آیهان
عضو جدید
> صياد قره داغي
«دشمنان جنبشهاي مردمي در ايران همواره كوشيده و ميكوشند تا به همهي شورشها و انقلابهاي مردمي رنگ ضد ايراني بزنند و اين شيوه را ابزار دست خود قرار ميدهند تا عوامفريبي نمايند و متاسفانه تا حدودي هم موفق به اين كار شدهاند.
در مورد فرقه دموكرات قضيه بر همين منوال است و برهمين اساس دادن اطلاعات اشتباه و يا گاهي سكوت در اين باره مردم را به نوعي سردرگمي رهنمان مينمايد، در اين مجال كوتاه سعي خواهيم كرد اين جنبش را در مراحل گوناگون و از زاويههاي مختلف به بوتهي نقد بگذاريم هر چند كه بعد قضيه خيلي فراتر از اين حرفها است ولي نگاه به گوشههايي از آن براي هر كس لازم مينمايد، باشد كه خوانندگان خود به قضاوت بنشينند و اي كاش آن لحظه فرا برسد كه دولتها از شعور مردم بيانديشند.
اين سخن فوت نماينده مجلس انگلستان، كاملا اوضاع قبل از 21 آذر 1324 را آشكار ميكند «رضاخان دزدان و راهزنان را از سر راههاي ايران برداشت و به افراد ملت خود فهماند كه من بعد در سراسر ايران فقط يك راهزن وجود داشته باشد».
همچنين پروين اعتصامي (1285 تبريزـ1320) شاعرهي پرآواز ايران با ابيات زير فضاي حاكم بر جامعه آن زمان را بهتر توصيف ميكند.
حاكم شرعي كه بهر رشوه فتوا ميدهد كي دهدعرض فقيران راجواب اي رنجبر
گرچه اطفالتو بيشامندشبها،باك نيست خواجه تيهوميكند هرشبكباباي رنجبر
دكتر حسن نظري (غازياني) در كتاب گماشتگي بدفرجام، كه خود داراي دكتراي اقتصاد استاد دانشگاه برلين آلمان و از سربازان فرقه بود، زمينه بوجود آمدن فرقه را اينگونه ترسيم مي كند؛ «ايران كه از سده هيجدهم ميلادي به بازار جهاني سرمايه داري پيوسته و به يكي از سرزمينهاي مهم واقع در سر راه اروپا و آسيا درآمده بود، ميبايست مناسبات ارباب ـ رعيتي و پس ماندههاي روابط خان خاني (فئودالي) را ازبين برده و راه را براي مناسبات نوين سرمايهداري هموار سازد. وي در ادامه ميافزايد؛ وقايع نگاران و حتي كساني كه در گذشته مرداني پيشرو به ثبت رسيدهاند كمتر به مسئله ارضي كه بزرگترين دشواري جامعه ما بود، توجه نمودهاند، برعكس هم كوشيدهاند هر جنبش مردمي را به طوري ضد ايراني جلوه دهند تا مناسبات كهنه را پابرجا نگهدارند…اين برنامه كه سرآغاز برگزيدن راهي نو بود، نه در انقلاب مشروطه كه جهان سرمايهداري به مرحله سلطه انحصارها رسيده بود، و نه در انقلاب گيلان و نه درهيچيك از جنبشهاي پيشرو با كاميابي مطرح نشد. در آذربايجان اين دشواري صدها ساله دوباره به ميان آمد و ميبايست به مورد اجرا گذاشته شود.»
اين سرباز فداكار فرقه در يك ديد كلي از بين بردن روابط خانخاني (فئودالي) و تعميم اين قضيه از آذربايجان به ايران را زمينه بوجود آمدن اين جنبش ميداند، البته لازم به گفتن است كه آن زمان 80 درصد مردم آذربايجان را دهقانان و 85 درصد دهقانان را دهقان بيزمين تشكيل ميدادند.
جامي در كتاب ارزشمند «گذشته چراغ راه آينده است» مينويسد:
1) عدم توجه به زبان و فرهنگ اين ديار 2) آگاهي بالاي اين منطقه و وجود جنبشهاي دهقاني عليه فئوداليسم 3) بيكفايتي سردمداران حكومت وقت رسيدگي به اوضاع اجتماعي 4) دخالت بيگانگان در امور داخلي كشور
از مهمترين دلايل بوجود آمدن اين جنبش است. همچنين رويهي سياسي نامطلوب و سستي و اشتباهات متوالي دولتهاي گذشته كه غالبا آلت اغراض خصوصي شدند و عدم توجه به درخواستهاي مشروع آذربايجان موجبات پيش آمدهاي فعلي شده است.
