یه کتاب باحال:جامعه شناسی خودمانی

A.R-KH-A

عضو جدید
کاربر ممتاز
دوستای خوبم
خسته نباشید
چند روز پیش به یک کتاب برخوردم که خوندنش رو برای هر ایرانی توصیه میکنم!
البته اگر تونستم گزیده های از اون رو هم براتون میزارم.
تو این کتاب ریشه های عقب موندگی ایرانیان رو بررسی کرده و زیر چند عنوان اونها بررسی کرده.
حتما این کتاب رو بخونید و از اون لذت ببرید!



نکته ای که تو این کتاب هست بی رو درباستی همه چیز رک و صریح گفته ولی بازهم یکم از خلق و خویهای جامعه ما رو حذف کرده البته زیر عنوان های دیگه اشاره ی گذرا داره!!!
 

A.R-KH-A

عضو جدید
کاربر ممتاز
نویسنده «در انتها برای ادای دین و احترام به فرهیختگانی که در زمره ی نخستین دردشناسان این کشور بودند»، شعری را از ملک الشعرای بهار آورده است که من هم بعنوان حسن ختام این مطلب در اینجا می آورم:
«این دود سیه فام که از بام وطن خاست... از ماست که بر ماست
وین شعله ی سوزان که برآمد ز چپ و راست... از ماست که بر ماست
جان گر به لب ما رسد، از غیر ننالیم... با کس نسگالیم
از خویش بنالیم که جان سخن اینجاست... از ماست که بر ماست
ما کهنه چناریم که از باد ننالیم... بر خاک ببالیم!
لیکن چه کنیم، آتش ما در شکم ماست... از ماست که بر ماست
اسلام گر امروز چنین زار و ضعیف است... زین قوم شریف است
نه جرم ز عیسی، نه تعدّی ز کلیساست... از ماست که بر ماست
گوییم که بیدار شدیم! این چه خیالی است... بیداری ما چیست؟
بیداری طفلی است که محتاج به لالاست... از ماست که بر ماست»
 

A.R-KH-A

عضو جدید
کاربر ممتاز
گزيده اي از كتاب جامعه شناسي خودماني نوشته حسن نراقي چاپ نهم 1383 نشر اختران

ز ايران و از ترك و از تازيان نژادي پديد آيد اندر ميان
نه دهقان ،نه ترك ، نه تازي بود سخن ها به كردار بازي بود
همه گنج ها زير دامان نهند بكوشند و كوشش به دشمن دهند
به گيتي كسي را نماند وفا روان و زبان ها شود پر جفا
بريزند خون از پي خواسته شود روزگار بد آراسته
زيان كسان از پي سود خويش بجويند و دين اندر آرند پيش

