مديريت از نقطه صفر

parmehr

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
مديريت از نقطه صفر چيست؟

مديريت از نقطه صفر در هر موقعيت نقطه صفر خاص خود و نحوه مديريت خاص خود را داراست، ليكن باتوجه به آنچه كه در محتواي هر موقعيتي مي گنجدمديريت از نقطه صفر محملي است كه مدير با علم به نتيجه عملكردهـــــــاي گذشته روشها و پيش فرضهاي غلط گذشته را زيرپا مي گذارد و با بهره گيري از ويژگيهاي ياري دهنده مديريت از نقطه صفر (كه در ذيل به آن پرداخته مي شود) و با تعاريفي نو از موقعيت كه تكيه گاه محكمتري مبتني بر تعريف صحيح تري از موفقيت و شكست دارند از نقطه صفر شروع مي كند.نقطه صفر كجاست؟ محدوده مشخصي ندارد. يك مدير داراي شرايط مطلوب در موقعيت نيز مي تواند براي تضمين و استحكام موقعيت موردنظر از نقطه صفر شروع كند.درواقع، حركت از نقطه صفر شروعي دوباره با انديشه اي از نوع مديريت از نقطه صفر است.ابزارهاي مديريت از نقطه صفر كدامند؟ تحليل موقعيت، اصلاح تعاريف عملي موفقيت و شكست موقعيت و ويژگيهاي ياري دهنده مديريت از نقطه صفر.

تحليل موقعيت: بررسي و تحليل يك موقعيت خاص باتوجه به پيچيدگيهاي هر موقعيت خاص كليد رمزهاي مختص به آن موقعيت را دارد. ليكن انتخاب ديدگاه مناسب براي تحليل صحيح و سريع هر موقعيت شرط اوليه و لازم است.

اصلاح تعاريف عملي موفقيت و شكست موقعيت:
پس از تحليل موقعيت در نقطه صفر و كنكاش در اهداف، برنامه ها، راهبردها، عملكردها و عوامل موثر در موفقيت و شكست به شناختي عيني تر و تعريفي دقيق تر از موفقيت و شكست موقعيت مي رسيم.

