مولانا

Persia1

مدیر تالار زبان انگلیسی
مدیر تالار
بنمای بمن رخ ای شمع طراز
تا ناز کنم نه روزه دارم نه نماز

تا با تو بوم مجاز من جمله نماز
چون بی‌تو بوم نماز من جمله مجاز
 

Persia1

مدیر تالار زبان انگلیسی
مدیر تالار
ذات تـو ز عـیبها جـدا دانستم
موصوف به مغز کبریا دانستم
من دل چکنم چونکه
به تحقیق ویقین
خود را چو شناختم ترا دانستم
 

Persia1

مدیر تالار زبان انگلیسی
مدیر تالار
ز درمان‌ها بری گشتم
نخواهم درد را درمان
بمیرم در وفای تو
که تو درمان درمانی

‌‌‌
 

Persia1

مدیر تالار زبان انگلیسی
مدیر تالار
دل مرنجان که زِ هر دل به خدا راهی هست
هرکه را هیچ به کف نیست، به دل آهی هست
 

Persia1

مدیر تالار زبان انگلیسی
مدیر تالار
با درد بساز چون دوای تو منم
در کس منگر که آشنای تو منم

گر کشته شوی مگو که من کشته شدم
شکرانه بده که خونبهای تو منم...
 

Persia1

مدیر تالار زبان انگلیسی
مدیر تالار
در من بِدَمی، من زنده شوم
يك جان چه بود؟ صد جان منی...!! 🍃
 

Persia1

مدیر تالار زبان انگلیسی
مدیر تالار
در مسجد و در کعبه
به دنبال چه هستی؟

اول تو ببین
قلب کسی را نشکستی؟

اینگونه چرا در
پی اثبات خداییم؟

همسایه ی ما گشنه و
ما سیر بخوابیم
 

Persia1

مدیر تالار زبان انگلیسی
مدیر تالار
بده ای دلبر خندان
به رسم صدقه پنهان

از آن دو لعل جان افزای شکربار پنهانک
 

Persia1

مدیر تالار زبان انگلیسی
مدیر تالار
من آن دیوانه بندم
که دیوان را همی‌بندم
زبان مرغ می‌دانم
سلیمانم به جان تو

 

Persia1

مدیر تالار زبان انگلیسی
مدیر تالار
هرڪه فرهاد شود در ره عشق
همه ڪس در نظرش شیرین است

تهمت ڪفر به عاشق نزنید
عاشقی پاڪترین آیین است
 

Persia1

مدیر تالار زبان انگلیسی
مدیر تالار
هر کسکی را کسکی هر جگری را هوسی
لیک کجا تا به کجا من ز هوایی دگرم

من طلب اندر طلبم تو طرب اندر طربی
آن طربت در طلبم پا زد و برگشت سرم
 

Persia1

مدیر تالار زبان انگلیسی
مدیر تالار
ز خویشتن سفری کن
به خویش ای خواجه
که از چنین سفری
گشت خاک معدن زر
 

Persia1

مدیر تالار زبان انگلیسی
مدیر تالار
.
صد بار گفتم "میروم" یک بار نشنیدم بمان !
یک بار گفتی "میروم" صد قفله کردم خانه را !
 

Persia1

مدیر تالار زبان انگلیسی
مدیر تالار
من
بگردم
گرد
آن
یاری
که
میگردد
پی ام...
 

Persia1

مدیر تالار زبان انگلیسی
مدیر تالار
این زمین و سختیان پرده‌ست و بس
اصل روزی از خدا دان هر نفس

چون بکاری در زمین اصل کار
تا بروید هر یکی را صد هزار
 

Persia1

مدیر تالار زبان انگلیسی
مدیر تالار
خواهم که به عشق تو ز جان برخیزم
وز بهر تو از هر دو جهان برخیزم

خورشید تو خواهم که بیاران برسد
چون ابر ز پیش تو از آن برخیزم
 

Persia1

مدیر تالار زبان انگلیسی
مدیر تالار
00:00
چون خیال تو در آید به دلم رقص کنان
چه خیالات دگر مست در آید به میان...

👤 مولانا
 

Persia1

مدیر تالار زبان انگلیسی
مدیر تالار
.

تا نقش خیال دوست با ماست دلا
ما را همه عمر خود تماشاست دلا

وانجا که مراد دل برآید ای دل
یک خار به از هزار خرماست دلا
 

Persia1

مدیر تالار زبان انگلیسی
مدیر تالار
پروانه شدم، بال زدم، سوخت دو بالم
ديوانه شـدم ، داد زدم ، واے به حالم

اين‌ بار بسازم به همين بی پر و بالی
عاشق‌شوم و عشق‌رسانم به ڪمالی...!!
 