فردوسي

تولستوي ميگويد بايد گفتني هايي را گفت كه احتمالا بسياري ميدانند ولي جرات ابراز آن را حتي براي خودشان ندارند .
بنابراين ابراز شرمساري و بي نظريم را در باره كلمه جرات بپذيريد باقي خواهد ماند حرف هايي كه هم من ميدانم و هم به احتمال زياد شما . و قصد نهايي اين كتاب نيز مروري است بر همين حرفها. در باره خودمان، در باره جامعه ايراني و به عبارتي درد دلي است خودماني .
.
.
از نظر برخي بزرگواران همه عقب افتادگي ما معلول دو علت ميباشد .اول رويدادهاي تاريخي گذشته و دوم دست شوم خارجي . . . يعني من و ما و اين ملت بزرگ در هيچ جا كوتاهي نكرده ايم و تقصيري هم نداشته ايم . . . . . در ارزيابي عقب افتادگي كشورمان اين را فراموش نكنيم كه الزاما عقب افتادگي خود كشور به تنهايي مطرح نيست . پيش رفتن ديگران هم به راحتي ميتواند براي ما كه سرعتمان قابل توجه نيست عقب افتادكي همراه بياورد .نگاهي به دور و بر خودمان بكنييد . همين شيخ نشين ها وضعشان در سي سال قبل و حالا ..... دنبال دليل ميگرديد ؟ دليلش در خودمان است نه در همسايهو نه در ابر قدرت هاو نه حتي در حكومت و دولت هاي معاصر . توجه كنيد كه من منكر تاثير مستقيم و غير مستقيم اين عوامل نيستم اينها همه اثر دارد اما مقطعي و اگر ما اينطور كه هستيم نبوديم اين عوامل هم اينطور بر ما اثر نميكردند . اگر بگويي حكومت را برايمان آوردند و بتواني آن را ثابت كني تازه اول بدبختي و مسئوليت تو ميشود كه چرا گذاشتي ؟و حالا چرزا مقاومت نميكني ؟ چرا تسليم شده اي ؟ . . . . مهندس بازرگان در دهه 1330 كتابي داشت البته بي نام مولف كه در جايي از آن نوشته بود :نبايد فراموش كرد كه روح ايراني چندان خالص ، الهي و استوار بر تقوي و حق پرستي نبوده است ......وقتي بنا باشد ملتي بطور جدي با دشمن مبارزه نكند ، تا آخرين نفس نجنگد و بعد از مغلوب شدن سرسختي و مخالفت نكند ، بلكه تسليم اسكندر شود و آداب يوناني را بپذيرد، اعراب كه مي آيند در زبان عربي كاسه داغ تر از آش شود و برايش صرف و نحو بنويسد و يا كمر خدمت به خلفاي عباسي ببندد و دستگاهشان را جلال و جبروت بدهد . در مدح سلاطين ترك آبدارترين قصايد را بگويد. غلام حلقه به گوش چنگيز و تيمور شود و هر وقت به رنگيدر آيد و به هر كس و ناكس تعظيم و خدمت كند . دليل ندارد نقش و نام چنين ملتي از صفحه روزگار حذف شود . سرسخت هاي يك دنده و اصولي هستند كه در برابر مخالف و متجاوز مي ايستند و به جنگش ميروند يا پيروز ميشوند يا اگر شكست بخورند چون با حريف سازش نميكنند حريف آنها را نابود ميكند .
در كتاب خلقيات ما ايراني ها آمده است كه :
با همه قيافه كه بخود ميگيرد هيچ كار دنيا را به جد نميگيرد مگر در سه مورد يكي شكم، يكي كيسه و يكي تنبان . وقتي پاي اين سه چيز به ميان آيد يوسف را به كلافي و خدا را به خرمايي ميفروشد ...براي حل معضلات امور و مشكلات دنيا تنها به سه طريقه معتقدند كه عبارتند از سرهم بندي، ماست مالي و روش مرضيه ( ساخت و پاخت ). اين هر سه از مبتكرات فكر بديع و از كشفيات قريحه سرشار خودشان است و در اين ميدان الحق كه گوي سبقت را از جهان و جهانيان ربوده اند.

در كتاب نجات نوشته دكتر علي محمد ايزدي آمده است :
بدون شك من هم خوب بلد هستم خود و ساير هموطنان ايراني ام را باهوش ترين ، پركارترين ، مهربانترين ، اصيل ترين و تربيت شده ترين نژاد روي زمين قلمداد كنيم . ... خوب بلد هستم بگويم ايرانيان شجاعت شير ، سخاوت حاتم و ... دارند . ولي .... نويسنده سپس نظر برخي خارجيان را در مورد ايرانيان آورده است از جمله :
شاردن سياح فرانسوي ميگويد – ايرانيان بيش از هر چيز دلشان ميخواهد زندگي كنند و خوش باشند . بسيار مخفي كارند و متقلب و بزرگترين متملقين عالم هستند . به شدت دروغگو هستند و ...
سرپرسي سايكس در كتاب هشت سال در ايران تباهي اخلاقي و بي صفتي ايراني بدبختانه ضرب المثل است ... از تمام صفاتي كه سيرت ايراني را تشكيل ميدهند بعد از خود خواهي بي حد، حرص پايدار در كسب مال و جمع ثروت از راه حلال و غير حلال است .
ژان لا رتگي روزنامه نويس فرانسوي در كتاب ويزا براي ايرانيان 1962 پاريس مينويسد - ايرانيان كهنه كار و نكته سنج هستند ، ذوق توطئه دارند ، براي پذيرايي هاي رسمي ساخته شده اند . ايراني مدام عاشق آشوب و اغتشاش و درهم و برهمي است و خوشي او در اين است كه دادو و فرياد راه مي اندازد، يك نفر را ، هر كه ميخواهد باشد ، توانا و نيرومند و رستم دستانش بخواند اما در عين حال در دل نشنامش بدهد و آهسته و يا قاه قاه بخندد و خلاصه صحنه كمدي خنده داري را بازي كند كه مظهر زندگي ايرانيان است . ما فرنگي ها وقتي در حق كسي ميگوييم سخت و استوار مقصودمان تحسين اوست در صورتيكه در ايران چنين آدمي را احمق و نادان ميخوانند و وقتي ميخواهند از كسي تعريف كنند ميگويند خيلي نرم است .

