●●● اصل هاي مهم زندگي از ديدگاه قرآن ●●●

سرمد حیدری

مدیر تالارهای مهندسی شیمی و نفت
مدیر تالار
اولين‌ و بديهى‌ترين‌ شناخت‌ها خداشناسى‌ است‌

سوره ابراهيم ، آيه 10

آيا در خدايى‌ كه‌ آفرينندهِ‌ آسمان‌ها و زمين‌ است‌ شكى‌ هست؟
فاطر در لغت‌ به‌ معناى‌ خالقى‌ است‌ كه‌ بدون‌ نمونه‌ مى‌آفريند و نيز به‌ معناى‌ شكافنده‌ است؛ و چون‌ به‌ هنگام‌ خلقت‌ آسمان‌ها و زمين، اولاً، آفرينش‌ بدون‌ نمونهِ‌ قبلى‌ بود و ثانياً، گويى‌ پردهِ‌ تاريكِ نيستى‌ شكافته‌ شد و نور هستى‌ در آسمان‌ها و زمين‌ آشكار گشت؛ اين‌ واژه‌ دربارهِ‌ خلقت‌ آن‌ها به‌ كار رفته‌ است؛ يا اين‌ كه‌ اشاره‌اى‌ است‌ به‌ اين‌ يافتهِ‌ جديد ستاره‌شناسان‌ كه‌ همهِ‌ كرات‌ و منظومه‌ها در روز اول‌ به‌ صورت‌ توده‌اى‌ بزرگ‌ و به‌ هم‌ پيوسته‌ بود كه‌ بر اثر حركت‌ به‌ دور خود و نيروى‌ گريز از مركز، شكافته‌ شد و قطعاتى‌ از آن‌ به‌ خارج‌ پرتاب‌ شد و منظومه‌ها و كهكشان‌ها و ثوابت‌ و سيارات‌ به‌ وجود آمد.
قرآن‌ فرموده‌ است‌ كه‌ نگاه‌ به‌ آسمان‌ و زمين‌ و تفكر در آفرينش‌ آن‌ها هر گونه‌ شك‌ و ترديد را دربارهِ‌ وجود خداوند از دل‌ مى‌زدايد
‌‌امام‌ حسين دربارهِ‌ بديهى‌ بودن‌ شناخت‌ خدا در دعاى‌ عرفه چنين‌ عرضه‌ داشته‌اند: چگونه‌ چيزى‌ كه‌ خود در هستى‌اش‌ محتاج‌ توست‌ مى‌تواند دليل‌ وجود تو باشد؟ آيا پديدارتر و آشكارتر از تو چيزى‌ هست‌ كه‌ آن‌ روشن‌كنندهِ‌ هستى‌ تو باشد؟ اى‌ خدا، تو كى‌ نبودى‌ تا به‌ دليلى‌ بر بودنت‌ محتاج‌ باشي؟ كى‌ دور بوده‌اى‌ تا آثار و آفرينشت‌ تو را به‌ ما نزديك‌ و آشنا كند؟ كور باد آن‌ چشمى‌ كه‌ تو را مراقب‌ خود نبيند .
 

سرمد حیدری

مدیر تالارهای مهندسی شیمی و نفت
مدیر تالار
فقط‌ از علم‌ پيروى‌ كن‌ و بدون‌ شناخت‌ قدمى‌ برندار

سوره اسراء : آيه 36

و از چيزى‌ كه‌ بدان‌ علم‌ ندارى‌ [در اعتقاد و گفتار و عمل] پيروى‌ مكن؛ زيرا از گوش‌ و چشم‌ و دل‌ از همه‌ سؤ‌ال‌ خواهد شد
قرآن‌ پيروى‌ از گمان‌ و حدس‌ و شك‌ و احتمال‌ و شايعات‌ و نيز تقليدهاى‌ كوركورانه‌ را نهى‌ كرده‌ است؛ و فرموده‌ است‌ ظن‌ و گمان‌ به‌ هيچ‌ وجه‌ انسان‌ را به‌ حق‌ و حقيقت‌ نمى‌رساند؛ و پيروى‌ از آن‌ را در رديف‌ پيروى‌ از هواى‌ نفس‌ آورده‌ است؛ و تنها راه‌ قابل‌ اعتماد و تنها الگوى‌ قابل‌ قبولِ شناخت‌ را علم‌ و يقين‌ معرفى‌ كرده‌ و فرموده‌ است‌ كه‌ در هر كاري، چه‌ در امور شخصى‌ و چه‌ در قضاوت‌ دربارهِ‌ ديگران‌ و چه‌ در امور اجتماعي، فقط‌ از علم‌ و آگاهى‌ منطبق‌ با حق‌ پيروى‌ كن‌ و اساس‌ زندگى‌ فردى‌ و اجتماعى‌ را علم‌ و آگاهى‌ قرار بده؛ و اگر فرموده‌ است‌ گوش‌ و چشم‌ و قلب‌ مسئول‌اند، از اين‌ روست‌ كه‌ بيش‌ترِ معلومات‌ انسان‌ به‌ واسطهِ‌ اين‌ سه‌ به‌ دست‌ مى‌آيد؛ و گرنه، در روز قيامت، همهِ‌ اعضاى‌ پيكر انسان، حتى‌ پوستِ تنش، به‌ سخن‌ مى‌آيند و حقايق‌ را بازگو مى‌كنند ‌‌امام‌ صادق فرمودند: يكى‌ از نشانه‌هاى‌ حقيقت‌ ايمان‌ اين‌ است‌ كه‌ بيش‌ از آنچه‌ مى‌دانى‌ نگويي پيامبر اكرم نيز فرمودند: از گمان‌ بپرهيزيد، زيرا بدترين‌ دروغ‌ است
 

سرمد حیدری

مدیر تالارهای مهندسی شیمی و نفت
مدیر تالار
عالَم‌ بايد خدايى‌ داشته‌ باشد

سوره طور: آيه 35

آيا آنان‌ از غير چيزى‌ [كه‌ ديگران‌ از آن‌ خلق‌ شده‌اند] آفريده‌ شده‌اند؟ يا آنان‌ خود آفرينندهِ‌ خويش‌اند؟
انسان‌ يا بدون‌ آفريننده‌ و خودبه‌خود به‌ وجود آمده‌ و يا خود آفرينندهِ‌ خويش‌ بوده‌ و يا آفرينندهِ‌ ديگرى‌ داشته‌ است. اين‌ كه‌ انسان‌ خود آفرينندهِ‌ خود باشد قطعاً و مسلماً به‌ حكم‌ عقل‌ باطل‌ است، زيرا هيچ‌ پديدهِ‌ ممكنى‌ خودبه‌خود به‌ وجود نمى‌آيد؛ و اين‌ نيز كه‌ خود خالق‌ خويش‌ باشد و يا موجوداتى‌ مثلِ او خالقش‌ باشند به‌ حكم‌ عقل‌ باطل‌ است؛ زيرا اولاً، اگر چنين‌ بود، لازم‌ مى‌آمد كه‌ انسان‌ از ازل‌ وجود داشته‌ باشد و ثانياً، اگر خود خالق‌ خويش‌ بود، همهِ‌ كمالات‌ و زيبايى‌ها را در خود قرار مى‌داد و نقايص‌ و مرض‌ها و مرگ‌ را از خود دور مى‌كرد، حال‌ آن‌ كه‌ چنين‌ نيست. پس‌ بايد پذيرفت‌ كه‌ آفرينندهِ‌ انسان‌ از جنسِ او يا موجودى‌ شبيه‌ او نيست
ذات‌ نايافته‌ از هستى‌بخش ‌كى‌ تواند كه‌ شود هستى‌بخش‌
 

سرمد حیدری

مدیر تالارهای مهندسی شیمی و نفت
مدیر تالار
اگر انسان‌ قلب‌ خود را از آلودگى‌ها پاك‌ كند، نور توحيد را در خود مى‌يابد

سوره اعراف: آيه 172

و آن‌ گاه‌ كه‌ پروردگار تو از صلب‌ بنى‌آدم‌ اولادشان‌ را برگرفت‌ و آنان‌ را [به‌ وسيلهِ‌ درك‌ عقولشان‌ و ابلاغ‌ پيامبران] بر خودشان‌ گواه‌ گرفت‌ كه‌ آيا من‌ پروردگار شما نيستم؟ همهِ‌ آنان‌ گفتند: چرا، گواهى‌ داديم. [خدا چنين‌ كرد] تا مبادا در روز قيامت‌ بگوييد ما از آن‌ [(يعنى‌ توحيد و ربوبيت)] غافل‌ بوديم
اين‌ آيه، كه‌ به‌ آيهِ‌ ميثاق‌ و آيهِ‌ اَلَست‌ معروف‌ است، اشاره‌ دارد به‌ عالم‌ ذر. آنچه‌ در اين‌ آيهِ‌ شريفه‌ به‌ روشنى‌ آمده‌ اين‌ است‌ كه‌ انسان‌ها نوعى‌ معرفت‌ و آگاهى‌ فطرى‌ به‌ خداى‌ يگانه‌ دارند، به‌ گونه‌اى‌ كه‌ جاى‌ هيچ‌ گونه‌ عذر و ادّعاى‌ خطايى‌ براى‌ آنان‌ نمى‌ماند؛ زيرا خداوند به‌ آنان‌ فرمود: اَلَستُ بِرَبٍّكُم؛ و آنان‌ پاسخ‌ دادند: بَلى شَهِدنا. از اين‌ رو انسان‌ در روز قيامت‌ نمى‌تواند بگويد كه‌ با ربوبيت‌ الهى‌ آشنا نبوده‌ است؛ و هم‌چنين‌ نمى‌تواند پيروى‌ از پدران‌ و پيشينيانش‌ را بهانهِ‌ شرك‌ و گم‌راهى‌ خود قرار دهد. پس‌ اين‌ آيه‌ نشانهِ‌ شعور باطنى‌ انسان‌ به‌ خداى‌ خويش‌ و درك‌ عميق‌ قلبى‌ از اوست .
 

