پیرامون یارانه

onia$

دستیار مدیر تالار مدیریت
[h=1]نقشه جغرافيايي فقر»؛ قطب نماي «اصلاح يارانه‌ها»[/h]


دکتر داود سوری*
طرح هدفمند‌سازی یارانه‌ها با تکیه بر اجماع صاحب‌نظران در خصوص ضرورت آن و بدون تفکر درخصوص چگونگی انجام آن در نهایت به ساده‌ترین شكل و البته بسيار ناکارآمد به اجرا درآمد. زیاد دور از انتظار نبود که عمر این طرح با چنین ساختاری طولانی نباشد و اینک پس از دو سال پر حرف و حدیث، دولتمردان به این نتیجه رسیده‌اند که توان پرداخت مبلغ تعیین شده را به همه ایرانیان ندارند؛ هرچند ارزش واقعی و قدرت خرید یارانه تعیین‌شده نیز به شدت کاهش یافته است. در مواجهه با این مشکل به نظر می‌رسد دولت حذف عده‌ای از یارانه بگیران را در دستور کار خود قرار داده و به این نتیجه رسیده است که فعلا با حذف 30درصد از یارانه بگیران مشکل حل می‌شود و البته ملاک تعیین 30درصد نیز نه کارآیی نظام پرداخت یارانه‌ها، بلکه برآورد دولت از بودجه طرح است. بنابراین سوالی که اینک مطرح است این است که چگونه می‌توان با توجه به نظام آماری کشور و ملاحظات اجتماعی موجود 30درصد از پردرآمدترین افراد کشور را که اندکی بیش از بیست و دو میلیون نفر می‌شوند، انتخاب و آنها را از لیست یارانه بگیران حذف کرد؟ در ادامه این نوشتار به طرح چند سوال اساسی‌تر درخصوص طرح هدفمندسازی یارانه‌ها می‌پردازیم.
1- طرح هدفمندی؛ به نفع یا به ضرر کم درآمدها؟
دو سال از انجام طرح هدفمندی یارانه‌ها گذشته است و در این دو سال اقتصاد کشور و به دنبال آن وضعیت رفاهی خانوارهای ایرانی روندی نزولی به خود گرفته است. این روند برآیند اثر مجموعه‌ای از عوامل داخلی و خارجی است که در یکسوی آن تحریم‌های ناعادلانه علیه اقتصاد کشور و در دیگر سو مدیریت ناکارآمد اقتصاد کشور قرار دارد.
«نقشه فقر استان‌ها»؛ قطب نماي «اصلاح يارانه‌ها»
منطقي نيست كه دولت كالاي خود (انرژي) را به قيمت بازار بفروشد، اما كالا و خدمات مردم را به قيمت كنترل شده بخرد
دکتر داود سوری*
«هدفمندسازي جغرافيايي»، در بسياري از كشورهاي درحال توسعه، برتري
معناداري بر ساير روش‌هاي هدفمندسازي دارد


اجرای طرح هدفمندسازی یارانه‌ها نیز در درون این مجموعه قرار دارد و به نوبه خود تاثیراتی مثبت یا منفی بر رفاه خانوارها داشته است. در بسیاری از کشورهای جهان و ‌سازمان‌های بین‌المللی مرسوم است که درصدی از هزینه طرح‌های اجتماعی را به مطالعه اثربخشی آن طرح در رسیدن به اهداف مورد نظر و شناخت کاستی‌ها و نقاط قوت آن برنامه اختصاص می‌دهند و از شناخت حاصل شده برای اصلاح برنامه و همچنین طراحی برنامه‌های جدید استفاده می‌کنند. طرح هدفمندسازی یارانه‌ها نیز باید در چنین چارچوبی قرار بگیرد. این امر به خصوص در مورد این طرح که درآمد خود را از افزایش قیمت حامل‌های انرژی به دست می‌آورد، بسیار مهم است؛ چرا که از یک سو امید داریم که با افزایش قیمت انرژی مصرفی خانوارها و انتقال بخشی از درآمدهای حاصله به خانوارهای کم درآمد، توزیع درآمد و فقر را بهبود بخشیم و از سوی دیگر از حیف و میل انرژی به دلیل قیمت ارزان آن بکاهیم.
بهبود وضعیت توزیع درآمد هنگامی حاصل می‌شود که افزایش هزینه خانوارهای کم درآمد کمتر از یارانه دریافتی باشد، اما با توجه به اینکه انرژی به عنوان عامل تولید، نقش اساسی در به حرکت درآوردن چرخ بخش‌های تولیدی، کشاورزی و خدمات دارد و هرگونه خلل در فعالیت این بخش‌ها به بیکاری و کاهش درآمد خانوارهای کم درآمد منتهی می‌شود، نمی‌توان به سادگی اثر همزمان افزایش قیمت انرژی و پرداخت یارانه را بر رفاه خانوارهای کم‌درآمد اندازه‌گیری کرد.
دشواری کار هنگامی بیشتر می‌شود که بدانیم خانوارهای کم‌درآمد خانوارهای همگنی نیستند و هر یک تاثیری متفاوت از دیگری از افزایش قیمت انرژی و دریافت یارانه می‌پذیرند.


2- آیا یارانه، جبران پایین بودن حقوق ایرانی‌ها است؟
موفقیت طرح هدفمند‌سازی یارانه‌ها، که مترادف با اصلاح بازار انرژی است، نیازمند همراهی دیگر سیاست‌های اقتصادی و بازتعریف نقش دولت است. افزایش قیمت انرژی سیاست صحیحی است که برای افزایش در کارآیی مصرف انرژی باید اعمال شود. کاملا پذیرفته شده است که کالایی را که می‌توان در خارج از مرزها به قیمت مناسبی فروخت، نباید به دلیل قیمت ارزان در داخل کشور ضایع کرد. از آنجا که انرژی متعلق به دولت است هرگونه تفاوت بین قیمت انرژی در داخل کشور و خارج از کشور به مثابه یارانه‌ای است که دولت به مردم می‌دهد، اما از سوی دیگر دولت خود نیز بیشترین یارانه را به اجبار از مردم می‌گیرد. دولت با اعمال قدرت انحصاری خود در قانونگذاری و به عنوان بزرگ‌ترین متقاضی نیروی کار، قیمت نیروی انسانی و سرمایه را به سود خود کنترل می‌کند. نیروی کار و سرمایه تنها کالاهایی هستند که خانوارها برای کسب درآمد به بازار عرضه می‌کنند و قیمت این دو تعیین‌کننده سطح رفاه خانوارها است. این عبارت که «اگر قرار است قیمت بنزین بر حسب دلار محاسبه شود، چرا دستمزد‌ها با دلار پرداخت نمی‌گردد.» بیان عامیانه این واقعیت است که اگر دولت هر لحظه چوب یارانه پرداختی را بر سر مردم می‌زند، چرا دم از یارانه دریافتی خود نمی‌زند، به عنوان مثال هم اینک دستمزد یک استادیار جوان با مدرک دکتری در یکی از بهترین دانشگاه‌های تهران حدود 24 دلار در روز است و اگر قرار باشد بنزین به قیمت یک دلار برای هر لیتر به فروش برسد آنگاه نرخ برابری هر ساعت نیروی کار ماهر برابر 3 لیتر بنزین است!!. آیا این قیمت جز نتیجه انحصار دولت در بخش آموزش و قیمت گذاری محصول و نهاده این بخش است؟ آیا قیمت کنترل شده نیروی کار و سرمایه دلیل فقر و نداری مردم و نیاز آنها به یارانه نیست؟ چه بسا اگر دیگر بازارها نیز به موازات بازار انرژی اصلاح گردند و در جهت رفع انحصارهای دولتی و غیردولتی تلاش شود دیگر نیازی به برنامه سراسری پرداخت یارانه نباشد، البته قیمت انرژی در بازار بین‌المللی تعیین می‌شود و قیمت نیروی کار یا سرمایه در بازار داخلی و انتظار نمی‌رود که بین این دو بازار رابطه‌ای وجود داشته باشد، اما نکته اینجا است که عملکرد دولت مانع تشکیل بازار برای نیروی کار و سرمایه مردم و تعیین قیمت در این بازار است. موفقیت طرح اصلاح بازار انرژی در گرو حل این تناقض است. دولت نمی‌تواند کالای خود را به قیمت بازار بفروشد، اما کالای مردم را با قیمتی کنترل شده خریداری کند، دولت نمی‌تواند به طور پیوسته با عرضه پول و دامن زدن به تورم از ارزش ریالی و ارزی سرمایه‌های مردم بکاهد و انتظار داشته باشد که مردم توان این را داشته باشند که محصولات او را با قیمت‌های بین‌المللی خریداری کنند. این سیستم پایداری ندارد و پرداخت یارانه به همه یا عده‌ای از مردم برای تقلیل فشار ناشی از افزایش قیمت‌ها تنها عاملی برای تحکیم موقعیت دولت در اقتصاد است.


3- چگونه دهک‌ها را جدا کنیم؟
با در نظر گرفتن واقعیت‌های موجود، مشکل کنونی دولت یافتن روشی برای حذف عده‌ای از دریافت‌کنندگان یارانه و به تعادل رساندن بودجه خویش است. به طور کلی اثرگذاری برنامه‌های هدفمند کردن یارانه‌ها بستگی به امکان دسترسی به مکانیسمی کارآ و ارزان برای شناسایی خانوارهای نیازمند به دریافت یارانه دارد که بتوان با استفاده از آن هزینه‌ها را کاهش داد و منابع مالی بیشتری را به این خانوارها اختصاص داد. برای ارزیابی عملکرد یک برنامه‌ اصلاحی برای هدفمندکردن یارانه‌ها، باید سه هدف زیر برآورده شوند:
الف- کم بودن میزان خطا در شناسایی خانوارهای واجد شرایط: این خطا چه به صورت پرداخت یارانه به خانواری که مستحق نیست و چه به صورت عدم پرداخت یارانه به خانواری که مستحق است، یک امتیاز منفی برای روش گزینش خانوارهای مستحق دریافت یارانه محسوب می‌شود.
ب- هزینه‌های اجرایی اعمال روش گزینش خانوارها: هدف از تفکیک خانوارها به مستحق و غیرمستحق صرفه‌جویی در هزینه‌ها است؛ بنابراین باید به‌دنبال روشی بود که هزینه‌های کمتری بر جامعه تحمیل کند. در غیراین‌صورت همان بهتر که یارانه به همه پرداخت شود.
ج- تغییرات کم رفتار اقتصادی خانوارها در واکنش به روش گزینش خانوارهای کم درآمد: هدفمندسازی از طریق سایر شاخص‌های اقتصادی– اجتماعی خانوار یکی از روش‌هایی است که با توجه به بضاعت آماری کشور همواره مورد توجه بوده است. گزینش خانوارهای کم‌درآمد بر مبنای معیارهای عینی مرتبط با درآمد همانند سن، تحصیلات یا جنسیت سرپرست خانوار و جمعیت خانوار، روشی است که سال‌ها مورد استفاده نهادهای خیریه همچون کمیته امداد، ‌سازمان بهزیستی و نهادهای غیردولتی قرار گرفته است. این روش کم‌هزینه و کم‌خطا است، اما در مواردی می‌تواند موجب تغییر رفتار اقتصادی خانوار شود. تجربه پرداخت یارانه بر مبنای جمعیت خانوار در دهه 60 و گرایش خانوارها به باروری بیشتر مثالی روشن از این تغییر رفتار است. به‌عنوان مثالی دیگر، می‌توان از افزایش نرخ زندگی مجردی بین خانوارهای صاحب فرزند در آمریکا برای بهره‌مندی از یارانه پرداختی به مادرهای مجرد نام برد. این روش هر چند برای تعیین خانوارهای فقیر و در مقیاس‌های کوچک روشی موفق است، اما کارآیی آن برای گزینش قریب به 15 میلیون نفر یا دو دهک کم درآمد جامعه مورد ابهام است.
همین مشکل برای تشویق ثروتمندان به کناره‌گیری داوطلبانه از دریافت یارانه وجود دارد. اعمال یک سیاست اقتصادی که نیازمند همراهی قریب به 22 میلیون نفر است با پند و اندرز ممکن نیست.
بنابر این گفته‌ها روش مناسب روشی است که کمترین خطا و کمترین هزینه را داشته باشد و موجب کمترین تغییر در رفتار اقتصادی خانوارها بشود.


4- هدفمندی از طریق اعطای کالای یارانه‌ای:
روش دیگری که در گذشته در کشور ما نیز مورد استفاده قرار گرفته است، اعطای سبدهای کالایی به مردم است. منطق این روش بر مبنای اختلافات مشاهده‌شده در سبد مصرفی خانوارهای فقیر و غنی است و هدف آن کاهش هزینه‌ تامین این کالاها و افزایش قدرت خرید فقراست. کالا‌های یارانه‌ای معمولا شامل کالاهای خوراکی هستند که بیشتر توسط فقیران مصرف می‌شوند. در این روش اعطای یارانه یا به‌صورت اعطای مستقیم کالا است یا به‌صورت کنترل قیمت کالاهای خاصی است که بيشتر توسط فقرا مورد استفاده قرار مي‌گيرند. از معایب این روش، تشویق خانوارهای غیر فقیر به تغییر رفتار مصرفی و خرید بیشتر از کالاهای یارانه‌ای است که در نتیجه، هزینه‌های برنامه را افزایش می‌دهد. به عنوان مثال، پرداخت یارانه برنج در دهه 60 بسیاری از خانوارهای روستایی را که قبل از آن مصرف‌کننده برنج نبودند، به مصرف هر چه بیشتر برنج سوق داد و دولت را ناگزیر به صرف هزینه‌های بیشتر برای تامین برنج یارانه‌ای کرد. علاوه بر این، ‌سازمان اداری توزیع کالاهای یارانه‌ای یا کنترل قیمت‌ها و فساد بالقوه‌ای که درآن وجود دارد، هزینه‌های گزافی را به دوش دولت می‌گذارد و از اثربخشی برنامه می‌کاهد. تجربه نشان داده است که نتیجه اعمال این سیاست در غالب اوقات فقط افزایش فقر است. با این حال، فشار سیاسی جمعیت شهرنشین و اجرای به ‌نسبت آسان‌تر این برنامه‌ها، دولت را در بسیاری از کشورهای در حال توسعه، به‌خصوص در شرایط تورم زیاد، به‌سمت اجرای این برنامه‌ها سوق می‌دهد. علاوه بر این، تجربه دیگر کشورها نیز غالبا ناظر بر پرداخت یارانه از محل درآمدهای دولت یا اصلاح نظام یارانه‌ای مبتنی بر توزیع کالاهای مصرفی است و از این رو کمک چندانی به اصلاح طرح هدفمندی یارانه‌ها نمی‌کند.


5- قیمت متفاوت بنزین برای خانواده‌ها و «هدفمندسازي جغرافيايي»
فروش بنزین به قیمت متفاوت به خانوارهای کم‌درآمد و پردرآمد از روش‌هایی است که توسط آقای دکتر جواد صالحی اصفهانی نیز پیشنهاد شده است. هر چند تبعیض، ذهنیتی منفی ایجاد می‌کند، اما می‌توان نشان داد که سیاست تبعیض قیمت در مواردی می‌تواند خانوارهای کم درآمد را بهره‌مند کند. تبعیض قیمت یکی از سیاست‌های تجاری است که توسط بنگا‌ه‌ها برای کسب سود بیشتر مورد استفاده قرار می‌گیرد. برای موفقیت یک سیاست تبعیض قیمتی دو شرط نیاز است. ابتدا اینکه بنگاه دارای قدرت تاثیرگذاری بر بازار باشد و دوم اینکه امکان فروش مجدد کالای مورد نظر وجود نداشته باشد. در خصوص بنزین، دولت از این قدرت برخوردار است؛ چرا که تنها عرضه‌کننده بنزین است. به باور نگارنده، با توجه به ابزارهای موجود امکان طراحی مکانیسمی برای جلوگیری از فروش مجدد بنزین وجود دارد. اما به شکل باورنکردنی برای اقتصاددانان، این ابزار اقتصادی در بند ب ماده 45 مجموعه قوانین و مقررات اجرایی فصل نهم اصل 44 قانون اساسی به عنوان محدودکننده رقابت شناخته شده است.
در این بند آمده است که «عرضه یا تقاضای کالا یا خدمت مشابه به قیمت‌هایی که حاکی از تبعیض بین دو یا چند طرف معامله یا تبعیض قیمت بین مناطق مختلف به رغم یکسان بودن شرایط معامله هزینه‌های حمل و سایر هزینه‌های جانبی آن باشد» ممنوع است. [1]
روش دیگر برای هدفمند‌سازی یارانه‌ها، هدفمندسازی جغرافیایی است که بر پایه‌ محل اقامت خانوار است. هدفمندسازی جغرافیایی می‌تواند به‌عنوان راه حلی برای تخصیص منابع در جهت کاهش فقر در کشورهای در حال توسعه به کار رود؛ چرا که معمولا فقر در مناطقي خاص تمرکز می‌یابد و موجب نابرابری در سطح استاندارد زندگی بین مناطق مختلف جغرافیایی می‌شود. از این رو در بسیاری از کشورها، فقر یک بُعد واضح جغرافیایی دارد. نکته‌ قابل توجه در این زمینه، پایداری و ماندگاری مناطق فقیرنشین است. از مهم‌ترین دلایل ماندگاری مناطق فقیرنشین می‌توان به موارد زیر اشاره کرد:
• سطح پایین کیفیت خدمات عمومی، به‌خصوص در زمینه‌ آموزش و بهداشت، که مانع از انباشت سرمایه‌ انسانی و در نتیجه مانع از افزايش ظرفیت درآمدی می‌شود.
• شرایط بد و ضعیف زیرساخت‌های روستایی، که تجارت و رشد و انباشت سرمایه را محدود می‌کند.
• سطح پایین سرمایه‌های اجتماعی در جوامع فقیر، که کسب تکنولوژی‌های جدید و به‌کارگیری آنها را کند می‌کند و در نتیجه ظرفیت درآمدی کاهش می‌یابد.
• فاصله‌ زیاد با مراکز شهری، که مانعی بر سر راه تجارت و کسب تخصص‌های لازم است.
هدفمندسازی جغرافیایی در سطوح مختلف منطقه، استان، شهر، بخش و دهستان می‌تواند اجرا شود. در بسیاری از کشورهای در حال توسعه، هدفمندسازی جغرافیایی، برتری‌ معنا‌داری بر سایر روش‌های هدفمندسازی دارد. در زیر به برخی از این برتری‌ها اشاره می‌شود:
• معیار ساده و واضحی برای شناسایی جامعه‌ هدف معرفی می‌کند و محدودیت‌های اطلاعاتی‌ای را که سایر برنامه‌های هدفمندسازی با آنها روبه‌رو هستند، شامل نمی‌شود.
• برای اجرا و نظارت، آسان است.
• موجب تغيير رفتار اقتصادي خانوار نمي‌شود؛ چرا که تغییر مکان اقامت، سخت و هزینه‌بر است.
• برای تشخیص صلاحیت شرکت در برنامه و بهبود هدفمندسازی، امکان ترکیب شاخص‌های جغرافیایی با سایر شاخص‌های خانوار و فرد وجود دارد.
• ابزار اجرایی این برنامه، هم شامل انتقال مستقیم درآمد به جامعه‌ هدف می‌شود و هم شامل بهبود متغیر‌های دیگری که در افزایش سطح استاندارد زندگی در مناطق فقیرنشین، مؤثرند.
• هدف‌گذاری جغرافیایی می‌تواند به‌عنوان راهنمایی برای تخصیص منافع برنامه‌های توسعه كشور مورد استفاده قرار گیرد.
• نسبت به سایر روش‌ها، کمتر گمراه‌کننده است و با توجه به محدودیت‌های بودجه‌ای که اکثر کشورها با آنها روبه‌رو هستند، هزینه‌های اجرایی آن نسبت به سایر روش‌ها کمتر است. اما دولت به یک ابزار اطلاعاتی نیاز دارد که او را در شناسایی مناطق کمتر توسعه‌یافته و فقیرنشین یاری کند تا بتواند از طریق انتقال منابع مالي به این مناطق کمک کند. این کمک‌ها می‌توانند به‌صورت کمک‌های مالی یا به‌صورت سرمایه‌گذاری‌های زیربنایی یا ارائه‌ خدمات (آموزشی، بهداشتی) باشند. نقشه‌ فقر، یکی از این ابزارها است. نقشه‌های فقر، نمایش جغرافیایی فقر هستند. به عبارت دیگر، این نقشه‌ها نشان می‌دهند فقر در چه قسمت‌هایی از کشور تمرکز یافته است. این نقشه‌ها می‌توانند به دولت‌ها و موسسات غیردولتی (NGOها) که به‌دنبال افزایش اثربخشی برنامه‌های کاهش فقر هستند، کمک قابل ملاحظه‌ای ارائه کنند. این نقشه‌ها در گام اول می‌توانند راهنمایی برای تقسیم منابع بین مناطق مختلف باشند و همچنین ابزار مهمی در تحقیقات به حساب می‌آیند و هرچه سطح هم‌افزونی کوچک‌تر شود، اثرگذاری این نقشه‌ها افزایش می‌یابد. نقشه فقر ایران در سطح شهرستان توسط نگارنده در سال 1386 و به سفارش دفتر جمعیت‌سازمان ملل متحد(UNFPA)، تهیه شد (عکس و جدول 1)، اما پس از تایید کارشناسان دفتر جمعیت‌سازمان ملل متحد و پرداخت هزینه اجرای آن، در مرکز آمار ایران بایگانی شد!!.
پیشنهاد نهایی و عملیاتی این نوشتار
در وهله اول استفاده ترکیبی از روش‌های پیش گفته برای گزینش افراد دریافت‌کننده یارانه‌ها پیشنهاد می‌شود که با استفاده از نقشه فقر بهنگام شده و بودجه تخصیص یافته به پرداخت یارانه، مناطق کمتر برخوردار انتخاب شوند و ساکنان آن مناطق تحت پوشش قرار بگیرند. در وهله دوم، با استفاده از ویژگی‌های اقتصادی- اجتماعی خانوارهای فقیر، خانوارهای کم درآمد در مناطقی که در مرحله قبل از دریافت یارانه محروم شده‌اند، شناسایی شده و به آنها یارانه پرداخت شود. این روش همچنین می‌تواند برای شناخت افراد بهره‌مند در مناطق کمتر برخوردار مورد استفاده قرار بگیرد و مانع از ادامه پرداخت یارانه به آنها شود. در این روش این انعطاف‌پذیری نیز وجود دارد که برای هر منطقه سیاست‌های حمایتی متناسب با ویژگی‌های اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی آن منطقه طراحی شود.
[1]: مآخذ: سایت شورای رقابت
http://council.nicc.ir/Introduction/default.loco
*مدرس اقتصاد دانشگاه شريف و موسسه عالي بانكداري





 

onia$

دستیار مدیر تالار مدیریت
نقشه جغرافيايي فقر»؛ قطب نماي «اصلاح يارانه‌ها»

[h=1]کدام یارانه؟ هدف چه بود؟[/h]


دكترمحمد طبيبيان
کمی‌توجه به مساله قیمت‌گذاری حامل‌های انرژی و مکانیزم‌هایی که در کشور ما در کار بوده است، مشخص می‌کند که آنچه یارانه حامل‌های انرژی خوانده می‌شود، عمدتا درآمد‌هایی است که باید نصیب شرکت‌های تولیدکننده می‌شده یا به صورت مالیات به خزانه دولت واریز می‌شده است. در واقع آنچه در کشور‌های پیشرفته باسنت تصمیم‌گیری اقتصادی منطقی رخ می‌دهد، چنین است که قیمت این‌گونه محصولات به روال خاصی تعیین می‌شود (که باید هزینه فرصت تولید و بازگشت و بازدهی سرمایه را هم پوشش دهد) و آنچه بر حسب این قیمت‌ها از فروش شرکت‌های تولید و توزیع برق و گاز و محصولات پالایش حاصل می‌شود، به‌عنوان درآمد این شرکت‌ها محسوب می‌گردد. دولت‌ها نیز از این منابع مالیات‌های مختلفی دریافت می‌کنند؛ از قبیل مالیات هیدرو‌کربون، مالیات‌های «پیگویی» برای نزدیک کردن قیمت این‌گونه محصولات به هزینه نهایی اجتماعی یا مالیات بر برخی پرداخت‌های شرکت و مالیات بر سود. در اینگونه اقتصاد‌ها بخشی از آنچه شرکت‌ها به صورت درآمد خالص دریافت می‌کنند صرف تولید مجدد و سرمایه‌گذاری می‌شود و بخشی نیز بین سهامداران تقسیم می‌گردد. آنچه دولت دریافت می‌کند صرف توسعه زیربناها و خدمات اجتماعی برای بهبود ظرفیت‌های کلان جامعه می‌شود. به نظر می‌رسد این روش منطقی تنظیم یک اقتصاد است. در کشور ما، لیکن، قیمت این‌گونه محصولات از قبل از انقلاب با توجیه‌های گوناگون عمدتا سیاسی پایین نگه داشته شد و زیان‌های فراوانی به منابع کشور و محیط زیست وارد کرد و برای مردم نیز عادت‌های مصرفی ایجاد کرد که پیوسته رو به تشدید بوده است. این رویه زیان دیگری نیز به همراه داشت و آن کمبود دائمی منابع شرکت‌های تولیدکننده حامل‌های انرژی و نیاز آنها به کمک‌های دولتی یا منابع تکلیفی از پس‌انداز‌های مردم در بانک‌ها است. از زمانی که در دولت آقای‌هاشمی رفسنجانی بحث تصحیح این شرایط مطرح شد، انواع اما و اگر‌ها نیز مطرح شد. طبق معمول بحث‌های احساسی به حساب مردم کم درآمد و اقشار آسیب‌پذیر گذاشته می‌شد، لیکن اصل قضیه مربوط به پر‌مصرف‌هایی بود که عموما یا نهاد‌های نا‌کار‌آمد دولتی و حکومتی بودند یا شرکت‌های نا‌کار‌آمد و خانوار‌های پردرآمد.
تاریخچه پایین نگه‌داشته شدن قیمت حامل‌های انرژی
کدام یارانه؟ هدف چه بود؟
بدترین فساد، زایل کردن انگیزه کار و فعالیت
دو مساله مجزا که خلط شد: یارانه رفاهی و اصلاح بازار انرژی


مطالعات بسیاری نشان می‌داد که سهم بزرگی از این جریان که یارانه خوانده می‌شده نصیب این‌گونه گروه‌ها می‌شده؛ چون این گروه بزرگ‌ترین مصرف‌کننده‌ها نیز بودند و سهم کوچکی نصیب خانوار‌های کم‌در آمد-که از وسایل مصرف‌کننده انرژی مانند اتومبیل و وسایل منزل فراوان بی‌بهره بودند- می‌شد. بنا بر این اگر گرد و غبار‌های اطراف قضیه را کنار می‌زدیم، مشخص بود که از محل منابع دولتی سرمایه‌گذاری در تولید حامل‌های انرژی انجام می‌شود و این حامل‌ها به قیمت‌های ناچیز، باعث افزایش انگیزه زیاده‌روی در مصرف می‌شد و اختلاف زیان ناشی از آن نیز گاه و بی‌گاه از طریق دولت به شرکت‌ها عاید می‌شده‌است.

لیکن این ساز و کار اثر دیگری نیز داشت و آن اینکه در قیمت‌های نازل معمولا شرکت‌های تولید‌کننده انگیزه مستقیم برای سرمایه‌گذاری نداشتند و نمونه حاد آن تولید محصولات پالایشگاهی بود. به تدریج قیمت‌های واقعی به حدی پایین بود که با هیچ حساب منطقی ایجاد پالایشگاه جدید مقرون به صرفه نمی‌نمود. زیرا ایجاد ظرفیت جدید به جای ایجاد یک جریان درآمد خالص مثبت، تضمین‌کننده ایجاد یک جریان دائم کسری و زیان برای سال‌های پیش رو بود. بنا بر این در اینجا چیزی برای تقسیم وجود نداشته به جز آنچه از سر منشأ به این زیرشاخه‌ها تزریق می‌شده‌است، یعنی منابع حاصل از صادرات نفت و منابع حاصل از ایجاد نقدینگی و تورم، در همان حدی که به این فعالیت‌ها تخصیص داده می‌شد.
سابق بر این، اینجانب این قضیه را به صورت تمثیل به ایده تقسیم شکاف کشتی غرق شده تایتانیک و فروش آن توسط دو خیال‌پرداز در یک نقاشی تشبیه کرده‌ام. اینجا به جز تقسیم درآمدهای نفت و سایر درآمد‌های دولت از جمله مالیات تورمی چیزی برای تقسیم نبوده است و نیست و آن هم به دولتی‌ها بیشتر و به بخش خصوصی کمتر و در بین بخش خصوصی نیز به اغنیا بیشتر و به ضعفا کمتر عاید شده است.
می‌توان این پرسش را مطرح کرد که آیا نمی‌شود، همان درآمد‌های نفت را مستقیما بین مردم تقسیم کرد و دست از ایجاد مالیات تورمی برداشت و اجازه داد شرکت‌های تولیدکننده حامل‌های انرژی نیز به همان روالی که مثلا در فرانسه یا انگلستان یا استرالیا اداره می‌شوند، اداره و مدیریت شوند؟ این پرسش موجهی است و نیاز به پیگیری دارد.
در رقابت‌های انتخاباتی سال 1384 برخی از افراد مانند آقای دکتر عبده تبریزی و دکتر نیلی در چارچوب برنامه یکی از نامزد‌های انتخابات بر روی ایده‌ای در این باب کار کردند که شرایط ورود در آمد‌های نفتی به داخل اقتصاد، از وضع ضایعه‌آمیزی که از ابتدای کشف نفت در ایران تاکنون داشته است، به شرایطی مانند آنچه در نروژ عمل می‌شود، تغییر داده شود. این ایده توسط افراد دیگری نیز مطرح شد. اگر کاری اصولی در دستور کار است شاید در این مسیر دستاورد‌های مناسب‌تری قابل تحصیل باشد.


میراث‌های عجیب دولت فعلی
در دولت قبلی یارانه‌ها نقدی شد. این عنوان به پرداخت نقدی به ده‌ها میلیون جمعیت کشور اطلاق گردید. این میراث که برای دولت فعلی باقیمانده است، از چند نظر عجیب است. یکی اینکه به نظر می‌رسد تعداد یارانه بگیر‌ها از جمعیت رسمی کشور بیشتر باشد. حتی اگر چنین نیست نیز یک اتفاق بی‌سابقه است که دولتی به همه ملت پول نقد پرداخت کند. که نتیجه ادامه آن به جز شکستن کمر نظام مالی کشور نخواهد بود، که آثار آن در حال ظهور است. قسمت دیگر مساله اینجا است که دولت قیمت‌ حامل‌های انرژی را بالا برد و تورم نیز ایجاد کرد. به همین دلیل از لحاظ تغییر در قیمت‌های نسبی به نظر می‌رسد که اتفاق خاصی رخ نداده و ارزان بودن حامل‌های انرژی در مقایسه با درآمد‌های اسمی بر همان روال و نسخ قبلی و شاید در شرایط بدتری قرار دارد، یعنی تصحیح قیمت‌های واقعی عملی نشد. وجه دیگر این داستان ایجاد حق و توقع بین بسیاری از مردم برای انتظار دریافت این پرداخت‌ها و احتساب آن در بین حقوق مکتسبه خود بوده است.
بر طرف کردن این اثر نیز کاری است که نیاز به تدارک وسیع و ایجاد مقدمات بسیار دارد که از حوصله این بحث خارج است. به یاد دارم که روزی در صف پرداخت یک فروشگاه زنجیره‌ای خانمی رو به من کرد و پرسید آیا یارانه‌ها را به حساب ریخته‌اند؟ به نظر می‌رسید که قبل از دریافت، چاله خرج آن را قبلا کنده است. این حوادث و سیاست‌های مشابه که تورم‌های بی‌سابقه‌ای را ایجاد کرده بخشی از قدرت خرید اقشار کم‌درآمد را نیز ضایع کرده و اگر دولت یا مجلس به حذف این پرداخت‌ها اقدام کند، حذف این ممر نیز بار انسانی قابل ملاحظه‌ای را به گروه‌های اجتماعی خاصی تحمیل خواهد کرد. به همین دلایل است که دولت یازدهم میراث عجیبی را در دست خود می‌بیند که برای رفع و رجوع آن نیز راه ساده‌ای قابل تصور نیست.


بازنگری در صورت مساله؛ نهادهای پوششی و رفاهی
علی‌الاصول پرداخت مال مفت به کسانی که توان فعالیت و کار کردن دارند کاری است فسادآلود، زیرا از بدترین فساد‌ها زایل کردن انگیزه کار و فعالیت در اقتصاد است. پرداخت خارج از درآمدهای ناشی از کار و پس‌انداز، انگیزه تن‌آسایی و بیکاری را افزایش می‌دهد و این نه‌تنها برای کل اقتصاد زیانبار است، بلکه برای دریافت‌کننده و نسل‌های بعدی او نیز در نهایت زیانبار است، زیرا در حدی که انگیزه تلاش را کاهش می‌دهد، زندگی این افراد را در سطح حداقل و رکود تثبیت می‌کند.
ابتدا ضروری است بر نکته‌ای تاکید شود. در دنیای امروز بسیاری از کشور‌ها برحسب درجه پیشرفت و میزان ثروت و شرایط سیاسی خود، حفظ یک استاندارد زندگی را برای شهروندان پیگیری می‌کنند. ضرورت عملی شدن این امر، پایدار کردن برنامه‌های رفاهی و سازمان‌هایی است که این برنامه‌ها را اجرا کنند. هدف تامین این برنامه‌ها هم عمدتا کسانی هستند که بر حسب ضوابط خاص، امکان تامین معیشت خود را در سطح استاندارد تعیین‌شده ندارند. تامین این گروه‌های اجتماعی از وظایف دولت‌ها بوده است و در کشور ما نیز برای این کار نهاد‌های مختلفی ایجاد گردیده و در بین گروه‌های اجتماعی و سیاسی و مسوولان توجه به این اقشار همیشه از اولویت برخوردار بوده است. اگر اینگونه نهاد‌ها وظایف خود را به نحو شایسته انجام می‌دادند، خواه پرداخت یارانه نقدی انجام می‌شد یا نه پوشش کافی برای این اقشار فراهم می‌آمد.
حتی اگر ارزیابی‌ها نشان می‌داد که پوشش کافی در این زمینه صورت نمی‌گیرد و کشور دارای منابع کافی است، باز هم مسیر تامین این اقشار از مسیر نهاد‌ها و تشکیلات تخصصی خاص خود، مانند سازمان‌های تامین اجتماعی، بیمه‌ها، سازمان بهزیستی، نهاد‌های بیمه بیکاری، کمک به درمان، و مانند آن بود.
به فهرست طولانی نهاد‌هایی که در کشور ما قرار بوده است به اینگونه اقشار جامعه رسیدگی کنند، توجه کنیم: سازمان‌ها و صندوق‌های بازنشستگی، سازمان تامین اجتماعی، سازمان بهزیستی، کمیته امداد حضرت امام، بنیاد مستضعفان و جانبازان، بنیاد شهید، بنیاد‌ها و نهاد‌های عمومی و خیریه گوناگون... اکثر این نهاد‌ها ثروت‌های کلانی نیز در اختیار دارند و قاعدتا باید بر اساس قواعد سرمایه‌گذاری و اصول بیمه‌گری منصفانه (actuarially fair) جریان در‌آمدی قابل ملاحظه‌ای ایجاد کنند و به اهداف رفاهی و امدادی دست یابند. لیکن برای نمونه به قوانین بودجه حدود 10 سال اخیر اگر توجه کنیم فهرست حیرت‌انگیزی از دستگاه‌ها و سازمان‌ها را مشاهده می‌کنیم که دست طلب به طرف بودجه عمومی دراز کرده‌اند.
همچنین می‌توان مشاهده کرد که بخشی از منابع نهاد‌های بازنشستگی و تامین اجتماعی نیز با احکام دولتی یا قانونی به مصارف غیرمولد و بدون بازدهی کافی تخصیص یافته یا اصولا مطالبات قانونی آنها پرداخت نشده که این نیز بخشی از مشکل بوده است. برخی دیگر از موسسات و نهاد‌ها نیز که از جایگاه‌های قدرتمندتری برخوردارند مستقیما دست به انباشت مستقیم از محل انواع ثروت‌های موجود کشور باز کرده‌اند و در این بین هدف‌های اولیه و اصلی که ایجاد پوشش تامینی برای جمعیت کم‌درآمد و نیل به نوعی عدالت توزیعی، بوده مغفول مانده است. بعضا به همین دلیل جست‌وجو و یافتن منابع جدید برای تامین این گروه‌های اجتماعی طبیعی بوده و در این راه پرداخت «یارانه نقدی» چاره‌ساز به نظر می‌رسیده است که البته در این مورد «سرکنگبین صفرا فزود».


دو مساله مجزا که خلط شد
مساله موجود را می‌توان به دو بخش متمایز تقسیم کرد: یکی نیل به اهداف رفاهی و پوشش مکفی اقشار نیازمند و نیل به نوعی عدالت توزیعی است و دیگری سامان‌دهی بازار انرژی. موضوع پوشش‌های اجتماعی باید مورد یک بازنگری اساسی در سازمان و کار‌آیی تشکیلاتی که به هدف آن ایجاد شده‌اند ضروری می‌نماید. در این صورت نیز تقویت منابع درآمدی تشکیلات تخصصی این زمینه از طرق مختلف قابل پیگیری است.
اینجانب در سال‌های گذشته به دلیل روابط کاری، در مواردی، از مسوولان برخی از این نهاد‌ها پرسیده‌ام که آیا به صورت مستمر گزارشی تهیه می‌کنید که جریان دریافتی‌ها و جریان پرداختی به افراد ذی‌حق را، بر اساس ضوابط و محاسبات بیمه‌گری منصفانه (actuarially fair)، موجه نشان دهد؟ آیا سرمایه‌گذاری‌هایی که از منابع دریافتی انجام می‌شود بازدهی بیش از بازده پس انداز متعارف در بانک‌ها دارد؟ پاسخ سکوت بوده‌است. بنا بر این توجه به این جنبه‌ها در برنامه‌های دولت
اجتناب‌ناپذیر است.
وجه متمایز دیگر مساله سازمان‌دهی بازار انرژی کشور است. این امر نیز مشابه آنچه در کشور‌های دیگر انجام می‌شود قابل پیگیری است و نوآوری خاصی را نمی‌طلبد. در کشور ما نیز ضروری است قیمت‌ها به نحوی تعیین شود که شرکت‌های تولیدکننده بتوانند منابع درآمد برای فعالیت پایدار و سرمایه‌گذاری جدید داشته باشند. همچنین مالیات‌های مختلف پیگویی و محیط‌زیستی و مالیات بر سود در جهت تصحیح عملکرد آنها و تصحیح روند‌های مصرفی وضع شود و منابعی برای خزانه دولت تامین کند که دولت از طریق آنها بتواند در صورت لزوم برنامه‌های رفاهی خود را از کانال دستگاه‌های تخصصی مربوط توسعه دهد. [حاصل اینکه برای حل منطقی هر دو مساله جدا کردن آنها و پرداختن به هر یک از طریق تمهید‌های تخصصی خاص اجتناب‌ناپذیر است.]
آری به پرداخت نقدی ؛نه به کالابرگ
اکنون که دولت وارث این شرایط پیچیده و پر صعوبت است چه روشی را می‌تواند پیگیری کند؟ برخی از افراد قیمت‌گذاری متفاوت برای حامل‌های انرژی را برای گروه‌های مختلف و مناطق مختلف مطرح می‌کنند، برخی نیز استفاده از کالا برگ و مانند آن را پیشنهاد می‌نمایند قیمت‌گذاری متفاوت برای غنی و فقیر برای برق و گاز و آب که دارای کنتور است و امکان اعمال قیمت تصاعدی را مقدور می‌سازد از گذشته نیز در جریان بوده است و کماکان می‌تواند نرخ‌های آن تغییر کند.
لیکن در مورد بنزین و فرآورده‌های مشابه این امر علاوه بر پیچیدگی‌های اجرایی، به ایجاد مشکلات جدید از جمله ایجاد شبکه‌های خرید در مناطق ارزان و انتقال به مناطق گران برای فروش و بهره‌برداری از اختلاف قیمت و ایجاد انواع بازار‌های زیرزمینی و فساد آلود خواهد انجامید و پس از ایجاد، ممانعت از این شیوه‌ها نیز خود برای کشور هزینه‌بر است. در مورد کالابرگ نیز ضروری است توجه شود که این کار در کشور ما یکبار امتحان شده و رفتن به این سو بیرون نیامدن از یک چاه و افتاده در یک چاه دوم است.
در این مورد می‌توان بسیار دلیل آورد لیکن در اینجا به ادامه این بحث نمی‌پردازم. برای دولت حذف پرداخت نقدی به برخی از اقشار جامعه علی‌الخصوص 40 درصد یا
50 درصد پایین درآمدی یک اشتباه سیاسی پر هزینه خواهد بود و به همین دلیل نیز ضروری است از این کار اجتناب کند و برای آن راه چاره‌ای اندیشیده شود و امکان یافتن راه‌هایی نیز وجود دارد که با تقریب قابل قبولی، هدف دولت را محقق سازد. برای این کار دلیل اقتصادی نیز قابل ارائه است.
متاسفانه دلایل آماری وجود دارد که در سطوح پایین درآمدی و مناطق جغرافیایی که این اقشار زندگی می‌کنند فعالیت اقتصادی مهمی در جریان نیست. اگر پرداخت یارانه نقدی به این اقشار همراه با سایر فعالیت‌ها برای رفع موانع سرمایه‌گذاری و کار آفرینی باشد این امر می‌تواند جریان تولید و مصرف محلی پایداری را در مناطق کمتر بهره‌مند ایجاد کند. یک مشاهده در این مورد برای اینجانب عبرت‌آمیز بود.
شاهدی بر يك ادعا
در سال‌هایی که مسوولیت موسسه عالی بانکدای را بر‌عهده داشتم، در نتیجه آشنایی با پژوهش‌های مختلف این زمینه واقعیتی برای من مطرح شد. به این معنی که هر سال پس از نوروز حجم عظیمی از اسکناس که در بانک‌های برخی استان‌های محروم انباشت می‌شود در حد بار کامیون و تریلر به تهران منتقل می‌شود. به این معنی که پرداخت‌های قبل از عید به صورت حقوق و دستمزد و پاداش و مطالبات و پرداختی به پیمانکاران یک جریان هزینه یکباره‌ای را ایجاد می‌کند و این جریان پولی پس از عید متوقف می‌شود. درست است که در تهران نیز قبل از عید مردم از بانک‌ها اسکناس دریافت می‌کنند و بعد از عید به بانک بازمی‌گردانند و حادثه مشابهی در تهران نیز اتفاق می‌افتد. لیکن به نظر اینجانب این دو حادثه ماهیتا متفاوت بوده و در مورد استان‌های محروم کشور نشان بارز از عدم گردش نقدینگی به دلیل عدم وجود یک ساختار تولید، تجارت و مصرف محلی است. مطالعات دیگری نیز موید همین نظر بود.
در زمان بر روی کار آمدن دولت اصلاحات در مباحث با همکاران به این نکته اشاره می‌شد که دوران دولت آقای‌هاشمی رفسنجانی مشغله دولت بازسازی و رفع برخی عدم تعادل‌های اساسی بود. در دولت اصلاحات شاید توجه به ایجاد یک جریان درآمدی در سطوح پایین درآمدی کشور گام موثری برای ایجاد درآمد و رفع محرومیت از طریق ایجاد جریان درآمدی همراه با سامان دادن به جریان پایدار تولید باشد. لیکن روش‌های اقتصادی به کار رفته به گونه‌ای دیگر بود. در زمان دولت نهم و دهم رییس دولت به درستی این ضرورت را به غریزه دریافت. لیکن روشی که به کار برده شد، بر اساس کانون قرار دادن تحرک اقتصادی و رفع ناهنجاری قیمت‌های نسبی و ایجاد درآمد پایدار از طریق تزریق در آمد نبود.


یافتن اقشار کم درآمد؛ ممکن یا غیر ممکن
یافتن اقشار کم‌درآمد شاید کار غیرممکنی نباشد. اگر نقشه فقر در کشور ترسیم شود، مشاهده می‌شود که اکثر مناطق مرزی پیرامون کشور قرمز هستند.* به نظر اینجانب همخوانی بسیار بالایی بین فقر و اقامت در برخی مناطق وجود دارد و این نتیجه اگر با اطلاعات جدید تایید شود خود جهت هدایت پرداخت‌های دولت را تا حدودی تعیین می‌کند. طبق مطالعات گذشته فقر با سن رییس خانوار نیز رابطه مستقیمی دارد. خانوار‌های فقیر معمولا به احتمال بالا خانوار‌های دارای سرپرست مسن یا خانوار‌های دارای سرپرست جوان بسیار کم سن و سال هستند. یعنی توزیع فقر بر اساس سن رییس خانوار یک توزیع دو مُدی است. همچنین خانوار‌های با سر پرست زن بیشتر احتمال دارد که در زیر خط فقر قرار گیرند. این موارد را از این نظر مطرح کردم که مشخص شود یافتن خانوار‌های نیازمند کار غیرممکنی نیست. مطالعات دقیق‌تر و به‌هنگام‌تر می‌تواند کار ساز باشد.
از آن گذشته روش ثبت نام خود اظهاری بر اساس ضابطه‌های تعیین شده عینی (مثلا خانواری که در تهران ارزش دارایی‌های آن کمتر از سیصد‌میلیون تومان یا جمع در آمد آن کمتر از ماهانه دومیلیون تومان و همسنگی مشابه برای شهرستان‌ها می‌تواند برای دریافت یارانه نقدی ثبت‌نام کند) و بررسی تصادفی به صورت سیستماتیک و جریمه کردن وحذف کسانی که اطلاعات نادرست در سطح فاحش ارائه کرده‌اند (مانند فردی که روزانه میلیون‌ها تومان در آمد مشخص دارد و برای دریافت یارانه ثبت‌نام کرده است). این شیوه‌ها نیز می‌تواند به عنوان مکمل به کار گرفته شود.
یک تیر و دو نشان
برای تامین بودجه برنامه‌های شناسایی افراد کم درآمد نیز می‌توان نرخ ارز را بر اساس ایجاد بازار ارز یکسان‌سازی کرد. مکانیزم‌های این کار نیز قابل طراحی است. در این مورد با یک تیر دو نشان زده می‌شود. هم رانت‌های ناشی از نرخ‌های چند گانه حذف می‌شود و هم منابع درآمدی دولت برای کمک به بخشی از مردم که در سخت‌ترین شرایط معاش هستند فراهم می‌شود.
نکته پایانی، اینجانب با خود عهد کرده بودم که دیگر مطلبی من باب پیشنهاد به دولت‌ها مطرح نکنم و این شعر را وصف حال خود همی خواندم؛ «هر چه گفتیم جز حکایت دوست، در همه عمر از آن پشیمانیم/ سعدیا بی‌وجود صحبت یار همه عالم به هیچ نستانیم». لیکن در این مورد نیز آقای‌هاشمخانی از روزنامه «دنیای اقتصاد» توبه شکن آمد و اینجانب را غافگیر کرد.


