#نرگس_صرافیان_طوفان

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
خدایا از تو ممنونم ؛
برای نفسی که می‌کشم و
احساسات زلالی که
در رگ‌های من می‌جوشد و
به واسطه‌ی همان‌هاست که
احساس زنده بودن می‌کنم.

به واسطه‌ی همان‌هاست که
دیگران را دوست دارم و زیبایی‌های
جهانت را می‌بینم .

تو بخواه خدای عزیزم؛ برای همه‌مان تو
بخواه و برای همه‌ی آنان که غمگینند و
دیوار طاقت شان فرو ریخته و نیازمند
دستان سازنده و حمایتگر تواند؛
که اگر تو بخواهی،
همه چیز درست می‌شود،
همه چیز...



✍ #نرگس_صرافیان_طوفان



☀️🔸
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
نگاه به حالایمان نکن عزیز ..!
قرار نیست همیشه از پشت شیشه ..
باران را تماشا کنیم و در نهایت اندوه ...
به خیابان‌های تاریک و مه گرفته زل بزنیم ..!


قرار است ...
خوشی زیر پوست ما هم بلغزد..
و صدای لبخندهامان گوش‌های خیسِ
خیابان را پر کند ..

قرار است رد شویم از این درد ..
قرار است رو به راه شویم ...!


✍#نرگس_صرافیان_طوفان
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
من همانجا که عشق بود، مهربانی بود
و آدم‌هایی خالصانه هم را دوست داشتند؛
خورشید را دیدم که طلوع می‌کرد،
زندگی را دیدم که جریان داشت
و شادی و امید را که به زیباترین حالت ممکن، تکثیر می‌شد..

🔺🔻🔺🔻🔺


#نرگس_صرافیان_طوفان
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
آرام باش! درست می شود
نه هیچ شبی و نه هیچ زمستانی دائمی نیست!
آفتاب می تابد،شاخه ها جوانه می زنند و تمامِ
شکوفه های در انتظار متولد خواهند شد...

هیچ ابری تا همیشه در مقابلِ مهتاب نمی ایستد
و هیچ ماهی تا همیشه در حصار نمی‌مانَد. نور،
سپاه سیاهی را میدرد حتی اگر به قدرِ روزنه ای
باشد و بهار؛ هزار هزار زمستان را سبز می‌کند،
روزهای سخت رو به پایان است، آرام باش


✍ #نرگس_صرافیان_طوفان
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
من یک زنم ...
خودم را همین گونه که هستم ، عالی می دانم !
با همین لبخند ...
با همین چشم ها ...
با همین بینی ...
با همین لب ها ...
با همین اندام ...
من ...
عروسکِ پشت ویترین مغازه نیستم !
در این جهانِ یکنواخت ، یک معجزه ی خدادادی و منحصر به فرد خواهم ماند ،
و برای دلِ هیچ کس تغییر نخواهم کرد !

من کافی ام ...
با هوس هایِ بی جایتان ؛
دست به اندازه ام نزنید ...!

نرگس_صرافیان_طوفان
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
همین روزها ؛
اتفاقاتِ خوب ، خواهند افتاد ؛
درست وسطِ روزمرِگی هایمان ،
دلخوشی ها راهشان را گم خواهند کرد
و این بار ، به سمتِ ما روانه خواهند شد .
شب هایی را می بینم که از خستگیِ شادی و لبخندِ روزهایمان می خوابیم و
صبح هایی که با اشتیاقِ
دلخوشی هایِ تازه بیدار می شویم .
من شک ندارم ؛یکی از همین روزها ...
همه چیز درست خواهد شد !

✏️نرگس_صرافیان_طوفان‌
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
چشم به هم زدیم و پاییز تمام شد،
پاییز بود و کنار هم نبودیم، پاییز بود و
با کسی قدم نزدیم، پاییز بود و به گرمی
آغوش کسی پناه نبردیم،

و حالا یلدا رسیده
یلدایی بدون شور و شوق،
یلدایی به دور از هم...

تفال می‌زنیم به دیوان حافظ و امید داریم
که بشنویم؛ "یوسف گمگشته باز آید به
کنعان غم مخور، کلبه‌ی احزان شود روزی
گلستان غم مخور..." و یوسف گمگشته‌ی
ما شادی‌ست و سلامتی‌ست و
همنشینی‌های بدون هراس...