ميرزا آقاخان كرماني از پيشگامان نهضت بيدارگري ايرانيان كه در سال 1314 قمري در حضور محمد علي شاه در تبريز سرش را بريدند و در پوستش كاه كردند و به تهران فرستادند مينويسد :
كمتر كسي از اهالي ايران است كه ميرغضبي نداند يا ستم و تعدي نتواند و ظلم و بي انصافي نپرورد . تمام سكنه آن از طبقه حكما و حكام و وزرا گرفته تا حمال و و بقال همه ستمگر و بي مروت ، همه خونخوار و بي مرحمت و همه فرياد دارند كه چرا ما ميرغضب باشي نيستيم .
در روزنامه شفق مورخ 6 شهريور 1311 شمسي آمده است :
- ايرانيان - پاي بند هيچيك از مكلفات اخلاقي نيستند .. جز پر كردن و اطفاي شهوات مشئوم از زندگي چيزي نميفهمند . دروغ ميگويند، فريب ميدهند ، مانند خاكشير به هر مزاجي ميسازند و در مقابل هر باري تسليم ميشوندو اين كار را زير و زرنگي ميدانند . از خود راي و اختيار زيادي ندارند . امروز از يك چيز تعريف ميكنند و فردا با لحن زننده اي همان چيز راتكذيب ميكنند .مبالغه و خوش آمد گويي را به جايي ميرسانند كه مقام فرشتگان را به يك نفر ميدهند و لحظه اي بعد همان شخص را مجسمه وقاحت و جانشين ابليس ميخوانند .
.
.
در ادامه نويسنده كتاب نظرات خود را چنين دسته بندي كرده است :

با تاريخ بيگانه ايم :

يكي از دردهاي مملكت ما اين است كه حتي تحصيل كرده هاي ما با تاريخ ميانه خوبي ندارند ..... ملتي كه تاريخ گذشته اش را نميداند همه چيز را خودش بايد دوباره تجربه كند .

حقيقت گريزي و پنهان كاري :

در مجموع ما ايراني ها علاقه چنداني به روبرو شدن با حقايقي كه به هر دليل مطابق ميلمان نباشد نداريم . از بيماري صعب العلاجي كه خداي ناكرده گريبان خود و يا عزيزي را گرفته باشد تا معضلات و مشكلات اجتماعي ترجيح ميدهيمدر بهترين حالت با سكوت به آساني از كنار ان رد شويم .و به اين منظور در حاد ترين شرايط با انشا ء الله و يا به اميد خدا و در اوج نا علاجي با هر چي خداوند مقرر كرده باشد صورت مسئله را پاك ميكنيم. غافل از آنكه به استناد ده ها توصيه مسلم انجام اين امور را خداوند بر عهده ما گذاشته است و قرار نيست اگر كوشش نكنيم خود بخود حل شوند . داستان آن درويشي كه سگ كاسه اش را ليسيده بود را ميدانيد . درويش ميدانست كه سگ كاسه اش را ليسيده و نه گربه اما ميگفت انشاء الله گربه است . ما هم اغلب مسائلمان را خوب ميدانيم ولي حتي خودمان را هم گول ميزنيم.

ظاهر سازي :
مخاطب من شما نيستيد بلكه نفر كناري شماست ! ما ايراني ها اكثريت قريب به اتفاقمان اهل تظاهر هستيم. تظاهر به درستي، تظاهر به ادب ، نزاكت ، مكنت ، ثروت ، قدرت و ده ها صفت ديگر كه دوست داريم .... اتاق مهماني را به ياد مي آوريد ! بهترين مكان خانه با بهترين امكانات براي سالي يكي دو بار استفاده !

رياكاري و فرصت طلبي :
و در اين بازي ايراني عجب صبري دارد ... در تهاجم دشمن اول كمي مقاومت ميكند ، اگر حريف نشد تسليم ميشود، بعد همرنگ ميشود ، وقتي جلب اعتماد كرد به آرامي آنچنان استحاله اي در دشمن ايجاد ميكند كه چنان پدري از صاحب بچه در مي آورد و تغيير فرم و رفتاري به دشمن ميدهد كه هيچ چيزش شبيه اولش نيست ولي خودش هم چيزهايي بسيار با ارزش را از دست داده است .
ايرانيان و توهم دائمي توطئه :
از توطئه و توطئه گر كم ضربه نخورده ايم ولي ما ايراني ها به دلايل زيادي از جمله ترس ، احتياط و ... علاقه منديم دشمن بزرگي براي خود فرض كنيم و همه چيز را به گردن او بيندازيم .

