چكيده
در محيط پر تلاطم كسب و كار امروز ، موفقيت سازمان ها در گرو جهت گيري همه بخشهاي سازمان ، در راستاي مسير استراتژيك آن است. در چنين محيطي كه بيشترين سرمايه گذاري سازمانها بر روي فناوري اطلاعات و سيستم هاي اطلاعاتي صورت مي گيرد ، سازمانها در جهت رسيدن به اهداف استراتژيك خود چاره اي جز استفاده از فناوري اطلاعات به عنوان يك منبع استراتژيك ندارند و اينجاست كه مفهوم همسويي استراتژي هاي فناوري اطلاعات و كسب و كار (همسويي استراتژيك ) ، معني پيدا مي كند .
همسويي استراتژيك ، به بكارگيري فناوري اطلاعات به شيوه اي شايسته و بهنگام و در توازن با استراتژي ها ، اهداف و نياز هاي كسب و كار اشاره دارد. تحقيقات انجام شده در زمينه همسويي استراتژيك ، وجود ارتباط مثبت و مؤثر بين استراتژي هاي رقابتي ، فناوري اطلاعات و عملكرد سازماني را نشان مي دهد و مديراني كه در سازمانهايشان موفق به ايجاد همسويي استراتژي هاي كسب و كار وفناوري اطلاعات شده اند، تاكيد مي كنند كه ايجاد يكپارچگي براي بقا و موفقيت سازمانها ضروري به نظر مي رسد.
اما متاسفانه باوجود اينكه واژه همسويي استراتژيك از سال 1970 در محافل علمي خارج از كشور مطرح بوده است و تحقيقات مختلف نشان دهنده ارتباط بين همسويي استراتژيك و عملكرد سازماني است، تاكنون اين مطلب كمتر در سازمانها و محافل علمي كشورمان مورد توجه قرار گرفته است . پس اميدواريم كه با ارائه اين مقاله علاوه بر بيان مفاهيم مرتبط با همسويي استراتژيك و معرفي يكي از مشهورترين مدل هاي ارائه شده در زمينه همسويي استراتژيك، راهكار هاي عملي جهت سنجش ميزان همسويي استراتژيك ارائه دهيم و زمينه را براي بحث بيشتر پيرامون اين مقوله فراهم آوريم .در اين مقاله ابتدا تعاريفي از همسويي استراتژيك ارائه مي شود و پس از بيان تاريخچه و اهميت اين موضوع به ارائه مدلهايي در زمينه همسويي استراتژيك مي پردازيم.در ادامه گامهاي لازم براي رسيدن به همسويي استراتژيك، چالشهاي رسيدن به همسويي و در نهايت مراحل رفع همسويي نداشتن استراتژيك را بيان مي كنيم.
مقدمه همسويي استراتژيك چيست؟
وقتي صحبت از همسويي استراتژيك ميشود، اصطلاحاتي مانند توازن وهم آهنگي، به هم پيوستگي، ائتلاف و تركيب ، يكپارچگي و تطابق به عنوان عباراتي مترادف با عبارت همسويي به كار ميروند. در اين قسمت با هدف آشنايي بيشتر با مفهوم همسويي استراتژيك به ارائه تعاريفي از اين واژه مي پردازيم .
-1 به عقيده لوفتمن همسويي بين استراتژي فناوري اطلاعات و كسب و كار بر بكارگيري فناوري اطلاعات به شيوهاي شايسته و بهنگام و در توازن با استراتژيها، اهداف و نيازهاي كسب و كار سازمان اشاره دارد.ضمن آنكه همسويي استراتژيك حدي است كه در آن حد ، استراتژي هاي فناوري اطلاعات ، از استراتژي هاي كسب و كار حمايت مي كنند و توسط استراتژي كسب و كار نيز حمايت مي شوند(Luftman, 2002, P.3)
-2 تالون همسويي استراتژيك را در قالب 2 مبحث «نقصان فناوري» و «نقصان استراتژي» مورد بررسي قرار مي دهد. همانگونه كه در نمودار يك، نشان داده شده است، نقصان فناوري وقتي مطرح ميشود كه قابليتها و تواناييهاي موجود فناوري اطلاعات در پشتيباني مناسب از استراتژي كسب و كار سازمان دچار شكست ميشوند. نقصان استراتژي زماني مطرح ميشود كه استراتژي كسب و كار سازمان در كسب مزاياي كامل از قابليتها و تواناييهاي موجود فناوري اطلاعات سازمان دچار شكست ميشود.
