مدیریت پروژه (project management) شامل برنامهریزی (planning)، سازمان دهی (organizing)، ایمنسازی (securing)، مدیریت (managing)، رهبری (leading) و کنترل (controlling) منابع برای رسیدن به اهداف پروژه میباشد.
پروژه (project) عبارت است از یک تلاش موقتی با یک شروع و پایان مشخص که معمولا دارای قید زمانی است، اغلب دارای میزان بودجه و اقلام تحویلی محدود میباشد، برای رسیدن به اهداف خاص و معمولا برای رسیدن به تغییر سودده و یا ارزش افزوده انجام میشود. طبیعت موقت پروژه در مقابل کسب و کار معمول (business) و یا عملیات (operations) قرار میگیرد که به صورت توابع فعالیت (functional activities) تکرار شدنی، دایمی و یا نیمه دایمی برای تولید محصولات و خدمات انجام میشوند. در عمل مدیریت این دو سیستم کاملا متفاوت میباشند و هر کدام نیاز به توسعه مهارتها و استراتژیهای مدیریتی مختلف هستند.
چالش اصلی مدیریت پروژه رسیدن به تمام اهداف پروژه و همزمان عمل به تمام قیدهای مورد توافق اولیه است. قیدهای اولیه شامل اسکوپ یا حدود (scope)، زمان، کیفیت و بودجه هستند. چالش بعدی که به تلاش بیشتری نیاز دارد شامل بهینهسازی و تخصیص ورودیهای مورد نیاز و یکپارچهسازی آنها برای رسیدن به اهداف از پیش تعیین شده میباشد.

تاریخچه مدیریت پروژه
تا سال 1900 پروژههای مهندسی عمران به وسیله خود معماران، مهندسان و سازندگان بزرگ و با تجربه مدیریت میشد. در دهه 1950 سازمانهایی شروع به کار کردند که از ابزارها و تکنیکهای مدیریت پروژه برای پروژههای پیچیده مهندسی استفاده میکردند.
به عنوان یک رشته، مدیریت پروژه در دامان زمینههای کاربردی مختلفی همانند ساخت و ساز عمرانی، مهندسی و فعالیتهای دفاعی بزرگ رشد پیدا کرد. دو بنیانگذار اصلی مدیریت پروژه عبارتند از هنری گانت (Henry Gantt) که پدر تکنیکهای برنامهریزی و کنترل لقب گرفت و شهرت او در استفاده از گانت چارت (Gantt chart) به عنوان یک ابزار مدیریتی است که به جای هارموگرام (Harmonogram) که به وسیله کارو آدامیکی (Karol Adamiecki) پیشنهاد شده بود توسعه پیدا کرد؛ و هنری فایول (Henri Fayol) به دلیل ایجاد پنج تابع مدیریتی است که تشکیل دهنده اصول بدنه دانش (body of knowledge) در رابطه با مدیریت پروژه و برنامه میباشد. گانت و فایول هر دو دنبالهروهای نظریههای فردریک وینسلو تیلور (Frederick Winslow Taylor) در زمینه مدیریت علمی بودند. تیلور پیشرو در زمینه ابزارهای مدرن مدیریت پروژه شامل ساختار تفکیک کار (work breakdown structure) یا WBS و تخصیص منابع (resource allocation) میباشد.
دهه 1950 به عنوان شروع دوران مدیریت پروژه که در آن زمینههای مهندسی در کنار هم قرار گرفتند و به صورت واحد عمل کردند شاخص شده است. مدیریت پروژه به عنوان یک رشته مشخص از رشته مدیریت با مدل مهندسی به پا خاست. در آمریکا تا قبل از دهه 1950، پروژهها به صورت غیر ساختارمند مدیریت میشدند و اغلب از گانت چارت و روشها و ابزارهای غیر رسمی استفاده میکردند. در آن زمان دو مدل ریاضی برنامهریزی پروژه شامل روش مسیر بحرانی (critical path method) یا CPM برای مدیریت پروژههای نگهداری پلانت و تکنیک تکامل و بازنگری برنامه (program evaluation and review technique) یا PERT توسعه پیدا کردند. این تکنیکهای ریاضی به سرعت در بسیاری از موسسات خصوصی گسترش یافتند.

