مقاله شماره 62 : TEM

reza_1364

مدیر بازنشسته
- چرا باید از الکترون­ها استفاده شود؟ چرا باید از میکروسکوپ الکترونی استفاده شود؟ از نظر تاریخی به دلیل محدودیت قدرت تفکیک میکروسکوپ­های نوری که از طول موج نور مرئی ناشی می­شود، میکروسکوپ­های الکترونی ارائه شدند. بعدها مشخص شد که دلایل محکم دیگری نیز برای استفاده از الکترون­ها وجود دارد که در میکروسکوپ­های الکترونی جدید، اغلب آنها مورد استفاده قرار می­گیرند.
2- تاریخچه میکروسکوپی
اولین میکروسکوپ­­ها در قرن هفدهم ساخته شدند. احتمالاً مؤثرترین آنها توسط Leeuwenhoek ساخته شد که به صورت شیشه­های کوچک نصب شده در یک صفحه فلزی بود که نزدیک چشم نگه داشته شده و در شرایط روشنایی مناسب، قادر به نشان دادن جزئیاتی در حد mm 1 بودند.
انواع دیگر میکروسکوپ­های اولیه تصویر واضحی فراهم نمی­کردند تا قرن نوزدهم که میکروسکوپ­های ترکیبی، به برتری تکنیکی نسبت به میکروسکوپ­های تک­لنزی دست یافتند. استفاده از میکروسکوپ­های ترکیبی ساده­تر بود و به واسطه پیشرفت در تکنولوژی طراحی، قدرت تفکیک بهبود یافته و نقایص عدسی­ها کاهش یافت. در سال 1876 تئوری تشکیل تصویر Abbé نشان داد که طول موج نور، محدودیتی در حدود mm 2/0 بر قدرت تفکیک اعمال می­نماید. در این مرحله، دستگاه تقریباً در حد کمال خود بود واز 1900 به بعد بیشتر پیشرفت­ها، عمدتاً در تکنیک­های استفاده، روش­های روشنایی و راههای بهبود کنتراست بوده است.
در سال 1900 امکان دیگری نیز به وجود آمد به طوریکه الکترون­ها می­توانستند در مسیرهای غیرمستقیم هدایت شده و بنابراین در تشکیل تصاویر بزرگنمایی شده، مورد استفاده قرا رگیرند.
تئوری موجی الکترون­ها بعدها به همراه تئوری Abbé برای محاسبه محدودیت قدرت تفکیک میکروسکوپ الکترونی به کار رفت که به دلیل طول موج بسیار کوتاهتر الکترون­ها، بسیار بهتر از قدرت تفکیک میکروسکوپ نوری است. تا سال 1950 توسعه میکروسکوپی الکترونی بر بهبود تکنیکی دستگاه متمرکز شده بود ولی بعد از آن پیشرفت­ها بیشتر به سمت توسعه روش­های استفاده بر مبنای درک واکنش بین الکترون­ها و نمونه و همچنین روش­های تشکیل تصویر ادامه یافت.
بروگلی (Louis de Broglie) در سال 1925 برای اولین بار تئوری خصوصیات موجی الکترون­ها که طول موجی به مراتب کمتر از طول موج مرئی دارند را ارائه نمود. سپس در سال 1927 دیویسون (Davisson) و گرمر (Germer) و همچنین تامپسون (Thompson) و رید (Reid) به طور مستقل آزمایشات کلاسیک تفرق الکترونی را انجام دادند که نشان دهنده طبیعت موجی الکترون­ها بود. اندکی بعد، ایده میکروسکوپ الکترونی ارائه گردید و این عبارت برای اولین بار در مقاله نول (Knoll) و راسکا (Ruska) در سال 1932 مطرح شد. این محققین توانستند در این مقاله، آنها ایده عدسی­های الکترونی را به عمل درآورند و تصاویر الکتورنی به دست آمده از چنین دستگاهی را ارائه نمودند. این یک مرحله بسیار مهم و تعیین کننده بود که بالاخره منجر به اختصاص جایزه نوبل به راسکا در سال 1986 گردید (http://www.nobel.se/physics/laureates/1986/). یک سال پس از انتشار این مقاله، قدرت تفکیک میکروسکوپ الکترونی از میکروسکوپ­های نوری پیشی گرفت.