بر اساس نمودار بالا ميتوان همسويي استراتژيك را اينگونه تعريف كرد:
همسويي استراتژيك عبارت است از ميزان پشتيباني استراتژي سيستمهاي اطلاعاتي از استراتژي كسب و كار سازمان و ميزان پشتيباني استراتژي كسب و كار سازمان از استراتژي سيستمهاي اطلاعاتي سازمان (Tallon, 1999, P.3) .
-3 «ريچ و بند بست» نيز، در تعريف همسويي استراتژيك ، دو نوع همسويي را ذكر مي كنند .
-1 همسويي استراتژيك كوتاه مدت : در اين نوع همسويي ، مديران اجرايي كسب و كار و فناوري اطلاعات ، علاوه بر اينكه درك روشني از اهداف و برنامه هاي يكديگر دارند، در تدوين اهداف و برنامه هاي كوتاه مدت يكديگر نيز مشاركت مي كنند .
-2 همسويي استراتژيك بلند مدت : در اين نوع همسويي ، مديران اجرايي كسب و كار و فناوري اطلاعات ، در تدوين اين چشمانداز كه چگونه فناوري اطلاعات بايد در موفقيت كسب و كار مشاركت كند، سهيم مي شوند.(Walker,2003,p.20)
تاريخچه و اهميت موضوع
همسويي فناوري اطلاعات و كسب و كار سازمان مفهومي است كه از سال 1970 مطرح بوده است؛ مك لين و سودن در سال 1977، آيبيام در سال 1981، ميلز در سال 1986، پاركر و بنسون در سال 1988، برانچو ودرب در سال 1987، ديكسون و ليتل در سال 1989، نيدرمن در سال 1991، چان و هاف در سال 1993، هندسون و ونكاترامن در سال 1996، لوفتمن و برير در سال 1999 به آن اشاره كردهاند. در طي اين سالها اين موضوع همواره از مهمترين مسائل مديران كسب و كار سازمانها بوده است و اكنون نيز جزء مهمترين دغدغههاي مديران كسب و كار و فناوري اطلاعات سازمان محسوب ميشود. از آنجا كه سازمانها تلاش ميكنند تا فناوري اطلاعات و كسب و كار را با توجه به پويايي استراتژيهاي كسب و كار و رشد سريع و مداوم فناوري اطلاعات به هم ارتباط دهند، به نظر ميرسد اهميت اين موضوع روز به روز بيشتر شود، اما جدا از اهميت رسيدن به همسويي، حفظ آن نيز از اهميت ويژه اي برخوردار است.
سازمانهايي كه توانستهاند به صورت موفقيتآميز استراتژيهاي فناوري اطلاعات و كسب و كار خود را يكپارچه كنند سودآوري كسب و كار بسيار خوبي را داشتهاند. در عصري که تأمين کردن خواست و نظر مشتريان مطرح است، ايجاد مزيت رقابتي، بهبود كيفيت، اتوماسيون و مهندسي مجدد فرايندهاي کسب و کار از مهمترين عواملي است كه استراتژيهاي كسب و كار را توانمند ميسازند.
