نمیدونم چطوری سوالمو بیان کنم بیان تو تاپیک توضیح دادم .... شرمنده

سمیه نوروزی

عضو جدید
با سلام
نخست اینکه بهشتی که آدم و حوا در آن زندگی می کردند با بهشت موعود فرق داره. دلیلش هم اینه که شیطان وارد بهشت می شه و اول حوا و بعد آدمو گول می زنه و این با نص صریح آیات که می گه شیطان امکان ورود به اونجا رو نداره منافات داره. برای همین هم گفته می شه این بهشت با اون بهشت فرق داره.
دوم اینکه کل داستان مشکل داره تو داستان که بر گرفته از عهدین هست می گه خدا انسان رو منع کرد تا مانع این بشه که دارای فهم و شعور بشه (برای همین انسان تا بعد از خوردن میوه که گاهی هم سیب و گاهی انار یا انجیر ذکر شده از ب ر ه ن ه بودن خودش خجالت نمی کشید) بعد که انسان دارای فهم و شعور شد خدا از اینکه رقیب پیدا شده ترسید و بیرونش کرد.
ایراد داستان اینجاست که خدا از اینکه آدم عاقل شده ترسیده مگه آدم با خوردن مثلا گندم عقلش اونقدر زیاد می شه که خدا ازش بترسه!

سلام دوست عزیز. این داستانو من اینطور شنیدم. شیطان خودش رو شبیه مار می کنه به پای طاووس می پیچه و وارد بهشت می شه . وقتی که آدم و حوا رو دعوت می کنه که از میوه ی ممنوعه بخورند که گویا سیب بوده اونها می گن ما از خوردن از این درخت منع شدیم. بعد اینطور وسوسه می کنه که می دونید چرا خدا شما رو از خوردن این میوه منع کرده؟ به این خاطر که این میوه ی معرفته و اگه از اون بخورید مثل خود خدا می شید و خدا به خاطر جلوگیری از رقیب شدن شما برای خودش، شما رو از خوردن این منع کرده.و این طوریم تونه اونها رو بفریبه.
اما درباره اینکه چرا شیطان وارد بهشت می شه... من اینطور توی ذهنم بود..شیطان بعد از اینکه می بینه از درگاه خدا مطرود شده به خدا می گه این بنده ی تو از من بهتر نیست و برای اثبات از خدا اجازه می گیره که امتحانش کنه. و خدا خودش برای اتمام حجت اجازه می ده که شیطان وارد اون منطقه بشه و آدم رو به شر دعوت کنه.
اما درباره خود بهشت... من جایی نشنیدم این دو بهشت متفاوته ..به خصوص که بحث اجازه گرفتن شیطان از خدا هم هست پس خود خدا برای ورود به اون بهشت هر جا که بوده اجازه داده.
در خصوص سوال تنهایی عزیز هم،
خدا به کرات توی قرآن بین مسلم و مومن فرق میذاره..هدف اصلی مومن شدنه که اگه نتونستیم باید حداقل مسلم باشیم. کسی می تونه به کاری ایمان داشته باشه که درک کاملی از علت کاری که انجام میده داشته باشه. به همین خاطرم خدا دائما میگه تفکر کنید و تفکر کنید اینطور بنده ها می تونن به درک بیشتری از چرا برسن و ایمان بیشتری بدست بیارن. منظورم اینه که اگه چیزی حرامه یا حلال به خاطر نفس خود اون کاره. مثلا یه جا خونده بودم که حضرت رسول به جبرئیل میگن کاش مسواک زدن (شاید رعایت پاکیزگی دهان و دندان بوده دقیق یادم نیست) بر بنده ها واجب می شد چون فواید زیادی براشون داره.
آخرت محلیه که نفس اعمال مشخصه، یعنی اونجا وقتی جنبه نفس خود حرام رو در چیز های حرام اعلام شده دیده می شه تمایلی در فرد شکل نمی گیره که به سمت اونها بره. پس عملا نباید دلیلی برای حرام اعلام شدن چیزی وجود داشته باشه.
درباره اینم که چرا می خوایم بریم بهشت... بهشت و جهنم تعابیریه برای اینکه ما بتونیم متوجه بشیم...درواقع مثل هایی از اینکه بدونیم کدوم کارها باعث رستگاری ما میشه و درک اون در حد ما نیست..یکی از اساتید مون اینطور می گفت اگه به جنینی که توی رحم مادره بگن وقتی وارد مرحله ی بعدی زندگی بشی می تونه یک کیلو گوشت یه جا بخوره چه طور می خواد باور کنه وقتی خودش 250گرم بیشتر نیست؟ به خاطر همین به ما هم وقتی میخوان درباره اون دنیا چیزی بگن در حد و حدود خودمون میگن وگرنه درختای در هم تنیده ای که زیر اونها رودهای شیر و عسل جریان داره شاید برای کسی که عاشق کویره هیچ لطفی نداشته باشه....کارایی هم که یه مومن انجام میده به نظر من تلاشیه که برای رعایت شرط بندگی می کنه. ببخشید طولانی شد یه متن زیبا هم از کوروش علیانی میذارم اینجا خودم اینو حفظش کردم از بس خوندم.
هی نپرس آخرش چه می‌شود. آخرش دست خداست. بد نمی‌شود. این اولش را که سپرده‌اند دست تو، این چه می‌شود؟ این مهم است. اگر این بد بشود، آخرش برای تو می‌شود روز خجالت: یوم الحسره. حسرت می‌خوری. می‌گویی کاش درست کار می‌کردم، امروز اینقدر خجالت نمی‌کشیدم. کار نکرده‌ای و حقوقت را می‌دهند. تمام و کمال. از خجالت هزار بار آب می‌شوی و می‌روی توی زمین. هی می‌سوزی و صدایت هم در نمی‌آید. جهنم می‌شود برایت. کوفتت می‌شود. عذاب می‌شوی.خدا که عذابت نمی‌کند. تو خود عذاب می‌شوی. خدا که عقده ندارد من و تو را عذاب کند. رحمان و رحیم است.
...
موفق باشید.
 

