روياي ماه
عضو جدید
وقتی بارون به شیشه میزنه
اون صدای دل من که میشکنه
دیگه نمی بینم که مست و حیرونم شی
از نشنیدن صدام بی طاقت و بی درمون شی
دیگه از شنیدن قصه هام مجنون نمیشی
دلتنگم نمیشی ، پشت پنجره منتظرم نمیشی
می فهمی دردمو ولی درمونم نمیشی
چی بگم ، با کی بگم ، از کی و کجا بگم
وقتی تو رو می بینم و می دونم که یارم نمیشی
با هر نگات آتیش به جونم می زنی
مثه افسانه ای ولی افسونم نمیشی
اون صدای دل من که میشکنه
دیگه نمی بینم که مست و حیرونم شی
از نشنیدن صدام بی طاقت و بی درمون شی
دیگه از شنیدن قصه هام مجنون نمیشی
دلتنگم نمیشی ، پشت پنجره منتظرم نمیشی
می فهمی دردمو ولی درمونم نمیشی
چی بگم ، با کی بگم ، از کی و کجا بگم
وقتی تو رو می بینم و می دونم که یارم نمیشی
با هر نگات آتیش به جونم می زنی
مثه افسانه ای ولی افسونم نمیشی
مثه افسانه ای ولی افسونم نمیشی



عاشقان گفته ها گفتند و ما نشنیده گرفتیم
عاشقان ز سوزش سوختند و ما بر مزاح گرفتیم
عاقبت ما خود نیز اسیرش گشتیم
ز حسرت و دوری اش دل بر افلاک بستیم
مباشد آدمی زنده دل مگر عاشق شود
گر عشق مباشد آدمی بی بنیان شود