و همچنين خصايص زير كه بهتر است كتاب را بگيريد و بخوانيد .
:مسئوليت ناپذيري
قانون گريزي و ميل به تجاوز
توقع و نارضايي دائمي
حسادت و حسد ورزي
عدم صداقت
همه چيز داني
قهرمان پروري و استبداد زدگي
خود محوري و برتري جويي
بي برنامگي
احساساتي بودن و شعار زدگي
 

A.R-KH-A

عضو جدید
کاربر ممتاز
کتاب: جامعه شناسی خودمانی

کتاب: جامعه شناسی خودمانی

کتاب: جامعه شناسی خودمانی
نویسنده: حسن نراقی. 1380

قرار شد از این به بعد، مقدمه یا یک فصل از یک کتاب را بصورت خلاصه بنویسیم که هم حق مؤلف حفظ شود و هم اینکه اجازه بدهیم که بخشهای دیگر کتاب را خود خوانندگان بخوانند تا از جذابیت کتاب کاسته نشود.

در این نوشته، نکات مهم و جالبی را که در این کتاب دیده ام، به اختصار می آورم. به امید اینکه با تهیه ی این کتاب و تعمق در آن و تشویق دیگران به مطالعه ی آن و اصلاح تدریجی برخی خصوصیاتمان، به حرکت تدریجی مان به سوی آزادیخواهی و اصلاحات واقعی، سرعت بیشتری بدهیم. به نظرم این کتاب آنقدر گویا و روان هست که لزومی به نوشتن تحلیل خاصی در قبال آن نمی بینم. در واقع خودم را در حدّی نمی دانم که تحلیلی بر اینگونه کتابها بنویسم.

کتاب جامعه شناسی خودمانی، نوشته ی حسن نراقی، یکی از معدود کتابهایی بود که درسالهای اخیر، صراحتاً و بی پرده، به بحث و بیشتر بیان صفات ما ایرانیان پرداخته بود.

نگارنده، در این کتاب به طور خلاصه تعدادی از صفات جامعه ایرانی را برشمرده و در سرتاسر کتاب بر این نکته تأکید دارد که تمامی دردها و مشکلات جامعه ی ایرانی و راز عقب ماندگیهای ما در طول تاریخ، اثرات همین صفات بوده است و باید ریشه ی همه ی مشکلاتمان را در خلق و خو و شخصیت خودمان جستجو کنیم، نه در عوامل ثانویه ای مانند استعمار و استثمار! که آنها نیز مرهون همین خلق و خوی پر نقص ایرانی هستند.

نراقی در مقدمه ی کتاب، یک نمای کلی از جامعه ی ایرانی به دست می دهد و از برخی علتهایی که این روزها از آنها به عنوان علل عقب ماندگی ایرانیان یاد می شود، انتقاد می کند: «میگفت اگر اعراب به ما حمله نمی کردند، وضع ما این نبود؛ گفتم مرد حسابی! اولاً حالا که حمله کرده اند و ما کاری راجع به حادثه ای که هزار و چهارصد سال پیش اتفاق افتاده نمی توانیم بکنیم، فعلاً مواظب باش دوباره بهت حمله نکنند؛ وانگهی مگر پرو و شیلی و آرژانتین که مورد حمله ی اعراب قرار نگرفتند، آنها بی مشکل ماندند؟ همه ی بدبختی ها برای افغان ها و ایرانی ها از مسلمانی ماند و غیرمسلمانهای زامبیا و اتیوپی و کلمبیا الحمدلله هیچ مشکلی ندارند؟ مسیحی های سیاهپوست موزامبیک از شدت وفور نعمت همه مجبورند رژیم بگیرند!»