امید داریم که سال بعد پاییز که رسید کنار
هم باشیم با عشق و لبخند و بگوییم:

این پاییزی که گذشت؛ آخرین پاییزی بود
که کنار هم نبودیم و حالمان خوب نبود.
امید داریم...



✍ #نرگس_صرافیان_طوفان
 

yas87

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
سراغم را بگیر
که دلم برای شنیدنِ صدای تو
و شنیدنِ اسمم از زبان تو
تنگ شده
با من حرف بزن
از حالت
از روزمرِگی هایت
اصلا از خبرهایِ روز بگو
اما بگو
اما باش …
که بدونِ تو
چیزی شبیه زندگی ؛
تویِ گلویم گیر می کند !
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
حق ما بود کودکی شیرین‌تری
داشته‌باشیم و نوجوانی
لذت‌خیز‌تری و جوانی دل‌انگیزتری.
حق ما بود دلایل عمیق‌تری
برای زیستن داشته‌باشیم.

اما حالا؟
با شرایطی دست و پنجه نرم می‌کنیم که
بی‌آنکه خواسته باشیم، ما را احاطه
کرده‌اند و از تاب و توان ما خارج‌اند.

دنیا بیش از چیزی که باید،
به ما بدهکار است!
به ما ساکنان این
خطه‌‌ی حادثه‌‌خیز و خونین.

به ما که همیشه بهای چیزهایی را پرداختیم
که دیگران از آن‌ها بهره می‌بردند.. به ما که
در نهایت اندوه هم لبخند زدیم و عاشق
شدیم و زندگی کردیم و طاقت آوردیم
وامید داشتیم...



✍ #نرگس_صرافیان_طوفان
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
مگر می شود تـو را داشت؛
تـو را دید؛
با تـو حرف زد،
و بهشت را روی زمین احساس نکرد؟!
به‌خـدا که بهشت همین‌جاست...
همین نقطه‌ای که من هستم؛
همین‌جا که تـو میخندی!





#نرگس_صرافیان_طوفان
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
انسانم و در حال زیستن...
و نیازمند به آغوش،
و نیازمند به نوازش،
و نیازمند به آرامش،
و نیازمند به عشق...

دلم برای هضم اینهمه تلخی،
اندکی دلخوشی می خواهد تا
بتوانم رنج روزگار را تاب بیاورم؛
می‌خواهد رفیق باشد، سفر باشد،
موفقیت باشد، یا گامی و جایگاهی بلندتر...
من نیاز دارم تاب‌آوریِ خودم را تمدید کنم.
شکننده شده‌ام و کم‌طاقت...



✍ #نرگس_صرافیان_طوفان
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
ما که جوانی نکردیم !
ما سرمان شلوغ بود، خیلی شلوغ !
به قدری فکر و مشغله
روی سرمان سنگینی می کرد,
که درک درستی از سن و سال نداشتیم
ما حتی کودکی هم نکردی،
چشم باز کردیم و پیر بودیم ،
ما قربانیان بدترین برهه‌ی تاریخ بودیم.
نسل جوانی‌های بر باد رفته،
نسل بحران و بلا تکلیفی،
نسلی که بدون فریاد،
در دل آتش زمانه سوخت.
ما کم سن و سال ترین
سالمندان تاریخ بودیم...

نرگس_صرافیان_طوفان
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
کاش فرشته ای هم بود و
آدم ها را هر کجای زمانه
که خسته می شدند ،
بر می داشت و می برد
وسطِ کودکی هایشان رها می کرد .

همانجا که اسباب بازی ها کم بود و
دلخوشی ها زیاد ،
مشکلات ؛ ساده و کوچک بود
و قلب ها بزرگ...
گلدان ها پر گل بود و
خانه ها همیشه بوی صمیمیت
و عشق می دادند .

باید فرشته ای باشد که آدم ها را هر زمان
که کم آوردند ، بردارد و ببرد به یک عصرِ
جمعه ی زمانِ کودکی که بزرگترین اندوه و
فاجعه ی دنیا ، تکالیفِ نانوشته شان بود .


✍ #نرگس_صرافیان_طوفان


☀️🔸
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
نمی‌دانم اگر موسیقی و چای و قهوه را
نداشتم، اگر با نور و با گیاه و با کتاب،
حالم خوب نمی‌شد،
اگر پاییز و بهار و باران و برف را
دوست نداشتم؛ برای دلخوشی،
در خالی‌ترین حالات ممکن جهانم،
به کدامین اتفاق چنگ می‌زدم؟
و کدامین طعم و تصویر را بهانه می‌کردم
و کدامین دلخوشــیِ کوچک را در آغوش
می‌کشــیدم، تا به خودم بقبولانم
زندگی هنوز هم زیباست!


