سيدجواد ذاكر مشهور به سيد ذاكر كه از مدتي پيش از سرطان حنجره رنج مي برد پس از يك دوره ۴۰ روزه مرگ مغزي، پنج شنبه ۱۵ تير ماه درگذشت.
مطلب ذيل به بهانه در گذشت او منتشر مي شود.
با ظهور سيد جواد ذاكر طباطبايي، مداح جواني كه در حوالي سالهاي ۷۹ و ۸۰ به شهرت قابل توجهي دست يافت كه تا به امروز هم كمابيش حفظ شده است. جريان مداحي پاپ وارد اصليترين فصل حيات خود تاكنون شد. ذاكر طباطبايي كه در مجامع هيأتي به سيدذاكر و در بين هواداران خود همچنين به: سيدجواد شهرت دارد هم مثل بسياري ديگر از همتايان خود فعاليت خود را به طور جدي از قم آغاز كرد و پس از رسيدن به شهرتي نسبي مدتي هم در مشهد سكني گزيد.
اما سرانجام به كاشان(=قطب اصلي جريان مداحي پاپ) رفت و مركز فعاليت خود را آنجا و هيأت ديوانگان حسين قرار داد. (البته چندي هم در سال ۸۲ بر اثر اختلافات پيش آمده به اصفهان رفت اما مجدداً به كاشان باز گشت).
معروف است كه ذاكر در آغاز طلبهي علوم ديني يكي از حوزههاي علميه شهر قم بوده است و پس از بروز رفتارهايي در روند مداحي او از جمله: عوعو كردن كه با اعتراض شديد و موضعگيري صريح علما و بزرگان حوزه مواجه شد، گويا عذر وي خواسته شده و از حوزه اخراج ميشود اين مسأله كه با شايعهي عدم اعتقاد و التزام وي به انقلاب هم همراه شد در عرض مدت كمي در بين بچهمذهبيها پيش از اخراج تذكراتي دربارهي منش هنجارشكنانهي وي در مداحي به او داده شده اما از پذيرش آنها سر باز زده شده است). حتي در مواردي كار به برخوردهاي فيزيكي بازدارنده هم كشيده ميشود كه با پافشاري ذاكر بر مواضع انحرافي تلقي شدهي خود حتي به قيمت طرد از سوي نيروهاي مذهبي و خروج از حوزهي علميه جز آنكه بر بحرانيتر و حساستر شدن مسأله ميافزايند، ثمرهي ديگري در پي ندارند.
مشابه آنچه در مورد پناهي رخ داد و برخوردهايي كه با وي صورت گرفت به فاصلهي كمي در مورد ذاكر هم تكرار شد با اين تفاوت كه اين بار دامنهي كار ابعادي به مراتب گستردهتر يافته بود كه هم به شديدترين برخوردها با ذاكر به تناسب مهمتر بودن و حساستر بودن هنجارشكنيهاي وي نسبت به پناهي بر ميگشت و هم به اين كه اين بار جريان مداحي پاپ شكل گرفته و در مسير خود و شايد در مهمترين مقطع آن با اين برخوردها مواجه ميشد و نه مانند دورهي پناهي در آغاز راه خود و وقتي كه هنوز هويت مستقلي نداشت.
هنجارشكنيهاي ذاكر گرچه در حقيقت امتداد همان حركتي بود كه چندي پيش قرعهي آغاز آن به نام پناهي خورده بود اما مواردي به مراتب حساستر را شامل ميشد. به عبارت ديگر خط قرمزهاي بسيار مهمتر و پررنگتري توسط وي زير پا گذارده شد كه بعضاً تا آن زمان سابقه نداشت. از جمله اين موارد كه بيشترين بازتابها و اعتراضات را هم برانگيخت يكي «استخدام تعابير غلوگونه و توأم با شبههي شركآميزي دربارهي اهل بيت(عليهمالسلام)» بود؛ نظير عباراتي چون:«لا اله الا زهرا»، «لا اله الا علي» و «انا عبد رقيه». و دوم « به كار گيري مفرط الفاظ مبتذل و دور از شأن براي خطاب دوستداران اهل بيت» بود؛ نظير كاربرد زياد واژهي «سگ» در اشعار و نوحهها. خصوصاً كه اين نوحهها گاهي با اعمال متناسبي هم توأم ميشد؛ نظير :«قلاده بر گردن انداختن در مجلس عزا» و نيز «عوعو كردن به عنوان ذكر سينهزني».
