onia$
دستیار مدیر تالار مدیریت
[h=1]مديريت پروژه: تعريف، تاريخچه، كاركرد، استاندارد و حوزه ها[/h]نويسنده : هستي
سال انتشار : 1389
چكيده
اين مقاله به موضوع مديريت پروژه مي پردازد. ابتدا پروژه تعريف مي شود. سپس مديريت پروژه و اجزاي آن شرح داده مي شوند. در ادامه كاركرد و نقش مديريت پروژه مورد بررسي قرار مي گيرد و پس از آن استانداردهاي مطرح براي مديريت پروژه و حوزه هاي موضوعي آن شرح داده مي شوند.
كليدواژه : مديريت پروژه ؛ پروژه ؛ كنترل پروژه ؛ برنامه ريزي پروژه
[h=2]1- مقدمه[/h] در زبانهاي گوناگون و حتي در سازمان هاي مختلف هر كشور در مورد واژههاي برنامه، طرح يا پروژه، اختلافات لغوي، معنايي و قانوني وجود دارد. از اين رو چهارچوب آنان روشن و آشكار نيست و گاه به جاي يكديگر نيز استفاده ميشوند.
آرمان ها و اهداف تعيينشده حكومت در سطح برنامهريزي بلندمدت يا استراتژيك، برنامه (Plan) ناميده ميشود كه اين برنامهها داراي اهداف كيفي ميباشند مانند برنامه توسعه صنايع شيميايي، برنامه توسعه شبكه راههاي كشوري. دستيابي به اين اهداف و آرمان ها در يك فاصله زماني بلندمدت كه معمولا بين ده تا بيست و پنج سال است، امكانپذير ميباشد. پس از اينكه برنامهها در سطح برنامهريزي بلندمدت مشخص گرديدند، هر برنامه در سطح برنامهريزي ميانمدت يا تاكتيكي توسط مديريت طراز اول يا سيستم اجرايي كشور به مجموعهاي از طرحها (Program) يا برنامههاي اجرايي تفكيك ميشود كه شامل مجموعهاي از تصميمات مقطعي يا اجرايي هستند كه ظرف پنج تا ده سال آينده بايد اجرا و به نتايج موردنظر برسند. هر طرح در سطح برنامهريزي كوتاهمدت يا اجرايي توسط واحدهاي ستادي يا سطوح مديريت مياني نظام اجرايي كشور به مجموعه كارها و عملياتي كه آن را پروژه (Project) مينامند، تبديل و تقسيم ميشود. بر اين اساس پروژه را اينگونه تعريف مينماييم:
يك پروژه مجموعهاي از فعاليتهاست كه براي دستيابي به منظور يا هدف خاصي انجام ميگيرد. پروژهها شامل فعاليتهايي هستند كه بايد در تاريخهاي معين، با هزينههايي معين و كيفيت تعيينشدهاي به انجام رسند. لازمه موفقيت هر پروژه، دستيابي توام به هر سه عامل زمان، هزينه و كيفيت معين است و خارج شدن هر يك از سه عامل مذكور از حدود تعيين شده، ميتواند به انجام پروژهاي ناموفق و غيراقتصادي منجر شود.
[h=2]2- تعریف مدیریت پروژه[/h] مديريتپروژه، برنامهريزي و هدايت پروژه در چهارچوب زمان، هزينه و كيفيت مشخص به سوي ايجاد نتايج مشخص آن است. مديريتپروژه فعاليتهاي برنامهريزي، سازماندهي، نظارت بر اجرا و هدايت اجرا را در بر ميگيرد و سعي دارد تا با استفاده درست از منابع، نتايج مشخص و موردانتظار را با هزينه توافقشده قبلي در موعد درست خود تحويل دهد. به بيان ديگر مديريت پروژه بكارگيري دانش، مهارت ها، ابزار و تكنيكهاي لازم در اداره جريان اجراي فعاليت ها، به منظور رفع نيازها و انتظارات متوليان از اجراي پروژه است. مديريت پروژه در اجراي اين مهم از دو بازوي قدرتمند برنامهريزي و كنترل پروژه بهره ميگيرد.