Sparrow

مدیر تالار مهندسی هوافضا
مدیر تالار
{چون حجم مطلب زیاده، مهم هاش رو پر رنگ کردم.}

اخراج آدم و حوا از بهشت:


داستان حضرت آدم (ع) بطور مفصل در قرآن مجید بیان شده است و مفسرین نیز خیلی جامع در این زمینه مطالب را بیان کرده اند، اما بطور خلاصه باید بگوئیم که اولاً منظور از بهشت که حضرت آدم (ع) مدتی در آن ساکن بود و بعد از آن اخراج شد، غیر از بهشت اخروی است، بلکه یک بهشت دنیایی بود که در آن بر اثر گستردگی نعمت، هیچگاه رنج گرسنگی و تشنگی را تحمل نمی کرد و برهنه نمی ماند و آفتاب زدگی نداشت، اما بدنبال وسوسه های شیطان و عصیان امر پروردگار، از شجرة ممنوعه (که در بعضی از تفاسیر به درخت انگور، خرما، لیمو، خوشه گندم و… تفسیر شده است، که روی مصالحی از نزدیک شدن به آن و خوردن از آن نهی شده بود) خورد و بدنبال آن از بهشت اخراج شد. این در حالی بود که خداوند متعال قبلاً به آدم و همسرش هشدار داده بود که به این درخت نزدیک نشوند و فریب شیطان را نخورند که موجب خروج آنها از بهشت خواهد شد. (منبع:.hawzah.net)


خداوند آدم ـ علیه السلام ـ و حوّا ـ علیها السلام ـ را در بهشت دنیا سكونت داد، و فرمود: شما در بهشت ساكن شوید و از هر جا می‌خواهید از نعمت‌های آن، گوارا بخورید اما نزدیك این درخت نشوید كه از ستمگران خواهید شد.[6]
ولی شیطان، آدم و همسرش را به لغزش انداخت و آنان را از آن چه در آن بودند (بهشت) خارج كرد. «در این هنگام به آنها گفتیم؛ همگی بر زمین فرود آیید، در حالی كه بعضی دشمن دیگری خواهید بود، و برای شما تا مدت معینی در زمین قرارگاه و وسیله بهره‌برداری هست.»[7]
خداوند به آدم ـ علیه السلام ـ و حوّا ـ علیها السلام ـ فرمود: «از همه میوه‌ها و نعمت‌های بهشت آزاد هستید بخورید، گوارای وجودتان باشد، ولی تنها از این درخت نخورید، و حتی به آن درخت نزدیك نشوید.» ولی شیطان به سراغ آنها آمد و آنها را وسوسه كرد تا لباسهای تقوا را كه باعث كرامتشان شده بود، از تنشان خارج سازد. به آنها گفت: پروردگارتان شما را از این درخت نهی نكرده مگر به خاطر این كه (اگر از آن بخورید) فرشته خواهید شد، یا جاودانه در بهشت خواهید ماند، و برای آنها سوگند یاد كرد كه من خیرخواه شما هستم، به این ترتیب آنها را با فریبكاری، از مقامشان فرود آورد. هنگامی كه آنها فریب شیطان را خوردند، و از آن درخت چشیدند، لباسهای كرامت و احترام، از اندامشان فرو ریخت و به چنین سرانجام شوم گرفتار آمده[8] و در نتیجه از بهشت رانده شده و اخراج گشتند.
خداوند آنها را سرزنش كرد و فرمود: «آیا من شما را از آن درخت منع نكردم و نگفتم كه شیطان دشمن آشكار شما است؟»[9]