سرمد حیدری

مدیر تالارهای مهندسی شیمی و نفت
مدیر تالار
پس‌ انسان‌ ذاتاً و فطرتاً خداجو و خداخواه‌ است؛ و خداپرستى‌ او پاسخى‌ است‌ به‌ خواستهِ‌ درونى‌اش‌

سوره روم: آيه 30

پس‌ حق‌گرايانه‌ به‌ اين‌ دين‌ [(دين‌ اسلام)] روى‌ آور؛ [و] هرگز تبديلى‌ در آفرينش‌ [تكويني] خدا نباشد. اين‌ است‌ دين‌ ثابت‌ و استوار؛ اما بيش‌تر مردم‌ نمى‌دانند خدا در اين‌ آيه‌ خطاب‌ به‌ پيامبر9 مى‌فرمايد: دين‌ را وجههِ‌ نظر خود قرار بده؛ يعنى‌ توجهت‌ كاملاً به‌ سوى‌ دين‌ باشد؛ خود را درست‌ مواجه‌ با دين‌ قرار بده؛ نكند بخشى‌ از وجودت‌ به‌ دين‌ پشت‌ كرده‌ باشد؛ سرشت‌ خدايي، كه‌ خدا همهِ‌ انسان‌ها را بر آن‌ سرشته، اين‌ است؛ يعنى‌ خداخواهى‌ و رو به‌ سوى‌ او كردن. خداوند مى‌خواهد بفرمايد كه‌ اى‌ پيامبر، چيزى‌ برخلاف‌ فطرت‌ و خواست‌ فطرى‌ به‌ تو نگفتم.
تمام‌ توجهت‌ به‌ دين‌ باشد. البته‌ بايد به‌ اين‌ نكته‌ دقت‌ كرد كه‌ احكام‌ دين‌ و قواعد اصولى‌ دين‌ موافق‌ با نوع‌ آفرينش‌ انسان‌ است: اگر در دين‌ دستور داده‌ شده‌ كه‌ خدا را پرستش‌ كنيد، پرستش‌ خدا موافق‌ فطرت‌ و خلقت‌ آدمى‌ است؛ اگر گفته‌ شده‌ است‌ ديگران‌ را يارى‌ و عدالت‌ را مراعات‌ كنيد و ستم‌ نكنيد، انسان‌ باطناً اين‌ها را مى‌طلبد؛ و اين‌ است‌ راز پيروزى‌ دين‌ خدا، اسلام
در اندرون‌ من‌ خسته‌دل‌ ندانم‌ كيست‌كه‌ من‌ خموشم‌ و او در فغان‌ و در غوغاست.
 

سرمد حیدری

مدیر تالارهای مهندسی شیمی و نفت
مدیر تالار
نظمِ حيرت‌انگيز عالم‌ گواه‌ وجود خداست‌

سوره نمل:‌ آيه 88

و [در آن‌ روز] كوه‌ها را مى‌بيني، پندارى‌ كه‌ ساكن‌ و جامدند؛ در حالى‌ كه‌ همانند ابر در حركت‌اند.
[اين‌ كار] صنع‌ خداوندى‌ است‌ كه‌ هر چيزى‌ را محكم‌ و استوار آفريده‌ است. همانا او به‌ هر آنچه‌ مى‌كنيد آگاه‌ است.
نظم‌ و نظام‌ عالم‌ دلالت‌ مى‌كند بر وجود خدا. اين‌ موضوع‌ در اين‌ آيه‌ با تعبير اتقان‌ صُنع، يعنى‌ مُتقَن‌ و بى‌خلل‌ و نقص‌ بودنِ مصنوعاتِ عالم، آمده‌ است. در بعضى‌ از آيات، از اين‌ حقيقت‌ به‌ تقدير تعبير شده‌ است؛ يعنى‌ اندازه‌گيرى‌ و حسابگرى‌ در نظم‌ و ترتيب‌ مخلوقات. معناى‌ نظم‌ در عالم‌ اين‌ است‌ كه‌ اين‌ عالم‌ تصادفاً به‌ وجود نيامده‌ است، يعنى‌ هم‌ علت‌ فاعلى‌ دارد و هم‌ علت‌ غايي؛ در حالى‌ كه‌ آنچه‌ تصادفى‌ به‌ وجود مى‌آيد نه‌ علت‌ فاعلى‌ دارد و نه‌ علت‌ غايي؛ و هيچ‌ عالِمي، بلكه‌ هيچ‌ عاقلي، در دنيا پيدا نمى‌شود كه‌ امور عالم‌ را بر اساس‌ تصادف‌ توجيه‌ كند. آيات‌ متعدد ديگري، همچون‌ آيهِ‌ 190 و 191 سورهِ‌ آل‌ عمران، نيز بر نظم‌ عالم‌ تصريح‌ دارند.
جزءها را روى‌ها سوى‌ كل‌ است‌بلبلان‌ را عشق‌بازى‌ با گل‌ است‌
آنچه‌ از دريا به‌ دريا مى‌روداز همان‌ جا كآمد آن‌ جا مى‌رود
از سرِ كُه‌ سيل‌هاى‌ تيزرووز تن‌ ما جانِ عشق‌آميز رو
‌‌مولوى‌
 

سرمد حیدری

مدیر تالارهای مهندسی شیمی و نفت
مدیر تالار
چشم‌هايت‌ را به‌درستى‌ بگشاى‌ تا نام‌ اللّه‌ را بر پيشانى‌ يك‌يك‌ موجودات‌ جهان‌ ببينى‌

سوره فصلت: آيه 53

به‌ زودى‌ نشانه‌هاى‌ [توحيد و قدرت] خود را به‌ آنان‌ [(مشركان‌ مكه‌ و همهِ‌ انسان‌هاى‌ تاريخ)] در كرانه‌ها [ى‌ مكه‌ و پهنهِ‌ زمين] و در نفوس‌ خودشان‌ نشان‌ خواهيم‌ داد تا بر آنان‌ روشن‌ گردد كه‌ او حق‌ است. آيا [در ظهور حق] همين‌ كافى‌ نيست‌ كه‌ پروردگار تو بر همه‌ چيز گواه‌ است‌ [و نزد همهِ‌ موجودات‌ مشهود و آشكار است]؟
در اين‌ آيه، خداوند به‌ نشانه‌هاى‌ خود در عالم‌ بزرگ، آيات‌ آفاقي، و در جهان‌ كوچك، آيات‌ اَنفسي، يعنى‌ وجود انسان، اشاره‌ كرده‌ و گفته‌ است‌ براى‌ خداشناسى‌ و رسيدن‌ به‌ مقصد نهايي، يعنى‌ معرفت‌ اللّه، انسان‌ها بايد چشم‌هاى‌ خود را بگشايند تا نام‌ اللّه‌ را بر پيشانى‌ يك‌يك‌ موجودات‌ جهان‌ بنگرند، عجايب‌ و شگفتى‌هاى‌ آن‌ها را ببينند، نظامات‌ دقيق‌ حاكم‌ بر آن‌ها را تماشا كنند؛ و نيز خداوند فرموده‌ است‌ كه‌ ما اين‌ آيات‌ را يكى‌ پس‌ از ديگرى‌ به‌ انسان‌ها نشان‌ مى‌دهيم‌ تا به‌ وجود خدا پى‌ برند و حق‌ بر آن‌ها آشكار شود؛ بلكه، نه‌ تنها ذات‌ خدا، كه‌ يگانگى‌ و صفات‌ و تدبير و قدرت‌ و علم‌ بى‌پايانش‌ را دريابند بدين‌ ترتيب، خداوند مهم‌ترين‌ امر در اسلام‌ را خداشناسى‌ و مهم‌ترين‌ و آسان‌ترين‌ راه‌ آن‌ را مشاهدهِ‌ نظم‌ جهان‌ طبيعت‌ دانسته‌ است؛ و از اين‌ جا اهميت‌ حس‌ و مشاهده‌ و تجربه‌ آشكار مى‌شود
 

