مديريت جامع كيفيت (Total Quality Management) چيست ؟

shararehmohajeri

عضو جدید
مديريت جامع کيفيت همان فلسفه برتر است ؛ به اعتقاد ما مديريت جامع کيفيت همه ويژگيهاي گفته شده در گام پيشين را شامل مي‌شود ؛ مديريت جامع کيفيت با داشتن ارکان فلسفي و اصول ساده و قابل درک و فراهم نمودن يک بستر طبيعي براي تلاشها ، شايد تنها گزينه در پيش روي مديران باشد . سه رکن مهم فلسفه مديريت جامع کيفيت يعني مشتري‌محوري ، فرايندگرايي و ارتقاي مستمر هم در راس يک سازمان و هم در قاعده آن قابل درک و اجراست . مديران ارشد سازمان از تحليل فلسفه وجودي سازمان ، دورنما و رسالت آن فرايندهاي کليدي را تعيين مي‌کنند و در راستاي تحقق رسالت سازمان و پاسخگويي به نيازها و انتظارات مشتريان همه افراد سازماني يعني صاحبان فرايندها را براي ارتقاي عملكرد فرايندها آماده و بسيج مي‌نمايند . کارکنان نيز از قاعده سازمان با ارتقاي عملكرد فرايندهاي کليدي با مديران ارشد سازمان همگام و همراه مي‌شوند ؛ برآيند دو حرکت از بالا به پايين و از پايين به بالا موجب دگرگوني و تحول اساسي و جهت‌دار در سازمان خواهد بود ؛ تداوم اين دو حرکت و حمايت آن دو از هم به نهادينه شدن مديريت جامع کيفيت خواهد انجاميد .
انتخاب و اجراي چنين فلسفه‌اي است که به روشها و ابزار ارتقا ، از جمله روشها و ابزار آماري معنا مي‌بخشد . کساني که تلاش کرده‌اند بدون معرفي يک فلسفه مديريتي از روشها و ابزار براي حل مشكل يا ارتقاي کيفيت استفاده نمايند هرگز نتوانسته‌اند موجب تغييرات دائمي شوند . سازمانها شاهد دهها سال تجربه در زمينه کاربرد روشها و ابزارهاي مختلف بوده‌اند که بر سرنوشت آنها تاثيرات استراتژيك نداشته‌اند . سازمانها قبل از هر چيزي محتاج يک فلسفه مديريتي مناسب مي‌باشند .
تعريف مديريت جامع کيفيت (TQM)
مديريت جامع کيفيت فرايندي است متمرکز بر مشتريان ، کيفيت‌محور ، مبتني بر حقايق و متکي بر تيمها که براي دستيابي به اهداف استراتژيك سازمان از طريق ارتقاي مستمر فرايندها ، توسط مديريت ارشد سازمان رهبري مي‌شود .

ارکان فلسفي مديريت جامع کيفيت كدامند ؟
1- فرايندگرايي : سازمان را فرايندي مي‌بينيم که در آن درونداد ، روند و بروندادي وجود دارد که همه افراد بصورت افقي در مراحلي از فرايند قرار مي‌گيرند . تقسيم‌بندي عمودي و سلسله‌مراتبي وجود ندارد ؛ اگر فرايند بروندادي دارد همه در آن سهيم هستند .
2- مشتري‌محوري : تمامي افرادي که روي فرايند کار مي‌کنند و آنها که نتيجه فرايند را کسب مي‌کنند در واقع همکار و شريک هستند و بايد کار کنند . اگر چنين نگرشي در سازمان حاکم گردد ، براي مشتريان سازمان جايگاه ويژه‌اي ايجاد مي‌شود و مشتري صاحب حق و احترام مي‌گردد . در اين گونه سازمانها سلامت جريان کار و سلامت فرايندها وابسته به مشتري و اظهارنظر اوست ،
3- ارتقاي مستمر و فراگير فرايندها و سيستمها : با تمرکز بر ارتقاي عملکرد فرايندها و سيستمها و توانمندسازي کارکنان ، تلاش مي‌شود فرايندها و سيستمها بطور دائم در جهت پاسخ به نيازها و انتظارات مشتريان بهبود يابند .
 

