**(گفتگوی خودمونی مدیرای فردا....)**

raha.68m

عضو جدید
کاربر ممتاز
رفتی تو بورس ما معلمای حقوق یه تومنی رو یادت نره!;)
من تو بورس کار کردن رو دوست ندارم..جوش ...کلا همه چیش...البته ممکنه خدا بخواد و یه جور آخر برم تو بورس ولی
دوست دارم نفر دوم یه سازمانی باشم بزرگ و کوچکش فرقی نمی کنه اما ماله خودمون باشه...راحت ولی با تلاش...آخ چه کیفی می ده
 

onia$

دستیار مدیر تالار مدیریت
[h=1]اسمارتيزهاي قهوه‌اي در كسب و كار شما چيست؟‎[/h]كليدواژه‌ها : مديريت كيفيت ؛ كنترل كيفيت ؛ استانداردسازي

[h=2]متن حكايت[/h]در سال‌هاي دهه 1980، يك گروه موسيقي كه تعدادي زيادي نمايش در سال اجرا مي‌كرد، قراردادي با مفاد متعدد تنظيم كرده بود و براي عقد قرارداد با سالن‌هاي نمايش از آن استفاده مي‌كرد. در اين قرارداد تمام جزئيات تكنيكي برق، تجهيزات صحنه نمايش و غيره قيد شده بود و سالن‌دار موظف بود طبق قرارداد همه آنها را به صورت خواسته شده به گروه موسيقي ارائه دهد. در بين مفاد قرارداد، يك ماده گنجانده شده بود و در آن خواسته شده بود يك كاسه اسمارتيز در اتاق پشت صحنه ارائه شود كه در آن اسمارتيز قهوه‌اي وجود نداشته باشد. در آن زمان اين قرارداد با اين تفصيل و اين ماده غيرمعمول باعث خنده و مسخره در بين جامعه موسيقي شده بود.
رهبر اين گروه موسيقي در زندگي‌نامه خود در اين مورد هم صحبت كرده است. او مي‌گويد: در چند اجرا، مشكلات فني خطرات جدي براي همكارانم به وجود آورده بود و نزديك بود كل برنامه نمايش خراب شود. تصميم گرفتيم اين ماده را به قرارداد اضافه كنيم. من نمي‌توانستم در هر اجرا چند ساعت وقت بگذارم و مثلاً ميزان آمپر برق موردنياز را در هر پريز برق چك كنم. بنابراين وقتي مي‌خواستيم كارمان را در يك سالن شروع كنيم به اتاق پشت صحنه مي‌رفتم و ظرف اسمارتيز را چك مي‌كردم. اگر ظرف وجود نداشت يا در آن اسمارتيز قهوه‌اي بود، احتمال بروز خطاي فني مي‌دادم و از سالن‌دار مي‌خواستم كليه تجهيزات را دوباره مطابق با قرارداد چك كند. به عبارت ديگر، به اين روش متوجه مي‌شدم كه سالن‌دار همه مفاد قرارداد را به دقت نخوانده است.

[h=2]شرح حكايت[/h]مانند رهبر اين گروه موسيقي، ما هم وقت و توان كافي براي بررسي همه وجوه كسب و كارمان را نداريم. اما اگر كمي زرنگي به خرج دهيم، نيازي به بررسي همه جزئيات نخواهد بود. چه خوب مي‌شود اگر سيستم‌هاي كاري و سازماني‌مان پيش از بروز مشكلات، خود آنها را اعلام كنند. اگر چه اين تفكر شايد خيال‌پردازانه باشد اما اين گروه موسيقي به آن دست يافته است. اسمارتيزهاي قهوه‌اي در كسب و كار شما چيست؟
لطفا نظرات مدیرانه خودتون درباره این حکایت بگید-ممنون
 

onia$

دستیار مدیر تالار مدیریت
[h=1]شما مرغابي هستيد يا عقاب؟[/h]كليدواژه‌ها : نگرش ؛ رويكرد ؛ تغيير ؛ مثبت انديشي ؛ خوش بيني