[h=3]2-1- تعريف برنامهريزي پروژه[/h] فرآيند برنامهريزي، تعيين توالي و توازن فعاليتهاي لازم براي اجراي يك پروژه با در نظر گرفتن زمان مورد نياز براي اجراي هر فعاليت و كيفيت تعيين شده براي آن فعاليت است.
[h=3]2-2- تعريف كنترل پروژه[/h] كنترل پروژه فرايندي است در جهت حفظ مسير پروژه براي دستيابي به يك تعادل اقتصادي موجه بين سه عامل هزينه، زمان و كيفيت در حين اجراي پروژه، كه از ابزار و تكنيكهاي خاص خود در انجام اين مهم كمك ميگيرد. در واقع كنترل، اجراي دقيق و كامل برنامه تدوينشده براي پروژه است بگونهاي كه هنگام خروج از برنامه بتوان با تشخيص علل و طرح اقتصاديترين فعاليت ها، پروژه را به نزديكترين حالت ممكن در مسير اوليه و اصلي خود بازگرداند. كنترل پروژه در اين راه از سه عامل زير بهره مي گيرد:
اما تاريخچه مديريت پروژه در دنياي جديد به سالهاي ابتدايي دهه 1900 ميلادي باز ميگردد جايي كه هنري گانت با توسعه نمودار ميلهاي ابداعي خود آغازگر حركت پرشتاب بعدي طي سالهاي دهه 1950 و 1960 ميلادي در پروژههاي نظامي و هوا فضاي آمريكا و سپس انگلستان گرديد. هرچند نام پرآوازه هنري گانت به عنوان پدر تكنيكهاي برنامهريزي و كنترل پروژه در تاريخ ثبت گرديده است ليكن سالهاي دهه 1950 و 1960 به عنوان سالهاي آغازين رشد و توسعه مديريت پروژه در دنياي معاصر شناخته ميشود. اين سال ها سرآغاز تكوين و توسعه بسياري از روشها و دانش هاي مربوط با مديريت هاي نهگانه پروژه است كه سالها بعد توسط نرمافزارهاي مختلف عملياتي و در پروژهها بكار گرفته شدند.
تغييرات سريع تكنولوژيك، بازارهاي شديد رقابتي و رايزني فشرده و قدرتمندانه شركت ها، همه و همه سازمان ها و بنگاههاي متولي پروژه را تشويق به تغيير سيستم مديريتي خود نمود. در هنگامه نبرد انتخاب بين غرق شدن يا شنا كردن و يا تطبيق و سازگاري يا مرگ و نابودي، مديريت پروژه و پروژهمداري درمديريت تنها انتخاب و راه نجات فراروي پيمانكاران و سازمان ها بود. حال به تارنماي مديريت پروژه در دنياي معاصر تا شكلگيري استاندارد جهاني مديريت پروژه كه سبب قوام يافتن دانش مديريت پروژه گرديد، ميپردازيم:
يكي از نخستين كاربردهاي علمي و مدرن مديريت پروژه در ساخت اولين زيردريايي هستهاي در دهه 1950 در آمريكا صورت گرفت. درياسالاري به نام (Adm. Hyman Rickover) مدير پروژه اين طرح، براي اولين بار جهت هماهنگ كردن صدها پيمانكار، هزاران منبع و اطمينان از اجراي به موقع پروژه، روشي جديد كه امروزه با نام Pert شناخته ميشود، ابداع نمود. هر چند بدون وجود كامپيوتر عمليات دستي محاسبه مسيربحراني بسيار دشوار بود اما كمك بسيار زياد اين روش و اجراي موفقيتآميز پروژه مذكور موجب شد تا همگان به اهميت علم جديد پي برند. ساليان پس از آن، اين تكنيك در پروژههاي ساخت فضاپيماها و ديگر پروژههاي نظامي و غير آن، بارها و بارها استفاده شد.
