ناگاه برای لحظه ای به سرم زد ...

Next

عضو جدید
ناگاه برای لحظه ای به سرم زد تا بر این کاغذ فریادی بکشم. فریادم از تپش ایستاد.. به من خیره شد... برای لحظه ای ترس وجود خیالم را گرفت که مبادا ..قدمهای تند مداد خلوت کوچه خط هایم رابر هم زند... عمری ست در میان خلوت شبانه این کوچه خطها برای خود شعرمی بافم و هر بیت انرا به دست فراموشی می دهم...(برای دستان فراموشی شعر می بافم ) مکانی امن تا که اسیرهیچ مدادی نشود و این خلوت از بین نرود... و من به فکر فریادم...فریادی بر سریک عمر سکوت
 

MEMOL...

عضو جدید
کاربر ممتاز
ظاهرا میخندیم، عمیقا مرده ایم !

این تناقض مرا قلقلک میدهد، از این زندگی دست بکشم !

به راحتی ...
 

MEMOL...

عضو جدید
کاربر ممتاز
هر روز

کفش هایم را می پوشم

کوله ام را بر می دارم

و به خیابان می روم

باید تا آخر آن را

با قدم هایم اندازه کنم !

هر روز

یک قدم مانده به آخر

می ایستم ...

احساس می کنم

چند قدم کوتاه تر شده

و به جست و جوی قدم های گم شده

باز می گردم ...
.
.
.
دست خالی به خانه باز می گردم

انگار خیابان می خواهد مرا

زودتر به آخر برساند ...

روزی

پیش از آن که کوله ام را بردارم

و بند کفشم را ببندم

در را باز می کند

و بر لبانم بوسه می زند

مرگ ...

مرگ...

مرگ...!
 

MEMOL...

عضو جدید
کاربر ممتاز
نمی دانم در این بی راهه

غروب به سمت من می آید یا من به سمت او !

هر چه هست ...

هنوز آسمان می جنگد

برای لحظه ای آبی بودن ...!
 

MEMOL...

عضو جدید
کاربر ممتاز
رویاهایم را بر می دارم ...

رویاهای نداشته ام را ...

همان هایی که تو پرپرشان کردی ...

و به دنبال هیچ ...

به قبرستان میزنم !!!
 

MEMOL...

عضو جدید
کاربر ممتاز
تو قصه ما ...

من یکی بود بودم و تو یکی نبود !

انگار کلاغ قصه هم من بودم ...

که رفت و رفت و رفت ولی به هیچ جا نرسید !!!
 

tools

عضو جدید
کاربر ممتاز
memol

memol

لحظه ي ديدار نزديك است
باز من ديوانه ام، مستم
باز مي لرزد، دلم، دستم
باز گويي در جهان ديگري هستم
هاي! نخراشي به غفلت گونه ام را، تيغ
هاي، نپريشي صفاي زلفكم را، دست
و آبرويم را نريزي، دل
اي نخورده مست
لحظه‌ي ديدار نزديك است
 

tools

عضو جدید
کاربر ممتاز
هرچند من نديده‌ام اين کور ِ بي‌خيال
اين گنگ ِ شب که گيج و عبوس است ــ
خود را به روشن ِ سحر
نزديک‌تر کند،

ليکن شنيده‌ام که شب ِ تيره ــ هرچه هست ــ
آخر ز تنگه‌های سحرگه گذر کند...
 

tools

عضو جدید
کاربر ممتاز
memol

memol

شبی از پشت یک تنهایی نمناک و بارانی ، ترا با

لهجه گلهای نیلوفر صدا کردم

تمام شب برای با طراوت ماندن باغ قشنگ

آرزوهایت دعا کردم

پس از یک جستجوی نقره ای

در کوچه های آبی احساس

تو را از بین گلهایی که در تنهایی ام رویید ،

با حسرت جدا کردم
 

MEMOL...

عضو جدید
کاربر ممتاز
وقتی همه ی کسانی که در اطرافم هستند با من غریبه می شوند و هیچ کس حرمت اشک شبانه ام را حفظ نمی کند... بی اختیار از آنها می گریزم !

در لحظات سکوت تکیه بر شب، در تنگ نای بغض فرو خورده ، و در کورسوی یک روزنه در انتهای تاریکی به انتظار نشسته ام ...!
 

tools

عضو جدید
کاربر ممتاز
امشب خیلی حالم گرفته................

