دوست نداشتم بیام باشگاه ، ولی مجبور شدم :
از وقتی خودشون رو جا من جا زدن و بیخودی هی گفتن اینطوریه اونطوریه ، فکر میکردم با کسی صحبت کنم لااقل میتونه خسارت و مشکلم رو حل کنه ولی فایده نداره ، هی منو به مرد های متاهل نسبت زن و شوهری میدن

پسرک بیچاره چند ساله فوت شده ولکنش نمیشن !نمیدونم واقعا مشکل شون چیه واقعا با من ؟ تازگیا هم که خالم فوت شد !
گمونم واقعا من بسته یا هک شدم که کسی زنگ یا پیام نمیزنه بهم ! رام گوشیمو فلش زدن و سیمکارت هامم از نو گرفتم . نمیدونم چرا اینقدر با من لج هستن ..

چقدرم منو تهدید میکنن ، اون تصمیم ها و کارها درست نیست !
نمیدونم چرا محدودم کردن ؟ میگن بزارین ... ازدواج کنن بعد بازش میکنیم ! انصاف نیست ، اصلا نمیفهمم کدوم واقعیت داره کدوم یکی از الکیه؟ کلی از جوونی و زندگیم و عمرم و تلف کردن !
با منطق جور در نمیاد آدم صدای آشنا بشنوه بدون اینکه کسی رو ببینه ؟ اصلا کیان ؟خودشون چرا دیده نمیشن ، ولی بهرحال حس میکنم این موارد بیشتر جنبه هایی خارج از روزمرگی ها داره .
میگن دیگران رو به جای من بردن فلان جا برا زندگی ! برا چی ؟

این چند سال اخیر خیلی زجر کشیدم و اذیتم کردن و بلا سرم آوردن اصلا نمیتونم باور کنم سر هیچی زنای متاهل رو دوباره شوهر بدن ! خب با همون قبلی ها میرفتن زندگی ، چه لزومی داره عشق یکی رو بگیرن بدن دیگری باهاش بره زندگی ؛(
یعنی مگه میشه دو نفر با هم عوض بشن ؟
ان شا الله تک تک شون دستمال و دستشویی بشن .
هیچکی اگه واقعیت رو هم بدونه نمیگه ، همه دارن فیلم بازی میکنن ! و دروغگو ان