نوشته های ماندگار

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
بعضی از آدم ها رو دوست می دارم

آدم هایی که گاهی بی آنکه بدانیم چرا

دوسشان می داریم...

برادران کارامازوف -فئودور داستایفسکی



 

elsay

عضو جدید
اعتراف می کنم که حالم دارد از بیشتر چیزها به هم می خورد و قبل از همه، از خودم

از اینکه شش هفت سال آزگار است نتوانسته ام یک دست کت و شلوار تازه بخرم که وقتی می پوشمش، آنقدر بهم شخصیت بدهد که فکر کنم باید یک کاری بکنم. وگرنه؛ قدر و قیمتِ کت و شلوارِ به این قشنگی را ندانسته ام.

و هیچ سالی توی همه این سال ها نبوده است که همیشه دو جفت کفش داشته باشم که یک جفت شان، واکس خورده و تمیز باشد. که وقتی پایم می کنم، حس کنم باید قدم بزرگی بردارم وگرنه حق مطلب را درباره ی کفش به این قشنگی ادا نکرده ام.

و هیچ پیراهنی هم نداشته ام که وقتی دکمه هایش را یکی یکی روبه روی آینه می بندم، با خودم فکر کنم « لعنتی از آن پیراهن هایی ست که وقتی تَنت می کنی، بهت تکلیف می کند که زود باش، بجنب، یک کاری بکن.

و همیشه ی خدا همه از این جوراب های «سه جفت هزارتومن» پایم کرده ام که پای آدم بدجوری توی شان احساس سبکی و جلفی می کند و اعتماد به نفس را از آدم می گیرد. طوری که هر بار به شان نگاه می کنی، به خودت می گویی «نه. بااین پاپوش ها، همان بهتر که سرت توی لاک خودت باشد.»

.
.
.
این همه حرف زدم برای اینکه به تان بگویم: « لباس ها این قدر مهم اند توی بودن و توی "چگونه بودن"مان. و اگر می بینید کسی کار بزرگی نمیکند، برای این است که یا لباسی ندارد که بهش تکلیف کند، یا اساساً ، آدم کوچکی است.»

کافه پیانو - فرهاد جعفری
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
هیچ‌وقت نمی‌توانی چیزی را که قرار است از دست بدهی،
نگه داری.
فهمیدی؟


تو فقط قادر هستی چیزی را که داری،
قبل از آن‌که از دستت برود،
عاشقانه دوست داشته باشی!


به خاطر وین دیکسی

کیت دی کامیلو




 

elsay

عضو جدید
زندگی ما زندگی جالبیه هما..
بین تراژدی محض و کمدی ناب؛
دائم داره پیچ و تاب می خوره . ینی یه جورِ غم انگیز، خنده داره.
یا شایدم یه جور خنده دار، غم انگیز باشه.
چیزی ام نیس که وسطشو پُر کنه.
همه نکبتی که دچارشیم مال همینه
همین که هیچ چی مون حدّ وسط نیس هما. هیچ چی مون.

کافه پیانو -
فرهاد جعفری
 

nafis...

مدیر بازنشسته
من حربه ها و راه ها و چاره هایی دارم که تو نمی شناسی.
حربه هایی اسرار آمیز و راه هایی اسرار آمیز و چاره هایی اسرار آمیز.
زیرا خدا معجزات خود را به شیوه های اسرار آمیز به انجام می رساند.
مشکل بیشتر مردم این است که می خواهند پیشاپیش راه ها و چاره ها را بدانند.
می خواهند به عق کل بگویند چگونه دعایشان را مستجاب بکند. به خرد و کاردانی و تدبیر خدا توکل نمی کنند.
وقتی دست به دعا برمی دارند برای خدا تکلیف تعیین می کنند که از کدام راه خواسته آنها را برآورد.
از این رو قادر مطلق را در قید و بند حدود می گذارند و به آن یگانه قدوش اهانت می کنند
.
.
.
.
.
.
"4اثر" از اسکاول شین-ترجمه لیلا رحمتی
:gol:
 

F iona

عضو جدید
عالم ِ توکل خوش عالمی است

و ذوق آن به هرکس نرسد.



قصه های شیخ اشراق | شهاب الدین یحیی سهروردی

- این کتابی است که در اثر یک اتفاق با آن آشنا شدم و خواندنش را شروع کردم
امیدوارم برای شما نیز آغازی باشد...

