شاید بتوان مهمترین هدف و فلسفه ظهور انسانی کامل در آینده را نجات دادن انسان ها از گرداب گناه و معصیت دانست که با گسترش عدالت و از بین بردن ناهنجارى ها و فساد میسر خواهد شد.
اما در مورد سرنوشت شیطان بعد از ظهور امام زمان(عج) باید عرض کنم:
شيطان با ابليس تفاوت دارد. "شيطان" اسم عام و جنس است و به هر موجود موذي، منحرف كننده، طاغي و سركش كه از راه راست بركنار بوده و درصدد آزار ديگران است و ميخواهد ميان مردم دو دستگي و فساد به راه اندازد، گفته ميشود، خواه انساني باشد يا غير انساني. وَكَذَلِكَ جَعَلْنَا لِكُلِّ نَبِي عَدُوًّا شَياطِينَ الْإِنْسِ وَالْجِنِّ يوحِي بَعْضُهُمْ إِلَى بَعْضٍ زُخْرُفَ الْقَوْلِ غُرُورًا وَلَوْ شَاءَ رَبُّكَ مَا فَعَلُوهُ فَذَرْهُمْ وَمَا يفْتَرُونَ(1)
اينچنين در برابر هر پيامبري، دشمني از شياطين انس و جن قرار داديم؛ آنها بطور سري (و درگوشي) سخنان فريبنده و بياساس (براي اغفال مردم) به يکديگر ميگفتند؛ و اگر پروردگارت ميخواست، چنين نميکردند؛ (و ميتوانست جلو آنها را بگيرد؛ ولي اجبار سودي ندارد.) بنابر اين، آنها و تهمتهايشان را به حال خود واگذار!
حتّي در روايات به ميكروب هم شيطان گفته شده است.
"ابليس" اسم خاص و عَلم است و يكي از مصاديق شيطان است.
شيطان به معناي عام آن، تا پايان دنيا خواهد بود.
ابليس، همان كه از دستور خداوند به سجده بر آدم سرپيچي كرد، با سرپيچي از سجده، مورد لعن خداوند قرار گرفت و مطرود خداوند شد. پس از اين از خداوند درخواست كرد: قَالَ رَبِّ فَأَنْظِرْنِي إِلَى يوْمِ يبْعَثُونَ: گفت پروردگارا، پس مرا تا روزي كه برانگيخته خواهد شد مهلت ده..."
خداوند در پاسخ او فرمود: قَالَ فَإِنَّكَ مِنَ الْمُنْظَرِينَ
فرمود: «تو از مهلت يافتگاني!
إِلَى يوْمِ الْوَقْتِ الْمَعْلُومِ(2)
(اما نه تا روز رستاخيز، بلکه) تا روز وقت معيني.»
در اين كه "وقت معلوم" چه روزي است، ميان مفسران اختلاف نظر است و روايات در اين مورد بيانهاي متفاوتي دارند.
نظر ابن عباس و مشهور مفسران اين است كه مراد از "وقت معلوم" پايان دورة تكليف و نفخة نخستين است; يعني نخستين باري كه اسرافيل در صور ميدمد كه با دميدن آن، همة مخلوقات جاندار ميميرند، با نفخة دوم و دومين باري كه اسرافيل در صور ميدمد، همه زنده ميشوند. ميان صور اول و دوم چهل يا چهارصد سال (بنا بر اختلاف روايات) فاصله است. با دميدن صور دوم قيامت آغاز ميشود. ابليس از خدا خواست تا دميده شدن صور دوم كه روز بعث و برانگيختن است، زنده باشد. خدا به او فرمود، تا وقت معلوم يعني تا دميده شدن صور اول زنده خواهي بود; پس در فاصلة زماني ميان صور اول و دوم زنده نخواهد بود.