اين دو مورد با واكنش شديد نيروهاي مذهبي و موج اعتراضات و مخالفتهاي مجامع مذهبي مواجه شد و دامنهي واكنشها تا فتواي مراجع به حرمت و كفرآميز بودن تعابير غلوگونهي مورد اشاره و حكم به ارتداد گويندهي آنها كشيده ميشد، نه تنها در روند هنجارشكني هيأتهاي تازهتأسيس نتوانست اصلاحي به وجود بياورد، بلكه بر عكس منجر به جبههگيري طرف مقابل و پافشاري بيشتر بر رفتارهاي خود كه اين بار جنبهي لجبازي هم گرفته بود، گرديد. عليالخصوص كه هواداران و اعضاي هيئات تازهتأسيس تماماً نوجوانان و جواناني بودند كه مثل ديگر همسالان خود پذيرش حرف زور برايشان گران بود و به غرورشان بر ميخورد.
طبيعي بود كه اين پافشاريها از طرف جناح سنتي و معترض بيپاسخ نماند و لذا در اقدامي غيرهماهنگ، هيأتيهاي جوان مذكور، آرام آرام از اماكن خاص و مهم مذهبي
مساجد و حسينيهها) طرد شدند. چرا كه:« مسجد و حسينيه حرمت دارد و جاي اين كارهاي جلف و سبك[: سبكهاي عزاداري پاپ] و اين حرفهاي كفرآميز[اشعار و نوحههاي مداحان پاپ] نيست. خصوصاً كه به فتواي مراجع( مرجعيت هنجاري ديني) هم شركت در اينگونه مجالس حرام اعلام شده است».
با اين حساب براي جوانان هوادار سبكهاي مداحي جديد و مورد اعتراض با وجود هيأت امنا و امام جماعت و نيز در مواردي: اعضاي پايگاه بسيج، ديگر در مسجد جايي نبود. بماند كه اصولاً مساجد و حسينيهها به دليل حضور مستمر مردم متدين سنتي در آنها چندان محل مناسبي هم براي سينهزنيهاي پرشور و پرتحرك هيئات جديد
پاپ) نميتوانستند باشند.
نتيجه آن شد كه اعضاي اين هيئات به اماكن عام و خصوصي (نظير منازل شخصي، زيرزمين، پاركينگ و . . . ) نقل مكان كردند. يعني اماكني كه در آنها هم از دست تذكرات گاه و بيگاه امام جماعت و از توبيخ هيأت امنا و انتقادات مردم حاضر راحت بودند و هم ميتوانستند به هر سبك دلخواه خود عزاداري كنند و هر شعري بخوانند؛ فارغ از اعتراض و نصيحت و طعنه و تمسخر ديگران. اين همان پديدهاي است كه از آن به هنجارشكني مكاني به عنوان يكي از خصوصيات مهم هيأتهاي پاپ تعبير ميكنيم و تا اين زمان بيسابقه است.
از سوي ديگر براي اعضاي اين هيئات احساس علاقه به اهل بيت چيزي نبود كه پاي منبر روحانيان يا در كلاسهاي عقيدتي به دست آمده باشد؛ بلكه يك امر شهودي و نوعي تجربهي معنوي بود كه فقط آن را حس ميكردند و جز براي خودشان براي ديگران قابل اثبات نبود:«كار عشق است و عشق هم ربطي به دين و رساله و احكام و آخوند جماعت ندارد».
با اين حساب روشن است كه چرا فتواي مراجع و مذمت علما درباره اعمال انحرافي و بدعتگونهي عزاداري تأثيري در اين هيئات و اعضا و مداحانشان به جا نميگذارد. طبيعي است وقتي محبت اهل بيت و عزاداري بر ايشان را امري برونديني و خارج از دايرهي فقه و فقاهت بدانيم نظر علما و مراجع، ديگر محلي از اعراب نمييابد و با بياعتنايي مواجه ميشود. اين هم شاخصهي ديگري است كه هيئات پاپ را از ديگر گونههاي هيئات مذهبي تمايز ميبخشد:«فقدان مرجعيت هنجاري ديني».
