ممنوعه

ماریا جمشیدی

عضو جدید

شراب خواستم...
گفت : " ممنوع است "

آغوش خواستم...
گفت : " ممنوع است"

بوسه خواستم...
گفت : " ممنوع است "

نگاه خواستم...
گفت: " ممنوع است "

نفس خواستم...
گفت : " ممنوع است "
...
حالا از پس آن همه سال دیکتاتوری عاشقانه ،
با یک بطری پر از گلاب ،
آمده بر سر خاکم و به آغوش می کشد با هر چه بوسه ،
سنگ سرد مزارم را
و
چه ناسزاوار
عکسی را که بر مزارم به یادگار مانده ،
نگاه می کند و در حسرت نفس های از دست رفته ،
به آرامی اشک می ریزد .
...
تمام تمنای من اما
سر برآوردن از این گور است
تا بگویم هنوز بیدارم...
سر از این عشق بر نمی دارم
 

saba888

عضو جدید
کاربر ممتاز

شراب خواستم...
گفت : " ممنوع است "

آغوش خواستم...
گفت : " ممنوع است"

بوسه خواستم...
گفت : " ممنوع است "

نگاه خواستم...
گفت: " ممنوع است "

نفس خواستم...
گفت : " ممنوع است "
...
حالا از پس آن همه سال دیکتاتوری عاشقانه ،
با یک بطری پر از گلاب ،
آمده بر سر خاکم و به آغوش می کشد با هر چه بوسه ،
سنگ سرد مزارم را
و
چه ناسزاوار
عکسی را که بر مزارم به یادگار مانده ،
نگاه می کند و در حسرت نفس های از دست رفته ،
به آرامی اشک می ریزد .
...
تمام تمنای من اما
سر برآوردن از این گور است
تا بگویم هنوز بیدارم...
سر از این عشق بر نمی دارم


مرسي ماريا جان ;)
قشنگ بود:gol::gol::gol:
 

mohammad koohi

عضو جدید
دوستی

دوستی

سلام.خیلی خوشحال میشم اگر بشه با هم دوست بشیم.من مکانیک میخونم و اهل تهرانم.اگر راه داره یه زنگ بزن با هم دوست بشیم و بعدش رفیق. محمد : 09381318007
 

piton

عضو جدید
ای کسی که شعر می سرایی ای مرم حیدر زاده ای 2
ای انشرلی با موهای بلوند ای سراینده ای سیما بینا ای شعر گو ای حافظ لرستانی ای ممنوعه
 

negin jo0on

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز


شراب خواستم...
گفت : " ممنوع است "

آغوش خواستم...
گفت : " ممنوع است"

بوسه خواستم...
گفت : " ممنوع است "

نگاه خواستم...
گفت: " ممنوع است "

نفس خواستم...
گفت : " ممنوع است "
...
حالا از پس آن همه سال دیکتاتوری عاشقانه ،
با یک بطری پر از گلاب ،
آمده بر سر خاکم و به آغوش می کشد با هر چه بوسه ،
سنگ سرد مزارم را
و
چه ناسزاوار
عکسی را که بر مزارم به یادگار مانده ،
نگاه می کند و در حسرت نفس های از دست رفته ،
به آرامی اشک می ریزد .
...
تمام تمنای من اما
سر برآوردن از این گور است
تا بگویم هنوز بیدارم...
سر از این عشق بر نمی دارم

قشنگ بود:redface::redface::redface:
 

دختر شاه پریون

عضو جدید
کاربر ممتاز

شراب خواستم...
گفت : " ممنوع است "

آغوش خواستم...
گفت : " ممنوع است"

بوسه خواستم...
گفت : " ممنوع است "

نگاه خواستم...
گفت: " ممنوع است "

نفس خواستم...
گفت : " ممنوع است "
...
حالا از پس آن همه سال دیکتاتوری عاشقانه ،
با یک بطری پر از گلاب ،
آمده بر سر خاکم و به آغوش می کشد با هر چه بوسه ،
سنگ سرد مزارم را
و
چه ناسزاوار
عکسی را که بر مزارم به یادگار مانده ،
نگاه می کند و در حسرت نفس های از دست رفته ،
به آرامی اشک می ریزد .
...
تمام تمنای من اما
سر برآوردن از این گور است
تا بگویم هنوز بیدارم...
سر از این عشق بر نمی دارم
شقد تو و تایپیکات نازین دختررررر:gol::gol::gol::gol:
 

monir arch

عضو جدید
اونور بهتر جواب داده بودین.مردم از خنده:biggrin:

سلام.خیلی خوشحال میشم اگر بشه با هم دوست بشیم.من مکانیک میخونم و اهل تهرانم.اگر راه داره یه زنگ بزن با هم دوست بشیم و بعدش رفیق. محمد : 09381318007
:surprised: چه جالب تو تاپیک سوتیام این و گفته بودی اولاش یه چیزایی گفتم ولی بعد فک کردم اینم یه سوتی جدیده:biggrin:.ولی نه انگار واقعا اشتباه اومدی:biggrin:
 

Similar threads

بالا