امام صادقميفرمايد: وقت معلوم روزي است كه نخستين بار در صور دميده ميشود، در اين هنگام ابليس ميميرد و در فاصلة زماني ميان صور اول و دوم ابليس زنده نيست.(3)
نظر ديگر اين است كه "وقت معلوم" را فقط خدا ميداند و براي ابليس مبهم است; زيرا اگر براي او مبهم نبود به معصيت تشويق ميشد. در برخي روايات آمده است: وقت معلوم، روز قيام امام زمان(عج) است. و در برخي روايات گفته شده است: وقت معلوم پس از رجعت پيامبراسلاماست. و ابليس بر صخرهاي كه در بيتالمقدس است به دست پيامبراسلامكشته خواهد شد.(4)
علامة طباطبايي مفسّر كبير قرآن در مورد وقت معلوم ميفرمايد: روز وقت معلوم كه سرآمد مهلت ابليس است، روزي است كه مجتمع بشري از گناه و شر رهايي يافته و به خير و صلاح خالص رسيده است. به طوري كه در روي زمين جز خدا پرستش نميشود و بساط كفر و فسق و نفاق برچيده شده است، نه روز نفخة اول كه روز مرگ عمومي بشر است.(5)
با توجه به اختلاف مفسران و تفاوت روايات، نميتوان به صورت قطعي در سرنوشت ابليس پس از ظهور امام زمان(عج) اظهار نظر كرد. بنابر برخي روايات، ابليس پس از ظهور يا در زمان رجعت كشته ميشود و بنابر برخي روايات و نظر مشهور مفسران، ابليس پس از ظهور نيز زنده خواهد بود و با دميده شدن صور نخست، خواهد مرد.(6)
بنابر مطالبي كه عرض كردم،رواياتي كه مي گويند شيطان بدست امام زمان(عج) كشته مي شودند،در مقابل رواياتي كه مي گويند مرگ شيطان در نفخ صور اول يا بين نفخ صور اول و دوم است،از اعتبار و پذيرش كمتري بر خوردارند،ولي با اين حال مي توان آن روايات را اينگونه توجيه كرد كه :
منظور از كشتن شيطان اين است كه ريشه هاى فساد و عوامل انحراف و ظلم و جور در عصر درخشان حكومت مهدى (عج ) نابود مى گردد و بجاى آن عقل و ايمان حكومت مى كند.
چنانكه در حديثى ديگر نيز مى خوانيم :
«در صحف ادريس پيامبر عليه السلام آمده : تو اى شيطان تا زمانى كه مقدر كرده ام كه زمين را در آن زمان از كفر و شرك و گناه پاك سازم، مهلت داده خواهى شد، ولى در اين زمان (بجاى تو) بندگان خالص و پاكدل و با ايمان روى كار آيند آنها را خليفه و حاكم زمين مى كنم و دينشان را استوار مى سازم ، كه آنها تنها مرا مى پرستند و هيچ چيز را شريك من قرار نمى دهند در آن روز است كه تو (شيطان ) و همه لشكريانت از پياده و سواره را نابود مى نمايم ».(7)
به اين ترتيب مى فهميم در آن زمان ديگر حناى شيطان و بچه هايش رنگ ندارد، و در برابر بندگان مخلص خدا به رهبرى حضرت حجت (عج ) همچون خفاشهائى در برابر خورشيد تابناك عالمند.
آنچه كه مي تواند بعنوان مؤيدي بر اين توجيه باشد رواياتي است كه به كامل شدن عقل ها بعد از ظهور امام زمان(عج) اشاره دارند، كه مضمون آن روايات اينگونه است كه :
در زمان ظهور حضرت مهدى با آفت زدايى از درخت عقل و خرد و ايجاد بستر و زمينه مناسب براى رشد و شكوفايى عقول مردم، رحمت و نعمت خداوند بر مردم نازل مى شود و همه آنان هدايت مى يابند و به سر منزل مقصود (كمال) مى رسند.
پی نوشتها:
(1). سوره انعام،آیه 112
(2). سوره الحجر،آیه36-38.
(3). ر.ك: بحارالانوار، علامه مجلسي;، ج 11، ص 108، مؤسسة الوفأ، بيروت.
(4). ر.ك: بحار، همان، ج 11، ص 154 و 405.
(5). ر.ك: الميزان، ج 12، ص 160 و 161، دفتر انتشارات اسلامي.
(6). ر.ك: مجمع البيان، امين الاسلام طبرسي، داراحيأ التراث العربي، ج 3، ص 337 / تبيان، شيخ طوسي، ج 6، ص 335، مكتب الاعلام الاسلامي / تفسير نمونه، آيت اللّه مكارم شيرازي و ديگران، ج 1، ص 192 و ج 11، ص 71 و 72، دارالكتب الاسلامية.