با توجه به جايگاه محوري مرجعيت شيعه و علماي ديني در حكومت اسلامي و نيز نقش برجستهي روحانيون در نظام به تبع معمولاً كساني مخاطب هيئات پاپ قرار ميگرفتند كه كمتر ميانهاي با انقلاب اسلامي يا علقهاي نسبت به آن داشتند. يعني آن دسته از مدعيان حبّ اهل بيت كه خارج از دايرهي نيروهاي مذهبي و انقلابي و حزباللهي و بسيجي و ولايتي و ديگر عناوين مشابه مرسوم قرار ميگرفتند. در نتيجه طبيعي است كه بياعتنايي و انفعال نسبت به سياست و مسائل سياسي و نيز قائل بودن به تفكيك مقولهي عزاداري و حبّ اهل بيت به عنوان دو زيرمجموعهي قلمروي دين از سياست را خصوصيت ديگر هيئات پاپ بدانيم؛ و البته در عين حال همچنين پاشنهي آشيلي كه آنها را در برابر هيأتيهاي انقلابي بيدفاع ميساخت.
مجموعهي اين خصوصيات در هيأتهاي مرتبط با جواد ذاكر براي اولين بار به طور كامل و يكجا ظاهر شدند و از اين رو از اين هيئات به عنوان: كاملترين نمونهي هيئات پاپ و از ذاكر به عنوان: شاخصترين مداح پاپ ياد ميكنيم.
علاوه بر اين، شاخصههاي ديگري هم ذاكر را از ديگر مداحان همسلكش تمايز ميبخشد. از جمله آن كه وي به نسبت ديگر مداحان پاپ از صدايي گيراتر و باقوت و قابليتهاي زياد برخوردار است كه در موارد بسيار توأم با نوعي حالت رعبآفريني و خشونت مطلوب نيز هست.
ذاكر همچنين از امتياز بزرگ ديگري هم برخوردار است كه به خصوصيات فيزيكي و ظاهري او مرتبط ميشود كه تا حد زيادي در تناسب با معيارهاي زيبايي مورد نظر جوانان(بچههيأتيهاي پاپ) قرار دارد و به اصطلاح: جوانپسند است. از اتفاق يكي از اولين شايعاتي كه دربارهي او به مجامع هيأتي و مذهبي راه يافت اين بود كه:«ذاكر ريشش را ميتراشد». اين شايعه كه چندان دور از صحت نبود با توجه به احكام مراجع درباره حرمت تراشيدن ريش يك امتياز منفي ديگر براي وي از منظر انقلابيها محسوب ميشد و شايد در عين حال يك امتياز مثبت از نظر مخاطبان هيئات پاپ.
ديگر خصوصيت متمايزكنندهي ذاكر در مداحي سبك خاص او در دكلمهخواني اشعار است كه همراهي اشعار با ژستهاي منحصر به فرد و حركات سر و دست را شامل ميشود.
مجموعهي اين امتيازات فيزيكي و محتوايي در كنار نوآوريها و ابداعاتي كه ذاكر در آوردن سبكهاي جديد و جذاب و پرتحرك از خود بروز ميداد به تدريج در كنار شهرت فراوان، محبوبيت بالايي را هم در بين اعضا و مخاطبان هيئات پاپ براي او به ارمغان آورد و در كنار حسادتهايي كه برانگيخت، هواداران(شيفتگان)ي هم پيدا كرد كه ضمن تقليد از خواندن و حتي رفتار و منش او در برابر موج انتقادات از وي هم سينه سپر كرده و در مقام دفاع برميآمدند. كما اين كه همين انتقادات به هيئات پاپ كه در برههاي ذاكر بيش از همه آماج نوك پيكان آنها بود در بين هواداران اين هيأتها خود يك عامل محبوبيتساز و انسجامبخش محسوب ميشد.
بعد از پناهي ذاكر دومين كسي است كه در هيأت يك ستارهي مداحي پاپ ظاهر شد و البته شهرت و محبوبيت بيشتري هم كسب كرد. هرچند مخالفتها و حساسيتهاي بيشتري را هم برانگيخت و اگر پناهي توانست پس از گذشت چند سال باز به دامان هيئات انقلابي باز گردد اما تصور چنين بازگشتي براي ذاكر تقريباً غيرممكن مينمايد.