 

onia$

دستیار مدیر تالار مدیریت
[h=1]ارائه لایحه هدفمندی تا پایان سال به مجلس[/h] روزنامه دنیای اقتصاد - شماره ۳۰۸۵ کد خبر: DEN-772051
عضو هیات رییسه مجلس با تشریح جزئیات جلسه طیب نیا با هیات رییسه مجلس که ظهر دیروز با حضور رییس مجلس برگزار شد، درباره برنامه دولت برای ارائه لایحه هدفمندی به مجلس، گفت: بر اساس برنامه ریزی صورت گرفته از سوی دولت قرار است این موضوع هر چه زودتر در دولت نهایی شودو لایحه آن قبل از سال آینده به مجلس تقدیم شود.
حسین سبحانی‌نیا در گفت‌و‌گو با «خانه ملت» ضمن تشریح جزئیات جلسه مشترک وزیر اقتصاد و دارایی با هیات رییسه مجلس افزود: وزیر اقتصاد در این جلسه گزارشی از وضعیت حوزه اختیارات وزارت اقتصاد و دارایی درباره مسائل اقتصادی کشور، برنامه‌های این وزارتخانه، سیستم بانکی، صندوق‌های بازنشستگی، هدفمندی یارانه‌ها و موارد مربوط به خصوصی‌سازی ارائه داد.
نماینده مردم نیشابور در مجلس با بیان اینکه وزیر اقتصاد همچنین گزارشی از روند کاری این وزارتخانه در آینده به منظور بهبود شرایط اقتصادی به هیات رییسه ارائه داد، درباره برنامه دولت برای ارائه لایحه هدفمندی یارانه‌ها افزود: دولت برای بخش هدفمندی یارانه‌ها در لایحه بودجه 93 اعتباری در نظر نگرفته و قرار است از سوی دولت لایحه‌ای جداگانه برای هدفمندی به مجلس ارائه شود.
وی ادامه داد: قرار است در لایحه هدفمندی یارانه‌ها به هدف اصلی قانون گذار یعنی اجراي واقعی این قانون توجه بیشتری شود و در مجموع لایحه‌ای که بر مبناي آن هدفمندی یارانه‌ها واقعی‌تر به نتیجه برسد در برنامه دولت بود که در این راستا بنا شد دولت لایحه‌‌ای جداگانه برای هدفمندی به مجلس ارائه دهد.
سبحانی نیا درباره زمان ارائه لایحه هدفمندی از سوی دولت به مجلس با بیان اینکه این لایحه باید به نحوی در اختیار مجلس قرار گیرد تا برای سال آینده قابل اجرا باشد، افزود:‌ بر اساس برنامه ریزی دولت قرار است این موضوع هر چه زودتر به جمع بندی برسد و لایحه آن قبل از سال آینده به مجلس تقدیم شود.
عضو هیات رییسه مجلس افزود: ممکن است در یارانه نقدی دهک های بالای جامعه که نیازی به آن ندارند تجدید نظر صورت گیرد.
وی با بیان اینکه در جلسه هیات رییسه مجلس با وزیر اقتصاد همه اعضا از جمله دکتر لاریجانی رییس مجلس نیز حضور داشت، ادامه داد: آقای ابوترابی فرد به دلیل حضور در مراسم اجلاس مجمع عمومی مجالس آسیایی در پاکستان در جلسه حضور نداشت.
سبحانی نیا با اشاره به اظهارات رییس مجلس در جلسه دیروز با وزیر اقتصاد گفت:‌ رییس مجلس به هماهنگی کمیسیون اقتصادی مجلس و وزارت اقتصاد درباره لایحه اصلاح قانون مالیات که در دستور کار مجلس است، تاکید داشت؛ با اینکه در این جلسه رییس کمیسیون اقتصادی و محمد قاسمی مدیر دفتر مطالعات برنامه و بودجه پژوهش‌ها نیز حضور داشت.
وی افزود: همچنین بحث‌هایی در رابطه با افزایش سرمایه سیستم بانکی و توجه به تولید و مواردی از این قبیل از سوی اعضای هیات رییسه مطرح شد.
عضو هیات رییسه مجلس در پاسخ به این سوال که آیا در این جلسه موضوع استعفای وزیر اقتصاد مطرح شد یا خیر، گفت: این موضوع مطرح نشد؛ ضمن اینکه مشخص بود موضوع استعفای طیب نیا جدی نبود ضمن اینکه سوال از وی جزو وظایف مجلس است.
 

onia$

دستیار مدیر تالار مدیریت
معاون بودجه معاونت برنامه‌‌ریزی ریاست‌جمهوری:

[h=1]پرداخت یارانه به‌شیوه‌های غیرقانونی قبلی را ادامه نمی‌دهیم[/h] روزنامه دنیای اقتصاد - شماره ۳۰۸۹ کد خبر: DEN-773190

معاون بودجه معاونت برنامه‌‌ریزی و نظارت راهبردی با اشاره به اینکه دولت حدود ۱۰ هزار میلیارد تومان به پیمانکاران پروژه‌های عمرانی بدهکار است، گفت: «پرداخت یارانه به‌شیوه‌های غیرقانونی قبلی را ادامه نمی‌دهیم.»
به گزارش «تسنیم» فرهاد دژپسند با بیان اینکه تمام منتقدان از شفاف بودن لایحه بودجه 93 خوشحال هستند، اظهار کرد: «فروش 5 هزار میلیارد تومان اوراق مشارکت در بودجه 92 آمده است که 1000 میلیارد تومان آن برای فروش در نظر گرفته شد که در نهایت رقم بسیار ناچیزی از این اوراق توسط مردم خریداری شد.»
معاون بودجه معاونت برنامه‌‌ریزی و نظارت راهبردی رییس‌جمهور با طرح این پرسش که در این شرایط دوباره باید 5 هزار میلیارد تومان برای اوراق مشارکت در نظر گرفته می‌شد، گفت: «بر این اساس 3 هزار میلیارد تومان فروش اوراق مشارکت در لایحه بودجه 93 پیش‌بینی شده است و زمان سررسید برای جایگزینی این میزان اوراق را برآورد کردیم.»
دژپسند در پاسخ به این پرسش که آیا دولت یازدهم روش‌های غیرقانونی دولت قبلی را برای پرداخت یارانه ادامه می‌دهد، گفت: «در بحث تامین منابع هدفمندی یارانه‌‌ها اصلا روش‌های غیرقانونی نداریم و این بحث کاملا روشن و شفاف است.»
وی همچنین در پاسخ به این پرسش که بدهی‌های دولت به پیمانکاران عمرانی کشور چه میزان است، افزود: «بر اساس محاسبه انجام شده مورد تایید ذی‌حساب بدهی دولت به پیمانکاران کمتر از 10 هزار میلیارد تومان است.»
دژپسند در پاسخ به این پرسش که پیمانکاران مدعی طلب حدود 40 هزار میلیارد تومانی هستند، افزود: «مبنای کار دولت این است که دستگاه‌های اجرایی اسناد را باید با تایید ذی‌حساب برای دولت ارسال کنند و اگر ذی‌حساب آن را تایید نکند، برای دولت قابل اعتماد نیست. ضمن آ‌نکه امسال کارگروهی برای این موضوع فعال شده که بخشی از بدهی‌های دولت را از طریق فروش اوراق مشارکت، بخشی را از واگذاری سهام و بخش دیگری (3000 میلیارد تومان) را نیز از سال آینده در قالب اوراق اسناد خزانه اسلامی پرداخت خواهیم کرد.»
معاون بودجه معاونت برنامه‌‌ریزی و نظارت راهبردی در پاسخ به این پرسش که گفته شده سه برابر منابع مالی بلوکه شده ایران برای پروژه‌های عمرانی فاینانس صورت می‌گیرد، اظهار کرد: «دو برابر این پول‌ برای پروژه‌های عمرانی فاینانس انجام خواهد شد. در تلاشیم، بتوانیم تا 35 میلیارد دلار پروژه‌های عمرانی را فاینانس کنیم و در حال حاضر نیز در معاونت برنامه‌ریزی کارگروهی برای این موضوع تشکیل شده که در حال ارزیابی پروژه‌های عمرانی برای استفاده از فاینانس است.»
 

onia$

دستیار مدیر تالار مدیریت
استاد دانشگاه ویرجینیاتک آمریکا در برنامه «پایش» تشريح كرد

نقشه راه هدفمندي يارانه‌ها



گروه خبر- جواد صالحی اصفهانی می‌گوید: اگر طرح هدفمندی یارانه‌ها را به‌درستی اجرا کرده بودیم و به هر نفر همان 25هزار تومان که در قانون پیش‌بینی شده‌بود، پرداخت کرده بودیم هم اکنون بهتر می‌توانستیم فاز دوم را اجرا کنیم.
دکتر جواد صالحی اصفهانی استاد دانشگاه ویرجینیا تک آمریکا در برنامه شب گذشته پایش گفت: سال‌ها به انرژی یارانه می‌دادیم و مردم به این موضوع عادت کرده بودند و برداشتن یارانه انرژی کاري بسیار صحیح و سخت بود، اما متاسفانه با مشکلاتی که در اجرا ایجاد شد، به خصوص اینکه منابع و مصارف درست محاسبه نشده بود.
وی ادامه داد: مشکل قانون این بود که قیمت انرژی را افزایش داده اما این قیمت ثابت شد و قانون باید طوری نوشته می‌شد که این قیمت تحرک داشته باشد. همچنین اگر از همان اول در محاسبه پرداخت‌ها اشتباه نکرده بودیم، باعث نمی‌شد که طرح بدنام شود و تورم زا شود.
وی تاکید کرد: اگر به هر نفر 25 هزار تومان یارانه نقدی پرداخت کرده بودیم، هم‌اکنون بهتر می‌توانستیم فاز دوم را اجرا کنیم. آقای احمدی‌نژاد سعی کرد که دهک‌ها را شناسایی کند، اما چون این کار بسیار سخت و غیرعملیاتی بود و ایشان کار خوبی کرد و در تلویزیون اعلام کرد که شناسایی افراد ممکن نیست و به همه یکسان یارانه می‌دهیم.
اما باید به‌دنبال راه‌هایی باشیم تا هدفمندی را به طریقی انجام دهیم تا کمترین تاثیر ناگهانی و تغییرات ساختاری در زندگی مردم را به دنبال داشته باشد. به طور مثال اگر قرار باشد به روستاییان یارانه بدهیم افرادی هستند که می‌روند و در روستاها خانه خریداری می‌کنند، به‌عنوان مثال قیمت بنزین را برای اقشار پردرآمد بر اساس نوع خودرو افزایش دهیم طرح بهتری است.
این استاد دانشگاه تاکید کرد: اگر تنها مناطق جغرافیایی را شناسایی کنیم و در مناطق مختلف شهر قیمت بالاتری برای بنزین تعیین کنیم، منطقی است ؛
چرا که حداقل پمپ بنزین‌‌های مناطق مختلف هزینه‌های متفاوتی برای اجاره مکان دارند و اینکه قیمت یکسان باشد، منطقی نیست و در آمریکا هم این تفاوت قیمت وجود دارد و این منطق اقتصاد است.
وی ادامه داد: فرق بین ایران و آمریکا این است که در آمریکا فروشنده بنزین بخش خصوصی است و مشکل سیاسی ندارد و فروشندگان بنزین مالیات می‌دهند و با تغییر قیمت بنزین در همه اقتصاد آشوب به پا نمی‌شود و درنهایت باید به سمتی برویم که هزینه راه‌ها راخودروداران بپردازند.
مکانیزم شناسایی افراد وجود دارد اما در کوتاه‌مدت نه
صالحی اصفهانی افزود: مکانیزمی برای شناسایی افراد وجود دارد و در آمریکا همه افراد اظهارنامه می‌دهند و در کنار این اظهارنامه، سازمان قضایی قوی ای
وجود دارد که در صورت تخلف و دادن اطلاعات غلط، مجازات‌های سنگینی را برای ایشان درپی دارد و بازرسانی وجود دارد که به منزل افراد رفته و وسایل مردم را نگاه می‌کنند.
این استاد اقتصاد گفت: زمانی که افراد متقاضی دریافت یارانه هستند، مجبور به مبادله با دولت هستند و حساب بانکی مردم را نگاه کردن سیستم بانکی ما را دچار مشکل می‌کند.
وی افزود: در آمریکا کارتی را به عنوان یارانه می‌دهند که تنها با آن می‌توان غذا خرید و علت این است که می‌خواهند از بچه‌های خانواده‌های کم درآمد محافظت کنند و در ایران نیز باید افراد فقیر را شناسایی کرد و اما نمی‌توان عجولانه این کار را کرد.
صالحی اصفهانی گفت: مردم ایران روزانه معادل 4 میلیون بشکه نفت خام را به‌صورت گاز، بنزین، گازوییل، برق و... مصرف می‌کنند و درواقع دولت این انرژی را به صورت یارانه‌ای پنهان به مردم می‌دهد که با یک حساب سرانگشتی 180 هزار میلیارد تومان- معادل با کل بودجه دولت- ارزش آن است. من معتقدم که در این طریق یارانه پنهان بی‌عدالتی‌هایی به‌وجود می‌آید که هیچ توجیهی ندارد. اما اگر در دریافت یارانه افرادی با تقلب پول بیشتری می‌گیرند، باید از نظر قانونی با آن برخورد کرد. آن افرادی مرفه هم که اکنون یارانه دریافت می‌کنند، چون شناسایی آنها بسیار مشکل و هزینه‌بر است، بهتر است که شرایطی ایجاد شود، که این افراد داوطلبانه مالیات بدهند و برای این موضوع هم باید از راه‌های خلاقانه استفاده کرد. مثلا ساکنان محله فرشته تهران بیایند و از یارانه خود انصراف دهند و آن را به مرمت یک بخش بیمارستان در محله جوادیه اختصاص دهند که هم اکنون در بودجه دولت هست و از این دست.
وی تصریح کرد: انرژی و سرمایه فیزیکی مکمل هم هستند و انرژی ارزان به صنعت دادن هم کار خوبی نیست و موجب عدم توسعه صنعت می‌شود و جلوی ما را برای ورود به بازارهای جهانی خواهد گرفت. از طرفی انرژی ارزان جلوی رشد بهره‌وری بیشتر سرمایه انسانی را می‌گیرد و رغبت کارفرماها برای استفاده ازسرمایه انسانی به‌جای انرژی ارزان می‌کاهد.
صالحی اصفهانی گفت: نحوه شناسایی افراد بسیار مهم است و در ایران تجربه جالبی از سوی کمیته امداد داریم و این با سیستم آمریکا فرق دارد به این صورت که از همسایه‌ها و افراد محل برای شناسایی افراد محق استفاده می‌کنند، تا عزت افراد بی‌بضاعت حفظ شود. و فکر می‌کنم که این نحوه شناسایی با فرهنگ ما منطبق‌تر است.
درآمد رابطه نزدیکی با بهره‌وری دارد و مشکل ما این است که وقتی از درآمدمان شکایت می‌کنیم، توجهی به بهره‌وری کار خود نداریم. اگر این شکایت را تبدیل کنیم که چرا بهره‌وری کار ما پایین است ممکن است جواب‌های بهتری پیدا کنیم.
در رابطه با افزایش حقوق کارمندان دولت، این استاد اقتصاد گفت: همه کارمندان را نباید به یک چشم نگاه کرد و زمانی که درآمد ثابت افراد را یکسان کاهش می‌دهیم، افراد کارآمد از دولت خارج می‌شوند که این برای دولت و مملکت ضرر دارد. خوب بود مقداری انعطاف در سیستم ایجاد می‌کردیم و شایسته‌سالاری را افزایش می‌دادیم.
صالحی اصفهانی ادامه داد: هم اکنون چندین ماه است که نرخ تورم ایران پایین آمده است و در صورتی که تصمیمات اقتصادی صحیح گرفته شوند، تورم این امکان بالقوه را دارد که زیر 20 درصد بماند.
با اشاره به نتایج آمار مرکز آمار ایران وی گفت: افراد دهک پایین 45 درصد درآمد خود را از طریق یارانه تامین می‌کنند در حالی که درآمد ثروتمندان تنها پنج درصد به یارانه وابسته است.
این اقتصاددان درباره پیشنهاد به دولت برای آینده قانون هدفمندی گفت: در مرحله اول باید مردم عادت کنند، قیمت‌های اسمی هیچ‌گاه ثابت نمی‌ماند و نباید قیمت‌ها را ثابت نگه داشت. در 10 سال گذشته قیمت‌ها بیش از پنج برابر شد و دلار 5/3 برابر شد و دلار امروز ارزان تر از سال 82 است. باید قبول کنیم که اکثر قیمت‌ها نوسان دارد و علت آن هم منطق بازار است. در مورد انرژی در مرحله اول دولت باید اعلام کند که می‌خواهیم، قیمت انرژی را تا حدی آزاد بگذاریم.
صالحی اصفهانی تاکید کرد: 20 سال می‌خواستیم قیمت انرژی را افزایش دهیم و مشکلات فراوانی در این زمینه وجود داشت و افزایش جهشی قیمت در سال 89 به این دلیل بود که متوجه شدیم که افزایش قیمت تدریجی ممکن نیست، اما هم اکنون جامعه از شوک گرفتن خسته است و شاید افزایش تدریجی قیمت‌ها مناسب‌تر باشد.
وی گفت: یکی از مشکلات اصلی ما گذار از آموزش به اشتغال است و سیستم آموزشی ایران از جهت تولید کمیت آموزشی کارآ است و اشتغال یک نگرانی است که موجب مایوس شدن جوانان می‌شود و سرمایه انسانی اندوخته شده از بین می‌رود. در ایران و خاورمیانه جوانان با مشکل زیادی روبه‌رو هستند که شغل ثابتی پیدا کنند. پس از اتمام دوره تحصیل خود شاید تا 7 سال منتظر می‌شوند که شغل جدی اول خود را بگیرند. ایشان در ادامه با اشاره به نمودار یک گفتند اگر نسبت افراد 20 تا 24 ساله بر تعداد افراد 60 تا 64 ساله را خروجی بازار کار بر ورودی بازار کار بنامیم، می‌توان گفت در سال‌های حدود 1354 به ازای هر نفر که از بازار کار خارج می‌شد پنج نفر وارد بازار کار می‌شدند و با گذشت زمان این نسبت افزایش یافت و در سال‌های حدود 1380 به ماکزیمم مقدار خود رسید، و با گذر شکم جمعیتی از سن 24 سالگی این نسبت شروع به کاهش کرد.
 

zahra.71

عضو جدید
کاربر ممتاز
دهک‌ها حذف می‌شوند یا یارانه غیرنقدی؟

فشار افکار عمومی به سیاستمداران، می تواند آنها محافظه کار کند. این قاعده درباره اکثر روسای دولتها هم موضوعیت دارد. این قاعده در کشور ما شامل نمایندگان مجلس هم می شود

از همان ابتدای آغاز هدفمندی یارانه ها سوژه های ملتهب این بخش، دولت را مجبور به عقب نشینی کرد. خوشه بندی قشرهای مختلف جامعه یکی از معروفترین مثالها در این زمینه بود که در دوران خود به لطیفه در میان عامه مردم تبدیل شده بود و افراد از یکدیگر درباره  شماره خوشه شان سوال می کردند.

آغاز موفق قانون هدفمندی یارانه ها- که با مقطوع کردن قیمت ها و نظارت جدی دولت همراه بود- به همان اندازه پایان شیرینی نداشت. گرانی کالاها و ارزاق عمومی کار را به جایی رساند که منتقدان دولت نهم و دهم در رسانه ها، از دولت وقت خواستند قیمت ها را به قبل از هدفمندی یارانه ها باز گرداند.

عبارتی که بعد از تشکیل دولت یازدهم،حامیان دولت سابق برای دولت مستقر به کار بردند در حالی که آن افزایش قیمت ها ربطی به دولت ندارد. حجت الاسلام روانبخش یکی از حامیان دولت نهم و دهم در یادداشتی در خبرگزاری فارس نوشت: «اگر طرح هدفمندی یارانه‌ها اشتباه بوده، آن را کنار بگذارید و قیمتها را همه به حال قبلی برگردد؛ در این‌صورت حذف یارانه‌ها توجیه پذیر است.»

 آخرین روزهای دولت دهم، محمود احمدی نژاد در یکی از سفرهای استانی خود درباره سنگ اندازی هایی که در برابر اجرای این قانون می شود سخن گفت. آن حرفها جدید  نبود. بخش مهم حرف های احمدی نژاد آنجا بود که گفت به گونه ای قانون هدفمندی را اجر%:.7-!می کنیم که هیچ دولتی نتواند آن را از مردم بگیرد. آن روز بقیه حرف های احمدی نژاد در میان تشویق مردم تشویق گم شد، اما  4 ماه پایانی دولت  آن قدر گرانی کالاها و ارزاق عمومی بالا رفت که حکایت خیلی ها شد این ضرب المثل که «از طلا گشتن پشیمان گشته ایم، مرحمت فرموده ما را مس کنید.»

روحانی و همکاران اقتصادی اش در شرایطی پاستور را تحویل گرفتند که برای پرداخت حقوق پایان ماه دولت با کمبود بودجه مواجه بودند. دولت در مرداد ماه برای پرداخت حقوق می بایست 7500 میلیارد تومان پرداخت می‌کرد ولی فقط 2870 میلیارد تومان پول در خزانه دولت مانده بود. این روایت حسن روحانی در گزارش 100 روزه اش بود. رقمی که برای پرداخت یارانه نقدی هدفمندی یارانه ها هم رقم 3500 میلیارد تومان بود و روحانی می گفت که «دولت حتماً باید روند پرداخت را اصلاح کند.»

اصلاح روند پرداخت یارانه ها هنوز در دولت به سرانجام نرسیده است. بودجه 93 در شرایطی به مجلس تحویل داده شد که دولت لایحه هدفمندی یارانه ها و سرنوشت این قانون را در این بودجه نیاورد. استدلال پاستور نشینان هم این بود که هدفمندی یارانه ها یک قانون دائمی است و نباید هر سال در بودجه بدان پرداخت. امری که چهره های اقتصادی مجلس چندان با آن موافقت نکردند. غلامرضا مصباحی مقدم شیخ اقتصاد دان مجلس از جمله چهره هایی بود که گفت:«دولت باید تکلیف اجرای فاز دوم هدفمندی یارانه ها را در لایحه بودجه 93 مشخص کند.» چرا که وی معتقد است ارایه لایحه جداگانه برای فاز دوم هدفمندی یارانه ها «تغییرات جدی» در لایحه بودجه 93 ایجاد می کند که این موجب دغدغه و نگرانی نمایندگان است.»

احمد توکلی دیگر چهره اقتصاد دان مجلس هم عدم ارائه قانون  هدفمندی در قالب بودجه را مشکل آفرین برای دولت و مجلس می داند و به خبرمی گوید:«بودجه سالانه از نظرعلمی باید جامعیت داشته باشد و این امر دراصل 52 قانون اساسی صراحت دارد.»

وی می افزاید:«دولت باید قانون هدفمندی یارانه ها را در این لایحه مد نظر قرار می داد.چرا که اجرای این قانون دخل و خرج دارد و ما نمی توانیم در تصویب بودجه یک بخش رانادیده بگیریم.»

عضو کمیسیون برنامه و بودجه تاکید می کند :«از آنجا که بودجه، لایحه اداره کشور در طول یک سال است باید یک بار به مجلس ارائه شود و نمی توان لایحه هدفمندی را از بودجه جدا کرد.»

پاسخ به اینکه چرا نمی توان هدفمندی را از بودجه جدا کرد موضوعی است که عباسعلی نورا اقتصاددان و نماینده مجلس هشتم درباره آن به خبر می گوید:«مشخص شدن  تکیلف قانون هدفمندی یارانه ها از آن جهت حائز اهمیت است که تمام شاخص های اقتصادی به اجریی این قانون مرتبط است و تا زمانی که قیمت اصلاح شده مد نظر قرار نگیرد، میزان تاثیرات آن در تورم، اشتغال، تولید و رفاه مردم مشخص نمی شود.» توکلی هم معتقد است دولت با نگنجاندن موضوع هدفمندی در قالب بودجه دچار اشتباه شد، و افزود: «دولت می توانست موضوع هدفمندی را در بودجه بگنجاند و بعد از تکمیل شدن مطالعاتش در فروردین اصلاحیه ای را به مجلس ارائه کند.»

مطالعات دولت درباره شیوه اجرای هدفمندی، هنوز  در دولت نهایی نشده است و دولتمردان ترجیح می دهند شوک جدیدی را به جامعه درباره وضعیت دور دوم اجرای آن وارد نکنند. عزت الله یوسفیان عضو کمیسیون برنامه و بودجه مجلس هم در گفت وگو با تسنیم تاکید می کند که «دو قوه درباره ادامه هدفمندی یارانه‌ها به اجماع نرسیده‌اند.» ثروتی دیگر عضو این کمیسیون هم اظهار می دارد که«۴ سناریو برای اجرای هدفمندی یارانه‌ها وجود دارد.»

 همین 4 سناریو منجر به تشکیل جلسات در خصوص بودجه 93 بین دولت و مجلس از ابتدای هفته جاری شده است.جلساتی که برخی از نمایندگان به دولت پیشنهاد دادند که هدفمندی را در قالب پرداخت غیرنقدی و کوپنی ادامه دهند و برخی دیگر پیشنهاد «حذف دهک‌ها» را به دولت داده‌اند . اشکال حذف دهک ها آنجا است که به گفته یوسفیان ملا «دولت تعریف مشخصی از دهک ندارد و نمی‌داند که دهک شامل چه بخش‌هایی می‌شود .»آن طور که این عضو کمیسیون بودجه گفته است:«حذف دهک‌ها طی سال آینده امکان پذیر نیست چرا که شناسایی دهک‌ها حداقل یکسال زمان می‌برد از همین رو دولت نمی‌تواند در سال 93 دهک‌های درآمدی را شناسایی و نسبت به حذف یارانه آنها اقدام کند.»

عباسعلی نورا عضو سابق کمیسیون برنامه و بودجه مجلس که این روزها بیشتر به تدریس اقتصاد می پردازد، یک پیشنهاد جدید برای دو سال باقی مانده و خلاصی از فشار افکار عمومی درباره حذف برخی دهک ها دارد؛«باقی ماندن سطح قیمت ها در 2 سال باقی مانده اجرای برنامه پنجم و کمک بیشتر به افراد تحت پوشش بهزیستی، کمیته امداد و... به صورت غیر نقدی.»

 پیشنهاد نورا از آن جهت است که او می گوید: حذف دهک ها یا غیر نقدی کردن آن موجب اعتراض بخشی از مردم شود. راه حل سوم نورا هم داوطلبانه شدن  کناره گیری شهروندان از دریافت یارانه نقدی است . این شیوه از خطر ورود دولت به اطلاعات خصوصی شهروندان هم جلوگری می کند.نورا می گوید:« کسی که پورشه سوار می شود یا دهنه مغازه  اش میلیاردها تومان قیمت دارد، یا پزشک و استاد دانشگاه است، حتما دریافت این یارانه تاثیری در زندگی اش ندارد.بنابراین کناره گیری داوطلبانه  جامعه این امکان را به افراد می دهد که دولت در حساب های خصوصی آنها ورود پیدا نکند.»

محسن کوهکن چهره اصولگرای عضو جبهه پیروان خط  امام و رهبری هم در گفت وگو با خبر می گوید:«دولت برای تامین منابع مالی حاصل از قیمت حامل های انرژِی با کمبود مواجه است و به این جهت در مورد نحوه اجرای فاز دوم تامل می کند.»

او معتقد است دولت می تواند با کار فرهنگی  و رسانه ای قوی مردم را درباره حذف دهک های ثروتمند و تاثیر آن در  اقتصاد کشور متقاعد کند. چرا که وقتی  بر اساس منطق اقتصادی به مردم بگوییم مزایا و معایب اجرای فاز دوم هدفمندی یارانه ها - که یک تکلیف قانونی است- چیست، به طور قطع مردم هم همراهی می کنند.

سخنگوی سابق هیات رئیسه با تاکید بر اینکه براساس الزامات قانونی چاره ای جز واقعی کردن  قیمت ها نداریم، گفت: «ادامه شیوه پرداخت نقدی، تبعات آن را همچنان خواهد داشت و بهترین روش ان است که هدفمندی یارانه ها براساس روال پلکانی خودش جلو برود  و قیمت حامل های انرژی به قیمت فوب خلیج فارس برسد.»

به گزارش خبر آنلاین، استدلال رئیس جمهور درباره اینکه دولت نباید به حساب های شخصی شهروندان ورود پیدا کند، تا براساس آن برخی دهک ها را حذف کند، امیدها درباره با تدبیر اجراشدن فاز دوم هدفمندی را افزایش می دهد تا همچون فاز اول اجرای این قانون مردم این ضرب المثل را تکرار نکنند که « از طلا گشتن پشیمان گشته ایم ...»
 

onia$

دستیار مدیر تالار مدیریت
[h=1]طرح جامع دولت برای هدفمندی[/h]

اسحاق جهانگیری: معلوم نیست لایحه هدفمندی به مجلس بدهیم

معاون اول رییس‌جمهور با اشاره به اهمیت آسیب‌شناسی فاز اول اجرای قانون هدفمندی یارانه‌ها و تشکیل گروهی در دولت در این راستا، ‌گفت: «به محض اینکه آسیب‌شناسی در این زمینه انجام گیرد، طرح جامعی برای هدفمندی تهیه می‌شود تا این طرح حداقل این اطمینان را به مدیریت کشور بدهد که نقاط منفی مرحله اول را نخواهد داشت و این نقاط منفی به صورت کامل از بین رفته است.»
به گزارش «ایسنا»، اسحاق جهانگیری دیروز در حاشیه گردهمایی مدیران کل دفاتر امور روستایی و شوراهای استانداری‌های سراسر کشور، در جمع خبرنگاران در پاسخ به این پرسش که «دولت لایحه هدفمندی را چه موقع به مجلس ارایه خواهد داد؟» گفت: «معلوم نیست که ما الزاما نیاز به این داشته باشیم که لایحه هدفمندی به مجلس بدهیم.»
وی در این ارتباط افزود: «ما یک قانون به عنوان قانون هدفمندی یارانه‌ها داریم که بر اساس این قانون دولت مکلف شده است که طی سال‌های مختلف تصمیم‌های لازم را برای اجرای این قانون اتخاذ کند.»
معاون اول رییس‌جمهور با اشاره به اجرای مرحله اول قانون هدفمندی یارانه‌ها اظهار کرد: «باید مرحله اولی که اجرا شده مورد ارزیابی قرار گیرد و مشکلاتی که داشته به صورت دقیق بررسی شود و این کار به یک بررسی کامل نیاز دارد.»
جهانگیری افزود: «روزی که قانون هدفمندی یارانه‌ها اجرا شد، چند هدف عمده برای آن در نظر گرفته شده بود از جمله اینکه باید در مصرف انرژی صرفه‌جویی می‌شد، میزان مصرف انرژی کاهش پیدا می‌کرد و مانع از قاچاق انرژی از جمله بنزین و گازويیل به خارج از کشور می‌شد و همچنین به خانوارهایی که درآمد کمتری دارند توجه ویژه‌ای می‌شد. از طرف دیگر اجرای این قانون باید بر تولید و سرمایه‌گذاری اثر مثبتی مي‌گذاشت.»
صرفه‌جویی در هدفمندی حاصل نشد
وی ادامه داد: «ما اکنون در سال 92 هستیم و وقتی ارزیابی می‌کنیم، می‌بینیم قیمت‌هایی که گذاشته شده منجر به کاهش مصرف نشده و اگر در سال اول هم کاهش مصرفی داشتیم مجددا شاهد روند صعودی در زمینه مصرف هستیم و قاچاق این مواد (حامل‌های انرژی) نیز دوباره افزایش داشته است.»
معاون اول رییس‌جمهور همچنین با بیان اینکه «سال گذشته رشد تولید در کشور ما منفی 8/5 بوده و تورم در کشور نیز به عدد كم‌سابقه 40 درصد رسیده و رکود تورمی در کشور حاصل شده است» گفت: «این مسایل بیانگر آن است که وقتی می‌خواهیم طرح مهمی را اجرا کنیم، باید آسیب‌شناسی دقیقی روی آن صورت گیرد.»
جهانگیری همچنین گفت: «شاید گفته شود ساده‌ترین کار این است که ما قیمت‌ها را به عدد بالاتر برسانیم و بعد تقسیم کنیم.»
وی اضافه کرد: «در حال حاضر با توجه به رقم یارانه‌ای که به مردم داده می‌شود، در بودجه سال 93 با وجود محدودیت بودجه‌ای که داریم، 11 هزار و 200 میلیارد تومان از منابع بودجه‌ای پرداخت می‌کنیم تا بتوانیم یارانه 45هزار تومان را پرداخت کنیم.»
آسیب‌شناسی فاز اول هدفمندی در دولت
معاون اول رییس‌جمهور در بخش دیگری از صحبت‌های خود گفت: «مدتی است که گروهی در دولت مسوولیت پیدا کرده است که مرحله اول اجرای این قانون را آسیب‌شناسی کند و به محض اینکه آسیب‌شناسی انجام گرفت، طرح جامعی برای هدفمندی تهیه می‌شود که در آن طرح حداقل اطمینان به مدیریت کشور داده شود که این طرح نقاط منفی مرحله اول را ندارد و این نقاط به صورت کامل از بین رفته است.»
جهانگیری خاطرنشان کرد: «در آن مقطع، اگر نیاز به قانون باشد حتما لایحه‌ای تقدیم مجلس می‌کنیم و اگر نیاز به قانون نداشته باشد، دولت خود آن را اجرا خواهد کرد.»
وی در پایان، درباره اینکه گفته می‌شود رییس‌جمهور در آینده‌ای نزدیک سفر استانی به مشهد خواهد داشت، گفت: «سفر استانی قطعا در دستور کار دولت است، ولی من در جریان زمان و مکان آن نیستم و این مسایل را دفتر رییس‌جمهور اعلام می‌کند.»
نرخ تورم روستاها بیشتر از شهرها
معاون اول رییس‌جمهوری همچنین در سخنرانی خود در مراسم گردهمایی مدیران کل دفاتر امور روستایی و شوراهای استانداری‌های سراسر کشور که در نهاد ریاست‌جمهوری برگزار شد، نرخ متوسط تورم را 40درصد و نرخ تورم مواد غذایی را 60 درصد عنوان کرد و گفت: با توجه به اینکه سهم مواد غذایی در هزینه خانوار روستایی بیش از خانوار شهری است، در سال 1391 نرخ تورم روستاها برای نخستین بار بیشتر از تورم شهرها شده است.
او افزود: «افزایش تورم در روستاها اثر پول‌هایی را که تاکنون به عنوان یارانه نقدی پرداخت شده، از بین برده است.»
معاون اول رییس‌جمهوری افزود: «نزدیک به 30 درصد جمعیت کشور را روستانشینان تشکیل می‌دهند که سهم بزرگی را در تولید و اشتغال و تامین مواد غذایی در کشور به عهده دارند.»
وی ادامه داد: «در برنامه پنجم توسعه پس از اینکه احساس شد زیربناها در روستاها ایجاد شده و به‌رغم آن، هنوز مهاجرت به شهرها وجود دارد، مشخص شد که علت مهاجرت روستاییان به شهرها چیزی فراتر از توسعه عمرانی در روستاها است.»
جهانگیری تصریح کرد: «بر این اساس، در ماده 194 قانون برنامه، توسعه روستایی از جهاتی دیگر مد نظر قرار گرفت تا روستاییان از هر نظر احساس دوگانگی با شهرنشینان نداشته باشند.»
 

onia$

دستیار مدیر تالار مدیریت
[h=1]برگرداندن قطار منطقي‌سازي يارانه‌ها به ريل اصلي[/h]

آيا بايد مرتبا با افتخار به فكر افتتاح سدها و نيروگاه‌هاي جديد باشيم و هرچه بيشتر انرژي توليد كنيم و بعد هرچه بيشتر آن را تلف كنيم؟

سيد غلامحسين حسن‌تاش*
در سال‌هاي پاياني دهه 60 وقتي بعد از پايان جنگ تحميلي عراق عليه ايران، براي اولين بار مساله منطقي كردن يارانه‌ها مطرح شد، پس از آن بود كه براساس بررسي‌هاي انجام شده، نامطلوب بودن وضعيت بهره‌وري انرژي در ايران آشكار شده بود.
منظور از منطقي كردن اين بود كه به جاي اينكه يارانه درجایی پرداخت شود كه مشوق مصرف است، در جایی پرداخت شود كه به كنترل مصرف كمك كند. معناي اين كار مي‌توانست اين باشد كه راهكارهاي صرفه‌جویی و بهينه‌سازي مصرف انرژي مشخص شود و پروژه‌هاي مرتبط با آن يارانه دريافت كنند، اما بعدها اين مفهوم تغيير كرد و عملا مساله خطير بهينه‌سازي مصرف انرژي تحت‌الشعاع مسایل و نيات و اهداف ديگري قرار گرفت. نتيجه اينكه وضعيت اسفبار انرژي در كشور به قوت خود باقي‌مانده است و كسي هم به فكر آن نيست. تاسف بار است كه در كشور ما بسياري به فكر احداث نيروگاه جديد، سد جديد، پالايشگاه جديد و افزايش توليد نفت و گاز هستند، اما كسي به فكر اين همه تلفات و ضايعات انرژي نيست. آيا بايد هرچه بيشتر توليد كنيم و بعد هرچه بيشتر آن را تلف كنيم؟
اينك كه ناكارآیی راه‌حل قيمتي بدون توجه به ساير مسایل و لوازم مربوطه آشكار شده است و مرحله اول طرح موسوم به هدفمندي به يك معضل اقتصادي براي كشور تبديل شده است، در اين نوشته ضمن تشريح وضعيت انرژي كشور، توصيه شده است كه مساله منطقي‌كردن يارانه‌ها به همان ريل اوليه آن برگردانده شود.
اتلاف انرژي در كشور
وضعيت فعلي مصرف انرژي در ايران بسيار نامطلوب است و همه كارشناسان بخش انرژي بر اين مساله اتفاق‌نظر دارند.
براساس گزارش تراز هيدروكربني وزارت نفت ميزان مصرف انرژي كشور در سال 1390 روزانه بيش از 9/4ميليون بشكه معادل نفت‌خام، انرژي در كشور مصرف شده است (گازطبيعي هم بر اساس ارزش حرارتي به نفت‌خام تبديل شده). براساس همين گزارش در سال 90 بيش از 600 ميليون بشكه معادل نفت‌خام تلفات بخش انرژي كشور (در بخش‌‌هاي مختلف توليد و توزيع) بوده است. گزارش مذكور بيش از 215 ميليون بشكه (معادل نفت‌خام) از اين ميزان را تلفات مجاز دانسته
است.
اين تلفات مجاز عمدتا به تلفات تبديل انرژي در نيروگاه‌هاي توليد برق مربوط مي‌شود. البته در همه‌جاي دنيا در فرآيند تبديل سوخت‌هاي فسيلي به نيروي برق با تلفات روبه‌رو هستند، اما امروزه در فرآيندهاي سيكل تركيبي اين راندمان به بيش از 52 درصد رسيده و كشورهاي پيشرفته جهان در تلاش هستند كه با استفاده از توليد همزمان برق و حرارت (موسوم به CHP)، اين راندمان را به بيش از 75درصد برسانند، اما در گزارش مذكور راندمان 45 درصد براي نيروگاه‌ها پذيرفته شده است كه با توجه به آنچه ذكر شد طبعا با مسامحه همراه است، اما حتي با فرض پذيرش مجاز بودن تلفات مذكور، بازهم بيش‌از 385 ميليون بشكه تلفات در بخش توليد و توزيع انرژي كشور وجود دارد كه گزارش مذكور بر غير مجاز بودن آن تصريح دارد.
اين به اين معنا است كه تنها بيش از يك ميليون بشكه در روز (معادل نفت‌خام) تنها تلفات غيرمجاز در بخش توليد و انتقال و توزيع انرژي كشور وجود دارد. به‌عنوان يك نمونه عمده از اين تلفات مي‌توان به روزانه 5/37 میليون مترمکعب گاز غني كه سوزانده مي‌شود، اشاره نمود که ميزان آن معادل تولید یک و نیم فاز از پارس‌جنوبی است.
عدد سال اين گازها حدود 7/13 میلیارد مترمکعب (معادل 56/96 ميليون بشكه نفت‌خام) می‌شود که اگر ارزش آن را بر اساس ارزش گاز صادراتی به ترکیه محاسبه کنیم (505 دلار در هر هزار مترمکعب یا 5/14دلار در هر میلیون BTU) حدود 9/6 میلیارد دلار می‌شود. ضمنا میزان مذكور از ميزان گاز وارداتی از ترکمنستان نیز بیشتر است. در سال‌های 1379 و 1380 در موسسه مطالعات بین‌المللی انرژی (وزارت نفت) در مورد نحوه استفاده بهینه از تک‌تک میادینی که گازهای همراه نفتشان می‌سوزد مطالعات فنی- اقتصادی انجام شده و راهکارها مشخص‌است در آن زمان قیمت جهانی نفت بین 20 تا 25 دلار بود و قطع و یقین در قيمت نفت 90 تا 100 دلاری (که قیمت گاز هم به هرحال به تبع آن افزایش یافته) همه پروژه‌های مربوطه اقتصادی است.
آنچه ذكر شد تنها مربوط به بخش توليد و توزيع انرژي كشور بود، اما در بخش‌هاي مختلف مصرف‌كننده انرژي هم وضعيت نامطلوب است در اين رابطه مقايسه ميزان مصرف انرژي (حدود 3/4 ميليون بشكه معادل نفت‌خام در روز) با ساير شاخص‌هاي اقتصادي كشور اين مساله را به‌خوبي انعكاس مي‌دهد.
مهم‌ترين شاخص جهت مقايسه وضعيت مصرف انرژي در كشورهاي مختلف شاخص شدت انرژي است كه ميزان كل انرژي مصرفي به ازای هر هزاردلار توليد ناخالص داخلي را منعكس مي‌كند. براساس گزارش تراز هيدروكربني كشور، در حالي‌كه در سال 2011 ميلادي شاخص شدت انرژي در ژاپن و انگلستان كه از بيشترين كارآیی در مصرف انرژي برخوردار بوده‌اند عدد 08/0 بوده و متوسط جهاني آن 18/0 بوده‌، اين عدد در ايران 47/0 بوده است.
اين مساله اهميت و ضرورت سياست‌هاي كنترل مصرف را به‌خوبي آشكار مي‌کند و اين یکی از معضلات جدی کشور است. اگر وضعيت ايران با متوسط جهاني مقايسه شود به معناي حدود 70 درصد پتانسيل صرفه‌جویی در كشور است، اما حتي اگر رسيدن به وضعيت كشوري مانند هند (با شدت انرژي 33/0) هدف گرفته شود به معناي پتانسيل 30 درصدي يا بيش از يك ميليون بشكه معادل نفت‌خام براي كاهش مصرف انرژي خواهد بود. ماحصل اينكه در ايران حداقل به ميزان 2 ميليون بشكه معادل نفت‌خام پتانسيل‌ كاهش مصرف انرژي در مجموع بخش‌هاي توليد و مصرف انرژي براي رسيدن به سطح متوسط جهان و خيلي بيشتر از آن براي رسيدن به سطح كشورهاي پيشرفته وجود دارد.
ارزش انرژي مصرفي كشور كه در فوق به آن اشاره شد، در قيمت‌هاي فعلي نفت (حدود 90 دلار در بشكه) و گاز (به قيمت صادراتي به تركيه) بیش از 130 ميليارد دلار در سال است. ارزش مستقيم يك صرفه‌جویی 20 درصدي در آن كه در يك برنامه ملي چند ساله قابل تحقق است، بيش از 26ميليارد دلار در سال خواهد بود و البته پتانسیل صرفه‌جویی بسیار بیشتر از آن است. آيا امري خطيرتر از اين در كشور وجود دارد؟
راهكار
كشورهاي صنعتي غرب پس وقوع بحران‌ها يا شوك‌هاي اول و دوم نفتي در سال‌هاي 1973 و 1978 در دهه هفتاد ميلادي، با تاسيس آژانس بين‌المللي انرژي، سياست‌هاي گسترده‌اي را براي جلوگيري از بحران‌هاي آتي به كار گرفتند كه كنترل مصرف و مديريت تقاضا در همه بخش‌هاي مصرف كننده انرژي، همواره در سرلوحه اين سياست‌ها قرارداشته است و طي نزديك به چهل سال گذشته نيز بدون وقفه ادامه داشته است. نتيجه اين سياست‌ها كنترل مصرف انرژي و تغيير مسير شاخص شدت انرژي بوده، به طوري كه حتي در بعضي از سال‌هاي دهه 1980 رشد اقتصادي اين كشورها با كاهش ميزان مصرف انرژي همراه بوده است و اينك دستاوردها و تجربيات اين كشورها در اختيار است.
در ايران پروژه‌هاي فراواني را در بخش‌هاي مختلف اقتصادي براي بهينه‌سازي مصرف انرژي مي‌توان تعريف کرد كه اغلب از محل صرفه‌جویی حاصله به سرعت بازگشت سرمايه مي‌شوند. اين پروژه‌ها از سه اقدام ساده دوجداره كردن پنجره‌ها، درزگيري درب و پنجره‌ها و تزريق فوم عايق در شكاف‌ها در منازل مسكوني مي‌تواند تعريف شود تا موارد پيچيده‌تر در صنايع و كارخانه‌ها. براي اين منظور ابتدا بايد مصرف مورد نظر (كه واحد يا هر بنگاه يا فعاليت مصرف كننده انرژي باشد) مورد مميزي انرژي قرار گيرد، ازطريق مميزي انرژي وضعيت مصرف انرژي واحد براي سرد يا گرم كردن ميزان مشخصي از فضا يا فراهم كردن امكان مقدار مشخصي از توليد يك كالا يا يك خدمت مشخص مي‌گردد و اين مقدار با موارد متوسط جهاني و بهترين نمونه‌ها يا نمونه‌‌هاي امكان‌پذير (در شرايط ايران)، مقايسه مي‌شود
(Bench Marking) و تفاوت‌ها استخراج و تجزيه و تحليل مي‌گردد (Gap Analysis) ، بعد از مشخص شدن اين تفاوت‌ها يك پروژه تعريف مي‌شود كه بر مبناي آن بايد سرمايه‌گذاري و هزينه براي رسيدن از وضعيت موجود به وضعيت مطلوب انجام شود و سپس مطالعه اقتصادي انجام مي‌شود كه آيا اين سرمايه‌گذاري از طريق انرژي صرفه‌جویی شده در نتيجه اجراي پروژه بازگشت سرمايه خواهد شد يا نه؟ در ايران پروژه‌هاي فراواني از اين طريق قابل تعريف كردن است كه اغلب در قيمت‌هاي منطقه‌اي انرژي كاملا اقتصادي هستند.
بسياري از اين پروژه‌ها تاكنون در قالب پايان‌نامه‌هاي كارشناسي ارشد يا توسط موسسات ذي‌ربط مورد مطالعه قرار گرفته است. به‌عنوان نمونه در خود صنعت نفت بسیاری از ایستگاه‌های تقویت فشار که در مسیر خطوط لوله گاز قراردارند و خودشان از گازی که عبور می‌دهند مصرف می‌کنند، از نظر مصرف سوخت مطابق استانداردهای جهانی نیستند.
بررسی مقدماتی نشان می‌دهد که سرمایه‌گذاری در جهت تعویض توربین‌های این ایستگاه‌ها و استفاده از توربین‌های کارآتر از نظر مصرف انرژی، تنها از محل مقدار گاز قابل صرفه‌جویی و صادرات این گاز، در مدت قابل قبول و با نرخي مطلوب بازگشت سرمایه می‌شود. نكته مهمي كه بايد توجه داشت اين است كه هرگونه کاهش مصرف در سوخت‌هاي فسيلي به نوبه خود میزان انتشار آلاینده‌های محیط‌زیست را کاهش می‌دهد و لذا با توجه به نگرانی‌های جهانی در مورد محیط‌زیست و گرم شدن زمین و مکانیزم‌هایی که در پروتکل کیوتو پیش‌بینی شده، دقیقا در نقطه مقابل پرونده هسته‌ای‌، از حمایت‌های جهانی و اعتبارات جهانی در این زمینه نیز می‌توان استفاده
کرد.
بر مبناي پروتكل زيست‌محيطي بين‌المللي كيوتو، عده‌اي از كشورهاي پيشرفته صنعتي، تعهداتي را در زمينه كاهش‌ آلاينده‌ها پذيرفته‌اند و از آنجا كه به‌دليل پيشرفته بودن تكنولوژي در اين كشورها، كاهش بيشتر مصرف انرژي و آلاينده‌ها براي ايشان مستلزم تحقيق و پژوهش و پرهزينه است، اجازه يافته‌اند كه تعهدات خود را در هرجایی به انجام رسانند و لذا امكان اينكه از طريق فروش (غير مستقيم) اين آلاينده‌هاي كاهش يافته، بتوان درآمدي علاوه‌بر ارزش انرژي صرفه‌جویی شده را كسب نمود نيز وجود دارد كه اين نيز بر جذابيت پروژه‌هاي صرفه‌جویی انرژي مي‌افزايد.
از طرف ديگر دولت باتوجه به تعهدات انساني خود، وظیفه به حداقل رساندن آلاینده‌های زیست‌محیطی را که اینک به یک تهدید جدی علیه جامعه تبدیل گردیده است نیز بر عهده دارد. به‌دليل مخالفت ايالات‌متحده آمريكا با پروتكل كيوتو ممكن است چنين فرصت مغتنمي براي هميشه برقرار نباشد و از دست برود.
اينك ما در كشور تجربه اينكه تنها با بالا بردن قيمت و بدون توجه به اقدامات مكمل غيرقيمتي بخواهيم مساله را حل كنيم، در اختيار داريم و متاسفانه نتيجه‌اي نگرفته‌ايم كه از ابتدا هم قابل پيش‌بيني بود.
يكي از تجربيات روشن كشورهاي صنعتي، تاسيس شركت‌هاي خدمات انرژي (ESCO) است. تامين مالي پروژه‌هاي بهينه‌سازي مصرف انرژي از طريق شركت‌هاي خدمات انرژي، يكي از كارآترين روش‌ها به شمار مي‏آيد كه از تجربه زيادي در كشورهاي صنعتي برخوردار است. شركت خدمات انرژي شركتي است كه پروژه‏هاي مرتبط با بهبود كارآيي انرژي را طراحي، اجرا و تامين‏مالي مي‏كند. شركت‌هاي مذكور در سطح بين‌المللي‌ به‌صورت تخصصي عمل مي‌كنند و بسيار متنوع هستند (‌به‌عنوان مثال بخش پالايش، صنايع فولاد، صنايع غذایی و......) ويژگي اصلي شركت خدمات انرژي در مقايسه با شركت مشاوره‏اي و پيمانكاران و فروشندگان تجهيزات، در عقد قراردادهاي عملكردي است. در قرارداد عملكردي، مجري پروژه هزينه‏هاي اجراي پروژه را از محل منافع حاصل از اجراي پروژه (انرژي صرفه‌جویی شده يا ذخيره شده) دريافت مي‏كند. شركت‌هاي خدمات انرژي مي‏توانند در غالب اين قراردادها، علاوه‌بر نصب تجهيزات، نگهداري از تمام يا بخشي از تجهيزات جديد در طول عمر پروژه و حتي سال‌ها پس از اتمام پروژه را نيز عهده‏دار شوند. اين نوع قرارداد براي صنايع يا شركت‏هاي مصرف‏كننده عمده انرژي كه با محدوديت منابع مالي مواجه هستند يا به دلايلي قصد افزايش تعهدات مالي خود را ندارند يا تخصص و ريسك‌پذيري لازم را در زمينه انرژي ندارند، جذاب‏ترين شيوه اجراي پروژه‏هاي كارآيي انرژي به‏شمار مي‏آيد.
همان‌گونه که دولت باید بسیاری از اصلاحات را از خود آغاز کند و الگوی جامعه و بخش خصوصی باشد، در مورد الگوی مصرف نیز باید دولت اصلاحات را از خود آغاز کند و پیشگام باشد. نمی‌شود سوخت و ضایعات در صنایع نفت بسیار بالا باشد و بازدهی تبدیل و انتقال انرژی نیروگاه‌ها و شبکه‌های انتقال انرژی پایین باشد و همه فشارها به مردم منتقل شود.
اجراي وسيع پروژه‌هاي بهينه‌سازي و صرفه‌جویی مصرف انرژي، جنبه اشتغالزایی نيز دارند كليد خوردن ‌‌‌‌اين پروژه‌ها در سطح گسترده ملي، طبعا اشتغال قابل‌توجهي را ايجاد مي كنند و در شرايط فعلي كشور اين از امتيازات مهم اين اقدام است.
اجراي وسيع پروژه‌هاي بهينه‌سازي مصرف انرژي، ميزان مصرف انرژي براي همه نيازهاي مصرفي و فعاليت‌هاي توليدي را به شكل قابل‌توجهي كاهش مي‌دهد. هزينه انرژي حاصل ضرب ميان ميزان مصرف انرژي و قيمت آن است، با كاهش قابل‌توجه در ميزان، توان تحمل قيمت‌هاي بالاتر انرژي بدون اينكه حاصل‌ضرب تغييري بكند براي مصرف‌كنندگان فراهم مي‌شود. بنابراين زمينه افزايش قيمت حامل‌هاي انرژي نيز تمهيد مي‌شود.
بهينه‌سازي مصرف انرژي ضمن كنترل مصرف انرژي، منابع انرژي (نفت و گاز) هرچه بيشتري را براي صادرات آزاد مي‌كند. در حال حاضر، در حال از دست دادن فرصت‌هاي حضور به موقع در بازار جهاني گاز هستيم و عمده‌ترين مشكل آن نيز كمبود گاز است. امکان جذب همکاری‌های فنی و تخصصی و نیز سرمایه‌گذاری‌های خارجی در این زمینه وجود دارد. نهادهای مالی بین‌المللی مانند بانک جهانی و نهادهای زیست‌محیطی بین‌المللی و نیازمندان نفت و گاز ایران‌‌‌ و طرفداران محيط‌زيست، همه از این طرح‌ها حمایت می‌کنند.
مشكل بهره‌وري در كشور به انرژي محدود نمي‌شود، اما آغاز كردن از جایی كه بازگشت سرمايه، اشتغالزایی و منافع سريع و ملموسي براي كشور دارد، مسلما در مرحله بعدي، بهره‌وري در همه زمينه‌ها را تشويق و ترويج خواهد نمود. ارتقاي بهره‌وری در همه زمینه‌ها از مهم‌ترین نیازهای اقتصادی کشور است و گسترش فرهنگ بهره‌وري از مزيت‌هاي اين طرح است كه در بلندمدت به رقابتي شدن اقتصاد مي‌انجامد و سرمايه‌گذاري و اشتغال را تشويق مي‌كند. برای تحقق این طرح قبل از هرچيز بايد اراده جدي در دولت وجود داشته باشدو بايد گام‌های اجرایی زيادي از جمله گام‌هاي زیر برداشته شود:
الف- تقویت سازمان‌های موجود در زمینه بهره‌وری انرژی و ارتقاي جایگاه آنها در سطح دولت.
ب- آسيب‌شناسي دلايل عدم اجراي طرح‌ها و مصوباتي كه تاكنون در اين زمينه وجود داشته است.
ج- کمک به تدوين استانداردهای انرژی‌بر تجهیزات و فرآیندهای مصرف‌کننده انرژی.
د- موظف کردن دستگاه‌های دولتی به برنامه‌ریزی جهت دستیابی به استانداردهای کارآی انرژی.
ه- تمهید تاسیس شرکت‌های خدمات مشاوره‌ای و ممیزی انرژی و شرکت‌های خدمات انرژی و تدوین سازوکار تشخیص و تایید صلاحیت آنها.
و- طراحی سازوکار اجرایی برای تضمین بازگرداندن منافع اجرای پروژه‌های صرفه‌جویی و بهینه‌سازی انرژی به شرکت‌هایی که در این زمینه سرمایه‌گذاری می‌کنند. در مورد يارانه‌هاي نقدي كه در حال حاضر پرداخت مي‌شود نيز مي‌توان اين يارانه‌ها را در مسير اين طرح هدايت نمود، به اين صورت كه اين وجوه كماكان به حساب مردم واريز شود، ولي مردم تنها براي يك منظور اجازه برداشت از آن را داشته باشند، تنها به‌منظور پرداخت هزينه‌هاي اقدامات صرفه‌جویی انرژي. اگر كسي اين اقدامات را انجام داد يا انجام داده بود و بازهم مانده‌اي در حسابش بود، اين مانده به سهام در پروژه‌هاي ملي بهينه‌سازي مصرف انرژي تبديل شود.
* مدير سابق مركز مطالعات بين‌المللي انرژي



