر کورش کبیر و کاساندان، خواهر کمبوجیه، و همسر دو پادشاه هخامنشی، کمبوجیه و داریوش یکم، و مادر خشایار شاه بود.
آتوسـا بانویی زیبا بود وهم شاعر و هم ادیب بود و به نوجوانان پارسی درس ادبیات پارسی میداد. به خاطر خرد و اندیشه نیکویش داریوش با ایشان در مسائل مملکتی و سرنوشت ساز مشورت میکرد و نیز به ایشان اعتماد کامل داشت. اگر داریوش به منطقه ای لشگر میکشید شورای سلطنت برای اداره امور کشور تشکیل میشد و رئیس و مافوق همه در راس شورای سلطنت شهربانو آتوسا بود.
هرودوت در مورد زندگی سیاسی وی می‌گوید: آتوسا از قدرت فوق‌العاده‌ای برخوردار بود و علاقمند بود که در میدان کارزار نیز شوهرش را همراهی کند. وی همواره یاور فکری داریوش بزرگ بوده و چندین نبرد بزرگ را شخصا فرماندهی کرده و یا با نقشه های جنگی او انجام گرفته است. از زمان مرگ او هیچ اطلاعی در دست نیست. تنها می‌دانیم تا زمانی که خشایار از جنگ یونان بر میگردد زنده بوده‌است. احتمالا آرامگاه او در کنار آرامگاه داریوش کبیر در نقش رستم می‌باشد.گفته میشود که “هما” در اساطیر ایران، بر مبنای یادمانهایی از “آتوسا شهبانوی پارسی” و رویدادهای دوران داریوش و خشایارشاه، همسر و پسرش شکل گرفته باشد. “هما” در افسانه های مردمی مرغ فرخنده ایست که گاه از آن با نام “مرغ سعادت” نیز یاد می شود و در این باورها همان مرغی است که اگر سایه او بر کسی افتد او را سعادتمند و اگر بر تارک کسی نشیند او را به شهریاری رساند و شاید واژه “همایون و همایونی” با این نام پیوند دارد.

یوتاب

یوتاب در لغت به معنی درخشنده و بیمانند است. از یوتاب به عنوان یکی از سردارن زن ایرانی نام برده اند. یوتاب خواهر آریوبرزن سردار نامدار ارتش شاهنشاهی داریوش سوم بوده است وی در نبرد با اسکندر گجستک همراه آریو برزن فرماندهی بخشی از ارتش را بر عهده داشته است . او در کوههای بختیاری راه را بر اسکندر بست ولی یک ایرانی خائن راه را به اسکندر نشان داد و او از مسیر دیگری به ایران هجوم آورد. از یوتاب به عنوان شاه آتروپاتان (آذربایجان) در سالهای ۲۰ قبل از میلاد تا ۲۰ پس از میلاد نیز یاد شده است. آریو برزن و یوتاب در راه وطن کشته شدند و نامی جاویدان از خود بر جای گذاشتند.

آرتمیـــــس
آرتمیـس یا آرتمیـز در لغت به معنی راست گفتار بزرگ است. او نخستین و تنها بانوی دریاسالار جهان است. تاریخ نویسان یونان او را در زیبایی و برجستگی و متانت سرآمد همه زنان آن روزگار نامیده اند.
آرتمیس Artemis نخستین زن دریانورد ایرانی است که درحدود ۲۴۹۴ سال پیش فرمان دریاسالاری خود را از سوی خشایارشاه هخامنشی دریافت کرد. در سال ۴۸۴ پیش از میلاد فرمان بسیج دریایی برای شرکت در جنگ با یونانیان توسط خشایارشا هخامنشی صادر شد. آرتمیس فرماندار سرزمین کاربه با پنج فروند کشتی جنگی که خود فرماندهی آنها را در دست داشت به نیروی دریایی ایران پیوست. در این نبرد ایران موفق به تصرف آتن شد. در این نبرد نیروی زمینی ایران از ۸۰۰ هزار پیاده و ۸۰ هزار سواره تشکیل شده بود. نیروی دریایی ایران دارای ۱۲۰۰ کشتی جنگی و ۳۰۰ کشتی ترابری بود.همچنین آرتمیس در سال ۴۸۰ پیش از میلاد در جنگ سالامین Salamine که بین نیروی دریایی ایران و یونان درگرفت شرکت داشت و دلاوری های بسیاری از خود نشان داد و با ستایش دوست و آشنا روبرو شد. او در یکی از دشوارترین شرایط در جنگ سالامین، با دلیری و بیباکی کم مانند توانست بخشی از نیروی دریایی ایران را از خطر نابودی نجات دهد و به همین دلیل به افتخار دریافت فرمان دریاسالاری از سوی خشایارشاه رسید. او به خشایارشاه پیشنهاد ازدواج نیز داد که بدلایلی این پیوند صورت نگرفت. در سالهای دهه شصت میلادی (دهه چهل خورشیدی) نیروی دریایی ایران، برای نخستین بار ناو شکن بزرگی را به نام یک زن نام گذاری کرد و او “آرتمیس” بود. ناو شکن آرتمیس در دوران خدمت “دریاسالار فرج الله رسایی” به آب انداخته شد و سالها بر روی آبهای خلیج همیشه فارس پاسدار سواحل ایران بود.
 

Similar threads

بالا