(7). بحار، ج 52، ص 384 .
اما در مورد سرنوشت شیطان بعد از ظهور امام زمان(عج) باید عرض کنم:
شيطان با ابليس تفاوت دارد. "شيطان" اسم عام و جنس است و به هر موجود موذي، منحرف كننده، طاغي و سركش كه از راه راست بركنار بوده و درصدد آزار ديگران است و ميخواهد ميان مردم دو دستگي و فساد به راه اندازد، گفته ميشود، خواه انساني باشد يا غير انساني. وَكَذَلِكَ جَعَلْنَا لِكُلِّ نَبِي عَدُوًّا شَياطِينَ الْإِنْسِ وَالْجِنِّ يوحِي بَعْضُهُمْ إِلَى بَعْضٍ زُخْرُفَ الْقَوْلِ غُرُورًا وَلَوْ شَاءَ رَبُّكَ مَا فَعَلُوهُ فَذَرْهُمْ وَمَا يفْتَرُونَ(1)
اينچنين در برابر هر پيامبري، دشمني از شياطين انس و جن قرار داديم؛ آنها بطور سري (و درگوشي) سخنان فريبنده و بياساس (براي اغفال مردم) به يکديگر ميگفتند؛ و اگر پروردگارت ميخواست، چنين نميکردند؛ (و ميتوانست جلو آنها را بگيرد؛ ولي اجبار سودي ندارد.) بنابر اين، آنها و تهمتهايشان را به حال خود واگذار!
حتّي در روايات به ميكروب هم شيطان گفته شده است.
"ابليس" اسم خاص و عَلم است و يكي از مصاديق شيطان است.
شيطان به معناي عام آن، تا پايان دنيا خواهد بود.
ابليس، همان كه از دستور خداوند به سجده بر آدم سرپيچي كرد، با سرپيچي از سجده، مورد لعن خداوند قرار گرفت و مطرود خداوند شد. پس از اين از خداوند درخواست كرد: قَالَ رَبِّ فَأَنْظِرْنِي إِلَى يوْمِ يبْعَثُونَ: گفت پروردگارا، پس مرا تا روزي كه برانگيخته خواهد شد مهلت ده..."
خداوند در پاسخ او فرمود: قَالَ فَإِنَّكَ مِنَ الْمُنْظَرِينَ
فرمود: «تو از مهلت يافتگاني!
إِلَى يوْمِ الْوَقْتِ الْمَعْلُومِ(2)
(اما نه تا روز رستاخيز، بلکه) تا روز وقت معيني.»
در اين كه "وقت معلوم" چه روزي است، ميان مفسران اختلاف نظر است و روايات در اين مورد بيانهاي متفاوتي دارند.
نظر ابن عباس و مشهور مفسران اين است كه مراد از "وقت معلوم" پايان دورة تكليف و نفخة نخستين است; يعني نخستين باري كه اسرافيل در صور ميدمد كه با دميدن آن، همة مخلوقات جاندار ميميرند، با نفخة دوم و دومين باري كه اسرافيل در صور ميدمد، همه زنده ميشوند. ميان صور اول و دوم چهل يا چهارصد سال (بنا بر اختلاف روايات) فاصله است. با دميدن صور دوم قيامت آغاز ميشود. ابليس از خدا خواست تا دميده شدن صور دوم كه روز بعث و برانگيختن است، زنده باشد. خدا به او فرمود، تا وقت معلوم يعني تا دميده شدن صور اول زنده خواهي بود; پس در فاصلة زماني ميان صور اول و دوم زنده نخواهد بود.
