مجله زندگی ایده آل: عروسکگردانها مظلومترین و فروتنترین افراد عرصه هنر هستند، شخصیتها را میسازند، به آنها جان میدهند و خاطرهسازی میکنند اما کمتر کسی آنها را میشناسد شاید به خاطر اینکه خاطراتمان با عروسکها شکل میگیرد و انگار ترجیح میدهیم ندانیم و قبول نکنیم که آنها زنده نیستند و کسی پشت صحنه عروسکگردانی میکند.
این روزها شهر موشها همچنان خاطرهسازی میکند و نوستالژی میسازد به همین مناسبت گفتوگویی داشتیم با محمد اعلمی، سرپرست عروسکگردانان این مجموعه و گرداننده کپل و مشکی. این گفتوگوی جالب را از دست ندهید.
از آنجایی که شما قشر مظلوم حرفه هنر هستید، بهتر است اول یک بیوگرافی از خودتان بدهید؟
محمد اعلمی هستم و متولد سال 1347. در سال 65 وارد مدرسه هنر و ادبیات صدا و سیمای تهران و سال 67 دانشجوی رشته تئاتر شدم و بازیگری و تئاتر عروسکی خواندم.
چه شد که به عروسکگردانی علاقهمند شدید؟
ابتدا گرایشم بازیگری بود و آن موقع که من دانشجو بودم گرایش عروسکگردانی هنوز افتتاح نشده بود و بعد از اینکه دو سال از پاس کردن واحدها میگذشت گرایش عروسکی هم باز شد. به دلیل اینکه به شکلی در مبانی کار عروسکی تجربه داشتم، دوستان و همکلاسانم من را به این کار تشویق کردند و باعث شدند من وارد این رشته عروسکگردانی، ساخت عروسک و کارگردانی عروسک شوم. در سال 1377 هم این رشته را در دانشگاه سینما و تئاتر تدریس کردم و در حال حاضر هم در دانشگاه تهران مشغول به تدریس هستم.
اولین باری که عروسک گردانی کردید کی بود و چه حسی داشتید؟
اولین باری که به صورت حرفهای این کار را انجام دادم سال 68 بود که به مناسبت دهه فجربهدعوت آقای علی اکبر قاضی نظام که الان نویسنده هستند او یک کار عروسکی را با عروسکهای آرشیوی شبکه دو شروع کردیم و در استودیو به صورت آیتمی کارها را ضبط کردیم و بدین ترتیب اولین کار حرفهای خودمان را شروع کردیم. برایم حس جالبی داشت، ساختن یک شخصیت جدید و زنده کردن و صدا دادن به آن حس خیلی خوبی است.
عروسکهای 30 سال پیش که شما کار را شروع کردید چه تفاوتی با عروسکهای الان دارند ؟
تفاوت که دارند به دلیل اینکه الان عروسکسازهای حرفهایتر و در عین حال تکنیکهای بهتری داریم اما عروسکهای قدیم طراوت بیشتری داشتند و کارهای عروسکی زیادی وجود نداشت اما در دهه 70 به اوج کارهای عروسکی رسیدیم اما قبل از آن تعداد عروسکها کم بودند به همین دلیل جذابیت بیشتری داشت. الان شاگردان خود من خیلی خوب کار میکنند. اما عروسکهای قدیم حس و حال بهتری داشت.
وقتی جای عروسکهای مختلف قرار میگیرید، چه تفاوتی با هم دارند؟
بازیدهندگی عروسک کاملا شبیه بازیگری است. قطعا عروسکها با هم فرق دارند به لحاظ حرکتی و صدا. برای عروسکگردان به این صورت است که از خودش عبور میکند و به دستش میرسد و فقط با دست به عروسک شکل راه رفتن، شکل حرکت و در نهایت جان میدهد. در کار «شهر موشها 2» به عمد برای عروسک دوم بعد از کپل یک عروسک سخت را انتخاب کردم به نام مشکی، به لحاظ اینکه از لحاظ کاراکتر متفاوت بود نسبت به بقیه. به شدت کم جنب و جوش و کم حرف اما پر تنش است. همیشه عروسکهای شلوغ و پر تحرک را حرکت داده بودم.
بعد از اتمام هر کار آیا دلتنگ هیچ عروسکی هم شدهاید؟
طبیعی است که دلتنگ بشویم. آخر هر کار عروسکهایم را با احترام میبوسم و با آنها خداحافظی میکنم. ممکن است دیگر آنها را نبینم و ممکن هم هست که باز با او کار کنم.