✍ #نرگس_صرافیان‌طوفان‌

☀️🔸
 

Persia1

مدیر تالار زبان انگلیسی
مدیر تالار
همیشه عمیق‌ترین زخم را از کسانی می‌خوریم که نه ما را می‌خواهند، نه دیگران را با ما!
همان‌هایی که می‌فهمند فراموششان کرده‌ایم،
تشنه‌تر می‌شوند به تداعی و باز می‌گردند، عطرشان را در حال و هوای خوبِ آدم می‌پیچند، دلِ آدم را به بودنشان گرم می‌کنند، چشم بر هم می‌زنی و نیستند!
باز هم تو مانده‌ای و یک کلافگی تکراری و حالی که خوب نیست و راهِ بارها رفته‌ای که در آغازِ آن ایستاده‌ای...
باید فاصله گرفت؛
از آدم‌هایی که تو را در چرخه‌ی دردناکِ خواستن و فراموش کردنشان نگه می‌دارند،
آنها که رفتن را بلد نیستند، اما نبودن را چرا...
آنها که برمی‌گردند‌، نه اینکه دوستت داشته باشند،
برمی‌گردند چون از فراموش شدن می‌ترسند.
تمام آدم‌ها از فراموش شدن می‌ترسند،
تمامِ آدمها...

_نرگس صرافیان طوفان
 

Persia1

مدیر تالار زبان انگلیسی
مدیر تالار
من به تو می‌گویم که قوی باشی
و می‌دانم که گاهی کلمات، واقعا معجزه می‌کنند.
من روزهای سخت زیادی دیده‌ام، رنج‌های زیادی کشیده‌ام و اندوه زیادی را به جانم، خریده‌ام. من تا انتهای دردهای زیادی رفته‌ام، زخم‌های زیادی را به جان لمس کرده و پایان اندوه‌های زیادی را به چشم، دیده‌ام.
من به تو می‌گویم که قوی باشی چون دیده‌ام که تمام مسیرهای درد، به مقصدهای خوبی می‌رسند و هیچ مسیری خالی از امّید نیست. که هیچ شبی بدون ماه و هیچ ماهی، بدون خورشید نیست.
من به تو می‌گویم که قوی باش و ایمان دارم که گاهی کلمات، واقعا معجزه می‌کنند...
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
لذتِ عمیقِ ابراز احساسات را برای تو آرزو
می‌کنم و لذت وصف‌ناشدنیِ مورد ابراز
احساسات کسی واقع شدن.

باید لذت آزادانه دوست‌داشتن و عمیقا
دوست‌ داشته‌ شدن را چشید و چشاند و
میان تمام زشتی‌ها و ناخوشی‌ها، حس و
حالِ خوبِ کوچکی به جهان، سنجاق کرد.

در عشق ، غرور ، واقعاً بی معناست .
اگر کسی را دوست داری ،
همین امروز هرجور شده اثباتش کن
همه مان به "عشق" نیاز داریم ،
بدونِ "عشق" ، آدم شبیهِ رُبات می شود !


✍ #نرگس_صرافیان_طوفان


 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
هرس، برای درخت، رشد است
و برای شاخه، ویرانی...


نه خودت را با کسی مقایسه کن،
نه کسی را با خودت،
نه اهدافت را از روی دست دیگران بردار،
نه مسیر موفقیتت را از کسی ایده بگیر.
یک دنیاست و میلیاردها آدم و
میلیاردها مسیر...
یک دنیاست و میلیاردها استعداد،
میلیاردها علاقه و میلیاردها مقصد.
چرا فکر می‌کنی فقط راه فلان بازیگر
و فلان خواننده و فلان نویسنده و
فلان فوتبالیست و فلان ثروتمند بهترین راه است؟
یک بار برای همیشه خودت را از چرخه‌ی
باطل مقایسه بکش بیرون و مطابق توان
و استعداد و علاقه‌ی خود‌ت هدف‌گذاری کن.
هرکس با روش متفاوت و
منحصر به خودش رشد می‌کند.
که مسیر پروازِ دیگران شاید پرتگاه
سقوطِ تو باشد!
که هرس، برای درخت،
رشد است و برای شاخه، ویرانی...

"نرگس صرافیان طوفان"
 

آیدا..