نراقی در بخشی از مقدمه، با اشاره به نقلی از کتاب «سازگاری ایرانی» مهندس مهدی بازرگان، به انتقاد از برخی از دلایل مبنی بر «سرّ بقای سه هزار ساله ی ایران» می پردازد: «وقتی بنا باشد ملتی به طور جدی با دشمن روبرو نشود، تا آخرین نفس نجنگد و بعد از مغلوب شدن، سرسختی و مخالفت نکند، بلکه تسلیم اسکندر شود و آداب یونانی را بپذیرد، اعراب که می آیند در زبان عربی کاسه ی گرمتر از آش شده صرف و نحو بنویسد یا کمر خدمت برای خلفای عباسی بسته، دستگاهشان را به جلال و جبروت ساسانی برساند، در مدح سلاطین ترک چون سلطان محمود غزنوی آبدارترین قصائد را بگوید، غلام حلقه به گوش چنگیز و تیمور و خدمتگزار و وزیر فرزندانش گردد، یعنی هر زمان به رنگ تازه وارد درآمده، به هر کس و ناکس تعظیم و خدمت کند، دلیل ندارد که نقش و نام چنین مردم از صفحه ی روزگار برداشته شود ... در حمله ی مغول دیدیم که شرق و شمال به علت مختصر مقاومت با خاک یکسان شد، ولی امرای فارس تسلیم شدند و سالم ماندند»

نویسنده، به نقل از کتاب «نجات» دکتر علی محمد ایزدی، نقل هایی را از صاحبنظران داخلی و خارجی درباره ی خلق و خوی ایرانیان می آورد:
«شاردن سیاح مشهور فرانسوی: ایرانیان بیش از هر چیز دلشان می خواهد زندگی کنند و خوش باشند. بسیار مخفی کار، متقلب و بزرگترین متملقین عالم هستند. به غایت دروغگو و ...
سر پرسی سایکس در کتاب هشت سال در ایران: تباهی اخلاقی و بی صفتی ایرانی بدبختانه ضرب المثل است... از تمامی صفاتی که سیرت ایرانی را تشکیل می دهند، بعد از خودخواهی بی حد، حرص پایدار در کسب مال و جمع ثروت از راه حلال و غیر حلال است
از قول قائم مقام فراهانی:
آه از این قوم بی همت و بی دین - کرد ری، ترک خمسه، لر قزوین
عاجز و مسکین هر چه دشمن و بدخواه - دشمن و بدخواه هر چه عاجز و مسکین»

در ادامه ی این کتاب، به 15 صفت اصلی ایرانیان در فصل های جداگانه پرداخته شده است اولین آنها را مختصراً در زیر می آورم:

با تاریخ بیگانه ایم: نراقی ضمن یادآوری این مسئله که «حتی تحصیلکرده هایمان خیلی با تاریخ میانه ی خوبی ندارند»، یکی از مهمترین مشکلات جامعه ی ایرانی را بیگانگی با تاریخ می خواند و یادآور میشود که «از هر چیزی بدترش هم وجود دارد»: «وقتی تازی ها با شعار برادری و برابری به ایران متعلق به امپراطور ساسانی و نه متعلق به ایرانی حمله ور شدند، واقعیت ساده ی تاریخی این است که فشارهای هیئت حاکمه با بدبختی ها و نکبت هایی که برای مردم بینوا فراهم کرده بود، زمینه ی خوش باوری را برای باور برادری و برابری اهدایی قوم مهاجم از مدتها قبل فراهم کرده بودند و همینطور شد که تا آمد تفرعن و نژادپرستی و برتری جویی اموی را احساس کند، کارش از کار گذشته بود و چاره ای جز تمکین نداشت. آن وقت مجبور شد حدود دویست و پنجاه سال دست و پا بزند تا بالاخره بتواند راه هایی برای رهایی بیابد»

این روزها در هر محفلی می نشینیم که پر از مدعّی است، آنهم مدعیانی که هیچ وقت، چه در زمان انقلاب 57 و چه در حال حاضر، حتی دستی هم بر آتش نداشته اند و فقط مدعی بوده اند، بحث که به وضعیت جامعه و وضعیت فرهنگی و اجتماعی آن میرسد، بلافاصله بحث هخامنشیان و کورش و سایر پادشاهان قدرتمند ایرانی را پیش می کشند. نراقی در ادامه ضمن انتقاد از تفاخر بی مورد و ساده لوحانه به گذشته و «ذرع نکرده پاره کردن» ایرانیان، می نویسد: «حالا هی به یاد یزدگرد باد به غبغب بینداز و آه بکش و نور به قبرش بفرست. آدم محترم! اگر خوب بود که نگهش می داشتی.»