با اين همه به خلاف بسياري از مداحان محوري پاپ كه پس از دوران طلايي ستاره بودن خود افول كرده و از رونق كارشان كاسته ميشود، ذاكر كمابيش و عليرغم گذشت چند سالي از شهرتش هنوز وجههي ستاره شدن خود را حفظ كرده است.
نبايد فراموش كرد كه هرچند پناهي آغازگر جريان مداحي پاپ محسوب ميشود اما اين ذاكر بود كه خواسته يا ناخواسته مداحي پاپ را هويتي مستقل بخشيد و بسياري خصوصيات را در آن تثبيت كرد
قسمتي از سخنان آيت الله مكارم شيرازي درباره حرمتشكنيهاي رايج در هيئات پاپ پس از درس خارج فقه خود
موضعگيري مرجعيت هنجاري ديني)و در مورد سيد جواد ذاكر
من ميخواهم يك مشكلي كه در حوزه هست را يادآور بشوم كه حواستان جمع باشد. دارد يك افراطها و تفريطهايي در سطح حوزه واقع ميشود. اگر ما اين را نگوييم، مصداق فعلهي لعنهالله خواهيم شد و اما افراطكاريهايي كه ميشود اخيراً در گوشه و كنار شنيده ميشود يك مجالسي تشكيل ميشود و در آنها الفاظ و كلماتي دربارهي ائمه، فاطمهي زهرا و امثال اينها گفته ميشود با جملهي «لا اله» كه نشان ميدهد سخن از الوهيت علي (عليهالسلام) يا حضرت زهرا(سلاماللهعليها) يا زينب كبري(سلاماللهعليها)؛اگر ندانند [و اين حرفها را بزنند] احمقند و اگر بدانند [و بگويند] كافرند. «لاالهالاعلي» يعني چه؟ «لاالهالازهرا» يعني چه؟ و من ساده اينها را خيال نميكنم. ميگويم شايد يك جاي ديگري اينها را ديدهاند و واقعاً [اينها] مزدورند و ميخواهند اين الفاظ را بگويند و بعد نوار پر كنند و بعد اين نوارها را ببرند به مناطق مخالفين و بگويند: شيعيان اينها هستند. . . [اين حرفها] كفر محض است اگر بفهمند. كساني همين سخنها را گفتند؛علي (عليهالسلام) دستور داد اعدامشان كردند؛ در عصر خود عليابنابيطالب. و اجازه نداد اين حرفها را [بگويند]. يا در مجالس عزاداري [گفته ميشود]. عزاداري بزگترين افتخار ماست. وسيلهي حفظ آيين شيعه است. آلوده كردهاند عزاداري را. بعضيها صداي حيوانات ميكنند[و ميگويند] من سگ امام حسين هستم. و زنجير به گردنشان مياندازند. اين كارهاي احمقانه چيست؟ امام زمان بيزار از اينهاست. اينها دروغ ميگويند. اينها شيعه نيستند. اينها ضربه ميزنند به امام حسين. خاك بر سر اينها! اين چه كاري است كه دارد ميشود. [اگر] جلوي اين كارها را نگيريم، آبروي شيعه را اينها ميبرند. كار افتاده دست چهار تا عوام احمق؛ يا آدمهاي نفوذي و ابزار دست دشمن. تعبيرات زشت و سبك[مانند] «رقاصم، عاشق عباسم». اينها يعني چه؟ شماها[طلاب علوم ديني] بايد مانع شويد. . . با زبان خوب بگوييد، با منطق بگوييد. اگر گوش نكردند آن وقت راههاي ديگري دارد. فعلاً ما دعوتمان به امر به معروف و نهي از منكر با زبان منطقي و خوش است. بگوييد شما داريد امام حسين را با اين حرفهايتان ميشكنيد. قلب امام زمان را جريحهدار ميكنيد. بياييد سئوال كنيم: آيا شما مقلديد؟ يا مجتهد؟ يا عمل به احتياط ميكنيد؟ اگر مجتهديد بفرماييد دليلتان؟ و اگر مقلديد بياوريد ببينيم فتواي كدام مرجع است كه شما اين مزخرفات را ميگوييد؟ . . . كار برسد به جايي كه بگويند:«دستگاه امام حسين از دايرهي فقه و فقاهت بيرون است و فقهبردار نيست» يعني چه؟ امام حسين براي فقه كشته شد. براي احياي اين احكام. [آن وقت] خود امام حسين [از دايرهي] احكام بيرون است؟[و ما] هر غلطي خواستيم بكنيم؟ ميفهميد چه ميگوييد
مطلب ذيل به بهانه در گذشت او منتشر مي شود.
