مهربونیای خدای من:)

محدثه یوسفی

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
حضرت زهرا سلام الله علیها:

من اصعد الی الله خالص عبادته اهبط الله عزوجل الیه افضل مصلحته؛
کسی که عبادت های خالصانه خود را به سوی خدا فرستد ؛ پروردگار بزرگ برترین مصلحت را به سویش فرو خواهد فرستاد.
بحار الانوار؛ ج 70 ؛ ص 249

التماس دعای فرج
یا مهدی
 

محدثه یوسفی

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
خدای من ...

محبت می کنی ولی دلت را می شکنند. وفا می کنی جفایت می کنند.
من از این نارفیقی های می ترسم.. خدا از دنیای بی تو می ترسم.
 

محدثه یوسفی

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
خدای ما همه جا شاهد و ناظره ماس، اما بس با معرفته صداش در نمیاد:cry:
 

محدثه یوسفی

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
خدایا تو چقد مهربونی ک امام حسینو آفریدی:)

اگه امام حسین نبود........................:cry:.............................دنیا نبود.........................:cry:
ای قلم سوزلَرین دَه اَثریوخ
ای قلم در حرف هایت اثری نیست
آشنا دَن مَنَه بیرخَبَر یوخ
از آشنا برای من خبری نیست
گَلدی بو جومعَه دَ گِشدی آلله
این جمعه هم آمد و گذشت ای خدا
فاطمَه یوسیفینَّن خبر یوخ
از یوسف فاطمه(س)خبری نیست
یاندی پروانَه لَرشمعِ سوندی
پروانه سوخت و شمع زندگیش خاموش شد
آیریلیقدان اورَه قانَه دوندی
از جدایی دل ها خون شد
شَأنیدَه رُتبَه دَه بی بَدَل سَن
در شأن و مقام بی همتایی
هرگوزَل دَن آقا سَن گوزَل سَن
از هرزیبایی آقا تو زیباتری
کیم دییر آیریلیق در دَه سال ماز؟
چه کسی می گوید جدایی انسان را دردمند نمی کند؟
عاشیقین صبرینی اَل دَن آلماز؟
وصبرِ عاشق را لبریز نمی کند؟
ای گوزوم یول لارا باخ داریخما
ای چشمم به راه نگاه کن و دل تنگ مشو
گون همیشَه بولوت آت دا، قالماز
چون که خورشید همیشه زیر ابر نمی ماند
قونچَه گول لَر نَه اندازَه سُل سون
غنچه ی گل چقدر پرپر شود؟
قلبیلَر قویما قانیلَه دُلسون
مگذار قلب ها خون شود
گَلدی بو جُمعَه دَه گَلمَدین سَن
این جمعه هم آمد ولی شما نیامدید
گون سایِم جمعه ی دیگَر اولسون
روزها را می شمارم تا جمعه ی دیگر برسد
ای "صفایی" هَلَه دُز فراقه
ای "صفایی" صبر کن در فراقش
یول سالاخ بیزدَه بیردَه عراقَه
تا بارِ دیگر مسیرمان به طرف عراق بیفتد
قلبیلَر غُصَّه دَن داغلی قالدی
قلب ها از غصه ات داغدارشده است
یا امام زمان گَل اَمان دی
یا امام زمان(عج)بیا و رحم کن
کربلا یول لاری باغلی قالدی
راه های کربلا بسته مانده
 

محدثه یوسفی

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
خدا چقد مهربونیییییییییی......................................................
چقد خوبه ک راحت ازت میخوام منو ببخشی:)
[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]حرفهای ما باخدا:

[/FONT]
*خدایا...*
خدایا مرا بخش اگر صدایت نمیزنم! فراموشت نکرده ام...
خدایا مرا ببخش اگر چیزی از تو نمی خواهم! همه چیز را از تو گرفته ام...
خدایا مرا ببخش اگر طنابم را گسسته ام! پوسیده بود محکمترش را می خواهم...
خدایا مرا ببخش اگر به سوی دیگری میروم! در این سو رهیافتگان کمترند...
خدایا مرا ببخش اگر آتش عشقت را با اشک هایم بیرون می رانم!دارم شعله ور می شوم...
خدایا مرا ببخش اگر خوپرستم! در وجودم تو را یافته ام...
خدایا مرا ببخش اگر به دنیا دل بسته ام! در شوره زارش رد تو را می جویم...
خدایا مرا ببخش اگر در عشقت کفر می گویم! قلبم گنجایش این همه رحمت را ندارد...
خدایا مرا ببخش اگر چشمانم را بسته ام! میخواهم امشب خواب تو را ببینم..
پس دلیل این همه فاصله چیه؟بیایید تو ماه محرم فاصله هامون با خدا کمتر کنیم
 