«ما معتقديم كه درخواستهاي مردم آذربايجان حق آنان است و اگر امروز با خشونت اين درخواستها رامطالبه ميكنند ازآن جهت است كه دولتهاي گذشته به فريادها واستغانههاي آنها ترتيب اثر نداده و يا نخواستهاند بدهند.»
و اين چنين بود كه فرزندان غيور آذربايجان، با توجه به استعدادي كه در اين خاك سراغ داشتند و مثال عيني آن مشروطيت بود بپاخاستند، با اين اميد كه در آيندهاي نه چندان دور بتوانند آزادي ايران را ثمر بخشند.
در مقابل عدهاي طريقه بوجود آمدن فرقه را به شوروي نسبت ميدهند و ادعا ميكنند: «چون در جنگ دوم جهاني شوروي طعم شيرهي حياتي ايران را چشيده بود پس تلاش ميكرد با نشكستن نمكدان از راهي ديگر سر سفره بنشينند و بدين شكل بود كه ابتدا ميبايست نهضتي ملي در آذربايجان تحقق پذيرد و بدين ترتيب قدرتي در شمال ايران پديد آيد كه بتواند «تهران» را تحت تاثير و نفوذ خود قرار دهد. از اين رو براي رهبري نهضت بايد چهرهاي آشنا و عنصري كاركشته و حرفهاي نامزد شود! و با چنين طرح و برنامهاي بود كه پيشهوري ماموريت مييابد تا فرقه دموكرات را در آذربايجان سازماندهي كند.»
با اين اوصاف فرقه دموكرات در 12 شهريور 1324 اساسنامه خود را منتشر كرد و در 21 آذر همان سال تشكيل «حكومت ملي» را داد.
لازم است گفته شود قبل از تشكيل اين جنبش در آذربايجان خانها، رعيتها را تحت شديدترين فشارها قرار ميدادند و حتي از آمدن مدرسه به روستاها جلوگيري ميكردند و اين قبيل كار خانها، باعث شد تا افرادي مثل صفرخان و يارانش دست به مبارزه عليه آنها بزنند.
«اكثريت مردم آذربايجان تشكيل حكومت ملي را با رضايت خاطر و مسرت استقبال كردند، بلافاصله پس از استقرار حكومت ملي، امنيت بيسابقهاي در سراسر آذربايجان برقرارشدوقيمت ارزاق عمومي تنزل يافت ودوران وفورنعمت فرارسيد. دزدي، باجگيري و مزاحمت از شهرها و دهات رخت بر بست و دست دلالان و كارچاق كنها از كارها كوتاه شد چنان كه بليت راهآهن ميانه ـ تهران كه سابقا در بازار سياه به دست دلالان به فروش ميرسيد، به آساني در دسترس همگان قرار گرفت و اصلاحات شهري نظير تاسيس خطوط اتوبوسراني و آسفالت خيابانها شروع گرديد.»
به غير از اينها در طول يك سال حكومت فرقه كارهاي فرهنگي قابل توجهي در آذربايجان صورت پذيرفت كه تا به حال آذربايجان همچون روزهايي را نه به خود ديده بود و نه ديده است، تئاتر در تبريز پا گرفت. دانشگاه فعلي تبريز بنانهاده شده و مهمتر از همه بنيهي فرهنگي آذربايجان كه در دورهي رضاشاه زير شديدترين فشارها بود دوباره پيريزي شد و هزاران اقدامات ديگر.
در اينجا نكتهاي كه بايد گفته شود اين است كه بعضيها معتقدند، فرقه دست پرورده و دست نشانده استكبار بود در جواب بايد گفته شود استكبار از تنها چيزي كه ميترسد تا به هدف شوم خود نايل نشود آگاهي يافتن مردم است و يكي از اهداف فرقه درست برعكس اين، آگاهي دادن به مردم بود و ساختن دانشگاه و آگاهي دادن به مردم در مورد حقوق خود و رواج دادن فرهنگ مردم در دستور كار اين گروه بود.