راسکا اعتراف کرد که چیزی درباره ایده­های بروگلی در مورد امواج الکترونی نشنیده و تصور بر آن داشته که محدودیت طول موج در مورد الکترون­ها اعمال نمی­گردد. تئوری موجی الکترون بعدها به همراه تئوری Abbé برای محاسبه محدودیت قدرت تفکیک میکروسکوپ الکترونی به کار گرفته شد که به دلیل طول موج بسیار کوتاهتر الکترون­ها، بسیار بهتر از قدرت تفکیک میکروسکوپ نوری است. چهار سال بعد میکروسکوپ­های الکترونی عبوری (TEM) توسط شرکت­های تجاری ارائه شدند. اولین میکروسکوپ­های الکترونی عبوری تجاری توسط EM1. Metropolitan-Vickers در سال 1936 در انگلستان ساخته شد ولی ظاهراً چندان خوب کار نمی­کرد. اما تولید این نوع میکروسکوپ­ها در سال 1939 توسط زیمنس (Siemens) و هالسک (Halske) در آلمان شروع شد. پس از جنگ جهانی دوم میکروسکوپ­های TEM توسط منابع دیگر (Hitachi, JEOL, Philips, RCA, Interalia) به تعداد زیاد ساخته شد.
مهم­ترین تحول برای دانشمندان مواد در اواخر دهه چهل اتفاق افتاد، به این ترتیب که در سال 1949 هایدنریش (Heidenreich) برای اولین بار فویل­هایی (foils) فلزی را تا حد شفافیت برای الکترون­ها (electron transparency) نازک کرد. این کار توسط بولمن (Bollman) در سوئیس و هیرش (Hirsch) و همکارانش در کمبریج انگلیس دنبال شد. از آنجا که قسمت عمده­ای از بررسی­های اولیه توسط TEM بر روی نمونه­های فلزی انجام شد، کلمه "فویل" به صورت معادل "نمونه" درآمد. تا سال 1950 توسعه میکروسکوپی الکتورنی بر بهبود تکنیکی دستگاه متمرکز شده بود ولی بعد از آن، پیشرفت­ها بیشتر مربوط به توسعه روشهای استفاده بر مبنای درک واکنش بین الکترون­ها و نمونه و روشهای تشکیل تصویر بوده است. تا سال 1960 ترکیب میکروسکوپ­های نوری و الکترونی تمام محدوده بزرگنمایی مورد نیاز برای مطالعه دنیای سوپر اتمی را پوشش داد ولی هنوز محدودیت­های زیادی در استفاده از آنها وجود از جمله محدودیت عمق میدان میکروسکوپ نوری داشت و این واقعیت که میکروسکوپ الکترونی معمولی که استفاده چندانی در حالت انعکاسی نداشت و تقریباً به طور کامل به بررسی نمونه­های بسیار نازک که به روشهای خاص تهیه می­شدند، منحصر می­شد. توانایی­های میکروسکوپ الکترونی روبشی (SEM) این فاصله را پر کرد و امکانات جدیدی را نیز فراهم نمود. نکته جالب توجه در جدول 1-1 تشابه توالی مراحل توسعه هر نوع میکروسکوپ­ است با این تفاوت که در مورد میکروسکوپی الکترونی روبشی طی این مراحل از چند دهه به چند سال، کوتاهتر شده است.
گروه کمبریج تئوری "کنتراست پراش الکترونی" را توسعه داد که امروزه شناسایی (اغلب به صورت کمّی) همه عیوب کریستالی شناخته شده خطی و صفحه­ای در تصاویر TEM به کمک آن، صورت می­گیرد. این کار تئوری به صورت یک متن اساسی خلاصه شد (Hirsch et al (1997)) که غالباً به عنوان انجیل TEM به آن اشاره می­شود. توماس (Thomas) امریکایی یکی از دانشمندان رشته مواد است که پیشرو استفاده از TEM میباشد که نتایج کار خود را در کتاب خود (Thomas (1962)) در سال 1962 ارائه نمود. بعدها متون تخصصی دیگری نیز در مهندسی مواد نظیر Edington (1976) و Thomas and Goringe (1976) منتشر شد.
 