[h=2]متن حكايت[/h]وقتي شما به شهر نيويورك سفر كنيد، جالب ترين بخش سفر شما هنگامي است كه پس از خروج از هواپيما و فرودگاه، قصد گرفتن يك تاكسي را داشته باشيد. اگر يك تاكسي براي ورود به شهر و رسيدن به مقصد بيابيد شانس به شما روي آورده است. اگر راننده ي تاكسي شهر را بشناسد و از نشاني شما سر در آورد با اقبال ديگري روبرو شده ايد. اگر زبان راننده را بدانيد و بتوانيد با او سخن بگوييد بخت يارتان است و اگر راننده عصباني نباشد، با حسن اتفاق ديگري مواجه هستيد. خلاصه براي رسيدن به مقصد بايد از موانع متعددي بگذريد.
هاروي مك كي مي گويد: «روزي پس از خروج از هواپيما، در محوطه اي به انتظار تاكسي ايستاده بودم كه ناگهان راننده اي با پيراهن سفيد و تميز و پاپيون سياه از اتومبيلش بيرون پريد، خود را به من رساند و پس از سلام و معرفي خود گفت: «لطفا چمدان خود را در صندوق عقب بگذاريد.»
سپس كارت كوچكي را به من داد و گفت: «لطفا به عبارتي كه رسالت مرا تعريف مي كند توجه كنيد.»
بر روي كارت نوشته شده بود: «در كوتاه ترين مدت، با كمترين هزينه، مطمئن ترين راه ممكن و در محيطي دوستانه شما را به مقصد مي رسانم.»
من چنان شگفت زده شدم كه گفتم نكند هواپيما به جاي نيويورك در كره اي ديگر فرود آمده است. راننده در را گشود و من سوار اتومبيل بسيار آراسته اي شدم. پس از آنكه راننده پشت فرمان قرار گرفت، رو به من كرد و گفت: «پيش از حركت، قهوه ميل داريد؟ در اينجا يك فلاسك قهوه معمولي و فلاسك ديگري از قهوه مخصوص براي كسانيكه رژيم تغذيه دارند، هست.»
گفتم: «خير، قهوه ميل ندارم، اما با نوشابه موافقم».
راننده پرسيد: «در يخدان هم نوشابه دارم و هم آب ميوه.»
سپس با دادن يك بطري نوشابه، حركت كرد و گفت: «اگر ميل به مطالعه داريد مجلات تايم، ورزش و تصوير و آمريكاي امروز در اختيار شما است.»
آنگاه، بار ديگر كارت كوچك ديگري در اختيارم گذاشت و گفت: «اين فهرست ايستگاههاي راديويي است كه مي توانيد از آنها استفاده كنيد. ضمنا من مي توانم درباره بناهاي ديدني و تاريخي و اخبار محلي شهر نيويورك اطلاعاتي به شما بدهم و اگر تمايلي نداشته باشيد مي توانم سكوت كنم. در هر صورت من در خدمت شما هستم.»
از او پرسيدم: «چند سال است كه به اين شيوه كار مي كنيد؟»
پاسخ داد: « دو سال.»
پرسيدم: «چند سال است كه به اين كار مشغوليد؟»
جواب داد: «هفت سال.»
پرسيدم: «پنج سال اول را چگونه كار مي كردي؟»
گفت: «از همه چيز و همه كس،از اتوبوسها و تاكسي هاي زيادي كه هميشه راه را بند مي آورند، و از دستمزدي كه نويد زندگي بهتري را به همراه نداشت مي ناليدم. روزي در اتومبيلم نشسته بودم و به راديو گوش مي دادم كه وين داير شروع به سخنراني كرد. مضمون حرفش اين بود كه مانند مرغابيها كه مدام واك واك مي كنند، غرغر نكنيد، به خود آييد و چون عقابها اوج گيريد. پس از شنيدن آن گفتار راديويي، به پيرامون خود نگريستم و صحنه هايي را ديدم كه تا آن زمان گويي چشمانم را بر آنها بسته بودم. تاكسيهاي كثيفي كه رانندگانش مدام غرولند مي كردند، هيچگاه شاد و سرخوش نبودند و با مسافرانشان برخورد مناسبي نداشتند. سخنان وين داير، بر من چنان تاثيري گذاشت كه تصميم گرفتم تجديد نظري كلي در ديدگاهها و باورهايم به وجود آورم.»
پرسيدم: « چه تفاوتي در زندگي تو حاصل شد؟»
گفت: «سال اول، درآمدم دوبرابر شد و سال گذشته به چهار برابر رسيد. نكته اي كه مرا به تعجب واداشت اين بود كه در يكي دو سال گذشته، اين داستان را حداقل با سي راننده تاكسي در ميان گذاشتم اما فقط دو نفر از آنها به شنيدن آن رغبت نشان دادند و از آن استقبال كردند. بقيه چون مرغابيها، به انواع و اقسام عذر و بهانه ها متوسل شدند و به نحوي خود را متقاعد كردند كه چنين شيوه اي را نمي توانند برگزينند.»
[h=2]شرح حكايت[/h]شما، در زندگي خود از اختيار كامل برخورداريد و به همين دليل نمي توانيد گناه نابسامانيهاي خود را به گردن اين و آن بيندازيد. پس بهتر است برخيزيد، به عرصه پر تلاش زندگي وارد شويد و مرزهاي موفقيت را يكي پس از ديگري بگشاييد.
دنيا مانند پژواك اعمال و خواستهاي ماست.
اگر به جهان بگويي: «سهم منو بده...»
دنيا مانند پژواكي كه از كوه برمي گردد، به تو خواهد گفت: «سهم منو بده...» و تو در كشمكش با دنيا دچار جنگ اعصاب مي شوي.
اما اگر به دنيا بگويي: «چه خدمتي برايتان انجام دهم؟»، دنيا هم به تو خواهد گفت: «چه خدمتي برايتان انجام دهم؟»
 