سرمد حیدری

مدیر تالارهای مهندسی شیمی و نفت
مدیر تالار
استدلال‌ عقلى‌ بر توحيد خداوند

سوره انبياء: آيه 22

اگر در آسمان‌ها و زمين‌ خدايان‌ ديگرى‌ غير از اللّه‌ وجود داشت، بى‌شك‌ هر دو فاسد مى‌شدند. پس‌ منزه‌ است‌ خداوندِ صاحب‌ عرش‌ از آنچه‌ [مشركان] در وصفش‌ مى‌گويند.
اى‌ برون‌ از سرايِ ******‌ و مكان‌برتر از هر چه‌ مى‌دهند نشان‌ هم‌ زبان‌ از ثناى‌ تو قاصرهم‌ خرد در سپاس‌ تو حيران‌ اى‌ منزه‌ ز شِبه‌ و مثل‌ و نظيروى‌ مقدس‌ ز نَعت‌ و وصف‌ و بيان‌ كوته‌ از دامن‌ تو دستِ قياس‌قاصر از ساحت‌ تو پاى‌ گمان‌ اى‌ ثبات‌ هر آنچه‌ راست‌ ثبات‌وى‌ حيات‌ هر آنچه‌ دارد جان‌ عاشقان‌ در جمال‌ تو واله‌عارفان‌ در جلال‌ تو حيران‌ هر چه‌ را اين‌ و آن‌ توان‌ گفتن‌برترى‌ زان‌ نه‌ اينى‌ و نه‌ آن‌ هم‌ جهان‌ از تو خالى‌ و هم‌ پُراى‌ وراى‌ جهان‌ خدايِ جهان‌ آفرينندهِ‌ سپهر برين‌گسترانندهِ‌ زمين‌ و زمان‌ در دلم‌ آن‌ كه‌ با تو پيوندم‌به‌ خدايى‌ كه‌ از خودم‌ برهان‌ نور مهر تو هست‌ در دل‌ فيض‌از خودش‌ تا به‌ خويشتن‌ برسان ‌‌فيض‌ كاشانى‌
 

سرمد حیدری

مدیر تالارهای مهندسی شیمی و نفت
مدیر تالار
خلقت‌ جهان‌ از كجا و چگونه‌ آغاز شد؟

سوره هود ، آيه 7


.. و او همان‌ است‌ كه‌ آسمان‌ها و زمين‌ را در حالى‌ كه تخت‌ [ سلطنت ] او بر آب‌ بود در شش‌ روز بيافريد
عرش‌ به‌ معناى‌ سقف‌ و كنايه‌ از قدرت‌ و سلطنت‌ است؛ و منظور از شش‌ روز شش‌ دوره‌ است‌ كه‌ هر دوره‌ ممكن‌ است‌ ميليون‌ها و يا ميلياردها سال‌ باشد؛ و شايد اين‌ شيوهِ‌ خلقت علم‌ و حكمت‌ و قدرت‌ و عظمت‌ پروردگار را بهتر بنماياند. دربارهِ‌ خلقت‌ عالم‌ چند مطلب‌ مهم‌ از قرآن‌ فهميده‌ مى‌شود
‌‌1) منشاء آفرينش‌ آب‌ بوده‌ است. امام‌ باقر مى‌فرمايد: <همه‌ چيز آب‌ بود و عرش‌ خدا بر آب‌ بود.
پس‌ خداوند به‌ آب‌ فرمان‌ داد، آتشى‌ شعله‌ور شد. سپس‌ آتش‌ خاموش‌ شد و از آن‌ دودى‌ برخاست؛ و آسمان‌ها را از آن‌ دود آفريد و زمين‌ را از خاكستر آن‌ آتش‌ خلق‌ كرد ‌‌2) خداوند عالم‌ را به‌ نيكوترين‌ وجه‌ و صورت‌ آفريده‌ است
‌‌3) توحيد در خالقيت‌ يعنى‌ اين‌ كه‌ خداى‌ تعالى‌ به‌ هيچ‌ سبب‌ در آفرينش‌ موجودات‌ نيازمند نبوده‌ است. البته‌ اين‌ مطلبى‌ است‌ كه‌ حتى‌ مشركان‌ هم‌ غالباً به‌ آن‌ معترف‌اند؛ چنان‌كه‌ قرآن‌ مى‌فرمايد: اگر از مشركان‌ بپرسى‌ چه‌ كسى‌ آسمان‌ها و زمين‌ را آفريده‌ است؟ مى‌گويند: اللّه
‌‌4) خداوند خالق‌ و حافظ‌ همه‌ چيز و ناظر بر همهِ‌ اشياست: اَللّهُ خالِقُ كُلٍّ شَيءٍ و هُوَ عَلى كُلٍّ شَيءٍ وَكيل
‌‌5) خلقت‌ خداوند دايم‌ و مستمر است؛ و لحظه‌ به‌ لحظه‌ فيض‌ وجود از ناحيهِ‌ خداوند به‌ ممكنات‌ مى‌رسد و اگر يك‌ دم‌ رابطهِ‌ ما با او قطع‌ شود، همه‌ نابود مى‌شويم؛ مانند خورشيد كه‌ آفتابش‌ دايماً فيض‌بخش‌ است‌ و اگر لحظه‌اى‌ قطع‌ شود، عالم‌ ظلمانى‌ مى‌شود. پس‌ نه‌ تنها در اصل‌ وجود به‌ او محتاجيم، بلكه‌ در بقا نيز متكى‌ به‌ اوييم
 

سرمد حیدری

مدیر تالارهای مهندسی شیمی و نفت
مدیر تالار
جهان‌ به‌ كجا مى‌رود؟

سوره حديد ، آيه 5

ملكيت‌ حقيقى‌ و مالكيت‌ آسمان‌ها و زمين‌ از آنِ اوست؛ و همهِ‌ كارها [ى‌ هستى‌ و سلسلهِ‌ معلولات] به‌ سوى‌ او [، كه‌ علّه`‌العلل‌ است،] بازگردانده‌ مى‌شود.
جملهِ‌ <وَ اِلى‌ اللّهِ تُرجَعُ الاُمُورُ> شش‌ بار در قرآن‌ آمده‌ است؛ و معناى‌ آن‌ اين‌ است‌ كه‌ همهِ‌ موجودات‌ در مسير تكامل‌اند: ابتدا از نيستى‌ و عدم‌ به‌ هستى‌ آمدند و حال‌ به‌ سوى‌ بى‌نهايت، كه‌ ذات‌ پاك‌ ربوبى‌ است، در حركت‌اند؛ و اين‌ سير تكاملى‌ هرگز متوقف‌ نمى‌شود و با مرگ‌ و ورود به‌ عالم‌ برزخ، ادامه‌ پيدا مى‌كند تا اين‌ كه‌ در رستاخيز به‌ حياتى‌ عالى‌ و دايمى‌ برسد.
‌‌استفاده‌ از تعبير <امور>، كه‌ صيغهِ‌ جمع‌ است، بيانگر اين‌ است‌ كه‌ نه‌ تنها انسان، بلكه‌ ساير موجودات‌ نيز همين‌ حركت‌ كمالى‌ را بى‌وقفه‌ طى‌ مى‌كنند؛ و حقاً نيز بايد چنين‌ باشد؛ زيرا او خود خالق‌ و رازق‌ و مالك‌ و حاكم‌ و مدبر است‌ و در هر حال‌ و هر مكان‌ با ماست‌ و بازگشت‌ همهِ‌ ما و همهِ‌ كارها و همهِ‌ موجودات‌ نيز جز به‌ سوى‌ او نيست.
‌‌اين‌ اصل‌ مهمِ حركت‌ عالم‌ به‌ سوى‌ خداوند در ده‌ها آيهِ‌ قرآن‌ با عبارات‌ <اِن اِلى رَبٍّكَ الرُّجعي> و <اِنّا اِلَيهِ راجِعوُنَ> و <اَن اِلى رَبٍّكَ المُنتَهي> و مانند آن‌ها آمده‌ است.
 

سرمد حیدری

مدیر تالارهای مهندسی شیمی و نفت
مدیر تالار
س‌ آفرينش‌ هدف‌دار است‌

سوره دخان: 38-39

و ما آسمان‌ها و زمين‌ و آنچه‌ را ميان‌ آن‌ دو است‌ بيهوده‌ [و بى‌هدف] نيافريده‌ايم. ما آن‌ دو را جز به‌ حق‌ [و براى‌ هدفى‌ والا و عقلاني] نيافريده‌ايم...
حق‌ در لغت‌ يعنى‌ ثابت، مطابقت‌ و موافقت، وقوع‌ شيء در محل‌ خويش؛ و ضدِ حق‌ باطل‌ است. در قرآن، گاهى‌ حق‌ دربارهِ‌ خدا به‌ كار رفته‌ و گاهى‌ منظور از آن‌ اعتقادِ حق‌ است‌ و گاهى‌ كلام‌ حق‌ و گاهى‌ وعدهِ‌ حق‌ و درست‌ است‌ و در برخى‌ موارد، منظور حقوقى‌ است‌ كه‌ براى‌ كسانى‌ در اجتماع‌ ثابت‌ مى‌شود
‌‌در اين‌ آيهِ‌ شريفه، منظور از حق‌ اين‌ است‌ كه‌ اين‌ كار، يعنى‌ خلقت، هدف‌ صحيحى‌ دارد. در قرآن، در مقابلِ حق، چند واژه‌ به‌ كار رفته‌ است‌ كه‌ عبارت‌ است‌ از
‌‌1) باطل، كه‌ درست‌ در مقابلِ حق‌ است؛
‌‌2) عَبَث، كار بى‌هدف‌ و بيهوده؛
‌‌3) لَعب، كارى‌ كه‌ منظم‌ و هدف‌دار باشد، اما هدف‌ آن‌ خيالى‌ باشد نه‌ واقعى‌ و عقلي، مثل‌ بازى‌ بچه‌ها؛
‌‌4) لَهو، به‌ معناى‌ سرگرمى‌ و از آن‌ جهت‌ به‌ آن‌ لهو گفته‌ شده‌ است‌ كه‌ انسان‌ را از كارِ شايسته‌تر بازمى‌دارد
‌‌اساساً يكى‌ از اسماى‌ الهى‌ حكيم‌ است‌ كه‌ بار در قرآن‌ بر آن‌ تاءكيد شده‌ است؛ يعنى‌ تمام‌ افعال‌ خدا حكيمانه‌ است‌ و غرضِ عقل‌پسند و هدف‌ صحيح‌ دارد
 