 

onia$

دستیار مدیر تالار مدیریت
[h=1]هدفمندسازی یارانه‌ها: دهک‌های بی‌محک[/h] روزنامه دنیای اقتصاد - شماره ۳۰۹۶ بازدید: 415 بار کد خبر: DEN-774925
سید امیررضا خسروشاهی*
مشکلی که دولت فعلی در زمینه ادامه‌ برنامه هدفمند کردن یارانه‌ها با آن روبه‌رو است، مشکل پیچیده‌ای به نظر می‌رسد. از یک طرف بیشتر بودن هزینه‌های طرح « یارانه‌های نقدی» در مقایسه با درآمدهای حاصل از افزایش قیمت سوخت، کسری بودجه‌ هنگفتی را به بار آورده که خود باعث تورم ۴۰ درصدی شده است و از طرف دیگر، در شرایط رکود فعلی، افزایش قیمت انرژی یا کاهش یارانه‌ها نزد مردم بسیار نامحبوب خواهد بود و دولت در اجرای آن با سختی و مقاومت رو‌به‌رو خواهد شد. در این شرایط سیاست درست چیست؟
یک راه برای پاسخ به این پرسش آن است که ببینیم هدف طرح از اساس چه بوده و قرار بوده به کجا برسیم؟ در این طرح قرار بوده است که از یک طرف قیمت انواع انرژی در کشور اصلاح شود و از طرف دیگر، این افزایش‌ها در قیمت انرژی خانوارها و بنگاه‌های آسیب‌پذیر، طی یک دوران گذار، جبران شوند. چشم‌انداز بلندمدت طرح این بوده است که از یک طرف انرژی با قیمت آزاد و در یک بازار رقابتی عرضه شود (تا با فروش و سوزاندن سوخت ارزان فرصت صادرات آن را با قیمت بالاتر از دست ندهیم و هوای خود را بیش از حد آلوده نکنیم) و از طرف دیگر بخشی از این درآمد صرف حمایت هدفمند از افرادی شود که بیشترین آسیب را از این شوک قیمتی دریافت می‌کنند، اما پس از عبور از شوک، حمایت‌ها در قالب‌های شناخته و آزمون شده در جهان مانند بیمه‌های تامین اجتماعی ادامه پیدا کند؛ یعنی وضعیتی که در بسیاری از اقتصادهای پویای دنیا برقرار است.
اما آنچه قطعا هدف طرح نبوده این است که دولت هر ماه به تمام ایرانیان مبلغ مشخصی پول پرداخت کند. پرداخت ماهانه مبلغ مشخص پول به همه جمعیت راه اداره‌ اقتصاد یک کشور نیست و کاری نیست که علم اقتصاد یا حتی عقل سلیم توصیه کند و نمی‌تواند برای مدت طولانی قابل دوام باشد. اگر تنها همین نکته مورد توجه قرار بگیرد، آن‌گاه ابهام تا حدی بر طرف می‌شود و دولت مسیر رسیدن را طوری طراحی می‌کند، تا به آن چشم‌انداز اصلی برسیم. اما اساسا چرا کار به اینجا کشید که یارانه به تمام ایرانیان پرداخت شد؟ یک دلیل آن استفاده نابجا از مفهومی‌است به نام «دهک». دهک‌های درآمدی، به دلايلي که در ادامه خواهم گفت، به هیچ عنوان معیار درستی برای تشخیص افراد واجد شرایط دریافت حمایت نیستند و باید به‌طور‌کل کنار گذاشته شوند و به جای آن معیارهای دیگری برگزیده شود: اول اینکه دهک‌های درآمدی معیاری نسبی هستند و نه مطلق. اینکه خانواری جزو دهک‌های پایین درآمدی باشد، به خودی خود آنها را مستحق دریافت حمایت نمی‌کند و اینکه درآمد یک خانوار در مقایسه با کل جمعیت در چه رتبه‌ای قرار می‌گیرد، نباید معیار دریافت یارانه باشد.
بلکه آن‌چه مهم است میزان مطلق قدرت خرید خانوار است. با مشخص کردن صحیح معیارهای مطلق، دیگر مهم نیست که چند دهک از جمعیت تحت پوشش قرار می‌گیرند. از طرف دیگر، گذشته از تمام مشکلات اجرایی در تشخیص دهک درآمدی، دهکی که هر خانوار به آن تعلق دارد، ثابت نمی‌ماند. با تغییراتی که در درآمد افراد رخ می‌دهد خانوارها ممکن است بین دهک‌ها جابه‌جا شوند و این بازشناسی هر ساله دهک‌ها را ایجاب می‌کند که عملی نیست. به علاوه، خود پرداخت یارانه ممکن است باعث تغییر دهک‌ها شود و یک خانوار که در دهک بالاتر قرار دارد و یارانه نمی‌گیرد با احتساب دریافت یارانه‌ها به دهک پایین برود و واجد دریافت شود. بنابراین دهک‌ها به عنوان معیار پرداخت یارانه بس نابه‌جا و دارای اشکالات متعدد مفهومی‌و عملی هستند و بازگشت به آنها حتی در دوران گذار و به صورت موقت به هیچ وجه قابل توصیه نیست.
به جای استفاده از دهک‌ها، دولت باید از معیارهای مطلق، عینی و تا جای ممکن قابل اندازه‌گیری استفاده کند. این معیارها می‌تواند شامل محل زندگی (مانند استفاده از نقشه فقر که دکتر سوری در سرمقاله ۱۳ آذر این روزنامه مطرح کردند)، وضعیت شغلی سرپرست خانوار، تعداد افراد در خانوار، و میزان درآمد (تا جایی که قابل تعیین است) باشد. از طرف دیگر فرآیند ثبت نام برای دریافت حمایت باید طوری طراحی شود که افراد پردرآمد انگیزه کم‌تری برای ثبت درخواست داشته باشند. این کار با پرداخت (بخشی از) یارانه به صورت کالایی یا با پرهزینه کردن فرآیند ثبت نام از نظر زمانی، به نحوی که برای افراد پردرآمد هزینه- فرصت ثبت نام بالا باشد، قابل انجام است. به عنوان مثال ثبت نام باید تنها به صورت حضوری (و نه اینترنتی) و در دفاتری باشد که در نقاط فقیرتر شهر و دور از مناطق مرفه واقع‌اند و انجام آن نیازمند صرف کامل یک یا دو روز کاری باشد. با چنین اقداماتی به دلیل هزینه فرصت بالای ثبت نام افراد پردرآمد انگیزه کمی‌برای ثبت نام یا تقلب خواهند داشت، اما هزینه فرصت ثبت نام برای افراد کم‌درآمد یا بیکار چندان زیاد نخواهد بود. به علاوه، برای اطمینان از اینکه دریافت‌کنندگان یارانه همچنان واجد شرایط هستند، پرداخت‌ها باید برای مدت محدود (مثلا یک ساله) باشد و بعد از آن یارانه‌ها قطع شود، مگر آن که ثبت نام تمدید شود و ارزیابی مجدد صورت گیرد.
نتیجه آنکه به نظر می‌رسد دولت باید در اولین زمان ممکن شیوه فعلی پرداخت یارانه به همه جمعیت را متوقف کند و طرحی نو در افکند و در این طرف نو باید فراخوان برای ثبت‌نام‌هایی با معیارهایی جدید صورت بگیرد که مطلق و عینی و پرهزینه برای افراد پردرآمد هستند و از طرف دیگر و به طور همزمان قیمت سوخت را نیز متناسب با قیمت بالقوه صادراتی آن به تدریج افزایش دهد. این باید مسیری باشد برای رسیدن به چشم‌انداز اصلی که در ابتدای متن ترسیم شد و در حال حاضر نیز در بسیاری از کشورهای جهان بدون مشکل فعال است؛ یعنی بازار آزاد و بدون یارانه انرژی و نظام تامین اجتماعی برای حمایت از خانوارهای آسیب‌پذیر. در راه رسیدن به این هدف دولت باید از طرح‌های دیگر مانند وصل کردن میزان یارانه‌های نقدی به میزان تحقق درآمد حاصل از فروش سوخت (که در سرمقاله ۱۴ آذر این روزنامه مطرح شد) اجتناب کند؛ چرا که نه تنها هدف اصلی را محقق نخواهند کرد؛ بلکه اقتصاد در وضعیت تعادلی نامطلوب دیگری قرار خواهند داد که خروج از آن می‌تواند بسیار مشکل باشد.
برای طراحی و طی این مسیر دولت می‌تواند و باید از تجریبات و دانش کارشناسان سطح جهانی مانند بانک جهانی بهره بگیرد؛ چرا که مساله به غایت بزرگ و پیچیده و اجرای آن احتمالا فرای تجربه و تخصص موجود در داخل کشور است. هر گونه طرح اصلاحی به هر حال با مخالفت عده‌ای رو‌به‌رو خواهد شد که از وضعیت فعلی نفع می‌برند. این نباید دلیل توقف طرح‌های اصلاحی باشد. امید است که دولت جدید با اتکا به پشتوانه قوی مردمی‌و محبوبیت بالای خود در ابتدای کار، در اجرای سیاست‌های اصلاحی همچون دولت قبلی جسارت نشان دهد با این تفاوت که این بار تدبیر را نیز چاشنی آن کند.
*دانشجوی دکترای اقتصاد- دانشگاه نورث وسترن
 

onia$

دستیار مدیر تالار مدیریت
هدف از اجرای «قانون» هدفمندی یارانه‌ها چه بوده است؟

هدف از اجرای «قانون» هدفمندی یارانه‌ها چه بوده است؟

یارانه نقدی؛ یک «قانون» شکست‌خورده؟

[h=1]هدف از اجرای «قانون» هدفمندی یارانه‌ها چه بوده است؟[/h]

مرتضی کاظمی
وزیر امور اقتصادی و دارایی گفته «دولت برای ادامه پرداخت یارانه نقدی به شکل فعلی پول ندارد.» به گفته آقای طیب‌نیا «دولت سالانه ۴۲ هزار میلیارد تومان یارانه نقدی می‌پردازد؛ در حالی که تنها ۲۸ هزار میلیارد تومان از طریق افزایش نرخ سوخت، افزایش درآمد داشته ... بر اساس قانون بودجه سال ۱۳۹۲ دولت تنها مجاز است نیمی از آن (یعنی ۱۴ هزار میلیارد تومان) را صرف پرداخت یارانه نقدی کند.»
با چنین وصفی به چه دلیل باید به رویه واریز یارانه نقدی به‌صورت ماهانه اصرار داشت؟ غالبا استدلال‌های ذیل در دفاع از ادامه پرداخت یارانه نقدی مطرح می‌شود:
- مردم دخل و خرج خود را با یارانه نقدی تنظیم کرده‌اند.
- عدم ادامه پرداخت یارانه نقدی، تبعات سیاسی- اجتماعی نامطلوبی دارد.
- طراحی سیستمی به منظور پرداخت یارانه به بخشی از مردم بسیار مشکل است، بنابراين چاره‌ای جز پرداخت یارانه نقدی به همه مردم نیست.
استدلال‌هایی که در دفاع از ادامه پرداخت یارانه نقدی مطرح می‌شود غالبا از جنس استدلال‌های فوق است. این دلایل از جنس همان دلایلی است که باعث شد سال‌های سال نسبت به تخصیص یارانه به حامل‌های انرژی اصرار ورزیده شود. نتیجه ترس توام با لجبازی مجموعه سیاست‌گذاری کشور در آن سال‌ها، گرفتار کردن اقتصاد کشور در یک دور باطل و همچنین افزایش بی‌رویه مصرف انرژی و آلودگی روزافزون و زیانبار محیط زیست بود. باید متذکر شویم که متاسفانه رویه مشابه در مورد اصرار بر پرداخت یارانه نقدی نیز در حال تکرار شدن است.
هدف اصلی از پیگیری طرح موسوم به هدفمندی یارانه‌ها، واقعی کردن قیمت انرژی بوده است. خنده‌دار است اگر تصور کنیم هدف اصلی از اجرای طرح هدفمندی یارانه‌ها، واریز یارانه نقدی به صورت ثابت و ماهانه به حساب بانکی مردم بوده است! برای واقعی کردن قیمت انرژی و حذف یارانه‌ها، در گذشته راهکار‌هایی ارايه شده بود و دولت‌های هفتم و هشتم از طریق افزایش تدریجی قیمت حامل‌های انرژی در حال حذف تدریجی یارانه‌ها بودند. آن زمان به‌رغم اینکه واقعی کردن قیمت انرژی بخش قابل‌توجهی از راه را طی کرده بود، با تصویب طرح تثبیت قیمت‌ها در مجلس هفتم متوقف شد.
در سال 1389، طرح هدفمندی یارانه‌ها با واریز مبالغی تحت عنوان یارانه نقدی کلید خورد و پس از آن با افزایش قیمت حامل‌های انرژی ادامه یافت. بر اساس قانون مربوطه قرار بود:
الف- قیمت فروش داخلی بنزین تا پایان برنامه پنج‌ساله پنجم توسعه (سال 1394) کمتر از 90 درصد قیمت تحویل روی کشتی (فوب) در خلیج فارس نباشد (بر این اساس و با توجه به قیمت فوب خلیج فارس و نرخ ارز، باید قیمت هر لیتر بنزین چند برابر قیمت کنونی باشد! با توجه به این محاسبه، یارانه پرداختی فعلی دولت برای هر لیتر بنزین چندین برابر یارانه پرداختی در زمان قبل از اجرای قانون هدفمندی است.)
ب- بر اساس قانون، میانگین قیمت فروش داخلی گاز طبیعی باید به‌گونه‌‌ای تعیین شود که به تدریج ‌تا پایان برنامه پنجم توسعه، معادل حداقل 75 درصد متوسط قیمت گاز طبیعی صادراتی باشد.
ج- بر اساس این قانون، میانگین قیمت فروش داخلی برق باید به‌گونه‌ای تعیین شود که به تدریج ‌تا پایان برنامه پنج‌ساله پنجم توسعه، معادل قیمت تمام شده آن باشد.
وزیر نیرو گفته است: «قیمت تمام شده تولید برای هر کیلووات ساعت برق حدود 68 تومان است. وزارت نیرو تنها 43 تومان به طور متوسط از مشترکان دریافت می‌کند که حدود 17تومان از آن را به عنوان سهم هدفمندی‌ یارانه‌ها به ستاد مربوطه پرداخت می‌کند و عملا وزارت نیرو 26 تومان از مشترک برای فروش برق دریافت می‌کند که یک سوم هزینه می‌شود.» بر اساس گفته‌های وزیر نیرو، قیمت کنونی برق فاصله زیادی با قیمت واقعی آن دارد. به‌صورت خاص برای برخی از کاربری‌ها همچون کاربری کشاورزی و صنعتی این فاصله بسیار زیاد است.
به‌عنوان جمع‌بندی این مقاله می‌توان گفت: «قانون هدفمندی یارانه‌ها» به‌صورت کامل اجرا نشده و به نظر می‌رسد این «قانون» آن‌قدر بد اجرا شده که باید اقرار کرد شکست خورده است. غیر از این است که منابع کشور بیش از گذشته اتلاف شده؟ به چه دلیل باید بر پرداخت یارانه نقدی به‌صورت ماهانه، ثابت و به عموم مردم اصرار داشت؟ با توجه به اینکه قانون هدفمندی یارانه‌ها به‌صورت کامل و در راستای اهداف تعریف‌شده اجرا نشده، سیاست‌گذاران الزاما باید توضیح دهند به چه دلیل موجه، علمی و قانونی بر استمرار واریز ماهانه یارانه نقدی اصرار دارند؟ آیا طرح جامع و حساب شده‌ای ارايه شده؟ اگر دلیل استمرار واریز یارانه نقدی (بدون مستند قانونی و توجیه علمی) صرفا گیر کردن در یک مخمصه پیچیده است باید تذکر داد این گرفتاری در گذشته در قالب پرداخت یارانه به مصرف انرژی باعث سردرگمی مسوولان بوده است. بنابراین ضروری است توجیه قانونی و علمی در ارتباط با تاکید بر پرداخت یارانه نقدی به صورت شفاف ارايه شود.
 

onia$

دستیار مدیر تالار مدیریت
[h=1]قطع یارانه؛ نیازمند تامل خردمندانه[/h]

درصورت قطع «یارانه نقدی»، در انتخابات بعد هر کس با شعار «احیای یارانه نقدی» وارد میدان شود، چالش انتخاب مجدد آقاي روحاني تلقي مي‌شود

دکتر مرتضی نادری*
به اقتضای شرایط خاص بعد از انقلاب اسلامی سال 1357 و نیز شرایط دوران جنگ هشت ساله با عراق، طیف وسیعی از قیمت‌ها (از مایحتاج عمومی گرفته تا حامل‌های انرژی) در اقتصاد ایران مشمول قیمت‌گذاری دولتی یا حمایت یارانه‌ای شده‌اند. کنترل دستوری دو قیمت پایه‌ای نرخ ارز و نرخ سود بانکی در بخش پولی کشور نیز در کنار سایر قیمت‌های حمایتی عملا اقتصاد ایران را سال‌ها درگیر کنترل‌های قیمتی کرده است که همواره کلیت عملکرد اقتصاد ایران را تحت تاثیر قرار داده است.
برداشتن قیمت‌های حمایتی (یارانه‌ای) همواره یکی از دغدغه‌های تمامی دولت‌ها، مخصوصا دولت‌های بعد از جنگ هشت ساله ایران و عراق از شروع اصلاحات در اقتصاد ایران بوده است. مشکلات تامین مالی بودجه قیمت‌های یارانه‌ای از یک طرف و عوارض جانبی قیمت‌های تثبیت شده (از قاچاق حامل‌های انرژی به خارج از کشورگرفته تا مصرف مازاد و عدم صرفه‌جویی مصرف‌کنندگان داخلی در مصرف کالاهای حمایت‌شده مثل بنزین و نان گرفته تا تاثیر بلندمدت این حمایت‌ها بر عدم استفاده از تکنولوژی‌های اقتصادی‌تر در تولید کالاهای مرتبط با قیمت‌های حمایت‌شده مثل تولید خودروهای کم‌مصرف و تولید نان صنعتی و...) از طرف دیگر، همه و همه دلایل محکمی هستند که تقریبا تمامی اقتصاددانان و غالب سیاستمداران را در جناح‌های سیاسی مختلف کشور در حذف این‌گونه حمایت‌ها به اجماع رسانده است.
اقتصاد ایران اولین آزادسازی‌های قیمتی را در دولت سازندگی تجربه کرد. مشخصا آزادسازی قیمت‌ها در بازار ارز ویژگی بارز این دوران در کنار نظام جیره‌بندی کالاهای اساسی به ارث رسیده از دوران جنگ و قیمت‌های حمایتی حامل‌های انرژی بود. تورم ناشی از ساختارهای کرخت تولیدی بعد از جنگ و سیاست‌های اقتصادی این دوران هنوز جزو معدود رخدادهای استثنایی در اقتصاد ایران است.
دولت اصلاحات در چند سال اول عملکرد خود، رویکرد آزادسازی تدریجی قیمت‌ها را در پیش گرفت. هرساله در بودجه‌های ادواری کشور درصد خاصی براي قیمت‌های حمایتی پیش‌بینی می‌شد و حسب برنامه‌های میان‌مدت قرار بود اگر مطابق برنامه‌های توسعه‌ای 5 ساله عمل شود، تا موعد مشخصی قیمت‌ها در حد قیمت‌های رقابتی آزاد شوند. در 4 ساله دوم دولت اصلاحات، طرح تثبیت قیمت‌های مجلس هفتم عملا سد راه آزادسازی تدریجی قیمت‌های حمایتی کالاهای عمومی شد، اما دولت اصلاحات آزادسازی تدریجی قیمت حمایتی در بازار ارز را با موفقیت به سرانجام رساند؛ به‌طوری‌که قیمت ارز عملا از اواخر دوران اصلاحات به‌صورت شناور ارشادی با قیمت‌های بسیار نزدیک به بازار آزاد عمل می‌کرد.
دولت مهرورز هم به‌رغم اختلاف دیدگاه در حوزه‌های مختلف با دولت‌های قبل، در بحث خلاص شدن از قیمت‌های حمایتی با دولت‌های قبلی هم‌جهت بود، اما رویکرد آزادسازی قیمت‌ها را در قالبی جدید تحت عنوان قانون هدفمندی یارانه‌ها دنبال کرد. پیگیری تیم اقتصادی ایشان در آزادسازی قیمت‌ها چند مشخصه خاص داشت:
- در بخش کالاهای عمومی و حامل‌های انرژی رویکرد آزاد سازی تقریبا همزمان را پیش گرفت
- بابت جبران کاهش قدرت خرید مردم از آزادسازی قیمت‌ها، پرداخت‌های نقدی با مقیاس تقریبا 95 درصدی جمعیت کشور را هدف قرارداد،
- از بخش پول و ارز غافل شد و تعمدا یا به‌دلیل نداشتن دیدی جامع، حتی به تداوم و تشدید کنترل‌های قیمتی در نرخ‌های سود بانکی ادامه داد. گاهی اجرای بانکداری اسلامی ناب و حذف سود (ربا) به‌عنوان توجیه این تشدید سرکوب مالی در بازار پول ارایه می‌شد، گاهی هزینه بالای پول در قیمت تمام شده تولید بنگاه‌ها و تورم!
در یک ارزیابی کلی جهش ارزی سال 90 و حساسیت بسیار زیاد تورم داخلی به نرخ ارز (که در نتیجه توسل به واردات جهت کنترل قیمت اقلام مختلف مصارف داخلی توسط خود دولت مهرورز مخصوصا از سال‌های 1386 به بعد تشدید هم شده بود). کافی بود که شکاف بین قیمت‌های آزاد شده و قیمت‌های جدید بدتر از نقطه شروع طرح شود و خاطرات تورمی دوران سازندگی مجدد احیا شود.
عوارض کنترل نرخ‌های سود و نرخ بازدهی ابزارهای بدهی و به عبارت بهتر سرکوب مالی در این دوران نیزدر کنار حجم نقدینگی که در نتیجه این طرح و سایر برنامه‌های دولت در حوزه حمایت از بخش‌های مسکن و صنعت وارد اقتصاد ایران شد، اوضاع اقتصاد ایران را در شرایط بسیار ویژه‌ای قرار داده است؛ به‌طوری‌که حرکت اقتصاد ایران در مسیر حذف قیمت‌های یارانه‌ای در مسیر ویژه و دشواری قرار گرفته است.
در حال حاضر دولت تدبیر و امید با تمام تجربیات دولت‌های قبل و شرایط جاری، چند ماهی است که سکاندار قوه مجریه شده است. ظاهرا رویکردش همانند دولت‌های سلفش همچنان رهایی از قیمت‌های حمایتی است، اما به نظر می‌رسد استراتژی که انتخاب کرده است قطع یارانه‌های نقدی یا درآمد‌های جبرانی و جایگزین کردن پرداخت‌های غیر نقدی برای اقشار آسیب پذیر در سال 93 است.
از جزییات و چگونگی مدیریت حذف یارانه‌های نقدی و چگونگی اجرای برنامه کمک‌های غیر نقدی به اقشار آسیب پذیر توسط دولت تدبیر و امید اطلاعات زیادی نشت نکرده است؛ با این حال نگرانی‌هایی در این خصوص مطرح است و عوارضی به شرح زیر را در خصوص این چرخش استراتژی قابل پیش‌بینی است:
- به همان شدت که دولت مهرورز در آزادسازی یکباره قیمت‌ها و ارایه پرداخت نقدی یکسان و همه گیر به جمعیت کل کشور عجله کرد، به همان شدت هم قطع یارانه‌های نقدی و جایگزین کردن سیستم جبران غیر نقدی می‌تواند عجولانه و مشکل آفرین باشد؛
- اگر طرح درآمد جبرانی دولت مهرورز در برخی کالاها (مثل نان)در کل کشور و در برخی کالاها مثل حامل‌های انرژی به‌صورت تدریجی و با شروع از استان‌های مرزی و اعمال قیمت‌های تبعیضی آغاز می‌شد، هم کل طرح حین اجرا قابلیت بازخورد گیری و تعدیل داشت و هم کل کشور درگیر طرحی آزمون نشده، قرار نمی‌گرفت. اگر دولت قبل این تجربه اجرای تدریجی را نداشت، بهتر است دولت جدید در عقب گرد از طرح پرداخت نقدی، رویکرد تدریجی را دنبال نماید، زیرا:
 یک واقعیت تجربی یارانه‌های نقدی در شرایط جاری وابستگی زندگی روزمره مردم مناطق حاشیه‌ای به این درآمدهای نقدی است. به سادگی قابل تجسم است که بعد از دو سال پرداخت مستمر و منظم، درآمدهای یارانه‌ای مردم در برخی مناطق حاشیه‌ای نه فقط در جبرانی تفاوت قیمت کالاهای یارانه‌ای مشمول، بلکه در کمک به جبران هزینه طیف وسیعی از نیازهای این اقشار از تحصیل و تغذیه و بهداشت فرزندانشان گرفته تا پرداخت اقساط و بدهی‌های خرد ایشان جا خوش کرده است. قطع این منبع درآمدی شوکی به زندگی این اقشار خواهد بود و قطعا بر آرای انتخاباتی دوره بعد آقای روحانی نیز تاثیرگذار است. قابل تصور است در صورت قطع این جریان نقدینگی برای این قشر، هر کس با شعار احیای درآمد یارانه‌ای وارد میدان شود چالشی برای انتخاب مجدد آقای روحانی و مدیریت اقتصادی کشور در سال‌های بعدخواهد بود. یک مطالعه میدانی راجع به مصادیق مصرف یارانه‌های نقدی در مناطق مختلف برای گرفتن دیدی جامع به ژنرال‌های دولت تدبیر و امید کمک‌کننده خواهد بود.
 واقعیت تجربی دیگر عدم تاثیرگذاری این درآمدهای جبرانی بر زندگی ساکنان شهرهای بزرگی مثل تهران است. به زعم نویسنده، این قشر از جمعیت کشور بیشتر بین دریافت مبلغ جبرانی واقعی یا عدم دریافت یارانه نقدی مشروط به کنترل هزینه زندگیشان توسط دولت بی‌تفاوت هستند (اینجا نیز مطالعه میدانی اطلاعات دقیق‌تری را آشکار خواهد کرد).
 اگر همین دو واقعیت تجربی را ملاک عمل قرار دهیم، می‌توان با خوشه‌بندی منطقه‌ای، جمعیت خاصی از مناطق مرزی و حاشیه‌ای کشور را همچنان تحت پوشش پرداخت‌های نقدی جبرانی قرار داد و آزادسازی همزمان قیمت‌ها را در آن مناطق دنبال کرد. در شهرهای بزرگی مثل تهران می‌توان یارانه‌های نقدی را حذف کرد. به‌علاوه چون در کلان‌شهرها آزادسازی برخی قیمت‌ها مثل حامل‌های انرژی بر انتظارات تورمی خواهد افزود، از این رو آزادسازی تدریجی قیمت‌ها در کنار جیره‌بندی غیر نقدی برای اقشار واقعا نیازمند، بخشی از عوارض آزادسازی را در این مناطق کنترل خواهد کرد.
 درگیر کردن یکجای کشور به پرداخت‌های غیرنقدی- کوپنی، علاوه‌بر عوارض حذف نقدینگی از درآمد حاشیه‌نشین‌ها به شرح فوق، عوارض جانبی خاص خود را دارد که در دهه 60 اقتصاد ایران مبتلابه آن بوده است.
- به‌دلیل تاثیرگذاری ماتریسی قیمت‌ها در بخش‌های مختلف اقتصاد بر یکدیگر، امیدواریم دولت تدبیر و امید در تداوم اجرای طرح آزادسازی قیمت‌ها، آن‌قدر درگیر قیمت‌های کالاهای حمایتی بودجه‌ای نشود که از قیمت‌های کنترل شده در سایر بازار‌ها مخصوصا بازار پول و ارز غافل شود. سرنوشت کلی اقتصاد ایران و تخصیص مناسب منابع در گذر از گردنه آزادسازی قیمت‌های حمایتی را تناسب قیمت‌های نسبی در همه بخش‌های اقتصاد ایران تعیین می‌کند.
* پژوهشگر اقتصادی بانک صنعت و معدن
 

onia$

دستیار مدیر تالار مدیریت
[h=1]هدایت «یارانه‌ها» به «کیفی‌سازی جمعیت»[/h]

میثم هاشم‌خانی
فراخوان مباحثه پیرامون «شیوه بهینه اصلاح یارانه نقدی» از 57 روز پیش با مقاله‌ای به قلم دکتر احمد میدری در «دنیای اقتصاد» آغاز شد و هم‌اکنون در آستانه جمع‌بندی نهایی قرار دارد. یادداشت کوتاه پیش رو، بيست‌ودومين تحلیلی است که در پاسخ به این فراخوان در «دنیای اقتصاد» منتشر می‌شود و سعی دارد از هدایت تدریجی درآمدهای حاصله از طرح هدفمندی به سمت سه برنامه «ارتقای کیفی آموزش و پرورش کودکان»، «ایجاد حداقلی از بیمه درمانی برای کودکان و نوجوانان زیر 20 سال و سالمندان بالای 60 سال» و «بیمه بیکاری فراگیر برای ایرانیان بین 20 تا 60 سال» دفاع کند؛ طرح‌هایی که اجرای فراگیر آنها از یک طرف به منزله افزایش سهم گروه‌های کم‌درآمد از «یارانه‌ها» خواهد بود (مثلا این گروه‌ها خود به خود بسیار بیشتر از مدارس دولتی و بیمارستان‌های دولتی استفاده می‌کنند) و از طرف دیگر به منزله تقویت «سرمایه انسانی» و تشویق به «کیفی‌سازی جمعیت». برای مثال وجود بیمه درمانی فراگیر و آموزش و پرورش مطلوب دولتی برای کودکان که مشوق افزایش فرزندآوری هم محسوب می‌شود، در مقایسه با روشی مانند پرداخت جایزه نقدی برای فرزندآوری، بسیار بیشتر به دغدغه «ارتقای کیفیت جمعیت» در کنار «افزایش کمی جمعیت» می‌پردازد. اما اجازه دهید یک مرحله به عقب برگردیم: در جست‌وجوی روش بهینه اصلاح شیوه پرداخت یارانه نقدی، باید به این سوال پاسخ دهیم: درآمدهای فعلی و آتی حاصل از اصلاح قیمت انرژی و سایر کالاهای مشمول یارانه، در چه زمینه‌ای خرج شود تا بهترین توجیه را هم به لحاظ «اقتصاد کلان» و هم به لحاظ ملاحظات «اقتصاد سیاسی» داشته باشد؟
در برابر این پرسش، سه پاسخ کلی را می‌توان ارائه کرد: اول، جذب شدن مستقیم درآمد حاصل از افزایش قیمت کالاهای یارانه‌ای در بودجه «دولت»؛ دوم، اختصاص درآمد مذکور به «تولیدکنندگان» و «کارآفرینان» و سوم اختصاص درآمد حاصله به «خانوارها».
«دولت» کل درآمدهای «هدفمندی» را تصاحب کند؟
پاسخ اول، یعنی جذب شدن درآمد حاصل از افزایش قیمت بنزین، برق، آب، گاز و امثالهم در بودجه دولت، صرف‌نظر از آنکه به لحاظ اقتصاد سیاسی می‌تواند ناصحیح باشد و همدلی عامه شهروندان با اجرای طرح هدفمندی را به حداقل برساند، به لحاظ ملاحظات اقتصاد کلان نیز نمی‌تواند قابل‌دفاع باشد.
با توجه به مصرف روزانه حدود چهار میلیون بشکه نفت در داخل کشور (مصرف گاز نیز معادل‌سازی شده و به مصرف انواع فرآورده‌های نفتی اضافه شده) کافی است محاسبه‌ای سرانگشتی انجام دهیم تا متوجه شویم که اگر همین امروز قیمت‌های انرژی در داخل کشور به سطح قیمت‌ها در کشوری مانند افغانستان یا پاکستان برسد (در حدود 80 دلار برای هر بشکه) و کل درآمد حاصله به بودجه عمومی دولت تزریق شود، حجم بودجه عمومی دولت حدودا دو و نیم برابر خواهد شد! طبیعتا دولتی دو و نیم برابر بزرگ‌تر، آن هم دولتی بزرگ‌تر با بهره‌مندی از درآمدی بادآورده و کاملا غیرمالیاتی، پدیده‌ای است که آثار مخرب و ویرانگری بر سرمایه‌گذاری بخش خصوصی در اقتصاد کشور داشته و به تضعیف هر چه بیشتر بنیه نحیف «بخش خصوصی ایرانی» منجر خواهد شد.
«تولیدکنندگان» دریافت‌کننده درآمدهای هدفمندی باشند؟
پاسخ دوم در مورد شیوه هزینه‌کرد درآمدهای حاصل از اجرای هدفمندی، اختصاص این درآمدها به تولیدکنندگان است. این پیشنهاد، همواره حامیان وسیعی داشته و در متن قانون هدفمندی یارانه‌ها هم گنجانده شده است؛ اما شیوه اختصاص بودجه برای حمایت از تولیدکنندگان و کارآفرینان چه باشد؟ اگر شیوه انتخابی ارائه وام‌های بدون بهره باشد، صرف‌نظر از تشدید فسادهای اقتصادی رایج در این حوزه که نیاز به بازگو کردن مجدد ندارد، منجر به انحراف ریل رقابت تولیدکنندگان خواهد شد و آنها را از رقابت بر سر ارائه محصولات باکیفیت، به سمت رقابت برای بهره‌مندی هرچه بیشتر از وام‌های بدون بهره منحرف خواهد کرد؛ اتفاقی که هم به زیان کلیت بخش خصوصی در کشور است و هم به پویایی اقتصاد ملی لطمه می‌زند.
همچنین اگر به دنبال پرداخت کمک نقدی به تولیدکنندگان بر مبنای میزان مصرف انرژی باشیم (کمک نقدی بیشتر به دارندگان مصرف انرژی بالاتر)، نتیجه این خواهد بود که حتی اگر بتوانیم به شکلی دقیق به دسته‌بندی تولیدکنندگان بپردازیم و هیچ اعتراضی در این زمینه رخ ندهد، شاهد تقلیل شدید انگیزه تولیدکنندگان برای کاهش مصرف انرژی خواهیم بود. از طرف دیگر، اختصاص کمک نقدی بیشتر به صنایع دارای مصرف انرژی بالاتر، به این معنا خواهد بود که به‌رغم اصلاح قیمت انرژی، همچنان سهم سرمایه‌گذاری در چنین صنایعی از کل سرمایه‌گذاری در اقتصاد ایران، بسیار بالاتر از میزان بهینه خواهد بود.
درمجموع به نظر می‌رسد که اگر بخواهیم درآمدهای حاصل از طرح هدفمندی را به تولیدکنندگان اختصاص دهيم و شاهد تبعات منفی فوق نباشیم، تقریبا تنها روش منطقی آن است که «کاهش یکسان نرخ مالیات» را برای همه کسب‌وکارها در کشور در نظر بگیریم.
«خانوارها» یارانه نقدی و سبد کالا بگیرند؟
این استراتژی که بخواهیم در مراحل بعدی طرح هدفمندی همچنان بخش عمده درآمدهای حاصله را به‌صورت نقدی به خانوارها بپردازیم یا سبد کالایی به خانوارها ارائه دهیم هم به لحاظ ملاحظات اقتصاد کلان و هم به لحاظ ملاحظات اقتصاد سیاسی، کمابیش قابل‌توجیه‌تر از «جذب مستقیم درآمدهای طرح هدفمندی در بودجه دولت» یا «اختصاص درآمدهای طرح هدفمندی برای پرداخت وام‌های بدون بهره به تولیدکنندگان» خواهد بود.
اما در عین حال پرداخت یارانه نقدی یا سبد کالایی، سه مشکل کلیدی دارد: اول، در چنین ساختاری بسیار مشکل است که بتوانیم روشی مورد وفاق ملی بیابیم که تخصیص یارانه‌ها را هدفمندتر كند و سهم خانوارهای کم‌درآمد را افزایش دهد. دوم، وجود چنین ساختاری، باعث شده که در میان فقیرترین گروه‌های جامعه و ساکنان محروم‌ترین مناطق کشور، شاهد تشویق فرزندآوری هر چه بیشتر و نیز شاهد کاهش تمایل به ثبت فوت و باطل کردن شناسنامه باشیم. سوم، در بین فقیرترین خانوارها، پرداخت نقدی یا کالایی، با ریسک بالایی در زمینه انحراف به سمت مصارفی با چشم‌انداز به شدت کوتاه‌مدت مواجه است؛ مانند خرید کالاهای لوکس با هدف ارتقای جایگاه اجتماعی یا خرید مواد مخدر در شرایطی که سرپرست خانوار معتاد باشد.
«کودکان فقیر» آموزش و سلامت بهتری دریافت کنند
با توجه به توضیحات اجمالی پیشین، به نظر می‌رسد که یکی از منطقی‌ترین روش‌ها برای اصلاحات یارانه‌ای این است که در برنامه‌ای میان‌مدت (سه الی پنج‌ساله)، بخش عمده درآمد حاصل از افزایش قیمت انرژی را به برنامه‌هایی در راستای ارتقای سطح «سرمایه انسانی» (Human Capital) در کشور اختصاص دهیم؛ از اختصاص بودجه معین برای «نوسازی و زیباسازی مدارس دولتی به‌ویژه در مناطق محروم با هدف ایجاد محیطی شاداب برای کودکان» گرفته تا «توسعه تجهیزات کمک‌آموزشی مدرن و امکانات ورزشی مناسب در مدارس دولتی» و از طراحی «بیمه درمانی فراگیر برای همه کودکان و نوجوانان ایرانی زیر 20 سال و سالمندان بالای 60 سال» گرفته تا «طراحی بیمه بیکاری فراگیر برای همه ایرانیان بین 20 تا 60 سال».
لازم است توجه کنیم که با مطرح شدن «سرمایه انسانی» به‌عنوان قلب تپنده «توسعه پایدار» در دو دهه اخیر، روزبه‌روز بیشتر شاهد تاکید اقتصاددانان بر حضور پررنگ‌تر دولت در «سلامت عمومی» و «آموزش و پرورش عمومی»، در کنار حضور هر چه کمتر دولت در سایر عرصه‌های اقتصادی هستیم.
به این ترتیب در شرایطی که کل بودجه آموزش و پرورش ما (به‌جز بودجه حقوق و مزایای معلمان و کارمندان) کمتر از 12‌دلار برای هر دانش‌آموز در هر سال بوده و به لحاظ شاخص (OOP) «پرداخت هزینه‌های درمانی از جیب بیمار» هم جزو 20 کشور دارای بدترین وضعیت در جهان هستیم، می‌توان ادعا کرد که حرکت تدریجی به سمت جانشین‌سازی طرح‌هایی مانند طرح‌های فوق به جای یارانه نقدی و سبد کالایی مزایای متعددی دارد: از یک طرف کمک مناسبی برای بهبود شاخص‌های «توسعه انسانی» و «کیفی‌سازی جمعیت» در کشور محسوب شده و می‌تواند پایه‌گذار توسعه اقتصادی - اجتماعی مستمر و پایدار باشد، از طرف دیگر خودبه‌خود سهم بهره‌مندی خانوارهای کم‌درآمد از یارانه‌ها را افزایش می‌دهد (خانوارهای پردرآمد به مراتب کمتر از بیمارستان‌ها و مدارس دولتی استفاده می‌کنند)، کمترین امکان سوءاستفاده را به همراه دارد (در مقایسه با برنامه‌هایی مانند وام‌های بدون بهره)، احتمال پدیده‌هایی مانند «بچه‌دار شدن بیشتر خانوارهای بسیار فقیر با هدف دریافت نقدی منظم ماهانه» را به حداقل می‌رسانند، از پدیده «باطل نکردن شناسنامه فوت‌شدگان با هدف دریافت یارانه نقدی آنها» جلوگیری می‌کند و علاوه‌بر اینها می‌تواند با بهبود کیفیت «آموزش و پرورش» و نیز «سلامت» کودکان خانوارهای محروم، شرایط را برای شکسته شدن پدیده «به ارث رسیدن فقر» و شکسته شدن «تله فقر» فراهم کند.
صد البته، هدایت تدریجی «یارانه نقدی» فعلی به سمت برنامه‌های ارتقادهنده «سرمایه انسانی»، ظرافت‌های اجرایی متعددی خواهد داشت که پرداختن به آنها هم بسیار فراتر از دانش و تجربه نگارنده است و هم فراتر از توان این یادداشت کوتاه.
 

onia$

دستیار مدیر تالار مدیریت
تصمیم دو قوه برای یارانه‌ها

تصمیم دو قوه برای یارانه‌ها

در یک نشست ویژه اتخاذ شد
[h=1]تصمیم دو قوه برای یارانه‌ها[/h] DEN-778131

دنیای اقتصاد- جلسه ویژه دولت و مجلس برای تعیین تکلیف قانون هدفمندی یارانه‌ها صبح پنج‌شنبه به ریاست حسن روحانی تشکیل شد. در این جلسه که اعضای کمیسیون تلفیق و روسای کمیسیون‌های 16 گانه مجلس حضور داشتند، مقرر شد تا دو هفته آینده، دولت تبصره‌ای را به مجلس تقدیم کرده و نمایندگان با بررسی آن، تبصره پیشنهادی را به لایحه بودجه سال آینده الحاق کنند. بر اساس اخبار منتشر شده از محتوای جلسه، در سال آینده رقم یارانه‌ها تغییر نخواهد کرد؛ اما دولت نباید به غیر از منابع درآمدی افزایش قیمت حامل‌های انرژی منبع دیگری را به یارانه‌ها اختصاص دهد.
جزئيات توافق دولت و مجلس بر سر هدفمندي
معاون وزير اقتصاد: سه سناریو برای قيمت سوخت تدوين شده است

گروه خبر- اعضای کمیسیون تلفیق به همراه شانزده رئیس کمیسیون‌های تخصصی مجلس، پنج‌شنبه گذشته به دعوت رئیس‌جمهور در پاستور حضور یافتند و جلسه ویژه تعیین تکلیف هدفمندی در لایحه بودجه 93 را به ریاست حسن روحانی تشکیل دادند.
آن گونه که رسانه‌های مختلف خبری گزارش داده‌اند در این جلسه نمایندگان مجلس و دولت توافق کردند برای سال آینده، چگونگی اجرای قانون هدفمندی فعلا به طور تبصره در لایحه بودجه گنجانده شده و تا دو هفته آینده این تبصره تقدیم مجلس شود. همچنین مقرر شد دولت با توجه به اینکه پس از تقدیم تبصره یکسال برای تعیین تکلیف هدفمندی وقت خواهد داشت، سال آینده لایحه خود را درباره نحوه اجرای قانون هدفمندی در سال‌های آینده ارائه کند. آن گونه که برخی از نمایندگان از محتوای این جلسه نقل کرده‌اند مقرر شده، پرداخت یارانه نقدی در سال آینده ادامه یابد و درآمدهای جدید از محل افزایش قیمت حامل‌های انرژی صرف سلامت و تامین اجتماعی شود.
موسی‌الرضا ثروتی در این رابطه به خبرگزاری فارس گفت: « قبلا قرار بود دولت برای هدفمندی یارانه‌ها لایحه جداگانه‌ای بدهد، اما گفته شد چون فرصت کافی ندارد به جای لایحه به عنوان یک تبصره در لایحه بودجه 93 گنجانده شود. تبصره مثل قانون است ولی یکساله است، قانون می‌تواند چند ساله باشد، اما تبصره بودجه حتما یکساله است.»این عضو کمیسیون تلفیق گفت: «در تبصره هم کلیات و هم جزئیات هدفمندی یارانه‌ها ارائه می‌شود، گرچه در مورد رقم پیش‌بینی درآمد صحبت نشد و قرار بر این شد که جمع‌بندی دولت به کمیسیون تلفیق ارائه شود.»
ثروتی همچنین افزود: «نمایندگان مجلس و روسای کمیسیون‌ها، دیدگاه‌های خود را در حضور رئیس‌جمهور بیان کردند. همه اتفاق‌نظر داشتند که هدفمندی یارانه‌ها اجرا شود و علاوه بر روش پرداخت نقدی ماهانه 45 هزار و 500 تومان روش غیرنقدی نیز دنبال شود. منابع جدیدی که از محل افزایش قیمت حامل‌های انرژی به دست می‌آید برای امور مهمی مانند بیمه، درمان و امور اجتماعی مردم استفاده شود.»
عضو کمیسیون تلفیق در پاسخ به این پرسش که آیا تبصره مدنظر در لایحه بودجه به معنای اجرای مرحله دوم هدفمندی یارانه‌ها است، گفت: «این به منزله مرحله دوم است که از محل اصلاح قیمت حامل‌های انرژی درآمدهای جدیدی که به دست می‌آید، صرف تامین سلامت و امور اجتماعی و کمک به تولید شود و به یارانه نقدی فعلی اضافه نشود. همچنین قرار بر این شد که دولت مطلقا از سایر منابع به جز درآمد حامل‌های انرژی برای هدفمندی یارانه‌ها استفاده نکند و فقط از محل افزایش قیمت حامل‌های انرژی در اجرای هدفمندی استفاده کند.»او در پاسخ به این پرسش که آیا مقدار افزایش قیمت حامل‌های انرژی مشخص شده است، گفت: «معلوم نیست چه میزان افزایش می‌یابد. خود دولت میزان افزایش را بررسی می‌کند که آیا در سال آینده یک یا چند حامل انرژی افزایش یابد و اینکه چقدر افزایش پیدا می‌کند، اما مشخص شد که دولت از بانک مرکزی یا هیچ منبع دیگری برای مرحله دوم هدفمندی یارانه‌ها منابع دریافت نکند و فقط از محل افزایش قیمت حامل‌های انرژی استفاده کنند.»
رئیس‌جمهور چه گفت
همچنین به گزارش پایگاه اطلاع‌رسانی دولت، حسن روحانی در این جلسه با تحلیل شرایط اقتصادی کشور گفت: «بدخواهان ایران دو طرح را دنبال می‌کرده‌اند؛ اول ایجاد شکاف بین ایران و جامعه جهانی با معرفی ایران به عنوان تهدید در منطقه و دوم ایجاد شکاف بین مردم و نظام. هدف تحریم‌ها هم تعمیق این دو شکاف بوده است. از این رو است که دولت با حمایت مردم، از سویی اولویت خود را بر معرفی چهره واقعی ایران در جامعه جهانی گذاشته است و از سوی دیگر، در ادامه حماسه سیاسی انتخابات، آشتی ملی و انسجام اجتماعی را دنبال کرده است.»
رئیس جمهور با اشاره به اینکه انرژی یکی از اصلی ترین مزیت‌های کشور است، گفت: «با این وصف، به سبب اقدام نکردن به موقع در سرمایه‌گذاری در بخش انرژی تامین گاز و برق مورد نیاز صنعت و خانوار، در فصل زمستان با مشکل روبه‌رو شده است و در همین حال شاهدیم که آلودگی هوا در کلان شهرها و تهدیدات زیست محیطی در منابع آب و ریزگردها به حد هشدار دهنده رسیده است.»
روحانی تاکید کرد: «باوجود آنکه در سیاست‌های کلی و در قانون، توجه جدی به اصلاح بازار انرژی و ملاحظات زیست محیطی شد، ولی قانون هدفمندکردن یارانه‌ها به نحو نادرستی اجرا شد و با تورم بالایی که پیش آمد، فوايد اولیه اصلاح قیمت سوخت هم منتفی شد. نتیجه آن شده است که مصرف گاز در ایران، از کل اروپا بیشتر است و هنوز ناگزیر از واردات بنزین هستیم. از این رو لازم است ضمن توجه به شرایط زندگی مردم، اصلاح در بخش انرژی و محیط زیست شروع شود.»
روحانی با طرح سوالات اصلی در مدیریت یارانه‌ها گفت: «تصمیم‌گیری در مورد شیب اصلاح قیمت‌ها، نحوه حمایت از تولید، کیفیت حمایت از خانوارهای آسیب‌پذیر باید با هدف اصلاح بخش انرژی ولی با ملاحظات اقتصاد کلان صورت گیرد.»
تدوین سه سناریو جدید برای سوخت
در همین حال معاون اقتصادی وزارت امور اقتصادی و دارایی از تدوین سه سناریو تغییر قیمت‌ها در لایحه مستقل هدفمند کردن یارانه‌ها خبر داد. به گزارش «ایرنا» شاپور محمدی گفت: «در این سه سناریو تغییر قیمت‌ها در مرحله یک ساله یا در مراحل سه یا چهار ساله مورد توجه قرار گرفته است.»او افزود: «وزارت امور اقتصادی و دارایی در مورد نرخ حامل‌های انرژی و تورم قابل تحمل پیشنهادهایی را ارائه کرده که وزیر اقتصاد در جلسه بررسی هدفمند کردن یارانه‌ها آنها را مطرح کرده است.»
او با بیان آنکه افزایش نرخ حامل‌های انرژی تلاش برای رسیدن به قیمت 90 درصد فوب خلیج فارس است، تاکید کرد: «چگونگی دستیابی و فرصت زمانی اجرای آن در حال بررسی است و باید در خصوص آن تصمیم گیری شود.ارقام در نظر گرفته شده برای بنزین نیز هنوز نهایی نشده‌است و به همین دلیل امکان اعلام آنها وجود ندارد.»