lord of darkness

عضو جدید
من تو بورس کار کردن رو دوست ندارم..جوش ...کلا همه چیش...البته ممکنه خدا بخواد و یه جور آخر برم تو بورس ولی
دوست دارم نفر دوم یه سازمانی باشم بزرگ و کوچکش فرقی نمی کنه اما ماله خودمون باشه...راحت ولی با تلاش...آخ چه کیفی می ده

خوب اینوسمنت و مالکیتو دوس داری
با توجه به اینکه ادم رشوبه بگیر و بارتی بازیم نیستی بس بورس برات چیز طحفه ای نیست!;)
 

raha.68m

عضو جدید
کاربر ممتاز
خیلی عالی بودن من ذخیرشون کردم...
اولی آره اگر اغراق داستانی بودنش رو کنار بگذاریم درسته کاملا
اما با دومی به اون شدتی که گفته...نه...کامل موافق نیستم در حد 50 درصد موافقم
 

onia$

دستیار مدیر تالار مدیریت
به نظرم عالی بود سونیا جان شروع خوبی بود:)
سلام به روی ماهتون مونا خانم امیدوارم خوب خوب باشید
خوب خداروشکر پس هر شب یه سری مطالب مدیریتی میزارم اگه کسی مخالف بود سر همون بحث میکنیم خوبه عزیزم
 

raha.68m

عضو جدید
کاربر ممتاز
ای جان خداروشکر خوشحال شدی
مونا کیه؟
جریان چیه؟
قربونت برم مونا رو ندیدی تو فحات قبل پست زد که...
مونا گفت حس می کنم امشب اینجا بهتر می شه...دیدم تو ایت موضوع عای خوب رو مطرح کردی گفتم مونا حست راست گفت همین...
 

lord of darkness

عضو جدید
من تو بورس کار کردن رو دوست ندارم..جوش ...کلا همه چیش...البته ممکنه خدا بخواد و یه جور آخر برم تو بورس ولی
دوست دارم نفر دوم یه سازمانی باشم بزرگ و کوچکش فرقی نمی کنه اما ماله خودمون باشه...راحت ولی با تلاش...آخ چه کیفی می ده

خوب برا اینوستمنت چه برنامه ای داری؟
 

onia$

دستیار مدیر تالار مدیریت
خیلی عالی بودن من ذخیرشون کردم...
اولی آره اگر اغراق داستانی بودنش رو کنار بگذاریم درسته کاملا
اما با دومی به اون شدتی که گفته...نه...کامل موافق نیستم در حد 50 درصد موافقم
خوب نمیشه 100 درصد درست باشه اما بیش از 50 درصدش درست اگه خودمون بخوایم میتونیم بهترین باشیم وقتی بهترین باشیم و اطرافیان بهمون نیاز داشته باشند حتما در هر پستی باشیم به سراغمون میان پس خواستن توانستنه
اللبته برای اینکار باید از خودمون خلاقیت نشون بدیم
مخصوصا تو دوره خودمون باید دنبال ایده ها و افکار نو باشی تا بتونی تو کسب و کارت موفق بشی
 

onia$

دستیار مدیر تالار مدیریت
قربونت برم مونا رو ندیدی تو فحات قبل پست زد که...
مونا گفت حس می کنم امشب اینجا بهتر می شه...دیدم تو ایت موضوع عای خوب رو مطرح کردی گفتم مونا حست راست گفت همین...
آهان خوب خداروشکر
بیا به بچه های مهندس نشون بدیم مدیرام خیلی نقشه مهمی دارند
باید خودمون بیشتر نشون بدیم بچه ها
من تا حالا اصلا توجم به این تایپیک جلب نشده بود
تا اینکه شما بهم گفتید
امیدوارم بتونیم
تو زمینه رشته خودمون یه چیزایی اینجا یاد بگیریم
 

lord of darkness

عضو جدید
خوب نمیشه 100 درصد درست باشه اما بیش از 50 درصدش درست اگه خودمون بخوایم میتونیم بهترین باشیم وقتی بهترین باشیم و اطرافیان بهمون نیاز داشته باشند حتما در هر پستی باشیم به سراغمون میان پس خواستن توانستنه
اللبته برای اینکار باید از خودمون خلاقیت نشون بدیم
مخصوصا تو دوره خودمون باید دنبال ایده ها و افکار نو باشی تا بتونی تو کسب و کارت موفق بشی