عروسک گردانی را به چه کسانی توصیه میکنید ؟
بعضی از دوستان که علاقهمند هستند همیشه به آنها میگویم عروسکگردانی کار فروتنانهای است. کاری است که باید از خودمان بگذریم به دلیل اینکه ما مطرح نمیشویم بلکه آن عروسک است که مطرح میشود. معمولا کسی عروسکگردان را نمیشناسد و فراموش میکنند که پشت صحنه کسی است که این عروسک را میگرداند. به همین خاطر باید متواضع و فداکار باشیم تا از خودمان بگذریم و این کار سخت است. اصولا ذات هنرمند این است که میخواهد چیزی را خلق کند و بروز بدهد. عروسک گردان هم همین کار را میکند از جنس بازیگری با این تفاوت که خودش را ارائه نمیدهد.
بهترین خاطرهای که از شروع کار عروسکگردانی تا به الان دارید؟
بهترین خاطره این است که در هر کاری یک دوست جدید پیدا کردهام یا کسانی بودند که علاقهمند هستند و تجربه کمتری دارند خیلی خوشحال میشوم تجربیاتم را در اختیار آنها بگذارم و وقتی میشنوم که میگویند فلانی جنس عروسکگردانیاش شکل من است، چون من به او آموزش دادهام، این مسئله من را خیلی خوشحال میکند.
بدترین خاطرهای که تا الان داشتهاید؟
نمیخواهم بگویم سر چه کاری و نمیخواهم بگویم چه کسی اما بدترین خاطره برای من این است که همکارت قدر همکاری و پیشکسوتی را نداند. بدترین خاطره این است که تو یاد بدهی و آن شخص فراموش کند که از تو یاد گرفته است.
آخرین باری که در تنهاییهای خودتان عروسکگردانی کردید؟
همین دیشب. عروسک چرا را برای خودم ساختهام و در اتاقم است، در کنار یک سماور و چند استکان قدیمی. عروسک چرا هم مثل کسانی که در قهوهخانه نشستهاند، نشسته و دیشب بغلشم کردم و با او صحبت و درد دل کردم.
شما کدام نسل را بیشتر میپسندید؟
من به نسل قبل نزدیکترم. طبیعتا آنها را بیشتر میپسندم.
شخصیت مورد علاقه عروسکی شما کدام است؟
وقتی خیلی بچه بودم کپل و کلاه قرمزی را خیلی دوست داشتم و الان زی زی گولو و نوک سیاه و نوک طلا در خانه مادربزرگه.
راحتترین عروسک برای عروسکگردانی برای شما کدام بوده است؟
کپل به لحاظ اینکه عروسک سبک و خوشدستی است.
سختترین عروسک برای عروسک گردانی برای شما کدام بوده است؟
کاری را انجام دادم به نام دوقلوها. عروسکی بود که از روی شخصیت قلقلی به نام قلک ساخته بودند و این عروسک به قدری سنگین بود که بارها وسط کار دستم درد میگرفت.
حرف آخر؟
دوستان جدیدی که وارد این حرفه میشوند با احترام وارد شوند. این رشته در عین اینکه ظاهر سادهای دارد، سخت است. افراد در این کار بسیار از خود گذشته و صبور هستند.
آخرین عروسکی که خیلی دلتنگش شدید، کدام عروسک بود؟
کپل و مشکی. کار که تمام شد به صورت جدی عروسکگردانی نکردهام و به همین خاطر دلتنگشان هستم.
بهترین کار عروسکگردانی که تا بهحال دیدهاید؟
بهترین کارهایی که دیدم شهر موشها 1، گلنار و کلاه قرمزی یک است.
بدترین کار عروسکی که دیدهاید؟
یک کلیپ اینترنتی بود که خیلی ضعیف و دم دستی بود. حتی یکی از دوستان صمیمی من که بسیار عروسکگردان خوبی است، در آن کار بود و وقتی او را دیدم پیشنهاد کردم تا قدر خودش را بداند.
نسلی که 20 سال پیش شما را تماشا میکرد، چه تفاوتی با نسل الان دارد ؟
نسل قدیم با کارهای ما خاطره دارد. نمیتوان آینده این نسل را قضاوت کرد اما شکل خاطرههایشان با نسل قدیم فرق دارد. کار عروسکی هنوز جایگاه خودش را دارد اما نسل الان فقط گوشهای از خاطراتش ممکن است کار عروسکی باشد. در نسل قدیم میشنویم که آنها با عروسکها زندگی کردهاند.