مديراني كه در سازمانهايشان موفق به ايجاد همسويي استراتژي هاي كسب و كار وفناوري اطلاعات شده اند، تأكيد ميكنند كه ايجاد يكپارچگي براي بقا و موفقيت سازمان ضروري است. بخشهاي فناوري اطلاعات به عنوان عامل تغيير با تمركز بر اصول كسب و كار سازمان باعث ايجاد ارزش افزوده در آن شدهاند و كارايي و اثربخشي را براي سازمان به ارمغان آوردهاند. تحقيقات انجام شده در زمينه همسويي استراتژيهاي فناوري اطلاعات و كسب و كار، وجود ارتباط مؤثر و مثبت بين استراتژيهاي رقابتي، فناوري اطلاعات و عملكرد سازماني را نشان ميدهند.
مدل هاي همسويي استراتژيك-1 مدل كلارك
كلارك در سال 1994 مدلي را ارائه كرد كه بر مبناي نظرات اسكات مورتون در سال 1991 شكل گرفته بود. در اين مدل پنج عامل اساسي كه بر اهداف استراتژيك سازمان اثر ميگذارند و همسويي را تحت تأثير قرار ميدهند، بيان شده است. اين پنج عامل عبارتند از ساختار، فرايندهاي مديريت، افراد و نقشها، فناوري و استراتژي.
اين مدل نشان ميدهد كه رابطه بين فناوري و استراتژي به صورت ساده يا مستقيم نيست و اين رابطه ميتواند تحت تاثير فرهنگ سازماني قرار گيرد. روابط ممكن است توسط عوامل فناوري و محيط اقتصادي- اجتماعي داخلي و خارجي تحت تأثير قرار گيرد. به دليل پويايي بسيار زياد محيطهاي داخلي و خارجي يك سازمان، همسويي بايد به طور مداوم مورد بررسي و نظارت قرار گيرد.
عامل محوري و مركزي مدل « فرايندهاي مديريت» است. اين فرايندها بين فناوري اطلاعات و استراتژي كسب و كار قرار ميگيرد. بنابراين مدل به اين موضوع اشاره ميكند كه اگر فرايندهاي مديريتي مناسبي وجود نداشته باشد، همسويي بين فناوري اطلاعات و استراتژي كسب و كار دچار مشكل خواهد شد.
مدل فوق همچنين بر اهميت ساختار سازماني، افراد و نقشهايي كه در فرايند همسويي دارند، تأكيد ميكند. رابطه بين فناوري اطلاعات و ساختار ممكن است مستقل از فرايندهاي مديريت و به صورت مستقيم باشد.
-2مدل همسويي BITAM
مدل (BUSINESS IT ALIGNMENT METHODOLOGY = BITAM) به همراه متدولوژي آن در سال 2002 توسط كازمن و ميچن ارائه شده است. آنها مدلها و چهارچوبهاي قبلي همسويي را مورد انتقاد قرار مي دهند و اشاره ميكنند كه اين مدلها اغلب فقط در قالبي مفهومي به سطح استراتژيك همسويي و ارتباط بين بخشهاي مختلف مدل پرداختهاند. آنها عقيده دارند كه اين مدلها چگونگي سنجش و اصلاح عدم همسويي، كه همواره بسيار مهم بوده است را بيان نميكنند. همچنين آنها عقيده دارند كه با گذشت زمان فناوري اطلاعات تغييرات شگفتانگيزي را بر محيط ايجاد كرده است و پس از انقلاب اينترنت و جهاني شدن آن فناوري اطلاعات عاملي ضروري براي موفقيت كسب و كار و بخشي جدا ناپذير از برنامهريزي كسب و كار است. با توجه به پيشرفتهاي فناوري و تغييرات محيط كسب و كار، سازمانها نيازمند جستجو و مطابقت شيوههايي براي نوآوري مداوم در فرايند همسويي هستند.
آنها بر اين عقيدهاند كه مدلهاي قبلي همسويي با توجه به تغييراتي كه در محيط كسب و كار اتفاق افتاده است، چندان مناسب نيستند. در واقع اين مدلها اغلب به بيان سطح استراتژيك و مفهومي همسويي و ارتباط بخشهاي مختلف مدل پرداختهاند و مباحث همسويي را در سطح معماري فناوري اطلاعات كه امري ضروري براي همسويي است، بررسي نكردهاند. كازمن و ميچن مدل همسويي فناوري اطلاعات و كسب و كار زير را بر مبناي معماري فناوري اطلاعات بيان ميكنند.