ووه
چه هم رشته ایای فکوری داشتیمااااااا!;)
 

onia$

دستیار مدیر تالار مدیریت
ووه
چه هم رشته ایای فکوری داشتیمااااااا!;)
اه خوب مگه چیه مثلا مدیرای اینده ایم ما باید باید عقاید خودمون بگیم اینجا اگه اشتباه هم بود اینجا اصلاح بشه بهتر تا تو جمع
تازه این بهمون جرات میده تو جمع های بزرگتر صحبت کنیم
 

onia$

دستیار مدیر تالار مدیریت
بچه ها تا حالا شده جرات کنفرانس دادن نداشته باشید؟!
ایا کسی که نتونه تو کلاس پیش 4 تا دانشجو در سطح خودش صحبت کنه میتونه مدیر موفق باشه؟
 

lord of darkness

عضو جدید
اه خوب مگه چیه مثلا مدیرای اینده ایم ما باید باید عقاید خودمون بگیم اینجا اگه اشتباه هم بود اینجا اصلاح بشه بهتر تا تو جمع
تازه این بهمون جرات میده تو جمع های بزرگتر صحبت کنیم

اینجاست که باید گفت:
مدیر مدیره اوه اوه
خود مدیره اوه اوه
خانم مدیره خود مدیره;)
 

lord of darkness

عضو جدید
بچه ها تا حالا شده جرات کنفرانس دادن نداشته باشید؟!
ایا کسی که نتونه تو کلاس پیش 4 تا دانشجو در سطح خودش صحبت کنه میتونه مدیر موفق باشه؟

نه اتفاقا من تو این زمینه از همون ترم 1 هم مشکلی نداشتم و بجه برویی بودم برا خودم;)
 

onia$

دستیار مدیر تالار مدیریت
اینجاست که باید گفت:
مدیر مدیره اوه اوه
خود مدیره اوه اوه
خانم مدیره خود مدیره;)

شما شاعرینا واسه خودتون بابا بیا جدی بحث کنیم
تو زمینه رشته خودمون
احساس میکنم داری مشخلم میکنی اره؟
 

raha.68m

عضو جدید
کاربر ممتاز
بچه ها تا حالا شده جرات کنفرانس دادن نداشته باشید؟!
ایا کسی که نتونه تو کلاس پیش 4 تا دانشجو در سطح خودش صحبت کنه میتونه مدیر موفق باشه؟
می گن مهم نیست حالا چه هستی..مهم این است چه می شوی...
مهم نیست الان نمی تونه...مهم اینه به دنبال درمان بره..نه فرار...نه پنهان کردن
هر کسی ضعفی داره...هر شاغلی تو بعضی وظایف ضعیف تره اما باید تلاش کنه تا ضعف هاش کم رنگ بشه...
 

onia$

دستیار مدیر تالار مدیریت
نه اتفاقا من تو این زمینه از همون ترم 1 هم مشکلی نداشتم و بجه برویی بودم برا خودم;)
این به معنای پررویی نیست عزیز اتفاقا خوب و لازم برای یه مدیر که قدرت بیان خوبی داشته باشه من تو دانشگامون پسرایی هستند که حاضر نبودن کنفرانس بدن
حتی خودمم خیلی باهاشون صحبت کردم اما بخاطر تفاوت جنسیمون نمیشد زیاد بهشون گیر بدم اما واقعا اعصابم خراب میشه وقتا اینجور افراد میبینم حالا فکر یه همچین ادم بخواد مدیر شه
اون موقع همه مدیرارو میبره زیر سوال
 

مونا

عضو جدید
بچه ها تا حالا شده جرات کنفرانس دادن نداشته باشید؟!
ایا کسی که نتونه تو کلاس پیش 4 تا دانشجو در سطح خودش صحبت کنه میتونه مدیر موفق باشه؟

من نه کنفرانس دادنو دوست دارم اما خیلی ها استرس میگیرن
با تمرین میتونی حتی تو یک سالن همایش بزرگ هم صحبت کنی خواستن توانستنه باید اعتماد به نفست رو ببری بالا
 
بالا