reza_1364

مدیر بازنشسته
امروزه میکروسکوپ­های الکترونی عبوری، TEM، به عنوان مؤثرترین و انعطاف­پذیرترین ابزار برای بررسی خصوصیات مواد مطرح هستند. کتابهای مختلفی Marton (1968)) و (Hawkes (1985) به تاریخچه و سیر تحول TEM پرداخته­اند. کتاب Fujita (1986) نیز به مشارکت ژاپن در توسعه این دستگاه پرداخته است. این حوزه از علم امروز به مرحله­ای رسیده است که پیشگامان آن خاطرات خود را به رشته تحریر درآورده­اند و یا در بزرگداشت این متخصصین کتابی منتشر شده است، برای مثال Cosslatt (1979) و Ruska (1980) و Hashimoto (1986). در این متون، مشارکت این پیشگامان طی دهه­های متوالی و همچنین مجموعه­ای از کارهای انجام شده در این زمینه، ارائه شده­اند. مطالعه کتابهای پنجاه سال پراش الکترونی ویرایش Goodman (1981) و پنجاه سال تفرق پرتو X ویرایش شده توسط Ewald (1962) به علاقه­مندان تاریخ علم، توصیه می­شود.
 

reza_1364

مدیر بازنشسته
اساس عملكرد ميكروسكوپ انتقال الكتروني (Transmission Electron Microscope) كه به اختصار به آن TEM گويند مشابه ميكروسكوپ هاي نوري است با اين تفاوت كه به جاي پرتوي نور در آن از پرتوي الكترون استفاده مي شود. آنچه كه مي توان با كمك ميكروسكوپ نوري مشاهده كرده بسيار محدود است در حالي كه با استفاده از الكترونها به جاي نور، اين محدوديت از بين مي‌رود. وضوح تصوير در TEM هزار برابر بيشتر از يك ميكروسكوپ نوري است. /با استفاده از TEM مي توان جسمي به اندازه چند انگستروم (10-10 متر) را مشاهده كرد. براي مثال مي‌توانيد اجزاي موجود در يك سلول يا مواد مختلف در ابعادي نزديك به اتم را مشاهده كنيد. براي بزرگنمايي، TEM ابزار مناسبي است كه هم در تحقيقات پزشكي، بيولوژيكي و هم در تحقيقات مرتبط با مواد قابل استفاده است.
در واقع TEM نوعي پروژكتور نمايش اسلايد در مقياس نانو است كه در آن پرتويي از الكترون ها از تصوير عبور داده مي شود. الكترون هايي كه از جسم عبور مي كنند به پرده فسفرسانس برخورد كرده سبب ايجاد تصوير از جسم بر روي پرده مي شوند. قسمت هاي تاريك تر بيانگر اين امر هستند كه الكترون هاي كمتري از اين قسمت جسم عبور كرده اند( اين بخش از نمونه چگالي بيشتري دارد) و نواحي روشن تر مكانهايي هستند كه الكترون از آنها عبور كرده است (بخش هاي كم چگال تر).
وضوح اين ميكروسكوپ 2/0 نانومتر است كه در حد اتم است (بيشتر اتم ها ابعادي تقريبا برابر 2/0 نانومتر دارند). با اين نوع ميكروسكوپ حتي مي توان نحوه قرار گرفتن اتمها در يك ماده را بررسي كرد.
استفاده از اين ميكروسكوپ گران و وقت گير است چرا كه نمونه بايد در ابتدا به شيوه اي خاص آماده شود لذا تنها در مواردي خاص از ميكروسكوپ انتقال الكتروني استفاده نمايند. از اين ميكروسكوپ جهت تحليل و آناليز ريخت شناسي، ساختار كريستالي( نحوه قرارگيري اتمها در شبكه كريستالي) و تركيب نمونه ها استفاده مي شود.
عملكرد ميكروسكوپ:
با كمك يك منبع نور در بالاي ميكروسكوپ ، الكترون ها گسيل و منتشر مي شوند. الكترون ها از تيوب خلاء ميكروسكوپ عبور مي كنند. در ميكروسكوپ هاي نوري از عدسي هاي شيشه اي براي متمركز كردن نور استفاده مي شود در حالي كه در TEM از عدسي هاي الكترومغناطيسي استفاده مي شود تا الكترون هاي را جمع و متمركز ساخته به صورت يك پرتوي باريك گسيل نمايد. اين پرتوي الكتروني از نمونه عبور داده مي شود. بسته به چگالي مواد، الكترون ها ممكن است از بخش هايي از جسم بگذرند و به صفحه فلورسانس برخورد نمايند و تصوير سايه مانندي از نمونه ايجاد كنند كه ميزان تيرگي بخش هاي مختلف جسم به چگالي مواد در ان بخش ها وابسته است. هر چه جسم كم چگال تر باشد تصوير تيره تر خواهد بود. اين تصوير مي توان مستقيما توسط اوپراتور مطالعه شود و يا با كمك يك دوربين تصوير برداري شود.
منبع: http://www.nanoclub.ir
 

reza_1364

مدیر بازنشسته


download
 

Similar threads

بالا