ويژگيهاي ياري دهنده مديريت از نقطه صفر:
در ادامه به تعدادي از ويژگيهاي ياري دهنده مديريت از نقطه صفر كه از ابزارهاي ضروري بـــراي مديريت از نقطه صفر هستند، اشاره مي كنيم:
1 - تعيين نقطه شروع و پايان:اگر ندانيم نقطه شروع كجاست از هر كجا شروع كنيم به هيچ جا نمي رسيم و اگر ندانيم مقصدمان كجاست به هر نقطه اي كه برسيم مطلوب ما خواهد بود.
2 - دويدن به نقطه شروع: فراموش نكنيم از نقطه صفر بــايد شروع كنيم. پس ضروري است زمينه هاي لازم براي شروع از نقطه صفر از جمله تعاريف اصلاح شده اي از موقعيت و نيازهاي آن را مهيا كنيم
3 - رك و صريح بودن: ابهام گرايي و رك نبودن كه ريشه هاي مختلفي مثل ترس و عدم اعتماد به ديگران دارد، مانعي است بلند كه بايد براي رسيدن به اهداف موقعيت، ارتباطات سالم درمجموعه و زمينه هاي جديد موفقيت در يك فضاي صميمي از آن عبور كرد
4- اگر مي خواهيم تيم خوبي داشته باشيم، خود خوب باشيم: به زبان ساده براي رسيدن به نيكي و موفقيت در آنچه كه مطلوب ماست، بايد جوهره خوبي را در موقعيت جاري كرد. اگر در موقعيت مدير، راستي و درستي جاري باشد، به تبع آن اعتمـــــاد، همدوستي، هم افزايي، هم پاياني است و مطمئناً موفقيت هم به دنبال خواهد داشت و يك مدير به عنوان عنصر انتقال فرهنگ، نقش عمده اي در ايجاد فضايي زلال و نيك در موقعيت ايفا مي كند
5- پرهيز از حرافي:زياد حرف نزنيم و الا چشمهايمان هم بايد گوش بدهند لذا حرفهايمان بايد در متن عملكردمان قرار گيرد.
6- گرايشها را فراموش كنيم و منطق گرا باشيم: تنها اولويت ما كار ماست و بقيه مسائل فرع اين مصلحت است. در اين خصوص استفاده از مشاوران خارجي در موقعيتهاي بحراني، نوع ناقصي از مديريت از نقطه صفر است كه در آن بعضي ويژگيهاي مديريت از نقطه صفر من جمله پرهيز از گرايش و جانبداري لحاظ شده است
7- انديشه گرايي بهتر است از تحميل انديشه (نقدپذيري و نقادي منصفانه): جدا كردن خود از تعارفات و شعارگويي و بسته نگري و رسيدن به پله نقد موقعيت خويش. فراهم كردن فضاي هم‌افزايي و هم‌گرايي انديشه ها
8- اعتقاد عملي به كلمه نمي دانم درجايي كه نمي دانيم:انسانهـــاي آگاه ارزش اين كلمه را مي دانند. يقيناً «نمي دانم» پله اول براي حركت به سوي سكوي پرتاب دانستن است و اين اعتقاد بايد به عنوان يك فرهنگ بويژه در بين مديراني كه داراي اختيارات و حيطه عمل وسيع هستند و ندانستن در لاي اختياراتشان پنهان مي شود و پيشامدهاي غيرقابل پيش بيني در كمينشان است، جاري شود
9- آگاه باشيم كه به زودي واقعيتهاي جاري از تصورات و پيش بيني هاي ما پيشي خواهند گرفت: دقت كنيم كه قبل از سبقت، مركب خود را عوض كنيم و تصورات و پيش بيني هايمان را بر واقعيتهاي جاري منطبق سازيم
10- جناب مدير، هدف خردگرايي ابزاري است يا ارزشي؟ مراقب باشيم به كدام سو قدم برمي داريم.
11- جناب مدير، اگر چه به هدفهاي موقعيت دست نيـافته ايم به چه ميزاني خود را مسئول مي دانيم؟ اگر وضعيت فعلي به دليل عدم كفايت در مديريت ما در موقعيت بوده است، بهترين مديريت ترك مديريت به نحو مقتضي است. چيزي كه در بين مديران ژاپني بوفور ديده مي شود
12- به ياد داشته باشيم اتفاقات بد معمول و معلول شرايط بد است: شرايط بد چيست و راههاي جلوگيري و مدارا با شرايط بد در هر مــــوقعيت كدام است، مراقب محيط باشيم، آن گونه كه بر آن سوار باشيم و نه بالعكس
13- هر نقطه پاياني نقطه آغاز ديگري است: بايد به اين باور برسيم كه موفقيت يك امر نسبي است و پس از رسيدن به يك موفقيت كوچك در يك سطح بالاتر تازه در نقطه شروع قرار گرفته ايم
14- در هر فعاليتي اصل آن چيزي است كه ما را به موفقيت مي رساند، نه آن چيزي كه موفقيت را تعريف مي كند: مقصود اين است كه مراقب بـــاشيم اصلي كه موفقيت را تعريف مي كند دايره آن را محدود نكنيم، بلكه آن اصل بسان سرچشمه اي باشد براي رسيدن به موفقيتهاي بعدي
15- ايجـــاد سيستم بهره وري فكري و تصميم گيري در موقعيت: ازطريق ايجاد فرهنگ مشورت، فناوري اطلاعات، بهبود ارتباطات و نخبه پذيري در موقعيت و..
16- چيزهايي كه به ذهن ما نرسيد: هميشه بايد اعتقاد داشته باشيم چيزي كه ما به دنبال آن هستيم فراتر از آن چيزي است كه در تصور ما مي گنجد و آنچه كه به ذهن و فكرما مي رسد، بخش كوچكي است از آنچه كه به فكر ما نرسيده است. لذا با تصورات خودبينانه راه ترقي را بر خود نبنديم
17- روح و فضاي هر موقعيتي داراي شبكه اي است از روابط كاري بين افراد، روابط حسي و اخلاقي، روابط بين افراد بيرون از موقعيت با افراد درون موقعيت، رابطه هر فرد با كارش و رابطه مجموعه با وظايفشان و رابطه موقعيت مورد نظر با موقعيتهاي ديگر و... توجه داشته باشيم كه در اين شبكه پيچيده، يك نظام علت و معلولي حاكم است. لذا بايد پيوسته با شناسايي و تحليل اين شبكه به تنظيم و تعديل آن پرداخت. البته با توجه به گستردگي اين شبكه، استفاده از نظرات مشاوران مي تواند ياريگر باشد. پس ضروري است در نقطه صفر يكبار ديگر به تجزيه وتحليل اين شبكه بپردازيم.
18- هر مديري(در هر موقعيت و جايگاه) داراي شرح وظايفي است، اما لازمه موفقيت يك مدير پيش از آنكه انجام شرح وظايف باشد رسيدن به هدف موقعيت است. حواسمان هست كه در بند بوروكراسي كاغذبازي نيفتيم و تمركز فكري و فعاليتهاي عملي را در مسير رسيدن به هدف موقعيت قرار دهيم.
 