نقشه راه فاز دوم هدفمندی یارانه‌ها از زبان «پسران»
اقتصاددان ایرانی دانشگاه کمبریج با بیان اینکه اجرای نامناسب هدفمندی یارانه‌ها نباید به منزله اجرا نشدن فاز دوم آن باشد، گفت: «حامل‌های انرژی باید نسبت به استان‌ها و مناطق مختلف تفاوت داشته باشد و براساس فوب خلیج‌فارس تعیین شود.» به گزارش خبرگزاری فارس، محمدهاشم پسران در پاسخ به این سوال که دولت ملزم به اجرای قانون هدفمندی یارانه‌‌ها بوده، اما به اعتقاد شما اکنون کشور در شوک‌های اقتصادی است و از طرفی با تحریم روبه‌رو است، آیا اجرای این قانون در شرایط کنونی قابل اجرا است و چگونه باید با پیامدهای آن مقابله کرد، گفت: «هدفمندی یارانه‌ها در دولت قبل به‌خصوص در بخش حامل‌های انرژی به درستی اجرا نشده است.» او افزود: «دلیل اینکه اجرای قانون هدفمندی موفق نبوده است، این به معنای اجرا نشدن فاز دوم نیست، بلکه باید راهکارهایی اندیشید که قانون درست اجرا شود.» استاد اقتصاد دانشگاه کمبریج لندن با اشاره به نسبت قیمت‌ حامل‌های انرژی در ایران به فوب خلیج فارس گفت: «نسبت قیمتی باید در یک حدی تثبیت شود و اکنون حدود 10 درصد است و در اوایل اجرای مرحله اول نزدیک به 40 درصد بود که به دلایلی اکنون کم شده است.»
هاشم‌پسران افزود: «سیاست ایجاب می‌کند که دولت بگذارد قیمت‌ حامل‌های انرژی منعطف باشد، با قیمت فوب خلیج فارس بالا و پایین برود و نه اینکه قیمت را ثابت نگه داریم که تلاش‌های گذشته نیز بی‌نتیجه بماند.» او در پاسخ به این سوال که آیا اجرای فاز دوم هدفمندی یارانه‌ها به تورم دامن نمی‌زند و اینکه چه راهکارهایی برای آن وجود دارد، بیان کرد: «در صورتی که نسبتی از قیمت فوب در نظر گرفته شود و با همان قیمت بالا و پایین رود، مشکل کنونی رخ نمی‌دهد و نیز بخش خصوصی توزیع‌کننده حامل‌های انرژی باشد.» این اقتصاددان تاکید کرد: «در نقاط برخوردار تهران که ثروتمندان حضور دارند، قیمت بنزین باید نسبت به دهک‌های کم برخوردار تهران بیشتر باشد و در استان‌ها شرایط اقلیمی و اقتصادی منطقه در قیمت‌ها تاثیر بگذارد.» این استاد اقتصاد در پاسخ به این سوال که اگر قیمت در نقاط مختلف متفاوت باشد، به قاچاق و جابه‌جایی دامن زده می‌شود، گفت: «نسبت قیمت‌ها آنقدر بالا نخواهد بود که مقرون به‌صرفه باشد که از پایین شهر بنزین به بالا شهر برود.» او افزود: «در صورتی که بگذاریم اقتصاد در این بحث عمل کند (تفاوت قیمت از یک نقطه به نقطه دیگر) دقیقا این نسبت‌ها را کنترل می‌کند و از قاچاق جلوگیری می‌شود.» به گفته پسران، باید مباحث اجرایی هدفمندی به‌صورت علمی بررسی شود تا ببینیم چگونه باید اجرایی شود و موفقیت نیافتن این سیاست بیشتر به دلیل این است که درست اجرا نمی‌شود و نه اینکه در شرایط کنونی نیز نباید اجرا شود.»
 

onia$

دستیار مدیر تالار مدیریت
تنوع در بسته‌های حمایتی
[h=1]راهکاری برای کاهش خطای تخصیص یارانه‌ها[/h] DEN-778348


مهدی باسخا*
نگاه فریدمن اقتصاددان طرفدار بازار و طبقه‌بندی معروف وی از انواع مخارج در اقتصاد، نگارنده را بر آن داشت تا در این نوشتار کوتاه در پاسخ به فراخوان دکتر میدری معاون محترم رفاه اجتماعی وزارت رفاه به تحریر درآید. فریدمن مخارج دولت را در حقیقت هزینه‌هایی قلمداد می‌کند که دولت از طریق مالیات (یا فروش دارایی‌ها) به دست آورده و آن را مصروف گروه‌های مختلف در جامعه می‌کند یا به عبارت دیگر دولت نه نگران منابعی است که خرج می‌شود و نه نگران منافعی که کسب می‌شود.
این موضوع مثال عینی سیاست پرداخت عمومی یارانه‌ها در اقتصاد ایران است که صرفا دولت با استفاده از منابع مختلف، سطح معینی از پرداخت‌های عمومی را در میان تمامی گروه‌های درآمدی توزیع کرده است. به عبارت دیگر، متاسفانه سیاست اجرا شده، در عمل آثار مشخصی از «هدفمندی» را در خود جای نداده است، بدون توجه به این موضوع که عنوان این طرح عظیم «هدفمندسازی یارانه‌ها» بوده است!
بدترین نوع هزینه دولت: پرداخت مستقیم
با توجه به نظر اغلب اقتصاددانان کلاسیک، دولت و هزینه‌های انجام گرفته توسط آن باید آخرین ابزار برای اعمال سیاست‌های مختلف در اقتصاد باشد. بدترین نوع این هزینه‌ها نیز پرداخت مستقیم و نقدی به گروه‌های مختلف است. این موضوع در اقتصادهای توسعه یافته‌ای که از آمارهای درآمدی در سطح فردی نیز برخوردار هستند، آخرین ابزار سیاستی به شمار می‌رود؛ چه رسد به اقتصادهایی که از اطلاعات مربوط به توزیع درآمد در میان خانوارها محروم هستند. بنابراین این نوشته سعی دارد تا با پیشنهاد ابزارهای تکمیلی، نقاط ضعف سیاست فعلی را تصحیح و توجه کارشناسان را برای تبیین اجزای فرعی این پیشنهادها برانگیزد.
این نوشتار دو بحث اصلی پیرامون پرداخت‌های رفاهی عمومی (تحت عنوان یارانه‌های نقدی) را مورد توجه قرار خواهد داد: موضوع اول ادامه پرداخت به صورت فعلی (همگانی) یا تغییر آن به پرداخت‌های هدایت‌شده است. موضوع دوم نیز نحوه پرداخت این منابع به گروه‌های هدف است.
ادامه وضع موجود یا پرداخت‌های هدایت شده
بیشتر مباحث صورت گرفته پیرامون موضوع اول، ریشه در مفهوم گسترده‌ای به نام «عدالت» دارد؛ به عبارت دیگر، تعاریف مختلف از عدالت است که دامنه تصمیم‌گیری‌های اقتصاد را محدود و نگاه مختلف به این مفهوم، تجویز سیاست‌های متفاوتی را ایجاب کرده است. اما آنچه نمی‌توان مخالفتی مستدل بر آن یافت آنکه، هزینه‌های رفاهی دولت باید «بیشترین» نفع را به «آسیب‌پذیرترین» اقشار جامعه رسانده و در مرحله دوم آثار مثبت خارجی بیشتری را در اقتصاد به دنبال داشته باشد. تنها در این صورت است که می‌توان به مفهوم پویایی از عدالت در اقتصاد دست یافت.
در اولین گام، حمایت‌های مالی و غیرمالی دولت از ضعیف‌ترین اقشار جامعه، آنان را در برابر مشکلات اقتصادی محافظت کرده و این حمایت از وقوع بسیاری از آسیب‌ها و مشکلات اجتماعی جلوگیری می‌کند. اثرات مثبت خارجی، گام دوم و پویایی سیاست‌های عدالت‌محور اقتصادی را تضمین می‌نماید. به عبارت دیگر بسیاری از اثرات خارجی حمایت‌های مالی و غیرمالی از اقشار ضعیف جامعه، نصیب اقشار متوسط و مرفه جامعه خواهد شد. کمک مالی به دهک‌های پایین جامعه، هرچند در ظاهر منافع مالی برای دهک‌های بالاتر به همراه ندارد، اما آثار خارجی سیاست‌هایی که نتیجه آن نیروی انسانی سالم و آموزش دیده بوده و کاهش آسیب‌های اجتماعی باشد، یقینا دهک‌های بالاتر و کل جامعه را نیز در برخواهد گرفت. بنابراین نتیجه نهایی هزینه‌های صورت گرفته برای بهبود رفاه اقشار ضعیف، در نهایت کل جامعه را منتفع خواهد کرد. بنابراین حذف دهک‌های بالای درآمدی به معنای نقض عدالت یا محرومیت آنان از منابع عمومی نبوده، بلکه این موضوع در نهایت به نفع آنان نیز خواهد بود.
گروه‌های هدف
موضوع دوم نوع حمایت‌هایی است که دولت می‌تواند از گروه‌های مختلف درآمدی داشته باشد. باید در نظر داشت که روش‌های مختلفی برای شناسایی خانوارها و گروه‌های نیازمند و هدف برای هزینه‌های رفاهی وجود دارد. سه فرآیند «استفاده از ابزارهای در اختیار دولت»، «خوداظهاری» و «شناسایی جامعه محور» از جمله مهم‌ترین این روش‌ها به شمار می‌روند که روش‌های متعددی براساس آنها ایجاد و مورد استفاده قرار گرفته است. اما باید توجه داشت که هر کدام از روش‌های مورد استفاده به هیچ وجه دور از اشکال نبوده و همواره خطر وقوع خطاهای نوع اول و دوم وجود خواهد داشت. پرداخت مستقیم به گروه‌های هدف، خطر وقوع خطاهای مذکور را به شدت افزایش خواهد داد. اما حمایت‌های غیرمادی و هدایت منابع عمومی به سمت کالاها و خدماتی که بیشترین منافع را برای گروه‌های نیازمند جامعه به دنبال داشته باشد، از احتمال انحراف کمتری برخوردار خواهد بود.
اما سوال اصلی را باید پیرامون تعریف بسته‌های حمایتی برای گروه‌های هدف دانست. البته باید در نظر داشت که سیاست حمایتی واحدی را نمی‌توان برای تمامی گروه‌ مد نظر قرار داد. بنابراین باید پرداخت‌های مستقیم را به همراه ارائه بسته‌های کالا و خدمات برای گروه‌های هدف (و نه تمامی خانوارها) مد نظر قرار داد تا مجموعه این سیاست‌ها بیشترین کارآیی و اثربخشی را داشته باشد. با توجه به ضعف زیرساخت‌های آماری که متاسفانه سیاست‌گذاران با آن مواجه هستند، مهم‌ترین هدف باید کاهش احتمال تخصیص منابع به افراد غیر نیازمند باشد. در این راستا باید ترکیبی از سیاست‌های حمایتی مورد استفاده قرار گیرد تا گروه‌های مختلف هدف این سیاست‌ها، بالاترین میزان برخورداری از سیاست را داشته باشند.
با توجه به احتمال وقوع خطا‌های نوع اول و دوم (دریافت کمک توسط خانوارهای غیر نیازمند یا عدم دریافت کمک توسط خانوارهای نیازمند) سیاست‌ها باید به نحوی ترکیب شوند تا در مجموع، احتمال وقوع این خطاها تا حد ممکن کاهش یابد. با توجه به این مهم سه دسته از سیاست‌ها برای اجرا پیشنهاد می‌شود:
بسته سیاستی نخست، یارانه نقدی
به گروه هدف
نخستین سیاست پیشنهادی، پرداخت کمک‌های نقدی به صورت فعلی به «پایین‌ترین دهک‌های» درآمدی در جامعه است. این دسته از خانوارها که ضعیف‌ترین اقشار جامعه محسوب می‌شوند با استفاده از راهکار‌های مختلف
قابل شناسایی بوده و پرداخت‌ نقدی به آنان (به شرط ثبات در قیمت‌ها) بهبود وضعیت رفاهی برای آنان را به دنبال خواهد داشت. البته هرچه از حجم این سیاست کاسته شود، منافع اجتماعی سیاست‌های رفاهی در جامعه بیشتر نمود خواهد یافت. به عنوان مثال دریافت کالاها یا خدمات خاص را می‌توان منوط به انصراف خانوارها از دریافت نقدی یارانه کرده و با ارائه تخفیف‌های انگیزشی خانوارها را به سمت مصرف کالاها و خدمات مذکور سوق داد.
بسته سیاستی دوم؛ یارانه کالایی
سیاست دوم تامین کالاهای اساسی و ضروری برای «دهک‌های متوسط به پایین» درآمدی است. این گروه‌ها که گروه‌های نسبتا ضعیف جامعه به شمار می‌روند در تامین اقلام ضروری به احتمال زیاد با مشکل مواجه هستند و ارائه بسته‌ای از کالاهای ضروری به این گروه‌ها، با تامین نیازهای اساسی آنان، احتمال اندکی برای فروش این بسته در بازار آزاد وجود خواهد داشت. اما پرداخت نقدی به این دهک‌ها ممکن است نتایجی به خوبی آنچه بر وضعیت رفاهی پایین‌ترین دهک‌ها داشته، نداشته باشد. بنابراین حمایت‌های صورت گرفته به صورت بسته کالاهای اساسی، شامل دهک‌های درآمدی «متوسط به پایین» و «پایین» و در زمان‌های برنامه‌ریزی شده (همانند پرداخت نقدی) می‌تواند، آثار بهتری بر وضعیت رفاهی این دهک‌ها داشته باشد.
بسته سیاستی سوم؛ یارانه حمایتی
سیاست سوم نیز علاوه بر دهک‌های «پایین» و «متوسط به پایین» شامل خانوارهای دهک‌های «متوسط» نیز می‌گردد؛ اما این حمایت‌ها شامل اقلامی خواهد بود که تنها خانوارهایی که نیاز به حمایت در این زمینه داشته باشند، مراجعه و برخوردار خواهند شد. حمایت‌هایی که در بسته سوم باید مد نظر قرار گیرد غالبا شامل خدمات رفاهی از قبیل آموزش عمومی، آموزش‌های فنی‌حرفه‌ای، انواع بیمه‌های درمان، خدمات رفاهی برای گروه‌های اجتماعی خاص (خانوارهای بدسرپرست، زنان سرپرست خانوار، والدین معلول، خانوارهای بدون مسکن مناسب و ...)، سایر خدمات مشابه است که انتخاب و شمول گروه‌های مختلف با توجه به وزن هرکدام از گروه‌ها می‌تواند متغیر و متنوع باشد. این بسته نیز علاوه بر دهک‌های مربوط به دو سیاست قبلی، برای دهک‌های متوسط به بالا (و نه دهک‌های بالا) ارائه می‌شود.
این بسته در حقیقت ابزاری است تا گروه‌های نیازمند حمایت در جامعه، از منابع عمومی محروم نباشند و در صورت قرار گرفتن در گروه‌های مورد نظر، از بسته‌های حمایتی دولت برخوردار شوند. اما احتمال استفاده از این بسته توسط خانوارهای غیرنیازمند نیز
وجود دارد.
صرف نظر از اینکه با استفاده از فیلترهای مختلف می‌توان مانع این موضوع شد، اما نیازی چندانی به این موضوع احساس نمی‌شود؛ چراکه اولا خانوارها برای بهره‌مندی از این حمایت‌ها نیازمند صرف هزینه یا زمان خواهند بود. این موضوع بسیاری از افراد غیرنیازمند را از گردونه استفاده از بسته منصرف خواهد کرد. به علاوه این سیاست‌ها غالبا آثار خارجی بالایی در اقتصاد به دنبال داشته و استفاده از آنها در نهایت بهبود سرمایه‌های انسانی و شرایط اجتماعی را به دنبال خواهد داشت.
در بدترین حالت هم بهتر از وضع فعلی
مجموعه این سه بسته سیاستی یک اثر مثبت دیگر نیز دارد. حتی اگر کالاها و خدماتی که برای گروه‌های نیازمند ارائه شده است، نصیب افرادی شود که در گروه‌های هدف نبوده‌اند، همچنان جامعه منتفع خواهد بود. به عنوان مثال، اگر شیر رایگانی که در مدارس دولتی توزیع می‌شود توسط کودکی که در گروه‌های هدف قرار ندارد مصرف شود، همچنان هزینه صورت گرفته صرف نیازهای اساسی جامعه شده است یا اگر فردی از آموزش‌های رایگان فنی و حرفه‌ای برخوردار شود، در نهایت منافع آن در بهبود شرایط اقتصادی کشور متبلور خواهد شد. در صورتی که اگر صرفا پرداخت نقدی مدنظر قرار گیرد، (صرف نظر از مباحث مربوط به نقدینگی) محل هزینه‌کرد این منابع می‌تواند، کالاهای غیرضروی یا حتی زیان‌آور (مانند دخانیات) باشد و جامعه به‌رغم تخصیص منابع برای افزایش رفاه جامعه، با کاهش رفاه کل مواجه خواهد بود.
همانگونه که پیش‌تر آمد، مهم‌ترین ایرادی که ممکن است بسته‌های حمایتی غیرمالی (کالایی و نه خدمات) وارد شود، احتمال فروش این بسته‌ها در بازار آزاد است؛ در پاسخ باید عنوان داشت که اگر (به فرض محال) «تمامی» افرادی که بسته‌های حمایتی را دریافت کرده‌اند، اقدام به فروش آن در بازار نمایند، اثر سیاست بدتر از حالتی نخواهد بود که دولت مستقیما پرداخت نقدی به افراد را در دستور کار خود قرار دهد!
در پایان باید تاکید کرد که این سیاست‌ها زمانی بر سطح رفاه تاثیرگذار خواهند بود که افزایش سطح عمومی قیمت‌ها رشته‌های این سیاست را تبدیل به پنبه نکند. در حقیقت این تورم است که بیشترین تاثیر را در تشدید فقر نسبی و نابرابری در جامعه داشته و از این قابلیت برخوردار است، تا تاثیر تمام سیاست‌های حمایتی از گروه‌های آسیب‌پذیر را خنثی نماید.
*دانشجوی دکترای اقتصاد سلامت
 

onia$

دستیار مدیر تالار مدیریت
[h=1]معرفی راهکارهای برای اجرای مرحله دوم قانون هدفمندسازی یارانه‌ها[/h] DEN-778343


«جعفر عسگری»
*1- طرح مساله و تبعات اجرای مرحله اول قانون هدفمندسازی یارانه‌ها
یکی از تعاریف ساده، ولی مهم بهره‌وری «انجام کار درست به روش صحیح» است به طوری که هر قانون، طرح، برنامه، پروژه، فعالیت یا اقدامی که اولا درست، مورد نیاز و قانونی باشد و ثانیا به روش صحیح و مبتنی بر تدبیر انجام گرفته باشد نتایج حاصل آن توام با بهره‌وری خواهد بود. هدفمندسازی یارانه‌ها کار درستی بود که متاسفانه به روش صحیح انجام نگرفت؛ چراکه به‌رغم پیش‌بینی قانون و هشدارها و توصیه‌های کارشناسان عالم و دلسوز:


اولا، یارانه‌ها، به جای خانوارهای هدف و کم درآمد و آسیب‌پذیر جامعه به کلیه خانوارها و جمعیت کشور به‌طور یکسان پرداخت شد. ثانیا، سهم واحدهای تولیدی از یارانه‌ها حذف شد و در نهایت با اینکه اشاره‌ای در قانون به پرداخت نقدی یارانه‌ها نشده بود به‌رغم همه هشدارهای کارشناسان و نامه‌های گروهی اقتصاددانان، یارانه‌ها به‌طور ماهانه و به صورت نقدی به خانوارها پرداخت شد.
آثار و تبعات استفاده از روش غیرعلمی و غیرکاربردی برای اجرای قانون یارانه‌ها باعث شده است که:
1- از مصارف بنزین، گاز، برق و سایر اقلام در شمول یارانه به میزان موردانتظار کاسته نشده است.
2- نرخ تورم از حدود 20 درصد در قبل از اجرای یارانه‌ها به حدود 40درصد پس از گذشت دو سال و نیم از اجرا، افزایش یافته است.
3- از قاچاق بنزین و سایر کالاهای یارانه‌ای به خارج از مرزهای کشور کاسته نشده است.
4- از ترافیک اتومبیل‌ها و به تبع آن از آلودگی هوا و بیماری‌های ناشی از آن کاسته نشده است.
5- قیمت تمام شده کالاهای تولیدی در داخل کشور، به‌دلیل عدم پرداخت سهم تولید از یارانه‌ها، افزایش قابل‌توجهی یافته و از قدرت رقابت‌پذیری صنایع و تولیدات داخلی در مقایسه با کالاهای وارداتی و به‌خصوص کالاهای چینی کاسته شده و به تبع آن سطح اشتغال، تولید، صادرات و بهره‌وری در کشور کاهش یافته است.
6- اصلاح الگوی مصرف در جامعه، خانوارها، تولید و کسب‌و‌کار بهبود نیافته است.
7- با ایجاد سازمان هدفمندی یارانه‌ها به حجم و ترافیک مزمن نظام اداری کشور اضافه شده است.
و بالاخره اینکه نه تنها عدالت اجتماعی، که هدف غایی و عالیه اجرای قانون هدفمندسازی یارانه‌ها معرفی شده بود و تبلیغات زیادی برای آن صورت گرفته بود، با اجرای مرحله اول قانون، به‌طور ملموس و به میزان مورد انتظار تحقق نیافته، بلکه با افزایش شدید نرخ تورم و کاسته شدن از قدرت خرید واقعی مردم و به‌ویژه دهک‌های پایین و متوسط جامعه، نارضایتی آنها از شرایط اقتصادی خود افزایش پیدا کرده است و غالبا مایل هستند که یارانه‌ها حذف و وضعیت قیمت کالاها و خدمات و قدرت خرید آنها به سطح اواسط سال 1389 و قبل از اجرای یارانه‌ها برگردد1 یکی از آثار و تبعات عملکرد مزبور این است که دولت همه ماهه حدود 3500میلیارد تومان یارانه نقدی به مردم و خانوارها می‌پردازد که سالانه به 42هزار میلیارد تومان می‌رسد و این در حالی است که یارانه مجاز قابل پرداخت به خانوارها سالانه برابر 28هزار میلیارد تومان است. در حال حاضر حذف یارانه دهک‌های بالای جامعه به عنوان یک راه حل مشکلات فوق در نظر گرفته شده است.
اما سوال مسوولان و دولتمردان این است که خانوارهای قرار گرفته در دهک‌های بالای جامعه، یعنی ثروتمندان و پردرآمدها، که باید یارانه آنها در آینده پرداخت نشود چه‌کسی و کجا هستند و چگونه می‌توان به‌طور عملی آنها را از بین 21میلیون خانوار و 77 میلیون نفر جمعیت کشور شناسایی و در شمول حذف یارانه قرار داد؟
2- راهکار پیشنهادی
متاسفانه چون بانک‌های اطلاعاتی موجود در کشور مانند املاک و مستغلات، اتومبیل، پس‌انداز بانکی، مالیات، درآمد، هزینه و مشاغل و... از جامعیت، دقت و بهنگام بودن برای پاسخگویی به موضوع فوق برخوردار نیست. لذا در حال حاضر و برای هدفمند کردن جمعیت یارانه بگیر و نیز شیوه پرداخت غیرنقدی یارانه از سال 1393، راهکاری به شرح زیر ارائه می‌شود. این راه حل پیشنهادی نیز از جامعیت، دقت و صحت کافی برخوردار نیست، ولی در مقطع زمانی حاضر برای رفع و حل نسبی مشکل پیش آمده برای تداوم اجرای قانون هدفمندسازی یارانه‌ها می‌تواند مورد بررسی قرار گیرد.
پیشنهاد 1- حذف یارانه خانوارهای پردرآمد
با توجه به اینکه شناسایی مستقیم و ضابطه‌مند خانوارهای پردرآمد و حذف آنها از جامعه یارانه بگیران، به لحاظ محدودیت‌های اطلاعاتی امکان‌پذیر نیست لذا از روش باقیمانده به شرح زیر می‌توان استفاده کرد.
جامعه استفاده‌کنندگان از یارانه را می‌توان به 12 زیر جامعه به شرح زیر تقسیم‌بندی کرد.
1- جامعه کارکنان شاغل دولت که در شمول قانون استخدام کشوری قرار دارند
2- جامعه کارکنان شاغل تحت پوشش سازمان تامین اجتماعی
3- جامعه تحت پوشش کمیته امداد امام خمینی (ره)
4- جامعه تحت پوشش سازمان بهزیستی کشور
5- جامعه تحت پوشش بنیاد شهید و امور ایثارگران
6- جامعه تحت پوشش نیروهای مسلح
7- جامعه تحت پوشش حوزه‌های علمیه
8- سایر شاغلین تحت پوشش صندوق‌های بانک‌ها، بیمه‌ها و...
9- جامعه بازنشستگان تحت پوشش سازمان استخدام کشوری
10- جامعه بازنشستگان تحت پوشش سازمان تامین اجتماعی
11- سایر بازنشستگان تحت پوشش سایر سازمان‌ها، بانک‌ها، بیمه‌ها و...
12- سایر جوامع و خانوارها.
برای خانوارهایی که سرپرست آنها یا خود آنها در جوامع شماره 1 تا 11 شاغل یا بازنشسته هستند یا تحت پوشش جوامع مزبور قرار دارند می‌توان با تهیه فرم اطلاعاتی ساده‌ای، شامل نام و مشخصات تعداد اعضای خانوار، گروه شغلی، مسکن، میزان حقوق و مزایا و... اطلاعات اولیه را از طریق سازمان‌های ذی‌ربط جوامع مزبور کسب نمود و بانک اطلاعاتی جوامع متشکل یارانه‌بگیران بالقوه را تشکیل داد. در مورد سایر جوامع و خانوارها (موضوع بند 12) از طریق ثبت مشخصات متقاضیان استفاده از یارانه و بررسی و صحه‌گذاری آن می‌توان، اقدام نمود.
پیشنهاد2- پرداخت غیرنقدی یارانه‌ها
با توجه به آثار و تبعات مخربی که پرداخت نقدی یارانه‌ها برای افزایش تورم و افزایش نقدینگی و به هم ریختن ساختارهای مالی، اقتصادی و اجتماعی به همراه داشته است از این رو روش پیشنهادی زیر می‌تواند، جایگزین روش نقدی پرداخت یارانه‌ها بشود. برای افراد و خانوارهایی که در مرحله دوم مشمول دریافت یارانه قرار می‌گیرند به جای پرداخت نقدی یارانه، کارت اعتباری یارانه به مبلغ مصوب مجلس و دولت در نظر گرفته می‌شود و مبلغ مزبور به طور ماهانه یا فصلی به کارت‌های اعتباری واریز می‌شود تا صرف خرید کالاهای ضروری خانوارهای کم و متوسط درآمد شود. نکات زیر در مورد کارت‌های اعتباری رعایت می‌شود.
الف- خانوارهای مشمول یارانه از منابع واریز شده به حساب خود فقط می‌توانند به خرید اقلام ضروری خانوار مانند نان، برنج، گوشت، حبوبات، روغن، قند و شکر، پوشاک، کفش، نوشابه، لبنیات و هزینه‌های بهداشت و درمان، استفاده کنند.
ب- در صورتی که خانوارهای مشمول دریافت یارانه از منابع واریز شده به حساب خود در طول مدت مشخصی برداشت و استفاده نکنند، با تمهیدات پیش‌بینی شده بانک‌ها، به آنها تا میزان 20 درصد سود ویژه تعلق خواهد گرفت و علاوه‌بر آن براساس مبلغ پس‌انداز یارانه‌ای مزبور بانک‌ها به متقاضیان آنها وام خرید کالا و خدمات غیرضروری مانند مسافرت، تعمیر مسکن، خرید لوازم خانگی، خرید جهیزیه پرداخت خواهند کرد.
ج- با مکانیسم‌هایی که با توافق بانک‌ها تهیه و تصویب خواهد شد، به خانوارهایی که مبالغ یارانه‌ای خود را حداقل 6 ماه در بانک ذی‌ربط پس‌انداز کنند، طبق قرعه کشی جوایز نقدی و غیرنقدی پرداخت خواهد شد.
د- در جوامعی مانند خانوارهای مددجوی تحت پوشش کمیته امداد، سازمان بهزیستی، بنیاد شهید و... که سازمان‌های اداری ذی‌ربط به اعضا جامعه خود اشراف اطلاعاتی دارند و خدمات متنوعی را به آنها ارائه می‌کنند، به جای روش پرداخت نقدی یارانه‌ها از روش غیرنقدی به شرح زیر استفاده می‌شود. برای چنین خانوارهایی برحسب نیاز آنها، که ممکن است تامین خواربار و ارزاق، خرید یا تعمیر مسکن، زیارت و سیاحت، بهداشت و درمان و دارو، خرید لوازم خانگی، خرید موتور سیکلت، خرید فرش و موکت و امثالهم باشد، کالاها و خدمات مزبور با همکاری سازمان‌های ارائه‌کننده خدمات (کمیته امداد، سازمان بهزیستی و...) در سطح منابع اعتباری یارانه خریداری و تحویل می‌شود، تا اولا منابع یارانه‌ای به‌طور هدفمند در خدمت تامین نیازهای واقعی خانوارهای مزبور قرار گیرد، ثانیا با حمایت و معرفی سازمان‌های ذی‌ربط، مشمول فروش اقساطی، تخفیف و کنترل کیفیت بشود و ثالثا اینکه منابع مزبور برای خرید یا هزینه‌های غیرمنطقی وکمتر ضروری خانوار قرار نگیرد (بررسی‌های میدانی و هم مشاهدات اجتماعی و کارشناسی نشان می‌دهد که در برخی از خانوارها به‌رغم نیازهای ضروری‌تر، منابع یارانه صرف خرید تلفن همراه، ماهواره، تلویزیون LCD و ... شده است).
پیشنهاد 3- یارانه‌های تولیدی
با اجرای صحیح و هدفمند پیشنهادهای اول و دوم و تعدیل یارانه پرداختی به خانوارها به صورت غیرنقدی، منابع آزاد شده از کل یارانه‌ها می‌تواند، به واحدهای تولیدی کشور پرداخت شود. در مورد واحدهای تولیدی و طبقه بندی آنها، خوشبختانه اطلاعات بیشتری در اختیار است و لذا با تعیین کارگروه‌های تخصصی با مشارکت وزارتخانه‌های ذی‌ربط، اتاق‌های بازرگانی و معادن و تشکل‌های تخصصی می‌توان با توجه به معیارهای مربوط به مقیاس تولید، انرژی بری، دولتی و غیردولتی بودن، کارآیی و اثربخشی و... واحدهای مزبور میزان منابع موجود یارانه‌ای را به آنها تخصیص داد، تا آنها نیز به سهم خود در شمول هدفمندی یارانه‌ها بشوند. در این زمینه جای بحث و تفکر بیشتر وجود دارد.
* رئیس هیات‌مدیره شرکت شاخص نگار و مدیرکل اسبق دفتر حساب‌های اقتصادی مرکز آمار ایران.
پاورقی:
1- در نظرسنجی به عمل آمده از خانوارهای مددجوی تحت پوشش کمیته امداد، اکثریت آنها پیشنهاد کرده‌اند که یارانه‌ها حذف و قیمت‌ها به سطح قبل از اجرای یارانه‌ها برگردد.
* مدیر کل اسبق دفتر حساب‌های اقتصادی مرکز آمار ایران
Asgari.jafar@yahoo.com
 

onia$

دستیار مدیر تالار مدیریت
[h=1]اصلاح بودجه «یارانه نان» کاهنده «ویژه‌خواری»[/h]

دکتر لطفعلی بخشی*
در لایحه پیشنهادی بودجه سال 93 مبلغ 3800 میلیارد تومان برای نان و پنج هزار میلیارد تومان برای مابه‌التفاوت قیمت گندم پیشنهاد شده است. در صورت تصویب این ارقام، وضع آرد و نان کشور به نقطه صفر قبل از هدفمندی یارانه‌ها برمي‌گردد و همه تلاش‌ها برای آزادسازی و تغییر بنیادی صنعت آرد و نان بی‌ثمر شده و مجددا همان وضعیت اسفبار قبلی برقرار خواهد شد.حقیقت آن است که تصمیم‌گیری برای حذف یارانه و آزادسازی آرد و نان یکی از درست‌ترین تصمیمات گرفته شده در کشور در سال‌های اخیر بود که با تصویب چنین بودجه‌ای، به وضع سابق برمي‌گردد. هرچند با سهمیه‌ای کردن آرد برای نانوایان در حال حاضر، عملا کار به روال سابق برگشته است. مصائب وضع قبلی بر همه روشن است اما لازم است قدری درباره آن توضیح داده شود. در وضع قبلی دولت گندم را از گندمکاران با قیمت‌های تضمینی می‌خرید یا از خارج وارد می‌کرد و پس از ذخیره‌سازی آنها در سیلو، برای آردسازی به کارخانه‌های آرد ارسال می‌شد، سپس آرد مزبور به نانوایی‌ها تحویل می‌شد تا آنها نان پخته و به مردم بفروشند. به‌عبارت دیگر دولت تمام پروسه آرد و نان را در اختیار داشت و دستگاه اداری مفصلی در سراسر کشور مسوول اجرای آن بود.
با‌وجود قیمت تمام‌شده بالای آرد، دولت برای پایین نگه داشتن قیمت نان، آرد را به قیمت بسیار نازلی در اختیار نانوایان قرار می‌داد که آخرین قیمت آن 75 ریال برای هر کیلوگرم در سال 1389 بود. هزینه دولت برای پایین نگه داشتن قیمت آرد در سال آخر به حدود 4 هزار میلیارد تومان رسید. به‌دلیل عدم توزیع آرد برای سایر صنوف آردی با قیمت یارانه‌ای (مانند قنادی‌ها، ماکارونی‌ها و حلیم‌پزها)، قیمت آرد در بازار آزاد بیشتر از 400 تومان بود که تفاوت زیادی با قیمت آرد یارانه‌ای دولتی داشت. با در نظر گرفتن حدود 68 هزار نانوایی در سطح کشور که از آرد سهمیه‌ای استفاده می‌کردند و قیمت پایین تعیین‌شده برای نان از سوی دولت که هزینه‌های نانوایی را تامین نمی‌کرد و تقاضای بالای آرد در بازار آزاد، بخش مهمی از آرد توزیعی 75 ریالی از نانوایی‌ها روانه بازار آزاد می‌شد. به این ترتیب، زمینه بزرگ و گسترده‌ای برای رانت‌خواران بزرگ و کوچک در سطح کشور ایجاد شده بود. هدفمندسازی یارانه‌ها، با حذف آرد یارانه‌ای و آزادسازی و یکسان‌سازی نرخ آن و برقراری یارانه پنج هزار تومانی برای هر نفر برای نان، این سازوکار فاسد و پرخرج را برچید و به جای آن نانوایان کشور باید آرد را با قیمت واقعی خریده و با پخت نان و فروش به مشتری کسب درآمد می‌کردند. سایر صنوف آردی نیز با همین قیمت به آرد دسترسی داشتند. با یکسان‌سازی قیمت آرد برای نانوایان و سایر صنوف آردی، بازار سیاه آرد و بساط رانت‌خواران بزرگ و کوچک مربوطه نیز برچیده شد.
این وضع به‌خوبی ادامه داشت، لیکن جهش قیمت ارز و افزایش واردات گندم، مجددا موجب افزایش قیمت گندم وارداتی و تضمینی شد که اخیرا دولت برای جلوگیری از افزایش قیمت نان، مجددا سهمیه‌بندی آرد برای نانوایان با قیمت پایین‌تر از قیمت تمام‌شده را برقرار کرد و اینک با ارقام پیشنهادی در بودجه در مورد آرد و نان به نظر می‌رسد دولت جدید درصدد تداوم پایین نگه داشتن قیمت آرد برای نانوایان است. این امر با نیات دولت و بخشنامه اخیر رئیس‌جمهور دایر بر جلوگیری از «ویژه‌خواری» مغایرت دارد.
می‌دانیم که برای مبارزه با فساد باید زمینه‌های ایجاد آن را از بین برد و تصویب چنین ارقامی در لایحه بودجه و ایجاد قیمت‌های متفاوت برای آرد، مجددا زمینه مساعدی برای رانت‌خواری، فساد و ویژه‌خواری گروه کثیری برقرار خواهد ساخت و پول عظیمی از جیب دولت برداشته شده و نصیب ويژه‌خواران می‌شود و البته در این میان، مردم نیز نصیب چندانی نخواهند برد.
در صورت برقراری مجدد آرد یارانه‌ای برای نانوایان، وضعیت زیر احتمالا دوباره برقرار خواهد شد:
- با توجه به سهمیه‌بندی آرد یارانه‌ای، در انتظار فروش آرد برخی نانوایان در بازار سیاه به قنادان و حلیم‌فروشان و صنوف تولیدی خواهیم بود.
- احتمالا حواله‌های صوری برای جابه‌جا شدن آرد برقرار خواهد شد و رانت خواران و ویژه خواران حجم آرد مصرفی کشور را تا دو برابر افزایش خواهند داد.
- برخی نانوایان سنتی برای کمتر نان فروختن!! تلاش خواهند کرد تا شايد قسمت بیشتری از آرد سهمیه‌ای خود را در بازار آزاد به‌فروش رسانند.
راه‌حل صحیح؟
با توجه به عزم دولت برای کاهش یارانه بگیران در سال آینده امید می‌رود که تعداد یارانه بگیران به حدود 50 میلیون نفر کاهش یابد. حال اگر دولت بخواهد بر فرض یارانه نقدی نان این 50 میلیون نفر را ماهانه پنج هزار تومان اضافه کند (اضافه بر یارانه پنج هزار تومانی فعلی، یعنی جمعا 10 هزار تومان برای هر نفر) اضافه هزینه ماهانه‌ای برابر 250 میلیارد تومان خواهد داشت که سالانه سه هزار میلیارد تومان خواهد شد و نسبت به رقم بودجه پیشنهادی فعلی، 5.800 میلیارد تومان صرفه‌جویی خواهد داشت و از آن مهم‌تر، از رانت‌خواری و ویژه‌خواری گسترده‌ای نیز جلوگیری خواهد شد. در مقایسه با ضرر، فساد و آسیب‌های آرد یارانه‌ای، که سال‌ها تجربه شده، توزیع نقدی یارانه نان نسبت به آن مضرات کمتری برای اقتصاد کشور دارد.
البته راه‌های بهتری از افزایش یارانه نقدی نان برای اقشار نیازمند وجود دارد که درباره آنها مطالعاتی نیز صورت گرفته است؛ مانند بن نان یا کارت الکترونیکی برای نان که اجرای آن به سهولت امکان‌پذیر است و در آن صورت دولت هزینه به مراتب کمتری را متقبل شده و یارانه نان بیشتر به نیازمندان واقعی آن اصابت خواهد کرد. متاسفانه با وجود علاقه و قصد دولت به جلوگیری از رانت‌خواری و ویژه‌خواری، برخی تصمیمات نسنجیده راه را برای چنین وضعی هموار می‌سازد. امیدواریم دولت و مجلس محترم با واقع‌بینی در این مورد بازاندیشی کرده و مجددا این راه ناصواب را که تا حدودی مسدود شده بود، بازگشایی نکنند.
*عضو هیات علمی دانشگاه علامه طباطبايی
 

onia$

دستیار مدیر تالار مدیریت
[h=1]سه رویکرد متفاوت به هدفمندسازی یارانه‌ها[/h]

رضا بخشیانی
بحث هدفمندسازی یارانه‌ها به یکی از محوری‌ترین مباحث سیاست‌گذاران اقتصادی دولت تبدیل شده است. با توجه به اینکه در مقطع فعلی، افزایش نرخ ارز سبب شده تا حجم یارانه‌های پنهان پرداختی دولت نسبت به سال‌های قبل افزایش یابد، اهمیت این بحث از جهت اقتصادی کمتر از زمان آغاز فاز اول طرح نمی‌باشد.
هدف اول؛ بازتوزیع اقتصادی
یکی از پرسش‌های کلیدی بحث هدفمندی یارانه‌ها، هدف آن است. تعیین هدف در این طرح از این جهت اهمیت دارد که معیار سنجش برای انتخاب بهترین روش اجرای طرح است. شاید یکی از مهم‌ترین اهداف طرح هدفمندسازی یارانه‌ها، شکل‌دهی نوعی ساز و کار بازتوزیع اقتصادی باشد که در آن، گروه‌های محروم جامعه از مزیت بیشتری برخوردار شوند. تا قبل از این، فرآیند پرداخت یارانه به شکل غیرمستقیم و پنهان سبب می‌شد تا خانوارهایی که مصرف بیشتری دارند، یارانه بیشتری نیز دریافت کنند. اگر هدف سیاست‌گذار اقتصادی بازتوزیع درآمدی و افزایش رفاه گروه‌های محروم جامعه باشد، در این حالت پرداخت یارانه نقدی به این خانوارها، مطلوبیت بیشتری برای آنها ایجاد می‌کند. اما مشکل اصلی در این رویکرد همان شناسایی خانوارهای محروم به ویژه در نقاط مرزی دهک‌های درآمدی است که حتی به فرض وجود داده‌های اقتصادی کافی، می‌تواند زمینه نارضایتی اقشار مختلف را فراهم سازد. علاوه بر آن، نحوه پرداخت یارانه نقدی و اینکه این یارانه فقط به سرپرست خانوار پرداخت شود یا به تک تک اعضای خانوارها، نیز محل سوال است. مطالعات اقتصادی که در این حوزه انجام شده نشان می‌دهد که روش‌های مختلف پرداخت یارانه نقدی، آثار متفاوت اقتصادی از خود بر جای می‌گذارد.
هدف دوم؛ افزایش کیفیت خدمات عمومی
هدف دیگری که از طرح هدفمندی یارانه‌ها می‌تواند مد نظر سیاست‌گذار باشد، تامین کسری بودجه و ارتقای سطح خدمات عمومی دولت است. در دانش اقتصادی، دولت به عنوان ارائه دهنده کالای عمومی شناخته می‌شود. کالای عمومی در تعریف اقتصادی، کالایی است که بخش خصوصی انگیزه کافی برای تولید آن نداشته باشد و بازاری نیز برای مبادله و کشف قیمت آن وجود ندارد. برای مثال امنیت، آموزش عمومی، بهداشت عمومی، خدمات زیربنایی و... همگی در زمره کالاهای عمومی شمرده می‌شوند که دولت‌ها مکلف به تامین آن هستند. یکی از مسائلی که در خصوص اقتصاد ایران عموما توسط خبرگان اقتصادی مطرح می‌شود، کیفیت و کمیت پایین کالاهای عمومی عرضه شده توسط دولت است.
برای مثال، در حوزه خدمات سلامت، بخش مهمی از هزینه‌های سلامت توسط مردم، پرداخت می‌شود و دولت در این میان کمترین نقش را بر عهده دارد. همچنین در حوزه خدمات امنیت و خدمات قضایی، شواهد نشان می‌دهد کیفیت خدمات ارائه شده به مردم پایین و سطح نارضایتی عمومی به طور نسبی بالا است. در مقابل به علت تعدد بنگاه‌های دولتی، دولت در نقش یک تولیدکننده کالای خصوصی در اقتصاد ایران عمل کرده و فضا را برای فعالیت بخش خصوصی تنگ ساخته است. بنابراین یکی از اهداف کلیدی طرح هدفمندی می‌تواند ارتقای کمیت و کیفیت خدمات عمومی ارائه شده توسط دولت باشد. در این رویکرد، درآمدهای ناشی از طرح، از مسیر تقویت و اصلاح نظام تامین اجتماعی، ارتقای صندوق‌های بازنشستگی، پوشش بیشتر هزینه‌های بهداشتی و درمانی، توسعه و ارتقاء کیفیت نظام آموزش عمومی و... بازتوزیع می‌شود. مزیت این روش نسبت به روش پرداخت یارانه نقدی، شناسایی بهتر گروه‌های هدف با توجه به نوع خدمات مصرفی، است. برای مثال در این روش، بیماران و نیازمندان خدمات بهداشتی، مزیت بیشتری خواهند یافت.
هدف سوم؛ نفت متعلق به همه مردم
نگاه دیگری که در بحث هدفمندی یارانه‌ها وجود داشته و سبب شکل‌گیری هدف متفاوتی نیز می‌شود، نگاه به نفت به عنوان دارایی همه آحاد ایرانی است. در این نگاه، منابع نفتی متعلق به همه مردم کشور بوده و هدف دولت صرفا باید توزیع برابر درآمدهای نفتی بین همه آحاد اجتماعی فارغ از هرگونه ترجیحات سیاستی باشد. نحوه عملکرد دولت دهم در فاز اول طرح هدفمندسازی یارانه‌ها را برخلاف شعارهای داده شده، می‌توان به این نوع نگاه نزدیک‌تر دانست. در این نگاه، هدف نه بازتوزیع درآمدها با هدف رفاه بیشتر اقشار محروم، بلکه توزیع ثروت عمومی کشور است که متعلق به همه آحاد است. نقدی که به این رویکرد عموما وارد می‌شود، حاکمیت نگاه کوتاه‌مدت به سرمایه‌های کشور و صرف این سرمایه به منظور تامین مخارج جاری و روزمره است. به‌رغم اشتراک نسبی که در روش اجرای این رویکرد با رویکرد اول- پرداخت یارانه نقدی به اقشار محروم- وجود دارد، اما باید توجه داشت که در فلسفه دو رویکرد تفاوت آشکاری به چشم می‌خورد. در رویکرد اول، هدف ارتقای سطح رفاه و توان مالی اقشار محروم جامعه به منظور بهره‌مندسازی بیشتر آنان از کالاها و خدمات– شامل تفریحات، ورزش، مواد غذایی و... – است که نتیجه آن کاهش محسوس تضاد طبقاتی و سطح نابرابری در جامعه است. اما در رویکرد سوم، توزیع دارایی ملی به طور برابر بین همه آحاد جامعه جدای از هرگونه ترجیحات سیاستی است که این خود آثار اقتصادی متفاوتی به همراه خواهد داشت.
در دوران گذار اجرای طرح هدفمندی اول به دوم...
با توجه به مطالب فوق و وضعیت موجود کشور، نظر نگارنده بر این است که قطع یارانه فعلی برخی دهک‌های درآمدی با توجه به روش اجرای فاز اول طرح هدفمندی و نوع تبلیغات و شعارهای وعده داده شده توسط دولت دهم– که به طور طبیعی انتظاراتی را در جامعه برای دولت یازدهم نیز به همراه داشته است- سیاست مناسبی نیست. به طور طبیعی وقتی حقی به گروهی از آحاد جامعه داده می‌شود، بازپس گرفتن آن هزینه‌های دیگری را نیز به دنبال خواهد داشت که یکی از این هزینه‌ها می‌تواند کاهش اعتماد عمومی به وعده‌ها و سیاست‌های سیاست‌گذاران اقتصادی باشد. به همین جهت نگارنده معتقد است که دولت یازدهم، باید ضمن حفظ روش و سطح فعلی پرداخت یارانه‌ها، روش خود در فازهای بعدی طرح هدفمندی را با محوریت رویکرد دوم به‌گونه‌ای اصلاح کند که کمیت و کیفیت خدمات عمومی دولت با اولویت خدمات تامین اجتماعی، بهداشتی و درمانی، خدمات آموزش عمومی و خدمات حوزه امنیت عمومی و خدمات قضایی به شکل ملموسی ارتقا یابد. برای دستیابی به این هدف، صرف تزریق درآمدهای ناشی از هدفمندسازی یارانه‌ها به این حوزه‌ها کافی نیست. چرا که به دلیل شکل‌گیری انحصار و حضور پررنگ دولت در نقش یک بنگاه اقتصادی، سطح ناکارآمدی و ناکارآیی در این زمینه‌ها بالا است. درواقع نحوه پرداخت یارانه‌های مربوط به هزینه‌های بهداشتی و درمانی، خدمات آموزش عمومی و... خانوارهای مصرف‌کننده این خدمات، خود نیز باید هدفمند و هوشمند باشد که در این زمینه تجارب موفق جهانی در دسترس سیاست‌گذاران قرار دارد. نکته دیگر آنکه اگرچه به نظر نگارنده، رویکرد دوم باید مبنای عمل سیاست‌گذار اقتصادی در فاز بعدی طرح هدفمندی یارانه‌ها باشد، اما با توجه به عملکرد فاز اول هدفمندسازی یارانه‌ها، بهتر است در دوران گذار اجرای طرح هدفمندی، سیاست‌هایی معطوف به رویکرد اول نیز مدنظر سیاست‌گذار قرار گیرد. با توجه به اینکه گروه قابل توجهی از اقشار محروم، تحت پوشش نهادهایی چون بهزیستی و کمیته امداد امام(ره) قرار دارند، می‌توان با ارائه بسته‌های پشتیبان– مانند سبد ویژه غذایی، بن خرید کالا و...- برای این اقشار در دوران گذار اجرای طرح هدفمندی، رضایت نسبی این اقشار را تا حصول آثار مثبت و بلندمدت طرح فراهم ساخت.
 

onia$

دستیار مدیر تالار مدیریت
34 صاحب‌نظر اقتصادی در مقالات خود بررسی کردند
[h=1]نسخه یارانه‌ای برای فاز دوم[/h]

دنياي اقتصاد- فراخوان وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی از اندیشمندان برای مشارکت در موضوع «اصلاح شیوه پرداخت یارانه نقدی» در تاریخ 12 آبان 92، با انتشار مقاله‌ای به قلم دکتر احمد میدری، در دنياي اقتصاد صورت گرفت؛ فراخوانی که بر این موضوع تاکید داشت که «رقم حدود 42 هزار میلیارد تومانی یارانه نقدی سالانه پرداختی از طرف دولت (معادل حدود دو و نیم برابر کل بودجه آموزش و پرورش کشور)، به اندازه‌ای بزرگ هست که هر گونه تصمیم‌گیری در مورد تغییرات در شیوه پرداخت آن نیازمند تامل دقیق و استفاده از نظرات کلیه صاحب‌نظران باشد. این فراخوان خوشبختانه با مشارکت گسترده اندیشمندان و کارشناسان پاسخ داده شد. امروز، پس از گذشت دو ماه و نیم، گزارش جمع‌بندی 34 مقاله منتخب در قالب ارزیابی نقاط قوت و ضعف هشت محور اصلی مطرح در اصلاح یارانه نقدی، در چهار صفحه کامل در «دنیای اقتصاد» منتشر شده است. 34 مقاله منتخب منتشر شده در قالب این فراخوان، نمادی است از مشارکت اندیشمندان مختلف در همفکری پیرامون موضوعات کلان ملی. «دنیای اقتصاد» امیدوار است که انتشار این گزارش، بتواند به نهادینه شدن رویه بهره‌گیری از دیدگاه‌های متنوع در مرحله تدوین برنامه‌های کلان اقتصادی کشور منجر شده و قدم کوچکی باشد برای تدوین برنامه بهینه اصلاح یارانه‌ای.
جمع‌بندی 34 مقاله منتخب «فراخوان مباحثه تحلیلی» پیرامون «اصلاح یارانه‌ای»:
اصلاح یارانه‌ای به سود کم‌درآمدها؛ چگونه؟

تهیه و تنظیم: وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی (گروه بررسی‌های راهبردی رفاه اجتماعی)
8 محور اصلی مطرح در «اصلاح یارانه نقدی»
فراخوان وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی از اندیشمندان برای مشارکت در موضوع «اصلاح شیوه پرداخت یارانه نقدی» در تاریخ 12 آبان 92 با انتشار مقاله‌ای به قلم دکتر احمد میدری صورت گرفت که خوشبختانه با همکاری دغدغه‌مندانه روزنامه «دنیای اقتصاد» با مشارکت گسترده اندیشمندان و کارشناسان داخلی و خارجی پاسخ داده شد.
پس از گذشت حدود سه ماه با انتشار 34 مقاله منتخب، در مرحله جمع‌بندی قرار گرفته است. دغدغه اصلی این فراخوان و پاسخ کارشناسان برجسته کشورمان حکایت از حمایت صاحب‌نظران از دولت یازدهم دارد و همچنین نشان می‌دهد این دولت به نظرات اندیشمندان ارج می‌نهد و به تدبیر برخاسته از عقلانیت جمعی خود اعتقاد دارد. دوران تصمیم‌گیری در فضای بسته و خرد فردی پایان یافته است و انتظار می‌رود گفت‌وگوی میان اندیشمندان و عموم مردم با دولت در این جامعه به رویه‌ای پایدار تبدیل شود. وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی از همه اندیشمندان عزیز برای مشارکت در همفکری پیرامون این موضوع تعیین‌کننده سپاسگزار است و خود را مدیون این عزیز می‌داند.