با ظهور سيد جواد ذاكر طباطبايي، مداح جواني كه در حوالي سالهاي ۷۹ و ۸۰ به شهرت قابل توجهي دست يافت كه تا به امروز هم كمابيش حفظ شده است. جريان مداحي پاپ وارد اصليترين فصل حيات خود تاكنون شد. ذاكر طباطبايي كه در مجامع هيأتي به سيدذاكر و در بين هواداران خود همچنين به: سيدجواد شهرت دارد هم مثل بسياري ديگر از همتايان خود فعاليت خود را به طور جدي از قم آغاز كرد و پس از رسيدن به شهرتي نسبي مدتي هم در مشهد سكني گزيد.
اما سرانجام به كاشان(=قطب اصلي جريان مداحي پاپ) رفت و مركز فعاليت خود را آنجا و هيأت ديوانگان حسين قرار داد. (البته چندي هم در سال ۸۲ بر اثر اختلافات پيش آمده به اصفهان رفت اما مجدداً به كاشان باز گشت).
معروف است كه ذاكر در آغاز طلبهي علوم ديني يكي از حوزههاي علميه شهر قم بوده است و پس از بروز رفتارهايي در روند مداحي او از جمله: عوعو كردن كه با اعتراض شديد و موضعگيري صريح علما و بزرگان حوزه مواجه شد، گويا عذر وي خواسته شده و از حوزه اخراج ميشود اين مسأله كه با شايعهي عدم اعتقاد و التزام وي به انقلاب هم همراه شد در عرض مدت كمي در بين بچهمذهبيها پيش از اخراج تذكراتي دربارهي منش هنجارشكنانهي وي در مداحي به او داده شده اما از پذيرش آنها سر باز زده شده است). حتي در مواردي كار به برخوردهاي فيزيكي بازدارنده هم كشيده ميشود كه با پافشاري ذاكر بر مواضع انحرافي تلقي شدهي خود حتي به قيمت طرد از سوي نيروهاي مذهبي و خروج از حوزهي علميه جز آنكه بر بحرانيتر و حساستر شدن مسأله ميافزايند، ثمرهي ديگري در پي ندارند.
مشابه آنچه در مورد پناهي رخ داد و برخوردهايي كه با وي صورت گرفت به فاصلهي كمي در مورد ذاكر هم تكرار شد با اين تفاوت كه اين بار دامنهي كار ابعادي به مراتب گستردهتر يافته بود كه هم به شديدترين برخوردها با ذاكر به تناسب مهمتر بودن و حساستر بودن هنجارشكنيهاي وي نسبت به پناهي بر ميگشت و هم به اين كه اين بار جريان مداحي پاپ شكل گرفته و در مسير خود و شايد در مهمترين مقطع آن با اين برخوردها مواجه ميشد و نه مانند دورهي پناهي در آغاز راه خود و وقتي كه هنوز هويت مستقلي نداشت.
هنجارشكنيهاي ذاكر گرچه در حقيقت امتداد همان حركتي بود كه چندي پيش قرعهي آغاز آن به نام پناهي خورده بود اما مواردي به مراتب حساستر را شامل ميشد. به عبارت ديگر خط قرمزهاي بسيار مهمتر و پررنگتري توسط وي زير پا گذارده شد كه بعضاً تا آن زمان سابقه نداشت. از جمله اين موارد كه بيشترين بازتابها و اعتراضات را هم برانگيخت يكي «استخدام تعابير غلوگونه و توأم با شبههي شركآميزي دربارهي اهل بيت(عليهمالسلام)» بود؛ نظير عباراتي چون:«لا اله الا زهرا»، «لا اله الا علي» و «انا عبد رقيه». و دوم « به كار گيري مفرط الفاظ مبتذل و دور از شأن براي خطاب دوستداران اهل بيت» بود؛ نظير كاربرد زياد واژهي «سگ» در اشعار و نوحهها. خصوصاً كه اين نوحهها گاهي با اعمال متناسبي هم توأم ميشد؛ نظير :«قلاده بر گردن انداختن در مجلس عزا» و نيز «عوعو كردن به عنوان ذكر سينهزني».