بالاخره شمعي كه ميرفت كل ايران را روشن كند درست يكسال بعد، يعني 21 آذر 1325، بدست ارتجاع خاموش گرديد. و نيروهاي دولتي صبح همين روز با همدستي خائنان و كساني كه با وجود فرقه دستشان از خون مردم پاك بود به خاك و خون كشيده شد و تبريز قهرمان بار ديگر خون را به خيابانهاي خود ديد و بوي خيانت به ناموس و خاك عزيز آذربايجان بلند شد و صد افسوس آنچه نميبايد ميشد شد.
اما هر چه بود اين جريان و اين موج از درياي دل مردم آمده بود هر چند ماركهايي نظير تجزيه طلب، دست نشانده و دست پرورده و.. به آنها زده شد ولي آينده در صفحههاي تاريخ فكرهاي روشن وجدانهاي آگاه را به قضاوت خواهد خواست.
و يادمان باشد چون در كشوري زندگي ميكنيم كه جزو كشورهاي جهان سوم است و افكار مردم بازيچهي دست دولتها است، لذا نه اين جريان، هر جريان ديگري نيز كه شكل ميگيرد اگر دولت اراده كند به راحتي با بدناميهاي گوناگون مطرح ميگردد، چنانچه روزي ستارخان را نيز تجزيه طلب ميگفتند.
سخنم را با اين حرف پيشهوري كه در هنگام بازگشايي فرقه در سالن شيروخورشيد سرخ تبريز گفته به پايان ميبرم، وي به نقشه ايران اشاره ميكند و ميگويد؛ « تمام خواستهها و حرفهاي ما خارج از اين نقشه نيست و در داخل سرحدات ايران است تكرار ميكنيم من به استقلال ايران كاملا علاقه مندم.»
در آخر بايد بگوييم هر چند به قول احمد كسروي اين انقلاب با پاكدلها آغازيد و با ناپاكدلها به پايان رسيد، سران فرقه نيز اشتباهاتي داشتند كه براي جبران در ؟ شده بود.
منابع:
1ـ حسن نظري ـ گماشتگي بدفرجام
2ـ حاجي سيدمرتضي علم روحاني
3ـ عباس شاهنده، شماره 837 فرمان
4ـ ص 382، اعترافات سران حزب توده، ؟نگر.
5ـ ص 297 جامي «گذشته چراغ راه آينده است».
«دشمنان جنبشهاي مردمي در ايران همواره كوشيده و ميكوشند تا به همهي شورشها و انقلابهاي مردمي رنگ ضد ايراني بزنند و اين شيوه را ابزار دست خود قرار ميدهند تا عوامفريبي نمايند و متاسفانه تا حدودي هم موفق به اين كار شدهاند.
در مورد فرقه دموكرات قضيه بر همين منوال است و برهمين اساس دادن اطلاعات اشتباه و يا گاهي سكوت در اين باره مردم را به نوعي سردرگمي رهنمان مينمايد، در اين مجال كوتاه سعي خواهيم كرد اين جنبش را در مراحل گوناگون و از زاويههاي مختلف به بوتهي نقد بگذاريم هر چند كه بعد قضيه خيلي فراتر از اين حرفها است ولي نگاه به گوشههايي از آن براي هر كس لازم مينمايد، باشد كه خوانندگان خود به قضاوت بنشينند و اي كاش آن لحظه فرا برسد كه دولتها از شعور مردم بيانديشند.
اين سخن فوت نماينده مجلس انگلستان، كاملا اوضاع قبل از 21 آذر 1324 را آشكار ميكند «رضاخان دزدان و راهزنان را از سر راههاي ايران برداشت و به افراد ملت خود فهماند كه من بعد در سراسر ايران فقط يك راهزن وجود داشته باشد».
همچنين پروين اعتصامي (1285 تبريزـ1320) شاعرهي پرآواز ايران با ابيات زير فضاي حاكم بر جامعه آن زمان را بهتر توصيف ميكند.