از روزنامه «دنیای اقتصاد» نیز به خاطر پیگیری دغدغه‌مندانه و کمک به هم‌اندیشی و مباحثه پیرامون این مساله مهم ملی قدردانی می‌کند.
* * *
فراخوان منتشره به قلم دکتر میدری در «دنیای اقتصاد»، بر این موضوع تاکید داشت که «رقم حدود 42 هزار میلیارد تومانی یارانه نقدی سالانه پرداختی از طرف دولت (معادل حدود دو و نیم برابر کل بودجه آموزش و پرورش کشور)، به اندازه‌ای بزرگ هست که هرگونه تصمیم‌گیری در مورد تغییرات در شیوه پرداخت آن نیازمند تامل دقیق و استفاده از نظرات کلیه صاحب‌نظران باشد. در عین‌حال هرگونه تغییر در جزئیات پرداخت یارانه نقدی- از حذف یارانه نقدی خانوارهای پردرآمد با هدف کاهش کسری بودجه طرح هدفمندی گرفته تا افزایش یارانه نقدی خانوارهای کم‌درآمد، و از مشروط‌سازی پرداخت یارانه نقدی (مثلا مشروط‌سازی به فرستادن همه کودکان 6 تا 18 سال به مدرسه) تا حذف یارانه نقدی برخی خانوارها و اختصاص درآمدهای صرفه‌جویی‌شده برای برنامه‌ای مانند توسعه پوشش بیمه تامین اجتماعی یا بهبود وضعیت مدارس مناطق محروم کشور می‌تواند تبعات اجتماعی متعددی را به همراه داشته باشد که برای تصمیم‌گیری بهینه، لحاظ کردن این تبعات اجتماعی بالقوه نیز از اهمیت بسیار زیادی برخوردار است.»
به این ترتیب، اهمیت بالا و حساسیت تصمیم‌گیری در مورد اصلاح در شیوه پرداخت یارانه نقدی، باعث شده دولت از هر گونه تصمیم عاجلانه در این زمینه پرهیز کند و پیش از هرگونه تصمیم‌گیری نهایی، با فعالیت فشرده به دنبال جمع‌آوری نظرات اندیشمندان و نیز بررسی تجربیات جهانی (اعم از تجربیات موفق یا ناموفق) باشد. همچنین با توجه به آنکه مسوولیت تصمیم‌گیری در زمینه اصلاح شیوه پرداخت یارانه نقدی به «کمیته رفاهی و حمایت از خانوارها» واگذار شده و مسوولیت این کمیته بر عهده وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی قرار دارد، این کمیته در طول هفته‌های اخیر نظرات و طرح‌های کارشناسی متنوعی را بررسی کرده و تمام تلاش خود را به‌کار بسته تا هیچ طرح و نظر منطقی و معقولی را از قلم نیندازد تا بتواند در تصمیم‌گیری نهایی خود از بهترین ایده‌ها و تحلیل‌های موجود بهره‌مند شود. بخشی از تلاش‌های این کمیته در قالب «فراخوان مباحثه تحلیلی» پیرامون روش‌های اصلاح یارانه نقدی نمود داشت که در طول 11 هفته با مشارکت ارزشمند بخش تحلیلی روزنامه دنیای اقتصاد برگزار شد و 34 مقاله منتخب این فراخوان در دنیای اقتصاد منتشر شدند.
گزارش پیش‌رو می‌کوشد تا با جمع‌بندی و محوربندی پیشنهادهای ارائه‌شده در این 34 مقاله منتخب و تلفیق این پیشنهادها با سایر تحلیل‌های مطرح گزینه‌های اصلی پیش‌رو برای اصلاح شیوه پرداخت یارانه نقدی را ترسیم کند. این گزینه‌ها حول هشت محور اصلی دسته‌بندی شده‌اند و در مورد هر یک از محورهای هشت‌گانه، این گزارش به اجمال به بررسی برخی از جنبه‌های تحلیلی «اقتصاد کلان»، جنبه‌های تحلیلی «جامعه‌شناختی»، جنبه‌های «اقتصادسیاسی» و نیز جنبه‌های مربوط به ملاحظات «اقتصاد اجتماعی» و «اقتصاد توسعه» می‌پردازد:

اول: معیارهای شناسایی «کم‌درآمدها» و تمرکز «یارانه نقدی» بر آنها

در این زمینه دکتر محمد طبیبیان در مقاله خود اشاره دارد که: «در کشور ما به‌منظور تامین یک سطح استاندارد حداقلی معیشت برای آن دسته از گروه‌های اجتماعی که امکان تامین این سطح معیشت را از طریق کار و فعالیت ندارند، نهادها و سازمان‌های متعددی ایجاد شده مانند صندوق بازنشستگی، سازمان تامین اجتماعی، کمیته امداد امام خمینی، بهزیستی، بنیاد مستضعفان و جانبازان، بنیاد شهید و امثال آن... متاسفانه، برخی از این نهادها در حال حاضر از هدف اولیه تاسیس خود یعنی پوشش تامینی برای جمعیت کمتر بهره‌مند مغفول مانده‌اند و دست به انباشت مستقیم از انواع ثروت‌های موجود کشور بازکرده‌اند... برخی دیگر هم که از هدف اصلی خود غافل نیستند، متاسفانه مدیریت ضعیفی داشته‌اند... اگر همه این نهادها به خوبی به وظایف خود عمل می‌کردند، خواه پرداخت یارانه نقدی انجام می‌شد و خواه انجام نمی‌شد، پوشش کافی برای جمعیت آسیب‌پذیر کشور فراهم بود... اما در هر حال در شرایط فعلی، برای متمرکز ساختن بیشتر منابع مربوط به یارانه نقدی بر اقشار آسیب‌پذیر، به نظر می‌رسد که می‌توان تحقیقات مربوط به «نقشه فقر» کشور را مبنا قرار داد... اگر این نقشه فقر با اطلاعات جدید به‌روزرسانی شود، جهت هدایت پرداخت‌های دولت را تا حدودی مشخص می‌کند.»
دکتر زهرا افشاری (استاد اقتصاد دانشگاه الزهرا) هم معتقد است: «در کوتاه‌مدت می‌توان از طریق ملاک‌هایی مانند جنسیت و سن سرپرست خانوار، جامعه هدفی را شناسایی کرد که میزان آسیب‌پذیری بالاتری دارند و بهتر است یارانه نقدی بیشتر بر آنها متمرکز باشد. اما در بلندمدت، باید منابع مالی حاصل از اصلاح قیمت انرژی را به سمت بهبود زیرساخت‌ها حمل و نقل، پوشش بیمه درمانی فراگیر و نیز بهبود کیفیت آموزش و پرورش در مناطق محروم کشور هدایت کنیم تا به توانمندسازی پایدار اقشار کم‌درآمد دست یابیم.»
اما دکتر علی‌اصغر سعیدی (دانشیار برنامه‌ریزی رفاه اجتماعی دانشگاه تهران) با تاکید بر «اهمیت توجه به تمایزهای فرهنگی»، اشاره می‌کند که: «شکل نظام ارزشی و رویکرد هر جامعه نسبت به مساله «نابرابری»، در طراحی نظام پرداخت انواع یارانه مهم است، مثلا در آمریکا یک نظام ارزشی مبتنی بر «برچسب‌زنی» کمک می‌کند که دولت تنها به افرادی پرداخت نقدی داشته باشد که هزینه برچسب خوردن را تحمل می‌کنند، اما هرگاه در جامعه دیگری معرفی شدن فرد به عنوان مستحق دریافت یارانه نقدی به مثابه یک «ضد ارزش» تلقی نشود، هم شناسایی افراد مستحق بسیار مشکل‌تر می‌شود و همتشویق افراد به خروج داوطلبانه از نظام دریافت یارانه»
همچنین دکتر داوود سوری (مدرس اقتصاد موسسه عالی بانکداری و دانشگاه شریف) در مقاله مشروح خود عقیده دارد: «برای تمرکز بیشتر منابع مربوط به یارانه نقدی بر خانوارهای کم‌درآمد، باید ملاکی برای شناسایی این خانوارها طراحی کنیم که هم هزینه‌های اجرایی پایینی داشته باشد، هم خطای اندکی در شناسایی خانوارهای واجد شرایط داشته باشد... به علاوه بسیار مهم است که ملاک انتخاب خانوارهای کم‌درآمد به گونه‌ای باشد که موجب تغییر رفتار اقتصادی خانوارهای فقیر نشود. برای مثال پرداخت‌هایی مانند ارائه کوپن مواد غذایی در دهه 60 که به هر کودک از بدو تولد تعلق می‌گرفت، در گرایش بیشتر خانوارهای فقیر به فرزندآوری بیشتر موثر بود.
به عنوان مثالی دیگر می‌توان به افزایش نرخ زندگی مجردی در میان خانوارهای آمریکایی برای بهره‌مندی از یارانه پرداختی به «مادران مجرد» نام برد... در مجموع به نظر می‌رسد استفاده از ملاک‌هایی مانند سن یا جنسیت سرپرست خانوار یا روستا/شهر محل سکونت خانوار، می‌تواند ملاک مناسبی برای شناسایی خانوارهای آسیب‌پذیر در طرح هدفمندی یارانه‌ها باشد.»
دکتر حسین راغفر (هیات علمی اقتصاد دانشگاه الزهرا) هم در مقاله خود با اشاره به پژوهشی در مورد «ویژگی‌های خانوارهای آسیب‌پذیر در شهر تهران»، اشاره می‌کند: «مهم‌ترین اصل در اجرای هدفمندسازی یارانه‌ها، شناسایی خانوارهای واجد شراط دریافت یارانه است... استفاده از ملاک‌هایی مانند سطح سواد سرپرست خانوار، سن و جنسیت سرپرست خانوار، اندازه خانوار، وضعیت اشتغال یا بیکاری سرپرست خانوار، وجود ازکارافتادگی یا معلولیت یا بیماری صعب‌العلاج در خانواده، می‌تواند به شناسایی نسبتا دقیق خانوارهای آسیب‌پذیرتر منجر شود... بهتر است پس از شناسایی خانوارهای آسیب‌پذیرتر، بسته‌هایی شامل پرداخت نقدی، سبد کالایی و نیز خدمات عمومی در زمینه درمان و آموزش به آنها ارائه شود.»
دکتر محمود مسکوب (پژوهشگر ارشد مرکز بین‌المللی مطالعات اجتماعی دانشگاه روتردام) هم معتقد است: «باید در فرآیند اصلاح یارانه نقدی، ارتباط و پیوستگی هر چه بیشتری بین این برنامه با سیاست‌های اجتماعی و برنامه‌های کلان فقرزدایی کشور برقرار کنیم... به‌منظور افزایش تمرکز سیستم یارانه نقدی بر خانوارهای فقیر، بهتر است دست‌کم تا پایان سال 1394 یعنی سال پایانی برنامه توسعه پنجم، بودجه‌ای را برای طراحی یک سیستم جدید جهت شناسایی فقرا هدر ندهیم و به منابع اطلاعاتی موجود در کمیته امداد و نظایر آن اکتفا کنیم. به این ترتیب زمان کافی خواهیم داشت تا با تامل بیشتر، سیستم دقیقی برای شناسایی خانوارهای محروم از ابتدای برنامه توسعه ششم طراحی کنیم.»
سرانجام سید امیررضا خسروشاهی (دانشجوی دکترای اقتصاد دانشگاه نورث‌وسترن) هم در مقاله خود اشاره می‌کند: «برای شناسایی خانوارهای کم‌درآمد، هرگز نباید مفهوم «دهک درآمدی» را محور قرار دهیم؛ زیرا گذشته از تمام مشکلات اجرایی در تشخیص صحیح دهک‌های درآمدی، دهک درآمدی که هر خانوار به آن تعلق دارد ثابت نمی‌ماند و به‌دلیل نوسانات درآمد خانوارها، همه‌ساله نیازمند بازشناسی دهک‌ها خواهیم بود. به علاوه خود مساله پرداخت یارانه نقدی به یک دهک و حذف پرداخت به دهک بالاتر، بلافاصله باعث تغییر دهک درآمدی بخشی از خانوارها می‌شود. در نتیجه ارجاع به مفهوم «دهک‌های درآمدی» به عنوان معیار پرداخت یارانه نقدی دارای اشکالات متعدد تئوریک و نیز اجرایی بوده و حتی در دوران گذار و به‌طور موقت هم نباید به این مفهوم تکیه کنیم... بنابراین، برای شناسایی خانوارهای آسیب‌پذیر، باید از معیارهای مطلق، عینی وتا حد ممکن قابل اندازه‌گیری استفاده کنیم؛ مانند وضعیت شغلی سرپرست خانوار و تعداد افراد خانوار.»
دکتر حجت قندی هم با استناد به چارچوب تحلیلی اقتصاد سیاسی معتقد است که: «هیچ فردی نمی‌خواهد قیمت‌هایی اضافه‌تر را برای کالاهای سابقا مشمول یارانه پرداخت کند و در مقابل یارانه نقدی مستقیم دریافت نکند... به این ترتیب هر طرحی از جنس خوشه‌بندی خانوارها، با شکست سیاسی مواجه می‌شود... البته می‌توان طرح‌هایی برای حذف بعضی از گروه‌های یارانه‌بگیر انجام داد که با موانع سیاسی کمتری مواجه باشد؛ مثلا یارانه ایرانی‌های خارج از کشور به نسبت مدتی که در خارج از ایران هستند حذف شود، دولت مطمئن شود که به مردگان یارانه نمی‌پردازد و سیستم را به نحوی اصلاح کند که مطمئن شود فردی با دو شناسنامه یارانه نمی‌گیرد و امثال اینها.»
***
تحلیل
«گروه بررسی‌های راهبردی رفاه اجتماعی»:
حتی اگر هیچ تصمیمی برای اصلاح شیوه پرداخت یارانه نقدی در دستور کار دولت تدبیر و امید قرار نداشت، باز هم شناسایی و تفکیک گروه‌های درآمدی، به‌ویژه مشخص کردن پارامترهای «شفاف» و «کارا» برای شناسایی خانوارهای آسیب‌پذیر، مساله‌ای بسیار مهم بود. پارامترها و مکانیزم‌های پیشنهادی در مقالات مربوط به «فراخوان مباحثه تحلیلی پیرامون اصلاحات یارانه‌ای»، که منتخب آنها در بالا ذکر شد، تقریبا همه پارامترهای قابل‌اعتنا برای شناسایی گروه‌های آسیب‌پذیر را پوشش می‌دهد. تهیه بانک اطلاعاتی منسجم برمبنای این پارامترها، به‌زودی در دستور کار دولت تدبیر و امید قرار خواهد گرفت تا هم ماده اولیه مناسبی برای اصلاح شیوه پرداخت یارانه نقدی باشد و هم مبنایی برای معمار صحیح سایر سیاست‌های دولت جدید در حوزه توانمندسازی گروه‌های آسیب‌پذیر.






دوم: شناسایی «پردرآمدها» توسط دولت و قطع «یارانه نقدی» آنها
یکی از بیشترین چالش‌ها در میان مقالات «فراخوان»، به موافقت یا مخالفت با این استراتژی مربوط بود که قوی‌ترین ادله موافق و مخالف را می‌توانید در ادامه ببینید:
دکتر جواد صالحی اصفهانی (استاد اقتصاد دانشگاه «ویرجیناتک»)، در مقاله خود ضمن اشاره به ناکارآیی برنامه‌های شناسایی دولتی ثروتمندان، معتقد است: «شناسایی پردرآمدها بر مبنای ملغمه‌ای از بانک‌های اطلاعاتی نه چندان دقیق مربوط به مالکیت خانه و اتومبیل و امثالهم، استراتژی ناکارآمدی است که در زمان آقای احمدی‌نژاد هم منابع مالی هنگفتی در قالب، طرح خوشه‌بندی خانوارها برای آن اختصاص یافت، اما به نتایج قابل اعتمادی منجر نشد... حتی در اقتصادهای توسعه‌یافته‌ای که بانک‌های اطلاعاتی بسیار دقیق‌تری دارند، این بانک‌های اطلاعات مبنای دریافت مالیات قرار نمی‌گیرد تا اعتماد شهروندان مخدوش نشود...
این استراتژی یعنی شناسایی پردرآمدها و قطع یارانه نقدی آنها توسط دولت، هم منجر به رواج ثبت غیررسمی انواع دارایی‌ها می‌شود و هم با تداعی اینکه دولت به نوعی به دنبال به دام انداختن ثروتمندان است، ممکن است به تضعیف سرمایه اجتماعی و همبستگی ملی عظیم خلق‌شده بعد از انتخابات ریاست جمهوری اخیر منجر شود.»
در نقطه مقابل دکتر لطفعلی بخشی (مدرس اقتصاد دانشگاه علامه طباطبایی) در مقاله خود اشاره دارد که: «قطع یارانه نقدی سه دهک درآمدی ثروتمندتر، عملی‌ترین، سهل‌ترین و منطقی‌ترین راهکار رهایی دولت از مخمصه کسر بودجه مربوط به طرح هدفمندی بوده و به سادگی می‌توان ظرف چند روز اسامی سه دهک پردرآمدتر را از طریق مراجعه به حساب‌های بانکی استخراج کرد».
همچنین دکتر زهرا کریمی (هیات علمی دانشکده اقتصاد دانشگاه مازندران) در مقاله‌اش معتقد است: «یارانه نقدی، در عمل نوعی مالیات منفی است و همان‌گونه که میزان مالیات براساس درآمد و نیز ثروت افراد تعیین می‌شود، منطقی خواهد بود اگر با مراجعه به گردش حساب بانکی افراد، اسناد مالکیت خانه و اتومبیل گران‌قیمت یا تهیه لیست متقاضیان سفرهای خارجی، پردرآمدترین‌ها را از لیست دریافت‌کنندگان یارانه نقدی حذف کنیم.»
مجددا در مخالفت با حذف اجباری یارانه نقدی پردرآمدها، رحمت... علی‌رحیمی (پژوهشگر اقتصاد اسلامی) در مقاله خود چنین می‌گوید: «به لحاظ فقهی، چه درآمدهای حاصل از فروش منابع نفت و گاز در قالب طرح هدفمندی را از جنس بیت‌المال بدانیم و چه از جنس انفال، باید همه شهروندان سهم مساوی در این درآمدها داشته باشند...
به لحاظ منطق اقتصادی هم اگر بتوانیم سه دهک پردرآمدتر را به درستی شناسایی کنیم، رویکرد صحیح آن است که مالیات‌های دقیق از آنها دریافت کنم، نه اینکه یارانه نقدی آنها را قطع کنیم... حتی اگر بتوانیم به‌طور دقیق پردرآمدترین‌ها را شناسایی کنیم، به لحاظ جامعه‌شناختی و روان‌شناختی، حذف یارانه نقدی این افراد پس از عادت سه‌ساله به دریافت این مبلغ، موجب نارضایتی‌شان می‌شود و عدم دریافت یارانه نقدی را نوعی خلأ ارزیابی می‌کنند... حذف یارانه نقدی این افراد صرفا در صورتی با نارضایتی‌شان همراه نیست که بدانند منابع مالی حاصله مستقیما به بهبود وضعیت اقشار فرودست جامعه منجر می‌شود، نه اینکه به بودجه روزمره دولت تزریق شده و سرنوشت نامعلومی داشته باشد.»
در مقابل فرشید یزدانی (پژوهشگر حوزه سیاست‌گذاری اجتماعی) بخش عمده مقاله خود را به دفاع از قطع یارانه پردرآمدها توسط دولت اختصاص داده و معتقد است: «گروه‌های پردرآمد، با توجه به عقبه سیاسی خود، در سه سال اخیر نگذاشته‌اند کمترین اتفاقی در زمینه قطع یارانه نقدی پردرآمدها عملی شود... ترویج ایده نادرست بودن بررسی حساب‌های بانکی برای شناسایی پردرآمدها و حذف یارانه نقدی‌شان، در شرایطی صورت می‌گیرد که در کشورهای دارای نظام سرمایه‌داری محض هم وجود شفافیت مالی یکی از اصول مهم حاکمیتی به شمار می‌رود... همچنین ادعای ناممکن بودن شناسایی پردرآمدها، ادعای صحیحی نیست. زیرا می‌توان براساس بانک‌های اطلاعاتی ثبت املاک و اتومبیل، بانک‌ها اطلاعاتی مجامع صنفی مانند طلافروشان و صرافی‌ها، لیست دارندگان زمین در شهرک‌های صنعتی و لیست دریافت‌کنندگان وام‌های هنگفت بانکی و امثالهم، به سادگی پردرآمدها را شناسایی کرد.»
مجددا در مخالفت با حذف اجباری یارانه نقد پردرآمدها، دکتر عبدالحسین ساسان (استاد اقتصاد دانشگاه اصفهان) در بخشی از مقاله خود اشاره می‌کند که: «قطع اجباری یارانه نقدی پردرآمدها می‌تواند مخاطره‌آمیز باشد. صرف‌نظر از مخاطرات مختلف مطرح در این زمینه، مهم‌ترین دشواری‌ای که کمتر مطرح شده این است که درآمد و دارایی بخشی از مردم به شدت نوسان دارد. به‌ویژه بسیاری از صاحبان مشاغل آزاد ممکن است حتی خودشان تخمینی از درآمد ماه آینده خود نداشته باشند.»
در کنار همه اینها دکتر علی دینی ترکمانی (هیات علمی موسسه مطالعات بازرگانی) معتقد است که: «اگر تصمیم قطعی دولت بر کاهش جمعیت دریافت‌کنندگان یارانه نقدی باشد، بهتر است غربال کردن از طرف گروه‌های درآمدی بالا باشد تا به این ترتیب خطای آماری نوع دوم صفر شود. به عبارت دیگر مطمئن باشیم هیچ فرد زیر خط فقر از دریافت یارانه نقدی محروم نشده و در نتیجه شاخص‌های «نرخ فقر» و «شدت فقر» تغییر نکنند.»
***
تحلیل
«گروه بررسی‌های راهبردی رفاه اجتماعی»:
نکات فوق که از متن مقالات برتر «فراخوان» منتخب شده‌اند، قوی‌ترین ادله‌ای هستند که در موافقت و مخالفت با استراتژی شناسایی دولتی گروه‌های پردرآمد و قطع یارانه نقدی آنها، مطرح شده‌اند. با توجه به ابهام در مورد برآیند هزینه‌ها و فایده‌های حذف اجباری یارانه نقدی پردرآمدها، تصمیم‌گیری نهایی در مورد این استراتژی بسیار حساس بوده و «کمیته رفاهی و حمایت از خانوارها» هنوز به جمع‌بندی نهایی نرسیده است.
با وجود، این اگر در نهایت تصمیم دولت بر حذف اجباری یارانه نقدی پردرآمدها باشد، در کنار نکات تحلیلی قابل تامل بیان ‌شده توسط نویسندگان محترم 34 مقاله منتخب، لازم است در این زمینه هم تاملی صورت بگیرد که: به فرض طراحی روشی با دقت بالا برای شناسایی پردرآمدها، چه مقدار از جمعیت کشور را می‌توان بدون ایجاد تنش اجتماعی و بدون لطمه به «سرمایه اجتماعی» از لیست یارانه‌بگیران حذف کرد؟
شناسایی گروه‌های درآمدی مساله‌ای مهم برای اقتصاد ایران است؛ نه تنها برای یارانه‌های نقدی بلکه برای سیاست‌های رفاهی نیز نیازمند شناسایی گروه‌های کم درآمد هستیم. به‌طور مثال دولت در سال 1392 بیش از 6 هزار میلیارد تومان از طریق سازمان بهزیستی و کمیته امداد امام خمینی (ره) برای کمک به اقشار آسیب پذیر توزیع می‌شود یا آنکه دولت برای کارگران ساختمانی و روستاییان یارانه ویژه‌ای برای بازنشستگی می‌دهد. این قبیل سیاست‌ها به علت عدم شناسایی دقیق گروهای درآمدی موجب سوءاستفاده می‌شود.
در کشورهای پیشرفته شناسایی گروه‌های درآمدی به کمک بانک‌های اطلاعاتی و تحقیقات میدانی صورت می‌گیرد. در ایران نیز می‌توان و باید به این سمت حرکت کرد و قانون ساختار نظام جامع رفاه و تامین اجتماعی دولت مکلف به تجمیع اطلاعات اقتصادی خانوارها و توزیع یارانه براساس این اطلاعات شده است. متاسفانه تاکنون این بانک در کشور به وجود نیامده است و از همین رو شناسایی گروه‌های درآمدی با مانع جدی روبه‌رو است.







سوم: تشویق «انصراف داوطلبانه» در میان «پردرآمدها»
پیشنهاددهـندگان «انصراف داوطلبانه»، عمدتا بر نقش چنین فرآیندی در تقـویت «سرمایه اجتماعی» (Human Capital) در کشور تاکید دارند:
دکتر عبدالحسین ساسان (استاد اقتصاد دانشگاه اصفهان) در مقاله خود معتقد است که «تشویق انصراف داوطلبانه در قالب یک جنبش فرهنگی یک‌ساله»، می‌تواند فرصتی طلایی برای «شهروندسازی» و بهبود محسوس انسجام ملی باشد. وی تاکید می‌کند: «لازم است برای مدت یکسال، گردهمایی و نشست‌های مختلفی برگزار شود، تا مردم را تشویق کند که با اتکا به حس دینی و اخلاقی و میهن‌پرستانه خود؛ از مبلغ ناچیز یارانه نقدی ماهانه خود صرف‌نظر کنند. بخش‌های ثروتمندتر جامعه باید آگاه شوند که در کشوری که حتی یک مدرسه دولتی مطابق با استانداردهای پیشرفته نداریم، احداث مدارس استاندارد از نان شب نیز واجب‌تر است. باید این آگاهی به بخش ثروتمندتر جامعه منتقل شود که اگر از یارانه نقدی ماهانه خود صرف‌نظر کنند. می‌توانند به توسعه طرح‌ها «تقویت سرمایه انسانی» به‌ویژه بهبود کیفیت مدارس مناطق محروم و نیز طرح‌هایی مانند ارائه تغذیه رایگان در مدارس مناطق محروم کشور کمک کنند.» همچنین دکتر عبدالحسین ساسان پیشنهاد می‌دهد که: «فرم‌های انصراف داوطلبانه بهتر است در شعب کلیه بانک‌ها موجود باشد. به این ترتیب روسای شعب بانک‌ها هم می‌توانند همکاری داوطلبانه داشته باشند، یعنی مشتریان پردرآمد خود را به تکمیل فرم‌های انصراف داوطلبانه که در شعب بانک‌ها وجود دارد، تشویق کنند.»
دکتر جواد صالحی اصفهانی در مقاله خود با توصیه برای «ارائه طرح‌های مبتکرانه برای تشویق انصراف داوطلبانه»، به طرح ایده «انصراف یارانه‌ای داوطلبانه به نفع توسعه مناطق محروم» می‌پردازد: «شناسایی دولتی گروه‌های پردرآمد و قطع یارانه نقدی آنها، صرف‌نظر از مشکلات اجرایی متعدد، به نوعی جامعه را به دو بخش تقسیم می‌کند و می‌تواند، تاثیر منفی در «سرمایه اجتماعی» و «همبستگی ملی» بر جای گذارد. اما اگر به جای رویکرد «به دام انداختن ثروتمندان»، افراد پردرآمد را تشویق کنیم که داوطلبانه یارانه نقدی خود را به طرح‌های متمرکز بر مناطق محروم و حاشیه‌نشین اختصاص دهند، این فرآیند می‌تواند به تقویت سرمایه اجتماعی منجر شود. برای این هدف دولت باید به شکلی شفاف اعلام کند که بودجه حاصل از انصراف داوطلبانه خانوارها از یارانه نقدی، به طرح‌های تعریف‌شده شفافی برای بهبود امکانات مدارس و نیز بهبود امکانات سلامت و درمان در مناطق محروم کشور اختصاص یافته و درباره پیشرفت مرحله به مرحله این طرح‌ها هم اطلاع‌رسانی خواهد شد.»
دکتر صالحی اصفهانی تاکید می‌کند که: «برای کمک به ارتقای سرمایه اجتماعی، بسیار بهتر است که اجازه بدهیم افراد پردرآمد غیرنیازمند به یارانه نقدی، به جای حس گرفتار شدن در تله حذف یارانه نقدی، حس لذت‌بخش مشارکت در یک برنامه فراگیر کمک‌کننده به کاهش نابرابری‌های اقتصادی را داشته باشند. برای حذف مسالمت‌آمیز یارانه نقدی پردرآمدها، بسیار بهتر است که اجازه بدهیم آنها در خوشنامی و اعتبار ناشی از مشارکت در طرح‌هایی مانند نوسازی و زیباسازی مدارس، بهبود کیفیت بیمارستان‌ها و توسعه پارک‌ها و زمین‌های ورزشی کوچک در مناطق محروم کشور، شریک دولت باشند.»
محسن خلیلی (کارآفرین پرسابقه و خوشنام کشور و رئیس هیات‌مدیره کنفدراسیون صنعت ایران) هم در مقاله خود این ایده را بیان می‌کند که: «برای کاهش جمعیت دریافت‌کنندگان یارانه نقدی، استفاده رویکرد «جامعه‌محوری» مبتنی بر انصراف داوطلبانه، به مراتب بهتر از رویکرد «دولت‌محوری» مبتنی بر قطع اجباری یارانه پردرآمدها خواهد بود... اگر هزینه‌های مالی و فکری فراوان لازم برای برنامه ضرب‌الاجلی کسب و جمع‌آوری و جمع‌بندی اطلاعات و آمار درآمدهای مردم را به اضافه هزینه‌های اجتماعی ناشی از خطاهای گریزناپذیر مربوط به قطع اجباری یارانه نقدی را در نظر بگیریم و فقط بخشی از این هزینه‌ها را صرف اقناع جامعه در ضرورت همراهی با دولت کنیم، دست دولت در هزینه‌کرد منابع حاصله در پروژه‌های اجتماعی و اقتصادی باز خواهد شد و این رویکرد «جامعه‌محور» زمینه همبستگی بیشتر جامعه و انباشت سرمایه اجتماعی مناسب برای حل سایر مشکلات اقتصادی کلان کشور مانند اصلاح نظام مالیاتی و امثالهم را فراهم می‌آورد.»
همچنین محسن خلیلی پیشنهاد می‌کند که: «در قالب رویکرد «جامعه محور»، باید از مردم بخواهیم که صرفا براساس عشق و علاقه به کشور در این شرایط دشوار، یا از دریافت یارانه نقدی انصراف دهند یا سهم یارانه نقدی خود را برای مدتی مثلا دوساله به دولت قرض بدهند.»
دکتر وحید محمودی (استاد دانشگاه تهران) هم در مقاله مشروح خود با عنوان «اصلاح یارانه‌ای حول هزینه‌فرصت دریافت یارانه» اعتقاد دارد: «برای آنکه مردم داوطلبانه از دریافت یارانه نقدی انصراف دهند، باید ابتدا اعتماد بیشتری به دولت پیدا کنند. وقتی از مردم می‌شنویم که: آیا دولت هیچ راه دیگری برای کاهش مخارج خود ندارد؟ پس 700 میلیارد دلار درآمد ارزی هشت‌ساله اخیر چه شد که حالا دیواری کوتاه‌تر از یارانه‌های مردم وجود ندارد؟ آیا نمی‌شود دولت با همان «3000 میلیارد تومان»‌ها کسری بودجه‌اش را تامین کند؟! معانی این پرسش‌ها آن است که اگرچه مردم به صورت کلی به دولت جدید اعتماد دارند، اما هنوز سایه فضای بی‌اعتمادی و یأس تا حدی در کشور وجود دارد... برای انصراف داوطلبانه مسالمت‌آمیز افرادی که درآمدشان بسیار بیشتر از مقدار یارانه نقدی است، باید «هزینه‌فرصت» دریافت یارانه نقد برای پردرآمدها را افزایش دهیم.»
دکتر وحید محمودی در بخش دیگری از مقاله خود، به طرح پیشنهاد ایجابی می‌پردازد: «در شیوه فعلی پرداخت یارانه نقدی، هزینه‌فرصت دریافت این یارانه برای افراد غنی تقریبا صفر است و در مقابل هزینه‌فرصت خانوارهای فقیر ساکن در روستاهای دورافتاده و به‌ویژه مناطق دور از شعب بانکی، به مراتب بالاتر است... باید در مرحله اول اقناع‌سازی مردم برای معکوس کردن این وضعیت را انجام دهیم و بعد از مردم بخواهیم، تا کسانی که برای تامین معاش روزمره خود به یارانه نقدی نیاز دارند، مجددا ثبت‌نام کنند. این ثبت‌نام باید حضوری بوده و در دفاتری در مناطق فقیرنشین انجام شود... همه ثبت‌نام‌کنندگان هم باید دلایل نیاز خود به دریافت یارانه نقدی را بیان کنند.»
و بالاخره مهدی نصرتی (پژوهشگر اقتصادی) هم در مقاله خود معتقد است که «برای رونق بیشتر انصراف یارانه‌ای داوطلبانه، می‌توان مشوق‌هایی در نظر گرفت مانند: ارائه لوح سپاس رسمی از طرف دولت، اولویت در تشرف به سفر حج و حتی کاهش سربازی فرزندان خانوارهای انصراف‌دهنده، در چارچوب سازوکاری مشخص.»
***
تحلیل «گروه بررسی‌های راهبردی رفاه اجتماعی»
ایده تشویق شهروندان به «انصراف یارانه‌ای داوطلبانه به نفع برنامه‌های توسعه مناطق محروم»، در صورتی‌که با استقبال خوبی مواجه شود، قطعا به تحکیم سرمایه اجتماعی در کشور و تقویت همبستگی ملی منجر خواهد شد. با این وجود، این ریسک که بحث «انصراف داوطلبانه» با استقبال عمومی مواجه نشود، ریسک مهمی است که حتی احتمال اندک وقوع آن، حرکت دولت به این سمت را با ابهام جدی
مواجه می‌کند. ضمنا پیشنهادهای طرح‌شده توسط نویسندگان محترم مقالات منتخب برای کاهش ریسک «عدم استقبال شهروندان از فراخوان دولتی برای خودانصرافی» که مهم‌ترین آنها در بالا ذکر شد، به دقت در دستور بررسی وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی» قرار دارد.






چهارم: هدایت یارانه نقدی به سمت «آموزش‌وپرورش»، «سلامت» کودکان و تامین اجتماعی بزرگسالان

