[h=4]چگونه خدا از بنده گنهکار خودش راضی میشود ؟[/h] [h=4]در دعاى کمیل آمده است که طول نمیکشد:[/h] [h=4] یا سریع الرضا
[/h][h=4] هیچ کس از خدا زودتر راضى نمى شود.[/h] [h=4]پدرى بود که سى و پنج سال ، هر چه رفتند و گفتند که از پسرش [/h] [h=4]راضـى شود، گفت: راضـى نمى شـوم. آخر هم با نارضـایـتـى مرد. [/h] [h=4]حالا حق و ناحق بودن را نمى دانم،[/h] [h=4]یا بین زن و شوهـر اخـتـلاف مى شود، گاهى چندیـن سـال طـول [/h] [h=4]مى کشد، بین دو بـرادر نـزاع مـى شود، سالـهـا قـهـر هسـتـند و [/h] [h=4]یکدیگر را نمى بخشند،[/h] [h=4]اما خدا مى گوید: اگر به عدد ریگ بـیـابان و ستارگان آسمان گنـاه
[/h][h=4]آوردى، هـمـان وقـتـى کـه مـى آیـى تـو را مـى بــخـشـم.[/h] [h=4]شب جمعه، ماه رمضان و شـب احیا بیا تا بـبـخشم؟ نـه...[/h] [h=4]مگر روز عاشورا ماه رمضان و شب احیا و شب جمعه بود؟[/h] [h=4]وقتى حـرّ به پسرش گـفـت: عـلـى ! چکمه ها را از خاک پـر کن و [/h] [h=4]به گردن من بیانداز و به سمت ابى عبدالله علیه السلام ببر، چند [/h] [h=4]قدمى آمد، به امام علیه السلام عرض کرد:[/h] [h=4] « هل لى من توبة »[/h] [h=4][/h] [h=4] آیا قبولم مى کنى؟[/h] [h=4] امام فرمود: بله. این بنده خداى ما است. کسى که هیچ کـس او [/h] [h=4]را نمى شناسد.[/h]