کمتر از یک دقیقه با دکتر شریعتی

l3alikl3alik

عضو جدید
زندگی چیست؟ ایمان، دوست داشتن، نان، ازادی، فرهنگ.

ایمان و دوست داشتن! این دو بس است.
نان؟ من هیچگاه گرسنه نبوده ام .
آزادی؟ همین است آنچه ندارم.
فرهنگ؟ خدا را سپاس که غنی ام.
ایمان؟ زندگی ام مگر جز در آن گذشته است و لحظه ای را جز برای آن زیسته ام؟ حتی ایمان هایی زلالترو قوی تر از ایمان خویش در سرزمینم پرورده ام .
دوست داشتن! وای که چقدر دل من می تواند دوست بدارد, باور کردنی نیست, گاه خودم می بینم و می یابم و باور نمی توانم کرد, یک مشت خونین و در آن این همه, به اندازه تمامی گنجینه های دو عالم جواهر! دُر و الماس و مروارید و زمرد و عقیق و فیروزه و به اندازه ستاره های آسمان ها و ریگ بیابانها نگین ِ انگشتر ِ سلیمانی .:gol:
 

Hamed_Saha

عضو جدید
خيلي زيبا بود. دكتر شريعتي هميشه صريح و پرمحتوا ميگه.البته گاهي هم يه كم تند و متعصب مخصوصا" وقتي پاي دين و مذهب وسط بياد.ارادت خيلي خيلي خاصي هم به حضرت فاطمه (س) و امام علي (ع) ارادت داره، خيلي از محدوديت هاي زندگي ايشون هم بخاطر همين اعتقادات بود.روحش شاد...:gol::gol:
اگر هنوز هم اري يا كسي سخنان قشنگ از ايشون داره بگذاريد،لطفا":warn::warn:
 

xphoenix

عضو جدید
دکتر علی شریعتی انسانها را به چهار دسته تقسیم کرده است:

1. آنانی که وقتی هستند هستند وقتی که نیستند هم نیستند

عمده آدمها. حضورشان مبتنی به فیزیک است. تنها با لمس ابعاد جسمانی آنهاست که قابل فهم می‌شوند. بنابراین اینان تنها هویت جسمی دارند.


2. آنانی که وقتی هستند نیستند وقتی که نیستند هم نیستند

مردگانی متحرک در جهان. خود فروختگانی که هویتشان را به ازای چیزی فانی واگذاشته‌اند. بی شخصیت‌اند و بی اعتبار. هرگز به چشم نمی‌آیند. مرده و زنده‌اشان یکی است.


3. آنانی که وقتی هستند هستند وقتی که نیستند هم هستند

آدمهای معتبر و با شخصیت. کسانی که در بودنشان سرشار از حضورند و در نبودنشان هم تاثیرشان را می گذارند. کسانی که هماره به خاطر ما می‌مانند. دوستشان داریم و برایشان ارزش و احترام قائلیم.


4. آنانی که وقتی هستند نیستند وقتی که نیستند هستند

شگفت انگیز ترین آدمها. در زمان بودشان چنان قدرتمند و با شکوه اند که ما نمی‌توانیم حضورشان را دریابیم. اما وقتی که از پیش ما میروند نرم نرم آهسته آهسته درک می‌کنیم. باز می‌شناسیم. می فهمیم که آنان چه بودند. چه می گفتند و چه می خواستند. ما همیشه عاشق این آدمها هستیم . هزار حرف داریم برایشان. اما وقتی در برابرشان قرار می‌گیریم قفل بر زبانمان می‌زنند. اختیار از ما سلب می‌شود. سکوت می‌کنیم و غرقه در حضور آنان مست می‌شویم و درست در زمانی که می‌روند یادمان می آید که چه حرفها داشتیم و نگفتیم. شاید تعداد اینها در زندگی هر کدام از ما به تعداد انگشتان دست هم نرسد.