اين مدل لايه هاي مدلهاي كسب و كار، معماريهاي كسب و كار و معماري هاي فناوري اطلاعات را مشخص كرده است.
-3 مدل C4 همسويي
تحقيقي در سال 2004 در زمينه راهكارهاي همسويي انجام شده است كه طي آن 21 مدير ارشد فناوري اطلاعات و كسب و كار در 15 سازمان بزرگ مورد بررسي و مصاحبه قرار گرفتهاند. تحليل نتايج حاصل از اين بررسيها بيان ميكند كه اغلب پاسخدهندگاني كه سازمانهايشان داراي درجه همسويي بيشتري بودهاند، 4 مبحث اساسي جهت رسيدن به همسويي را در صحبتهايشان و نظراتشان تكرار كردهاند كه عبارتند از:
جهتگيري واضح و روشن سازمان (CLEAR DIRECTION)، وجود تعهد (COMMITMENT)، ارتباطات (COMMUNICATION)، و يكپارچگي بين بخشها (CROSS-FUNCTIONAL INTEGRATION).
- جهتگيري مشخص به معناي ارائه يك استراتژي روشن و معين براي آينده نزديك و دور است. استراتژيهاي فناوري اطلاعات و كسب و كار سازمان بايد در مشاركتي نزديك با يكديگر و در كنار هم ايجاد شده و با هم هماهنگ شوند. بسياري از سازمانها به منظور افزايش همسويي برنامههاي استاندارد معيني را تدوين و معماري كلان يكپارچهاي را ايجاد كردهاند.
- تعهد شامل پشتيباني بالاترين سطح مديريت سازمان از فناوري اطلاعات است. بخشي از اين فرايند شامل مشاركت مديران فناوري اطلاعات در برنامهريزي سازمان در كنار مشاركت مديران كسب و كار در برنامهريزي فناوري اطلاعات است. به منظور پيادهسازي يكپارچگي مورد نظر در سازمان نيازمند ايجاد احترام و اعتماد متقابل در سازمان هستيم.
- ارتباطات به عنوان يك عامل كليدي در موفقيت يا شكست همسويي در سازمان مطرح شده است. اين موضوع با بيان روشن و دقيق انتظارات اصلي سازمان از همسويي آغاز ميشود. سپس استراتژي، اهداف و انتظارات سازمان به مديران كسب و كار و كاركنان انتقال داده ميشود.
به نظر ميرسد تا زماني كه مباحثات دوطرفه بين مديران فناوري اطلاعات و كسب و كار سازمان انجام نپذيرد، تلاشهاي بخش فناوري اطلاعات براي همسويي از طرف مديران كسب و كار مردود شمرده شود. وقتي مديران كسب و كار به طور مشخص دلايل بخش فناوري اطلاعات براي تلاش در جهت ايجاد همسويي را درك كنند، هر دو بخش، ريسكهاي فرايند همسويي را مي پذيرند و در آن سهيم مي شوند.
- يكپارچگي بين بخشها ميتواند يكي از نتايج همسويي باشد. به منظور موفقيت در همسويي استراتژيهاي فناوري اطلاعات و كسب و كار سازمان، بايد مرزهاي بين بخشها و وظايف سازمان حذف شود. كاركنان بايد تشويق شوند تا شيوههاي مناسب به كارگيري فناوري به منظور ايجاد ارزش در سازمان و رسيدن به اهداف سازماني را ايجاد كنند. در نهايت بايد به منظور رسيدن به همسويي يك ساختار نظارتي گسترده در سراسر سازمان ايجاد و پيادهسازي شود. بايد يك هسته مركزي و تيمهاي چندوظيفهاي و چندبخشي ايجاد شوند تا همسويي فناوري اطلاعات و كسب و كار را سرپرستي نمايند و استراتژي يكپارچه تدوين شده را اجرا كنند.