محدثه یوسفی

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
حرفهای خدا با ما:
سوگند به روز وقتي نور مي‌گيرد و به شب وقتي آرام مي‌گيرد كه من نه تو را رها كرده‌ام و نه با تو دشمني كرده‌ام (ضحي آيات 1-2) افسوس كه هر كس را بسوي تو فرستادم تا به تو بگويم دوستت دارم و راهي پيش پايت بگذارم، او را، كه مرا به سُخره گرفتي (يس آيه 30) و هيچ پيامي از پيام‌هايم به تو نرسيد، مگر از آن روي گردانيدي (انعام آيه 4) تا زمين با آن فراخي بر تو تنگ آمد پس حتي از خودت هم به تنگ آمدي و يقين كردي كه هيچ پناهي جز من نداري.پس من به سوي تو بازگشتم تا تو نيز به‌سوي من بازگردي، كه من مهربان‌ترينم در بازگشتن (توبه آيه 118) وقتي در تاريكي‌ها مرا به زاري خواندي كه اگر تو را برهانم، با من مي‌ماني، تو را از اندوه رهانيدم، اما باز مرا با ديگري در عشقت شريك كردي (انعام آيات 63-62) اين عادت ديرينه‌ات بوده است. هر گاه كه خوشحالت كردم از من روي گردانيدي و رويت را آن طرفي كردي كه هر وقت سختي به تو رسيد از من نااميد شدي (اسراء آيه 83) غير از من، خدايي برايت خدايي كرده است؟ (اعراف آيه 59) پس كجا مي‌روي؟ برگرد؛ مطمئن برگرد. تا يك بار ديگر با هم باشيم (فجر آيات 28-29) تا يك بار ديگر دوست داشتن همديگر را تجربه كنيم (مائده آيه54 )
 

محدثه یوسفی

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
عجب صبری خدا دارد اگر من جاي او بودم
همان يك لحظة اول كه اول ظلم را مي‌ديدم از مخلوق بي‌وجدان ،
جهان را با همه زيبايي و زشتي، به روي يكدگر ، ويرانه مي‌كردم

عجب صبري خدا دارد !
اگر من جاي او بودم ، كه در همسايه صدها گرسنه ،
چند بزمي گرم عيش و نوش مي‌ديدم ،
نخستين نعرة مستانه را خاموش آن دم بر لب پيمانه مي‌كردم
عجب صبري خدا دارد !
اگر من جاي او بودم ، كه مي‌ديدم يكي عريان و لرزان
ديگري پوشيده از صد جامة رنگين، زمين و آسمان را
واژگون مستانه مي‌كردم.

عجب صبري خدا دارد !
اگر من جاي او بودم ، نه طاعت مي‌پذيرفتم
نه گوش از بهر استغفار اين بيدادگرها تيز كرده
پاره پاره در كف زاهد نمايان سبحه صد دانه مي‌كردم.

عجب صبري خدا دارد !
اگر من جاي او بودم، براي خاطر تنها يكي
مجنون صحراگرد بي‌سامان هزاران ليلي نازآفرين را كو به كو
آواره و ديوانه مي‌كردم.

عجب صبري خدا دارد !
اگر من جاي او بودم، به عرش كبريايي با همه صبر خدايي
تا كه مي‌ديدم عزيز نابجايي ناز بر يك ناروا گرديده ، خواري مي‌فروشد
گردش اين چرخ را وارونه بي‌صبرانه مي‌كردم.

عجب صبري خدا دارد !
اگر من جاي او بودم ، كه مي‌ديدم مشوش عارف و عامي
ز برق فتنة اين علم عالم‌سوز مردم‌كش ، به جز انديشة عشق و وفا ،
معدوم هر فكري در اين دنياي پرافسانه مي‌كردم.

عجب صبري خدا دارد !
چرا من جاي او باشم ؟!
همين بهتر كه او خود جاي خود بنشسته و تاب تماشاي زشتكاريهاي اين مخلوق را دارد
وگرنه من به جاي او چو بودم ، يك نفس كي عادلانه سازشي با جاهل و فرزانه مي‌كردم

عجب صبري خدا دارد !
عجب صبري خدا دارد !
 

nima_tavana

عضو جدید
کاربر ممتاز
همش قشنگ بود چقد لذت داره عبادت خالصانه و بدور ار ریا و درویی
 

محدثه یوسفی

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
پس از آفرینش آدم

خدا گفت به او: نازنینم آدم،

با تو رازی دارم ، اندکی پیشتر آی.

آدم آرام و نجیب آمد پیش

زیر چشمی به خدا می نگریست

محو لبخند غم آلود خدا

دلش انگار گریست.

"نازنینم آدم

( قطره ای اشک ز چشمان خداوند چکید )

یاد من باش که بس تنهایم"

بغض آدم ترکید ،گونه هایش لرزید،

و به خدا گفت:

من به اندازه ی...

من به اندازه ی گلهای بهشت ... نه...

به اندازه عرش... نه... نه

من به اندازه ی تنهاییت ای هستی من

دوستدارت هستم.

آدم کوله اش را برداشت.

خسته و سخت قدم بر می داشت،

راهی ظلمت پر شور زمین.

طفلکی بنده غمگین ، آدم

در میان لحظه ی جانکاه هبوط ،

زیر لبهای خدا باز شنید که گفت:

نازنینم آدم، نه به اندازه ی تنهایی من

نه به اندازه ی عرش،

نه به اندازه ی گلهای بهشت

که به اندازه یک دانه گندم فقط یادم باش.

نازنینم آدم، نبری از یادم!
 

Similar threads

بالا