سرمد حیدری

مدیر تالارهای مهندسی شیمی و نفت
مدیر تالار
همه‌ كاره‌ اوست. كجا مى‌رويد؟

انعام: 95

همانا خداوند شكافندهِ‌ دانه‌ و هسته‌ است. زنده‌ را از مرده‌ بيرون‌ مى‌آورد و بيرون‌آورندهِ‌ مرده‌ از زنده‌ است. اين‌ است‌ خداوندِ [تواناى‌ دانا]. پس‌ به‌ كجا و چگونه‌ [از حق] بازگردانده‌ مى‌شويد؟ از نظر قرآن، موحّد كسى‌ است‌ كه‌ معتقد باشد به‌ اين‌ كه‌ ذات‌ خداوند متعال‌ يكتاست‌ و شريكى‌ در ذات‌ براى‌ او نيست، نه‌ تركيبى‌ در ذاتش‌ وجود دارد و نه‌ خداى‌ ديگرى‌ خارج‌ از ذاتش‌ هست‌ (توحيد ذاتي)؛ و نيز موحّد بايد معتقد باشد كه‌ صفات‌ منتسب‌ به‌ خداى‌ متعال‌ چيزى‌ غير از ذات‌ او نيست، نه‌ اين‌ كه‌ امورى‌ خارج‌ از ذات‌ باشند كه‌ به‌ ذات‌ ملحق‌ مى‌شوند (توحيد صفاتي)؛ و هم‌چنين‌ معتقد باشد كه‌ خدا در هر كارى‌ مستقل‌ و يگانه‌ است‌ و نيازى‌ به‌ كمك‌ و يار و ياور ندارد و اگر كارى‌ با وسيله‌اى‌ انجام‌ مى‌گيرد، آن‌ وسيله‌ را هم‌ خدا مى‌آفريند و آن‌ را سبب‌ قرار مى‌دهد (توحيد افعالي)
 

سرمد حیدری

مدیر تالارهای مهندسی شیمی و نفت
مدیر تالار
هيچ‌ چيز از او پنهان‌ نيست‌

سباء: 3

و از علم‌ او، به‌ قدر ذره‌اي، نه‌ در آسمان‌ها و نه‌ در زمين، پنهان‌ نيست؛ و چيزى‌ كوچك‌تر از آن‌ و بزرگ‌تر از آن‌ نيست، جز آن‌ كه‌ در كتاب‌ آشكار [(لوح‌ محفوظ)] ثبت‌ است.
يَعزُبُ از مادّهِ‌ عزوب‌ به‌ معناى‌ غيبت‌ و پنهانى‌ است. ذرّه‌ هم‌ به‌ معنى‌ جسم‌ بسيار كوچك‌ است؛ و تعبير كتاب‌ مبين‌ اشاره‌ به‌ علم‌ وسيع‌ پروردگار است‌ كه‌ از آن‌ به‌ لوح‌ محفوظ‌ نيز تعبير شده‌ است.
‌‌چند نكتهِ‌ مهم‌ دربارهِ‌ علم‌ خداوند:
‌‌1) خداوند به‌ افكار و گفتار و اعمال‌ انسان‌ها عالم‌ است؛ و هيچ‌ چيز در عالم‌ بر خداوند پوشيده‌ و مخفى‌ نمى‌ماند؛ حتى‌ به‌ آنچه‌ در ضمير و قلب‌ ماست‌ آگاه‌ است؛ و او به‌ تمام‌ قطره‌هاى‌ باران‌ و امواج‌ سيلاب‌ها و دانه‌هاى‌ گياهان‌ و ريشه‌هاى‌ درختان، كه‌ در اعماق‌ زمين‌ در جستجوى‌ آب‌ و غذايند، و از انواع‌ معادن‌ و ذخاير و... آگاهى‌ دارد؛ و علم‌ خدا حتى‌ جنين‌هايى‌ را كه‌ هر انسان‌ و حيوان‌ ماده‌اى‌ حمل‌ مى‌كند شامل‌ مى‌شود.
‌‌2) اگر ذرات‌ بدن‌ انسان‌ها و ساير موجودات‌ در زمين‌ پراكنده‌ شود و يا با موجودات‌ ديگر آميخته‌ شود و يا حتى‌ اين‌ اجزا به‌ جسم‌ ساير موجودات‌ و انسان‌ها منتقل‌ شود، خداوند با علم‌ كامل‌ و فراگيرش‌ مى‌تواند دوباره‌ آن‌ها را برگرداند.
‌‌3) علم‌ او عينِ ذات‌ اوست، نه‌ چيزى‌ زايد بر ذات؛ يعنى‌ علمش‌ همچون‌ ذاتش‌ ازلى‌ و ابدى‌ است.
‌‌4) علم‌ خداوند حضورى‌ است؛ زيرا خداوند در همه‌ جا حاضر و ناظر است‌ و وجودش‌ نامحدود است‌ و به‌ همه‌ چيز احاطه‌ دارد. پس‌ همه‌ چيز در محضر اوست.
 

سرمد حیدری

مدیر تالارهای مهندسی شیمی و نفت
مدیر تالار
پديده‌هاى‌ آفرينش‌ زمانى‌ معين‌ دارند

احقاف: 3
ما آسمان‌ها و زمين‌ و آنچه‌ را در ميان‌ آن‌ دو هست‌ جز به‌ حق‌ و تا مدتى‌ معين‌ نيافريديم در بسيارى‌ از آيات‌ بيان‌ شده‌ است‌ كه‌ هر چه‌ در اين‌ جهان‌ هست‌ اجلى‌ دارد
‌‌اجل‌ يعنى‌ مدت‌ معين؛ و دربارهِ‌ انسان، يعنى‌ مدت‌ مقرر شده‌ براى‌ زندگى‌ او. از اين‌ رو به‌ مرگ‌ اجل‌ مى‌گويند كه‌ بر دو قسم‌ است: اجل‌ معلق‌ و مبهم؛ اجل‌ مسمّى‌ و حتمي، كه‌ در نزد خدا معين‌ است‌ و عبارت‌ است‌ از پايان‌ استعداد جسم‌ براى‌ بقا؛ اما اجل‌ معلق‌ مشروط‌ به‌ چيزى‌ است‌ كه‌ اگر آن‌ چيز تحقق‌ يابد، اجل‌ در آن‌ زمان‌ فرا مى‌رسد. قرآن‌ در اين‌ باره‌ مى‌فرمايد: ايمان‌ به‌ دعوت‌ انبيا و عمل‌ به‌ برنامه‌هاى‌ آن‌ها جلوى‌ اجل‌ معلق‌ را مى‌گيرد و سبب‌ ادامه‌ يافتن‌ زندگى‌ انسان‌ تا اجل‌ مسمّى‌ مى‌شود
‌‌امام‌ صادق فرمودند: گاهى‌ انسان‌ گناه‌ مى‌كند و از اعمال‌ نيكى‌ همچون‌ نماز شب‌ بازمى‌ماند آن‌ گاه‌ گفتند: بدانيد كه‌ كار بد در فناى‌ انسان‌ از كارد در گوشت‌ سريع‌تر اثر مى‌كند
‌‌در روايت‌ ديگرى‌ از امام‌ باقر آمده‌ است: <نيكوكارى‌ و انفاق‌ پنهانى‌ فقر را برطرف‌ و عمر را افزون‌ مى‌كند و مانع‌ هفتاد گونه‌ مرگ‌ و مير بد مى‌شود.> پس‌ اين‌ كه‌ در روايات‌ فراوانى‌ آمده‌ است‌ كه‌ انفاق‌ يا صلهِ‌ رحم‌ عمر را طولانى‌ و بلاها را برطرف‌ مى‌كند بدين‌ معناست‌ كه‌ اجل‌ معلق‌ را مانع‌ مى‌شود
 

سرمد حیدری

مدیر تالارهای مهندسی شیمی و نفت
مدیر تالار
و براى‌ هر چيز، قدر و اندازه‌اى‌ معين‌ كرد

