زندگی پر از لذتهای کوچیکه، که هیچ لذت بزرگی نمیتونه جاشون رو پر کنه. مثل صبح نیم ساعت بیشتر بخوابی، اگه هوا سرد باشه بری زیر پتو بمونی، یه ساعت همینجوری زیر دوش آب وایستی، وقتی که خسته برگشتی خونه روی یکی از این فرشهای ماشینی که نرم هستن ولو بشی ، دماغت رو پر از بوی قهوه کنی ، یک نیمه شب خنک تابستون یا یک شب برفی زمستون توی پارک ول بچرخی، یک تیکه بادمجون یا بامیه لزج رو توی دهنت این ور و اونور کنی، روی یکی از نیمکتهای پارک بشینی و غروب رو تماشا کنی، یک دونه بستنی قیفی بگیری دستت توی خیابون قدم بزنی و لیسش بزنی، دم غروب تاب بازی کنی، بعد از خوردن یک خرمالوی گس زبونت رو به سقف دهنت بمالی، توی ترافیک به موسیقی گوش بدی، صبح که بیدار شدی بری روی مبل راحتی لم بدی و یک چرت بزنی، صبحونه خامه و عسل مومدار و نون بربری داغ و چایی بخوری، یک شرینی نرم رو گاز بزنی که خامههاش از اون ور بریزه پایین، بعد بیای بشینی جلوی کامپیوتر باشگاه مهندسان رو باز کنی ، بری تو قسمت تنظیمات ببینی که دیشب چه پست هایی توپی زدی که دیگران ازت تشکر کردن ، ببینی 2تا پیغام داری که یکیش دستت درد نکنه دوستته که دیروز واسش عکس گذاشتی یکی دیگش دعوت به تایپیکه، بری تو تایپیکت ببینی کلی پست توشه
تازه یک سری لذت کوچیک دیگه هم به اینها اضافه میشه که تنهایی نمیشد تجربه کردشون، مثل الاکلنک بازی. اسپم بازی!!!
حالا نظر شما چیه؟
برداشتی آزاد از وبلاگ پینوکیو
تازه یک سری لذت کوچیک دیگه هم به اینها اضافه میشه که تنهایی نمیشد تجربه کردشون، مثل الاکلنک بازی. اسپم بازی!!!
حالا نظر شما چیه؟

برداشتی آزاد از وبلاگ پینوکیو