تقریبا دو سوم از مقالات منتخب «فراخوان اصلاح یارانه نقدی» اشاره داشتند که یک رکن مهم اصلاح یارانه نقدی به سود اقشار آسیب‌پذیر، عبارت است از: «هدایت تدریجی بخشی از بودجه یارانه نقدی به سمت بهبود کیفیت «آموزش» و «سلامت» برای کودکان خانوارهای آسیب‌پذیر، در کنار ایجاد تامین اجتماعی فراگیر.»
در این زمینه دکتر غلامعلی فرجادی (عضو هیات علمی موسسه پژوهش در مدیریت و برنامه‌ریزی) در مقاله خود با عنوان «حلقه‌های مفقوده یارانه نقدی» اشاره می‌کند که: «در بسیاری از کشورهای پیشرفته، دولت بیشترین سهم را در بخش‌های اجتماعی مانند آموزش، سلامت و تامین اجتماعی داشته و در عوض سهم دولت در سایر بخش‌های اقتصادی، حداقل است. اما در کشور ما متاسفانه وضعیتی کاملا برعکس وجود دارد... اگر هدف عمده از سیستم یارانه نقدی «فقرزدایی» است، باید به تدریج به سمتی برویم که حدود نیمی از کل بودجه مربوط به پرداخت یارانه نقدی به خانوارها، به تقویت آموزش‌وپرورش و سلامت در میان خانوارهای کم‌درآمد اختصاص یابد... اگر درصد مناسبی از بودجه یارانه نقدی خانوارها به این سمت اختصاص یابد، می‌توانیم از پدیده «به ارث رسیدن فقر» و امتداد فقر در میان خانوارهای فقیر جلوگیری کنیم و زندگی آینده کودکان این خانوارها به سمت دهک‌های درآمدی بالاتر جامعه میل پیدا کند.»
دکتر علی‌اصغر سعیدی (دانشیار برنامه‌ریزی رفاه اجتماعی دانشگاه تهران) هم در مقاله خود به «دوراهی یارانه نقدی» اشاره می‌کند و معتقد است: «باید مشخص کنیم که می‌خواهیم بودجه مربوط به یارانه نقدی را بر «علت»های فقر متمرکز کنیم یا بر «معلول»های فقر؟... راه‌حل‌های تک‌بُعدی، فقط به دنبال پرداخت نقدی برای کاهش معلول‌های فقر هستند. اما در یک راه‌حل جامع‌نگر، باید بسته‌های بهبوددهنده آموزش و سلامت و اشتغالزایی را به شکلی طراحی کنیم که بتوانیم در بلندمدت ریشه‌های فقر را نابود کنیم... مثلا اینکه در حال حاضر بودجه یارانه نقدی دو و نیم برابر کل بودجه آموزش‌وپرورش است، به نظر می‌رسد در کل جهان کم‌نظیر باشد...»
همچنین دکتر حسین راغفر (عضو هیات علمی دانشگاه الزهرا) اعتقاد دارد: «هدایت کردن بخشی از بودجه یارانه نقدی به سمت تقویت آموزش و نیز سلامت برای اقشار آسیب‌پذیر، به منزله کاهش اثر تورمی پرداخت یارانه نقدی بوده و به علاوه افزایش تقاضا برای خدمات داخلی را به همراه دارد که معادل اشتغالزایی بیشتر است...» آمارتیاسن به درستی بیان می‌کند که پرداخت‌های نقدی به صورت بالقوه می‌تواند عزت نفس افراد را خدشه‌دار کند... در نقطه مقابل، اگر بودجه مربوط به یارانه نقدی را به‌منظور تامین آموزش‌وپرورش بهتر و نیز سلامت بهتر برای دهک‌های درآمدی پایین اختصاص دهیم، با توجه به اینکه این خدمات «غیرقابل انتقال» و «غیرقابل فروش مجدد در بازار سیاه» هستند، احتمال بروز سوءاستفاده و تقلب کمتر بوده و با احتمال بیشتری می‌توانیم بهره‌مندی خانوارهای آسیب‌پذیر از منابع مربوط به یارانه نقدی را افزایش دهیم... به عنوان مثال در منطقه‌ای محروم با نرخ نگران‌کننده اعتیاد در میان سرپرستان خانوار، در صورت پرداخت یارانه نقدی به سرپرستان خانوارهای بدسرپرست، دولت هزینه‌های زیادی را تقبل می‌کند اما هیچ کمکی به رفاه اجتماعی و عدالت نمی‌شود. اما اگر همین منابع مالی در قالب بسته‌های خدمات آموزش و سلامت ارائه شود، می‌توان با هزینه‌های کمتری کمک بیشتری برای کاهش پایدار نابرابری‌های اقتصادی_اجتماعی انجام داد.»
دکتر محمد طبیبیان هم در مقاله خود با انتقاد از «میراث عجیب» دولت قبل در زمینه «ایجاد توقع در میان همه شهروندان برای دریافت ماهانه پول نقد از دولت»، تاکید می‌کند: «امروزه بسیاری از کشورها برحسب درجه پیشرفت و میزان ثروت و شرایط سیاسی خود، حفظ یک استاندارد حداقلی زندگی برای شهروندان خود را پیگیری می‌کنند... رسیدگی به گروه‌هایی که توانایی تامین این استاندارد حداقلی را از طریق فعالیت اقتصادی متعارف ندارند، از وظایف دولت‌ها محسوب می‌شود... اگر انبوه نهادها و سازمان‌هایی که با چنین هدفی در ایران تاسیس شده‌اند، وظایف خود را به نحوی شایسته انجام داده و از پتانسیل‌های عظیم مالی خود به درستی استفاده کرده بودند، از صندوق‌های بازنشستگی گرفته تا سازمان تامین اجتماعی و سازمان بهزیستی و بنیاد مستضعفان و جانبازان و بنیاد شهید و کمیته امداد امام خمینی و امثال آن، آن وقت چه یارانه نقدی پرداخت می‌شد و چه نمی‌شد، پوشش کافی برای حمایت از اقشار آسیب‌پذیر در کشور وجود داشت.»
دکتر عبدالحسین ساسان هم در مقاله خود با اشاره به لزوم تشویق انصراف داوطلبانه شهروندان از دریافت یارانه نقدی و اهمیت تغییر شیوه هزینه‌کرد بودجه یارانه نقدی، اشاره می‌کند که: «باید در یک برنامه وسیع فرهنگی- رسانه‌ای مردم را مجاب کنیم که در کشوری که هنوز حتی یک مدرسه منطبق با استانداردهای پیشرفته وجود ندارد، احداث مدارس استانداردشده از نان شب هم واجب‌تر است.»
حسین عباسی (مدرس اقتصاد دانشگاه بلومزبرگ_پنسیلوانیا) هم در مقاله خود با عنوان «یارانه‌ها را به سمت «کودکان» هدفمند کنیم»، پرداخت یارانه سخاوتمندانه به آموزش و نیز سلامت کودکان را منطبق بر اصول تئوریک اقتصادی توجیه‌کننده پرداخت یارانه می‌داند: «صرف‌نظر از بحث اصلاح کوتاه‌مدت در شیوه پرداخت یارانه نقدی، جهت‌گیری بلندمدت در اصلاح نحوه هزینه شدن بودجه یارانه نقدی باید به سمت بهبود آموزش و سلامت کودکان از طریق مهدکودک‌ها و مدارس بوده و به‌ویژه مدارس و مهدکودک‌های مناطق محروم را هدف بگیرد... توسعه امکانات ورزشی و وسایل آموزشی و کمک‌آموزشی نوین در کنار ارائه وعده غذایی گرم یا سرد در مدارس و مهدکودک‌ها، همچنین ارائه خدمات بهداشت و درمان ضروری به‌ویژه در مدارس و مهدکودک‌های مناطق محروم، می‌تواند یارانه‌ها را به سمت توانمندسازی آسیب‌پذیرترین گروه‌های اجتماعی، یعنی کودکان خانوارهای کم‌درآمد جهت‌دهی کند.»
وی در توجیه علمی «هدایت بودجه یارانه نقدی به سمت بهبود آموزش و سلامت کودکان»، به بحث موسوم به «شکست بازار» استناد می‌کند: «هسته اصلی نظریه اقتصاد پرداخت یارانه این است که برخی منافع اقتصادی وجود دارند که در صورت اتکای محض به بازارهای رقابتی، کمتر از حد بهینه اجتماعی حاصل می‌شوند...» در توضیح این پدیده به تفاوت منافع فردی و اجتماعی اشاره می‌شود و «آموزش‌وپرورش» و «سلامت و بهداشت عمومی» شاخص‌ترین مواردی هستند که منافع اجتماعی‌شان بسیار بیشتر از منافع فردی بوده و در نتیجه پرداخت یارانه دولتی برای آنها بیشترین توجیه اقتصادی را دارد؛ مثلا منافع اجتماعی توسعه کیفی آموزش‌وپرورش، در قالب کاهش جرم و ناهنجاری و نیز بهبود کارآیی کلیت اقتصاد نمود می‌یابد و کل جامعه از آن بهره می‌برد.»
مقاله دکتر پویا علاءالدینی (عضو هیات علمی برنامه‌ریزی رفاه اجتماعی دانشگاه تهران) هم با اشاره به برنامه‌های اجراشده در کشورهای مختلف با عنوان «یارانه نقدی مشروط» (Conditional Cash Transfer)، پیشنهاد می‌کند که: «بهتر است در فرآیند اصلاح ساختار یارانه‌ای کشور، نگاهی هم به برنامه‌های موسوم به «پرداخت‌های نقدی مشروط» در کشورهای مختلف داشته باشیم؛ برنامه‌هایی با هدف ارتقای سرمایه انسانی در مناطق محروم اجرا می‌شوند و در ساده‌ترین شکل خود شامل پرداخت‌های نقدی به ساکنان مناطق فقیرنشین است، مشروط بر آنکه فرزندان خود را به‌طور مداوم به مدرسه بفرستند و تک‌تک اعضای خانواده هم علاوه‌بر شرکت در دوره‌های آموزشی مربوط به بهداشت و سلامت عمومی، به‌طور منظم برای معاینات ادواری پزشکی مراجعه کنند.»
از طرف دیگر، دکتر زهرا افشاری (استاد اقتصاد دانشگاه الزهرا) با تفکیک اصلاحات یارانه‌ای «کوتاه‌مدت» و «بلندمدت»، اشاره می‌کند: «در اصلاح بلندمدت یارانه نقدی، باید با کاهش محسوس حجم یارانه نقدی مستقیم، این بودجه را به سمت برنامه‌های پوشش فراگیر تامین اجتماعی در حوزه‌هایی مانند بیمه‌های درمانی و بیمه بیکاری هدایت کنیم. به علاوه لازم است بخشی از این بودجه را به بهبود وضعیت آموزش و پرورش مناطق محروم در راستای توانمندسازی اقشار کم‌درآمد جهت‌دهی کرده و بخشی دیگر را هم به گسترش زیرساخت‌های حمل‌ونقل اختصاص دهیم.»
دکتر محمود مسکوب (پژوهشگر ارشد مرکز بین‌المللی مطالعات اجتماعی دانشگاه روتردام) هم با اشاره به تجربیات بین‌الملل در حوزه اصلاح یارانه‌ای، توصیه می‌کند: «باید سیاست‌گذاری اجتماعی معطوف به گروه‌های فقیر را به قلب برنامه اصلاح یارانه نقدی بازگردانیم. به‌طور خاص، باید بر ایجاد زنجیره ارتباطی بین اصلاح سیستم یارانه نقدی با سیاست‌های فقرزدایانه حوزه‌های سلامت، آموزش، تغذیه و مسکن، تاکید هر چه بیشتری داشته باشیم... در کنار اینها، به شدت به یک سیستم ارزیابی و نظارت نیازمندیم تا بتوانیم سیاست‌های اولیه انتخاب‌شده در هر یک از حوزه‌های فوق را، اصلاح و بهبود بخشیم.»
دکتر زهرا کریمی هم مشابه بسیاری از اقتصاددانان دیگر در مقاله خود تاکید می‌کند که: «باید از پرداخت نقدی به سمت ایجاد یک نظام تامین اجتماعی فراگیر حرکت کنیم و به‌ویژه در عرصه‌های سلامت، تغذیه و آموزش‌وپرورش، دولت سهم بیشتری از هزینه‌ها را متقبل شود... مثلا در حال حاضر در خانواده‌ای با وضعیت درآمدی معمولی، اگر یکی از اعضا با بیماری حادی دست به گریبان شود، هزینه‌های کمرشکن درمانی ممکن است، خانواده را به شدت دچار مشکل کند. همچنین بخش بزرگی از نیروی کار ما از پوشش بیمه‌های اجتماعی به کلی محروم است... در چنین شرایطی اگر دولت بتواند یارانه‌های نقدی را کاهش دهد، قادر خواهد بود در عرصه حمایت‌های اجتماعی نقش فعال‌تری ایفا کند.»
اما دکتر علی دینی ترکمانی (عضو هیات علمی موسسه پژوهش‌های بازرگانی) در مقاله خود با عنوان «معایب پرداخت یارانه نقدی همگانی»، ملاحظه‌ای را در مورد تخصیص بودجه یارانه نقدی برای تقویت نظام تامین اجتماعی مطرح می‌کند: «چنین راهکار‌ی را نمی‌توان به یکباره اجرا کرد؛ زیرا در کوتاه‌مدت موجب افزایش میزان فقر در جامعه می‌شود. برای مثال، در کوتاه‌مدت، «بیمه خدمات درمانی» مورد نیاز همه خانوارها نیست و بنابراین نمی‌توان آن را به عنوان یک «جانشین کامل» برای پرداخت نقدی از منظر رفاهی مطرح کرد... نتیجه اینکه بحث تزریق بودجه برای تقویت نظام تامین اجتماعی را، باید به موازات کاهش تدریجی دریافت‌کنندگان یارانه نقدی و در یک بازه زمانی میان‌مدت به پیش ببریم.»
یاسر ملایی (پژوهشگر اقتصادی) هم با توصیه به «اصلاح یارانه‌ای» با «رویکرد توزیع عادلانه مواهب نفتی» و «به رسمیت شناختن ذخایر هیدروکربنی به عنوان ثروتی از جنس یک ارثیه متعلق به همه ایرانیان که مالکیتش به همه شهروندان اعم از فقیر و غنی تعلق دارد»، پیشنهاد می‌کند: «در مرحله دوم اصلاح قیمت انرژی و همزمان با نزدیک‌تر شدن قیمت انرژی داخلی به میانگین قیمت‌های بین‌المللی، اگر بخواهیم منابع درآمدی حاصله با رعایت همزمان «مساوات» و «عدالت» تخصیص داده شود، دو پیشنهاد اصلی قابل طرح عبارت است از: ایجاد بیمه سراسری درمان بیماری‌های صعب‌العلاج برای همه ایرانیان، در کنار پوشش بیمه بازنشستگی و بیمه بیکاری فراگیر برای همه ایرانیان.»
فرشید یزدانی (کارشناس حوزه سیاست‌گذاری اجتماعی) هم بر این نکته تکیه دارد که: «پوشش برخی اقشار، خودبه‌خود و بدون نیاز به تعیین هیچ ضابطه‌ای در مورد سطح درآمدی خانوارها، یک الزام توسعه‌ای کشور محسوب می‌شود؛ مانند پوشش یارانه‌ای برای تمام کودکان دانش‌آموز در مدارس دولتی.»
مهدی باسخا (دانشجوی دکترای اقتصاد سلامت دانشگاه تربیت مدرس) هم اشاره می‌کند: «هزینه‌های رفاهی دولت باید طوری طراحی شود که در درجه اول «بیشترین» نفع را به «آسیب‌پذیرترین» اقشار جامعه برساند و در درجه دوم بیشترین «آثار خارجی مثبت» (Positive externalities) را در اقتصاد به همراه داشته باشد و تنها در این صورت است که می‌توان به مفهوم پویایی از عدالت در اقتصاد دست یافت... اختصاص بخشی از بودجه یارانه نقدی برای ارائه بسته‌های خدمات رفاهی به خانوارهای دهک‌های «متوسط به پایین»، به شکلی که شامل مدارس باکیفیت، ارائه دوره‌های فنی‌ وحرفه‌ای مناسب سازگار با بازار کار هر منطقه از کشور، در کنار بیمه‌های درمانی و تامین اجتماعی با اولویت پوشش گروه‌های اجتماعی خاص (خانوارهای بدسرپرست، خانوارهای دارای سرپرست زن، والدین دارای معلولیت، خانوارهای بدون مسکن مناسب و نظایر آن) باشد، هر چند که در ظاهر منافع مستقیمی برای دهک‌های بالاتر به همراه ندارد، اما «آثار خارجی مثبت» چنین برنامه‌هایی به صورت غیرمستقیم به دهک‌های درآمدی بالاتر و به کل جامعه هم منفعت خواهد رساند. کانال‌های انتقال این آثار خارجی مثبت، متنوعند؛ از توسعه دسترسی به نیروی کار سالم و آموزش‌دیده گرفته تا کاهش آسیب‌های اجتماعی و امثال آن».
سرانجام میثم هاشم‌خانی (پژوهشگر اقتصادی) هم در مقاله خود از هدایت «یارانه‌ها» به سمت «کیفی‌سازی جمعیت کشور» دفاع می‌کند: «هدایت تدریجی درآمدهای حاصله از طرح هدفمندی به سمت سه برنامه «ارتقای کیفیت مدارس و مهدکودک‌ها به‌ویژه در مناطق محروم»، «ایجاد حداقلی از بیمه درمانی برای کودکان و نوجوانان زیر 20 سال و سالمندان بالای 60 سال» و «برقراری بیمه بیکاری فراگیر برای ایرانیان بین 20 تا 60 سال»، تصمیم صحیحی است که از یک طرف به معنای اطمینان از افزایش سهم گروه‌های کم‌درآمد از یارانه‌ها خواهد بود. (چون گروه‌های کم‌درآمد خودبه‌خود بسیار بیشتر از مدارس و بیمارستان‌های دولت استفاده می‌کنند)؛ از طرف دیگر، کمترین امکان سوءاستفاده را به همراه دارد (در مقایسه با برنامه‌هایی مانند وام‌های بدون بهره)؛ احتمال پدیده‌هایی مانند «بچه‌دار شدن بیشتر خانوارهای بسیار فقیر با هدف دریافت نقدی منظم ماهانه» را به حداقل می‌رساند؛ به علاوه به منزله تقویت «سرمایه انسانی» (Human Capital) و تشویق به «کیفی‌سازی جمعیت» خواهد بود؛ برای مثال وجود بیمه درمانی فراگیر و آموزش‌وپرورش مطلوب دولتی برای کودکان که مشوق افزایش فرزندآوری هم محسوب می‌شود، در مقایسه با روشی مانند پرداخت یارانه نقدی از بدو تولد فرزند جدید، بسیار بیشتر به دغدغه «ارتقای کیفیت جمعیت» در کنار «افزایش کمی جمعیت» می‌پردازد.» وی در مقاله خود با تشریح برتری‌های اختصاص درآمدهای طرح هدفمندی برای برنامه‌های «پوشش فراگیر تامین اجتماعی برای بزرگسالان» و «بهبود کیفیت مدارس و بیمارستان‌های دولتی برای کودکان و نوجوانان» در مقایسه با تزریق مستقیم درآمدهای مذکور به بودجه سالانه دولت یا اختصاص کمک‌های مالی برای تولیدکنندگان، پیشنهاد می‌کند: «یکی از منطقی‌ترین روش‌ها برای اصلاحات یارانه‌ای آن است که در یک برنامه میان‌مدت سه الی پنج‌ساله، بخش عمده درآمد حاصل از افزایش قیمت انرژی را به برنامه‌هایی در راستای ارتقای سطح «سرمایه انسانی» در کشور اختصاص دهیم؛ از اختصاص بودجه‌های معین برای «نوسازی و زیباسازی مدارس و مهدکودک‌های دولتی به‌ویژه در مناطق محروم با هدف ایجاد محیطی شاداب برای کودکان» گرفته تا «توسعه تجهیزات کمک‌آموزشی مدرن و امکانات آموزشی مناسب در مدارس دولتی» و از طراحی «بیمه درمانی فراگیر برای همه کودکان و نوجوانان ایرانی زیر 20 سال و سالمندان بالای 60 سال» گرفته تا «طراحی بیمه بیکاری فراگیر برای همه ایرانیان بین 20 تا 60 سال»... لازم است توجه کنیم که در دو دهه اخیر با مطرح شدن سرمایه انسانی به عنوان قلب تپنده توسعه پایدار، شاهد تاکید اقتصاددانان بر حضور پررنگ‌تر دولت در سلامت عمومی و آموزش‌وپرورش عمومی در کنار تاکید بر حضور حداقلی دولت در سایر عرصه‌های اقتصادی هستیم.»
تحلیل «گروه بررسی‌های راهبردی رفاه اجتماعی»
در شرایطی که متاسفانه بیش از 60درصد هزینه‌های درمان از جیب مردم پرداخت می‌شود که وضعیت بسیار نامطلوبی را نشان می‌دهد و ایران را جزو 15 کشور دارای بدترین وضعیت به لحاظ شاخص «پرداخت از جیب بیمار» (Out Of Pocket Index) قرار داده است [منبع: شاخص‌های WDI بانک جهانی]؛ در شرایطی که کل بودجه دولتی آموزش و پرورش برای تامین مالی هزینه‌های روزمره مدارس دولتی، تعمیر و بازسازی مدارس، زیباسازی محیط مدارس، خرید وسایل ورزشی، خرید وسایل کمک‌آموزشی و هر آنچه به کیفیت‌بخشی آموزش در مدارس دولتی مربوط می‌شود (کل بودجه آموزش و پرورش منهای حقوق و مزایای معلمان و کارمندان)، معادل سالانه فقط 27 هزار تومان برای هر دانش‌آموز است [منبع: گزارش مرکز پژوهش‌های مجلس و نیز گزارش 100روزه دولت تدبیر و امید]؛ در شرایطی که بسیاری از ایرانیان به‌ویژه ساکنان روستاها از پوشش «بیمه بازنشستگی» محروم هستند و در شرایطی که اکثریت قاطع ایرانیان _اعم از شاغل و غیرشاغل_ تحت پوشش «بیمه بیکاری» نیستند؛ کاملا منطقی به نظر می‌رسد که در برنامه‌ای حدودا سه‌ساله بخش عمده درآمدهای طرح هدفمندی به سمت برنامه‌های توسعه بیمه‌های درمانی و بازنشستگی و بیکاری و نیز بهبود کیفیت آموزش‌وپرورش در مناطق محروم هدایت شود؛ درست مشابه آنچه توسط نویسندگان محترم در حدود دوسوم از مقالات منتخب «فراخوان مباحثه تحلیلی پیرامون اصلاح یارانه نقدی» پیشنهاد شده است.
فرآیند اتصال برنامه‌های مذکور می‌تواند در قالب «پوشش‌های رفاهی سن_محور» انجام شده و با ارائه طیفی از برنامه‌ها (از بهبود کیفیت مهدکودک‌ها و مدارس مناطق محروم گرفته تا پوشش بیمه بازنشستگی برای همه ایرانیان بالای 60 سال)، همه رده‌های سنی را پوشش دهد. با این وجود، طراحی برنامه منطقی برای کاستن از بودجه اختصاص‌یافته به یارانه نقدی و در مقابل جذب درآمدهای طرح هدفمندی در قالب برنامه‌های رفاهی مذکور، نیازمند فراهم‌سازی مقدمات اجرایی مختلف و نیز در نظر گرفتن ملاحظات اقتصاد سیاسی خواهد بود که اجرای چنین برنامه‌هایی را در کوتاه‌مدت با چالش مواجه می‌کند. معاونت رفاه اجتماعی وزارت «تعاون، کار و رفاه اجتماعی»، از نظرات کلیه کارشناسان در زمینه ارائه راهکار برای تدارک مناسب‌تر مقدمات ضروری فوق، چه راهکارهای معطوف به ملاحظات اجرایی و چه راهکارهای معطوف به ملاحظات اقتصاد سیاسی، صمیمانه استقبال می‌کند.




پنجم: هدفمندسازی «جغرافیا محور» (سناریوهای متفاوت در «مناطق» مختلف)

هدفمندسازی جغرافیا_ محور، چه به‌صورت ارائه قیمت‌های متفاوت برای انواع انرژی در مناطق مختلف و چه به صورت ارائه برنامه‌های متفاوت در هر منطقه جغرافیایی برای اصلاح شیوه پرداخت یارانه نقدی، یکی از رویکردهایی بود که برخی از مقالات بر آن تاکید داشتند. نکته قابل توجه اینکه هیچ‌یک از 34 مقاله منتخب، به مخالفت با کلیت «هدفمندسازی جغرافیا- محور» نپرداخته بود.
در این زمینه دکتر محمد طبیبیان اشاره می‌کند: «با استناد به داده‌های آماری سال‌های مختلف، مشاهده می‌شود که همبستگی بالا بین احتمال فقر و اقامت در برخی مناطق کشور وجود دارد. برای مثال اگر نقشه فقر کشور را ترسیم کنیم، می‌بینیم که اکثر مناطق مرزی کشور قرمزرنگ می‌شوند (یعنی دارای بالاترین نرخ فقر هستند)... با توجه به اینکه نقشه فقر کشور بر مبنای داده‌های آماری سال 1385 موجود است، می‌توان با به‌روزرسانی آمارهای مربوطه، جهت هدایت پرداخت‌های دولت در چارچوب سیستم یارانه‌ها را با دقت بیشتری تعیین کرد.»
دکتر داوود سوری (هیات علمی اقتصاد موسسه عالی بانکداری و دانشگاه شریف) هم با تاکید بر این مساله که «نقشه جغرافیایی فقر» می‌تواند به منزله «قطب‌نمای اصلاح یارانه‌ها» باشد، معتقد است: «در بسیاری از کشورها، فقر، یک بُعد واضح جغرافیایی دارد... بنابراین در بسیاری از کشورهای در حال توسعه، هدفمندسازی جغرافیایی یارانه‌ها برتری معناداری بر سایر روش‌های هدفمندسازی دارد؛ زیرا معیاری ساده و واضح را برای شناسایی جامعه هدف معرفی می‌کند که اجرا و نظارت بر آن آسان و ارزان است و موجب تغییر رفتار اقتصادی خانوارها هم نمی‌شود چون تغییر مکان اقامت مثلا جابه‌جایی از شهرهای بزرگ به روستاها سخت و هزینه‌بر است»
اما دکتر جواد صالحی اصفهانی (استاد اقتصاد دانشگاه ویرجینیاتک) پیشنهاد می‌دهد که در سوی دیگر سکه طرح هدفمندی یعنی در قیمت‌گذاری انرژی هم، منطقه‌بندی جغرافیایی ملاک قرار گیرد: «مثل اکثریت کشورهای دنیا که در مناطق مختلف قیمت‌هاي متفاوتی برای بنزین وجود دارد، ما هم باید به این سمت برویم... چه منطقی حکم می‌کند که بنزین در پمپ‌بنزین‌های نیاوران و سراوان به یک قیمت فروخته شود، درحالی‌که تفاوت بین میانگین درآمد ساکنان و نیز تفاوت قیمت زمین این دو منطقه بالغ بر 50 برابر است؟!... اگر قیمت بنزین عرضه‌شده در پمپ‌بنزین‌هاي مناطق ثروتمندنشین و نیز بنزین فروخته‌شده به اتومبیل‌های لوکس و گران‌قیمت را به سطح میانگین قیمت بنزین در کشورهای همسایه برسانیم، هم بخش مهمی از کسری بودجه طرح هدفمند برطرف خواهد شد و هم نابرابری اقتصادی کاهش می‌یابد، بدون آنکه اثر خاصی بر انتظارات تورمی داشته باشد... نکته مهم این است که شناسایی مناطق ثروتمندنشین و نیز انواع ماشین‌های گران‌قیمت، به مراتب آسان‌تر از شناسایی خانوارهای متعلق به دو دهک بالای درآمدی است»
مرتضی نادری (پژوهشگر اقتصادی) هم پیشنهاد می‌کند: «با توجه به اینکه به‌دلیل فقر شدید در استان‌های مرزی و نیز سایر مناطق حاشیه‌نشین کشور، در حال حاضر یارانه نقدی پوشش‌دهنده بخشی از مخارج روزمره ساکنان این مناطق است، بهتر است با خوشه‌بندی منطقه‌ای، جمعیتی از مناطق مرزی کشور همچنان تحت پوشش پرداخت‌های نقدی باقی بمانند و به‌طور همزمان آزادسازی قیمت انرژی در این مناطق را پیگیری کنیم تا از قاچاق سوخت هم کاسته شود»
ایمان نوربخشی و رضا همتی هم در مقاله مشترک خود اشاره می‌کنند که «تبعیض قیمت انواع انرژی براساس منطقه جغرافیایی، می‌تواند در کوتاه‌مدت به کاهش کسری بودجه طرح هدفمندی کمک کرده و در بلندمدت هم به سود کاهش نابرابری اقتصادی باشد.»
تحلیل تکمیلی «گروه بررسی‌های راهبردی رفاه اجتماعی»:
هدفمندسازی جغرافیامحور، چه در زمینه مکانیزم‌های مختلف قیمت‌گذاری انواع انرژی در مناطق مختلف و چه در زمینه مکانیزم‌های مختلف جبران رفاهی خانوار در مناطق مختلف، نکته‌ای است که می‌تواند در بهبود بهره‌وری سیستم جبران رفاهی خانوارها بسیار موثر باشد؛ اما طراحی روش صحیح در این زمینه، نیازمند پژوهش‌های مختلفی خواهد بود که برای مثال مشخص کند نقشه فقر درآمدی در کشور بر مبنای جدیدترین آمارهای موجود به چه صورت است؟
نقشه «فقر سلامت» در کشور چه شکلی دارد؟ نقشه «فقر بیمه‌های تامین اجتماعی» چگونه است؟ آیا با آمارهای موجود می‌توان «نقشه فقر آموزش کودکان» را ترسیم
کرد؟
شیوه هزینه شدن یارانه نقدی توسط خانوارها در مناطق مختلف کشور، تا چه اندازه متفاوت بوده است؟ چه میزان اختلاف قیمت بنزین یا برق را می‌توان بین مناطق جغرافیایی مختلف در نظر گرفت؟ آیا در شرایط فعلی که کل سیستم توزیع بنزین دولتی بوده و پمپ‌بنزین‌های خصوصی و رقابتی نداریم، بهتر است فقط دو یا سه قیمت در مناطق جغرافیایی مختلف کشور داشته باشیم؟ یا اینکه در همین سیستم پمپ‌بنزین‌های دولتی فعلی، می‌توان مشابه بسیاری از کشورهای دارای سیستم پمپ‌بنزین‌های خصوصی، ده‌ها قیمت را به‌طور همزمان برای بنزین اعمال کرد؟
به نظر می‌رسد تعریف پژوهش‌هایی که بتواند پاسخ دقیق و علم به پرسش‌ها فوق ارائه کند، پیش‌نیاز مهم طراحی هدفمندسازی جغرافیامحور خواهد بود.






ششم: ارائه «سبد کالا» به جای یارانه نقدی

این رویکرد، مشابه رویکرد «قطع اجباری یارانه دهک‌های پردرآمد»، با نظرات بسیار متفاوتی در میان نویسندگان 34 مقاله منتخب مواجه بود که طیف وسیعی از تحلیل‌ها از مخالفت شدید تا موافقت کامل را در برمی‌گرفت. برخی از مهم‌ترین استدلال‌های موافق و مخالف در این زمینه عبارت بودند از:
دکتر وحید محمودی (استاد دانشگاه تهران) معتقد است که ارائه بُن خرید کالاهای ایرانی بهتر از ارائه مستقیم سبد کالا بوده و تقریبا هیچ لطمه‌ای به مکانیزم عرضه و تقاضای بازار نمی‌زند: «در راستای برون‌رفت از شرایط رکود تورمی فعلی می‌توان با اختصاص دادن بخش عمده بودجه یارانه نقدی در قالب بُن‌های خرید کالاهای داخلی، محرک رونق تولیدات داخلی بشویم... پرداخت بُن خرید کالا را نباید با سیستم کوپنی تبعیض قیمتی و نظام چندنرخی کالاها خلط کنیم... منظور من برنامه‌ای درست مشابه برنامه توزیع بُن کتاب است. در این برنامه در عین حال که بُن خرید کتاب به افراد داده می‌شود، اما هیچ تبعیض قیمت یا نظام چندنرخی حاکم نیست. در واقع «بُن خرید کالا» هم باید کارکرد پول نقد را داشته باشد با این تفاوت که صرفا برای خرید برخی کالاهای ایرانی معین قابل استفاده باشد.»
دکتر علی دینی ترکمانی هم در مجموع ارائه سبد کالا به جای یارانه نقدی را دارای محسناتی می‌داند: «اگر بتوان با تخصیص بودجه یارانه نقدی که مثلا 30 هزار میلیارد تومان است، سبد کالایی را در اختیار خانوارها گذاشت که در بازار آزاد ارزشی معادل 40 هزار میلیارد تومان داشته باشد، صرفه‌جویی مناسبی ایجاد می‌شود. این روش چند حسن دارد: اول اینکه، قدرت خرید واقعی یارانه پرداختی چون به کالا است تغییری در گذر زمان نمی‌کند، مگر آنکه از میزان کالاهای سبد کالایی کاسته شود. دوم اینکه ارائه سبد کالا به جای پرداخت نقدی، ممکن است موجب منصرف شدن درصدی از خانوارها برای دریافت آن شده و میزان انصراف به روش خوداظهاری را افزایش دهد. سوم اینکه، برای ثابت نگه داشتن میزان سبد کالا می‌توان قیمت حامل‌های انرژی را به اندازه‌ای که کفاف هزینه‌های این سبد کالا را بدهد، افزایش داد. چهارم اینکه، در این روش احتمال اصابت طرح به هدف، به‌ویژه در خانوارهایی که با مشکلاتی چون اعتیاد سرپرست خانوار یا تبعیض جنسیتی مواجه هستند بیشتر می‌شود. اما اشکال بزرگ این روش، افزایش هزینه‌های اداری و نظارتی آن است.»
اما دکتر حسین راغفر با اینکه در مقاله خود از تغییر جهت یارانه‌های نقدی به سمت بسته‌های حمایتی (اعم از بسته‌های کالایی و نیز بسته‌های خدمات عمومی مانند آموزش و سلامت) حمایت می‌کند، ولی بسته‌های کالایی را در اولویت پایین‌تری قرار می‌دهد: «پرداخت‌های نقدی، مشکلاتی اساسی ایجاد می‌کنند که یکی از مهم‌ترین آنها کاهش انگیزه‌های کار و نیز خدشه‌دار شدن عزت نفس افراد است. این مشکلات در هنگام پرداخت یارانه‌ها در قالب بسته‌های حمایتی، چه به صورت کالایی و چه به صورت خدمات عمومی کمرنگ‌تر خواهد شد. درحالت پرداخت یارانه در قالب سبدکالایی، ریسک بروز سوءاستفاده و فروش مجدد کالاها وجود دارد، اما اگر بسته حمایتی به صورت خدمات عمومی آموزش و سلامت ارائه شود که غیرقابل انتقال و غیرقابل فروش مجدد هستند، این مشکل هم از بین می‌رود»
در نقطه مقابل دکتر محمد طبیبیان اعتقاد دارد: «ارائه سبد کالا یا هر روشی که مشابه سیستم کالابرگ باشد، به منزله ورود به شرایطی است که سال‌ها در کشور ما امتحان شده و تبعات منفی متعدد آن را می‌شناسیم. جایگزینی سبد کالا به جای پرداخت یارانه نقدی، بیرون نیامدن از یک چاه و افتادن در چاه دوم است»
دکتر داوود سوری نیز در همین راستا به ارائه سبد کالایی انتقاد دارد: «سازمان اداری عریض و طویل توزیع کالاهای یارانه‌ای و فساد بالقوه‌ای که هم در فرآیند خرید و هم در فرآیند توزیع این کالاها وجود دارد، هزینه‌های گزافی را بر دوش دولت و اقتصاد ملی تحمیل می‌کند. تجربه کشورهای مختلف نشان داده که نتیجه اعمال این سیاست در غالب اوقات فقط افزایش فقر است. با این حال، فشار سیاسی جمعیت شهر نشین و اجرای به نسبت آسان‌تر این برنامه ها، دولت را در بسیاری از کشورهای در حال توسعه، به‌خصوص در شرایط تورم زیاد، به سمت اجرای این برنامه‌ها سوق می‌دهد.»
همچنین دکتر پویا جبل‌عاملی در مقاله خود با عنوان «خطر یارانه کالایی»، اشاره می‌کند: «تفکری که می‌گفت چون فلان سیاست در یک دولت غیرخودی انجام شده، ناپسند است و باید تغییر کند، از آن دولت پیشین بود. دولت اعتدال نباید به چنین اشتباهی تن دهد و صحیح نیست که یارانه نقدی را بدون استدلال دقیق و علمی به سمت سبد کالایی جهت‌دهی کنیم.
آنچه امروزه نه تنها تئوری‌های پیشرو اقتصادی بلکه اغلب اقتصاددانان و مشاوران نهادهای بین‌المللی بر آن صحه می‌گذارند، آن است که بهترین نوع یارانه، یارانه نقدی است. هم به‌دلیل آنکه گزینه‌های بی‌شماری را به گیرنده یارانه می‌دهد و هم از آن رو که موجب خلل در نظم بازار و فرآیند قیمت تعادل مبتنی بر عرضه و تقاضا
نمی‌شود.»
همین‌طور به اعتقاد دکتر حجت قندی، طرح بازگشت به «یارانه کالایی» مشکلات عدیده‌ای را ایجاد می‌کند: «یک مزیت یارانه نقدی برای دولت، این است که همزمان با کاهش قیمت حقیقی (یعنی تورم‌دررفته) انرژی، ارزش حقیقی بودجه یارانه نقدی هم کاهش یافته است. اگر از ابتدای طرح هدفمندی به جای یارانه نقدی ماهانه 45 هزار تومانی یک سبد کالا با همین ارز را ارائه می‌کردیم، اکنون که تورم سنگین سه سال اخیر ارزش پولی سبد کالا به شدت افزایش داده و در عین‌حال قیمت انرژی افزایشی نداشته، چگونه می‌توانستیم آن سبد کالا را به خانوارها ارائه دهیم؟ ایراد مهم دیگری که به ارائه سبد کالایی وارد است، این است که به ناکارآیی اقتصادی و بر هم ریختن شفافیت بازار برای کالاهایی که در سبد کالایی مذکور قرار می‌گیرند، منجر می‌شود»
و در آخر، مهدی باسخا در مقاله خود با عنوان «ایجاد تنوع در بسته‌های حمایتی؛ راهکاری برای کاهش خطای تخصیص یارانه‌ها»، تحلیل بینابینی در این‌باره ارائه می‌دهد: «استفاده از مکانیزم پرداخت نقدی مستقیم در فرآیند هدفمندتر ساختن یارانه‌ها، یعنی حذف گروهی از خانوارها و در مقابل افزایش پرداخت نقدی به گروه هدف، خطر وقوع خطاها (دریافت کمک توسط خانوارهای غیر نیازمند یا عدم دریافت کمک توسط خانوارهای نیازمند) را افزایش خواهد داد. همچنین اگر فقط پرداخت نقدی در دستور کار قرار گیرد، صرف‌نظر از مباحث مربوط به نقدینگی، محل هزینه‌کرد این یارانه نقدی می‌تواند کالاهای غیرضروری یا حتی زیان‌آور مانند دخانیات باشد. اگر دستکم بخشی از منابع بودجه‌ای مربوط به یارانه نقدی در قالب بسته‌های کالایی و نیز بسته‌های خدمات تامین اجتماعی، سلامت و آموزش ارائه شود، احتمال انحراف به حداقل خواهد رسید.»
***
تحلیل تکمیلی «گروه بررسی‌های راهبردی رفاه اجتماعی»:
همان‌طور که نویسندگان محترم برخی از مقالات منتخب به درستی اشاره کرده‌اند، بحث ارائه سبد کالایی به خانوارها، اگر جزئیات آن به درستی طراحی نشده و مقدمات آن به خوبی فراهم نشود، با ریسک‌های مختلفی مواجه خواهد بود؛ از ریسک بروز فساد در فرآیند خرید کالاها توسط دولت گرفته تا ریسک ایجاد هزینه‌های سنگین برای توزیع سبد کالایی، ریسک بروز ناکارآیی در بازار کالاهای ارائه‌شده در سبد کالایی، ریسک تزریق مواد غذایی نه چندان مفیدی مانند روغن و شکر در سبد کالایی و تهی بودن سبد کالایی از مواد مفیدی مانند شیر و لبنیات (به‌دلیل آسانی
حمل و نقل کالایی مانند شکر و سختی حمل و نقل کالایی مانند شیر) و امثالهم.
با این وجود، به نظر می‌رسد که دست‌کم برای کاهش ریسک سوءتغذیه کودکان در مناطق محروم کشور، لازم است درست با همان استدلالی که بر ارائه منظم شیر در مدارس و مهدکودک‌ها تاکید داریم، تدریجا بخشی از بودجه یارانه نقدی را به ارائه برنامه امنیت غذایی و کاهش سوءتغذیه به‌ویژه زنان باردار و کودکان هدایت کنیم. قطعا طراحی صحیح و شفاف جزئیات فرآیند خرید کالاهای سبد کالایی از تولیدکنندگان، طراحی یک سیستم کم‌هزینه برای توزیع سبد کالایی، در کنار طراحی اجزای سبد کالایی در هر منطقه جغرافیایی به‌صورت متناسب با وضعیت شاخص‌هایی مانند سوءتغذیه کودکان (مثلا افزودن برخی مواد غذایی فقط برای استان‌هایی که با نرخ فقر آهن بالا در بین کودکان مواجهند) و نیز متناسب با بافت شغلی هر منطقه (مثلا کاهش سهم شیر در سبد کالایی ارائه‌شده به عشایر) می‌تواند به تاثیرگذاری هرچه بیشتر طرح توزیع سبد کالایی کمک کند.




هفتم: اصلاح انتخاب «فرد دریافت‌کننده یارانه» در هر خانوار

برخی از مقالات منتخب به این موضوع پرداخته بودند که با پذیرفتن پرداخت یارانه به‌صورت فعلی آن (پرداخت نقدی ماهانه 45 هزار تومان، به ازای هر عضو خانواده، به حساب سرپرست خانوار)، موضوع شخص دریافت‌کننده تا چه اندازه و از چه منظرهایی می‌تواند مورد بحث قرار گیرد.
دکتر زهرا افشاری (استاد اقتصاد دانشگاه الزهرا) معتقد است: «با توجه به اینکه یارانه‌های نقدی مبالغی نیستند که قرار باشد از سوی خانوارها پس‌انداز شده و منبعی برای به دست آوردن ثروت تلقی شوند، درست نیست که یک حکم کلی در این مورد صادر کرد که یارانه‌ها حتما به پدر یا حتما به مادر پرداخت شوند... علت این است که شکل یکسانی از خانواده در اجتماع وجود نداشته و خانواده با خانواده فرق می‌کند. بنابراین بهتر است تصمیم در مورد اینکه دولت یارانه نقدی هر خانوار را به حساب چه فردی (پدر یا مادر) واریز کند، به خود خانواده واگذار شود. راه‌حل پیشنهادی برای تعیین اینکه چه کسی دریافت‌کننده یارانه باشد، شاید بتواند این باشد که مثلا اگر اکثریت بالای 15 سال یک خانواده «پدر» را به عنوان دریافت‌کننده یارانه نقدی پیشنهاد دادند، دولت یارانه نقدی آن خانواده را به حساب پدر (یا مادر) خانواده واریز کند.»
دکتر غلامعلی فرجادی تاکید می‌کند: «آنچه در پرداخت یارانه‌ها اهمیت دارد، خرج شدن این پول در محل مناسب آن است و نه اینکه این مبلغ به حساب چه کسی واریز شود؛ پدر یا مادر خانواده! چرا که شکل و ساختار خانواده‌ها در ایران متفاوت است، به این معنا که ممکن است در یک خانواده زن به فکر خرج یارانه‌ها در کالاهای لوکس باشد و در خانواده‌ای دیگر، مرد خانواده معتاد باشد که در این دو حالت این پول خرج کالاهای لوکس مصرفی یا تهیه مواد مخدر می‌شود. بنابراین صرف‌نظر از شخص دریافت‌کننده، برنامه‌ریزی برای هزینه‌کرد آن است که باید مورد توجه قرار گیرد.»
همچنین دکتر کاوه مجلسی (مدرس اقتصاد دانشگاه «لوند» سوئد) معتقد است: «پرداخت یارانه به این صورت فعلی، فقط این ذهنیت را که «مرد قیم زن است»، مدام تقویت می‌کند. از طرف دیگر یارانه نقدی از یک منبع ثروت ملی پرداخت می‌شود و در این ثروت همه اعم از زن و مرد سهم برابر دارند، حتی اگر تمام پول یارانه نقدی به مادران خانوارها پرداخت شود، به دلایلی بهتر است. یکی از دلایل بر این مدعا، این است که کودکان نیز صاحب سهم جدی از این ثروت ملی هستند و سرمایه‌گذاری روی بهداشت و آموزش کودکان خانوارهای کم‌درآمد و محروم سهم تعیین‌کننده‌ای در آینده آنها خواهد داشت و پژوهش‌های مختلف نشان می‌دهند که به‌ویژه در میان خانوارهای فقیر، احتمال اینکه مادران کمک‌های نقدی را برای سلامت و آموزش کودکان هزینه کنند، بیشتر است. به این ترتیب پرداخت یارانه نقدی به مادران، در بلندمدت به خارج شدن خانواده‌های سطح پایین جامعه از فقر و کاهش لطمات ناشی از آن می‌انجامد... نکته دیگر آن است که در خانواده‌های کم‌درآمد، وقتی یارانه نقدی را به مردها پرداخت می‌کنیم، مشارکت مردها در بازار کار کم شده و آنها به یارانه‌ها تکیه می‌کنند؛ درحالی‌که به نظر می‌رسد درباره زنان خانوارهای کم‌درآمد ایرانی، دست‌کم تا چند سال آینده این نگرانی وجود ندارد.»
همچنین سارا تفکری (دانشجوی دکترای جامعه‌شناسی دانشگاه لندن) بر این باور است که: «پرداخت نفقه توسط مردان، درها را به روی دیدن واقعیت اجتماعی زنانی که از طرف شوهرانشان نفقه‌ای دریافت نمی‌کنند یا میزان ناچیزی دریافت می‌کنند یا اینکه خودشان نان آورند، می‌بندد... متغیر «جنسیت» سال هاست که در ارزیابی پژوهشی نتایج برنامه‌های رفاهی در جوامع مختلف جای خود را باز کرده که از آن جمله می‌توان به برنامه‌های دو سازمان «پروگرسا» در مکزیک و «بولسا فمیلیا» در برزیل، اشاره داشت که روند پرداخت کمک هزینه‌های دولتی را از پدران به مادران تغییر دادند؛ البته به صورت مشروط. یعنی اینکه این کمک‌هزینه‌ها با این پیش‌شرط پرداخت می‌شوند که خانواده‌های دریافت‌کننده تضمین مناسبی برای اولویت دادن به امور تحصیلی، سلامت و تغذیه کودکان خود ارائه دهند.»
عطیه وحیدمنش (دانشجوی دکترای اقتصاد دانشگاه ویرجینیاتک) نیز اشاره می‌کند: «محروم کردن زنان و سپردن کامل مدیریت پول خانوار به‌عهده سرپرست خانوار، یعنی در اغلب موارد پدر خانوار، غیرمنصفانه و به دور از عدالت است... با توجه به اینکه در ایران مدیریت خرج‌ها و هزینه‌های خانوار غالبا با زن خانوار است و درآمد خانوار از طرف مرد تامین می‌شود، می‌توان بخشی از یارانه نقدی به‌خصوص در خانوارهای فقیرتر را، به صورت مشروط، به حساب مادر خانواده واریز کرد... البته نباید تبعات اجتماعی و روانشناختی اجرای اینچنینی طرح را از نظر دور داشت؛ چرا که با واریز پول به نام زن خانواده، مرد خود را بازنده می‌بیند و قدرتش در داخل خانوار با خدشه مواجه می‌شود. بنابراین برای اینکه از مشکلاتی مانند افزایش خشونت خانگی علیه زن خانوار اجتناب شود، سیاست فوق می‌تواند به صورت پلکانی و محلی اجرا شود و در صورت موفقیت گسترش یابد.»
دکتر زهرا کریمی (مدرس اقتصاد دانشگاه مازندران) هم با تاکید بر ادبیات اقتصاد توسعه و اقتصاد فقر معتقد است: «برای مقابله با فقر، باید درآمد زنان افزایش یابد، چون زنان مسوول‌ تامین خوراک و بهداشت کودکان و سایر افراد خانواده هستند و در تخصیص منابع مالی در خانوارهای فقیر و کم‌درآمد، عموما بهتر از مردان عمل می‌کنند. اما تغییر شیوه رایج و پرداخت یارانه به مادر نیز در شرایط کنونی، بسیار دشوار است که می‌تواند مسائلی را در پی داشته باشد؛ برای مثال ممکن است، زن به ناگزیر تمامی یارانه نقدی را به همسرش تقدیم کند و براساس صلاحدید شوهر مثل سابق یارانه نقدی خرج شود. یا اینکه در صورت مقاومت زن در تبعیت از خواست شوهر در مورد نحوه خرج شدن یارانه نقدی، کشمکشی جدید بین زن و شوهر و فرزندان در خانواده بروز کند، زمینه‌های خشونت را افزایش دهد و مشکلی مهم را بر مسائل موجود در خانوارهای کم‌درآمد بیفزاید و برای جلوگیری از چنین تبعاتی، باید صداوسیما به عنوان رسانه‌ای که در محروم‌ترین نقاط کشور هم نفوذ دارد، به ترویج فرهنگ باور به کارآمدی زنان در مدیریت بودجه خانواده و ترغیب مردان به انتقال بخشی از مدیریت یارانه نقدی به همسران بپردازد.»
***
تحلیل تکمیلی «گروه بررسی‌های راهبردی رفاه اجتماعی»
در کنار سایر موارد مربوط به اصلاح سیستم یارانه نقدی، طبیعتا این مورد نیز جای بررسی دارد؛ هر چند که به نظر می‌رسد اولویت آن نسبت به سایر موارد مطرح درباره «اصلاح یارانه نقدی»، کمتر است. ضمنا تصمیم بهینه در این زمینه، کاملا متاثر از شکل جبران رفاهی خانوار (پرداخت نقدی، پرداخت کالایی یا ارائه خدمات عمومی مانند آموزش و سلامت) خواهد بود. از طرف دیگر حتی اگر قرار بر تمرکز «جبران رفاهی خانوار» در قالب «پرداخت نقدی» باشد، به‌دلیل ملاحظات متعدد موجود در زمینه پرداخت نقدی به پدر یا مادر، هرگونه تصمیمی در مورد تغییر رویه فعلی نیازمند انجام مطالعات دقیق خواهد بود؛ ضمن آنکه به‌دلیل وابستگی شدید «تصمیم بهینه» به ویژگی‌های فرهنگی و اجتماعی جوامع مختلف، نمی‌توان صرفا نتایج تحقیقات انجام‌شده در کشورهای دیگر را مبنا قرار داد.





هشتم: پیشنهادهای «کوتاه‌مدت» برای کنترل «کسری بودجه یارانه‌ای»

صرف‌نظر از چشم‌انداز بلندمدت اصلاح طرح هدفمندی، یکی از دغدغه‌های مطرح در کوتاه‌مدت، به مساله‌ای مربوط است که تحت عنوان «کسری‌بودجه یارانه‌ای» به آن اشاره می‌شود. به بیان دیگر در سطح قیمت‌های داخلی فعلی انرژی و با توجه به مقدار یارانه نقدی پرداختی به خانوارها، دولت مجبور است علاوه‌بر درآمدهای حاصل از فروش انرژی در داخل کشور، بخشی از درآمدهای حاصل از صادرات نفت را هم بین خانوارها توزیع کند؛ مساله‌ای که با توجه به اعتیاد شدید بودجه دولت به درآمد صادرات نفت، مشکلات را در برخی ردیف‌های بودجه جاری و نیز عمرانی دولت ایجاد کرده است.
در این زمینه دکتر حجت قندی با تاکید بر اهمیت توجه بیشتر به بحث اصلاح قیمت انرژی و کنترل مصرف انرژی در کشور اعتقاد دارد که: «رشد مصرف انرژی در ایران یکی از سریع‌ترین رشدها در جهان است... روند فعلی قیمت‌گذاری انرژی در کشور، ایران را به «مصر»ی دیگر تبدیل خواهد کرد که با وجود آنکه تولید نفتش پایین است به بنزین یارانه می‌پردازد و لذا نفت کمی برای صادر کردن می‌ماند. مصر مردم فقیری دارد که یکی از مهم‌ترین منابع خود را که همان نفت است به ارزانی در داخل می‌سوزانند.»
حجت قندی پیشنهاد می‌کند که با هدف «کاهش کسری بودجه و اصلاح یارانه انرژی با هدف جلوگیری از بروز مشکلات حادتر در زمینه مصرف انرژی»، طرح ساده‌ای اجرا شود به این صورت که: «دولت به تدریج، ولی با سرعت خوب، شروع به افزایش قیمت کالاهای یارانه‌ای کند، مثلا هر ماه قیمت بنزین را 100 تومان افزایش دهد و این افزایش را تا آنجا ادامه دهد که قیمت بنزین به قیمت مثلا فوب خلیج‌فارس برسد. 90درصد اضافه درآمد حاصله را به حساب مردم واریز کند. آن 10درصد هم صرف جبران کسری درآمد طرح در زمان کنونی نگهداری شود. وقتی که قیمت به قیمت‌های جهانی رسید، دولت باید قیمت انواع انرژی را شناور و بر اساس قیمت جهانی آنها تعیین کرده و پول پرداختی یارانه را بر همین اساس کم و زیاد کند؛ یعنی اگر قیمت مثلا بنزین و بقیه فرآورده‌ها کم شد، مردم یارانه کمتری دریافت می‌کنند و اگر قیمت زیاد شد، یارانه مستقیم دریافتی زیاد شود... طرح فوق طرحی ساده است، اما مسیری برای کاهش یارانه انرژی به دست می‌دهد که با مقاومت سیاسی کمتری مواجه است.» در راستای حل کوتاه‌مدت مساله «کسري بودجه یارانه‌ای»، ایمان نوربخش و رضا همتی هم در مقاله مشترک خود پیشنهاد می‌کنند: «برای تامین کسری بودجه یارانه‌ای در کوتاه‌مدت می‌توان اوراق خزانه منتشر کرد. انتشار این اوراق با این سازوکار قطعا باعث جمع‌آوری نقدینگی و کاهش تورم خواهد شد، البته حجم انتشار این اوراق نمی‌تواند از حدی بیشتر تجاوز کند؛ چرا که منجر به افزایش بیش از حد نرخ بهره و کاهش سرمایه‌گذاری می‌شود... روش پیشنهادی دیگر، تبعیض در افزایش قیمت حامل‌های انرژی بر اساس منطقه جغرافیایی است. برای مثال، افزایش قیمت برق برای یک خانوار در شمال تهران می‌تواند بسیار بیشتر از قیمت برق یک خانواده در یک منطقه محروم باشد.»
اما ناصر ذاکری در مقاله خود با عنوان «سامان‌بخشی پرونده یارانه نقدی؛ چگونه؟» طرح متفاوتی ارائه می‌کند: «بهتر است نه به شیوه فعلی، یارانه به همه خانوارهای جامعه تعلق بگیرد و نه یارانه گروهی از خانوارها حذف شود! بلکه فقط پرداخت آن با قدری فاصله زمانی، موکول به آینده شده یا با پرداخت‌های مالیاتی آنها تهاتر شود... همه خانوارها براساس سند مالکیت املاک و نیز اتومبیل به سه گروه تقسیم شوند: 25 درصد بالاتر کل یارانه نقدی خود را یکجا در پایان سال 94 دریافت کنند؛ 25 درصد میانی یک بار در اوایل سال 93 و یک بار در پایان 94؛ پنجاه درصد باقی‌مانده خانوارها نیز به صورت ماهانه و مشابه وضعیت فعلی یارانه نقدی بگیرند... تنها با این شیوه است که می‌توان در زمانی کوتاه و با دقتی قابل‌قبول به طبقه‌بندی خانوارها اقدام کرد. با این طبقه‌بندی، نیمی از جامعه که مشخصا فاقد املاک و مستغلات قابل‌توجه یا خودروهای گران‌قیمت هستند، یارانه نقدی خود را به همان ترتیب قبل (ماهانه) دریافت می‌کنند و پرداخت یارانه به نیمی دیگر که مرفه‌تر هستند، با تاخیر انجام می‌گیرد.»
ناصر یارمحمدیان (پژوهشگر مرکز پژوهش‌های مجلس) هم با اجرایی ندانستن دو تصمیم افزایش قیمت حامل‌های انرژی در کوتاه‌مدت و همین‌طور حذف دهک‌های پردرآمد در شرایط کنونی، «کاهشی اندک در مقدار یارانه نقدی پرداختی» را راه‌حل مناسب برای برون‌رفت از مشکل کنونی می‌داند: «می‌توان یارانه نقدی همه خانوارها جز دو دهک درآمدی پایین را به اندازه‌ای کاهش داد که کسری موجود بین درآمدها و هزینه‌های طرح هدفمندی از بین برود... در کنار آن می‌توان گروه‌های درآمدی ضعیف (مثلا دو دهک کم درآمدتر) را شناسایی کرده و مانع کاهش یارانه آنها شد. شناسایی دهک‌های پایین درآمدی برخلاف دهک‌های بالا از قابلیت اجرایی بالاتری برخوردار است؛ زیرا هم بانک اطلاعات قوی و مستند برای آنها وجود دارد و ثانیا روش خوداظهاری در مورد این دهک‌ها دارای اطمینان بالاتری است.»
***
تحلیل «گروه بررسی‌های راهبردی رفاه اجتماعی»:
طرح‌های اصلاحات کوتاه‌مدت در جزئیات طرح هدفمندی که عموما با هدف کنترل کسری موجود بین درآمدها و هزینه‌های این طرح ارائه می‌شوند، توسط هیات دولت در دست بررسی بوده و وزارت «تعاون، کار و رفاه اجتماعی» هم کلیه طرح‌های قابل اجرای پیشنهادی در این زمینه را به دقت بررسی می‌کند. با این وجود، دولت تدبیر و امید در فرآیند اصلاح طرح هدفمندی- چه اصلاحات کوتاه‌مدت و چه اصلاحات بلندمدت- هدف اصلی خود را بر «ارتقای کارآیی این طرح در زمینه اصلاح ساختار مصرف انرژی، حمایت کارآمد از خانوارهای آسیب‌پذیر و حمایت صحیح و اصولی از تولیدکنندگان» قرار داده و «کنترل کسری بودجه یارانه‌ای» اولویت دوم دولت است. بنابراین، کلیه طرح‌های پیشنهادی برای اصلاحات کوتاه‌مدت طرح هدفمندی باید این ملاحظه را مدنظر داشته باشند.