وی با انتقاد از توجه نداشتن ایرانیان به تاریخ حتی نزدیک کشورمان، می نویسد: «ببینید در ایران امروز، هر کس می خواهد شعار قشنگ بدهد و مورد توجه قرار گیرد، بلافاصله به سراغ عدالت می رود، حتی آنهایی که اول کار خود مروّج بی عدالتی ها بودند»

نراقی با بیان اینکه باید حافظه ی تاریخی داشته باشیم و نباید همه ی مطالب را خودمان تجربه کنیم، به جنگهای ایران و روسیه و عهدنامه های گلستان و ترکمانچای اشاره میکند و از نقش انگلیسی ها می نویسد، اما نقش حضرت خاقان (فتحعلیشاه قاجار) را (و به واقع نقش خودمان را) مهم ترین علت اصلی این ننگها می داند و می نویسد: «... منکر نقش خاقان نمی شود شد که یک تنه برای همه ی کشور تصمیم می گرفت، در حالی که بزرگترین هنرش تزیین ریش بلندش بود و افزایش شمار فرزندان ذکور و اناثش که حتی خودش هم تعداد دقیق آنها را نمی دانست. انگلیسی ها هم وقتی بخواهند اعمال نفوذ کنند حداقل در معامله با آدم با شعور مجبورند یک چیزی بیشتر بدهند و یک کمی کمتر ببرند. نقش و تأثیر اصلی مال خودمان است»

نویسنده در بخشهای دیگر کتاب، به بیان سایر صفات ایرانی و در برخی جاها به بررسی تاریخی و آماری آنها می پردازد. صفاتی از قبیل حقیقت گریزی و پنهان کاری ما، ظاهرسازی ما، خودمحوری و برتری جویی ما، ریاکاری و فرصت طلبی ما، ایرانیان و توهم دائمی توطئه و ...

نراقی در این کتاب، در وصف ایرانیان، دو شعر آورده که خواندن آنها خالی از لطف نیست:

« فریدون تولّلی درسالهای بعد از 1340 در آن موقع که از فعالیت های اجتماعی مأیوس شده از دست همه فریاد میزند:
ترسم، ز فرط شعبده چندان خرت کنند... تا داستان عشق وطن باورت کنند
من رفتم از چنین ره و دیدم سزای خویش... بس کن تو، ور نه خاک وطن بر سرت کنند
گیرم، ز دست چون تو، نخیزد خیانتی... خدمت مکن، که رنجه، به صد کیفرت کنند
گر وا کند حصار قزل قلعه لب به گفت... گوید چه پیش چشم تو، با همسرت کنند
بر زنده باد گفتن این خلق خوش گریز... دل بر منه که یک تنه در سنگرت کنند
پتک اوفتاده، در کف ضحاک و این گروه... خواهان، که باز کاوه ی آهنگرت کنند»
منبع
 