مجتبی ورشاوی2

عضو جدید
مديريت جامع کيفيت همان فلسفه برتر است ؛ به اعتقاد ما مديريت جامع کيفيت همه ويژگيهاي گفته شده در گام پيشين را شامل مي‌شود ؛ مديريت جامع کيفيت با داشتن ارکان فلسفي و اصول ساده و قابل درک و فراهم نمودن يک بستر طبيعي براي تلاشها ، شايد تنها گزينه در پيش روي مديران باشد . سه رکن مهم فلسفه مديريت جامع کيفيت يعني مشتري‌محوري ، فرايندگرايي و ارتقاي مستمر هم در راس يک سازمان و هم در قاعده آن قابل درک و اجراست . مديران ارشد سازمان از تحليل فلسفه وجودي سازمان ، دورنما و رسالت آن فرايندهاي کليدي را تعيين مي‌کنند و در راستاي تحقق رسالت سازمان و پاسخگويي به نيازها و انتظارات مشتريان همه افراد سازماني يعنيصاحبان فرايندها را براي ارتقاي عملكرد فرايندها آماده و بسيج مي‌نمايند . کارکنان نيز از قاعده سازمان با ارتقاي عملكرد فرايندهاي کليدي با مديران ارشد سازمان همگام و همراه مي‌شوند ؛ برآيند دو حرکت از بالا به پايينو ازپايين به بالا موجب دگرگوني و تحول اساسي و جهت‌دار در سازمان خواهد بود ؛ تداوم اين دو حرکت و حمايت آن دو از هم به نهادينه شدن مديريت جامع کيفيت خواهد انجاميد .
انتخاب و اجراي چنين فلسفه‌اي است که به روشها و ابزار ارتقا ، از جمله روشها و ابزار آماري معنا مي‌بخشد . کساني که تلاش کرده‌اند بدون معرفي يک فلسفه مديريتي از روشها و ابزار براي حل مشكل ياارتقاي کيفيت استفاده نمايند هرگز نتوانسته‌اند موجب تغييرات دائمي شوند . سازمانها شاهد دهها سال تجربه در زمينه کاربرد روشها و ابزارهاي مختلف بوده‌اند که بر سرنوشت آنها تاثيرات استراتژيك نداشته‌اند . سازمانها قبل از هر چيزي محتاج يک فلسفه مديريتي مناسب مي‌باشند .
تعريف مديريت جامع کيفيت (TQM)
مديريت جامع کيفيت فرايندي است متمرکز بر مشتريان ، کيفيت‌محور ، مبتني بر حقايق و متکي بر تيمها که براي دستيابي به اهداف استراتژيك سازمان از طريق ارتقاي مستمر فرايندها ، توسط مديريت ارشد سازمان رهبري مي‌شود .

ارکان فلسفي مديريت جامع کيفيت كدامند ؟
1- فرايندگرايي : سازمان را فرايندي مي‌بينيم که در آن درونداد ، روند و بروندادي وجود دارد که همه افراد بصورت افقي در مراحلي از فرايند قرار مي‌گيرند . تقسيم‌بندي عمودي و سلسله‌مراتبي وجود ندارد ؛ اگر فرايند بروندادي دارد همه در آن سهيم هستند .
2- مشتري‌محوري : تمامي افرادي که روي فرايند کار مي‌کنند و آنها که نتيجه فرايند را کسب مي‌کنند در واقع همکار و شريک هستند و بايد کار کنند . اگر چنين نگرشي در سازمان حاکم گردد ، براي مشتريان سازمان جايگاه ويژه‌اي ايجاد مي‌شود و مشتري صاحب حق و احترام مي‌گردد . در اين گونه سازمانها سلامت جريان کار و سلامت فرايندها وابسته به مشتري و اظهارنظر اوست ،
3- ارتقاي مستمر و فراگير فرايندها و سيستمها : با تمرکز بر ارتقاي عملکرد فرايندها و سيستمها و توانمندسازي کارکنان ، تلاش مي‌شود فرايندها و سيستمها بطور دائم در جهت پاسخ به نيازها و انتظارات مشتريان بهبود يابند .

برای رشته ما مسئله کنترل کیفیت وبازرسی فنی وجود دارد و به مباحث کلان مراجعه نخواهیم داشت مقاله بالا از دکترابوالفتح‌ لامعی است که البته زحمات ایشان را ارج می نهیم .
در ادامه به مقاله ای مرتبط توجه کنید:
منبع سایت بازرسی فنی.

درمعرفي بازرسان فني ابتدا بايستي مقوله كنترل كيفيت (
QC) و سپس تضمين كيفيت (QA) تشريح شود تا نقش بازرسان در امر كيفيت و اهميت حضور آنان در صنعت به روشني مشخص گردد. كورو ايشيكاوا در كتاب كنترل كيفيت فراگير شيوه ژاپني، كنترل كيفيت را چنين تعريف نموده است:
"كنترل كيفيت يعني توسعه، طراحي، توليد و ارائه خدمات به محصولات با كيفيت، اقتصادي و قابل استفاده اي كه باعث رضايت هميشگي مصرف كننده شود."
لذا اولين گام در كنترل كيفيت آگاهي از نيازهاي مصرف كنندگان است. سازندگان درگير كنترل كيفيت مي‌شوند تا محصولاتشان را با كيفيتي مطابق با الزامات مصرف‌كنندگان بسازند. چراكه تطبيق با استانداردهاي ملي (بين‌المللي) و يا مشخصه هاي فني به تنهايي كافي نيست. استانداردهاي ملي يا استانداردهاي بين المللي برقرار شده بوسيله سازمان جهاني استاندارد (ISO) يا كميسيون بين المللي الكتروتكنيك (IEC) استانداردهاي كاملي نبوده و كمبودها و نواقص زيادي در آنها وجود دارد و محصولي كه در چهارچوب آنها توليد شده باشد مصرف كنندگانش را راضي نخواهد ساخت.
بايستي توجه داشت كه نيازهاي مصرف‌كنندگان هر ساله تغيير مي كند. بطور كلي حتي وقتي استانداردها اصلاح مي‌گردند باز نمي توانند پا به پاي نيازهاي مصرف كننده حركت كنند.
استانداردهاي سيستم مديريت كيفيت همچون ايزو 9001 نيز بر پايه ارتقاي رضايت مشتري و مشتري مداري بنا شده اند و تاكيد فراواني در برآورده نمودن خواسته هاي مشتري بعنوان هدف سيستم مديريت كيفيت داشته اند.
بقول معروف مشتري پادشاه است و حق انتخاب محصول در هر حال با مشتريان است. اصطلاحاً به اينگونه سيستم ها بازارگرا مي گويند كه بر روش محصول گرا ترجيح داده مي شود.
البته كيفيت را نبايستي فقط كيفيت محصول تلقي نمود بلكه وقتي با ديد وسيع به اين موضوع نگاه كنيم كيفيت به معني كيفيت كار، كيفيت خدمات، كيفيت اطلاعات، كيفيت فرايند، كيفيت واحدها، كيفيت افراد (از جمله كارگران، مهندسان، مديران و مجريان)، كيفيت سيستم، كيفيت شركت، كيفيت اهداف و غيره مي باشد.
شركتهايي كه بر اصل «اول كيفيت» پافشاري مي كردند قادر شده اند كيفيت را بطور شگفت انگيزي ارتقاء بخشند. اين كار طي يك دوره معين باعث افزايش قابل توجه بهره وري و به تبع آن كاهش هزينه و افزايش فروش و سود گرديده است.
 

Similar threads

بالا