پروژه (project) عبارت است از یک تلاش موقتی با یک شروع و پایان مشخص که معمولا دارای قید زمانی است، اغلب دارای میزان بودجه و اقلام تحویلی محدود میباشد، برای رسیدن به اهداف خاص و معمولا برای رسیدن به تغییر سودده و یا ارزش افزوده انجام میشود. طبیعت موقت پروژه در مقابل کسب و کار معمول (business) و یا عملیات (operations) قرار میگیرد که به صورت توابع فعالیت (functional activities) تکرار شدنی، دایمی و یا نیمه دایمی برای تولید محصولات و خدمات انجام میشوند. در عمل مدیریت این دو سیستم کاملا متفاوت میباشند و هر کدام نیاز به توسعه مهارتها و استراتژیهای مدیریتی مختلف هستند.
چالش اصلی مدیریت پروژه رسیدن به تمام اهداف پروژه و همزمان عمل به تمام قیدهای مورد توافق اولیه است. قیدهای اولیه شامل اسکوپ یا حدود (scope)، زمان، کیفیت و بودجه هستند. چالش بعدی که به تلاش بیشتری نیاز دارد شامل بهینهسازی و تخصیص ورودیهای مورد نیاز و یکپارچهسازی آنها برای رسیدن به اهداف از پیش تعیین شده میباشد.

تاریخچه مدیریت پروژه
تا سال 1900 پروژههای مهندسی عمران به وسیله خود معماران، مهندسان و سازندگان بزرگ و با تجربه مدیریت میشد. در دهه 1950 سازمانهایی شروع به کار کردند که از ابزارها و تکنیکهای مدیریت پروژه برای پروژههای پیچیده مهندسی استفاده میکردند.
به عنوان یک رشته، مدیریت پروژه در دامان زمینههای کاربردی مختلفی همانند ساخت و ساز عمرانی، مهندسی و فعالیتهای دفاعی بزرگ رشد پیدا کرد. دو بنیانگذار اصلی مدیریت پروژه عبارتند از هنری گانت (Henry Gantt) که پدر تکنیکهای برنامهریزی و کنترل لقب گرفت و شهرت او در استفاده از گانت چارت (Gantt chart) به عنوان یک ابزار مدیریتی است که به جای هارموگرام (Harmonogram) که به وسیله کارو آدامیکی (Karol Adamiecki) پیشنهاد شده بود توسعه پیدا کرد؛ و هنری فایول (Henri Fayol) به دلیل ایجاد پنج تابع مدیریتی است که تشکیل دهنده اصول بدنه دانش (body of knowledge) در رابطه با مدیریت پروژه و برنامه میباشد. گانت و فایول هر دو دنبالهروهای نظریههای فردریک وینسلو تیلور (Frederick Winslow Taylor) در زمینه مدیریت علمی بودند. تیلور پیشرو در زمینه ابزارهای مدرن مدیریت پروژه شامل ساختار تفکیک کار (work breakdown structure) یا WBS و تخصیص منابع (resource allocation) میباشد.
دهه 1950 به عنوان شروع دوران مدیریت پروژه که در آن زمینههای مهندسی در کنار هم قرار گرفتند و به صورت واحد عمل کردند شاخص شده است. مدیریت پروژه به عنوان یک رشته مشخص از رشته مدیریت با مدل مهندسی به پا خاست. در آمریکا تا قبل از دهه 1950، پروژهها به صورت غیر ساختارمند مدیریت میشدند و اغلب از گانت چارت و روشها و ابزارهای غیر رسمی استفاده میکردند. در آن زمان دو مدل ریاضی برنامهریزی پروژه شامل روش مسیر بحرانی (critical path method) یا CPM برای مدیریت پروژههای نگهداری پلانت و تکنیک تکامل و بازنگری برنامه (program evaluation and review technique) یا PERT توسعه پیدا کردند. این تکنیکهای ریاضی به سرعت در بسیاری از موسسات خصوصی گسترش یافتند.

چارت شبکه پرت برای یک پروژه هفت ماهه با پنج مایلاستون