 

F iona

عضو جدید
بدان که اول چیزی که حق بیافرید گوهری بود تابناک. او را "عقل" نام کرد. و این گوهر را سه صفت بخشید:
یکی شناخت حق و یکی شناخت خود و یکی شناخت آن که نبود، پس ببود.
از آن صفت که به شناخت حق تعلق داشت
حُسن پدید آمد - که آن را "نیکویی" خوانند.
و از آن صفت که به شناخت خود تعلق داشت
عشق پدید آمد که آن را "مهر" خوانند
و از آن صفت که نبود پس به بود تعلق داشت
حُزن پدید آمد - که آن را " اندوه " خوانند.

قصه های شیخ اشراق (فی حقیقت ِ عشق) | شهاب الدین یحیی سهروردی
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
... در اين دنيا برای كفری كردن آدم های رذلی كه می خواهند همه چيز را از آنچه هست برايت سخت تر كنند راهی بهتر از اين نيست كه وانمود كنی از هيچ چيز دلخور نيستی...!


پرواز بر فراز آشيانه فاخته / كن كيسی / مترجم: سعيد باستانی




 

خیال شیشه ای

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
آدم بدون عشق نمی تواند زندگانی كند.
این را من می دانم،
این را نه از كسی شنیده ام و نه در جایی دیده ام تا به یادم مانده باشد.
این را از وجود خودم، با وجود خودم، از عمری كه تباه كرده ام فهمیده ام.
نه ! آدم بدون عشق نمی تواند زندگانی كند ..

.
.
.
کلیدر | محمود دولت آبادی
 
آخرین ویرایش:

خیال شیشه ای

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
از همین میترسم که به کسی یا چیزی
عادت کنی اون وقت اون کس یا اون چیز
قالت بذاره . اون موقع دیگه
هیچى برات باقی نمیمونه .
میفهمی چی میخوام بگم ؟
از کسایی که میزارن میرن خوشم نمیاد
واسه همینم اول از همه خودم میرم
اینجوری خاطر جمع تره !
.
.
.
ـــــــــــ

" خداحافظ گاری کوپر - رومن گاری "​
 

خیال شیشه ای

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز

.
.
.


با تمام سرعتی که می تونستم پدال زدم
مثل اینکه داشتم از اشتیاقش، پاکیش و از او فرار می کردم
زمان گذشت ... زنهای بسیاری رو دوست داشتم
... هنگامیکه آنها مرا در آغوش می گرفتند
می پرسیدند که آیا آنها را فراموش نخواهم کرد ؟
میگفتم : " آری ، فراموشت خواهم کرد "
اما تنها کسی که هیچوقت او را فراموش نخواهم کرد،
کسی بود که هرگز نپرسید ...
.
.
.
"مالنا - جوزپه تورناتوره"
 

خیال شیشه ای

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
ﺗﻨﻬﺎﯾﯽ ﺁﺩﻣﻬﺎ ﺑﺰﺭﮔﻪ
ﺧﯿﻠﯽ ﺑﺰﺭﮒ ...
ﺷﺎﯾﺪﻡ ﺑﻪ ﻭﺳﻌﺖ ﯾﮏ ﺩﺭﯾﺎ ﺍﺳﺖ ،
ﺍﻣﺎ ﺑﺮﺍﯼ ﭘُﺮ ﮐﺮﺩﻧﺶ
ﯾﮏ ﻟﯿﻮﺍﻥ ﻣﺤﺒﺖ ﮐﺎﻓﯿﺴﺖ !

.
.
.

ﮔﺎﺑﺮﯾﻞ ﮔﺎﺭﺳﯿﺎ ﻣﺎﺭﮐز | ﺻﺪ ﺳﺎﻝ ﺗﻨﻬﺎﯾﯽ ...
 

F iona

عضو جدید
رویا – فکر کنم ایراد از من‌اه. گدایی هم یه جور عشق‌اه. گداییِ عشق که از هم‌اش بدتره. وقتی فکر می‌کنم، می‌بینم به همه‌چی پشت‌پا زدم و زندگی‌ام رو گذاشتم سر یه قراری که … تو می‌گی من سبک شدم؟

استاد – خُب … عشق آدم ُ سبک می‌کنه، ولی سبک نمی‌کنه

رویا – نمی‌فهمم چی می‌گی

استاد – عشق باعث شده که تو بابت یه کلمه حرف، یه سال صبر کنی و وقت‌اش که شد به همه چی پشت‌پا بزنی و بیای این‌جا. فقط آدمی که عشق سبک‌اش کرده باشه می‌تونه هم‌چین کاری بکنه. ولی، وقتی می‌گی سبک شدی، منظورت این‌اه که خودت رو پایین آوردی، اگه اون هیچ‌وقت نیاد، عشق‌اش کاری کرده که تو پَر در بیاری و یه کارایی بکنی که تا حالا هیچ‌وقت فکرش رو هم نکردی. اگه منظورت از سبک‌شدن بالا رفتن‌اه، سبک شدی. ولی اگه منظورت از سبک شدن، کوچیک شدن‌اه؛ عاشق هر چی کوچیک‌تر بشه، بالاتر می‌ره.

