من خدا را دارم...
کوله بارم بر دوش
سفری می باید
سفری بی همراه
گم شدن تا تهِ تنهایی محض
سازکم با من گفت:
هرکجا لرزیدی
از سفر ترسیدی
تو بگو از ته دل ...
من خدا را دارم
من و سازم چندیست که فقط با اوییم ...
من خدا را دارم ...
من خدا را دارم ...
ای شب ها
چشم های من خسته است
گاهی اشک
گاهی انتظار
این سهم چشم های من است ...
چقدر خوبه که تو هستی ...
چقدر خوبه تو رو دارم ...
سفری می باید
سفری بی همراه
گم شدن تا تهِ تنهایی محض
سازکم با من گفت:
هرکجا لرزیدی
از سفر ترسیدی
تو بگو از ته دل ...
من خدا را دارم
من و سازم چندیست که فقط با اوییم ...
من خدا را دارم ...
من خدا را دارم ...
ای شب ها
چشم های من خسته است
گاهی اشک
گاهی انتظار
این سهم چشم های من است ...
چقدر خوبه که تو هستی ...
چقدر خوبه تو رو دارم ...