در محيط پر تلاطم كسب و كار امروز ، موفقيت سازمان ها در گرو جهت گيري همه بخشهاي سازمان ، در راستاي مسير استراتژيك آن است. در چنين محيطي كه بيشترين سرمايه گذاري سازمانها بر روي فناوري اطلاعات و سيستم هاي اطلاعاتي صورت مي گيرد ، سازمانها در جهت رسيدن به اهداف استراتژيك خود چاره اي جز استفاده از فناوري اطلاعات به عنوان يك منبع استراتژيك ندارند و اينجاست كه مفهوم همسويي استراتژي هاي فناوري اطلاعات و كسب و كار (همسويي استراتژيك ) ، معني پيدا مي كند .
همسويي استراتژيك ، به بكارگيري فناوري اطلاعات به شيوه اي شايسته و بهنگام و در توازن با استراتژي ها ، اهداف و نياز هاي كسب و كار اشاره دارد. تحقيقات انجام شده در زمينه همسويي استراتژيك ، وجود ارتباط مثبت و مؤثر بين استراتژي هاي رقابتي ، فناوري اطلاعات و عملكرد سازماني را نشان مي دهد و مديراني كه در سازمانهايشان موفق به ايجاد همسويي استراتژي هاي كسب و كار وفناوري اطلاعات شده اند، تاكيد مي كنند كه ايجاد يكپارچگي براي بقا و موفقيت سازمانها ضروري به نظر مي رسد.
اما متاسفانه باوجود اينكه واژه همسويي استراتژيك از سال 1970 در محافل علمي خارج از كشور مطرح بوده است و تحقيقات مختلف نشان دهنده ارتباط بين همسويي استراتژيك و عملكرد سازماني است، تاكنون اين مطلب كمتر در سازمانها و محافل علمي كشورمان مورد توجه قرار گرفته است . پس اميدواريم كه با ارائه اين مقاله علاوه بر بيان مفاهيم مرتبط با همسويي استراتژيك و معرفي يكي از مشهورترين مدل هاي ارائه شده در زمينه همسويي استراتژيك، راهكار هاي عملي جهت سنجش ميزان همسويي استراتژيك ارائه دهيم و زمينه را براي بحث بيشتر پيرامون اين مقوله فراهم آوريم .در اين مقاله ابتدا تعاريفي از همسويي استراتژيك ارائه مي شود و پس از بيان تاريخچه و اهميت اين موضوع به ارائه مدلهايي در زمينه همسويي استراتژيك مي پردازيم.در ادامه گامهاي لازم براي رسيدن به همسويي استراتژيك، چالشهاي رسيدن به همسويي و در نهايت مراحل رفع همسويي نداشتن استراتژيك را بيان مي كنيم.
مقدمه همسويي استراتژيك چيست؟
وقتي صحبت از همسويي استراتژيك ميشود، اصطلاحاتي مانند توازن وهم آهنگي، به هم پيوستگي، ائتلاف و تركيب ، يكپارچگي و تطابق به عنوان عباراتي مترادف با عبارت همسويي به كار ميروند. در اين قسمت با هدف آشنايي بيشتر با مفهوم همسويي استراتژيك به ارائه تعاريفي از اين واژه مي پردازيم .
-1 به عقيده لوفتمن همسويي بين استراتژي فناوري اطلاعات و كسب و كار بر بكارگيري فناوري اطلاعات به شيوهاي شايسته و بهنگام و در توازن با استراتژيها، اهداف و نيازهاي كسب و كار سازمان اشاره دارد.ضمن آنكه همسويي استراتژيك حدي است كه در آن حد ، استراتژي هاي فناوري اطلاعات ، از استراتژي هاي كسب و كار حمايت مي كنند و توسط استراتژي كسب و كار نيز حمايت مي شوند(Luftman, 2002, P.3)
-2 تالون همسويي استراتژيك را در قالب 2 مبحث «نقصان فناوري» و «نقصان استراتژي» مورد بررسي قرار مي دهد. همانگونه كه در نمودار يك، نشان داده شده است، نقصان فناوري وقتي مطرح ميشود كه قابليتها و تواناييهاي موجود فناوري اطلاعات در پشتيباني مناسب از استراتژي كسب و كار سازمان دچار شكست ميشوند. نقصان استراتژي زماني مطرح ميشود كه استراتژي كسب و كار سازمان در كسب مزاياي كامل از قابليتها و تواناييهاي موجود فناوري اطلاعات سازمان دچار شكست ميشود.