[6] . بقره، 35؛ اعراف، 19. در قرآن در شش مورد از درخت ممنوعه سخن به میان آمده، ولی از چگونگی و نام آن ذكری نشده است، و در روایات از حضرت رضا ـ علیه السلام ـنقل شده كه آن درخت، درخت گندم بوده و علاوه بر گندم، محصول انگور نیز می‌داده است، و آدم ـ علیه السلام ـوقتی كه مسجود فرشتگان واقع شد، در ذهن خود به خود گفت: آیا خداوند انسانی برتر از مرا آفریده است؟ خداوند به او فرمود: سرت را به سوی آسمان بلند كن، او چنین كرد، دید در ساق عرش نوشته شده: «معبودی جز خدای یكتا و بی‌همتا نیست، محمد ـ صلّی الله علیه و آله ـ رسول خدا، و علی ـ علیه السلام ـامیر مؤمنان است، و همسرش فاطمه ـ سلام الله علیها ـ بانوی برجسته جهانیان است، و حسن و حسین ـ علیهما السلام ـ دوجوانان اهل بهشتند.» آدم عرض كرد: پروردگارا! اینها كیانند؟ خداوند فرمود: اینها از ذریه تو و بهتر از تو و همه خلایق می‌باشند، اگر آنها نبودند تو و بهشت و دوزخ و آسمان و زمین را نمی‌آفریدم، از این كه با چشم حسادت به آنها نگاه كنی بپرهیز، و آرزوی وصول به مقام آنها را نكن... (تفسیر نور الثقلین، ج 1، ص 60، به نقل از عیون اخبار الرضا) بنابراین آن درخت ممنوعه هم جنبه مادی داشته كه همان درخت گندم باشد و هم جنبه معنوی داشت كه درخت حسد باشد. روی این اساس آدم ـ علیه السلام ـو حوّا ـ علیها السلام ـ از دو درخت (یا از یك درخت دارای دو میوه) خوردند و از دو حد مادی و معنوی تجاوز نمودند، از این رو از بهشت رانده شدند.
[7] . بقره، 36.
[8] . توضیح این كه: گناه بر دو گونه است: 1. مطلق؛ 2. نسبی؛ گناه نسبی آن است كه عمل غیرحرامی از شخص بزرگی سر زند كه با توجه به شخصیت او، شایسته او نباشد. اگر او آن را انجام داد گناه نسبی محسوب می‌شود، مانند این كه فرد ثروتمندی در یك امر خیری كه سزاوار است صد هزار تومان پول بدهد، ده تومان بدهد، یا هیچ ندهد یا اینكه این كار از دیگران مباح و یا مستحب است و هیچ گونه گناهی ندارد، برای او گناه نسبی محسوب می‌شود. گناه آدم نیز این گونه بود كه از آن به ترك اولی تعبیر می‌شود،. در روایتی آمده: حضرت رضا ـ علیه السلام ـفرمود: «ماجرای لغزش آدم ـ علیه السلام ـقبل از نبوت او بود، و از گناهان كوچكی بود كه قابل عفو است». (نور الثقلین، ج 1، ص 50).
به عبارت روشنتر: نهی خدا، ارشادی بود و جنبه توصیه و راهنمایی داشت، نه تكلیفی كه انجامش حرام باشد. مانند سفارش پزشك كه فلان غذا را نخور كه اگر بخوری بیمار می‌گردی.
[9] . اعراف، 22.
(منبع: tebyan-zn.ir)

چگونگی راه یابی شیطان به بهشت:

در اینکه شیطان چگونه به بهشت راه یافته و آدم را وسوسه کرده است، اختلاف است.