نسل الان را نمیدانم در آینده چه نگاهی میتواند به کار عروسکی داشته باشد. خود من در زمان کودکی آرزویم یک لحظه دیدن کپل از نزدیک بود و حتی فکرش را نمیکردم در 46 سالگی بشوم سرپرست عروسکگردانهای این مجموعه. نسل الان تا این حد فانتزی فکر نمیکند که بتواند گوشه ای از آرزوهایش را تحقق بخشد.
برترین ها
این روزها شهر موشها همچنان خاطرهسازی میکند و نوستالژی میسازد به همین مناسبت گفتوگویی داشتیم با محمد اعلمی، سرپرست عروسکگردانان این مجموعه و گرداننده کپل و مشکی. این گفتوگوی جالب را از دست ندهید.
از آنجایی که شما قشر مظلوم حرفه هنر هستید، بهتر است اول یک بیوگرافی از خودتان بدهید؟
محمد اعلمی هستم و متولد سال 1347. در سال 65 وارد مدرسه هنر و ادبیات صدا و سیمای تهران و سال 67 دانشجوی رشته تئاتر شدم و بازیگری و تئاتر عروسکی خواندم.
چه شد که به عروسکگردانی علاقهمند شدید؟
ابتدا گرایشم بازیگری بود و آن موقع که من دانشجو بودم گرایش عروسکگردانی هنوز افتتاح نشده بود و بعد از اینکه دو سال از پاس کردن واحدها میگذشت گرایش عروسکی هم باز شد. به دلیل اینکه به شکلی در مبانی کار عروسکی تجربه داشتم، دوستان و همکلاسانم من را به این کار تشویق کردند و باعث شدند من وارد این رشته عروسکگردانی، ساخت عروسک و کارگردانی عروسک شوم. در سال 1377 هم این رشته را در دانشگاه سینما و تئاتر تدریس کردم و در حال حاضر هم در دانشگاه تهران مشغول به تدریس هستم.

اولین باری که عروسک گردانی کردید کی بود و چه حسی داشتید؟
اولین باری که به صورت حرفهای این کار را انجام دادم سال 68 بود که به مناسبت دهه فجربهدعوت آقای علی اکبر قاضی نظام که الان نویسنده هستند او یک کار عروسکی را با عروسکهای آرشیوی شبکه دو شروع کردیم و در استودیو به صورت آیتمی کارها را ضبط کردیم و بدین ترتیب اولین کار حرفهای خودمان را شروع کردیم. برایم حس جالبی داشت، ساختن یک شخصیت جدید و زنده کردن و صدا دادن به آن حس خیلی خوبی است.
عروسکهای 30 سال پیش که شما کار را شروع کردید چه تفاوتی با عروسکهای الان دارند ؟
تفاوت که دارند به دلیل اینکه الان عروسکسازهای حرفهایتر و در عین حال تکنیکهای بهتری داریم اما عروسکهای قدیم طراوت بیشتری داشتند و کارهای عروسکی زیادی وجود نداشت اما در دهه 70 به اوج کارهای عروسکی رسیدیم اما قبل از آن تعداد عروسکها کم بودند به همین دلیل جذابیت بیشتری داشت. الان شاگردان خود من خیلی خوب کار میکنند. اما عروسکهای قدیم حس و حال بهتری داشت.
وقتی جای عروسکهای مختلف قرار میگیرید، چه تفاوتی با هم دارند؟
بازیدهندگی عروسک کاملا شبیه بازیگری است. قطعا عروسکها با هم فرق دارند به لحاظ حرکتی و صدا. برای عروسکگردان به این صورت است که از خودش عبور میکند و به دستش میرسد و فقط با دست به عروسک شکل راه رفتن، شکل حرکت و در نهایت جان میدهد. در کار «شهر موشها 2» به عمد برای عروسک دوم بعد از کپل یک عروسک سخت را انتخاب کردم به نام مشکی، به لحاظ اینکه از لحاظ کاراکتر متفاوت بود نسبت به بقیه. به شدت کم جنب و جوش و کم حرف اما پر تنش است. همیشه عروسکهای شلوغ و پر تحرک را حرکت داده بودم.
بعد از اتمام هر کار آیا دلتنگ هیچ عروسکی هم شدهاید؟
طبیعی است که دلتنگ بشویم. آخر هر کار عروسکهایم را با احترام میبوسم و با آنها خداحافظی میکنم. ممکن است دیگر آنها را نبینم و ممکن هم هست که باز با او کار کنم.
