108
108
به رگ های درونی انسان پاره گوشتی آویخته که شگرف ترین اعضای درونی اوست , و آن قلب است ,
که چیزهایی از حکمت , و چیزهایی متفاوت با آن , در او وجود دارد .
پس اگر در دل امیدی پدید آید , طمع آن را خوار گرداند ,
و اگر طمع بر آن هجوم آورد , حرص آن را تباه سازد ,
و اگر ناامیدی بر آن چیره شود , تأسف خوردن آن را از پای در آورد ,
اگر خشمناک شود کینه توزی آن فزونی یابد و آرام نگیرد ,
اگر به خشنودی دست یابد , خویشتن داری را از یاد برد ,
و اگر ترس آن را فرا گیرد , پرهیز کردن آن را مشغول سازد .
و اگر به گشایشی برسد , دچار غفلت زدگی شود ,
و اگر مالی به دست آورد بی نیازی آن را به سرکشی کشاند
, و اگر مصیبت ناگواری به آن رسد , بی صبری رسوایش کند ,
و اگر به تهی دستی مبتلا گردد , بلاها اورا مشغول سازد ,
و اگر گرسنگی بی تابش کند , ناتوانی آن را از پای در آورد ,
و اگر زیادی سیر شود , سیری آن را زیان رساند ,
پس هرگونه کُند روی برای آن زیانبار , و هرگونه تُند روی برای آن فساد آفرین است .
نهج البلاغه