اين دو مورد با واكنش شديد نيروهاي مذهبي و موج اعتراضات و مخالفتهاي مجامع مذهبي مواجه شد و دامنهي واكنشها تا فتواي مراجع به حرمت و كفرآميز بودن تعابير غلوگونهي مورد اشاره و حكم به ارتداد گويندهي آنها كشيده ميشد، نه تنها در روند هنجارشكني هيأتهاي تازهتأسيس نتوانست اصلاحي به وجود بياورد، بلكه بر عكس منجر به جبههگيري طرف مقابل و پافشاري بيشتر بر رفتارهاي خود كه اين بار جنبهي لجبازي هم گرفته بود، گرديد. عليالخصوص كه هواداران و اعضاي هيئات تازهتأسيس تماماً نوجوانان و جواناني بودند كه مثل ديگر همسالان خود پذيرش حرف زور برايشان گران بود و به غرورشان بر ميخورد.
طبيعي بود كه اين پافشاريها از طرف جناح سنتي و معترض بيپاسخ نماند و لذا در اقدامي غيرهماهنگ، هيأتيهاي جوان مذكور، آرام آرام از اماكن خاص و مهم مذهبي

با اين حساب براي جوانان هوادار سبكهاي مداحي جديد و مورد اعتراض با وجود هيأت امنا و امام جماعت و نيز در مواردي: اعضاي پايگاه بسيج، ديگر در مسجد جايي نبود. بماند كه اصولاً مساجد و حسينيهها به دليل حضور مستمر مردم متدين سنتي در آنها چندان محل مناسبي هم براي سينهزنيهاي پرشور و پرتحرك هيئات جديد

نتيجه آن شد كه اعضاي اين هيئات به اماكن عام و خصوصي (نظير منازل شخصي، زيرزمين، پاركينگ و . . . ) نقل مكان كردند. يعني اماكني كه در آنها هم از دست تذكرات گاه و بيگاه امام جماعت و از توبيخ هيأت امنا و انتقادات مردم حاضر راحت بودند و هم ميتوانستند به هر سبك دلخواه خود عزاداري كنند و هر شعري بخوانند؛ فارغ از اعتراض و نصيحت و طعنه و تمسخر ديگران. اين همان پديدهاي است كه از آن به هنجارشكني مكاني به عنوان يكي از خصوصيات مهم هيأتهاي پاپ تعبير ميكنيم و تا اين زمان بيسابقه است.
از سوي ديگر براي اعضاي اين هيئات احساس علاقه به اهل بيت چيزي نبود كه پاي منبر روحانيان يا در كلاسهاي عقيدتي به دست آمده باشد؛ بلكه يك امر شهودي و نوعي تجربهي معنوي بود كه فقط آن را حس ميكردند و جز براي خودشان براي ديگران قابل اثبات نبود:«كار عشق است و عشق هم ربطي به دين و رساله و احكام و آخوند جماعت ندارد».
با اين حساب روشن است كه چرا فتواي مراجع و مذمت علما درباره اعمال انحرافي و بدعتگونهي عزاداري تأثيري در اين هيئات و اعضا و مداحانشان به جا نميگذارد. طبيعي است وقتي محبت اهل بيت و عزاداري بر ايشان را امري برونديني و خارج از دايرهي فقه و فقاهت بدانيم نظر علما و مراجع، ديگر محلي از اعراب نمييابد و با بياعتنايي مواجه ميشود. اين هم شاخصهي ديگري است كه هيئات پاپ را از ديگر گونههاي هيئات مذهبي تمايز ميبخشد:«فقدان مرجعيت هنجاري ديني».
