وابستگی (dependency) در یک شبکه پروژه (project network) به معنی ارتباطی بین المانهای ترمینالی (terminal elements) پروژه میباشد.
مدیران پروژه باید توانایی برنامهریزی و مدیریت وابستگی بین وظایف در پروژههایشان را داشته باشند. هر چه پروژه پیچیدهتر باشد وابستگی میان وظایف پروژه بیشتر میشود و باید برای آن برنامهریزی کرد.
بر حسب ترتیب المانهای ترمینالی، چهار نوع وابستگی وجود دارد که به ترتیب بیشترین کاربرد عبارتند از:
1. پایان به آغاز (finish to start) یا FS
A FS B به این معنی است که قبل از اتمام A نمیتوان B را شروع کرد.
2. پایان به پایان (finish to finish) یا FF
A FF B به این معنی است که قبل از اتمام A نمیتوان B را تمام کرد.
3. آغاز به آغاز (start to start) یا SS

A SS B به این معنی است که قبل از آغاز A نمیتوان B را شروع کرد.
4. آغاز به پایان (start to finish) یا SF
A SF B به این معنی است که قبل از آغاز A نمیتوان B را تمام کرد.
بر حسب دلیل وجود وابستگی، میتوان از سه نوع وابستگی نام برد:
1. سببی (causal) یا منطقی (logical)
2. قیود منابعی (resource constraints)
3. احتیاطی (discretionary) یا ترجیحی (preferential)
زمانبندیهای اولیه که از روش مسیر بحرانی (critical path method) استفاده میکردند، اغلب تنها وابستگیهای سببی (منطقی) و یا احتیاطی (ترجیحی) را نشان میدادند زیر فرض بر این بود که منابع موجود باشند و یا میتوانند موجود باشند. از حداقل اواسط دهه 80، مدیران پروژه دارای صلاحیت و برنامهریزان متوجه شدند که برنامههای زمانی باید بر پایه موجودی منابع باشد. روش زنجیره بحرانی (critical chain method) الزام میکند که وابستگیهایی که دارای قید منبعی هستند نیز به حساب آورده شوند.
علاوه بر آن این وابستگیها را میتوان به وسیله سبقتها (leads) و تاخیرها (lags) نیز اصلاح کرد. به عنوان مثال، زمانی که دو دیوار با طراحی خاص ساخته میشوند، میتوان دیوار دوم را با 2 روز تاخیر نسبت به دیوار اول ساخت تا به این ترتیب تیم دوم از تیم اول یاد بگیرند. این مثالی است برای تاخیر در رابطه آغاز-آغاز (Start-Start relationship).
همچنین ممکن است مفید باشد که زمانی که وظایف به صورت موازی و طبق رابطه پایان-پایان (Finish-Finish relationship) انجام میشوند، زمان سبقت را مشخص نماییم. به عنوان مثال کار بر روی مدرک A باید 5 روز زودتر از کار بر روی مدرک B به پایان برسد، به صورتی که ناظران زمان برای خواندن هر کدام داشته باشند. با این که تهیه مدرک A و مدرک B به زمانهای مختلفی نیاز دارد، برنامهریزی به صورتی انجام میشود که با فاصله 5 روز از هم به پایان برسند.
مدیران پروژه باید توانایی برنامهریزی و مدیریت وابستگی بین وظایف در پروژههایشان را داشته باشند. هر چه پروژه پیچیدهتر باشد وابستگی میان وظایف پروژه بیشتر میشود و باید برای آن برنامهریزی کرد.
بر حسب ترتیب المانهای ترمینالی، چهار نوع وابستگی وجود دارد که به ترتیب بیشترین کاربرد عبارتند از:
1. پایان به آغاز (finish to start) یا FS
A FS B به این معنی است که قبل از اتمام A نمیتوان B را شروع کرد.
- کندن فونداسیون FS بتون ریزی
2. پایان به پایان (finish to finish) یا FF
A FF B به این معنی است که قبل از اتمام A نمیتوان B را تمام کرد.
- اتمام فصل آخر FF اتمام کتاب
3. آغاز به آغاز (start to start) یا SS

A SS B به این معنی است که قبل از آغاز A نمیتوان B را شروع کرد.
- شروع کار پروژه SS شروع فعالیتهای مدیریت پروژه
4. آغاز به پایان (start to finish) یا SF
A SF B به این معنی است که قبل از آغاز A نمیتوان B را تمام کرد.
- شروع شیفت جدید SF اتمام شیفت قبلی
بر حسب دلیل وجود وابستگی، میتوان از سه نوع وابستگی نام برد:
1. سببی (causal) یا منطقی (logical)
- غیر ممکن است که یک متن را ویرایش کرد قبل از این که نوشته شود
- غیر منطقی است که بتونریزی شود قبل از این که گودبرداری شود
2. قیود منابعی (resource constraints)
- از نظر منطقی ممکن است که چهار دیوار یک اتاق را به صورت همزمان رنگآمیزی کرد ولی تنها یک نقاش وجود دارد
3. احتیاطی (discretionary) یا ترجیحی (preferential)
- میخواهم که اتاق نشیمن را رنگ کنم قبل از این که مهمانخانه را رنگ کنم، اگرچه میتوانم آن را برعکس انجام دهم
زمانبندیهای اولیه که از روش مسیر بحرانی (critical path method) استفاده میکردند، اغلب تنها وابستگیهای سببی (منطقی) و یا احتیاطی (ترجیحی) را نشان میدادند زیر فرض بر این بود که منابع موجود باشند و یا میتوانند موجود باشند. از حداقل اواسط دهه 80، مدیران پروژه دارای صلاحیت و برنامهریزان متوجه شدند که برنامههای زمانی باید بر پایه موجودی منابع باشد. روش زنجیره بحرانی (critical chain method) الزام میکند که وابستگیهایی که دارای قید منبعی هستند نیز به حساب آورده شوند.
علاوه بر آن این وابستگیها را میتوان به وسیله سبقتها (leads) و تاخیرها (lags) نیز اصلاح کرد. به عنوان مثال، زمانی که دو دیوار با طراحی خاص ساخته میشوند، میتوان دیوار دوم را با 2 روز تاخیر نسبت به دیوار اول ساخت تا به این ترتیب تیم دوم از تیم اول یاد بگیرند. این مثالی است برای تاخیر در رابطه آغاز-آغاز (Start-Start relationship).

همچنین ممکن است مفید باشد که زمانی که وظایف به صورت موازی و طبق رابطه پایان-پایان (Finish-Finish relationship) انجام میشوند، زمان سبقت را مشخص نماییم. به عنوان مثال کار بر روی مدرک A باید 5 روز زودتر از کار بر روی مدرک B به پایان برسد، به صورتی که ناظران زمان برای خواندن هر کدام داشته باشند. با این که تهیه مدرک A و مدرک B به زمانهای مختلفی نیاز دارد، برنامهریزی به صورتی انجام میشود که با فاصله 5 روز از هم به پایان برسند.