بر اساس نمودار بالا ميتوان همسويي استراتژيك را اينگونه تعريف كرد:
همسويي استراتژيك عبارت است از ميزان پشتيباني استراتژي سيستمهاي اطلاعاتي از استراتژي كسب و كار سازمان و ميزان پشتيباني استراتژي كسب و كار سازمان از استراتژي سيستمهاي اطلاعاتي سازمان (Tallon, 1999, P.3) .
-3 «ريچ و بند بست» نيز، در تعريف همسويي استراتژيك ، دو نوع همسويي را ذكر مي كنند .
-1 همسويي استراتژيك كوتاه مدت : در اين نوع همسويي ، مديران اجرايي كسب و كار و فناوري اطلاعات ، علاوه بر اينكه درك روشني از اهداف و برنامه هاي يكديگر دارند، در تدوين اهداف و برنامه هاي كوتاه مدت يكديگر نيز مشاركت مي كنند .
-2 همسويي استراتژيك بلند مدت : در اين نوع همسويي ، مديران اجرايي كسب و كار و فناوري اطلاعات ، در تدوين اين چشمانداز كه چگونه فناوري اطلاعات بايد در موفقيت كسب و كار مشاركت كند، سهيم مي شوند.(Walker,2003,p.20)
تاريخچه و اهميت موضوع
همسويي فناوري اطلاعات و كسب و كار سازمان مفهومي است كه از سال 1970 مطرح بوده است؛ مك لين و سودن در سال 1977، آيبيام در سال 1981، ميلز در سال 1986، پاركر و بنسون در سال 1988، برانچو ودرب در سال 1987، ديكسون و ليتل در سال 1989، نيدرمن در سال 1991، چان و هاف در سال 1993، هندسون و ونكاترامن در سال 1996، لوفتمن و برير در سال 1999 به آن اشاره كردهاند. در طي اين سالها اين موضوع همواره از مهمترين مسائل مديران كسب و كار سازمانها بوده است و اكنون نيز جزء مهمترين دغدغههاي مديران كسب و كار و فناوري اطلاعات سازمان محسوب ميشود. از آنجا كه سازمانها تلاش ميكنند تا فناوري اطلاعات و كسب و كار را با توجه به پويايي استراتژيهاي كسب و كار و رشد سريع و مداوم فناوري اطلاعات به هم ارتباط دهند، به نظر ميرسد اهميت اين موضوع روز به روز بيشتر شود، اما جدا از اهميت رسيدن به همسويي، حفظ آن نيز از اهميت ويژه اي برخوردار است.
سازمانهايي كه توانستهاند به صورت موفقيتآميز استراتژيهاي فناوري اطلاعات و كسب و كار خود را يكپارچه كنند سودآوري كسب و كار بسيار خوبي را داشتهاند. در عصري که تأمين کردن خواست و نظر مشتريان مطرح است، ايجاد مزيت رقابتي، بهبود كيفيت، اتوماسيون و مهندسي مجدد فرايندهاي کسب و کار از مهمترين عواملي است كه استراتژيهاي كسب و كار را توانمند ميسازند.
