گاهی چه زود دیر می شود!
گاهی چه زود فرصتها را از دست می دهیم!!!!
باید به تو می گفتم! باید به تو می گفتم در ذهن لعنتیم چی می گذره!
باید می گذاشتم آتشفشان درونم فوران کند! باید حرف می زدم!
نباید خیال می کردم که با نگاه می شود همه چیز را فهمید! نباید....
گلایه ای از تو ندارم! با شادی تو من نیز شادم! حتی اگر به قیمت ویرانیم تمام شود!
و حالا باز منم و زندان تنهاییم! منم و خستگی آن همه تلاش برای فهماندن خودم به تو!
و من در کنج این زندان تا ابد خواهم ماند و خواهم خواند:" گاهی چه زود دیر می شود...."
گاهی چه زود فرصتها را از دست می دهیم!!!!
باید به تو می گفتم! باید به تو می گفتم در ذهن لعنتیم چی می گذره!
باید می گذاشتم آتشفشان درونم فوران کند! باید حرف می زدم!
نباید خیال می کردم که با نگاه می شود همه چیز را فهمید! نباید....
گلایه ای از تو ندارم! با شادی تو من نیز شادم! حتی اگر به قیمت ویرانیم تمام شود!
و حالا باز منم و زندان تنهاییم! منم و خستگی آن همه تلاش برای فهماندن خودم به تو!
و من در کنج این زندان تا ابد خواهم ماند و خواهم خواند:" گاهی چه زود دیر می شود...."