عروسک گردانی را به چه کسانی توصیه میکنید ؟
بعضی از دوستان که علاقهمند هستند همیشه به آنها میگویم عروسکگردانی کار فروتنانهای است. کاری است که باید از خودمان بگذریم به دلیل اینکه ما مطرح نمیشویم بلکه آن عروسک است که مطرح میشود. معمولا کسی عروسکگردان را نمیشناسد و فراموش میکنند که پشت صحنه کسی است که این عروسک را میگرداند. به همین خاطر باید متواضع و فداکار باشیم تا از خودمان بگذریم و این کار سخت است. اصولا ذات هنرمند این است که میخواهد چیزی را خلق کند و بروز بدهد. عروسک گردان هم همین کار را میکند از جنس بازیگری با این تفاوت که خودش را ارائه نمیدهد.
بهترین خاطرهای که از شروع کار عروسکگردانی تا به الان دارید؟
بهترین خاطره این است که در هر کاری یک دوست جدید پیدا کردهام یا کسانی بودند که علاقهمند هستند و تجربه کمتری دارند خیلی خوشحال میشوم تجربیاتم را در اختیار آنها بگذارم و وقتی میشنوم که میگویند فلانی جنس عروسکگردانیاش شکل من است، چون من به او آموزش دادهام، این مسئله من را خیلی خوشحال میکند.

بدترین خاطرهای که تا الان داشتهاید؟
نمیخواهم بگویم سر چه کاری و نمیخواهم بگویم چه کسی اما بدترین خاطره برای من این است که همکارت قدر همکاری و پیشکسوتی را نداند. بدترین خاطره این است که تو یاد بدهی و آن شخص فراموش کند که از تو یاد گرفته است.
آخرین باری که در تنهاییهای خودتان عروسکگردانی کردید؟
همین دیشب. عروسک چرا را برای خودم ساختهام و در اتاقم است، در کنار یک سماور و چند استکان قدیمی. عروسک چرا هم مثل کسانی که در قهوهخانه نشستهاند، نشسته و دیشب بغلشم کردم و با او صحبت و درد دل کردم.
شما کدام نسل را بیشتر میپسندید؟
من به نسل قبل نزدیکترم. طبیعتا آنها را بیشتر میپسندم.
شخصیت مورد علاقه عروسکی شما کدام است؟
وقتی خیلی بچه بودم کپل و کلاه قرمزی را خیلی دوست داشتم و الان زی زی گولو و نوک سیاه و نوک طلا در خانه مادربزرگه.
راحتترین عروسک برای عروسکگردانی برای شما کدام بوده است؟
کپل به لحاظ اینکه عروسک سبک و خوشدستی است.
سختترین عروسک برای عروسک گردانی برای شما کدام بوده است؟
کاری را انجام دادم به نام دوقلوها. عروسکی بود که از روی شخصیت قلقلی به نام قلک ساخته بودند و این عروسک به قدری سنگین بود که بارها وسط کار دستم درد میگرفت.
حرف آخر؟
دوستان جدیدی که وارد این حرفه میشوند با احترام وارد شوند. این رشته در عین اینکه ظاهر سادهای دارد، سخت است. افراد در این کار بسیار از خود گذشته و صبور هستند.
آخرین عروسکی که خیلی دلتنگش شدید، کدام عروسک بود؟
کپل و مشکی. کار که تمام شد به صورت جدی عروسکگردانی نکردهام و به همین خاطر دلتنگشان هستم.
بهترین کار عروسکگردانی که تا بهحال دیدهاید؟
بهترین کارهایی که دیدم شهر موشها 1، گلنار و کلاه قرمزی یک است.

بدترین کار عروسکی که دیدهاید؟
یک کلیپ اینترنتی بود که خیلی ضعیف و دم دستی بود. حتی یکی از دوستان صمیمی من که بسیار عروسکگردان خوبی است، در آن کار بود و وقتی او را دیدم پیشنهاد کردم تا قدر خودش را بداند.
نسلی که 20 سال پیش شما را تماشا میکرد، چه تفاوتی با نسل الان دارد ؟
نسل قدیم با کارهای ما خاطره دارد. نمیتوان آینده این نسل را قضاوت کرد اما شکل خاطرههایشان با نسل قدیم فرق دارد. کار عروسکی هنوز جایگاه خودش را دارد اما نسل الان فقط گوشهای از خاطراتش ممکن است کار عروسکی باشد. در نسل قدیم میشنویم که آنها با عروسکها زندگی کردهاند.
نسل الان را نمیدانم در آینده چه نگاهی میتواند به کار عروسکی داشته باشد. خود من در زمان کودکی آرزویم یک لحظه دیدن کپل از نزدیک بود و حتی فکرش را نمیکردم در 46 سالگی بشوم سرپرست عروسکگردانهای این مجموعه. نسل الان تا این حد فانتزی فکر نمیکند که بتواند گوشه ای از آرزوهایش را تحقق بخشد.
برترین ها