نقد و بررسی کتاب
[h=1]آنالی[/h]
[h=1]آنالی[/h]
راوی ماجرای زندگی مادرش را شرح می دهد؛ مادری که چندان در فکر مراقبت از فرزند کوچکش نبوده و به شکلی وهم آلود در دنیای خودش سیر می کرده است. مادر، نویسنده بوده و همین دلیل رفتار عجیب و غریب او می شود. البته این رفتار مادر که خوشایند فرزندش هم نیست، روی او تأثیر می گذارد و راوی وقتی خودش هم مادر می شود بی توجه به فرزندش است و ترس های فرزند و کابوس هایش را نادیده می گیرد.

راضیه ولدبیگی
آنالی
نویسنده: مینو عبدالله پور
انتشارات: آگه
چاپ اول پاییز 89
مجموعه داستان آنالی، دومین کتاب مینو عبدالله پور است. این مجموعه ده داستان کوتاه دارد و هنر نویسنده این است که در هر داستانش موضوع و ایده تازه تری را برای پرداخت انتخاب می کند. هرچند فضای وهم آلود و شاید بشود گفت نامطمئنی در داستان ها تکرار می شود. فضایی که گاه برای راوی ترسناک و مرموز است. و گاه خواننده را آنقدر گیج می کند که کاملاً از داستان سر در نمی آورد. در داستان اول، «پل معلق»، راوی ماجرای زندگی مادرش را شرح می دهد؛ مادری که چندان در فکر مراقبت از فرزند کوچکش نبوده و به شکلی وهم آلود در دنیای خودش سیر می کرده است. مادر، نویسنده بوده و همین دلیل رفتار عجیب و غریب او می شود. البته این رفتار مادر که خوشایند فرزندش هم نیست، روی او تأثیر می گذارد و راوی وقتی خودش هم مادر می شود بی توجه به فرزندش است و ترس های فرزند و کابوس هایش را نادیده می گیرد. او مادرش را اینطور توصیف می کند: «او هیچ وقت مراقب خودش نبود. کارهای ترسناک می کرد و غروب های زمستان که باد در شاخه های درختان باغ می پیچید و قطرات ریز باران را به پنجره می کوبید و او حوصله اش سر می رفت از یکنواختی صدای باران...آن وقت می گفت بیا کوچولو یه بازی جدید به نظرم رسیده. در بازی های ترسناکش به همان اندازه که به وحشت می افتادم، به همان میزان هم هیجان زده می شدم...و همیشه می ترسیدم...صفحه13» فضا و توصیفات، این نظر را به خواننده القا می کند که انگار زندگی خود راوی هم قصه است. نهایتاً مادر در قصه هایش گم می شود. فرزند و همسرش را ترک می کند و به دنبال دنیای ناشناخته خودش می رود.
در داستان «پل معلق» البته نویسنده بیشتر به آن حس رازآلود مدنظرش نزدیک می شود. و نهایتاً سعی می کند جا پای مادر بگذارد و نویسنده ای با شور و احساسات بکر باشد. عاقبت هم به باغ مادرش سر می زند و او را بعد از سال ها پیدا می کند.
نوع پرداخت و حسی که نویسنده سعی دارد به خواننده اش منتقل کند در داستان به خوبی پیاده شده؛ غلبه حس رازآلودگی در داستان های این مجموعه به راحتی قابل لمس است. مثلاً در داستان «سنگ تراش» باز هم نویسنده به سراغ فضای رمز آلودی می رود و باز هم سخن از رازها است: «سنگ ها را معمولاًخودم انتخاب می کنم. کار چندان راحتی نیست. اما من همه جا به دنبال رگه هایی از این قصه هستم... چیزی از این قصه همیشه با من است... و حسی مرموز به من می گوید بخش دردناکی است... دیگر هر سنگی را با همه سختی اش لمس می کنم، حس می کنم چیز مرموزی توی خونم وول وول می خورد. چیزی از جنس همان جنس شور سرمست... صفحه75»
این حس رمزآلود و به تصویر کشیدن آن، همان حس غالب نویسنده است که سعی دارد در داستان های مختلفش با طرح ها و موضوعات مختلف به تصویرش بکشد. در داستان«آنالی» هم باز شاهد این نوع حال و هوا هستیم. آنالی دختری ست که رفتار و افکارش مثل قصه ها و افسانه ها نامأنوس است. او هم رازآلود است. راوی که در کودکی دوست آنالی می شود، او را اینطور می بیند: «... همیشه نام آنالی برای من مساوی بود با عجله و شور و شوق و هیجان... وقتی با آنالی بودم همه چیز در او خلاصه می شد. از او شروع می شد و به او می رسید. با دست های گرم و همیشه تب دارش دست هایم را می گرفت و من را به دنیای خودش می برد. ما صبح تا شب با هم بودیم... صفحه51»
و همین دنیای آنالی ست که برای راوی در عین آزاردهنده بودن، حسرت بار هم هست؛ انگار آنالی همان چیزیست که راوی دلش می خواهد باشد، اما نیست و یا نمی تواند باشد. چون آنالی کیمیاگری می کند و نویسنده چندان در قید آن نبوده که داستانش واقعی به نظر می آید یا نه و اینکه آیا باور پذیر هست یا نه.