آخرین ویرایش:

parmehr

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
مدیریت از نقطه صفر

مدیریت از نقطه صفر

برای ارائه راهكار مناسب برای حل گوشه ای از تنگناهای مدیریت، در قالب مدیریت از نقطه صفر، نخست به تعریف آن می پردازیم:
به یك تعبیر، مدیریت عبارت است از انجام امور به وسیله دیگران، به بهترین نحو ممكن، در یك محیط در حال تغییر.

همچنین برای هر مدیری، چهار وظیفه اصلی برنامه ریزی، سازماندهی، رهبری و نظارت تعیین شده است.
لیكن اصول مدیریت و آنچه كه به عنوان وظایف مدیران تعیین شده است، در اجرا، محدودیت هایی دارند كه برخی از آنها عبارتند از:
این اصول صرفاً راهنما و ابزاری است برای بارور كردن افكار و جهت دهی به فعالیت ها.


برای عملی كردن این اصول، بعضاً ابزارهای كافی وجود ندارد.


با عمل كردن به اصول، بازهم موفقیت ما تضمین نمی شود.


شرایط، نقش تعیین كننده ای در اجرای اصول مدیریت و نحوه بكارگیری آن دارد و گذشته از این با بكارگیری اصول،
تنها قسمت هموار راه را می توان پیمود. پس انتظار آن است كه با اندیشه و آگاهی و با بهره گیری از پارامترهایی كه می

تواند نقاط ضعف را در مقوله مورد نظر بپوشاند، فراتر از اجرای اصول مدیریت و به منظور دستیابی به نظام های سازمانی
متعالی با جدیت و درایت حركت كرد. روش و نظام فكری مدیریت از نقطه صفر، تنها یكی از راهكارها و ابزارها

برای تعالی سازمان از طریق مدیریت است.

مدیریت از نقطه صفر در هر موقعیت، نقطه صفر خاص خود و نحوه مدیریت خاص خود را دارا است، لیكن با توجه به آنچه
كه در محتوای هر موقعیتی می گنجد، مدیریت از نقطه صفر، محملی است كه مدیر با علم به نتیجه عملكردهای

گدشته، روش ها و پیش فرض های غلط گذشته را زیر پا می گذارد و با بهره گیری از ویژگی های یاری دهنده مدیریت
و با تعاریفی نو از موقعیت، تلاشی دوباره را برای كسب موفقیت آغاز می كند.


نقطه صفر كجاست؟ محدوده مشخصی در این زمینه موجود ندارد. یك مدیر دارای شرایط مطلوب در موقعیت نیز می تواند
برای تضمین و استحكام موقعیت موردنظر، از نقطه صفر شروع كند. در واقع حركت از نقطه صفر، شروعی دوباره، با اندیشه ای
از نوع مدیریت از نقطه صفر است.
ابزارهای مدیریت از نقطه صفر كدام اند؟ تحلیل موقعیت، اصلاح تعاریف عملی موفقیت و شكست موقعیت و ویژگی های یاری
دهنده مدیریت از نقطه صفر.

بررسی و تحلیل یك موقعیت خاص، با توجه به پیچیدگی های هر موقعیت خاص، كلید رمزهای مختص به آن موقعیت را دارد.
لیكن انتخاب دیدگاه مناسب برای تحلیل صحیح و سریع هر موقعیت شرط اولیه و لازم است.
پس از تحلیل موقعیت در نقطه
صفر و كنكاش در اهداف، برنامه ها، راهبردها، عملكردها و عوامل مؤثر در موفقیت و شكست، به شناختی عینی تر و
تعریفی دقیق تر از موفقیت و شكست موقعیت می رسیم
 

Similar threads

بالا