راستی تو از كدام دسته ای ؟
 

xphoenix

عضو جدید
«ای آزادی،

تو را دوست دارم، به تو نیازمندم، به تو عشق می‌ورزم، بی‌تو زندگی دشواراست، بی‌تو من هم نیستم؛ هستم، اما من نیستم؛ یک موجودی خواهم بود توخالی، پوک، سرگردان، بی امید، سرد، تلخ، بیزار، بدبین، کینه دار، عقده‌دار، بیتاب، بی روح، بی‌دل، بی روشنی، بی شیرینی، بی‌انتظار، بیهوده، منی بی تو یعنی هیچ!... ای آزادی، من از ستم بیزارم، از بند بیزارم، از زنجیر بیزارم، از زندان بیزارم، از حکومت بیزارم، از باید بیزارم، از هر چه و هر که تو را در بند می‌کشد بیزارم. ای آزادی، چه زندان‌ها برایت کشیده ام! و چه زندان‌ها خواهم کشید و چه شکنجه‌ها تحمل کرده‌ام و چه شکنجه‌ها تحمل خواهم کرد. اما خود را به استبداد نخواهم فروخت، من پرورده ی آزادی ام، استادم علی است، مرد بی‌بیم و بی‌ضعف و پر صبر، و پیشوایم مصدق، مرد آزاد، مرد، که هفتاد سال برای آزادی نالید. من هرچه کنند، جز در هوای تو دم نخواهم زد. اما، من به دانستن از تو نیازمندم، دریغ مکن، بگو هر لحظه کجایی چه می‌کنی؟ نا بدانم آن لحظه کجا باشم، چه کنم؟...»
 

xphoenix

عضو جدید
«اگر نمی‌توانی بالا بروی، سیب باش تاافتادنت اندیشه‌ای را بالا برد.»

* «ستایش‌گر معلمی هستم که چگونه اندیشیدن را به من بیاموزد، نه چگونگی اندیشه‌ها را.»

* «ابراهیم‌وار زندگی کن و در عصر خویش معمار کعبة ایمان خویش باش.»

* «مردن هم همچون زیستن بهانه‌ای می‌خواهد.»

* «اگر شاهد عصر خود و شهید حق و باطل جامعه‌ات نیستی، هر جا که می‌خواهی باش، چه به نماز ایستاده باشی، چه به شراب نشسته باشی، هر دو یکیست.»

* «از سکوت اگر به خشم آمدی سکوت کن.»

* «آنان که به هر ذلتی تن می‌دهند تا زنده بمانند، مردگان خاموش و پلید تاریخند.»

* «آنان که رفتند، کاری حسینی کردند. آنان که ماندند باید کاری زینبی کنند، وگرنه یزیدی‌اند.» ( این جمله را در کتاب شهادت خواندم)

* «میوه‌های گوارا و معطر تاریخ، انسان‌هایی هستند که سعادت را به خاطر صعود به قلة عظمت به اعماق دره پرت کرده‌اند.»

* «زیبایی به خوش سیرتی است نه به خوش صورتی.»

* «ظلم است که معلم را به شمع تشبیه کرد زیرا شمع را می‌سازند که بسوزد ولی معلم می‌سوزد که بسازد.»

* «دوستدار هنرمندانی بوده‌ام که به جای خاتمکاری و کاشیکاری‌های ظریف و آرایش‌های رقیق و نازک‌کارانه، وقار کوهستان‌های لجوج و خشم طوفان‌های وحشی و ابهت و اقتدار آسمان گرفته و مصمم زمستانی و پهندشت‌های دهشتناک و خشن را سرمایة هنر خویش ساخته‌اند.»

* «بگذار تاشیطنت عشق چشمان تو را به عریانی خویش بگشایدهر چند معنایش جز رنج و پریشانی نباشد؛اما کوری را هرگز به خاطر آرامش تحمل مکن»
 

khanom-mohandes

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
اي خداي بزرگ به من کمک کن تا وقتي مي خواهم درباره ي راه رفتن کسي قضاوت کنم، کمي با کفش

هاي او راه بروم (دکتر علي شريعتي)
 

khanom-mohandes

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
خداوندااگر روزي بشر گردي /زحال ما خبر گردي /پشيمان مي شوي از قصه خلقت /از اين بودن، از اين بدعت/خداوندا تو مي داني که انسان بودن و ماندن/در اين دنيا چه دشوار است /چه زجري مي کشد آن کس /که انسان است و از احساس سرشار است. دکترشريعتي
 

hosseinb

عضو جدید
کاربر ممتاز
:gol:
کم کم دارم به این نتیجه میرسم کلا صفحه اول رو بی خیال شم
این تاپیک حدودای صفحه 150 بود
حیف نیست؟
 
بالا