سیب غلتان رودخانه من! آهوی نقش بسته بر چینی!
پری قصـه های مجازیه من! قالــی دستباف ِ تزیینی!
خُنکای نسیم اول صبح! گرمی چای عصر پاییزی!
به چه نامی ترا صدا بزنم؟ لیلی روزگار ماشینی!
از کدامین عشیره ای بانو که در این شهر آسمان زنجیر
شیر از آفتـاب می دوشی میــوه از باغ مــاه می چینی
ای جهان بر مدار مردمکت ، چشم بردارم از تو؟ ممکن نیست
منم آنکس کـــه زندگی کـــرده سالها با همین جهـــان بینی
گیسووان سیاه پوشت را روی دیوار شانه ها آویز
تا ببینـی غزلسرایان را همه مشتاق شعر آیینی
جنبش سبز فتنه انگیــزی اگـــر از جای خویش برخیزی
کودتاچیِ مخملی دامن!، شورشی!، بهتر است بنشینی
دوستی حق مسلم من و توست مابقـی را به دیگران بسپار
پری قصـه های مجازیه من! قالــی دستباف ِ تزیینی!
خُنکای نسیم اول صبح! گرمی چای عصر پاییزی!
به چه نامی ترا صدا بزنم؟ لیلی روزگار ماشینی!
از کدامین عشیره ای بانو که در این شهر آسمان زنجیر
شیر از آفتـاب می دوشی میــوه از باغ مــاه می چینی
ای جهان بر مدار مردمکت ، چشم بردارم از تو؟ ممکن نیست
منم آنکس کـــه زندگی کـــرده سالها با همین جهـــان بینی
گیسووان سیاه پوشت را روی دیوار شانه ها آویز
تا ببینـی غزلسرایان را همه مشتاق شعر آیینی
جنبش سبز فتنه انگیــزی اگـــر از جای خویش برخیزی
کودتاچیِ مخملی دامن!، شورشی!، بهتر است بنشینی
دوستی حق مسلم من و توست مابقـی را به دیگران بسپار
هر چه داری اگر به دوستی دهی کافرم گر جُو یی زیان بینی
بدوووووووووووووووویید بیاید که
تولد یه دختر آذرماهیه مهربونه
راستی تولد یه دختر آذریه آذر ماهیه ماه و مهربونه
22 آذر تولدت مبارک دوست جونیه پاییزیه من
این برگهای زرد
به خاطر پاییز نیست که از شاخه میافتند
قرار است تو از این کوچه بگذری
و آنها پیشی میگیرند از یکدیگر
برای فرش کردنِ مسیرت...
گنجشکها از روی عادت نمیخوانند،
سرودی دستهجمعی را تمرین میکنند
برای خوشآمد گفتن به تو...
باران برای تو میبارد
و رنگینکمان
ـ ایستاده بر پنجهی پاهایش ـ
سرک کشیده از پسِ کوه
تا رسیدن تو را تماشا کند...
نسیم هم مُدام میرود و بازمیگردد
با رؤیای گذر از درزِ روسری
و دزدیدن عطرِ موهایت!
زمین و عقربهی ساعتها
برای تو میگردند
و من
به دور تو....
آخرین ویرایش: