ما هم روز نکبت داریم
یادم نمی رود آن جمعه هایی که برای شماها به خیابان می آمدیم. احساس می کردیم که در این روزگار وانفسا، مظلومان هم کیش خود را فراموش نکردیم و مقابل ظالمان زمان سکوت نکردیم. می دانستیم شما چه قدر نیاز دارید که بدانید تنها نیستید، بدانید کسی صدایتان را می شنود و بی اعتنا از ستم ها چشم نخواهد پوشید.یادم نمی رود در روز نکبت اگر جامۀ سیاه بر تن نمی کردیم اما دلهامان چرکین بود؛ که سالی گذشت و باز مراد شما و ما حاصل نشد، باز بساط ظلم و ستم برچیده نشد. احساس می کردیم که باید مسکوت فریاد بکشیم تا هیچ کس نشنود جز خدا.
برادران مظلوم ما! امروز ملتی نو را در جمع ملل مظلوم بپذیرید. ملتی که گمان می کرد تنها یار و یاور شما در این جهان یاغی صفت است. ملتی که برای اولین بار شما را دریافت و دست یاری به شما داد، اینک عوضِ همدلی اش را از شما می خواهد.
برادران مسلمان ما! اگر شما خاک سرزمینتان را زیر لگد آن رژیم صفاک می بینید، ما اعتقادات و هویتمان را نیز پامال می یابیم. امروز دشمنان ما یک مشت صهیونیست منحرف از یهودیت نیستند، ما در اسارت کسانی هستیم که روز و شب برای قبول ستم هایشان در پیشگاه خداوند نماز می خوانند. روز، نمازگزاران را به کتک می گیرند و شب، نماز مستحب به جا می آورند. ما در اسارت تزویر و نادانی هستیم اگر شما در یوغ زیاده طلبی.