مديراني كه در سازمانهايشان موفق به ايجاد همسويي استراتژي هاي كسب و كار وفناوري اطلاعات شده اند، تأكيد ميكنند كه ايجاد يكپارچگي براي بقا و موفقيت سازمان ضروري است. بخشهاي فناوري اطلاعات به عنوان عامل تغيير با تمركز بر اصول كسب و كار سازمان باعث ايجاد ارزش افزوده در آن شدهاند و كارايي و اثربخشي را براي سازمان به ارمغان آوردهاند. تحقيقات انجام شده در زمينه همسويي استراتژيهاي فناوري اطلاعات و كسب و كار، وجود ارتباط مؤثر و مثبت بين استراتژيهاي رقابتي، فناوري اطلاعات و عملكرد سازماني را نشان ميدهند.
مدل هاي همسويي استراتژيك-1 مدل كلارك
كلارك در سال 1994 مدلي را ارائه كرد كه بر مبناي نظرات اسكات مورتون در سال 1991 شكل گرفته بود. در اين مدل پنج عامل اساسي كه بر اهداف استراتژيك سازمان اثر ميگذارند و همسويي را تحت تأثير قرار ميدهند، بيان شده است. اين پنج عامل عبارتند از ساختار، فرايندهاي مديريت، افراد و نقشها، فناوري و استراتژي.
اين مدل نشان ميدهد كه رابطه بين فناوري و استراتژي به صورت ساده يا مستقيم نيست و اين رابطه ميتواند تحت تاثير فرهنگ سازماني قرار گيرد. روابط ممكن است توسط عوامل فناوري و محيط اقتصادي- اجتماعي داخلي و خارجي تحت تأثير قرار گيرد. به دليل پويايي بسيار زياد محيطهاي داخلي و خارجي يك سازمان، همسويي بايد به طور مداوم مورد بررسي و نظارت قرار گيرد.
عامل محوري و مركزي مدل « فرايندهاي مديريت» است. اين فرايندها بين فناوري اطلاعات و استراتژي كسب و كار قرار ميگيرد. بنابراين مدل به اين موضوع اشاره ميكند كه اگر فرايندهاي مديريتي مناسبي وجود نداشته باشد، همسويي بين فناوري اطلاعات و استراتژي كسب و كار دچار مشكل خواهد شد.
مدل فوق همچنين بر اهميت ساختار سازماني، افراد و نقشهايي كه در فرايند همسويي دارند، تأكيد ميكند. رابطه بين فناوري اطلاعات و ساختار ممكن است مستقل از فرايندهاي مديريت و به صورت مستقيم باشد.
-2مدل همسويي BITAM
مدل (BUSINESS IT ALIGNMENT METHODOLOGY = BITAM) به همراه متدولوژي آن در سال 2002 توسط كازمن و ميچن ارائه شده است. آنها مدلها و چهارچوبهاي قبلي همسويي را مورد انتقاد قرار مي دهند و اشاره ميكنند كه اين مدلها اغلب فقط در قالبي مفهومي به سطح استراتژيك همسويي و ارتباط بين بخشهاي مختلف مدل پرداختهاند. آنها عقيده دارند كه اين مدلها چگونگي سنجش و اصلاح عدم همسويي، كه همواره بسيار مهم بوده است را بيان نميكنند. همچنين آنها عقيده دارند كه با گذشت زمان فناوري اطلاعات تغييرات شگفتانگيزي را بر محيط ايجاد كرده است و پس از انقلاب اينترنت و جهاني شدن آن فناوري اطلاعات عاملي ضروري براي موفقيت كسب و كار و بخشي جدا ناپذير از برنامهريزي كسب و كار است. با توجه به پيشرفتهاي فناوري و تغييرات محيط كسب و كار، سازمانها نيازمند جستجو و مطابقت شيوههايي براي نوآوري مداوم در فرايند همسويي هستند.
آنها بر اين عقيدهاند كه مدلهاي قبلي همسويي با توجه به تغييراتي كه در محيط كسب و كار اتفاق افتاده است، چندان مناسب نيستند. در واقع اين مدلها اغلب به بيان سطح استراتژيك و مفهومي همسويي و ارتباط بخشهاي مختلف مدل پرداختهاند و مباحث همسويي را در سطح معماري فناوري اطلاعات كه امري ضروري براي همسويي است، بررسي نكردهاند. كازمن و ميچن مدل همسويي فناوري اطلاعات و كسب و كار زير را بر مبناي معماري فناوري اطلاعات بيان ميكنند.