سایر ملاحظات برای موفقیت «اصلاح یارانه‌ای»

دکتر غلامعلی فرجادی در ابتدای مقاله خود با پیشنهاد انجام پژوهش‌هایی برای بررسی «میزان تاثیرگذاری سیستم فعلی یارانه نقدی بر شدت فقر» یا «میزان تاثیرگذار ی یارانه در کاهش کار اجباری کودکان»، با اشاره به پژوهشی که در مکزیک درباره آثار و تبعات پرداخت «یارانه نقدی مشروط» انجام شده، ذهن‌ها را به سمت ایده‌های بهتری برای هدفمندی یارانه از جمله «یارانه مشروط» سوق می‌دهد: «در مناطقی از کشور مشاهده شده یارانه‌ها به جای آنکه در آموزش و بهداشت صرف شود، صرف خرید کالاهای لوکس می‌شود... چنانچه رویه‌ای که تاکنون برقرار شده رویه مطلوبی بود، ما همچنان شاهد افزایش حضور کودکان کار و خیابان در تهران و سطح پایین آموزش عمومی در مناطق محروم نبودیم... لازم است برای اصلاح بهینه یارانه نقدی در راستای توانمندسازی پایدار خانوارهای آسیب‌پذیر، پژوهش‌های دقیقی را تعریف کنیم؛ هم در زمینه بررسی نتایج اجرای سه‌ساله سیستم یارانه نقدی و هم در زمینه بررسی تجربیات مشابه کشورهای دیگر».
دکتر محمود مسکوب پژوهشگر ارشد مرکز بین‌المللی مطالعات اجتماعی دانشگاه «روتردام» نیز با اشاره به تجربه مکزیک و برزیل، ارائه «یارانه نقدی مشروط بر حضور منظم کودکان در کلاس درس» را یک راه‌حل حمایت از توسعه سرمایه انسانی خانوارهای فقیر می‌داند.
دکتر داوود سوری نیز ایده دکتر فرجادی را به زبان دیگری مطرح می‌کند: «در بسیاری از کشورهای جهان و سازمان‌های بین‌المللی مرسوم است که قسمتی از بودجه یک طرح را به مطالعه اثربخشی آن طرح و شناخت نقاط قوت و ضعف آن اختصاص دهند، این ایده برای طرح هدفمندی یارانه‌ها که درآمد خود را از افزایش قیمت انرژی به‌دست می‌آورد به‌صورت مضاعف ضروری می‌نماید.»
نکته دیگری که دکتر سوری گوشزد می‌کند، این است که: «منطقی نیست که دولت کالای خود را به قیمت بازار جهانی بفروشد و کالا و خدمات مردم (مثلا خدمات کارکنان بخش‌های دولتی آموزش و سلامت) را به قیمت دلخواه بخرد!... دولت نمی‌تواند به‌طور پیوسته با عرضه پول و ایجاد تورم از ارزش دارایی مردم بکاهد و انتظار داشته باشد، مردم محصولات او را با قیمت بین‌المللی بخرند!»
اما دکتر حجت قندی هم بیشتر مساله را از منظر اقتصاد سیاسی بررسی می‌کند و عقیده دارد: «مردم تقریبا با هر راه‌حلی که منجر به افزایش قیمت فرآورده‌های نفتی شود و این درآمد را نصیب دولت کند، مخالفند. زیرا می‌بینند در هشت سال گذشته 700 میلیارد دلار درآمد نفتی داشته‌ایم در حالی که وضعیت معیشتی مردم تغییری نداشته است، بنابراین طبیعی است که این بی‌اعتمادی وجود داشته باشد.»
دکتر مرتضی نادری نیز این مقوله اقتصاد سیاسی را مد نظر قرار می‌دهد و می‌گوید: «در صورت قطع یارانه نقدی، قابل انتظار است در انتخابات بعد هر کس با شعار «احیای یارانه نقدی» وارد میدان شود، چالشی جدی برای انتخاب مجدد آقای روحانی ایجاد کند.»
دکتر جواد صالحی اصفهانی استاد دانشگاه ویرجینیاتک هم تبعیض قیمت بین مناطق مختلف کشور را پیشنهاد می‌کند و می‌پرسد: «چه منطقی حکم می‌کند قیمت بنزین در شمال و جنوب شهر تهران کاملا یکسان باشد؟»
دکتر علی دینی ترکمانی یکی از مهم‌ترین نتایج مثبت مرحله اول طرح هدفمندی را «عیان کردن یک مشکل بزرگ کشور که توجه به آن کم‌اهمیت‌تر از طرح هدفمندی یارانه‌ها نیست» می‌داند؛ یعنی «ضعف شدید نظام آماری کشور که اجرای بسیاری از طرح‌ها را با مشکل عملیاتی مواجه می‌کند.»
دکتر احمد مجتهد نیز با تاکید بر اینکه «کسری بودجه تورم‌زاتر از افزایش قیمت انرژی است» ترجیح بد را به بدتر صحیح می‌داند و توصیه می‌کند «هر چه زودتر قیمت انرژی را بالا ببریم تا دولت با کسری بودجه مواجه نشود.»
دکتر وحید شقاقی هم پیشنهاد می‌کند که در مراحل بعد طرح هدفمندی، «پیوست عملیاتی، پیوست فرهنگی، پیوست عملیاتی و پیوست مالی دقیق تهیه شود.» سرانجام مرتضی کاظمی هم با اشاره به این نکته که پرداخت یارانه در این حجم و وسعت «غیرقانونی» بوده و هست، تاکید می‌کند: «گرفتار بودن در یک مخمصه پیچیده، توجیه مناسبی برای ادامه این بی‌قانونی نیست.»









سخن پایانی

بخش عمده مقالات ارسالی در پاسخ به «فراخوان مباحثه تحلیلی پیرامون اصلاح یارانه‌ای»، به‌ویژه 34 مقاله منتخب منتشرشده در بخش تحلیلی «دنیای اقتصاد»، نکات مفیدی را برای طراحی شیوه بهینه اصلاح شیوه پرداخت یارانه نقدی دربرداشتند. کلیه نکات و تحلیل‌های طرح‌شده در این مقالات، توسط وزارت تعاون، کار و تامین اجتماعی مورد بررسی قرار گرفت و گزارش جمع‌بندی فوق، انعکاس‌دهنده مهم‌ترین نکات مقالات منتخب بود.
«گروه بررسی‌های راهبردی رفاه اجتماعی» ضمن تشکر مجدد از بخش تحلیلی روزنامه وزین «دنیای اقتصاد» و نیز نویسندگان کلیه مقالات ارسالی، امیدوار است که انتشار گزارش جمع‌بندی فوق بتواند از یک طرف ماده اولیه مناسبی برای معماری مناسب «برنامه اصلاح یارانه نقدی» بوده و از طرف دیگر، گامی باشد برای «فرهنگ‌سازی برای مباحثه عالمانه و تحلیلی با هدف کمک به تدوین منطقی‌تر برنامه‌های اقتصادی مختلف کشور»

 

onia$

دستیار مدیر تالار مدیریت
[h=1]در جست‌وجوی کلید «اصلاح یارانه‌ای بهینه»[/h]

میثم هاشم‌خانی
1133 روز بعد از آغاز پرداخت یارانه نقدی به خانوارها، چند پژوهش قابل‌ اعتنا در زمینه جنبه‌های مختلف تاثیرات اجرای این طرح، انجام شده است؟ چند پژوهشِ باکیفیت به ارزیابی تاثیرگذاری یارانه نقدی بر «نرخ فقر» به تفکیک مناطق مختلف کشور پرداخته‌اند؟ چند پژوهش میزان تاثیرگذاری این طرح را بر «عرضه نیروی کار در مناطق محروم کشور» بررسی کرده‌اند؟ چند پژوهش به ارزیابی این مساله پرداخته‌اند که چه درصدی از یارانه نقدی دریافتی توسط خانوارهای محروم، برای بهبود «تغذیه»، «سلامت» و «آموزش» آسیب‌پذیرترین قشر اجتماعی؛ یعنی «کودکان خانوارهای محروم» صرف شده است؟
اخیرا، برای نگارش مقاله‌ای درباره «اصلاح بلندمدت شیوه پرداخت یارانه نقدی»، مدتی را به جست‌وجو برای یافتن پژوهش‌هایی صرف کردم که در زمینه «آثار پرداخت یارانه نقدی بر رفاه خانوارهای ایرانی» انجام شده‌اند. تعجب‌آور و در عین حال بسیار تاسف‌آور بود که سه سال و یک ماه بعد از اجرای طرحی وسیع که مبلغی معادل دوونیم برابر کل بودجه آموزش‌وپرورش کشور را به صورت نقدی در بین خانوارها توزیع می‌کند، تعداد پژوهش‌های مدون و باکیفیت در این زمینه، به عدد انگشت‌های دو دست هم نمی‌رسد. این مساله تا حد زیادی نمود رکود پژوهشی سنگین حکمفرما در دولت قبل بود؛ وضعیتی که در ترکیب با رواج تصمیمات یک‌شبه درباره مهم‌ترین سیاست‌های کلان اقتصادی و سیاسی کشور، سیاه‌چاله‌ای را برای اقتصاد ملی ایجاد کرده بود که معلوم نیست رهایی از آن تا چه مدت طول بکشد.
در چنین شرایطی، تامل منطقی و پرهیز از شتاب‌زدگی در دولت جدید برای طراحی تصمیمات کلان اقتصادی را باید به فال نیک گرفت. یکی از نمودهای تلاش دولت جدید برای بهره‌گیری از تحلیل‌های مختلف پیش از اتخاذ تصمیمات کلان را، می‌توان در فراخوان «مباحثه تحلیلی پیرامون اصلاح یارانه نقدی» مشاهده کرد؛ فراخوانی که با دعوت وزارت «تعاون، کار و رفاه اجتماعی» آغاز شد و پس از گذشت دو ماه و نیم و با انتشار 34 مقاله منتخب در «دنیای اقتصاد»، امروز جمع‌بندی آن در قالب چهار صفحه کامل روزنامه، منتشر شده و با جمع‌بندی مقالات منتخب، به ارائه نقاط قوت و ضعف هشت محور اصلی مطرح در زمینه اصلاح یارانه نقدی پرداخته است.
به اميد آنكه که این مجموعه مقالات بتواند سهم کوچکی داشته باشد در کمک به تصمیم دولت جدید برای «اصلاح یارانه‌ای بهینه.»
 

onia$

دستیار مدیر تالار مدیریت
[h=1]اوراق مشارکت به‌جای یارانه[/h]


امیر عباس امامی *
از فراخوان دکتر احمد میدری، معاون وزیر تعاون، کار و رفاه اجتماعی، در خصوص ارائه طرح‏هایی برای اصلاح یارانه نقدی نزدیک به یک ماه می‏گذرد. همان روز مجلس حذف 30درصد از یارانه بگیران را به سال آینده موکول کرد و چند روز بعد وزیر رفاه از بررسی ارائه بن کالا به جای یارانه نقدی خبر داد. اخیرا نیز دکتر نوبخت، معاون برنامه‌ریزی و نظارت راهبردی ریاست‌جمهوری، از قطعی بودن عرضه دو بسته کالایی تا پایان سال خبر داده است. در این مدت و در روزنامه «دنیای‌اقتصاد»، چندین و چند پیشنهاد از استادان برجسته و صاحب نظران محترم اقتصادی، ناظر بر اصلاح شیوه اجرای مرحله اول یارانه‏ها منتشر شده است.
در برخی مقالات نیز پیشنهادهای قابل توجهی در خصوص اجرای مرحله دوم ارائه شده است. با اینکه نقد و بررسی پیشنهادهای ارائه شده و استخراج نقاط قوت و احیانا چالش‏های اجرایی آنها ضروری به نظر می‌رسد، در این مختصر، نگارنده تنها قصد دارد در تکمیل پیشنهادهای مذکور ایده‏ای را در خصوص هدایت منابع حاصل از افزایش قیمت حامل‏های انرژی در جهت کمک به حل مسائل اقتصادی کشور مطرح کند. ایده‏ای که به نظر می‌رسد با تکیه بر نقاط قوت برخی پیشنهادها و با استفاده از مکانیزم قدرتمند بازار بتوان از آن در جهت توسعه اقتصادی کشور استفاده کرد.
جناب آقای محسن خلیلی (26 آبان) در بخشی از مقاله خود پیشنهاد کرده‏اند که «افراد به صورت داوطلبانه سهم یارانه خود را به دولت قرض دهند و مثلا با سود 18 درصد در زمانی مشخص اصل و فرع پول خود را دریافت کنند». این پیشنهاد با هدف کاهش فشار مالی فعلی دولت برای سال جاری یا احتمالا سال آتی ارائه شده است. گرچه به نظر می‏رسد این کار صرفا مشکل فعلی دولت را به تعویق و احتمالا در آینده تشدید خواهد کرد، اما نکته مثبتی در این پیشنهاد وجود دارد که در ادامه بیشتر به آن خواهیم پرداخت. دکتر پویا علاء‏الدینی (29 آبان) نیز در مقاله دیگری پیشنهاد کرده‏اند «مقداری از منابع آزاد شده از طریق حذف یارانه حامل‌های انرژی فقط صرف بهبود وضعیت قشرهای فقیر و آسیب‌پذیر شود (که واقعا مبالغ قابل توجهی را نمی‌طلبد) و مابقی به سرمایه‌گذاری در فعالیت‌های تولیدی و اشتغالزایی اختصاص یابد.» با اینکه برخلاف نظر نویسنده محترم به نظر نمی‏رسد این کار کمکی به کاهش کسری بودجه دولت کند (چرا که صرفا پیشنهاد در بخش هزینه‏کرد درآمدها ارائه شده است) اما اشاره ارزشمندی نیز در این پیشنهاد وجود دارد.
نگارنده این نوشتار در مطلبی در همین روزنامه در 25 خرداد 1388 با عنوان «نقدی بر طرح نفتی دکتر رضایی» پیشنهاد کرده بود دولت با استفاده از انتشار اوراق مشارکت سرمایه‏گذاری خاصی تلاش کند یارانه‏های مردم (خصوصا دهک های بالای درآمدی) را جذب طرح‌های سرمایه‌گذاری كند، اما آنچه بسیار مهم است اینکه انتشار این اوراق الزاما باید دارای چند ویژگی کلیدی
اول آنکه همان‌طور که آقای خلیلی به درستی به آن اشاره کرده‏اند خرید و مالکیت این اوراق ضرورتا باید به تشخیص خود مردم، آزادانه و با تصمیم آنها صورت گیرد.
دوم آنکه طرح‏های هدف این اوراق، باید الزاما از توجیه اقتصادی قابل‌توجهی در کلیت فضای اقتصادی کشور برخوردار باشند. برای مثال طرح‌هایی نظیر توسعه فازهای پارس جنوبی یا احداث و توسعه پالایشگاه‏ها که از سودآوری مناسب و مطمئنی برخوردار است می‌تواند جزو اولویت‏های اولیه این اوراق باشند.
سوم آنکه جزئیات طرح، مدت زمان اجرای آن، منافع احتمالی آن و سایر ویژگی‏های طرح‏ها باید به صورت جزئی توسط دولت مشخص و گزارش‏ها و ارزیابی‏های مالی و اقتصادی آن قبل از انتشار، طی گزارش‏های کارشناسی توسط شخص سومی که به دولت وابسته نباشد (نظیر شرکت‏های تامین سرمایه) منتشر شود. برای افزایش اطمینان سرمایه‏گذاران از اینکه از منافع خود به طور کامل محافظت خواهد شد می‏توان ساختارهایی بر پایه ارکان انتشار اوراق بهادار اسلامی نظیر امین، نهاد واسط و... ایجاد کرد تا گزارش‏های دوره‏ای و نظارت کامل بر طرح‏های مرتبط نیز تهیه و در اختیار سرمایه‏گذاران قرار گیرد. در واقع هدف از ایجاد تمام این ساختارها، ملزم کردن دولت به رعایت انضباط مالی، جلوگیری از هزینه‌کرد منابع مذکور در پروژه‏های با اهداف سیاسی، افزایش پاسخگویی دولت، اطمینان سرمایه‏گذاران از انتخاب پیمانکاران و مجریان با صلاحیت، وجود نظارت و فشار کافی برای تکمیل پروژه در زمان مقرر و به طور کلی ایجاد انگیزه و اطمینان در خریداران اوراق است.
در آخر نیز دولت باید تلاش کند با ایجاد مکانیزم‌های تشویقی نظیر معافیت‌های مالیاتی، تضمین‌های حداقل بازده مورد انتظار اوراق مشارکت مذکور، ترجیحا بالاتر از سود اوراق متداول (صرفا برای اوراقی که از منابع یارانه‏ای افراد خریداری شده است)، ارائه گزینه‏های مختلف تشویقی نظیر قابلیت تبدیل شدن اوراق به سهام و مواردی از این دست جذابیت‏های لازم را به‌طور قابل ملاحظه‌ای برای این طرح‌ها افزایش دهد. آنچه مسلم است، کارشناسان و متخصصان امر می‌توانند انواع مختلف و متنوعی از روش‌های جذاب کردن این‌گونه سرمایه‌گذاری‌ها را طراحی کنند. با این کار با توجه به رقابتی که برای جذب درآمدهای نفتی مردم در میان طرح‌های مختلف ایجاد خواهد شد، تخصیص بهینه منابع محقق و حتی امکان جذب حجم عظیمی از نقدینگی جامعه نیز به وجود خواهد آمد.
بدیهی است این مساله در بلندمدت منجر به کاهش تورم، افزایش سرمایه‌گذاری، افزایش اشتغال، بهبود فضای کسب‌وکار، آشنایی مردم با فرهنگ سرمایه‌گذاری، الزام دولت به بهبود فضای کسب‌وکار و سرمایه‌گذاری، افزایش سطح درآمد میان مدت و بلندمدت جامعه با به سود رسیدن طرح‌های مذکور (توزیع ثروت به جای توزیع درآمد) و ... خواهد شد. به نظر می رسد ارائه هرگونه پیشنهادی که در آن باز هم دولت با تصاحب درآمدهای یارانه‏ای مردم و تصدیگری در اقتصاد حتی با اهداف خیرخواهانه، به دخالت خود در اقتصاد تداوم بخشد همان فساد و عدم کارآیی را نصیب کشور خواهد کرد که اقتصاد دولتی طی سال‌های گذشته نصیب کشور کرده ‌است. افزایش رشد اقتصادی (بدون در نظر گرفتن نفت)، یعنی افزایش درآمدهای مردم و این مهم‌ترین و اثربخش‏ترین اقدامی است که دولت در کمک به فقرا باید انجام دهد. بدیهی است حمایت‏های اجتماعی و اقتصادی از اقشار آسیپ‏پذیر جامعه به عنوان وظیفه ذاتی دولت، منافاتی با این مساله ندارد.
*پژوهشگر اقتصادی
 

onia$

دستیار مدیر تالار مدیریت
[h=1]يارانه و انرژي[/h]


عنوان پايان‌نامه: بررسي عوامل موثر بر تقاضاي انرژي فعاليت‌هاي صنعتي ايران طي سال‌هاي 1388- 1360
دانشجو: محمدصادق پورحسن– كارشناسي ارشد 1391
استاد راهنما: محمد مولايي
استاد مشاور: محمدحسن فطرس
دانشگاه: دانشكده اقتصاد و علوم اجتماعي دانشگاه بوعلي سينا همدان
تامين مطمئن و به موقع انرژي مصرفي از يکسو بستر مناسب براي توليد کالاها و خدمات مختلف را فراهم کرده و رشد و رونق توليد را به همراه دارد و از سوي ديگر، در افزايش مطلوبيت افراد و رفاه جامعه نقش بسزايي را ايفا مي‌کند. بنابراين مطالعه‌ عوامل موثر بر تقاضاي انرژي فعاليت‌هاي صنعتي، ما را از ضريب اهميت اثرگذاري هر کدام از اين عوامل در مصرف انرژي بنگاه آشنا مي‌سازد و زمينه را براي سياست‌گذاري مطلوب در تخصيص بهينه‌ حامل‌هاي انرژي براي واحدهاي توليدي فراهم مي‌سازد. هدف اصلي در اين تحقيق، تعيين عوامل موثر بر تقاضاي انرژي‌ در بخش‌هاي مختلف صنعت کشور طي دوره 88-1360 است. بر اساس مطالعات انجام گرفته در اين زمينه، چهار متغير؛ قيمت انرژي‌هاي فسيلي، قيمت برق به عنوان کالاي جانشين آن، ارزش افزوده بخش اقتصادي مورد نظر و نسبت به‌کارگيري سرمايه به نيروي کار (به عنوان عامل بهره‌وري) به عنوان مهم‌ترين عوامل اثرگذار در اين زمينه شناسايي شده‌اند. با توجه به نتايج به دست آمده، مصرف و تقاضاي انرژي‌هاي فسيلي در بلندمدت و كوتاه‌مدت تابعي از قيمت خود و همچنين انرژي برق نبوده و علت اصلي آن را مي‌توان يارانه‌هاي پرداختي توسط دولت و پايين نگه داشتن قيمت اين محصولات نسبت به قيمت واقعي آنها دانست. تنها متغيري که هم در بلندمدت و هم در کوتاه‌مدت بر تقاضاي انرژي‌هاي فسيلي بخش‌هاي مختلف صنعت اثرگذار بوده است، ارزش افزوده‌ بخش اقتصادي مورد نظر است.
 

onia$

دستیار مدیر تالار مدیریت
[h=1]تصمیم شجاعانه برای یارانه نقدی[/h] DEN-785652

علی میرزاخانی
دولت قبل در اجرای هدفمندسازی یارانه‌ها اشتباهات خسارت‌آفرینی انجام داد که دولت فعلی برای جبران آن اشتباهات با تنگناهایی فراتر از حوزه اقتصاد و دارای ابعاد سیاسی و اجتماعی مواجه است. ادامه روند فعلی با توجه به اینکه پیامدی جز کسری بودجه و منتهی به تورم ندارد به مفهوم برداشتن پول از یک جیب مردم و گذاشتن در جیب دیگر است و به همین دلیل توجیه اقتصادی، عقلانی و اخلاقی ندارد. اما چنانچه این داستان از زاویه سیاسی و اجتماعی تجزیه و تحلیل شود، شاید وصول به یک راه‌حل منطقی چندان آسان نباشد. در عین حال، تعهد به شعار تدبیر ایجاب می‌کند راه‌حلی که منطق کارشناسی و مبانی اخلاقی بر آن صحه می‌گذارد با چاره‌اندیشی برای ابعاد سیاسی و اجتماعی آن در دستور کار قرار گیرد. در ابتدا باید دید منطق کارشناسی چه می‌گوید.
داستان از آنجا شروع شد که به دنبال سال‌ها هشدار اقتصاددانان، دولتمردان پذیرفتند که نباید از محل منابع متعلق به عموم مردم (به ویژه نفت) به ثروتمندان، یارانه‌هایی را اختصاص بدهند که در قالب حامل‌های انرژی بسیار ارزان و نزدیک به رایگان به آنها پرداخت می‌شد؛ چراکه قاعده پرداخت یارانه در تمام دنیا دقیقا برعکس این فرآیند و به صورت دریافت «مالیات از ثروتمندان» و «بازتوزیع منابع حاصله بین اقشار ضعیف و نیازمند» تعریف شده است. اما روالی که در ایران به تدریج حاکم شده بود به مفهوم برداشت از منابع متعلق به عموم مردم و به ویژه اقشار نیازمند و بازتوزیع آن بین اقشار مرفه و متوسط به بالای جامعه بود. با این صورت مساله، سریع‌ترین و ساده‌ترین راه‌حلی که به ذهن متبادر می‌شد آن بود که دولت بهتر است قیمت حامل‌های انرژی را واقعی کند و منابعی که به صورت یارانه کالایی (در قالب انرژی ارزان) عمدتا به اقشار مرفه و متوسط به بالا یا کسانی که سفره‌های بزرگ‌تری داشتند، پرداخت می‌شد، به صورت نقدی و به طور مساوی بین همه مردم تقسیم شود.
متاسفانه دولت قبل نه‌تنها در این راه‌حل ساده و سریع متوقف شد، بلکه اشتباهاتی مهلک را نیز به آن افزود. اشتباه اول این بود که ضرورت سیاست‌گذاری متفاوت برای حامل‌های انرژی آلوده‌ساز و حامل‌های انرژی نسبتا پاک و نیز حامل‌های انرژی دخیل در هزینه تولید و غیر آن تقریبا فراموش شد. اشتباه دوم و مهلک‌تر این بود که ضرورت وجود تراز بین منابع حاصل از اصلاح قیمت‌ها و یارانه نقدی قابل توزیع کلا کنار گذاشته شد. اشتباه سوم هم این بود که دولت وظیفه کلاسیک خود در تامین بهداشت عمومی و دستگیری از ضعفا و اقشار نیازمند و محروم را که همواره در ایران با مشکلات اساسی عجین بوده است و می‌توانست با منابع حاصل از این طرح بزرگ به صورت ریشه‌ای حل و فصل شود، فراموش کرد و تنها و تنها به جاذبه خیره‌کننده توزیع پول بین عموم مردم چشم دوخت.
نتیجه نهایی این اشتباهات آن شد که بین یک‌سوم تا نیمی از منابع یارانه نقدی از منابع خانمان‌سوز تورم‌ساز تامین شود که هم یارانه دریافتی مردم را در جیب آنان ذوب کرد و هم باعث به باد رفتن میلیاردها دلار از منابع ملی برای افزایش واردات با هدف مهار تورم شد که به نوبه خود تولید ملی را هم با مشکل اساسی مواجه کرد و نمود آن هم در رشد منفی کم‌سابقه اقتصاد ایران به نمایش درآمد.
حال چنانچه همه این ملاحظات را در کنار هم ببینیم و بدانیم که مسائل اقتصادی زنجیروار به هم مرتبط هستند و نمی‌توان برای هیچ‌یک از این مسائل به صورت مجزا و منفک از سایر مسائل، سیاست‌گذاری و تصمیم‌سازی کرد، ناگزیر آن راه‌حل سریع و ساده اولیه کنار گذاشته خواهد شد. در راه‌حل جایگزین باید سه اصل زیر مبنای تصمیم‌سازی باشد: 1- یارانه نقدی پرداختی به هیچ‌وجه نباید ریالی بیشتر از منابع حاصل از اصلاح قیمت حامل‌های انرژی باشد. 2- قبل از اختصاص منابع حاصل از اصلاح قیمت‌ حامل‌ها به پرداخت یارانه، باید منابع لازم برای جبران استهلاک و سرمایه‌گذاری در جهت حفظ تولید بهینه حامل‌های انرژی از کل منابع حاصله برداشت شود. 3- توزیع یارانه نقدی بین عموم مردم، زمانی توجیه دارد که منابع دولت از منابع لازم برای اختصاص به وظایف کلاسیک و ضروری فراتر برود و قابل قبول نیست که دولت با وجود داشتن کسری بودجه بین همه مردم پول توزیع کند!
حال اگر به آنچه در عمل اتفاق می‌افتد رجوع کنیم مشاهده خواهد شد که هیچ‌کدام از سه اصل حیاتی فوق رعایت نشده است. عدم رعایت اصل اول باعث افزایش تورم و به‌دنبال آن، اتلاف دلارهای هنگفت نفتی برای واردات معطوف به مهار تورم و نهایتا ضربه سنگین به تولید ملی و سقوط رشد اقتصادی شده است. عدم رعایت اصل دوم باعث پیدایش بحران پنهان در حوزه آب و برق و برخی دیگر از حامل‌های انرژی شده است که چنانچه روند فعلی ادامه یابد دیر یا زود این اژدهای خفته، صورت واقعی خود را آشکار خواهد کرد. و نهایتا اینکه، انجام وظایف کلاسیک دولت در حوزه بهداشت عمومی، تامین اجتماعی و دستگیری از نیازمندان به دلیل افزایش تورم، سقوط رشد اقتصادی و بیکاری ناشی از آن با مشکلات مضاعفی روبه‌رو شده است. بر همین اساس، باید گفت که هیچ راه‌حلی برای معضل فعلی یارانه نقدی جز بر پایه‌های اصول پیش‌گفته استوار نمی‌شود.
متاسفانه بیم آن می‌رود که برای اصلاح وضعیت بغرنج فعلی نیز ساده‌ترین و سریع‌ترین راه‌حل؛ یعنی توهم امکان حذف یارانه ثروتمندان موردتوجه قرار گیرد که با عنایت به تجربه اخیر «سبد کالایی» ناگفته پیدا است که چه مشکلات پیش‌بینی‌نشده‌ای می‌تواند ایجاد کند. واقعیت‌های آماری اقتصاد ایران نشان از آن دارد که وجود سه دهک ثروتمند متفاوت با هفت دهک دیگر در ایران توهمی بیش نیست. ویژگی‌هایی که برخی صاحب‌منصبان برای این سه دهک ثروتمند توهمی بیان می‌کنند، برای نیم دهک و با تسامح بسیار زیاد حداکثر برای یک دهک قابل‌انطباق است. حدود یک دهک در وضعیت فقر بسیار شدید و حدود دو دهک دیگر در وضعیت درآمدی بسیار نامساعد هستند. بقیه دهک‌ها؛ یعنی حدود شش دهک در وضعیت سیال درآمدی هستند که همراه با یک دهک ثروتمند، ‌یارانه نقدی پرداختی به آنان تاثیر تعیین‌کننده‌ای در زندگی آنان ندارد. به‌عبارت دقیق‌تر، هدف اصلی دولت در اصلاح وضعیت فعلی یارانه نقدی نه پرداخت به هفت دهک به جای کل مردم، بلکه پرداخت به سه دهک فقیر جامعه باید باشد.
در مقابل دولت باید در برابر هفت دهک غیرمشمول، متعهد به انجام اموری شود که اصلی‌ترین آنها عبارت از افزایش یارانه نقدی سه دهک فقیر، مهار کامل تورم، راه‌حل‌های فوری برای بحران‌های نهفته آب و برق و محیط‌زیست و ... باشد. برای وصول به این هدف، دعوت از هفت دهک غیرمشمول برای انصراف از دریافت یارانه نقدی کارگشا نیست. دولت باید یک خط فرضی بین مشمولان و غیرمشمولان یارانه نقدی تعریف کند و با دعوت از مشمولان برای ثبت‌نام مجدد از غیرمشمولان بخواهد که از ثبت‌نام مجدد خودداری کنند. طبیعی است که همانند هر سیاست اجرایی دیگری، امکان خطا در این سیاست نیز وجود خواهد داشت؛ اما خروجی حاصله به شرط زمینه‌سازی فرهنگی لازم و رعایت دقیق مقدمات امور، بسیار‌ متفاوت از وضعیت فعلی و هر راه‌حل احتمالی دیگر خواهد بود. در تعریف این خط فرضی، قاعدتا اولویت‌دارترین افراد برای دریافت یارانه نقدی، حتی با ارقامی بالاتر، کسانی هستند که تحت‌پوشش نهادهای حمایتی اعم از بهزیستی، کمیته امداد، انجمن‌های حامی بیماران خاص و ... قرار دارند. فراتر از این افراد، دولت می‌تواند کسانی را که یارانه نقدی سالانه، سهم‌ تعیین‌کننده‌ای در هزینه‌های سالانه آنان دارد نیز جزو مشمولان یارانه نقدی تعریف کند. تعیین درصد این سهم، تعداد جمعیت جدید یارانه‌‌بگیران و جمعیت غیرمشمول را مشخص خواهد کرد. به نظر می‌رسد چنانچه این خط فرضی بین 10 تا 15 درصد تعریف شود و دولت از کسانی که یارانه نقدی سالانه، سهمی کمتر از این درصد در هزینه سالانه آنان دارد، بخواهد که از تکمیل فرم ثبت‌نام مجدد خودداری کنند، امکان فوق‌العاده قوی‌تری برای حرکت به سمت هدف تعریف‌شده فراهم خواهد شد. در عین حال، برای ايجاد ضمانت اجرایی لازم، دولت می‌تواند در فرم ثبت‌نام، مجوز لازم را از ثبت‌نام‌کنندگان برای راستی‌آزمایی تصادفی اخذ و جریمه‌های سنگین برای متخلفان وضع کند. این مسیر البته شاید بسیار ناهموار جلوه کند؛ ‌اما دولت ناگزیر از طی آن است.
صداقت در تبیین دقیق وضعیت موجود و همراه‌سازی نخبگان و مراجع فکری در این مسیر می‌تواند از آنچه در ظاهر تهدیدی بیش نمی‌نماید، فرصتی برای همدلی و همراهی ملی با دولت بسازد که می‌تواند سرمایه دولت برای تکمیل اصلاحات اقتصادی باشد؛ چراکه مردم ایران در طول تاریخ نشان داده‌اند که پاسخ صداقت را با صداقت می‌دهند.
 

onia$

دستیار مدیر تالار مدیریت
یشنهاد «دنیای اقتصاد» به تصویب مجلس رسید، دولت دفاع کرد
[h=1]تصمیم نهایی برای یارانه نقدی[/h]کد خبر: DEN-786021
دنياي اقتصاد- با تصویب نهایی نمایندگان مجلس، مرحله دوم هدفمندی یارانه‌ها از ابتدای سال آینده، اجرا خواهد شد. براساس تصمیم جديد مجلس، علاوه‌بر اینکه دولت می‌تواند 48 هزار میلیارد تومان از محل اصلاح قیمت حامل‌های انرژی، درآمد کسب کند؛ دولت موظف شده با سازوکار «خوداظهاری» متقاضیان، یارانه نقدی را فقط به افراد نیازمند پرداخت کند. موضوعی که دو روز پيش نيز در سرمقاله «دنياي اقتصاد» پيشنهاد شده بود. به نظر می‌رسد در این مصوبه مجلس، ردپای توافق نظر دو قوه‌مقننه و مجریه بر سر اجرای هدفمندی یارانه‌ها تا پیش از خرداد ماه سال آینده دیده می‌شود. در مصوبه اولیه مجلس برای مرحله دوم هدفمندی یارانه‌ها، اجراي فاز دوم يارانه تا پيش‌از تابستان 93 ممنوع شده بود. اما پس از ایراد شورای نگهبان به این مصوبه مجلس، روز گذشته همزمان با دفاع برخی از چهره‌های اقتصادی پارلمان و در میان اظهارات شجاعانه معاون برنامه‌ریزی و نظارت راهبردی ریاست‌جمهوری، مجلس به گام دوم برنامه‌ای رای داد که پس از اجرای مرحله ابتدایی آن، از سه سال پیش تاکنون روی زمین مانده و شاید از این به بعد نیز برای دولت روحانی تبدیل به یکی از مهم‌ترین برنامه‌های اقتصادی شود.
تصمیم نهایی برای هدفمندی یارانه‌ها


گروه خبر- با تصمیم نهایی نمایندگان مجلس، مرحله دوم هدفمندی یارانه‌ها روز گذشته تعیین تکلیف شد و دولت اجازه پیدا کرد تا از سال آینده، برای تحقق درآمد 48 هزار میلیارد تومانی، قیمت حامل‌های انرژی را افزایش دهد و شرایطی فراهم کند که «یارانه نقدی، با سازوکار مشخصی به افراد نیازمند تعلق پیدا کند.»
تصمیم جدید مجلس برای فاز دوم هدفمندی یارانه‌ها، تا حد زیادی به پیشنهادی شباهت دارد که سه روز پیش در سرمقاله روزنامه «دنیای اقتصاد» ارائه شد. در این یادداشت با اشاره به چالش‌هایی که دولت آقای روحانی برای تداوم اجرای هدفمندی یارانه‌ها در سال آینده وجود دارد؛ عنوان کرده بود که «اولویت‌دارترین افراد برای دریافت یارانه نقدی، کسانی هستند که تحت‌پوشش نهادهای حمایتی اعم از بهزیستی، کمیته امداد، انجمن‌های حامی بیماران خاص و... قرار دارند.» این پیشنهاد با کمی تغییر در مجلس نیز به تصویب رسیده و به صورت یک الزام برای دولت در سال آینده درآمده است.
برخی کارشناسان، برای تداوم هدفمندی یارانه‌ها در سال آینده سه راهکار ارائه می‌کردند. راهکار اول ثبت‌نام مجدد و حذف خودکار سه تا چهار میلیون نفر از یارانه‌بگیران با استفاده از تعیین آمار فوت شدگان یا خارج نشینان و راهکار دوم، حذف سه دهک از یارانه‌بگیران از سوی دولت بود. این دو راهکار، هر یک دارای معایبی بود که ادامه هدفمندی یارانه‌ها را در سال آینده با چالش‌هایی مواجه می‌کرد، اما در کنار این، کارشناسان راهکار سومی را نیز ارائه می‌کردند که آن، شناسایی گروه‌های کم درآمد تحت پوشش بهزیستی، کمیته امداد و سازمان‌های خیریه دولتی و غیر‌دولتی بود. «دنیای اقتصاد» در سازوکار پیشنهادی مکملی، عنوان کرد که «دولت می‌تواند با استفاده از راهکار خوداظهاری افراد از متقاضیان یارانه ثبت‌نام کند» و برای شناسایی نیازمندان به یارانه نقدی نیز، «مجوز تجسس در امور مالی شخصی این دسته از متقاضیان یارانه نقدی را از خود آنها دریافت کند.» به این ترتیب، بخش عمده‌ای از چالش‌های دولت برای شناسایی گروه‌های نیازمند به یارانه که درآمد آنها از حد تعیین شده دولت پایین‌تر است، حل‌وفصل خواهد شد.
روز گذشته نمایندگان مجلس تقریبا به چنین راهکاری برای تداوم هدفمندی یارانه‌ها رای مثبت دادند. بر اساس مصوبه دیروز (که به نظر می‌رسد برای تایید نهایی از سوی شورای نگهبان، مشکلی نداشته باشد و باید آن را به عنوان نقشه راه آینده هدفمندی یارانه‌ها دانست) دولت اجازه پیدا کرد تا مبلغ 48 هزار میلیارد تومان از محل اصلاح قیمت حامل‌های انرژی درآمد کسب کند؛ گرچه در جلسه دیروز، برخی از نمایندگان مجلس، نظیر احمد توکلی معتقد بودند که «این مصوبه به افزایش 70 درصدی قیمت حامل‌های انرژی منتهی می‌شود»، اما در نهایت با دفاع جانانه غلامرضا مصباحی مقدم، رئیس کمیسیون برنامه و بودجه و همچنین محمد باقر نوبخت، معاون برنامه‌ریزی و نظارت راهبردی ریاست‌جمهوری مجلس به تداوم هدفمندی یارانه‌ها از ابتدای سال آینده رای داد.
چنان‌که نوبخت در اظهارات خود با طرح این سوال که «آیا یارانه‌های حامل‌های انرژی باید عادلانه و هدفمند شود یا خیر؟ یا اینکه افراد پر مصرف همچون قبل، از یارانه‌های بیشتری برخوردار شوند؟» به این موضوع اشاره کرد که «تداوم وضع موجود موجب برخورداری بیشتر افراد پر مصرف از یارانه‌ها و بی‌بهره‌ماندن تولید، اشتغال، بهداشت و درمان و سلامت می‌شود.»
مصوبه مجلس
بررسی نحوه اجرایی شدن گام دوم هدفمندی‌ یارانه‌ها از چند ماه پیش، در حالی کلید خورد که دولت روحانی در ابعاد مختلف به اجرای گام نخست آن ایراد داشت. کسری بودجه در پرداخت یارانه نقدی، بی توجهی به بخش تولید و تامین اجتماعی، نادیده انگاشتن اهداف در نظر گرفته شده در اجرای گام اول هدفمندی‌ و همچنین ضربه خوردن بخش‌های مختلفی از صنایع زیربنایی کشور مانند صنعت برق برخی از ایراداتی بود که دولت یازدهم نسبت به رفع آنها در گام دوم اصرار می‌ورزید.
از این رو طراحی و ارائه لایحه بودجه سال 93 نیز تا حد زیادی تحت‌تاثیر نحوه آغاز به‌کار گام دوم هدفمندی‌ یارانه‌ها قرار گرفت تا جایی که دولت سخن از لایحه جداگانه هدفمندی‌ در بودجه گفت؛ اما با مخالفت نمایندگان مجلس مجبور شد طرح خود را در قالب تبصره‌ای به بودجه سال 93 متصل کند. البته این پایان ماجرا نبود و مجلسی‌ها خیلی زود پیشنهاد دولت را به‌طور کلی کنار نهادند و قرار شد دولت با اختصاص تنخواهی 11 هزار میلیارد تومانی یارانه سه ماه نخست سال 93 را نیز به شکل و سیاق کنونی پیگیری کند و البته در طول این مدت چند ماه با انجام بررسی‌های لازم و کافی نسبت به ارائه طرح جدید خود به مجلس برای گام دوم هدفمندی‌ یارانه‌ها اقدام کند.
این مصوبه مجلس که رفته‌رفته به خود شکلی نهایی می‌گرفت در مرحله آخر از طرف شورای نگهبان با ایراد جدی مواجه شد. اعضای شورا درباره تبصره 21 بودجه سال 93 اعلام کردند که این تبصره با اصل 74 قانون اساسی مغایرت دارد. از این رو باید نسبت به رفع این ابهام اقدام لازم انجام شود.
به این ترتیب و در مصوبه جدید، دولت مختار شد نسبت به اجرای گام دوم هدفمندی‌ یارانه‌ها از فروردین‌ماه سال 93 اقدام کند. مجلسی‌ها با کمترین تغییر، طرح ارائه شده از سوی دولت را در مرحله نخست تصویب کردند و به این ترتیب تمام درآمد مورد پیشنهاد دولت مورد قبول واقع شد و درآمدهای حاصل از اجرای گام دوم هدفمندی‌ یارانه‌ها نیز در چند محور اصلی به‌کار گرفته خواهند شد. دولت موظف شده مبلغ 10 هزار میلیارد تومان را صرف کمک به بخش تولید، بهبود حمل و نقل عمومی و بهینه‌سازی مصرف انرژی در واحدهای تولیدی، خدماتی و مسکونی (ماده 8 قانون هدفمندی‌ یارانه‌ها) کند.
همچنین مبلغ 4800 میلیارد تومان نیز به تقویت نظام سلامت و دو هزار میلیارد نیز به بیمه بیکاری و حمایت از بیکاران اختصاص یافته است اما طبق پیش‌بینی‌ها اصلی‌ترین محور هزینه‌ای دولت بحث پرداخت‌های نقدی و غیر‌نقدی یارانه‌ها است که مجلس به این منظور 42 هزار و 500 میلیارد تومان را در اختیار دولت قرار داده تا در این محور هزینه کند. البته جابه‌جایی تا سقف 10 درصد نیز در به‌کارگیری این منابع درآمدی جایز خواهد بود.
اما اصلی‌ترین تغییری که در قانون هدفمندی‌ یارانه‌ها از آغاز سال 93 به‌کار بسته خواهد شد که قطعا ابعاد مختلف اجرای این قانون را با تغییر مواجه می‌کند محوریت یافتن خوداظهاری سرپرستان خانوار در دریافت یارانه نقدی است. به این ترتیب که مجلس صراحتا تصویب کرده است یارانه نقدی صرفا به سرپرستان خانوارهای متقاضی که به تشخیص دولت نیازمند دریافت یارانه باشند، پرداخت خواهد شد. درآمد این افراد باید کمتر از رقم تعیین شده توسط دولت باشد و افراد متقاضی دریافت باید در موعد تعیین شده به مراکز ثبت‌نام مراجعه کرده و نسبت به میزان درآمد خود اظهار رسمی کنند. البته در صورتی که این اظهارات نسبت به واقعیت همخوانی نداشته باشد، دولت اختیار جریمه نیز خواهد داشت.
 

