کار درست یا کسب منفعت کدام اولویت دارد؟

onia$

دستیار مدیر تالار مدیریت
مهارت‌های مدیریتی
کار درست یا کسب منفعت کدام اولویت دارد؟

نویسنده: Eric McNulty
مترجم: ملالی حبیبی
اگر شرکتی هنگام مواجه شدن با مسائلی مثل طرفداری از محیط زیست، عدالت اجتماعی یا مسائل دیگر اجتماعی «کار درست» را انجام دهد، آیا انگیزه شرکت از انجام این کار اهمیت دارد؟



در سال‌های اخیر بحث‌های فراوانی پیرامون ایجاد ارزش‌های اجتماعی مطرح شده است. مایکل پورتر و روزابث موس کانتر، اساتید دانشکده کسب وکار دانشگاه هاروارد، جزو افرادی هستند که قاطعانه اظهار می‌کنند شرکت‌ها در حین دنبال کردن اهداف سودآورانه، باید از تاثیرات خود بر کارمندان، جوامع و همچنین محیط زیست آگاه باشند. افراد دیگری مثل اریک لوویت، نویسنده کتاب «آینده ارزش» عنوان کرده که چطور شرکت‌ها می‌توانند با پیگیری تداوم پذیری برای خود ارزش آفرینی کنند.
سوال اساسی‌تر برای مدیران این است که آیا اشخاص مسوولیت اجتماعی را به این دلیل می‌پذیرند که این کار برای آنها منفعت در پی دارد یا اینکه تلاش می‌کنند با یک مدل تجاری که تلویحا برخی از مسوولیت‌های اجتماعی را هم دربر می‌گیرد، به منفعت دست یابند؟ آیا دانستن این موضوع اهمیت دارد؟
در مورد کار خودم، با کسب‌وکارهای زیادی سروکار داشته‌ام که به مسوولیت اجتماعی روی آورده‌اند، چون راهی برای ذخیره کردن پول یا افزایش درآمد آنها بوده است. من به افراد پیشنهاد می‌کنم که تداوم و ماندگاری را با فرهنگ و هدف سازمانی که در آن کار می‌کنند هماهنگ کنند؛ یعنی در شرکتی که با هدف رشد جلو می‌رود، بر فرصت‌های توسعه بازار تمرکز کنید یا در شرکتی که هدف آن کاهش هزینه‌ها است، در مورد راه‌های ذخیره پول صحبت کنید. این اصل اساسی متقاعد کردن و تاثیرگذار بودن است.
مساله انگیزه از سوی میچ تایسون، مدیر عامل یک شرکت تکنولوژی، مطرح شد. در جلسه‌ای که با او داشتم، متوجه شدم که انگیزه زیادی در او ایجاد شده بود و اظهار می‌کرد که زمانی دلیل این موضوع برایش اهمیتی نداشته است. موضوع خاص و مورد علاقه تایسون انرژی پاک بود و از اینکه این موضوع روزبه‌روز بیشتر توجه او را به خود جلب می‌کرد، خشنود بود. اما با گذشت زمان نظرش را تغییر داد. وی متوجه شد که چرا بخش مهمی از این معادله به موفقیت و اثر بلند مدت مربوط است.
کسب منفعت یا ذخیره پول به عنوان انگیزه اولیه در کسب‌وکار یک ضعف آشکار است: بدیهی است شرکت‌ها در مورد کاری که در راستای مسوولیت اجتماعی نباشد و به سودآوری یا هزینه تراشی کمتر منجر شود، مسیری را که در پیش گرفته‌اند ادامه خواهند داد. تفکر اصلی کسانی که از کاپیتالیسم سهامداری دفاع می‌کنند این است که سود باید تنها هدف یک کسب وکار باشد؛ یعنی تنها هدف یک شرکت رساندن سود به سهامدارانش است. طبق این منطق، تنها دلیل موجود برای دنبال کردن یک هدف اجتماعی این است که فعالیت آنها بازگشت مالی مثبتی در پی خواهد داشت.
تایسون این سوال را هنگام مذاکره در مورد بیمه سلامت برای کارمندان مطرح کرد. تایسون می‌گوید که قصد دارد این بیمه را به کارمندانش اختصاص دهد، چون کارمندان بیمه شده سالم‌تر هستند و کارمندان سالم‌تر عملکرد بهتری دارند و همچنین کمتر به مرخصی استعلاجی می‌روند. وی این کار را انجام داده، زیرا معتقد بود که بهترین کار همین است.
تایسون می‌گوید به این موضوع ‌اندیشیده که اگر خانواده‌اش از وی بپرسند چرا کارمندان شرکتش را بیمه کرده، چه پاسخی باید بدهد. اگر این موضوع فقط دلایل خودخواهانه داشته باشد، یک پیام را در پی خواهد داشت. ولی اگر به خاطر انجام دادن کار درست باشد، پیام‌های متفاوتی دارد.
وی در مورد تاثیر نوسانی این پیام بر خانواده خودش و خانواده کارمندانش فکر کرد و متوجه شد که برای اینکه انرژی پاک روزی تبدیل به یک اصل و قاعده شود، افراد باید به دنبال جایگزین‌های متفاوتی برای انرژی‌های رایج باشند، ارزش هر دو را بسنجند و گزینه‌ای را برگزیند که درست‌ترین و بهترین باشد.
من این مباحثه را به عنوان بخشی از مهم‌ترین وظیفه مدیران می‌دانم: ایجاد شفافیت در مورد هدف، ارزش‌ها و مدل کسب وکار. در مورد هدف، یعنی روشن سازی چیزی که قصد ایجادش را دارید؛ ارزش‌ها نشان‌دهنده چگونگی دنبال کردن هدف هستند و مدل کسب‌وکار بیان‌کننده این است که چطور سازمان شما از لحاظ مالی خودکفا باقی مانده و در حین ایجاد سکویی برای موفقیت بلندمدت برای سرمایه‌گذاران، منفعت کوتاه‌مدت نیز در پی داشته باشد. روشن بودن هر سه اینها (هدف، ارزش‌ها و مدل کسب‌وکار) برای هر سازمانی که مدیران و پیروانش به دنبال دانستن و انجام بهترین و درست‌ترین کار هستند مهم و حیاتی است.
 
بالا