با توجه به جايگاه محوري مرجعيت شيعه و علماي ديني در حكومت اسلامي و نيز نقش برجستهي روحانيون در نظام به تبع معمولاً كساني مخاطب هيئات پاپ قرار ميگرفتند كه كمتر ميانهاي با انقلاب اسلامي يا علقهاي نسبت به آن داشتند. يعني آن دسته از مدعيان حبّ اهل بيت كه خارج از دايرهي نيروهاي مذهبي و انقلابي و حزباللهي و بسيجي و ولايتي و ديگر عناوين مشابه مرسوم قرار ميگرفتند. در نتيجه طبيعي است كه بياعتنايي و انفعال نسبت به سياست و مسائل سياسي و نيز قائل بودن به تفكيك مقولهي عزاداري و حبّ اهل بيت به عنوان دو زيرمجموعهي قلمروي دين از سياست را خصوصيت ديگر هيئات پاپ بدانيم؛ و البته در عين حال همچنين پاشنهي آشيلي كه آنها را در برابر هيأتيهاي انقلابي بيدفاع ميساخت.
مجموعهي اين خصوصيات در هيأتهاي مرتبط با جواد ذاكر براي اولين بار به طور كامل و يكجا ظاهر شدند و از اين رو از اين هيئات به عنوان: كاملترين نمونهي هيئات پاپ و از ذاكر به عنوان: شاخصترين مداح پاپ ياد ميكنيم.
علاوه بر اين، شاخصههاي ديگري هم ذاكر را از ديگر مداحان همسلكش تمايز ميبخشد. از جمله آن كه وي به نسبت ديگر مداحان پاپ از صدايي گيراتر و باقوت و قابليتهاي زياد برخوردار است كه در موارد بسيار توأم با نوعي حالت رعبآفريني و خشونت مطلوب نيز هست.
ذاكر همچنين از امتياز بزرگ ديگري هم برخوردار است كه به خصوصيات فيزيكي و ظاهري او مرتبط ميشود كه تا حد زيادي در تناسب با معيارهاي زيبايي مورد نظر جوانان(بچههيأتيهاي پاپ) قرار دارد و به اصطلاح: جوانپسند است. از اتفاق يكي از اولين شايعاتي كه دربارهي او به مجامع هيأتي و مذهبي راه يافت اين بود كه:«ذاكر ريشش را ميتراشد». اين شايعه كه چندان دور از صحت نبود با توجه به احكام مراجع درباره حرمت تراشيدن ريش يك امتياز منفي ديگر براي وي از منظر انقلابيها محسوب ميشد و شايد در عين حال يك امتياز مثبت از نظر مخاطبان هيئات پاپ.
ديگر خصوصيت متمايزكنندهي ذاكر در مداحي سبك خاص او در دكلمهخواني اشعار است كه همراهي اشعار با ژستهاي منحصر به فرد و حركات سر و دست را شامل ميشود.
مجموعهي اين امتيازات فيزيكي و محتوايي در كنار نوآوريها و ابداعاتي كه ذاكر در آوردن سبكهاي جديد و جذاب و پرتحرك از خود بروز ميداد به تدريج در كنار شهرت فراوان، محبوبيت بالايي را هم در بين اعضا و مخاطبان هيئات پاپ براي او به ارمغان آورد و در كنار حسادتهايي كه برانگيخت، هواداران(شيفتگان)ي هم پيدا كرد كه ضمن تقليد از خواندن و حتي رفتار و منش او در برابر موج انتقادات از وي هم سينه سپر كرده و در مقام دفاع برميآمدند. كما اين كه همين انتقادات به هيئات پاپ كه در برههاي ذاكر بيش از همه آماج نوك پيكان آنها بود در بين هواداران اين هيأتها خود يك عامل محبوبيتساز و انسجامبخش محسوب ميشد.
بعد از پناهي ذاكر دومين كسي است كه در هيأت يك ستارهي مداحي پاپ ظاهر شد و البته شهرت و محبوبيت بيشتري هم كسب كرد. هرچند مخالفتها و حساسيتهاي بيشتري را هم برانگيخت و اگر پناهي توانست پس از گذشت چند سال باز به دامان هيئات انقلابي باز گردد اما تصور چنين بازگشتي براي ذاكر تقريباً غيرممكن مينمايد.
با اين همه به خلاف بسياري از مداحان محوري پاپ كه پس از دوران طلايي ستاره بودن خود افول كرده و از رونق كارشان كاسته ميشود، ذاكر كمابيش و عليرغم گذشت چند سالي از شهرتش هنوز وجههي ستاره شدن خود را حفظ كرده است.