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
من همیشه عجول بودم؛
ترشی‌ها را قبل از اینکه وقتشان برسد می‌خوردم، لواشک‌ها را قبل از اینکه خشک شوند و میوه‌ها را قبل از اینکه برسند.
من همیشه عجول بودم؛ برای زیستن عجله داشتم، برای عاشق بودن، رسیدن، داشتن. من مسیرهای قدم‌زده را دویده‌ام، بارهای چند باره را یک‌باره برداشته‌ام و یک‌سال را هزار سال و یک‌بار را هزار بار زیسته‌ام.
من همیشه عجول بودم و همیشه خودم را نفس‌نفس زنان به مقصد می‌رساندم، آنقدر که گاهی از شدت خستگی، حوصله و توانِ ذوق کردن برای چیزی که در ازای به دست آوردنش تا پای جان جنگیده‌بودم را نداشتم!
من همیشه عجول بودم و حالا پرم از مقصدهای ارزشمندی که مسیر رسیدنشان را به یاد ندارم و چیزی که به یاد می‌آورم این است که خیلی خسته شدم و خیلی دویدم و خیلی جنگیدم تا رسیدم.

صرافیان
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
دردناک ترین بخش ماجرا اینجا بود
که ما تا بلندترین پرتگاه ها رفتیم
و کسی نگرانمان نشد ...

شاید آنقدر گفتیم خوبیم که باور کردند ...

نرگس_صرافیان_طوفان
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
چه می خواهم از دنیا ؟!
گوشه ی دنجی که عایقِ دغدغه باشد و دیوارهایش در مقابل ناامنیِ غم ها و خاطرات آدم ها ، حفاظ داشته باشد .
جایی که من باشم و موسیقی و کاغذ و مداد و کتاب هایم ...
من باشم و بی خیالی ها ،
من باشم و آرامش ،
من باشم و تنهایی و جهانی که با من کاری ندارد و آدم هایی که سراغم را نمی گیرند ...
چه می خواهم از دنیا ؟
مدتی به دور از شلوغی و دغدغه ها زیستن ،
کمی به حالِ خود بودن ،
کمی خلوت ، کمی رفتن ،
وَ بی خبر بودن ،
و بی خبر بودن ،
و بی خبر بودن ...

#نرگس_صرافیان_طوفان
 

آیدا..

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
بی‌بی حرف قشنگی می‌زد، می‌گفت: خدا کند هیچ‌کس بی‌مشغولیت و بی‌کار نباشد. آدمِ بی‌کار، هم کار دست خودش می‌دهد، هم دیگران!
مشغول باشید عزیزان! آدمی‌زاد بی‌کار که شد، می‌نشیند و افراطی به همه چیز فکر می‌کند، افراطی تصمیم می‌گیرد و افراطی گند می‌زند به همه چیز...

#نرگس_صرافیان_طوفان
 

آیدا..

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
خوب؟ نه! مثل شمع غمگینی
زیر باران، میان طوفانم
مثل یک قایق ترک خورده
همچو دیوارِ نیمه ویرانم...

#نرگس_صرافیان_طوفان
 

آیدا..

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
آخرش اهمیت دارد. اینکه امروز محبت می‌کنید و با معرفت‌ترینید برای هم، تمام ارزش و اعتبارش بر می‌گردد به آن‌زمان که همه چیز میان‌تان تمام شد و غریبه‌ترینِ هم شدید و از هم فاصله گرفتید، یا اینکه مثل روزهای اول دلتان به شوقِ هم نلرزید، آن‌وقت است که اگر منتی نگذاشتید و آزاری نرساندید و رازدار دورانِ آشناییِ هم بودید و دست روی نقاط ضعفِ هم نگذاشتید،
آن‌وقت اگر دیوارِ دوستی‌تان را روی سر همدیگر خراب نکردید و حرمت نگه داشتید؛ می‌توانید دهان باز کنید و ادعا کنید که یک آدمِ اصیلید و تعادل روانی و شخصیتی دارید و سالم مهر ورزیده‌اید و سالم دوست داشته‌اید و اگرچه تمام شده، ولی آن دوستی و معاشرت، ارزشِ تجربه کردن داشته...
متعادل باشید و امن!
من در معاشرت‌ها و تعاملاتم، معیاری بالاتر از تعادل و امنیت برای ارزشمندیِ انسان‌ها سراغ ندارم.

