روزی قورباغه ای کنار نهری نشسته بود .
عقربی امد و گفت می خواهم به اونطرف نهر بروم وشنا بلد نیستم ..ممکن است لطف کنی ومرا بر پشت خود تا ان سوی نهر ببری ؟
قورباغه گفت اما تو یک عقربی و عقربها قورباغه ها را نیش می زنند
عقرب گفت چرا نیش بزنم من می خواهم به انطرف نهر برسم قور باغه قبول کرد
1-هنوز وارد اب نشده بودند که عقرب قورباغه را نیش زد قورباغه در حالی که از درد به خود می پیچید پرسید چرا این کار را کردی ..عقرب گفت اخه من یه عقربم و عقربها هم باید قورباغه ها رو نیش بزنند"
2-درست وسط اب بودند که عقرب قورباغه را نیش زد قورباغه در حالی که از درد به خود می پیچید پرسید چرا این کار را کردی ..عقرب گفت اخه من یه عقربم و عقربها هم باید قورباغه ها رو نیش بزنند"
3-تقریبا به اونطرف اب رسیده بودندکه عقرب قورباغه را نیش زد قورباغه در حالی که از درد به خود می پیچید پرسیدچرا این کار را کردی ..عقرب گفت اخه من یه عقربم و عقربها هم باید قورباغه ها رو نیش بزنند
من پایان دومی رو ترجیح میدم چون پیرامون ما ادم هایی هستند که غرق شدن برایشان مهم نیست به شرط اینکه ما را هم با خود به زیر بکشند ..
عقربی امد و گفت می خواهم به اونطرف نهر بروم وشنا بلد نیستم ..ممکن است لطف کنی ومرا بر پشت خود تا ان سوی نهر ببری ؟
قورباغه گفت اما تو یک عقربی و عقربها قورباغه ها را نیش می زنند
عقرب گفت چرا نیش بزنم من می خواهم به انطرف نهر برسم قور باغه قبول کرد
1-هنوز وارد اب نشده بودند که عقرب قورباغه را نیش زد قورباغه در حالی که از درد به خود می پیچید پرسید چرا این کار را کردی ..عقرب گفت اخه من یه عقربم و عقربها هم باید قورباغه ها رو نیش بزنند"
2-درست وسط اب بودند که عقرب قورباغه را نیش زد قورباغه در حالی که از درد به خود می پیچید پرسید چرا این کار را کردی ..عقرب گفت اخه من یه عقربم و عقربها هم باید قورباغه ها رو نیش بزنند"
3-تقریبا به اونطرف اب رسیده بودندکه عقرب قورباغه را نیش زد قورباغه در حالی که از درد به خود می پیچید پرسیدچرا این کار را کردی ..عقرب گفت اخه من یه عقربم و عقربها هم باید قورباغه ها رو نیش بزنند
من پایان دومی رو ترجیح میدم چون پیرامون ما ادم هایی هستند که غرق شدن برایشان مهم نیست به شرط اینکه ما را هم با خود به زیر بکشند ..