نبايد فراموش كرد كه هرچند پناهي آغازگر جريان مداحي پاپ محسوب ميشود اما اين ذاكر بود كه خواسته يا ناخواسته مداحي پاپ را هويتي مستقل بخشيد و بسياري خصوصيات را در آن تثبيت كرد
قسمتي از سخنان آيت الله مكارم شيرازي درباره حرمتشكنيهاي رايج در هيئات پاپ پس از درس خارج فقه خود

من ميخواهم يك مشكلي كه در حوزه هست را يادآور بشوم كه حواستان جمع باشد. دارد يك افراطها و تفريطهايي در سطح حوزه واقع ميشود. اگر ما اين را نگوييم، مصداق فعلهي لعنهالله خواهيم شد و اما افراطكاريهايي كه ميشود اخيراً در گوشه و كنار شنيده ميشود يك مجالسي تشكيل ميشود و در آنها الفاظ و كلماتي دربارهي ائمه، فاطمهي زهرا و امثال اينها گفته ميشود با جملهي «لا اله» كه نشان ميدهد سخن از الوهيت علي (عليهالسلام) يا حضرت زهرا(سلاماللهعليها) يا زينب كبري(سلاماللهعليها)؛اگر ندانند [و اين حرفها را بزنند] احمقند و اگر بدانند [و بگويند] كافرند. «لاالهالاعلي» يعني چه؟ «لاالهالازهرا» يعني چه؟ و من ساده اينها را خيال نميكنم. ميگويم شايد يك جاي ديگري اينها را ديدهاند و واقعاً [اينها] مزدورند و ميخواهند اين الفاظ را بگويند و بعد نوار پر كنند و بعد اين نوارها را ببرند به مناطق مخالفين و بگويند: شيعيان اينها هستند. . . [اين حرفها] كفر محض است اگر بفهمند. كساني همين سخنها را گفتند؛علي (عليهالسلام) دستور داد اعدامشان كردند؛ در عصر خود عليابنابيطالب. و اجازه نداد اين حرفها را [بگويند]. يا در مجالس عزاداري [گفته ميشود]. عزاداري بزگترين افتخار ماست. وسيلهي حفظ آيين شيعه است. آلوده كردهاند عزاداري را. بعضيها صداي حيوانات ميكنند[و ميگويند] من سگ امام حسين هستم. و زنجير به گردنشان مياندازند. اين كارهاي احمقانه چيست؟ امام زمان بيزار از اينهاست. اينها دروغ ميگويند. اينها شيعه نيستند. اينها ضربه ميزنند به امام حسين. خاك بر سر اينها! اين چه كاري است كه دارد ميشود. [اگر] جلوي اين كارها را نگيريم، آبروي شيعه را اينها ميبرند. كار افتاده دست چهار تا عوام احمق؛ يا آدمهاي نفوذي و ابزار دست دشمن. تعبيرات زشت و سبك[مانند] «رقاصم، عاشق عباسم». اينها يعني چه؟ شماها[طلاب علوم ديني] بايد مانع شويد. . . با زبان خوب بگوييد، با منطق بگوييد. اگر گوش نكردند آن وقت راههاي ديگري دارد. فعلاً ما دعوتمان به امر به معروف و نهي از منكر با زبان منطقي و خوش است. بگوييد شما داريد امام حسين را با اين حرفهايتان ميشكنيد. قلب امام زمان را جريحهدار ميكنيد. بياييد سئوال كنيم: آيا شما مقلديد؟ يا مجتهد؟ يا عمل به احتياط ميكنيد؟ اگر مجتهديد بفرماييد دليلتان؟ و اگر مقلديد بياوريد ببينيم فتواي كدام مرجع است كه شما اين مزخرفات را ميگوييد؟ . . . كار برسد به جايي كه بگويند:«دستگاه امام حسين از دايرهي فقه و فقاهت بيرون است و فقهبردار نيست» يعني چه؟ امام حسين براي فقه كشته شد. براي احياي اين احكام. [آن وقت] خود امام حسين [از دايرهي] احكام بيرون است؟[و ما] هر غلطي خواستيم بكنيم؟ ميفهميد چه ميگوييد