A.R-KH-A

عضو جدید
کاربر ممتاز
جامعه شناسی خودمانی
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]امعه شناسی خودمانی (چرا درمانده ایم ؟)
[/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]حسن نراقی [/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]نشر اختران [/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif] [/FONT][FONT=arial,helvetica,sans-serif]این کتاب تقدیم شده است به آنان که هرگز حقیقت را به پای وجاهت قربانی نکردند . [/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif] [/FONT][FONT=arial,helvetica,sans-serif]... هم سن و سالهای من به خوبی یادشان می آید آن وقت ها یک اتاق همیشه در بسته داشتیم به نام اتاق میهمان . این اتاق هم بهترین فضای خانه را اشغال کرده بود و هم به تبع آن بهترین اثاثیه و یا مبل و یا هر امکانی که به هر حال برای دارنده ی آن بهترین بود . اسم این اتاق را یادم هست گذاشته بودیم اتاق جن ها . معمولا سالی یکی دو بار بیشتر درش باز نمی شد . این باز شدن درب این اتاق برای ما حادثه ای بود و رویدادی بی نهایت بزرگ و دلپذیر ... [/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]چه غیر از تجملات خود اتاق که با تجملات اتاق های معمولی مان بسیار تفاوت میکرد اسباب پذیرائی و یا احتمالا غذائی را هم که در آن برای مهمانان تهیه میکردند از نوع استثنائی و به یاد ماندنی بود . یعنی استاندارد زندگیمان را برای مردم بیگانه شاید تا ده برابر زندگی معمولی خودمان نشان میدادیم ... خوب حالا اسم اینها را میخواهید چه بگذارید ؟ ... مهمان نوازی ! نه عزیزم چرا خودت را گول میزنی . اگر فقط مسئله ی مهمان نوازی بود که باید برای هر شخص غیر از اعضای خانواده هم این کارها را می کردی نه برای یک عده ی بخصوص ... [/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif] [/FONT][FONT=arial,helvetica,sans-serif]قسمتی از متن کتاب . [/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif] [/FONT][FONT=arial,helvetica,sans-serif]و باز هم : [/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif].... خوب وقتی قهرمان پروری نهایت هدفت شد به صورت طبیعی در طیفی قرار میگیری که اگر از بالا دستی زور میشنوی یک جور آن را باید سر پایین دستی خالی کنی حالا اگر حتی در یک بخش از جامعه حرفت در رو ندارد رئیس نیستی ، چاره ای نیست این زور شنوی را یک جور باید برد بالای سر زن و بچه و آن جا آن را تخلیه کرد و بعد میبینی خیلی آهسته و آرام با زور زیستن برایت شده یک عادت . تمام فکر و ذکرت این شده که یک جوری برای خودت تامین قدرت کنی . خودت بروی دست راست زورگو بشوی و برای اینکه بتوانی از محل زور و زورگوئی تو هم نصیبی ببری فکر کنی قاعده ی کار همین است ... [/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif] [/FONT][FONT=arial,helvetica,sans-serif]من فکر میکنم با نگاهی به فهرست به سادگی میفهمیم که نویسنده چقدر ساده و روان مسائل را مطرح کرده است و البته با گفتاری شیرین و دلنشین . [/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif] [/FONT][FONT=arial,helvetica,sans-serif]با تاریخ بیگانه ایم [/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]حقیقت گریزی و پنهان کاری ما [/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]ظاهر سازی ما [/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]قهرمان پروری و استبداد زدگی ما [/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]خودمحوری و برتری جوئی ما [/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]بی برنامه گی ما [/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]ریاکاری و فرصت طلبی ما [/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]احساساتی بودن و شعار زدگی ما [/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]ایرانیان و توهم دائم توطئه [/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]مسئولیت ناپذیری ما [/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]قانون گریزی و میل به تجاوز ما [/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]توقع و نارضایتی دائمی ما [/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]حسادت و حسد ورزی ما [/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]صداقت ما [/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]همه چیز دانی ما [/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif] [/FONT][FONT=arial,helvetica,sans-serif]این کتاب برای اولین بار در بهار ۱۳۸۰ چاپ شده است و در بهار ۱۳۸۳ به چاپ نهم رسیده .با این حال همیشه برایم عجیب بوده که تعداد آدمهائی که میشناسم و این کتاب را خوانده اند بسیار کم است . اما معتقدم که خواندن این کتاب برای همه ی ما ایرانی ها بشدت مفید است و البته به شرطی که منصف باشیم و عیب های خود را پذیرا . اما اگر قرار است از پیش معتقد باشیم که هنر نزد ایرانیان است و بس بهتر است به سراغ این کتاب نرویم چون قطعا هیچ یک از مطالب آن به مذاق ما شیرین نخواهد بود .
[/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]منبع
[/FONT]
 

A.R-KH-A

عضو جدید
کاربر ممتاز
خیلی دوست داشتم یه بیوگرافی از آقای حسن نراقی برای شما دوستان خوبم بگذارم ولی هر چه در اینترنت گشتم نبود!
اما به سایتی جالب تر برخوردم که کتابی به نام ناگفته ها را معرفی میکند که مصاحبه با حسن نراقی است .
قسمتی از نوشتار رو برای اطلاع بیشتر میگذارم:
--------------------------
« درباره وطن باورم این است که بیش از آن که او به من نیاز داشته باشد من به او نیازمندم و به همین دلیل در فاصله ی پنج هجرت کوتاه و بلندم هر بار به سویش مشتاقانه پر گشودم…»
وقتی این جملات را از حسن نراقی شنیدم ، به سکوتی وادار شدم که مدتها با آن درگیرم بودم. همانطور وقتی از او شنیدم « با تمام مخالفتی که با کمونیست ها دارم، می توانم بگویم در بین شان با شرافت تر از من هم بسیار هستند…»
نمی خواهم آن چه را در ابتدای کتاب گفت و گوهای صاحب این قلم با حسن نراقی می خوانید مقدمه ی یک تالیف فرض کنید، بلکه بیشتر علاقمندم این چند ورق را نوشته هایی از سر دغدغه های شخصی ام بدانید و بس. یادم است وقتی اولین بار با نویسنده کتاب « جامعه شناسی خودمانی» رو به رو شدم در حضور دو بزرگوار بود در زمستان سال 1381 . نراقی را پیش از این با همین کتابش شناخته بودم. وقتی کتابش را خواندم مدت ها درگیر بررسی موضوعاتی بودم که تا پیش از آن، مسایلی عادی شان می پنداشتم. و البته به مانند بسیاری از مردم دیگر ، جزئی از همان موضوعات بودم، که لا اقل خود نمی دانستم.




