پيشرفت مهم ديگر بدست آمده در اين سال ها، تعريف و تكوين مفهوم مسئوليت واحد براي پروژههاي چندبخشي بود. اين مفهوم هنگامي به كار ميرود كه يك فرد در پروژه مسئوليت كاري را در پروژه از ابتدا تا تكميل پروژه بر عهده ميگيرد. عملي ساختن اين مفهوم، تيم پروژه را در به اشتراك نهادن منابع و ياري رساندن به يكديگر در ماتريس ساختار سازماني پروژه كمك ميكند.
مديريت پروژه يا مديريت بر مبناي پروژه، روش كارايي در مديريت، براي برخورد با كارهاي نو و ايجاد توازن در توجه به محدوده پروژه، هزينه و كيفيت در قالب زمان و در محيطي مملو از ريسك است. هدف از آموزش مديران پروژه توانمندسازي آنان در برابر مشكلات پروژه و آمادهسازي آنها براي ورود به فضاي جديد و ناشناخته پروژه است. فنون مديريت پروژه سوالات زير را پاسخ ميگويند:
موسسات و كشورهاي گوناگوني اقدام به تدوين استانداردهاي مخصوص خود در زمينه مديريتپروژه كردهاند اما در اين ميان چهار استاندارد داراي اهميت و مقبوليت بيشتري هستند:
سال انتشار : 1389
چكيده
اين مقاله به موضوع مديريت پروژه مي پردازد. ابتدا پروژه تعريف مي شود. سپس مديريت پروژه و اجزاي آن شرح داده مي شوند. در ادامه كاركرد و نقش مديريت پروژه مورد بررسي قرار مي گيرد و پس از آن استانداردهاي مطرح براي مديريت پروژه و حوزه هاي موضوعي آن شرح داده مي شوند.
كليدواژه : مديريت پروژه ؛ پروژه ؛ كنترل پروژه ؛ برنامه ريزي پروژه
[h=2]1- مقدمه[/h] در زبانهاي گوناگون و حتي در سازمان هاي مختلف هر كشور در مورد واژههاي برنامه، طرح يا پروژه، اختلافات لغوي، معنايي و قانوني وجود دارد. از اين رو چهارچوب آنان روشن و آشكار نيست و گاه به جاي يكديگر نيز استفاده ميشوند.
آرمان ها و اهداف تعيينشده حكومت در سطح برنامهريزي بلندمدت يا استراتژيك، برنامه (Plan) ناميده ميشود كه اين برنامهها داراي اهداف كيفي ميباشند مانند برنامه توسعه صنايع شيميايي، برنامه توسعه شبكه راههاي كشوري. دستيابي به اين اهداف و آرمان ها در يك فاصله زماني بلندمدت كه معمولا بين ده تا بيست و پنج سال است، امكانپذير ميباشد. پس از اينكه برنامهها در سطح برنامهريزي بلندمدت مشخص گرديدند، هر برنامه در سطح برنامهريزي ميانمدت يا تاكتيكي توسط مديريت طراز اول يا سيستم اجرايي كشور به مجموعهاي از طرحها (Program) يا برنامههاي اجرايي تفكيك ميشود كه شامل مجموعهاي از تصميمات مقطعي يا اجرايي هستند كه ظرف پنج تا ده سال آينده بايد اجرا و به نتايج موردنظر برسند. هر طرح در سطح برنامهريزي كوتاهمدت يا اجرايي توسط واحدهاي ستادي يا سطوح مديريت مياني نظام اجرايي كشور به مجموعه كارها و عملياتي كه آن را پروژه (Project) مينامند، تبديل و تقسيم ميشود. بر اين اساس پروژه را اينگونه تعريف مينماييم:
يك پروژه مجموعهاي از فعاليتهاست كه براي دستيابي به منظور يا هدف خاصي انجام ميگيرد. پروژهها شامل فعاليتهايي هستند كه بايد در تاريخهاي معين، با هزينههايي معين و كيفيت تعيينشدهاي به انجام رسند. لازمه موفقيت هر پروژه، دستيابي توام به هر سه عامل زمان، هزينه و كيفيت معين است و خارج شدن هر يك از سه عامل مذكور از حدود تعيين شده، ميتواند به انجام پروژهاي ناموفق و غيراقتصادي منجر شود.