فرقان: 2
و هر چيز را بيافريده‌ است؛ و آن‌ را به‌ اندازه‌ آفريده‌ است
قَدر و قَدَر و تقدير به‌ معناى‌ اندازه‌ گرفتن‌ يا ايجاد حد و اندازه‌ در شيء و يا سنجش‌ آن‌ است.
اين‌ آيهِ‌ شريفه‌ از تقدير عام‌ خداوند، كه‌ شامل‌ همهِ‌ مخلوقات‌ مى‌شود، سخن‌ مى‌گويد، مانند آيهِ‌ سورهِ‌ قمر؛ اما در بسيارى‌ از آيات، خداوند تقديرات‌ خاص‌ را بيان‌ كرده‌ است؛ مثلاً دربارهِ‌ خورشيد و ماه و نزول‌ آب‌ از آسمان
‌‌براى‌ توضيح‌ بيش‌تر بايد گفت‌ كه‌ قدر چيزى‌ است‌ كه‌ به‌ وسيلهِ‌ آن‌ هر موجود متعين‌ و متمايز از غيرِ خود مى‌شود؛ مثلاً در حَسن، كه‌ خود شيء و غير از حسين‌ است، حقيقتى‌ هست‌ كه‌ آن‌ را از ديگر افراد انسانى‌ جدا مى‌سازد. اوصافِ او نيز هر يك‌ چنين‌ قدر و اندازه‌اى‌ دارند: ديد او و كارهاى‌ او و قوت‌ و آثار او مخصوص‌ خود است. بنابراين‌ قدر عبارت‌ است‌ از: خصوصيت‌ وجودى‌ و كيفيت‌ خلقت‌ هر موجود. آيهِ‌ سورهِ‌ اعلى‌ و طه‌ نيز بر اين‌ معنا تصريح‌ دارند.
‌‌راوى‌ از امام‌ على دربارهِ‌ علم‌ خداوند پرسيد. امام‌ فرمود: اول‌ مى‌داند، بعد مشيّتش‌ تعلق‌ مى‌گيرد، بعد اراده‌ مى‌كند، آن‌ گاه‌ تقدير مى‌كند، سپس‌ قضا مى‌راند و در آخر، امضا مى‌كند
 

سرمد حیدری

مدیر تالارهای مهندسی شیمی و نفت
مدیر تالار
آفرينش‌ هماهنگ‌ و هم‌نواست‌

ملك: 3
همان‌ كه‌ هفت‌ آسمان‌ را طبقه‌هايى‌ [بر روى‌ هم] آفريد. هرگز در آفرينش‌ خداى‌ رحمان‌ [از نظر زيبايى‌ و استوارى‌ و اتقان‌ صنع] تفاوت‌ و ناهمگونى‌ نمى‌بيني. پس‌ بار ديگر بنگر. آيا [در خلق‌ اشيا] هيچ‌ خلل‌ و شكاف‌ و [خلاف‌ حكمت] مى‌بيني؟ فطور از مادهِ‌ فَطر به‌ معناى‌ شكافتن‌ و شكستن‌ و اختلال‌ و فساد است.
‌‌يكى‌ از شگفتى‌هاى‌ بزرگ‌ آفرينش‌ اين‌ است‌ كه‌ با تمام‌ عظمتِ عالم‌ هستي، هر چه‌ هست‌ نظم‌ است‌ و استحكام‌ و انسجام‌ و تركيبات‌ حساب‌ شده‌ و قوانين‌ دقيق؛ و هر چه‌ انسان‌ در جهان‌ آفرينش‌ دقت‌ كند، كم‌ترين‌ خلل‌ و ناموزونى‌ در آن‌ نمى‌بيند؛ و اجزاى‌ عالم‌ همه‌ به‌ هم‌ متصل‌ و مربوط‌ اند؛ و اتصال‌ آن‌ اجزا به‌ حدى‌ است‌ كه‌ همه‌ به‌ صورت‌ يك‌ موجود درآمده‌اند و نظام‌ واحدى‌ بر آن‌ها حكم‌فرماست؛ و همين‌ اتصال برهانى‌ است‌ بر وحدت‌ و توحيد مدبّر و خالق‌ و گردانندهِ‌ عالم‌ كه‌ برهانِ اتصالِ تدبير ناميده‌ شده‌ است.
اين‌ چنين‌ ميناگرى‌ها كار تو است‌اين‌ چنين‌ اكسيرها ز اسرار تو است‌
آب‌ را و خاك‌ را بر هم‌ زدى‌ز آب‌ و گل‌ نقش‌ تنِ آدم‌ زدي
‌‌مولوى‌
 

سرمد حیدری

مدیر تالارهای مهندسی شیمی و نفت
مدیر تالار
ستارگان: نگهبان‌ و زينت‌ آسمان

صافات: 6-7
همانا ما آسمان‌ نزديك‌ [به‌ زمين‌ شما] را به‌ اختران‌ آراستيم؛ (6) و آن‌ را از [ورود] هر شيطان‌ سركش‌ خبيثى‌ حفظ‌ كرديم. (7)
از اين‌ آيه‌ استفاده‌ مى‌شود كه‌ ستارگان‌ زينت‌ آسمان‌اند؛ و همچون‌ چراغ‌هايى‌ از آسمان‌ دنيا آويخته‌اند و ربطى‌ به‌ آسمان‌هاى‌ ديگر ندارند. به‌ راستى‌ كه‌ منظرهِ‌ ستارگان‌ آسمان‌ آن‌ قدر زيباست‌ كه‌ چشم‌ هرگز از ديدن‌ آن‌ خسته‌ نمى‌شود، بلكه‌ ديدار آن‌ موجب‌ رفع‌ خستگى‌ است ‌‌مارد از مادهِ‌ مَرد و در اين‌ جا به‌ معناى‌ كسى‌ است‌ كه‌ عارى‌ از هر گونه‌ خير و بركت‌ و به‌ تعبير عاميانه، بى‌خير است. خداوند در اين‌ آيه‌ فرموده‌ است: ستارگان‌ مانع‌ آن‌ مى‌شوند كه‌ شياطين‌ بتوانند به‌ سخنان‌ فرشتگان‌ عالم‌ بالا گوش‌ فرا دهند و از اسرار غيب‌ مطلع‌ شوند؛ و هر گاه‌ بخواهند چنين‌ كنند، به‌ شدت‌ به‌ عقب‌ رانده‌ مى‌شوند و از صحنهِ‌ آسمان‌ طرد مى‌شوند
‌‌كُرات‌ يا سيارند يا ثابت؛ و كُرات‌ ثابت‌ را ستاره‌ مى‌نامند؛ و اهل‌ زمين‌ در شب‌هاى‌ تاريك‌ راه‌ خود را به‌ وسيلهِ‌ آن‌ها تشخيص‌ مى‌دهند. از اين‌ رو خداوند مى‌فرمايد: به‌ وسيلهِ‌ ستارگان، مردم‌ هدايت‌ مى‌شوند.65 عطارد، زهره، زمين، مريخ، مشتري، زحل، اورانوس، نپتون، پلوتون‌ معروف‌ترين‌ كُرات‌ منظومهِ‌ شمسى‌اند.
 

سرمد حیدری

مدیر تالارهای مهندسی شیمی و نفت
مدیر تالار
آسمان‌هاى‌ هفت‌گانه‌ و زمين‌ چگونه‌ خلق‌ شدند؟

فصلت: 11-12
پس‌ [از خلقت‌ اصل‌ زمين، ارادهِ‌ حتمى‌ خدا] متوجه‌ آسمان‌ شد، در حالى‌ كه‌ [مادهِ‌ اولى‌ آن] دود بود. پس‌ به‌ آن‌ و به‌ زمين‌ گفت: خواه‌ به‌ اطاعت‌ يا به‌ اكراه، بياييد. آن‌ دو [به‌ زبان‌ حال‌ و مقهوريّت‌ ذاتي] گفتند: مطيعانه‌ آمديم. پس‌ آن‌ گاه‌ هفت‌ آسمان‌ را در دو روز آفريد
در حديث‌ است‌ كه‌ امام‌ على‌بن‌ موسى‌الرضا در مقام‌ توضيح‌ آسمان‌هاى‌ هفت‌گانه‌ (كه‌ بالطبع‌ هر آسمانى‌ زمينى‌ نيز خواهد داشت) دست‌ چپ‌ خود را باز كردند و دست‌ راست‌ را بر روى‌ آن‌ گذاشتند و فرمودند: اين‌ زمين‌ دنياست‌ و آسمان‌ دنيا گنبدِ روى‌ آن‌ است؛ و زمين‌ دوم‌ روى‌ آسمان‌ دنياست‌ و آسمان‌ دوم‌ گنبد رويِ آن‌ است... و آسمان‌ هفتم‌ بر روى‌ زمينِ هفتم‌ گنبد است؛ و عرش‌ خداى‌ تعالى‌ بر فراز آسمان‌ هفتم‌ جاى‌ دارد. اين‌ است‌ معناى‌ سخن‌ خداوند كه‌ فرمود: ‌خدايى‌ كه‌ هفت‌ آسمان‌ را بيافريد
‌‌عجيب‌ اين‌ كه‌ پيامبر اكرم نسبت‌ بزرگى‌ هر آسمان‌ با زمينش‌ را به‌ نسبت‌ بيابانى‌ بزرگ‌ با حلقه‌اى‌ افتاده‌ در آن‌ تشبيه‌ كرده‌اند
 