شاید قبل از آن هم چنین کنکاشی صورت گرفته بود، اما در گستره ای که این کتاب مخاطبان خود را یافت، بعید می دانم.
بارها و بارها شاهد بودم که دوستان مختلف خواندن این کتاب را به یکدیگر توصیه می کردند و من باور دارم که دقیقا راز تجدید چاپ های متعدد آن ، زمینه ی مساعدی بود که در جامعه برای پذیرش این کتاب به وجود آمده بود.
می توانم با قاطعیت بگویم که اکثر خوانندگان آن کتاب از نسل جدیدی بود که کم تر تابو داشت و اصولا تابوشکن بود. « جامعه شناسی خودمانی» خالی از نظریه پردازی های آن چنانی و کلمات مغلق بود. اما جالب بود که هم در بین خواص جایی باز کرد و هم در بین غیر خواص. …. نگارنده هم فرصت آشنایی با نراقی را مغتنم شمردم و چندین گفت و گو با او در مورد موضوعات مختلف انجام دادم که در طی سال های اخیر در مطبوعات کشور چاپ شد و بعد در کتاب «پی نکته های بر جامعه شناسی خودمانی» جمع آوری و منتشر شد. ویژگی هم آن مصاحبه ها، برجستگی مشی پذیرفته شده او بود که از نگاه بسیاری پس از کتاب «جامعه شناسی خودمانی» عمومیت بیشتری یافته بود؛صراحت و صداقت.

آن چه همواره برای خود من در مصاحبت با نراقی جلب توجه می کرد، مقاومت و مخالفت وی در مقابل سیاه و سفید بینی مطلق بود. بعدها هم در محافل بسیاری که با هم بودیم شاهد بودم که نگاه خاکستری او در مقابل سیاه و سفید بینی دیگران معقول تر جلو می کند. به یاد دارم وقتی کتاب را حوانده بودم، با همان ذهنیت ایرانی خودمان، فکر می کردم حتما نراقی هم فقط کتاب نوشته و صد البته آن هم برای دیگران. مگر می شود کسی که آن قدر ریزبینانه و البته هوشیارانه خصلت های ایرانیان را توصیف می کرد، خود عاری از آنها باشد؟
اما حاصل چند سال دوستی و آشنایی با صاحب «جامعه شناسی خودمانی» مرا متقاعد کرد که نراقی اگر نگویم تمام، لااقل 90 درصد آن خصلت ها را ندارد و حتما سعی کرده که همه ی آن ها را نداشته باشد.
هرگز از صحبت کردن، قرار گذاشتن و یا حتی گردش کردن با وی خسته نمی شوی، چون در کم ترین گفت و گو، کم ترین زمان و منظم ترین شکل اصل موضوع طرح می شود و فیصله می یابد. وقتی از فرزندانش سوال کردم که آیا نراقی پدر هم مانند نراقی « جامعه شناسی خودمانی» است؟ پاسخشان با قاطعیت مثبت بود.




































اما « جامعه شناسی خودمانی» پایان یک راه نبود بلکه آغاز راهی بود که باید مسیرش را بیشتر طی می کردیم. آن چه امروز در دستان شماست با همین نگاه فراهم آمد. دغدغه های بسیاری بود و گفتنی ها بسیارتر. «ناگفته های حسن نراقی» حاصل چند ماه گفت و گوی مستمر نگارنده با نویسنده کتاب « جامعه شناسی خودمانی» است؛ کتابی که می تواند آخرین هم نباشد و ایستگاه های دیگری را نیز شاهد باشد. نراقی در این مجموعه با همان صراحت همیشگی پرسش های مرا که بر گرفته از دغدغه هایی شخصی چند ساله ام بود، پاسخ گفته است. باشد که این پاسخ ها برای دیگران هم مفید فایده باشد. گاهی او را متهم می کردم که چرا یکی به نعل و یکی به میخ می زند. ولی پس از بازخوانی دوباره ی آنچه گذشته بود، پی بردم این همان حلقه ی مفقود شده ی بین سیاه و سفید است، که او هدف اولش را همان قرار داده.
منبع
 
بالا