امام صادقميفرمايد: وقت معلوم روزي است كه نخستين بار در صور دميده ميشود، در اين هنگام ابليس ميميرد و در فاصلة زماني ميان صور اول و دوم ابليس زنده نيست.(3)
نظر ديگر اين است كه "وقت معلوم" را فقط خدا ميداند و براي ابليس مبهم است; زيرا اگر براي او مبهم نبود به معصيت تشويق ميشد. در برخي روايات آمده است: وقت معلوم، روز قيام امام زمان(عج) است. و در برخي روايات گفته شده است: وقت معلوم پس از رجعت پيامبراسلاماست. و ابليس بر صخرهاي كه در بيتالمقدس است به دست پيامبراسلامكشته خواهد شد.(4)
علامة طباطبايي مفسّر كبير قرآن در مورد وقت معلوم ميفرمايد: روز وقت معلوم كه سرآمد مهلت ابليس است، روزي است كه مجتمع بشري از گناه و شر رهايي يافته و به خير و صلاح خالص رسيده است. به طوري كه در روي زمين جز خدا پرستش نميشود و بساط كفر و فسق و نفاق برچيده شده است، نه روز نفخة اول كه روز مرگ عمومي بشر است.(5)
با توجه به اختلاف مفسران و تفاوت روايات، نميتوان به صورت قطعي در سرنوشت ابليس پس از ظهور امام زمان(عج) اظهار نظر كرد. بنابر برخي روايات، ابليس پس از ظهور يا در زمان رجعت كشته ميشود و بنابر برخي روايات و نظر مشهور مفسران، ابليس پس از ظهور نيز زنده خواهد بود و با دميده شدن صور نخست، خواهد مرد.(6)
بنابر مطالبي كه عرض كردم،رواياتي كه مي گويند شيطان بدست امام زمان(عج) كشته مي شودند،در مقابل رواياتي كه مي گويند مرگ شيطان در نفخ صور اول يا بين نفخ صور اول و دوم است،از اعتبار و پذيرش كمتري بر خوردارند،ولي با اين حال مي توان آن روايات را اينگونه توجيه كرد كه :
منظور از كشتن شيطان اين است كه ريشه هاى فساد و عوامل انحراف و ظلم و جور در عصر درخشان حكومت مهدى (عج ) نابود مى گردد و بجاى آن عقل و ايمان حكومت مى كند.
چنانكه در حديثى ديگر نيز مى خوانيم :
«در صحف ادريس پيامبر عليه السلام آمده : تو اى شيطان تا زمانى كه مقدر كرده ام كه زمين را در آن زمان از كفر و شرك و گناه پاك سازم، مهلت داده خواهى شد، ولى در اين زمان (بجاى تو) بندگان خالص و پاكدل و با ايمان روى كار آيند آنها را خليفه و حاكم زمين مى كنم و دينشان را استوار مى سازم ، كه آنها تنها مرا مى پرستند و هيچ چيز را شريك من قرار نمى دهند در آن روز است كه تو (شيطان ) و همه لشكريانت از پياده و سواره را نابود مى نمايم ».(7)
به اين ترتيب مى فهميم در آن زمان ديگر حناى شيطان و بچه هايش رنگ ندارد، و در برابر بندگان مخلص خدا به رهبرى حضرت حجت (عج ) همچون خفاشهائى در برابر خورشيد تابناك عالمند.
آنچه كه مي تواند بعنوان مؤيدي بر اين توجيه باشد رواياتي است كه به كامل شدن عقل ها بعد از ظهور امام زمان(عج) اشاره دارند، كه مضمون آن روايات اينگونه است كه :
در زمان ظهور حضرت مهدى با آفت زدايى از درخت عقل و خرد و ايجاد بستر و زمينه مناسب براى رشد و شكوفايى عقول مردم، رحمت و نعمت خداوند بر مردم نازل مى شود و همه آنان هدايت مى يابند و به سر منزل مقصود (كمال) مى رسند.
پی نوشتها:
(1). سوره انعام،آیه 112
(2). سوره الحجر،آیه36-38.
(3). ر.ك: بحارالانوار، علامه مجلسي;، ج 11، ص 108، مؤسسة الوفأ، بيروت.
(4). ر.ك: بحار، همان، ج 11، ص 154 و 405.
(5). ر.ك: الميزان، ج 12، ص 160 و 161، دفتر انتشارات اسلامي.
(6). ر.ك: مجمع البيان، امين الاسلام طبرسي، داراحيأ التراث العربي، ج 3، ص 337 / تبيان، شيخ طوسي، ج 6، ص 335، مكتب الاعلام الاسلامي / تفسير نمونه، آيت اللّه مكارم شيرازي و ديگران، ج 1، ص 192 و ج 11، ص 71 و 72، دارالكتب الاسلامية.
(7). بحار، ج 52، ص 384 .