اين مدل لايه هاي مدلهاي كسب و كار، معماريهاي كسب و كار و معماري هاي فناوري اطلاعات را مشخص كرده است.
-3 مدل C4 همسويي
تحقيقي در سال 2004 در زمينه راهكارهاي همسويي انجام شده است كه طي آن 21 مدير ارشد فناوري اطلاعات و كسب و كار در 15 سازمان بزرگ مورد بررسي و مصاحبه قرار گرفتهاند. تحليل نتايج حاصل از اين بررسيها بيان ميكند كه اغلب پاسخدهندگاني كه سازمانهايشان داراي درجه همسويي بيشتري بودهاند، 4 مبحث اساسي جهت رسيدن به همسويي را در صحبتهايشان و نظراتشان تكرار كردهاند كه عبارتند از:
جهتگيري واضح و روشن سازمان (CLEAR DIRECTION)، وجود تعهد (COMMITMENT)، ارتباطات (COMMUNICATION)، و يكپارچگي بين بخشها (CROSS-FUNCTIONAL INTEGRATION).
- جهتگيري مشخص به معناي ارائه يك استراتژي روشن و معين براي آينده نزديك و دور است. استراتژيهاي فناوري اطلاعات و كسب و كار سازمان بايد در مشاركتي نزديك با يكديگر و در كنار هم ايجاد شده و با هم هماهنگ شوند. بسياري از سازمانها به منظور افزايش همسويي برنامههاي استاندارد معيني را تدوين و معماري كلان يكپارچهاي را ايجاد كردهاند.
- تعهد شامل پشتيباني بالاترين سطح مديريت سازمان از فناوري اطلاعات است. بخشي از اين فرايند شامل مشاركت مديران فناوري اطلاعات در برنامهريزي سازمان در كنار مشاركت مديران كسب و كار در برنامهريزي فناوري اطلاعات است. به منظور پيادهسازي يكپارچگي مورد نظر در سازمان نيازمند ايجاد احترام و اعتماد متقابل در سازمان هستيم.
- ارتباطات به عنوان يك عامل كليدي در موفقيت يا شكست همسويي در سازمان مطرح شده است. اين موضوع با بيان روشن و دقيق انتظارات اصلي سازمان از همسويي آغاز ميشود. سپس استراتژي، اهداف و انتظارات سازمان به مديران كسب و كار و كاركنان انتقال داده ميشود.
به نظر ميرسد تا زماني كه مباحثات دوطرفه بين مديران فناوري اطلاعات و كسب و كار سازمان انجام نپذيرد، تلاشهاي بخش فناوري اطلاعات براي همسويي از طرف مديران كسب و كار مردود شمرده شود. وقتي مديران كسب و كار به طور مشخص دلايل بخش فناوري اطلاعات براي تلاش در جهت ايجاد همسويي را درك كنند، هر دو بخش، ريسكهاي فرايند همسويي را مي پذيرند و در آن سهيم مي شوند.
- يكپارچگي بين بخشها ميتواند يكي از نتايج همسويي باشد. به منظور موفقيت در همسويي استراتژيهاي فناوري اطلاعات و كسب و كار سازمان، بايد مرزهاي بين بخشها و وظايف سازمان حذف شود. كاركنان بايد تشويق شوند تا شيوههاي مناسب به كارگيري فناوري به منظور ايجاد ارزش در سازمان و رسيدن به اهداف سازماني را ايجاد كنند. در نهايت بايد به منظور رسيدن به همسويي يك ساختار نظارتي گسترده در سراسر سازمان ايجاد و پيادهسازي شود. بايد يك هسته مركزي و تيمهاي چندوظيفهاي و چندبخشي ايجاد شوند تا همسويي فناوري اطلاعات و كسب و كار را سرپرستي نمايند و استراتژي يكپارچه تدوين شده را اجرا كنند.