[h=2]2- تعریف مدیریت پروژه[/h] مديريتپروژه، برنامهريزي و هدايت پروژه در چهارچوب زمان، هزينه و كيفيت مشخص به سوي ايجاد نتايج مشخص آن است. مديريتپروژه فعاليتهاي برنامهريزي، سازماندهي، نظارت بر اجرا و هدايت اجرا را در بر ميگيرد و سعي دارد تا با استفاده درست از منابع، نتايج مشخص و موردانتظار را با هزينه توافقشده قبلي در موعد درست خود تحويل دهد. به بيان ديگر مديريت پروژه بكارگيري دانش، مهارت ها، ابزار و تكنيكهاي لازم در اداره جريان اجراي فعاليت ها، به منظور رفع نيازها و انتظارات متوليان از اجراي پروژه است. مديريت پروژه در اجراي اين مهم از دو بازوي قدرتمند برنامهريزي و كنترل پروژه بهره ميگيرد.
[h=3]2-1- تعريف برنامهريزي پروژه[/h] فرآيند برنامهريزي، تعيين توالي و توازن فعاليتهاي لازم براي اجراي يك پروژه با در نظر گرفتن زمان مورد نياز براي اجراي هر فعاليت و كيفيت تعيين شده براي آن فعاليت است.
[h=3]2-2- تعريف كنترل پروژه[/h] كنترل پروژه فرايندي است در جهت حفظ مسير پروژه براي دستيابي به يك تعادل اقتصادي موجه بين سه عامل هزينه، زمان و كيفيت در حين اجراي پروژه، كه از ابزار و تكنيكهاي خاص خود در انجام اين مهم كمك ميگيرد. در واقع كنترل، اجراي دقيق و كامل برنامه تدوينشده براي پروژه است بگونهاي كه هنگام خروج از برنامه بتوان با تشخيص علل و طرح اقتصاديترين فعاليت ها، پروژه را به نزديكترين حالت ممكن در مسير اوليه و اصلي خود بازگرداند. كنترل پروژه در اين راه از سه عامل زير بهره مي گيرد:
- تعيين وضعيت واقعي پروژه
- مقايسه وضعيت واقعي با برنامه
- در نظر گرفت اقدام اصلاحي
اما تاريخچه مديريت پروژه در دنياي جديد به سالهاي ابتدايي دهه 1900 ميلادي باز ميگردد جايي كه هنري گانت با توسعه نمودار ميلهاي ابداعي خود آغازگر حركت پرشتاب بعدي طي سالهاي دهه 1950 و 1960 ميلادي در پروژههاي نظامي و هوا فضاي آمريكا و سپس انگلستان گرديد. هرچند نام پرآوازه هنري گانت به عنوان پدر تكنيكهاي برنامهريزي و كنترل پروژه در تاريخ ثبت گرديده است ليكن سالهاي دهه 1950 و 1960 به عنوان سالهاي آغازين رشد و توسعه مديريت پروژه در دنياي معاصر شناخته ميشود. اين سال ها سرآغاز تكوين و توسعه بسياري از روشها و دانش هاي مربوط با مديريت هاي نهگانه پروژه است كه سالها بعد توسط نرمافزارهاي مختلف عملياتي و در پروژهها بكار گرفته شدند.
