شخصی در راه، یک دفعه، پوست موزی را روی زمین می بیند
و با خود می گوید:ای وای! دوباره باید زمین بخورم!
معمولا افراد با شنیدن چنین لطیفه هایی می خندند در حالی که وضعیت رفتاری بسیاری از ما
شبیه همین حکایت است.
مثلا:
جواني كه در وضعيت گناه و تحريك شهوت قرار ميگيرد و ميگويد:
ای وای! دوباره بايد گناه كنم!
يا كسي كه با تحریک غضب گویی با خود می گوید: ای وای! دوباره بايد فریاد بکشم، فحش بدهم و
دعوا كنم!
این موقعیت ها تماما مضحک و در واقع ناراحت کننده است.
بله چون ميشود پوست موز در مسیر باشد و زمين نخورد.
ميشود وقتی که ناخواسته در موقعيت گناه قرار گرفتیم ، از آن عبور كرده و گناه نکنیم!
اين فقط نیاز به "تصميم" و "تمرين" دارد.
باید ياد بگيريم کنترل رفتارمان را در دست خودمان بگیریم.
بارها اين قبیل جملات را شنیده اید: "فلانی من را عصباني ميكند!"
" گریه ی بچه... دیوانه ام ميکند."
"ترافيك من را كلافه ميكند!" و ...
نقش خودِ گوینده ی منفعل این جملات در عصبانی شدن، دیوانه شدن و کلافه شدن چقدر است؟
به راستی چه کسی باید واكنشهاي ما را مدیریت و رهبری كند؟
دیگران؟!!!
نگارش یافته توسط حجه الاسلام شهاب مرادي