#نرگس_صرافیان_طوفان
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
دلم می‌خواهد
روی تمام دیوارهای شهر، رنگ بپاشم ؛
رنگ‌های روشن و چشم‌نوازی که حال و هوای
خیابان‌های شهر را زیبا و خیال‌انگیز می‌کنند
و حالِ رهگذرانِ خسته و نا‌امید را خوب...

دلم می‌خواهد
کنار تمام کوچه‌ها و خیابان‌ها و روبروی
تمام پنجره‌ها، گل بکارم تا دیگر، دلِ هیچ
آدمی نگیرد.

می‌خواهم همه جا طنینِ آرام و روح‌نوازِ
موسیقی و لبخند باشد و روی تمام درخت‌های
سبز و برافراشته، گنجشک‌ها و شاپرک‌ها بخوانند


لب‌های ما را برای لبخند آفریده‌بودند، برای
حرف‌های عاشقانه گفتن، برای بوسیدن و
بوسیده شدن؛ نه اینکه حامل دردهای
ناتمامی در قالب کلمات باشند و مدام،
بغضی کهنه را در خویش ببلعند.

چقدر ما و شادی، به هم می‌آمدیم و چه
حیف که اینقدر میانمان فاصله افتاده‌ است!



✍ #نرگس_صرافیان_طوفان

☀️🔸
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
دلم برای پریدن
و عاشقانه دویدن
ز روی جوی گذشتن
غمِ زمانه ندیدن
دلم برای رهایی
چونان نسیم، وزیدن
چو کودک از همه دنیا؛
به کامِ خویش رسیدن
دلم گرفته که قدری
به حال خویش بمانم
و هیچ چیز نفهمم
و هیچ چیز ندانم...🍃💞

#نرگس_صرافیان_طوفان
 

آیدا..

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
احساس ضعف می‌کنم
وقتی تو نیستی...
انگار آسمانی‌ام که زمین‌گیر گشته‌است
یا ابر پر تراکم و نزدیک بارشی؛
افتاده در میانه‌ی خاورمیانه و
باریده روی خط مجازات استوا...
وقتی تو نیستی؛
من کودکی مردد و ترسیده از جهان
بی اقتدار و جسارت،
بی ذره‌ای حواس و درایت
چشمم به راه مانده تا که تو از راه می‌رسی؛
پر شور می‌شوم
در قعر ظلمتم، ز وقوع حضور تو؛
پر نور می‌شوم...
باید تو باشی ای تو بهارانِ باورم!
من بی تو سال‌هاست که پاییز مانده‌ام...
با خویش و با زمانه، گلاویز مانده‌ام...
اندوهگین و سرد و غم‌انگیز مانده‌ام...

#نرگس_صرافیان_طوفان
 

آیدا..

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
شریف‌ترین لحظاتِ زیستن، زمانی‌ست که زمین و زمانه کمر به نابودی و فروپاشیِ تو بسته و تو همچنان ایستاده‌ای و دوام می‌آوری.‌‌..

#نرگس_صرافیان_طوفان
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
دلم می‌خواهد همیشه وسط رینگ زندگی
بایستم و شجاعانه بجنگم. وقت‌هایی که
بی‌هدف می‌مانم؛ احساس می‌کنم که از
رینگ پرت شده‌ام بیرون و لابلای
تماشاچی‌ها ایستاده‌ام و تقلای دیگران را
نگاه می‌کنم.

من ولی دوست دارم خودم آن کسی باشم
که در حال تکاپوست، کسی که تا آخرین
نفس دارد تلاش می‌کند، می‌جنگد و امید
دارد. حتی با گونه‌های شکسته، حتی با
چشم‌هایی که از درد مشت‌های روزگار،
خون می‌گرید.

من ترجیح می‌دهم از نقاط امن زندگی بزنم
بیرون و لبه‌ی پرتگاه روزگار بایستم، روی
پل‌های فرسوده، وسط رینگ‌ و مقابل
قدرتمندترین حریف‌ها. من هدف داشتن و
جنگیدن و به دست آوردن‌ را دوست دارم.



✍ #نرگس_صرافیان_طوفان‌



☀️🔸
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
دوستش دارد دلم، از کلّ دنیا بیشتر
از جهان، از کهکشان، از آسمان‌ها بیشتر

دوستش دارد دلم، او فرق دارد با همه
گر همه ده بار خوبند، او ز صدها بیشتر...

او بهاران من اندر زمهریرِ بی‌کسی‌ست
دوستش دارم کران تا بی‌کران‌ها، بیشتر ...


نرگس_صرافیان_طوفان
 
بالا