رویا – فکر نمی‌کنی همه‌ی این‌ حرف‌ها تو ادبیات قشنگ‌اه؟ زندگی با ادبیات فرق داره.

استاد – همه‌ی این حرف‌ها واسه‌ی این‌اه که زندگی یه خورده شبیه ادبیات بشه.

رویا - آدم با تو حرف می‌زنه سبک می‌شه. سبک به اون معنا که خودت گفتی…. می‌دونی از چی خوش‌ام می‌آد؟

استاد – از چی؟

رویا – از این‌که خیلی باهات راحت‌ام.


شب های روشن | فرزاد موتمن ( یکی از معدود شاهکارهای سینمای ایران )
اقتباسی آزاد از رمان فئودور داستایفسکی به همین نام
 

nafis...

مدیر بازنشسته
انسان ، آهسته آهسته عقب نشینی می کند.
هیچکس یکباره معتاد نمی شود. یکباره سقوط نمی کند.یکباره وا نمی دهد ،
یکباره خسته نمی شود ،
رنگ عوض نمی کند،
تبدیل نمی شود و از دست نمی رود.
زندگی بسیار آهسته از شکل می افتد.و تکرار و خستگی ، بسیار موذیانه و پاورچین رخنه می کند.باید بسیار هوشیار باشیم و نخستین تلنگرها را ،
به هنگام و حتی قبل از آنکه ضربه فرود آید ، احساس کنیم.
هرگز نباید آن روزی برسد که ماصبحی را با سلامی محبانه آغاز نکنیم. خستگی نباید بهانه يی شود برای آنکه کاری را که درست می دانیم، رها کنیم و انجامش را مختصری به تعویق اندازیم.قدم اول را ، اگر به سوی حذف چیزهای خوب برداریم ، شک مکن که قدم های بعدی را شتابان برخواهیم داشت.
.
.
.

"چهل نامه ي كوتاه به همسرم - نادر ابراهيمي"
 

F iona

عضو جدید
از #1075

بدان که از جمله ی نام های حُسن یکی "جمال" است و یکی "کمال" و هر چه موجودند، از روحانی و جسمانی، طالب کمال اند و هیچ کس نبینی که او را به جمال میلی نباشد،
پس چون نیک اندیشه کنی، همه طالب حُسن اند و در آن می کوشند که خود را به حُسن رسانند و به حُسن - که مطلوب همه است - دشوار می توان رسیدن،
زیرا وصول به حُسن ممکن نشود الا به واسطه ی عشق. و عشق هر کسی را به خود راه ندهد و به همه جایی ماوا نکند و به هر دیده روی ننماید...

قصه های شیخ اشراق (فی حقیقت ِ عشق) | شهاب الدین یحیی سهروردی

پ.ن: چیزی به پایان نمانده است ... صفحه ی 65

 

خیال شیشه ای

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز



آدم ها عمدتاً دو جور هستند.

یک جورش آدمهایی هستند که بدون یقین و ایمان نمی توانند زندگانی بکنند؛
و یک جورش آدمهایی هستند که با یقین و ایمان نمی توانند زندگانی بکنند.
راست اینکه بعضی از ایمان هراس دارند و بعضی از بی ایمانی دچار وحشت می شوند.
آن که ایمان می آورد، از پوک بودن وحشت دارد، و آن که ایمان پیدا نمی کند،از بار سنگین آن وحشت دارد؛وحشتِ پابند شدن دارد.
بعضی خودشان را در قید ایمان، آزاد می یابند؛ و بعضی آزادی خودشان را در بی ایمانی می بینند.
یکی را می بینی که زندگانی را باور دارد،
یکی را می بینی که از باور زندگانی فرسنگ فرسنگ فرار می کند.
دوستان نیمه راهی همان فراری ها هستند!

کلیدر _ جلد هشتم _ محمود دولت آبادی
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
... حقيقت، چيزی نيست كه درباره آن انديشه شود، حقيقت را بايد مشاهده كرد. چشم‌های معمولی، توان ديدن حقيقت را ندارد. چشمانی تازه بايد گشود. برخيز و پرنده‌ها را در آسمان صاف و آفتابی زندگيت رها كن. برخيز و ساز زندگيت را كوك كن. برخيز و نغمه‌خوان شو. برخيز و زندگی كن...!


پرنده می میرد، پرواز می ماند / مسيحا برزگر




 

Similar threads

بالا