حاكم شرعي كه بهر رشوه فتوا ميدهد كي دهدعرض فقيران راجواب اي رنجبر
گرچه اطفالتو بيشامندشبها،باك نيست خواجه تيهوميكند هرشبكباباي رنجبر
دكتر حسن نظري (غازياني) در كتاب گماشتگي بدفرجام، كه خود داراي دكتراي اقتصاد استاد دانشگاه برلين آلمان و از سربازان فرقه بود، زمينه بوجود آمدن فرقه را اينگونه ترسيم مي كند؛ «ايران كه از سده هيجدهم ميلادي به بازار جهاني سرمايه داري پيوسته و به يكي از سرزمينهاي مهم واقع در سر راه اروپا و آسيا درآمده بود، ميبايست مناسبات ارباب ـ رعيتي و پس ماندههاي روابط خان خاني (فئودالي) را ازبين برده و راه را براي مناسبات نوين سرمايهداري هموار سازد. وي در ادامه ميافزايد؛ وقايع نگاران و حتي كساني كه در گذشته مرداني پيشرو به ثبت رسيدهاند كمتر به مسئله ارضي كه بزرگترين دشواري جامعه ما بود، توجه نمودهاند، برعكس هم كوشيدهاند هر جنبش مردمي را به طوري ضد ايراني جلوه دهند تا مناسبات كهنه را پابرجا نگهدارند…اين برنامه كه سرآغاز برگزيدن راهي نو بود، نه در انقلاب مشروطه كه جهان سرمايهداري به مرحله سلطه انحصارها رسيده بود، و نه در انقلاب گيلان و نه درهيچيك از جنبشهاي پيشرو با كاميابي مطرح نشد. در آذربايجان اين دشواري صدها ساله دوباره به ميان آمد و ميبايست به مورد اجرا گذاشته شود.»
اين سرباز فداكار فرقه در يك ديد كلي از بين بردن روابط خانخاني (فئودالي) و تعميم اين قضيه از آذربايجان به ايران را زمينه بوجود آمدن اين جنبش ميداند، البته لازم به گفتن است كه آن زمان 80 درصد مردم آذربايجان را دهقانان و 85 درصد دهقانان را دهقان بيزمين تشكيل ميدادند.
جامي در كتاب ارزشمند «گذشته چراغ راه آينده است» مينويسد:
1) عدم توجه به زبان و فرهنگ اين ديار 2) آگاهي بالاي اين منطقه و وجود جنبشهاي دهقاني عليه فئوداليسم 3) بيكفايتي سردمداران حكومت وقت رسيدگي به اوضاع اجتماعي 4) دخالت بيگانگان در امور داخلي كشور
از مهمترين دلايل بوجود آمدن اين جنبش است. همچنين رويهي سياسي نامطلوب و سستي و اشتباهات متوالي دولتهاي گذشته كه غالبا آلت اغراض خصوصي شدند و عدم توجه به درخواستهاي مشروع آذربايجان موجبات پيش آمدهاي فعلي شده است.
«ما معتقديم كه درخواستهاي مردم آذربايجان حق آنان است و اگر امروز با خشونت اين درخواستها رامطالبه ميكنند ازآن جهت است كه دولتهاي گذشته به فريادها واستغانههاي آنها ترتيب اثر نداده و يا نخواستهاند بدهند.»
و اين چنين بود كه فرزندان غيور آذربايجان، با توجه به استعدادي كه در اين خاك سراغ داشتند و مثال عيني آن مشروطيت بود بپاخاستند، با اين اميد كه در آيندهاي نه چندان دور بتوانند آزادي ايران را ثمر بخشند.
در مقابل عدهاي طريقه بوجود آمدن فرقه را به شوروي نسبت ميدهند و ادعا ميكنند: «چون در جنگ دوم جهاني شوروي طعم شيرهي حياتي ايران را چشيده بود پس تلاش ميكرد با نشكستن نمكدان از راهي ديگر سر سفره بنشينند و بدين شكل بود كه ابتدا ميبايست نهضتي ملي در آذربايجان تحقق پذيرد و بدين ترتيب قدرتي در شمال ايران پديد آيد كه بتواند «تهران» را تحت تاثير و نفوذ خود قرار دهد. از اين رو براي رهبري نهضت بايد چهرهاي آشنا و عنصري كاركشته و حرفهاي نامزد شود! و با چنين طرح و برنامهاي بود كه پيشهوري ماموريت مييابد تا فرقه دموكرات را در آذربايجان سازماندهي كند.»
با اين اوصاف فرقه دموكرات در 12 شهريور 1324 اساسنامه خود را منتشر كرد و در 21 آذر همان سال تشكيل «حكومت ملي» را داد.
لازم است گفته شود قبل از تشكيل اين جنبش در آذربايجان خانها، رعيتها را تحت شديدترين فشارها قرار ميدادند و حتي از آمدن مدرسه به روستاها جلوگيري ميكردند و اين قبيل كار خانها، باعث شد تا افرادي مثل صفرخان و يارانش دست به مبارزه عليه آنها بزنند.