سرمد حیدری

مدیر تالارهای مهندسی شیمی و نفت
مدیر تالار
فرشتگان: كارگزاران‌ خدا در آفرينش‌

فاطر: 1
ستايش‌ از آنِ خداى‌ يكتاست‌ كه‌ آفرينندهِ‌ آسمان‌ها و اين‌ زمين‌ است‌ خدايى‌ كه‌ فرشتگان‌ را رسولانى‌ با بال‌هاى‌ دوگانه‌ و سه‌گانه‌ و چهارگانه‌ قرار داده‌ است. او هر چه‌ بخواهد در آفرينش‌ مى‌افزايد و در جهان‌ هستى‌ توسعه‌ مى‌دهد؛ زيرا خداوند بر همه‌ چيز تواناست
فرشتگان‌ از نور خلق‌ شده‌اند و عده‌شان‌ بيش‌ از ديگر مخلوقات‌ است. فرشتگان‌ انواع‌ و ماءموريت‌هاى‌ متفاوت‌ دارند. در قرآن، از جبرئيل‌ و ميكائيل نام‌ برده‌ شده‌ و اوصاف‌ برخى‌ ديگر، مانند ملك‌الموت‌ و كرام‌الكاتبين‌ و السفره`‌الكرام‌ البرره`‌ و رقيب‌ و عتيد، بيان‌ شده‌ است
‌‌چند مطلب‌ كلى‌ دربارهِ‌ فرشتگان‌ از قرآن
‌‌1) خداوند فرشتگان‌ را در آسمان‌ اسكان‌ داده‌ و آسمان‌ را به‌ وسيلهِ‌ آنان‌ آباد كرده‌ و فاصلهِ‌ ميان‌ طبقات‌ آن‌ را پر كرده‌ است. آنان‌ دو يا سه‌ يا چهار بال‌ يا بيش‌تر دارند؛ در روايت‌ است‌ كه‌ جبرئيل در حالى‌ نزد پيامبر آمد كه‌ شش‌صد بال‌ داشت؛ و منظور از بال‌ وسيله‌اى‌ است‌ كه‌ با آن‌ مى‌توانند از آسمان‌ به‌ زمين‌ و بالعكس‌ بروند و از هر جايى‌ به‌ جايى‌ كه‌ ماءمور باشند بروند
‌‌2) رتبهِ‌ آنان‌ متفاوت‌ است؛ و برخى‌ فرمانرواى‌ برخى‌ ديگرند
‌‌3) گروهى‌ از آنان‌ رسانندهِ‌ وحى‌ به‌ پيامبران: اند
‌‌4) نزول‌ امر الهى‌ به‌ دست‌ فرشتگان‌ است
‌‌5) دسته‌اى‌ از فرشتگان‌ حاملان‌ عرش‌ خدا و همان‌ها يا دسته‌اى‌ ديگر شفاعت‌گر مؤ‌منان‌اند
‌‌6) گروهى‌ از آنان‌ كفار را لعن‌ مى‌كنند74 و گروهى‌ به‌ مؤ‌منان‌ بشارت‌ مى‌دهند
‌‌7) نويسندهِ‌ كردارهاى‌ بندگان‌اند
‌‌8) امداد مؤ‌منان‌ از كارهاى‌ فرشتگان‌ است
 

سرمد حیدری

مدیر تالارهای مهندسی شیمی و نفت
مدیر تالار
جن‌ هم‌ خَلق‌ خداست

رحمن: 15
و جن‌ را از شعله‌اى‌ سفيد و سرخ‌ و سياه‌ از آتش‌ آفريد
جن‌ در لغت‌ به‌ معناى‌ چيزى‌ است‌ كه‌ از حواس‌ انسان‌ پوشيده‌ باشد
‌‌آنچه‌ در قرآن‌ دربارهِ‌ جن‌ آمده‌ به‌ اين‌ شرح‌ است
‌‌1) جن‌ از آتش‌ آفريده‌ شده‌ است، پس‌ وجودش‌ مادى‌ است‌ و به‌ قول‌ فلاسفه، جسم‌ مادى‌ لطيف‌ است؛
‌‌2) جن‌ قبل‌ از انسان‌ آفريده‌ شده‌ است؛
‌‌3) جن‌ مانند انسان‌ مكلف‌ به‌ عبوديت‌ و بندگى‌ خداست‌ و در روز قيامت‌ نيز، همچون‌ انسان، مسئول‌ است؛
‌‌4) گروهى‌ از جنيان‌ مؤ‌من‌ و در خدمت‌ انبيا: و گروه‌ ديگر كافرند؛
‌‌5) جنيان‌ به‌ رسول‌ خدا ايمان‌ آوردند؛
‌‌6) قرآن‌ براى‌ جن‌ نيز كتاب‌ هدايت‌ است؛
‌‌7) تسخير جن‌ به‌ دست‌ انسان‌ امرى‌ ممكن‌ است؛
‌‌8) اولين‌ متمرد از فرمان‌ خداوند از جنيان‌ بوده‌ است؛
‌‌9) جنيان‌ گناه‌كار و كافر اهل‌ جهنم‌اند و حشر و نشر و معاد دارند؛
‌‌10) جن‌ها هم‌ مانند انسان‌ مى‌ميرند؛
‌‌11) جنيان‌ گروهى‌ مرد و گروهى‌ زن‌اند؛
‌‌12) جن‌ انسان‌ را مى‌بيند، ولى‌ خود ديده‌ نمى‌شود؛
‌‌13) جن، مانند آدميان، قدرت‌ كار كردن‌ دارد؛
‌‌14) جن، مانند انسان، موجودى‌ باارزش‌ است
 

سرمد حیدری

مدیر تالارهای مهندسی شیمی و نفت
مدیر تالار
ابليس‌ از كدام‌ طايفه‌ است؟

كهف: 50

و [به‌ ياد آر] زمانى‌ را كه‌ به‌ فرشتگان‌ گفتيم‌ به‌ آدم‌ سجده‌ كنيد. پس‌ همگى‌ سجده‌ كردند، جز ابليس‌ كه‌ از جن‌ بود. پس‌ از فرمان‌ پروردگار خود بيرون‌ رفت
داستان‌ ابليس‌ و استكبار او هفت‌ بار در قرآن‌ آمده‌ و داستانى‌ بسيار آموزنده‌ است. اهم‌ مطالبى‌ كه‌ از قرآن‌ دربارهِ‌ ابليس‌ فهميده‌ مى‌شود عبارت‌ است‌ از:
‌‌1) ابليس‌ به‌ سبب‌ عبادت‌ بسيار جزو فرشتگان‌ به‌ حساب‌ مى‌آمد و ملائكه‌ هم‌ تصور مى‌كردند كه‌ او از ايشان‌ است؛
‌‌2) ابليس‌ پس‌ از اين‌ كه‌ از اجراى‌ فرمان‌ خدا سر باز زد حسابش‌ از ملائكه‌ جدا شد و از آن‌ مقام‌ شامخ‌ سقوط‌ كرد و عامل‌ سقوط­ خودِ او بود، نه‌ اين‌ كه‌ او شيطان‌ خلق‌ شده‌ باشد؛
‌‌3) مفهوم‌ شيطان‌ اعم‌ از ابليس‌ است‌ و همهِ‌ اغواگران‌ را، چه‌ انسان‌ و چه‌ غير انسان، شامل‌ مى‌شود؛
‌‌4) ما نيز بايد مراقب‌ خويشتن‌ باشيم‌ و نپنداريم‌ كه‌ اگر خداوند توفيقى‌ عطا فرمود و چند روزى‌ در راهى‌ درست‌ گام‌ برداشتيم، تا پايان‌ چنان‌ خواهيم‌ ماند؛ بلكه‌ جهان‌ عرصهِ‌ دگرگونى‌هاست‌ و انسان‌ تا زنده‌ است‌ دايماً آزمايش‌ مى‌شود و هر لحظه‌ ممكن‌ است‌ سقوط‌ كند.
 

سرمد حیدری

مدیر تالارهای مهندسی شیمی و نفت
مدیر تالار
چيزى‌ به‌ نام‌ انسان‌ وجود نداشت‌

انسان: 1

هرآينه‌ بر انسان‌ مدتى‌ از زمان‌ گذشت‌ كه‌ چيزى‌ قابل‌ ذكر نبود
در اين‌ آيه‌ و برخى‌ آيات‌ ديگر، مانند آيهِ‌ 28 سورهِ‌ بقره‌ و 9 و 67 مريم، خداوند حقيقت‌ انسان‌ را از جهت‌ اصل‌ وجود بيان‌ كرده‌ و فرموده‌ است: انسان‌ وجودى‌ متحول‌ دارد و در مسير خود از نقص‌ به‌ سوى‌ كمال‌ مى‌رود؛ در ابتدا، نه‌ اين‌ كه‌ چيزى‌ نبود، بلكه‌ چيز قابل‌ ذكرى‌ نبود؛ ذرات‌ او پراكنده‌ بود در ميان‌ خاك‌ها و در قطرات‌ آب‌ درياها و در جو زمين؛ و خلاصه، هر جزء عناصر متشكلهِ‌ وجود او در گوشه‌اى‌ از اين‌ دنياى‌ پهناور جدا از هم‌ بود؛ و ما او را قابل‌ ذكر و اشاره‌ كرديم‌ و به‌ او حقيقت‌ واحد و مستقلى‌ بخشيديم.
 

