پشت در می آید و من نیستم

rm_arch

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز


صبح روزی ، پشت در می آید و من نیستم


قصه دنیا به سر می آید من نیستم



یک نفر دلواپسم این پا و آن پا می کند


کاری از من بلکه بر می آید ومن نیستم



خواب و بیداری خدایا بازهم سر می رسد


نامه هایم از سفر می آید و من نیستم



هرچه می رفتم به نبش کوچه او دیگر نبود


روزی آخر یک نفر می آید و من نیستم



در خیابان در اتاقم روی کاغذ پشت میز


شعر تازه آنقدر می آید و من نیستم



بعد ها اطراف جای شب نشینی های من


بوی عشق تازه تر می آید ومن نیستم


بعد ها وقتی که تنها خاطراتم مانده است

عشق روزی رهگذر می آید ومن نیستم
 

bahareh s

عضو جدید
کاربر ممتاز
خيلي نازه ممنووووووووووووووووووووووووووووووون اميدوارم هميشه باشي گلم
 

Similar threads

بالا