در داستان «به سلامت» باز هم راوی به دنبال گمشده ایست که دوست دارد شبیهش باشد و این بار هم مادر است که ایده و اسطوره دختر قرار می گیرد. مادری که از دنیا رفته و به سادگی زندگی کرده و همین در ذهن دختر ماندگار می شود و جمله ای که همیشه موقع بدرقه می گفته: به سلامت. ایده ای برای دختر است تا شبیه او باشد هرچند فقط در ظاهر.
داستان «پری دریایی» هم نمونه دیگری از نوع نگاه نویسنده به اطرافش و غلبه همین حس رازآلود بودن و اسطوره ای بودن است. در این داستان هم باز راوی مادری ست به همراه دخترش که در ساحل دریا زنی زیبا را می بینند و هر دو او را از زیبایی و لطافت، پری دریایی می نامند. هرچند داستان پری دریایی مثل داستان آنالی بخوبی از عهده اینکار برنیامده و خواننده آنچنان با او ارتباط برقرار نمی کند. در داستان آنالی، چون شخصیت او به اندازه ای که خواننده بتواند او را بشناسد و با او رابطه ذهنی برقرار کند پرداخته شده، باور آنالی و هدفی که دارد برای خواننده بهتر صورت گرفته است. درحقیقت نوع رفتارش تا حد زیادی هدف او را مشخص می کند، اما در داستان پری دریایی چون او شخصیت محوری نیست و مسئله اصلی داستان برای او رخ نمی دهد و او نقشی در آن ندارد و تنها از مقابل راوی و دخترش می گذرد، نقشش و تأثیرش به خوبی منتقل نشده است.
شاید بشود گفت اوج این حس و تفکر نویسنده در داستان «دیگران» به نمایش درآمده است. داستانی که از باقی داستان ها لحن صمیمانه تری دارد. این داستان، شرح راوی از زندگی خودش است که چقدر همواره از دیگران دور بوده و با بقیه فاصله داشته است: «نمی گویم آن سال ها از شهر دوری آمده بودم که زبان آنها را نمی فهمیدم. نمی گویم جای عجیب و غریبی بزرگ شده بودم که هیچ چیز مشترکی با هم نداشتیم... نه من فقط یکی از آنها نبودم... صفحه 99» و در جای دیگر می گوید :«نمی دانم مردم چرا مدام آدم را گیج می کنند. پدرم حرفی نداشت فقط او هم مدام حرف عجیبی به من می گفت: هر کار می کنی بکن. فقط خودت باش. صفحه100»
و این روحیه راوی تا انتها با او می ماند، هر چند در انتهای داستان سعی می کند از این لاک بیرون بیاید و شبیه دیگران شود؛ اما این شبیه دیگران شدنش هم نقش بازی کردن است. او وانمود می کند که یکی از ده ها دختر دانشجوی دانشکده است، در حالیکه برای همیشه در تنهایی و گریز خودش باقی می ماند.
در داستان های «وقتی بزرگ بودم» و «یکدانه پوست پسته» هم با فضا و قصه ای روبه رو هستیم که روابط نامشروع و عشق های کهنه در آن نمایان است. هرچند نوع پرداخت داستان ها و تکنیک های بکار رفته قوت داستان را نشان می دهد، اما ایده تکراری آنها و البته طبیعی جلوه دادن ارتباط زن و مردی که هر کدام همسر هم دارند، از نقاط ضعف داستان به حساب می آید.