امشب خیلی حالم گرفته................

بگذار خزان را بر برگ برگ خويش بدوزند اين مرگپوشان
وقتي حقيقت ناب پيله و ابريشم
سپيده و آواز
بر پوست آفتابي تو بوسه هاي شبنم و عشق است

مرگپوشان
پارو شکستگان آبي وحشت
دريا دزدان
از تير باران سرود و ترانه آمده اند

آواز ماندني ست
آواز خواندني ست
وقتي تمام غزل ها بغض گلوي تو را دارد

سرود ناميراست !

آواز کشتني ست ؟؟

آواز خوان شايد ...
آواز اما
 

tools

عضو جدید
کاربر ممتاز
اي گره خلوت من بهانه ي هجرت من
بغض بد غربت من در شب خيس گمشدن

بر گره خلوت من تو گره اي دگر مزن
يا بشکن شعر مرا يا تو به شعرم بشکن

يا بده پرواز مرا از نو بياغاز مرا
يا بشکن شکن شکن هر چه به جا مانده ز من


شعر مرا حوصله کن درد مرا زمزمه کن
يا که بر اين دهان من قفل گران تري بزن

بر گره خلوت من تو گره اي دگر مزن
يا بشکن شعر مرا يا تو به شعرم بشکن


زخم همه ستاره ها به شانه هاي خسته ات
به سينه ميفشارمت ... تو را چه ميشود وطن ؟
 

MEMOL...

عضو جدید
کاربر ممتاز
«من» با «تو» زيستم

«تو» با «من» ...

«ما» با «ما»

«اين‌ها» را مي‌دانم !

اما ...

«آن‌ها»

از كجا آمد، نمي‌دانم !!!
 

hamedinia_m51

عضو جدید
کاربر ممتاز
لالا لالا منم تنها نشستم

منم از بار این غم ها شکستم
همه می دونن اینو غیر از این عشق
به عشق دیگری من دل نبستم
لالا لالا دلم خونه از این عشق
دلم پیوسته مجنونه از این عشق
نمی دونم در این نامردمی ها
بریدن کارآسونه از این عشق
لالا لالا منم اینجا غریبم
منم از شادمانی بی نصیبم
یکی کز عاشقی بویی نبرده
خدا می دونه که داده فریبم
لالا لالا بهارم غصه داره
همه کار بهارم انتظاره
همه تنهایی ها سهم دلم بود
بهارم بی قراره بی قراره
لالا لالا گلم تنها نمونه
تو راهی که خزونه جا نمونه
امون از دست سرد سرنوشتی
که می خواد این گلم با ما نمونه
لالا لالا غزل می سازم امشب
مثل پروانه ماتم دارم امشب
مثل هر روز و هر دم مثل هر شب
تویی شمعم تو رو کم دارم امشب
لالا لالا جدایی یه سراب
نپرسین این سوال بی جواب
دلت تنها برام یه آشیون بود
شنیدم این دلم خونه خراب
لالا لالا منم سیرم ز دنیا
یه روزی بی هدف می رم ز دنیا
همه عالم به من جور و جفا کرد
منم می گیرم این حقو ز دنیا
لالا لالا دلم لبریز درد
نگاشم مثل دستاش سرد سرد
همه می گن گذاشته رفته بی من
نمی دونن یه روزی بر میگرده
لالا لالا تو بودی سرنوشتم
تو رو از جان به روی دل نوشتم
به جون هر چی عاشق توی دنیاست
تویی امروزم و حال و گذشتم
لالا لالا خدایا دلبرم کو
خدایا یار از جان بهترم کو
در این پرواز جان فرسای هستی
خدایا خسته ام بال و پرم کو
لالا لالا بمون تا من بمونم
بیا تا قدر چشماتو بدونم
بمون تا لحظه ای که باورم شه
محال زندگی بی هم زبونم
لالا لالا بیا بازم دعا کن
به درهایی که بسته خوب نگاه کن
مگه می شه دری بسته بمونه
بیا بازم خدامونو صدا کن
 
Similar threads
Thread starter عنوان تالار پاسخ ها تاریخ
سرمد حیدری آخرین سخن مشاهیر جهان در آخرین لحظه زندگی ادبیات 19
shabe sarab کسی پشت سرم اب نریخت ادبیات 3

Similar threads

بالا