تغييرات سريع تكنولوژيك، بازارهاي شديد رقابتي و رايزني فشرده و قدرتمندانه شركت ها، همه و همه سازمان ها و بنگاههاي متولي پروژه را تشويق به تغيير سيستم مديريتي خود نمود. در هنگامه نبرد انتخاب بين غرق شدن يا شنا كردن و يا تطبيق و سازگاري يا مرگ و نابودي، مديريت پروژه و پروژهمداري درمديريت تنها انتخاب و راه نجات فراروي پيمانكاران و سازمان ها بود. حال به تارنماي مديريت پروژه در دنياي معاصر تا شكلگيري استاندارد جهاني مديريت پروژه كه سبب قوام يافتن دانش مديريت پروژه گرديد، ميپردازيم:
- گانت چارت در اوائل دهه 1900 ميلادي
- مديريت پروژه در دهه 1950 و 1960 ميلادي
يكي از نخستين كاربردهاي علمي و مدرن مديريت پروژه در ساخت اولين زيردريايي هستهاي در دهه 1950 در آمريكا صورت گرفت. درياسالاري به نام (Adm. Hyman Rickover) مدير پروژه اين طرح، براي اولين بار جهت هماهنگ كردن صدها پيمانكار، هزاران منبع و اطمينان از اجراي به موقع پروژه، روشي جديد كه امروزه با نام Pert شناخته ميشود، ابداع نمود. هر چند بدون وجود كامپيوتر عمليات دستي محاسبه مسيربحراني بسيار دشوار بود اما كمك بسيار زياد اين روش و اجراي موفقيتآميز پروژه مذكور موجب شد تا همگان به اهميت علم جديد پي برند. ساليان پس از آن، اين تكنيك در پروژههاي ساخت فضاپيماها و ديگر پروژههاي نظامي و غير آن، بارها و بارها استفاده شد.
پيشرفت مهم ديگر بدست آمده در اين سال ها، تعريف و تكوين مفهوم مسئوليت واحد براي پروژههاي چندبخشي بود. اين مفهوم هنگامي به كار ميرود كه يك فرد در پروژه مسئوليت كاري را در پروژه از ابتدا تا تكميل پروژه بر عهده ميگيرد. عملي ساختن اين مفهوم، تيم پروژه را در به اشتراك نهادن منابع و ياري رساندن به يكديگر در ماتريس ساختار سازماني پروژه كمك ميكند.
- 1960: پژوهشهاي عملي Nasa پيرامون مفهوم ماتريس ساختار سازماني پروژهها.
- 1962: Nasa سيستم Pert را معرفي نمود. در اين تكنيك تاكيد ويژهاي بر مفاهيم ساختار شكست كار و كنترل هزينه شده بود.
- 1963: معرفي مفهوم ارزش بدست آمده در پروژهها توسط نيروي هوايي آمريكا.
- 1963: مفهوم چرخه حيات پروژه توسط نيروي هوايي ايالات متحده تكوين يافت.
- 1963: براي اولين بار در پروژه پولاريس در انگلستان، رسما در قرارداد از پيمانكاران خواسته شد تا سيستم مديريت پروژه را در مديريت فعاليتهايشان به كار گيرند.
- 1964: براي نخستين بار سيستم مديريت پيكربندي پروژه توسط Nasa به عنوان مجموعه رويههاي اداري براي تعريف، مستندسازي و خصوصا كنترل فيزيكي سيستم يك پروژه و همچنين بازنگري و مستندسازي تغييرات پيشنهادي در اين سيستم طراحي گرديد.
- 1965: وزارت دفاع و Nasa در امريكا، سيستم قراردادهاي خود را از قراردادهاي هزينه به علاوه درصدي از سود، به سيستم قراردادهاي هزينه بهعلاوه جايزه يا قراردادهاي قيمت ثابت تغيير دادند.
- 1965: در اواسط دهه 1960 ميلادي دنيا شاهد رشد شگرف استفاده از تكنيكهاي مديريت پروژه نوين در صنعت ساختمان بود.
- 1965: شكست پروژه ساخت بمبافكن TSR-2 ، عملا مشكلات و دردسرهاي همزماني توليد و توسعه، پيش از تكميل طراحي در پروژهها را به اثبات رسانيد. فقدان مديريت صحيح بر افزايش دستور كار پروژه، هزينهها و تاخيرهاي پروژه را بسيار بالا برد و در نهايت موجب شكست پروژه گرديد.
- 1966: يافتههاي يك پژوهش منتشره در اين سال نشان داد كه اغلب، زمان كافي براي مراحل تعريف و آمادهسازي پروژه در چرخه حيات پروژهها در نظر گرفته نشده و دقيقا به همين دليل مغايرتهاي فراواني در كنترل استاندارد زمان و هزينه پروژهها و همچنين كنترل ناكافي تغييرات طراحي بوجود ميآيد.
