در مدیریت پروژه مایلاستون (milestone) رویدادی است که دارای اهمیت ویژهای است. مایلاستونها اغلب به صورت اشتباه در انتهای هر مرحله برای مشخص کردن تکمیل پکیج کاری یا یک فاز قرار داده میشوند. به جای آن مایلاستونها باید قبل از اتمام یک فاز قرار داده شوند به صورتی که بتوان اقدامهای اصلاحی را انجام داد تا اگر مشکلی بروز کرد، بتوان اقلام تحویلی را در زمان خود تکمیل کرد.
یک مایلاستون علاوه بر این که برای تکمیل یک قلم تحویلی علامت میدهد، میتواند یک تصمیم مهم یا بخشی از یک اطلاعات بسیار حیاتی باشد که آینده پروژه را تعیین یا تحت تاثیر قرار میدهد. از این نظر، یک مایل استون نه تنها نشاندهنده فاصله پیموده شده است (مراحل کلیدی پروژه) بلکه نشانگر جهت حرکت میباشد زیرا تصمیمهای کلیدی که در مایلاستونها گرفته میشوند میتوانند مسیر کار را از طریق پلان پروژه (project plan) تغییر دهند.
مایلاستونها میتوانند ارزش بسیار زیادی به زمانبندی پروژه اضافه کنند. زمانی که مایل استونها با یک روش زمانبندی همانند تکنیک مرور و ارزیابی برنامه (Program Evaluation and Review Technique) یا پرت (PERT) و یا روش مسیر بحرانی (Critical Path Method) یا CPM ترکیب میشوند، به مدیریت پروژه این امکان را میدهند که به صورت دقیقتر تعیین کند که آیا پروژه طبق زمانبندی است یا خیر. با محدود کردن تاریخهای ذکر شده در مایلاستونها میتوان مسیر بحرانی را برای بازههای زمانبندی اصلی و نیز کل پروژه تعیین کرد و لقی (slack) یا شناوری (float) را برای هر بازه زمانبندی محاسبه نمود. بخشبندی زمانبندی پروژه به بازهها امکان تشخیص زودهنگام در مسایل زمانبندی و دید بهتر بر فعالیتهایی که تکمیل آنها بحرانی است را فراهم میکند.

مایلاستونها اغلب در فرآیند پایش به کار میروند ولی محدودیتهایی بر تاثیرگذاری آنها وجود دارد. مایلاستونها معمولا تنها پیشرفت را بر روی مسیر بحرانی نشان میدهند و فعالیتهای غیر بحرانی را نادیده میگیرند. بسیار معمول است که منابع از فعالیتهای غیر بحرانی به سمت فعالیتهای بحرانی هدایت شوند تا از برآورده شدن مایل استونها اطمینان حاصل شود. این کار به ما این اعتماد به نفس کاذب را میدهد که حتی اگر در عمل برخی از فعالیتها نادیده گرفته شوند، پروژه طبق برنامه پیش میرود.
یک مایلاستون علاوه بر این که برای تکمیل یک قلم تحویلی علامت میدهد، میتواند یک تصمیم مهم یا بخشی از یک اطلاعات بسیار حیاتی باشد که آینده پروژه را تعیین یا تحت تاثیر قرار میدهد. از این نظر، یک مایل استون نه تنها نشاندهنده فاصله پیموده شده است (مراحل کلیدی پروژه) بلکه نشانگر جهت حرکت میباشد زیرا تصمیمهای کلیدی که در مایلاستونها گرفته میشوند میتوانند مسیر کار را از طریق پلان پروژه (project plan) تغییر دهند.
مایلاستونها میتوانند ارزش بسیار زیادی به زمانبندی پروژه اضافه کنند. زمانی که مایل استونها با یک روش زمانبندی همانند تکنیک مرور و ارزیابی برنامه (Program Evaluation and Review Technique) یا پرت (PERT) و یا روش مسیر بحرانی (Critical Path Method) یا CPM ترکیب میشوند، به مدیریت پروژه این امکان را میدهند که به صورت دقیقتر تعیین کند که آیا پروژه طبق زمانبندی است یا خیر. با محدود کردن تاریخهای ذکر شده در مایلاستونها میتوان مسیر بحرانی را برای بازههای زمانبندی اصلی و نیز کل پروژه تعیین کرد و لقی (slack) یا شناوری (float) را برای هر بازه زمانبندی محاسبه نمود. بخشبندی زمانبندی پروژه به بازهها امکان تشخیص زودهنگام در مسایل زمانبندی و دید بهتر بر فعالیتهایی که تکمیل آنها بحرانی است را فراهم میکند.

مایلاستونها اغلب در فرآیند پایش به کار میروند ولی محدودیتهایی بر تاثیرگذاری آنها وجود دارد. مایلاستونها معمولا تنها پیشرفت را بر روی مسیر بحرانی نشان میدهند و فعالیتهای غیر بحرانی را نادیده میگیرند. بسیار معمول است که منابع از فعالیتهای غیر بحرانی به سمت فعالیتهای بحرانی هدایت شوند تا از برآورده شدن مایل استونها اطمینان حاصل شود. این کار به ما این اعتماد به نفس کاذب را میدهد که حتی اگر در عمل برخی از فعالیتها نادیده گرفته شوند، پروژه طبق برنامه پیش میرود.