* فخر رازی نیز چند وجه ذکر کرده است: 1.از ابن عباس روایت شده است و کسانی هم قائل به این گفتار شده اند، که وقتی ابلیس خواست وارد بهشت بشود، نگهبان او را منع نمود، و نهایتا ماری آمده و او را بلعیده و به داخل بهشت برد و بعد هم مار مورد لعن و نفرین واقع شده و به حالت امروزی درآمد. 2.آدم و حوا به درب بهشت می آمدند و شیطان نیز نزدیک درب بوده و آنها را وسوسه می کرد. 3.شیطان از بیرون بهشت آنها را وسوسه می کرد و .... 4.شیطان خود بصورت یک حیوان شده و داخل بهشت گردید. تفسیر الکبیر، ج 3، ص 15. شیخ نظر به قول دوم دارد. التبیان، ج 7، ص 219.

*طبری بعد از ذکر اقوال در کیفیت ورود شیطان به بهشت می نویسد: آنچه که بنظر من حق است موافق با قرآن و خداوند خود بدان خبر داده است این است که شیطان خود بنفسه و مباشرت با آدم و حوا صحبت می کرده است. ... الدلیل الواضح علی انه قد باشر حظا بهما بنفسه. اما ظاهرا باعینهما و اما مستجنا فی غیره.... دلیل واضح را همان «قاسمهما انی لکما لمن الناصحین » می داند. تفسیر طبری، ج 1، ص 238.

علامه میرزا حبیب اله خویی در شرح نهج البلاغه بعد از بیان چهار قول می گویند: الاظهر هو القول الاول. منهاج البراعة فی شرح نهج البلاغه، ج 2، ص 92.
در تفسیر البرهان قضیه رفتن شیطان در دهان مار و بعد داخل شدن به بهشت به طور مفصل در روایتی از امام صادق علیه السلام بدون ذکر سلسله رواة و مرجع حدیث مطرح شده است. تفسیر البرهان، ج 2، صص 338-332. احتمالا سند حدیث از تحفة الاخوان و روایت به نقل از ابوبصیر باشد. البرهان، ج 2، ص 329.

علامه این بحث را از جهاتی مورد نظر قرار داده است اما چگونگی راه یافتن شیطان به بهشت و دسترسی او به آدم و حوا را مطرح نکرده و می فرماید روایات صحیحه و معتبره در این مورد بیانی ندارند و اینکه در بعضی اخبار آمده است که مار و یا طاووس او را کمک می کردند معتبر نبوده و آن روایت را مجعول و ساختگی دانسته و این قصه را به تورات نسبت می دهند. المیزان، ج 1، ص 140.
در جای دیگر نیز به این بحث اشاره کرده و مباحث مفید و سودمندی را بیان کرده اند. درعین حال در اینکه کیفیت ورود شیطان به بهشت چگونه بوده است را بیان نکرده اند. اما این را متذکر شده اند که با عنایت به این که بهشت آدم بهشت جاویدان نبوده بلکه بهشت برزخی است خیلی از اشکالاتیکه به ذهن خطور می کند رفع می شود. چرا که آن بهشت جاویدان است که کسی جز اولیاء الهی وارد آن نمی شوند نه این بهشت برزخی... المیزان، ج 8، صص 40-36.


ملاصدرا در این باره فقط به نقل اقوال پرداخته اند و در مقام رد یا اثبات آن سخنی نگفته اند. اما مطلب جدید و جالبی را هم اضافه کرده اند که آیا شیطان مستقیما باآدم و حوا صحبت می کرده یا با واسطه بعضی اتباع و یارانش، ایشان از ظاهر آیاتی مانند: و قاسمهما ان کلما لمن الناصحین (اعراف/21) و فدلیهما بغرور (اعراف/22)، خطاب مستقیم را نظر داده اند. و دلیل بر قول واسطه را نیز چنین گفته اند: از آنجائیکه آدم و حوا شیطان را می شناخته اند و عداوت و حسادت او را آگاه بوده اند، پس عادتا بعید است حرف او را قبول کنند و از او حرف شنویی داشته باشند بنابراین باید گفت وسوسه شیطان با واسطه بوده است. تفسیر ملاصدرا، ج 3، صص 109-108. (منیع: .hawzah.net)
 
آخرین ویرایش:
Similar threads

Similar threads

بالا