zahra.71

عضو جدید
کاربر ممتاز
پيشنهادي براي اصلاح يارانه‌اي

1 اسفند 1392


دکترمحمدحسین شریف‌زادگان*
فراز و فرودهای مساله یارانه‌ها در ایران و اهمیتی که در اقتصاد و سیاست‌های اجتماعی ایران دارد، مساله یارانه‌ها را به‌عنوان مساله ملی مطرح کرده است. تا قبل از برنامه چهارم توسعه، این بحث مطرح بود که یارانه‌های غیرمستقیم پرداختی توسط دولت به حامل‌های انرژی، کالاهای اساسی و دارو به‌طور همگانی عمدتا تا چندین برابر نصیب ثروتمندان می‌شود و کم‌درآمدها از این موهبت و رانت بزرگ ملی کم بهره‌اند.
بنابراین لازم است با شناسایی گروه‌های اجتماعی کم‌درآمد، یارانه‌ها صرفا به‌منظور افزایش قدرت خریدشان به آنان پرداخت شود و یارانه‌ای به بقیه جامعه برخوردار پرداخت نشود. این سیاست را هدفمند کردن یارانه‌ها می‌گفتند، این امر در قانون ساختار رفاه و تامین اجتماعی و وظایف وزارت رفاه و تامین اجتماعی نیز درج شده بود. هدفمند کردن یارانه‌ها سه هدف اصلی داشت: 
- هدفمند کردن یارانه‌ها از طریق پرداخت یارانه به اقشار آسیب‌پذیر و کم‌درآمد که هدف عدالت اجتماعی دارد؛ 
- واقعی کردن قیمت حامل‌های انرژی و کالاهای اساسی به‌منظور صرفه‌جویی انرژی؛ 
- اصلاح عملکرد اقتصاد از طریق واقعی کردن قیمت‌ها. 
اجرای هدفمندی یارانه‌ها نوعی جراحی اقتصادی است که محیط نهادی مناسبی را می‌طلبد. در شرایط بحران‌های سیاسی، تورم دورقمی و رکود، بنا به توصیه صاحب‌نظران اقتصادی و موسسات بین‌المللی نباید به این کار مبادرت ورزید. 
اما این مهم در شرایط تحریم بین‌المللی، تورم دورقمی و رکود رو به افزایش به اجرا درآمد و از همه مهم‌تر، براساس شناسایی اقشار کم‌درآمد صورت نگرفت و پرداخت همگانی شد. 
نتایج عملکرد آن به شرح زیر است: 
- به‌خاطر اینکه يارانه نقدي به همه مردم پرداخت شد از یک سیاست اجتماعی و اقتصادی برای ایجاد توازن در معادل کردن قدرت خرید کم‌درآمدها به یک حق عمومی و پرداخت جزئی از پول نفت به مردم مبدل شد، تا جایی که ثروتمندان نیز دریافت یارانه همگانی را حق خود می‌دانند و حاضر به انصراف از آن نیستند، درحالی‌که از ابتدا یارانه صرفا ابزاری تعادلی برای جامعه بوده است نه حق همگانی و این کار دستاورد اول پرداخت یارانه‌ها را که عدالت اجتماعی بود به باد داده است. 
- با گسترش تحریم‌ها، افزایش قیمت بین‌المللی حامل‌های انرژی و فراهم نشدن شرایط اجرای مرحله دوم عملا افزایش قیمت بنزین که در زمان خود نزدیک به قیمت بین‌المللی بود امروزه به يك هفتم تا يك پنجم قیمت بین‌المللی رسیده است و عملا اصلاح قیمت حامل‌های انرژی و صرفه‌جویی در انرژی منتفی شده است. 
- اصلاح عملکرد اقتصادی عملا به‌خاطر ناکامی در دو مورد فوق‌الذکر حاصل نشده است و در عوض، بار بزرگی از تعهد به‌خاطر پرداخت 45 هزار تومان به همه آحاد مردم ایران به‌علت عدم تامین حداقل یک سوم درآمد ناشی از افزایش قیمت حامل‌های انرژی، به دوش دولت نهاده شده است. این در حالی است که گزارش مورخ بیست‌وهشتم بهمن در مجلس شورای اسلامی حاکی از آن است که از 50 هزار میلیارد تومان درآمد و هزینه پرداخت یارانه‌ها در قانون بودجه 92، پیش‌بینی می‌شود تا آخر سال 92 صرفا 30 هزار میلیارد تومان درآمد کسب می‌شود و بقیه یارانه‌ها باید از منابع دیگر دستگاه‌های دولتی پرداخت شود، به‌طوری که این کار عملا به بی انضباطی مالی در دولت می‌انجامد چیزی که ارثیه هشت سال دو دولت قبل بوده است. 
- به‌رغم اینکه یارانه برای گروه‌های وسیعی از جامعه کم‌درآمد کشور بخش مهمی از درآمد ماهانه آنان را تشکیل می‌دهد، ولی آثار پرداخت نقدی به همه افراد موجب کاهش انگیزه کار، به‌خصوص در خانوارهای پرتعداد شده است. آثار اجتماعی پرداخت یارانه به این شکل و پیامدهای آن خود مساله قابل بررسی جداگانه‌ای است. 
از آنجا‌که یارانه‌ امروز تبدیل به مساله‌ای ملی شده است. بنابراین نمی‌توان به‌راحتی از کنار آن گذشت. اینجانب به‌خاطر تجارب اندک، مطالعات و مسوولیتی که در دوران وزارت رفاه و تامین اجتماعی در این وادی داشته‌ام راه‌حل‌های زیر را پیشنهاد می‌كنم: 
روز 28 بهمن‌ماه در مجلس شورای اسلامی مبلغ 48 هزار میلیارد تومان به‌علاوه 3/11 هزار میلیارد تومان از منابع عمومی برای پرداخت یارانه‌ها به تصویب رسید که شامل پرداخت 10 هزار میلیارد تومان برای کمک به صنعت، 8/4‌هزار میلیارد تومان برای نظام سلامت، 2 هزار میلیاردتومان برای بیمه بیکاری و 3/42 هزار میلیارد تومان برای پرداخت نقدی به مردم است. این مصوبه به این مفهوم است که سال آینده علاوه‌بر آنچه باید به‌عنوان درآمد یارانه‌ها تا سقف 50 هزار میلیارد تومان کسب درآمد شود باید از محل افزایش قیمت حامل‌های انرژی کسری تا 58 هزار میلیارد تومان درآمد حاصل شود و قیمت حامل‌های انرژی در سال 93 بین 30 تا 60 درصد اضافه شود. 
در شرایط حاضر مسائل زیر باید مورد توجه قرار گیرد: 
1- سیاست اصلی دولت هم به‌عنوان اقتصاد کلان و هم سیاست اجتماعی که هر دو ایجادکننده سیاست رفاه اجتماعی کشور است مشخص شود و تا آخر همین سیاست تعقیب گردد. طبیعی است که این سیاست در شرایط ایران نباید تضعیف‌کننده تولید و رشد اقتصاد باشد بلكه بايد بتواند رفاه و عدالت اجتماعی را در برداشته باشد. مثلا سیاستی که به‌نظر اینجانب برای ایران مفید و حاصل تجربه چند دهه گذشته است، سیاست توسعه و رشد اقتصادی همراه با رفاه و عدالت اجتماعی با تاکید بر رشد و توسعه اقتصادی است. اگر سیاست دولت در قبال رشد و توسعه اقتصادی، رفاه اجتماعی و سیاست اجتماعی و ارتباط آنان با هم معلوم نباشد، کشور دچار سردرگمی می‌شود و نمی‌تواند مساله یارانه‌ها را تا آخر به پیش ببرد. 
2- مهم‌ترین و کلیدی‌ترین مشکل پرداخت یارانه‌ها، شناسایی اقشاری است که ضرورتا باید یارانه دریافت کنند. در این زمینه دو راه وجود دارد: 
اول: راه‌حل اساسی، ایجاد بانک اطلاعات ملی ایرانیان است که جزء تعهدات قانونی وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی است. 
در سال 1383 مقدمات انجام آن شروع شد و در سال 84 قرار بود ظرف مدت 2 سال با کمک کارشناسان ایرانی و خارجی تمام فایل‌های بیمه‌ای و حمایتی در یک سامانه پیچیده ملی برنامه‌ریزی، نصب و مدیریت اطلاعات (Mis) شود. ضرورت انجام این کار بر کسی پوشیده نیست و هر روز تعلل در آن، کشور را از یک ظرفیت مهم ملی و برنامه‌ای محروم می‌دارد. بنابراین در اسرع وقت دولت باید در وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی یا هر جای دیگری به‌عنوان یک وظیفه ملی این امر را با کمک کارشناسان ایرانی و مشاوران خارجی طراحی كند و به اجرا درآورد. 
دوم: در حالت فقدان بانک اطلاعات ملی ایرانیان، راه‌های میانی وجود دارد. این تنها ایران نیست که با این کمبود مواجه است، در اغلب کشورهای جهان مساله شناسایی افراد کم درآمد و آسیب پذیر وجود دارد. در ایتالیا یک موسسه دولتی مسوول انجام این مهم است. 
راه‌حل، استفاده از سامانه هدف‌گیری یا Targeting System است. برای این کار از ابزارهای زیر استفاده می‌شود: 
الف: بانک‌های اطلاعاتی: 
- بانک اطلاعاتی موسسات خیریه مثل کمیته امداد، کهریزک و.... 
- بانک اطلاعاتی سازمان‌های حمایتی مثل سازمان بهزیستی، هلال احمر 
- بانک اطلاعاتی ثبت اسناد 
- بانک اطلاعاتی مالیاتی 
- بانک اطلاعاتی ثبت شرکت‌ها 
- بانک‌های اطلاعاتی بیمه‌ها مثل سازمان تامین‌اجتماعی، سازمان سلامت ایرانیان، صندوق بیمه روستاییان و عشایر 
از طریق این بانک‌ها با شناخت و تقریب براساس تجارب افراد با تجربه و روش‌های علمی می‌توان بخش وسیعی از افراد کم‌درآمد را شناسایی کرد. 
ب: شناسایی مکان‌های اسکان کم‌درآمدها 
- مناطق محروم شهری و روستایی مثل جنوب کرمان، بخشی از استان کرمانشاه، بخش مهمی از استان سیستان و بلوچستان. 
- مناطق محروم شهرهای بزرگ ـ شهرک‌های اطراف تهران مثل مرتضی گرد. 
- مناطق روستایی در معرض آسیب بیکاری و خشکسالی 
- اسکان‌های غیررسمی حاشیه شهرهای بزرگ مثل مشهد، تهران، تبریز 
ج: گروه‌های اجتماعی خاص: 
- زنان سرپرست خانوار روستایی 
- زنان سرپرست خانوار شهری 
- خانوارهای دارای یک یا دو معلول 
- خانوارهای دارای سرپرست معلول 
- کارگران ساختمانی 
- کارگران خدمات شهری 
- برزگران یا کارگران کشاورز روستایی 
- خانوارهای دو نفره مسن ساکن روستاها 
این کار مستلزم تشکیل گروه کارهای تخصصی و تجربی است تا بتوانند ظرف مدت 4 ماه به شناسایی نسبی خانوارهای نیازمند نائل آمد. نحوه کاهش یارانه‌ها باید به‌تدریج و با احتیاط صورت گیرد. 
سوم: متاسفانه دولت با مردم در مورد ماهیت یارانه‌ها کم صحبت می‌كند. باید با مردم صادقانه سخن گفت. این مهم توسط رئیس‌جمهور، وزیران و معاونان ایشان، سپس توسط شخصیت‌های سیاسی، اجتماعی و مذهبی پیگیری شود. مردم را باید قانع کرد. رمز کار همین قانع کردن مردم و جلب مشارکت ایشان است تا از این طریق دریافت یارانه که تبدیل به حقوق اجتماعی شده است با یک موج اجتماعی به انصراف داوطلبانه تبدیل شود. این کار مستلزم برنامه‌ریزی است. صرف ایجاد کمپین انصراف آن هم بدون بلندگو و برنامه نمی‌تواند مفید فایده باشد. 
چهارم: دولت نباید از طراحی «سیاست‌های اجتماعی» مدرن که امروزه بدون آن هیچ جامعه‌ای نمی‌تواند به حیات خود ادامه دهد غافل باشد. امروزه سیاست‌های اقتصادی بدون فراهم بودن سیاست اجتماعی مناسب، موفق نخواهد شد. 
به جای پرداخت‌های نقدی یارانه، می‌توان سیاست‌های اجتماعی موثر طراحی كرد، مثل پرداخت بخشی از هزینه درمان و سلامت، پرداخت بیمه بیکاری، پرداخت بخشی از هزینه بیمه اجتماعی و بازنشستگی، کمک به امکان توانمندسازی برای ایجاد اشتغال، کمک به تامین مسکن، کمک هزینه تحصیلی و... . این سیاست‌ها، همگی دارای پشتوانه‌های نظری و تجربی در کشورهای مختلف جهان است. نهایتا می‌‌توان گفت برای هر مشکل اقتصادی و اجتماعی راه‌هایی وجود دارد، اگرچه پیچیده و مشکل باشد. استفاده از همه توان کارشناسی جامعه برای حل مشکل، عمل نکردن بدون برنامه و سیاست‌گذاری مناسب، تدریجی بودن اصلاح مساله یارانه در ایران، دست یازیدن به شناسایی از طریق روش هدفگیری، ارتباط آن با سیاست‌های کلان اقتصادی و گفت‌وگو با مردم برای قانع کردن انصراف بخش مهمی از جامعه از دریافت یارانه نکات مهم مورد نظر است. اگر بتوان به‌تدریج مسائل یارانه را سروسامان داد و یارانه را از حق اجتماعی مردم به هدفمندی تبدیل کرد، نتایج زیر حاصل خواهد شد: 
1- صرفا افرادی که محتاج یارانه هستند یارانه دریافت خواهند کرد و باید به‌تدریج دریافت‌کنندگان یارانه با توانمندسازی اقتصادی و اجتماعی به اشتغال مفید و درآمد مکفی سوق پیدا کنند و تعدادشان در آینده کاهش یابد. 
2- قیمت حامل‌های انرژی بر اساس قیمت واقعی در اقتصاد ملی ایران عرضه شود به‌نحوی که موجب صرفه‌جویی انرژی گردد. 
3- اقتصاد ایران از ضررهای ناشی از اتلاف منابع یارانه‌های غیرموثر خلاصی یابد. 
4- سیاست‌های اجتماعی مناسب مثل سیاست‌های بیمه‌ای و حمایتی مدرن و کارآمد به جای دریافت یارانه بنشیند و به‌تدریج بتواند جایگزین دریافت یارانه شود.
*وزير پيشين رفاه اجتماعي 
 

zahra.71

عضو جدید
کاربر ممتاز
ضمانت اجرایی فاز دوم


10 اسفند 1392

پویا جبل‌عاملی
قرار است یارانه نقدی در فاز دوم هدفمندی به دهک‌های پایین درآمدی داده شود. این جمله اجماعی بوده از نظر بسیاری از کارشناسان و همچنین نتیجه تجربه‌ای که از اجرای فاز اول هدفمندی به‌دست آمده است، اما چگونه می‌توان به راهبردی دست پیدا کرد که به‌واسطه آن اگر واقعا هدف این است که مثلا به سه دهک یارانه داده شود، جمعیت یارانه‌بگیر حداکثر پنج درصد انحراف داشته باشد؟
اگر بگذریم از شهروندانی که فکر می‌کنند، دولت هر چه دهد فارغ از اینکه نیاز داشته باشیم یا نداشته باشیم، باید از آن بهره ببریم، دو گروه دیگر باقی می‌مانند؛ آنان که طبق تعریفی که دولت از نیازمند مشمول یارانه‌بگیر تعیین می‌کند، نیازمند محسوب می‌شوند و آنانی که نیازمند محسوب نمی‌شوند؛ اما چون این طرح قرار است تا آینده نامعلومی ادامه یابد ممکن است در آینده این افراد جزو نیازمندان قرار گیرند. هر طرحی که دولت برای تعیین نیازمندان تعریف می‌کند باید مشمول این دو گروه شود و دولت باید نشان دهد که حاضر است در هر زمان که فردی جزو این گروه قرار گرفت به وی یارانه دهد. این اطمینان‌خاطر به مردم باعث آن است تا شهروندانی که به‌دلیل نااطمینانی از آینده دارای انگیزه برای نام‌نویسی هستند از این کار دست بردارند. این اطمینان بخشی باید کاملا معتبر باشد؛ زیرا هیچ بعید نیست که مردم فکر کنند که اگر در آینده دولت بخواهد یارانه یا کمک دیگری دهد، احتمالا به همین فهرست نگاه خواهد کرد و این انگیزه برای آنان بسیار قوی است که به نحوی در فهرست حضور داشته باشند. اگر آن اطمینان‌خاطر داده شود، دیگر کسی به‌دلیل ترس و بیم از آینده ادعای نیازمندی نخواهد کرد.همراه با این گزینه که هر فرد در هر زمان می‌تواند مشمول یارانه‌بگیران شود، دولت نیازمند سیاست‌های جریمه‌ای قوی است. از آنجاکه مردم احتمال کشف درآمد خود از سوی حاکمیت یا اعمال قانونی را که خود تصویب می‌کند، شاید آنچنان بالا ندانند برای آنکه طرح با موفقیت انجام شود، دولت باید وزن سیاستی را بر جریمه گذارد تا احتمال یافتن افراد پردرآمد. این یک مورد کلاسیک از اقتصاد خرد است که بیان می‌دارد، چون انسان‌ها اکثرا ریسک‌گریز هستند، برای عدم تخلف باید بر میزان جریمه پافشاری کرد تا احتمال پیدا کردن متخلف. از این رو در عین حال که دولت نشان می‌دهد که این طرح ملی برای کمک به نیازمندان و هدفمند کردن آن است باید با تبلیغات و اشکال مختلف نشان دهد که بدون اغماض با افراد خاطی رفتار خواهد کرد و جریمه‌ای در خور را در نظر خواهد گرفت. به نظر راقم باید بیشتر در مورد جریمه سه برابری بحث کرد؛ زیرا به نظر می‌رسد که احتمال ذهنی پیدا شدن خاطی، کمتر از یک سوم باشد و از همین رو احتمال دارد که افراد غیرنیازمند نیز انگیزه ثبت‌نام داشته باشند. دولت باید نشان دهد که اعتمادی متقابل بین دولت و مردم وجود دارد و این اعتماد ضامن موفقیت فاز دوم هدفمندی است؛ اما در عین حال حاضر نیست که اجازه دهد خاطیان این اعتماد را خدشه‌دار کنند. نشان دادن این دوچهره در طول اجرای هدفمندی ضروری است. فراتر از این مجلس و دولت باید تعریفی از نیازمند ارائه دهند که دوباره سال آینده نیاز به تجدیدنظر در آن نباشد؛ بنابراین هم باید روند اصلاح یارانه‌ها تا نقطه آخر مشخص باشد و هم تعدیل در تعریف از نیازمند باید دینامیک باشد و در طول زمان تغییر کند تا دیگر نیاز به این همه کار و هزینه بوروکراتیک مجدد نباشد.
 

onia$

دستیار مدیر تالار مدیریت
[h=1]عبور از بي‌هدفي يارانه‌ها[/h]محمدرضا فرهادي‌پور
1- ویژگی اصلی و بارز فاز اول سیاست هدفمندسازی یارانه‌ها وجود یک تضاد در نام‌گذاری آن بوده و هست. این سیاست مدعی بود که هدفمند است! اما نبود. هدف آن 77میلیون نفر بودند که همه جمعیت کشور را دربرمی‌گرفت و درواقع همه اعضای جامعه به شکل یکسان هدف آن بودند. میزان بهره‌مندی آحاد مردم از منابع یارانه‌ای دولت برابر بود و گویی اصلا هدفی در کار نبود و هیچ تفاوتی میان افراد برای دریافت یارانه‌ها وجود نداشت.
2- پشتوانه فکری سیاست هدفمندسازی یارانه‌ها این است که پول را از ثروتمند به فقیر منتقل کنیم؛ به نحوی که شادی فقرا بیش از ناشادی ثروتمندان افزایش یابد. این کار را خیلی ساده می‌توان سناریوي رابین‌هودی بازتوزیع درآمد نامید. درواقع، این سیاست با توزیع منابع ناشی از عملکرد اقتصاد بازار مشکل دارد و معتقد به دخالت دولت در اقتصاد به منظور بازتوزیع عادلانه‌تر درآمد است؛ اما فاز اول هدفمندسازی یارانه‌ها چنین کاری نمی‌کرد و تمایزی میان فقرا و ثروتمندان قائل نبود.
3- ملاک پرداخت یارانه باید چه باشد؟ فاز اول هدفمندسازی یارانه‌ها هیچ معیاری برای پرداخت یارانه نداشت. درواقع، تنها معیار آن برای دریافت پول از دولت، ایرانی بودن و داشتن یک حساب بانکی بود. با وجود این دو پیش‌شرط، نباید توقع داشت که کسی خود را از دریافت یارانه محروم کند؛ اما در فاز دوم قرار است یارانه فقط به گروه‌های خاصی پرداخت شود، اما ملاک پرداخت یارانه باید چه باشد؟ یک سقف درآمدی مشخص؟ سکونت در یک منطقه خاص؟ شهری یا روستایی بودن؟ مالک یا مستاجر بودن؟ چند اتاق داشتن؟ آب لوله‌كشي داشتن يا نداشتن؟ برق داشتن يا نداشتن؟ و غیره. بدون مشخص کردن معیار پرداخت یارانه، دولت هیچ اقدام مثبتی در فاز هدفمندسازی یارانه‌ها از پیش نخواهد برد.
4- شايد برخي از معيارهاي فوق براي بعضي خوانندگان عجيب به‌نظر برسد: مثلا داشتن يا نداشتن توالت و آب لوله‌كشي و دسترسي به برق، داشتن يا نداشتن درمانگاه بهداشتي و مواردي از اين دست، اما واقعيت اين است كه اينها مشكلاتی هستند كه مردم در مناطق مختلف كشور با آنها دست به گريبانند و بايد مشخص شود آيا هدف از پرداخت يارانه رفع برخي از اين مشكلات است يا چيزي ديگر؟
5- تعهد و وظایف دریافت‌کننده یارانه چه باید باشد؟ در فاز اول هدفمندسازی یارانه‌ها هیچ یک از دریافت‌کنندگان یارانه مسوولیت و پاسخگویی مشخصی در قبال دریافت آن نداشتند.
در واقع، دولت در خانه هر کسی را به ساده‌ترین شکل ممکن می‌زند و به او پول می‌دهد. کیست که نگیرد! اما اقتصاد ضرب‌المثل مهم و معناداری دارد: ناهار مجانی در اقتصاد وجود ندارد.
در فاز دوم هدفمندی دولت باید مشخص کند هدف از پرداخت یارانه به فقرا چیست؟ بهبود وضعیت آموزش؟ وضعیت غذا و میزان ویتامین‌ها و پروتئین‌های مصرفی خانوارها؟ بهبود وضعیت بهداشت؟ و غیره. خانوار هم باید در این موارد پاسخگو باشد. مثلا حضور بچه‌های هر خانوار فقیر در مدرسه مرتبا چک شود.
6- تعیین بازه زمانی برای به‌روز‌رسانی پرداخت یارانه. اگر معیار پرداخت یارانه تعداد اعضای خانوار باشد، باید یک شرط مهم در این زمینه وجود داشته باشد. مثلا وقتی خانوار برای دریافت یارانه ثبت‌نام می‌کند نباید بتواند تعداد اعضای خانوار را حداقل تا چند سال به‌روز کند! زیرا در این صورت خانوار انگیزه دارد تا مدام بر تعداد اعضای خانوار بیفزاید.
7- بررسی اثربخشی و کارآیی سیاست هدفمندسازی یارانه‌ها. هنوز مشخص نیست که پرداخت یارانه‌ها در فاز اول چه تاثیری روی زندگی خانوارهای ایرانی داشته است؟ آیا رفاه اقتصادی دریافت‌کنندگان یارانه بهبود یافته است؟ آیا وضعیت آموزش، بهداشت و سلامت یا غذای مصرفی آنها بهتر شده است؟ یکی از ایرادات اصلی فاز اول هدفمندسازی یارانه‌ها این بود که هیچ گروه تحقيقاتي براي بررسي نتایج این سیاست از ابتدا وجود نداشت که وضعیت خانوارها را قبل و بعد از اجرای فاز اول بررسی کند. دولت باید در فاز دوم هدفمندسازی یارانه‌ها به این موضوع بپردازد: از ابتدا قراردادهایی با اقتصاددانان مستقل و کارشناسان بین‌المللی برای بررسی کارآیی و اثربخشی سیاست هدفمندسازی یارانه‌ها تنظیم كند و این نتایج مرتبا بررسی شوند. مثلا هنوز از فاز اول هدفمندسازي يارانه‌ها مشخص نيست كه آيا خانوارها از دادن يارانه‌ها به مردان راضي‌اند؟ اگر نه آيا نبايد يارانه به زنان داده شود؟ آيا يارانه بايد به دختران و پسران مدرسه‌اي يكسان تعلق گيرد؟ آيا خانوار حاضر شده ما به ازاي دريافت يارانه، ديگر بچه‌اش را به سركار نفرستد و در عوض او را به مدرسه بفرستد؟
8- اگر پاسخ مشخصي براي سوالات فوق وجود نداشته باشد و دولت تكليف خود را از اين سياست‌گذاري مشخص نكند، مي‌توان پيش‌بيني كرد كه فاز دوم سياست هدفمندسازي يارانه‌ها فقط در بخش افزايش قيمت حامل‌هاي انرژي موفق باشد و نه در بخش هدفمندسازي يارانه و تغيير در وضعيت آموزش، بهداشت، سلامت و تغذيه فقرا.
 

onia$

دستیار مدیر تالار مدیریت
اقتصاددانان پیشگام شدند
[h=1]کمپین انصراف از یارانه نقدی[/h]دنیای اقتصاد- 80 اقتصاددان، 24 جامعه شناس و 24هنرمند مشهور کشور، با ارسال نامه‌ای به حسن روحانی، خواستار ایجاد زمینه‌های اجرایی از طرف دولت برای «چشم‌پوشی داوطلبانه از دریافت یارانه نقدی» شدند. امضا کنندگان همچنین از روحانی خواسته‌‌اند که منابع یارانه نقدی آنها «به نفع مدارس محروم کشور» هزینه شود. هنرمندان مشهوری چون علی مصفا، لیلا حاتمی، اصغر فرهادی و فرهاد آئیش و اقتصاددانان سرشناسی مانند علینقی مشایخی، حسین عبده تبریزی، حمیدرضا برادران شرکا و جواد صالحی اصفهانی جزو امضاکنندگان این نامه هستند.
نامه 128 فرهیخته به رئیس‌جمهور برای چشم‌پوشی داوطلبانه از یارانه نقدی
خبرآنلاین- 24 هنرمند، 80 اقتصاددان و 24 جامعه‌شناس مشهور کشور با ارسال نامه‌ای به حسن روحانی، خواستار ایجاد زمینه‌های اجرایی از طرف دولت برای «چشم‌پوشی داوطلبانه شهروندان نوعدوست از یارانه نقدی به نفع مدارس محروم کشور» و ارائه «گزارش‌های مالی شفاف و منظم در زمینه چگونگی هزینه شدن منابع مالی حاصله» شدند.
در این نامه که به امضای هنرمندان مشهوری مانند اصغر فرهادی، رخشان بنی‌اعتماد، سید رضا میرکریمی، لیلا حاتمی، علی مصفا، حسین مختاباد و فرهاد آییش رسیده، عنوان شده است: «بسیاری از کودکان ایران‌زمین در کلاس‌هایی درس می‌خوانند که هنوز نور کافی، سرویس بهداشتی، حداقل امکانات ورزشی، آبسردکن، بخاری استاندارد و کتابخانه ندارند؛ چه رسد به امکانات آموزشی مناسبی که بتواند آنها را به نسلی توانمند و بالنده تبدیل کند...»
اقتصاددانان سرشناسی چون علینقی مشایخی، حسین عبده تبریزی، غلامعلی فرجادی، حجت‌الاسلام سیدعباس موسویان، محمد طبیبیان، حمیدرضا برداران شرکا، جواد صالحی اصفهانی و وحید محمودی نیز با امضای این نامه از دولت خواسته‌اند که با ایجاد زمینه اجرایی برای چشم‌پوشی داوطلبانه شهروندان از قسمتی یا تمام یارانه نقدی خود و اهدای آن برای اجرای پروژه‌هایی با محوریت ارتقای عدالت در آموزش‌وپرورش، گزارش‌های مالی شفاف و منظمی را در زمینه چگونگی هزینه شدن منابع مالی حاصله منتشر کند تا مشارکت بیشتر مردم در چشم‌پوشی داوطلبانه از یارانه نقدی را شاهد باشیم.
جامعه‌شناسان معتبری چون محمد قانعی‌راد، علی‌اصغر سعیدی، عباس عبدی، تقی آزاد ارمکی و هادی خانیکی هم ضمن امضای این نامه تاکید کرده‌اند: «زمینه‌سازی برای اجرای چنین برنامه‌ای به افزایش مشارکت موثر مردم در سایر زمینه‌ها، بهبود انسجام ملی و قوت‌بخشی سرمایه اجتماعی منجر خواهد شد.»
مشروح نامه به شرح زیر است:
جناب دکتر روحانی، رئیس‌جمهور محترم
با سلام و آرزوی موفقیت
همان‌طور که مستحضرید، با وجود پیشرفت‌های مناسب سه دهه اخیر در توسعه کمی آموزش‌وپرورش، هنوز بسیاری از کودکان سرزمین‌مان روزهای کودکی خود را در فضای بی‌نشاط مدارس کپری یا مدارس فرسوده و نازیبا و فاقد امکانات آموزشی اولیه می‌گذرانند. متاسفانه در بسیاری از مدارس مناطق حاشیه‌نشین و کمتر برخوردار، فقر شدید امکانات آموزشی و پرورشی و تفریحی و ورزشی را شاهد هستیم.
بنابه گزارش معاونت عمرانی وزارت آموزش و پرورش، حدود یک‌چهارم کلاس‌های درس کشورمان غیرایمن هستند و نیاز به مقاوم‌سازی یا تخریب و نوسازی دارند؛ به گونه‌ای که هر لحظه بیم وقوع حادثه‌ای دلخراش برای آنها می‌رود. بسیاری از فرزندان سرزمین‌مان در کلاس‌هایی درس می‌خوانند که هنوز نور کافی، سرویس بهداشتی، حداقل امکانات ورزشی، آبسردکن، بخاری استاندارد و کتابخانه ندارند؛ چه رسد به امکانات آموزشی مناسبی که بتواند آنها را به نسلی توانمند و بالنده تبدیل کند...
چه بسا دانش‌آموزانی که به علت نبود مدرسه در روستا یا روستای نزدیک‌، مجبور به ترک تحصیل شده‌اند. در برخی مناطق به علت نبود مدرسه، دانش‌آموزان به‌ویژه دختران از حق تحصیل محروم می‌شوند.‌ همه اینها، عدالت آموزشی را برای کودکان کمرنگ می‌کند که قطعا مورد رضایت ملت عدالت‌خواه ایران و دولت تدبیر و امید نیست.
همچنین در شرایطی که بنابه گزارش «سازمان جهانی غذا» (WFP) حدود 60 کشور دنیا برنامه‌هایی را برای ارائه وعده غذایی رایگان در مدارس مناطق محروم اجرا می‌کنند، متاسفانه حتی برنامه ارائه شیر رایگان در مدارس دولتی ما، بارها به‌دلیل محدودیت‌های بودجه‌ای به تعلیق درآمده است.
دولت تدبیر و امید نیز در گزارش 100روزه خود به تنگنای بودجه‌ای آموزش‌وپرورش اشاره و اظهار كرده که کل بودجه موجود برای نوسازی و زیباسازی و ایمن‌سازی مدارس، اجرای برنامه‌های پرورشی در مدارس، تهیه امکانات ورزشی برای مدارس، برگزاری اردوهای تفریحی و آموزشی و امثالهم، سالانه فقط 27.000 تومان برای هر دانش‌آموز ایرانی است.
در کنار اینها ما می‌دانیم که مشکلات پیش روی آموزش و پرورش زیاد است و دولت با توجه به محدودیت‌های مالی سنگین فعلی، توان رفع همه این مشکلات را ندارد.
جناب دکتر روحانی، با توجه به مطالب بیان‌شده، ما، جمعی از استادان دانشگاه، پژوهشگران و اهالی فرهنگ و هنر، از جناب‌عالی تقاضا داریم شرایطی را برای ترغیب و تشویق «چشم‌پوشی داوطلبانه شهروندان نوعدوست از قسمتی و یا تمام یارانه نقدی» و هزینه کردن شفاف منابع مالی آزادشده برای تبدیل مدارس محروم کشور به محیطی پرنشاط و بالنده فراهم سازید. قطعا ارائه گزارش‌های مالی منظم و شفاف در مورد جزئیات کامل هزینه‌کرد منابع مالی حاصل از این اقدام از سوی دولت محترم، باعث انگیزه بیشتر مردم نوع‌دوست و عدالت‌خواه ایران‌زمین برای «چشم‌پوشی داوطلبانه از یارانه به نفع کودکان مناطق محروم» شده و به افزایش مشارکت موثر مردم در سایر زمینه‌ها، بهبود انسجام ملی و قوت‌بخشی سرمایه اجتماعی منجر خواهد شد.
امیدواریم چنین اقدامی سرآغازی پربرکت باشد برای گام‌هایی پرافتخار در جهت شادابی و بالندگی بیشتر کودکان ایران‌زمین.
 

onia$

دستیار مدیر تالار مدیریت
[h=1]فاز دوم هدفمندی؛ شیب بهینه افزایش قیمت؟[/h]حسین صبوری کارخانه
گذشته از اینکه چرا در شرایط حاضر، دولت باید شوک دیگری از طریق افزایش قیمت حامل‌های انرژی بر اقتصاد ایران وارد کند و اینکه چقدر این افزایش قیمت در فاز دوم می‌تواند در پر کردن شکاف قیمت واقعی و قیمت اسمی حامل‌های انرژی (در حال حاضر با توجه به قیمت‌های منطقه‌ای و همچنین نرخ 26.450 ریالی هر دلار، حجم یارانه‌های ضمنی و آشکار انرژی در کشور بیش از 270 هزار میلیارد تومان است که نسبت آن به بودجه عمومی کشور در سال 93 معادل 123 درصد است و این در حالی است که این نسبت در سال قبل از اجرای فاز نخست یارانه‌ها معادل 54 درصد بوده و با اجرای فاز نخست این طرح به کمتر از 16 درصد کاهش یافته بود) و در نتیجه آن بهبود نقش و جایگاه مکانیزم قیمت در اقتصاد ایران (مهم‌ترین دلیل مدافعان آزادسازی قیمت انرژی در کشور) موثر باشد، یکی از سوالات پیش روی این روزهای فعالان اقتصادی و خانوارها، شیب افزایش قیمت‌ها در فاز دوم طرح هدفمندسازی یارانه‌ها و اثرات آن بر بازارهای مختلف است. نوشتار حاضر به‌دنبال پاسخگویی به نحوه و میزان افزایش قیمت حامل‌های انرژی شش‌گانه با توجه به جدیدترین مصوبه مجلس درخصوص افزایش حداکثر 20 هزار میلیارد تومانی درآمد حاصل از افزایش قیمت حامل‌های انرژی است و بررسی اثرات این طرح بر بخش‌ها و بازارهای مختلف، مجالی دیگر می‌طلبد.
در ابتدا لازم است نیم نگاهی به میزان مصرف و متوسط قیمت کنونی هر یک از حامل‌های انرژی 6 گانه داشته باشیم. در جدول پیوست، وضعیت میزان مصرف و متوسط قیمت کنونی هر یک از حامل‌های انرژی مورد بررسی نشان داده شده است. با توجه به اینکه شنیده‌ها نشان از احتمال افزایش قیمت بنزین آزاد به سطح 12.000 ریال و بنزین سهمیه‌ای به سطح 7.000 ریال/لیتر دارد و با توجه به میزان مصرف بنزین سهمیه‌ای و غیر‌سهمیه‌ای در کشور، متوسط این دو رقم چیزی در حدود 10.000 ریال خواهد بود. در این صورت، با فرض ثابت بودن میزان مصرف، میزان منابع درآمدی دولت از محل افزایش قیمت بنزین به سطح مورد اشاره معادل 9.800 میلیارد تومان خواهد بود. در نتیجه، از رقم 20 هزار میلیارد تومانی مد نظر دولت در حدود 50 درصد آن از محل افزایش قیمت بنزین به سطح میانگین 10.000 ریال/لیتر تامین خواهد شد. با توجه به نقش مستقیم و قابل‌توجه حامل گازوئیل (یا همان نفت گاز) بر بخش حمل‌و‌نقل و به‌خصوص حمل‌و‌نقل بار و تاثیرات غیر‌مستقیم بسزای بخش حمل‌و‌نقل بار بر سایر بخش‌ها، افزایش آنچنانی قیمت در این بخش با توجه به شرایط تورمی کنونی و بار قوی انتظارات تورمی آن، تا حد زیادی منتفی است.
 

zahra.71

عضو جدید
کاربر ممتاز
900 میلیارد تومان در جیب مردگان!

20 اسفند 1392


در حالی که به نظر می‌رسد با پایان یافتن سال 92 گام نخست هدفمندی‌ یارانه‌ها نیز به تاریخ خواهد پیوست هنوز بحث‌ها و اظهارنظرها درباره گروهی که در طول این سه سال و اندی یارانه گرفته‌اند ادامه دارد.


طرح نام نویسی و رصد درآمدی اقشار مستحق دریافت یارانه نقدی از چند ماه پیش از آغاز گام نخست شروع شد در جایی که مردم از نظر درآمدی به سه شاخه مختلف تقسیم شده و بنا شد با توجه به آن درآمدها یارانه دریافت کنند.

اما این طرح خیلی زود و با توجه به دشوار بودن تشخیص میزان دقیق درآمد خانوارها در سراسر کشور کنار گذاشته شد تا دولت دهم به شکلی مساوی یارانه 45 هزار تومانی را به حساب تمام سرپرستان خانوار واریز کند.

این امر که البته از نظر شاخص‌های عدالتی و اهداف در نظر گرفته شده در قانون هدفمندی‌ یارانه‌ها چندان سازگار به نظر نمی‌رسید کار دولت را در پرداخت‌های ماهیانه راحت می‌کرد.

به این ترتیب که نیازی به ایجاد تفاوت در بین اقشار مختلف مردم وجود نداشت و به صورت ماهانه تمام اقشار به شکلی مساوی یارانه دریافت می‌کردند. البته دولت به منظور جلوگیری از دریافت یارانه بیشتر توسط ثروتمندان نیز یک راه حل بسیار ساده ارائه می کرد و این بود که طبق ضرب المثل هر که بامش بیش برفش بیشتر ثروتمندان هزینه ماهیانه بیشتری از فقرا دارند و به این ترتیب از جیب آن‌ها پول بیشتری خرج خواهد شد.

به گزارش اقتصاد آنلاین به نقل از ایسنا، البته در این بین بودند افرادی که با توجه به نداشتن نیاز و یا اهداف دیگر از ثبت نام برای دریافت یارانه نقدی خودداری کردند اما نگاهی دیگربار به اقشاری که در طول چند ساله گذشته یارانه دریافت کرده‌اند نشان می‌دهد دولت نه تنها به تمام زندگان در ایران یارانه داده که حتی در طول چند سال گذشته 500 هزار از مردگان نیز یارانه گرفته‌اند. خبری که رییس کمیسیون تجارت اتاق تهران داده و اعلام کرده دولت در طول این سالها به حساب 500 هزار نفر از مردگان نیز یارانه ریخته است.

مبلغی که جمع آن نشان می‌دهد در طول 40 ماه گذشته دولت 900 میلیارد تومان به حساب مردگان واریز کرده است.

مبلغی که می‌توانست در صورت نگاهی دقیق‌تر و حذف این گروه‌ها به اموری دیگر اختصاص یابد البته در کنار این موضوع یک شائبه دیگر نیز مطرح می‌شود که وقتی گروه‌های مختلفی از مردم وجود دارند که از همان ابتدا در زمینه دریافت یارانه نقدی ثبت نام نکرده بودند آیا رقم افرادی که به صورت مجهول الهویه یارانه می‌گیرند تا همین 500 هزار نفر باقی می‌مانند یا به بیش از آن ها می‌رسد.

از این رو حتی اگر دولت یازدهم در استارت گام دوم هدفمندی‌ یارانه‌ها نیز قصد داشته باشد به تمام ایرانی‌ها به مانند قبل یارانه مساوی تقسیم کند شاید لزوم پایش دوباره اطلاعات الزامی باشد زیرا در حال حاضر قطعا تعداد بسیاری از یارانه‌های پرداختی به مردم مشخص نیست دقیقا به حساب چه کسانی واریز می‌شود.
 

onia$

دستیار مدیر تالار مدیریت
نقدی بر مقاله دکتر هاشم پسران و دکتر هادی صالحی اصفهانی

[h=1]وفاق ملی بر «هدفمند‌سازی» یارانه‌ها است؛ نه بر «حذف» آن[/h]

محمدرضا فرزین *
با سلام، پیرو ارائه پیشنهادهای تکمیلی درخصوص هدفمندسازی یارانه‌ها و پاسخ به نقد اینجانب از مقاله جناب دکتر هاشم پسران و دکتر هادی صالحی اصفهانی در روزنامه «دنیای اقتصاد» شماره3158 مورخ 21/12/1392، ضمن تشکر از ورود آن جنابان به این موضوع بسیار بااهمیت برای اقتصاد ایران نکاتی را جهت استحضار و اطلاع خبرگان و محققان در علم اقتصاد که به‌دنبال یافتن راه‌حل‌های بهینه برای اجرای این طرح در کشور با کمترین هزینه می‌باشند، ایفاد می‌نماید:
همان طور که در تحلیل ارائه‌شده فرموده‌اید، هدفمندسازی یارانه‌ها در گام اول سبب کاهش مصرف انرژی در ایران و منفی شدن نرخ رشد آن برای اولین مرتبه در تاریخ اخیر شد. به‌عبارتی بهره‌وری انرژی افزایش یافت و از طرف دیگر با نظر اینجانب که این طرح به بهبود درآمد نسبی خانوارهای کم‌درآمد کمک کرده است نیز موافقت فرموده‌اید؛ بنابراین گام اول هدفمندسازی یارانه‌ها دو هدف عمده اقتصاد؛ یعنی کارآیی و عدالت را بهبود بخشیده است.
البته همان‌طور که اشاره فرموده‌اید سال‌ها خبرگان اقتصادی کشور خواهان اصلاح قیمت حامل‌های انرژی بوده‌اند، اما مستحضر هستید که اجرایی شدن آن تنها در سال 1389 اتفاق افتاد و یکی از دلایل مهم آن اجماعی بود که دولت توانست در بین سیاست‌گذاران و جامعه به‌وجود آورد. این اجماع محصول بیش از 2 سال مذاکره، جلسات کارشناسی و اطلاع‌رسانی مستمر از طریق رسانه‌های گروهی کشور بود؛ چراکه طراحان طرح معتقد به اهمیت پذیرش اجتماعی در کنار کارشناسی‌های فنی و تکنیکی بودند. اجماع‌سازی طرح تنها در محافل سیاسی اتفاق نیفتاد، بلکه آنچه باعث حداقل چالش و تنش سیاسی و اجتماعی شد پذیرش مردم بود که ضرورت اجرایی طرح را صحه گذاشته بودند؛ نکته‌ای که غفلت از آن هر طرح اقتصادی را حتی با ابعاد کوچک‌تر دچار مشکل خواهد کرد.
اما پیشنهاد استادان محترم معطوف به نحوه قیمت‌گذاری حامل‌های انرژی در کشور است و معتقد هستید که با شاخص‌بندی قیمت انرژی نسبت به تورم داخلی، قیمت جهانی انرژی (بر حسب دلار) و اضافه کردن یک عدد ثابت رشد می‌توان در مسیر زمان با هزینه کمتری، قیمت انرژی در داخل کشور را با قیمت انرژی جهانی هماهنگ کرد و این روش تدریجی هزینه کمتری را به اقتصاد کشور تحمیل خواهد کرد. درخصوص این پیشنهاد نکات ذیل قابل‌توجه است:
مقصر مجلس بود؛ نه دولت
1- همان‌طور که در نوشتار قبلی نیز بیان داشتم آنچه باعث توقف اصلاح قیمت انرژی در گام‌های بعدی در کشور شد، عدم پذیرش مجلس در قالب قانون بودجه بود. به‌عبارت دیگر، دولت معتقد بود که قانون هدفمندسازی یارانه‌ها نباید هر ساله در قالب قانون بودجه مجددا مورد بررسی و دچار تغییرات شود و همچنین منابع و مصارف آن در قانون بودجه سالانه گنجانده شود، اما متاسفانه این تفاهم صورت نپذیرفت. خلاصه کلام آنکه کارشناسان در گام اول نیز با این دیدگاه قصد اصلاح قیمت داشتند، ولی تفاهم سیاسی حاصل نشد. در حال حاضر نیز توافق بین دولت و مجلس برای سال 1393 در قالب بودجه سال 1393 صورت پذیرفته و توافق‌های مربوط به سال 1394 در قالب بودجه سال 1394صورت خواهد پذیرفت،
در حالی که روش پیشنهادی شما نیاز به یک توافق پنج ساله یا بیشتر از پنج سال بین دولت و مجلس دارد که معمولا در ساختار سیاسی کشور امکان‌پذیر نیست.
2- اساسا اصلاح قیمت انرژی در کشور در یک دوره پنج ساله تدریجی نخواهد بود. چگونه می‌توان به‌تدریج آن هم در یک دوره حداکثر پنج ساله قیمت گازوئیل 1500 ریال را به 20000 ریال رساند (در شروع طرح قیمت آن 165 ریال بود.) البته با فرمول پیشنهادی شما ممکن است این عدد به بیش از 30000 ریال نیز برسد (به‌دلیل تغییرات نرخ ارز.)

3- بنده با این دیدگاه که در نهایت قیمت پنج حامل (بنزین، گازوئیل، نفت کوره، نفت سفید، گاز مایع و CNG) پس از رسیدن به قیمت FOB شناور شود و مانند بسیاری از محصولات اساسی کنونی کشور (فولاد، مس) در بازار بورس به‌صورت عمده‌فروشی عرضه و قیمت‌گذاری شود موافقم و حتی پیشنهاد قبلی دولت این بود که دولت نفت خام را به قیمت FOB به شرکت پخش و پالایش فرآورده‌های نفتی بفروشد و تسویه‌حساب دولت (به‌عنوان مالک نفت) و شرکت پخش و پالایش و حتی کلیه شرکت‌های خصوصی که در آینده تاسیس خواهند شد، در همان ابتدا در فروش بشکه نفت صورت پذیرد و بخش خصوصی و سایر شرکت‌های پخش در کشور این نهاده را در یک فضای رقابتی در داخل کشور به‌فروش برسانند و رابطه دولت با این شرکت به یک سطح بالاتر برود، اما آنچه مهم است چگونگی پیمودن این مسیر است. پیشنهاد آن جنابان آن است که از همان ابتدا قیمت را شناور بگذاریم و در هر ماه نیز با یک معیار مشخص قیمت را افزایش دهیم. البته شما در مثال پیشنهادی، افزایش 5/2 درصدی ماهانه در قیمت بنزین را داده‌اید، اما اگر همین مثال را در مورد نفت گاز که فاصله قیمتی آن بسیار بیشتر است داشته باشید، این افزایش پیشنهادی نیز بسیار بیشتر خواهد شد و در این صورت در هر سال مصرف‌کنندگان و تولیدکنندگان کشور با قیمت‌هایی برای حامل‌های انرژی که دائما در حال افزایش است و حتی در یک ماه نیز ثبات ندارد، روبه‌رو خواهند شد. آیا معتقدید که هزینه این کار کمتر از هزینه تعیین قیمت سالانه و تعدیل قیمت در هر سال براساس قیمت ارز و قیمت FOB حامل مربوطه (روش گام اول) خواهد بود؟
نکته حائز اهمیت نحوه اجرای این پیشنهاد است. اگر مصرف‌کنندگان انرژی (برای مثال بنزین) از پیش بدانند که در هر ماه قیمت آن 5/2 درصد رشد می‌کند در این صورت چگونه رفتار خواهند کرد؟ ذخیره‌سازی‌های غیراستاندارد، صف‌های طولانی در هفته‌های پایانی هر ماه و پیش‌خریدهای افراطی از آثار آن خواهد بود که مدیریت آن را غیرممکن خواهد ساخت.
4- در پاسخ به نقد اینجانب از مقاله اشاره فرموده‌اید که در گام اول هدفمندی، قیمت انرژی برای بعضی مصارف نه تنها ثابت، بلکه در حد قبل از اجرای طرح پایین نگه‌داشته شد و این موجب شد که مصرف برق در صنعت و کشاورزی با درصدهای چشمگیر بالا برود.
برای اطلاع آن جانبان جدول شماره یک را که نشانگر قیمت‌ حامل‌های انرژی قبل و بعد از اجرای گام اول هدفمندی یارانه‌ها است، ارائه می‌کنیم. همان‌طور که ملاحظه می‌فرمایید قیمت هیچ یک از مصارف نه نسبت به قبل از اجرای طرح پایین نگه‌داشته شده و نه ثابت بوده است. همچنین مصرف برق در صنعت و کشاورزی نیز با درصدهای چشمگیری افزایش نیافته‌اند.
5- در بخش دیگری از پاسخ با اشاره به جدول منابع و مصارف ارائه‌شده توسط اینجانب فرموده‌اید که «ارقام ذکرشده توسط خود دکتر فرزین نشان می‌دهد که فقط یارانه نقدی پرداختی به خانوارها در سال 1389، 2 برابر کل دریافتی‌های حاصل از افزایش قیمت‌ها و منابع بودجه‌ای بوده‌است و در سال‌های بعد هم بیش از کل این منابع بوده، در حالی که مطابق ماده (7) قانون هدفمندی یارانه‌ها دولت مجاز بوده است حداکثر تا 50 درصد خالص وجوه حاصل از اجرای قانون را برای یارانه نقدی و اجرای نظام جامع تامین اجتماعی هزینه کند. منظور داشتن موارد ماده (8) کل هزینه را در سال 1389 به 290 درصد منابع می‌رساند و در سال‌های بعد هم این نسبت بسیار بیشتر از 120 درصد منابع بوده است. البته قرار بود بخشی از منابع حاصل از طرح را هم صرف سرمایه‌گذاری و توسعه کند که امکان‌پذیر نشد و عملا بسیاری از طرح‌های عمرانی موجود هم به علت کسری بودجه متوقف شد.»
درخصوص نکات فوق‌الذکر توجه جنابعالی را به موارد ذیل معطوف می‌دارم. البته جهت اطلاع خوانندگان جدول ارائه‌شده در نامه قبلی را مجددا به شرح ذیل ارائه می‌نمایم.
اول: درخصوص سال 1389 مستحضر هستید که طرح تنها در سه ماهه پایانی همان سال اجرا شد و منابع حاصل از قیمت‌ها و ردیف‌های بودجه (مجموع درآمد سه ماهه طرح) برای سه ماه است؛ در حالی که مجموع پرداختی که در جدول ذکر شده برای 4 ماه بوده است. در زیرنویس شماره (1) جدول نیز اشاره شده بود که رقم 114003 میلیارد ریال سال 1389 با احتساب فروردین‌ماه سال 1390 می‌باشد (دلیل آن نیز این بود که ما در شروع اجرای طرح به‌صورت 2 ماهه یارانه مردم را می‌پرداختیم؛ بنابراین ابتدای اسفندماه سال 1389 مجبور به پرداخت یارانه فروردین‌ماه سال 1390 نیز شدیم). از طرف دیگر درخصوص درآمد این ماه نیز لازم است به این نکته توجه داشته باشیم که درآمدهای هدفمندی یارانه‌ها در همان ابتدا به‌صورت نقد قابل‌حصول نیست. به‌عبارت دیگر درآمد گاز، برق و آب به‌صورت قبض، 2 ماه پس از افزایش قیمت قابل‌حصول بود (که ما در ابتدای طرح اجازه دادیم تا این پرداخت با زمان بیشتری صورت پذیرد) و از طرف دیگر بخش‌هایی از درآمد بنزین و نفت گاز نیز که به صنایع بزرگ، هواپیماها و ... فروخته شده بود در سال 1390 پرداخته شد؛ بنابراین در مجموع بررسی تراز نقدینگی طرح در یک دوره 3 ماهه صحیح نیست و اعداد منابع و مصارف حداقل در یک دوره یکساله قابل‌تحلیل است.
دوم: مناسب‌ترین دوره تحلیل منابع و مصارف دوره 39 ماهه ابتدای دی‌ماه 1389 تا پایان سال 1392 است که در جدول ذیل آمده است.
در تراز نقدینگی مشاهده می‌شود که سهم کل کسری نقدینگی در طول 39 ماه اجرای طرح برابر 6 درصد از کل پرداخت‌های طرح بوده است.
تراز مالی مجموع منابع و مصارف طرح است و از آنجا که طرح پس از 39 ماه مطالبات و بدهی نیز داشته، بنابراین تراز مالی از نقدینگی متفاوت می‌شود. همان‌طور که مشاهده می‌شود مجموع کسری مالی طرح برابر با 8/3 درصد بوده است.
تراز سوم را تراز اقتصادی نامیده‌ام و تفاوت آن با تراز مالی در احتساب مجموع صرفه‌جویی‌هایی است که در مصرف حامل‌ها حاصل شده است و مشاهده می‌شود که این تراز بسیار مثبت و حدود 30 درصد از مجموع پرداخت‌های طرح بوده است. البته مفهوم تراز اقتصادی از آنچه در این محاسبه استفاده کرده‌ام، فراتر است و می‌توان منافع ناشی از کاهش سرمایه‌گذاری برای تولید انرژی (مانند برق) و کاهش آلودگی ناشی از مصرف سوخت فسیلی را نیز محاسبه کرد که به‌دلیل عدم‌محاسبه در این تحلیل وارد نکرده‌ایم.
سوم: فرموده‌اید که طبق قانون هدفمندسازی یارانه‌ها باید 50 درصد منابع به خانوارها پرداخت می‌شد. متاسفانه این اشتباه رایجی است که بسیاری از منتقدان بارها آن را تکرار فرموده‌اند، اما توجه فرمایید که اگرچه در قانون قاعده 20 – 30 -50 آمده است، اما از آنجا که این قاعده در بودجه هر ساله تجدیدنظر می‌شد؛ بنابراین در هیچ سالی این قاعده مبنای پرداخت قرار نگرفت. برای مثال در بودجه سال 1390 (3 ماه پس از اجرای طرح) این قاعده به 20 -80 یعنی 80 درصد خانوار و 20 درصد تولید تغییر کرد و در سال‌های بعد نیز قاعده ذکرشده در قانون مبنای بودجه نبود. برای مثال در بودجه سال 1393 که پیشنهادی دولت جدید بوده و در مجلس نیز به تصویب رسیده است، مقرر شد که از مجموع 580 هزار میلیارد ریال درآمد طرح معادل 480 هزار میلیارد ریال به ماده (7) (یعنی حدود 82 درصد) و 10 هزار میلیارد ریال به ماده (8) (یعنی حدود 18 درصد) اختصاص یابد.
چهارم: فرموده‌اید که دولت با کسری بودجه و عدم‌توان برای طرح‌های عمرانی روبه‌رو شده است. در این خصوص به استحضار می‌رساند که کسری بودجه دولت در سال 1391 و عدم‌توان اجرای طرح‌های عمرانی ناشی از کاهش فروش یک میلیون بشکه نفت بود، نه هدفمندی و منابع آن. طی سال 1390 و 1391 دولت حتی یک ریال نیز خارج از مصوبات قانونی بابت یارانه‌ها نپرداخت.
در پایان لازم به ذکر می‌دانم که هدفمندسازی یارانه‌ها شامل 2 بخش تفکیک‌ناپذیر است:
اول اصلاح قیمت و دوم بازتوزیع مجدد منابع حاصل به‌گونه‌ای که یارانه‌ها هدفمند شود، نه حذف. عدم‌توجه به بخش دوم ممکن است موجب اعمال سیاست‌هایی شود که نهایتا به حذف یارانه‌ها و واریز درآمدهای آن به جیب دولت شود. آنچه در سال‌های اخیر مورد وفاق بین دولت، مجلس و مردم قرار گرفته است، موضوع هدفمندسازی یارانه‌ها بوده است و موضوع حذف یارانه‌ها ادامه همان سیاست‌های تعدیل است که تجربه آن در دهه 70 در کشورمان موجود است و در حال حاضر طرفداران کمتری دارد و حتی نهادهای بین‌المللی نیز از سیاست‌های پیشنهادی گذشته خویش عدول کرده‌اند. بخشی از آثار مثبت اجرای قانون هدفمندسازی یارانه‌ها در ایران در بازتوزیع صحیح منابع در چارچوب یک منطق صحیح است. اصلاح قیمت انرژی در کوتاه‌مدت فشار زیادی بر تعادل درآمدی طبقات متوسط و فقیر جامعه وارد می‌کند و باید در این دوره تحت‌حمایت قرار گیرند؛ بنابراین محور اصلی حمایت باید مردم باشند، بالاخص طبقات متوسط و فقیر جامعه.
* دانشیار دانشگاه علامه طباطبایی و دبیر سابق ستاد هدفمندسازی یارانه‌ها




 

Similar threads

بالا