Persia1

مدیر تالار زبان انگلیسی
مدیر تالار
تو جانان مایی تو خاصان مایی
ز هر جا برنجی از این جا نرنجی

تویی شب فروزم تویی بخت و روزم
که امشب بخندی و فردا نرنجی
 

Persia1

مدیر تالار زبان انگلیسی
مدیر تالار
.
ڪَشته خیال روی او
قبله نور چشم من
وان سخنان چون زرش
حلقه ڪَوشوار من

باغ و بهار را بڪَو
لاف خوشی چه می زنی
من بنمایمت خوشی
چون برسد بهار من....

#حضرت_عشق_مولانا

🍃🤍🍃

❀✦• Ashaarmolana •✦❀
 

Persia1

مدیر تالار زبان انگلیسی
مدیر تالار
اسپ بی راکب چه داند رسم راه
شاه باید تا بداند شاه‌راه

سوی حسی رو که نورش راکبست
حس را آن نور نیکو صاحبست

نور حس را نور حق تزیین بود
معنی نور علی نور این بود

نور حسی می‌کشد سوی ثری
نور حقش می‌برد سوی علی

زانک محسوسات دونتر عالمیست
نور حق دریا و حس چون شب‌نمیست

لیک پیدا نیست آن راکب برو
جز به آثار و به گفتار نکو

نور حسی کو غلیظست و گران
هست پنهان در سواد دیدگان

چونک نور حس نمی‌بینی ز چشم
چون ببینی نور آن دینی ز چشم

نور حس با این غلیظی مختفیست
چون خفی نبود ضیائی کان صفیست

این جهان چون خس به دست باد غیب
عاجزی پیش گرفت و داد غیب

گه بلندش می‌کند گاهیش پست
گه درستش می‌کند گاهی شکست

گه یمینش می‌برد گاهی یسار
گه گلستانش کند گاهیش خار

دست پنهان و قلم بین خط‌گزار
اسپ در جولان و ناپیدا سوار

تیر پران بین و ناپیدا کمان
جانها پیدا و پنهان جان جان

تیر را مشکن که این تیر شهیست
نیست پرتاوی ز شصت آگهیست

ما رمیت اذ رمیت گفت حق
کار حق بر کارها دارد سبق

خشم خود بشکن تو مشکن تیر را
چشم خشمت خون شمارد شیر را

بوسه ده بر تیر و پیش شاه بر
تیر خون‌آلود از خون تو تر

آنچ پیدا عاجز و بسته و زبون
وآنچ ناپیدا چنان تند و حرون

ما شکاریم این چنین دامی کراست
گوی چوگانیم چوگانی کجاست

می‌درد می‌دوزد این خیاط کو
می‌دمد می‌سوزد این نفاط کو

ساعتی کافر کند صدیق را
ساعتی زاهد کند زندیق را
 

Persia1

مدیر تالار زبان انگلیسی
مدیر تالار
روز مرا دیدن تو شب غم ببریدن تو
از تو شبم روز شود همچو نهاری صنما

باغ پر از نعمت من گلبن بازینت من
هیچ ندید و نبود چون تو بهاری صنما

جسم مرا خاک کنی خاک مرا پاک کنی
باز مرا نقش کنی ماه عذاری صنما
 

Persia1

مدیر تالار زبان انگلیسی
مدیر تالار

پر کن از باده ی چشمت
قدح صبحِ مرا...
خود بگو
من ز ِ تو سرمست شوم
یا خورشيد...؟

🍃🤍🍃
 

Persia1

مدیر تالار زبان انگلیسی
مدیر تالار
ﺍﻣﺸﺐ ﻣﻨﻢ . . .
ﻣﻬﻤﺎﻥِ ﺗﻮ . . .
ﺩﺳﺖ ﻣﻦ . . .
ﻭ ﺩﺍﻣﺎﻥِ ﺗﻮ . . .
ﻳﺎ ﻗﻔﻞِ ﺩﺭ . . .
ﻭﺍ ﻣﻰ ڪﻨﻰ . . .
یا ﺗﺎ ﺳﺤﺮ . . .
ﺩﻑ ﻣﻰ ﺯﻧﻢ . . .
 

Persia1

مدیر تالار زبان انگلیسی
مدیر تالار
رَقْص آن‌جا کُن که خود را بِشْکَنی
پَنبه را از ریشِ شَهْوت بَرکَنی

رَقْص و جَولان بر سَرِ میدان کُنند
رَقْص اَنْدَر خونِ خود مَردان کُنند

چون رَهَند از دستِ خود، دَستی زَنَند
چون جَهَند از نَقصِ خود، رَقصی کُنند

مُطرِبانْشانْ از دَرون دَف می‌زَنَند
بَحْرها در شورَشان کَف می‌زَنَند

تو نبینی لیکْ بَهْرِ گوشَشان
بَرگ‌ها بَر شاخ‌ها هم کَف‌زَنان

تو نبینی بَرگ‌ها را کَف زدن
گوشِ دل باید، نه این گوشِ بَدَن
 

Similar threads

بالا