«اكثريت مردم آذربايجان تشكيل حكومت ملي را با رضايت خاطر و مسرت استقبال كردند، بلافاصله پس از استقرار حكومت ملي، امنيت بيسابقهاي در سراسر آذربايجان برقرارشدوقيمت ارزاق عمومي تنزل يافت ودوران وفورنعمت فرارسيد. دزدي، باجگيري و مزاحمت از شهرها و دهات رخت بر بست و دست دلالان و كارچاق كنها از كارها كوتاه شد چنان كه بليت راهآهن ميانه ـ تهران كه سابقا در بازار سياه به دست دلالان به فروش ميرسيد، به آساني در دسترس همگان قرار گرفت و اصلاحات شهري نظير تاسيس خطوط اتوبوسراني و آسفالت خيابانها شروع گرديد.»
به غير از اينها در طول يك سال حكومت فرقه كارهاي فرهنگي قابل توجهي در آذربايجان صورت پذيرفت كه تا به حال آذربايجان همچون روزهايي را نه به خود ديده بود و نه ديده است، تئاتر در تبريز پا گرفت. دانشگاه فعلي تبريز بنانهاده شده و مهمتر از همه بنيهي فرهنگي آذربايجان كه در دورهي رضاشاه زير شديدترين فشارها بود دوباره پيريزي شد و هزاران اقدامات ديگر.
در اينجا نكتهاي كه بايد گفته شود اين است كه بعضيها معتقدند، فرقه دست پرورده و دست نشانده استكبار بود در جواب بايد گفته شود استكبار از تنها چيزي كه ميترسد تا به هدف شوم خود نايل نشود آگاهي يافتن مردم است و يكي از اهداف فرقه درست برعكس اين، آگاهي دادن به مردم بود و ساختن دانشگاه و آگاهي دادن به مردم در مورد حقوق خود و رواج دادن فرهنگ مردم در دستور كار اين گروه بود.
بالاخره شمعي كه ميرفت كل ايران را روشن كند درست يكسال بعد، يعني 21 آذر 1325، بدست ارتجاع خاموش گرديد. و نيروهاي دولتي صبح همين روز با همدستي خائنان و كساني كه با وجود فرقه دستشان از خون مردم پاك بود به خاك و خون كشيده شد و تبريز قهرمان بار ديگر خون را به خيابانهاي خود ديد و بوي خيانت به ناموس و خاك عزيز آذربايجان بلند شد و صد افسوس آنچه نميبايد ميشد شد.
اما هر چه بود اين جريان و اين موج از درياي دل مردم آمده بود هر چند ماركهايي نظير تجزيه طلب، دست نشانده و دست پرورده و.. به آنها زده شد ولي آينده در صفحههاي تاريخ فكرهاي روشن وجدانهاي آگاه را به قضاوت خواهد خواست.
و يادمان باشد چون در كشوري زندگي ميكنيم كه جزو كشورهاي جهان سوم است و افكار مردم بازيچهي دست دولتها است، لذا نه اين جريان، هر جريان ديگري نيز كه شكل ميگيرد اگر دولت اراده كند به راحتي با بدناميهاي گوناگون مطرح ميگردد، چنانچه روزي ستارخان را نيز تجزيه طلب ميگفتند.
سخنم را با اين حرف پيشهوري كه در هنگام بازگشايي فرقه در سالن شيروخورشيد سرخ تبريز گفته به پايان ميبرم، وي به نقشه ايران اشاره ميكند و ميگويد؛ « تمام خواستهها و حرفهاي ما خارج از اين نقشه نيست و در داخل سرحدات ايران است تكرار ميكنيم من به استقلال ايران كاملا علاقه مندم.»
در آخر بايد بگوييم هر چند به قول احمد كسروي اين انقلاب با پاكدلها آغازيد و با ناپاكدلها به پايان رسيد، سران فرقه نيز اشتباهاتي داشتند كه براي جبران در ؟ شده بود.
منابع:
1ـ حسن نظري ـ گماشتگي بدفرجام
2ـ حاجي سيدمرتضي علم روحاني
3ـ عباس شاهنده، شماره 837 فرمان
4ـ ص 382، اعترافات سران حزب توده، ؟نگر.
5ـ ص 297 جامي «گذشته چراغ راه آينده است».