سرمد حیدری

مدیر تالارهای مهندسی شیمی و نفت
مدیر تالار
ما ابتدا او را از گِل‌ آفريديم‌ و به‌ او روح‌ الهى‌ بخشيديم

ص: 72

پس‌ چون‌ ساخت‌ كالبد او را كامل‌ كردم‌ و از روح‌ خود در آن‌ دميدم، همگى‌ سجده‌كنان‌ در برابر او درافتيد
شگفتى‌ آفرينش‌ آدم را از زبان‌ امير مؤ‌منان در خطبهِ‌ اول‌ نهج‌البلاغه‌ مى‌خوانيم:
‌‌سپس‌ خداوندِ بزرگ­ خاكى‌ از قسمت‌هاى‌ گوناگون‌ زمين، از قسمت‌هاى‌ سخت‌ و نرم، شور و شيرين، گِرد آورد. آب‌ بر آن‌ افزود تا گِلى‌ خالص‌ و آماده‌ شد؛ و با افزودن‌ رطوبت، چسبناك‌ گرديد كه‌ از آن‌ اندامى‌ شايسته‌ و عضوهايى‌ جدا و به‌ يكديگر پيوسته‌ ساخت. آن‌ را خشكانيد تا محكم‌ شد. خشكاندن‌ را ادامه‌ داد تا سخت‌ شد تا زمانى‌ معين‌ و سرانجامى‌ مشخص، اندام‌ انسان‌ كامل‌ گرديد. آن‌ گاه‌ از روحى‌ كه‌ آفريد در آن‌ دميد تا به‌ صورت‌ انسانى‌ زنده‌ درآمد داراى‌ نيروى‌ انديشه، كه‌ وى‌ را به‌ تلاش‌ اندازد، و داراى‌ افكارى‌ كه‌ در ديگر موجودات‌ تصرف‌ كند؛ و به‌ انسان‌ اعضا و جوارحى‌ بخشيد كه‌ در خدمت‌ او باشند؛ و ابزارى‌ عطا فرمود كه‌ آن‌ها را در زندگى‌ به‌ كار گيرد. قدرت‌ تشخيص‌ به‌ او داد تا حق‌ و باطل‌ را بشناسد؛ و حواس‌ چشايى‌ و بويايى‌ و وسيلهِ‌ تشخيص‌ رنگ‌ها و اجناس‌ مختلف‌ را در اختيار او قرار داد. انسان‌ را مخلوطى‌ از رنگ‌هاى‌ گوناگون‌ و چيزهاى‌ همانند و سازگار و نيروهاى‌ متضاد و مزاج‌هاى‌ گوناگون‌ و گرمى‌ و سردى‌ وترى‌ و خشكى‌ قرار داد
دوش‌ ديدم‌ كه‌ ملايك‌ در ميخانه‌ زدندگل‌ آدم‌ بسرشتند و به‌ پيمانه‌ زدند
 

سرمد حیدری

مدیر تالارهای مهندسی شیمی و نفت
مدیر تالار
مراحل‌ آفرينش‌ نسل‌ دوم‌ انسان‌ به‌ بعد مراحل‌ رشد جنينى‌ انسان

مؤ‌منون: 13-14

پس‌ او را به‌ صورت‌ نطفه‌اى‌ [(عصاره‌اى‌ از مواد اوليهِ‌ زمين)] در قرارگاهى‌ استوار [، رحم،] قرار داديم. آن‌ گاه‌ نطفه‌ را علقه‌ [، خون‌ بسته،] كرديم. سپس‌ علقه‌ را مضغه‌ [، نظير گوشت‌ جويده‌ شده،] ساختيم. آن‌ گاه‌ مضغه‌ را [به] استخوان‌ها [ى‌ نرم] تبديل‌ كرديم. پس‌ بر استخوان‌ها گوشت‌ پوشانديم. سپس‌ او را [به‌ واسطهِ‌ دميدن‌ روح‌ حيواني] آفرينشى‌ ديگر داديم. پس‌ آفرين‌ بر خدا! و پر خير و بركت‌ است‌ او كه‌ نيكوترين‌ آفرينندگان‌ است
. پس‌ از خلقت‌ آدم خداوند شيوهِ‌ خلقت‌ انسان‌ و تكثير نسل‌ او را تغيير و مادّهِ‌ خلقت‌ او را آب‌ و نطفه‌ قرار داد. آياتى‌ كه‌ اين‌ حقيقت‌ را بيان‌ مى‌كنند عبارت‌اند از: 54 فرقان، 6 طارق، 26 و 28 و 33 حجر، 14 رحمن، 4 نحل، 77 يس، 2 دهر، 19 عبس، 37 قيامت، 46 نجم، 58 واقعه، 5 و 6 طلاق، 8 سجده، 40 مرسلات، 5 حج، 11 فاطر، 67 غافر، 37 كهف.
‌‌شگفت‌آور اين‌ كه‌ اگر همهِ‌ نطفهِ‌ اصلى‌ يا اسپرم‌هايى‌ را كه‌ موجب‌ خلقت‌ نسل‌ فعلى‌ بشر از همهِ‌ رنگ‌ها و نژادها، شده‌ است‌ در يك‌ جا جمع‌ كنند، يك‌ انگشتانه‌ پر نمى‌شود.
 

سرمد حیدری

مدیر تالارهای مهندسی شیمی و نفت
مدیر تالار
قرآن‌ ادوار زندگى‌ انسان‌ را بيان‌ مى‌كند

روم: 54


خداوند همان‌ است‌ كه‌ شما را از ضعف‌ و ناتوانى‌ [(از موجودى‌ ضعيف‌ چون‌ نطفه)] بيافريد. آن‌ گاه‌ [براى‌ شما] پس‌ از ضعف‌ و ناتواني، [از اول‌ بلوغ‌ تا زمان‌ پيري] نيرو و قوت‌ [فكرى‌ و جسمي] قرار داد؛ و باز [در شما] پس‌ از قدرت، ناتوانى‌ و پيرى‌ ايجاد كرد. [آري] او هر چه‌ بخواهد مى‌آفريند و اوست‌ دانا و توانا
قرآن‌ به‌ بيان‌هاى‌ مختلف‌ دوره‌هاى‌ زندگى‌ انسان‌ را توصيف‌ كرده‌ است. گاهى‌ زندگى‌ او را به‌ سه‌ دورهِ‌ نوزادى‌ و جوانى‌ و پيرى‌ تقسيم‌ كرده‌ است، مانند آيهِ‌ مذكور؛ و از دوران‌ كودكى‌ به‌ دوران‌ ضعف‌ ياد كرده‌ است، زيرا انسان‌ در اين‌ دوره‌ نمى‌تواند حتى‌ مگسى‌ را از خود براند و يا آب‌ دهان‌ خويش‌ را نگه‌ دارد. از دوران‌ پيرى‌ نيز به‌ دوران‌ ضعف‌ ياد كرده‌ است؛ البته‌ ضعفِ پيرى‌ دردناك‌تر از ضعف‌ كودكى‌ است، زيرا بعد از آن‌ انسان‌ مى‌ميرد.
‌‌قرآن‌ از لحاظ‌ ويژگى‌هاى‌ اخلاقيِ انسان‌ دوران‌ عمر او را به‌ پنج‌ دوره‌ تقسيم‌ كرده‌ است: دوران‌ لعب‌ و غفلت‌ و بى‌خبري، كه‌ دوران‌ كودكى‌ است؛ دوران‌ سرگرمى‌ و لهو يا دورهِ‌ نوجواني؛ دورهِ‌ زينت‌ و تجمل‌ كه‌ دورهِ‌ جوانى‌ است؛ دورهِ‌ تفاخر يا ميان‌سالى‌ كه‌ شور كسبِ مقام‌ و فخر در انسان‌ غوغا مى‌كند؛ دورهِ‌ تكاثر يا پيري، كه‌ به‌ فكر افزايش‌ مال‌ و ثروت‌ و نفر است.
‌‌امام‌ اميرالمؤ‌منين اين‌ دگرگونى‌هاى‌ زندگى‌ انسان‌ را دليلى‌ بر وجود خداوند و قدرت‌ و حكمت‌ او مى‌داند؛ و در بحث‌هاى‌ معرفت‌شناسي، از آن‌ به‌ برهان‌ فقر و غنا تعبير شده‌ است.
 