- 1969: موسسه بينالمللي مديريت پروژه به عنوان اولين موسسه رسمي مديران پروژه تاسيس گرديد. يكي از مهمترين دستاوردهاي تاسيس اين موسسه، تدوين استاندارد جهاني دانش مديريت پروژه بوده است. ازين پس بود كه دگرگوني ها و پيشرفت هاي حوزه مديريت پروژه، صورتي منسجم و مدون به خود گرفت.
مديريت پروژه يا مديريت بر مبناي پروژه، روش كارايي در مديريت، براي برخورد با كارهاي نو و ايجاد توازن در توجه به محدوده پروژه، هزينه و كيفيت در قالب زمان و در محيطي مملو از ريسك است. هدف از آموزش مديران پروژه توانمندسازي آنان در برابر مشكلات پروژه و آمادهسازي آنها براي ورود به فضاي جديد و ناشناخته پروژه است. فنون مديريت پروژه سوالات زير را پاسخ ميگويند:
- چگونه ميتوان كارهاي لازم را براي اتمام موفقيتآميز پروژه تعريف كرد؟
- مدت زمان اجراي پروژه چقدر خواهد بود و چه هزينهاي در بر خواهد داشت؟
- چگونه ميتوان گروه مناسب كاري براي اجراي پروژه ايجاد نمود؟
- چه مقدار كار و وظايف را بر عهده يك نفر ميتوان گذاشت و چگونه ميتوان از اجراي آن اطمينان يافت؟
- چگونه ميتوان انگيزه كاري را در بين افراد يك گروه زنده نگه داشت؟
- چگونه بايد با افزايش هزينهها برخورد كرد؟
- آيا بودجه و هزينه تحت كنترل است؟
- در چه مواقعي و كجا، پروژه در معرض شكست قرار ميگيرد؟
- براي اطمينان از انجام بهموقع كارها چه بايد نمود؟
- آيا ميتوان تشخيص داد كه پروژه واقعا بر روي برنامه حركت ميكند يا خير؟
موسسات و كشورهاي گوناگوني اقدام به تدوين استانداردهاي مخصوص خود در زمينه مديريتپروژه كردهاند اما در اين ميان چهار استاندارد داراي اهميت و مقبوليت بيشتري هستند:
- PMBOK) Project Management Body Of Knowledge)
اين همان نام آشنا و معروف است كه در انجمن مديريت پروژه آمريكا (PMI) تدوين شده و استفاده از آن بسيار متداول است. پس از تدوين PMBOK ، موسسه ملي استاندارد آمريكا نيز آن را تاييد و به عنوان استاندارد ملي آمريكا در زمينه مديريت پروژه ثبت كرده است. در اين استاندارد دانش مديريت پروژه در نه بخش بيان شده است. در اين ميان تفاوتهاي اندكي بين دو نسخهي موسسهي PMI و موسسهي استاندارد وجوددارد. PMBOK نگاهي نظري و ANSI 99-001-2000 نگاهي اجراييتر دارد. PMBOK همانند ساير استانداردها، هر ساله توسط هيات منتخبي از PMI بازبيني ميشود و در صورت نياز به تغيير، ويرايش جديدي از آن به اطلاع اعضاء PMI ميرسد. - APM) Association For Project Management)
اين استاندارد توسط مركز مطالعات مديريت پروژه انگلستان (UMIST) و زير نظر پروفسور موريس تهيه و تدوين شده است. اين استاندارد شامل هفت قسمت است كه در اين هفت قسمت چهل مفهوم كليدي در زمينه مديريت پروژه تشريح شده اند. - British Standard - BS6079
اين استاندارد توسط شركت British Standard تهيه و تدوين شده است. اين استاندارد موردقبول دولت و صنعت انگلستان ميباشد. در اين استاندارد مديريت پروژه به چهار قسمت تقسيم شده است. - JPMF) Japanese Project Management Forum)
اين استاندارد توسط انجمن پيشرفت مهندسي ژاپن (ENAA) تهيه شده است. ديدگاه اين استاندارد بر خلاف استانداردهاي فوق بر اين اساس است كه چگونه مديريت پروژه ميتواند محرك خلاقيت و ايجاد ارزش تجاري گردد. اين استاندارد نيز مديريت پروژه را به چهار قسمت تقسيم كرده است.