سرمد حیدری

مدیر تالارهای مهندسی شیمی و نفت
مدیر تالار
مرگ‌ انسان‌ را فرامى‌گيرد

انبياء: 35

هر كسى‌ طعم‌ مرگ‌ را خواهد چشيد؛ و شما را با بدى‌ و خوبى‌ [مرض‌ و صحت‌ و فقر و ثروت] مى‌آزماييم؛ و به‌ سوى‌ ما بازگردانده‌ مى‌شويد
قرآن‌ مرگ‌ را مرحله‌اى‌ از مراحل‌ تدبير الهى‌ و حركت‌ انتقالى‌ انسان‌ به‌ سوى‌ كمال‌ و قانونى‌ عمومى‌ و همگانى‌ مى‌داند كه‌ هيچ‌ راه‌ گريزى‌ از آن‌ نيست. ترس‌ از مرگ‌ يا نتيجهِ‌ كرده‌هاى‌ خود انسان‌ است‌ و يا به‌ سبب‌ برداشت‌ غلطى‌ است‌ كه‌ از مرگ‌ دارد. چون‌ مرگ‌ و عوالم‌ بعد از آن‌ جزا و محصول‌ اعمال‌ خود ماست، پس‌ سزاست‌ به‌ جاى‌ ترس‌ از مرگ‌ از خود بترسيم؛ زيرا به‌ اندازهِ‌ ذره‌اى‌ ظلم‌ نمى‌شود و پاداش‌ يا كيفر دقيقاً منطبق‌ با كرده‌هاى‌ ماست‌ و هر كسى‌ در گرو كرده‌هاى‌ خويش‌ است.
‌‌عارف‌ رومى‌ اين‌ مفاهيم‌ را در دفتر سوم‌ مثنوى‌ چنين‌ بيان‌ كرده‌ است:
مرگِ هر يك‌ اى‌ پسر هم‌رنگ‌ اوست‌پيش‌ دشمن‌ دشمن‌ و بر دوست‌ دوست‌
آنك‌ مى‌ترسى‌ ز مرگ‌ اندر فرارآن‌ ز خود ترسانى‌ اى‌ جان‌ هوش‌دار
رويِ زشتِ تو است‌ نه‌ رخسار مرگ‌جانِ تو همچون‌ درخت‌ و مرگ­ برگ‌
از تو رسته‌ است‌ اَر نكوى‌ است‌ ار بد است‌ناخوش‌ و خوش‌ هر ضميرت‌ از خود است‌
گر به‌ خارى‌ خسته‌اى‌ خود كِشته‌اى‌ور حرير و قز درى‌ خود رشته‌اي
 

سرمد حیدری

مدیر تالارهای مهندسی شیمی و نفت
مدیر تالار
و انسان‌ به‌ جهان‌ برزخ‌ وارد مى‌شود

مؤ‌منون: 99-100

[آنان‌ در شرك‌ و كفر به‌ سر مى‌برند] تا آن‌ گاه‌ كه‌ مرگ‌ يكى‌ از آنان‌ فرا رسد، گويد: پروردگارا، مرا بازگردان. (99) شايد عمل‌ صالحى‌ از آنچه‌ ترك‌ كرده‌ بودم‌ انجام‌ دهم. چنين‌ نيست. اين‌ سخنى‌ است‌ كه‌ او مى‌گويد؛ و پيشِ رويِ آنان‌ عالم‌ برزخ‌ است‌ تا روزى‌ كه‌ برانگيخته‌ شوند. (100
‌‌1) برزخ‌ به‌ معناى‌ حايل‌ ميان‌ دو چيز است؛ و چون‌ عالم‌ ارواح‌ ميان‌ دنيا و آخرت‌ قرار گرفته‌ است، به‌ آن‌ برزخ‌ گفته‌اند
‌‌2) دليل‌ قرآنى‌ بر وجود عالم‌ قبر يا ارواح‌ و يا برزخ، علاوه‌ بر اين‌ دو آيه، آيات‌ 169 سورهِ‌ آل‌ عمران‌ و 154 بقره‌ و 46 مؤ‌من‌ و 69 نساء است
‌‌3) از برخى‌ آيات‌ قرآن، نظير آيات‌ 55 و 56 سورهِ‌ روم، استفاده‌ مى‌شود كه‌ كسانى‌ كه‌ كاملاً كافرند عالم‌ برزخ‌ ندارند. آنان‌ در حالت‌ بى‌خبرى‌ عالمِ برزخ‌ را طى‌ مى‌كنند؛ و فقط‌ مؤ‌منان‌ و گروه‌ متوسط‌ مردم‌ از لحاظ‌ ايمان‌ عالم‌ برزخ‌ دارند
‌‌4) روايات‌ زيادى‌ دربارهِ‌ برزخ‌ و چگونگى‌ آن‌ و ثواب‌ و عقاب‌ ارواح‌ در آن‌ وارد شده‌ است؛ از آن‌ جمله:
‌‌امام‌ صادق مى‌فرمايند: برزخ‌ همان‌ عالم‌ قبر است‌ كه‌ پاداش‌ و كيفر ميان‌ دنيا و آخرت‌ است. به‌ خدا ما بر شما نمى‌ترسيم، مگر از برزخ
 

سرمد حیدری

مدیر تالارهای مهندسی شیمی و نفت
مدیر تالار
ا نفخ‌ صور، پايان‌ دنيا اعلام‌ مى‌شود

زمر: 68

و در صور دميده‌ شود، پس‌ همهِ‌ كسانى‌ كه‌ در آسمان‌ها و در زمين‌اند مى‌ميرند
علاوه‌ بر اين‌ آيه، در اين‌ آيات‌ عبارت‌ <نفخ‌ صور> آمده‌ است: 99 كهف؛ 101 مؤ‌منون؛ 51 يس؛ 20 ق؛ 13 حاقه؛ 73 انعام؛ 102 طه؛ 87 نمل؛ 18 نباء.
‌‌نفخ‌ به‌ معناى‌ دميدن‌ و صور به‌ معناى‌ شيپور است. اين‌ تعبير كنايهِ‌ زيبايى‌ از حوادث‌ ناگهانى‌ و هم‌زمانِ پايان‌ دنيا و آغاز جهانِ آخرت‌ است؛ و بيانگر آن‌ است‌ كه‌ خداوند به‌ سادگيِ دميدن‌ در شيپور اهل‌ آسمان‌ها و زمين‌ را مى‌ميراند؛ و دوباره‌ با همين‌ نفخ‌ صور آنان‌ را زنده‌ مى‌كند. البته‌ اين‌ معنا در آيهِ‌ 8 سورهِ‌ مدثر به‌ نقر در ناقور و در آيات‌ 1 تا 3 سورهِ‌ قارعه‌ به‌ قارعه‌ و در آيهِ‌ 49 سورهِ‌ يس‌ به‌ صيحه‌ تعبير شده‌ است.
‌‌بر اساس‌ اين‌ آيات، در پايان‌ جهان‌ صيحهِ‌ عظيمى‌ اهل‌ آسمان‌ها و زمين‌ را مى‌ميراند و اين‌ صيحهِ‌ مرگ‌ است. بر اساس‌ روايات، ماءمور نفخ‌ صور اسرافيل‌ است‌ و شيپور او يك‌ سر و دو شاخه‌ دارد كه‌ فاصلهِ‌ ميان‌ اين‌ دو شاخه‌ از يكديگر به‌ اندازهِ‌ فاصلهِ‌ آسمان‌ تا زمين‌ است؛ البته‌ اين‌ گونه‌ حوادث‌ از حيطهِ‌ ادراك‌ آدمى‌ به‌ دور است.
 

سرمد حیدری

مدیر تالارهای مهندسی شیمی و نفت
مدیر تالار
همه‌ مى‌ميرند، حتى‌ ارواح؛ و فقط‌ خدا مى‌ماند

رحمن: 26-27

هر كه‌ بر روى‌ اين‌ زمين‌ است، از انس‌ و جن، محكوم‌ به‌ فناست؛ (26) و فقط‌ ذات‌ صاحب‌ كبريا و عظمت‌ و برترى‌ و داراى‌ جود و جمال‌ و رحمت‌ پروردگارت‌ باقى‌ مى‌ماند. (27)
آيات‌ 88 سورهِ‌ قصص‌ و 104 انبياء نيز بر اين‌ حقيقت‌ دلالت‌ دارند كه‌ در بين‌ دو نفخهِ‌ صور، همهِ‌ خلايق، چه‌ زمينى‌ و چه‌ آسماني، مى‌ميرند؛ و به‌ فرمودهِ‌ اميرالمؤ‌منين اين‌ دوران‌ معادل‌ چهارصد سال‌ خواهد بود.
‌‌همو در خطبهِ‌ 186 نهج‌البلاغه‌ چنين‌ مى‌فرمايد:
اوست‌ نابودكنندهِ‌ پديده‌ها پس‌ از آفرينش، كه‌ گويا موجودى‌ نبود. نابودى‌ جهان‌ پس‌ از پديد آمدن‌ شگفت‌آورتر از آفرينش‌ آغازين‌ آن‌ نيست. چگونه‌ محال‌ است؟ در صورتى‌ كه‌ اگر همهِ‌ جانداران‌ جهان... گرد هم‌ آيند تا پشه‌اى‌ را بيافرينند، نتوانند و راه‌ پيدايش‌ آن‌ را نمى‌شناسند...
‌‌و همانا پس‌ از نابودى‌ جهان، فقط‌ خداى‌ سبحان‌ باقى‌ مى‌ماند -- تنهايِ تنها كه‌ چيزى‌ با او نيست، آن‌ گونه‌ كه‌ قبل‌ از آفرينش‌ جهان‌ چيزى‌ با او نبود، نه‌ زمانى‌ و نه‌ مكاني، بى‌وقت‌ و بى‌زمان. در آن‌ هنگام، مهلت‌ها سرآيد و سال‌ها و ساعت‌ها سپرى‌ شود و چيزى‌ جز خداى‌ يگانهِ‌ قهار باقى‌ نماند كه‌ بازگشت‌ همه‌ چيز به‌ سوى‌ اوست
 

Similar threads

بالا