استانداردهاي ديگري نيز چون استاندارد ISO 1006 تدوين شدهاند كه نه عموميت استانداردهاي بالا را دارند و نه مقبوليت عام آنها را. در انتخاب استاندارد موردنظر لازم است نوع پروژه، محيط اجرا و نظر مشتريان و حاميان پروژه را درنظر گرفت و با مديراني كه پيش از اين پروژهاي مشابه را مديريت كردهاند، مشورت نمود.
- مديريت يكپارچگي پروژه: توصيف كننده فرايندهاي موردنياز جهت حصول اطمينان از هماهنگي مناسب عناصر مختلف پروژه و شامل آغاز پروژه، اجراي برنامه و اختتام پروژه ميباشد.
- مديريت محدوده پروژه: توصيفگر فرايندهاي لازم براي حصول اطمينان از اين امر كه پروژه در برگيرنده تمامي فعاليتهاي موردنياز بوده و كار اضافي در آن انجام نميشود، ميباشد و شامل تصور توسعه پروژه، محدوده توسعه وكنترل، تعريف فعاليتها و كنترل آن ميگردد.
- مديريت زمان پروژه: توصيفگر فرايندهاي لازم براي حصول اطمينان از خاتمه به موقع پروژه ميباشد و شامل تعريف ارتباط فعاليت ها، برآورد مدت زمان فعاليت ها، تهيه برنامه زماني و كنترل زمانبندي آنهاست.
- مديريت هزينه پروژهها: توصيفگر فرايندهاي لازم براي حصول اطمينان از اينكه پروژه در چارچوب بودجه مصوب به اتمام خواهد رسيد، ميباشد و شامل برآورد هزينه، بودجهبندي و كنترل هزينه ميگردد.
- مديريت كيفيت پروژه: توصيفگر فرايندهاي لازم براي حصول اطمينان از تامين ضرورت هاي موثر در اجراي پروژه بوده و شامل برنامهريزي، تضمين و كنترل كيفيت ميباشد.
- مديريت تداركات پروژه: توصيفگر فرايندهاي موردنياز براي فراهم كردن كالا و خدمات لازمالوجود در پروژه ميباشد و شامل برنامهريزي و كنترل تداركات، مديريت مدارك تجهيزات، برنامهريزي تقاضا و درخواست، انتخاب منبع، مديريت و ارزيابي طرفهاي قرارداد دست دوم (Subcontractors) آنهاست.
- مديريت منابع انساني پروژه: توصيفگر فرايندي است كه بهترين شكل بكارگيري افراد در پروژه را تضمين مينمايد و شامل تعريف ساختار سازماني نيروي انساني پروژه، شيوههاي جذب نيرو، روش تخصيص نيروها (در ساختار ماتريسي)، تشكيل، سازماندهي و توسعه تيم پروژه ميباشد.
- مديريت ارتباطات پروژه: توصيفگر فرايندهاي لازم براي حصول اطمينان از توليد، جمعآوري، انتشار و توزيع مناسب و به موقع اطلاعات پروژه بوده و شامل برنامهريزي ارتباطات، مديريت اطلاعات، كنترل اطلاعات، گزارش كارايي و اختتام رسمي پروژه ميباشد.
- مديريت ريسك پروژه: توصيفگر فرايندي است كه با تعيين و تجزيه و تحليل واكنش مناسب در مقابل درجه ريسك پروژه سر و كار دارد و شامل تعريف ريسك در پروژه، برآورد ريسك، كمي (مقداري) كردن ريسك، اتخاذ واكنش در برابر ريسك و كنترل واكنش در قبال رييسك و پاسخگويي در قبال ريسك ميباشد.